آقا محمد خان پسر محمد حسن خان تا سال 1193 هجری قمری در شیراز زیر نظر کریم خان زند و به صورت گروگان زندگی میکرد
آغا محمد خان قاجار بی رحم ترین شاه ایران
همینکه آقا محمد خان از مرگ شهریار زند باخبر شد ، بیدرنگ به مازندران رفت و افراد قبیله خود را جمع آوری نمود و به مخالفت با زندیه پرداخت و پس از غلبه بر جعفر خان زند برادر کریم خان ، تهران را به پایتختی برگزید . در تغییر سلسله زندیه به قاجاریه ، حاج ابراهیم کلانتر ، از بزرگان شیراز نقش بسزایی داشت ، نخست در اثر مساعی حاج ابراهیم ، لطفعلیخان فرزن جوان جعفر خان بر اریکه سلطنت نشست ولی بعدها روابط لطفعلیخان و حاج ابراهیم به سردی گرایید تا جایی که کلانتر شیراز به لطفعلیخان خیانت ورزید ، و شیراز را تسلیم آقا محمد خان قاجار کرد و در عوض این خیانت و خدعه به مقام صدر اعظمی ارتقا یافت ، لطفعلیخان در کرمان مقاومت کرد ، محاصره شهر کرمان از طرف قوای آقا محمد خان بیش از چهار ماه طول کشید ، در ابتدای کار چون مردم ذخیره داشتند به خوبی مقاومت کردند و گاه آقا محمد خان را مورد لعن و نفرین قرار می دادند . شبها از صدای طبلها در برجها خواب به چشم مردم نمی آمد ، بچه ها و گاهی اوقات زنها از فراز برج و بارو ، با آهنگ ، این تصنیف را می خوانند :آق مم خـان اخته تا کـی زنــی شلخته قدت میاد رو تخته این هفته نه اون هفته شاید کینه ای که آقا محمد خان از شنیدن این ابیات آن هم از زبان زنان و دختران – که حاکی از یک نقص بزرگ عضوی او بود – به دل می گرفت ، برای نابودی کرمان از همه عوامل بزرگتر و مهمتر بوده است . در دوره ای که کرمان در محاصره قشون آقا محمد خان بود ظاهرا" دختران و اطفال با خواندن تصنیف سابق الذکر خواجه تاجدار را مورد طعن و لعن و اهانت قرار دادند . از اینرو وی پس از تسخیر کرمان ، ضمن هزاران ظلم و جنایتی که مرتکب شد ، به سربازان خود اجازه داد که به دختران و نوامیس مردم علنا" تجاوز کنند . « بسیاری از دختران را پدران و مادران در سوراخهای بخاری و کندوهای خانه نهادند و آنرا تیغه کردند و به گل گرفتند با همه اینها روایتی هست ( ظاهرا" اغراق آمیز ) که روزی که لشکریان او از دروازه شهر بیرون رفتند ، هزاران دختر حامله را پشت سر گذاشتند که ناچار شدند سقط جنین کنند . لطفعلیخان دلاور زند نیز اسیر آقا محمد خان شد و رئیس ایل با دست خود چشمان او را از حدقه درآورد و از غایت خشم و غضب ، غلامان ترکمانان را مامور فرمود تا با آن نادره زمان معامله قوم لوط نمودند و سپس به جانب طهرانش فرستادند . پس از آسودگی خیال آقا محمد خان از ناحیه زندیه به فتح دیگر شهرها از جمله خراسان مبادرت و شاهرخ شاه پسر نادر افشار را به خاطر اخذ جواهرات نادری زیر شکنجه کشت و به تدریج ظرف دو سال سایر بلاد ایران را نیز زیر سیطره خود کشید . در پایان سال 1211 بار دیگر آقا محمد خان برای تسخیر شهرهای از کف رفته قفقاز ، عازم شوشی شد و به تسخیر یکی از قلاع توفیق یافت . در این هنگام آقا محمد خان به علتی جرئی ، بر پیشخدمتان خود خشم گرفت و آنان را به مرگ تهدید کرد . آنان نیز که از طبیعت خبیث و کینه توز سرور خود آگاه بودند ، در 21 ذیحجه 1211 هجری قمری . آقا محمد خان را در خواب کشتند تاریخ در گذشت:1211 هجری قمری
در طول بیش از 2500 سال حکومت شاهنشاهی در ایران پادشاهان زیادی از سلسله های گوناگون به حکومت رسیدند و زمان حکومت آنها گاهی کمتر از چند ماه و گاهی به بیش از نیم قرن رسیده است و بی شک همگی در زمان خود مورد تمجید اطرافیان بوده اند ولی با گذشت زمان تاریخ درباره عملکرد این پادشاهان قضاوت کرده است.
در ادامه سه تن از منفورترین و محبوب ترین پادشاهان ایران از نظر شما خواهد گذشت :
منفورترین شاهان ایران:
(ناصرالدین شاه)
بی لیاقت ترین شاه تاریخ ایران ;
کسیکه با پنجاه سال سلطنتش در حالیکه جهان در اوج پیشرفت تمدن بود، ایران را پنجاه سال از تمدن عقب تر برد. بیشتر وقت او به اندازه گیری طول سبیلش و زن بارگی گذشت . در زمان او ترکمنستان و خیوه و پاکستان از ایران جدا شدند و هرات و افغانستان توسط انگلیس اشغال گشت و این شاه سرگرم با حرمسرای خود- بیش از 120 زن در حرمسرای او بودند- کوچکترین توجهی به این ناکامی ها ننمود. پادشاهی که در سن 68 سالگی عاشق دختری 12 ساله به نام ماه رخسار که خواهر زنش هم بود شد و در حالیکه این دختر بیچاره جای نبیره او بود او را عقد نمود. در کل پادشاهی ظالم، مغرور، شکمباره و در برابر بیگانگان سهل انگار بود.
(فتحعلی شاه قاجار)
پادشاهی که تمام توجهش به آرایش ریش بلندش بود و خوشگذرانی با زنان حرمسرایش. در زمان او و در دو نبرد با روسها؛ گرجستان، ارمنستان، تفلیس، باکو و بیشتر نواحی شمال غربی ایران از دست رفت و به تابعیت روسها در آمد.
از دست رفتن بخشهایی از آذربایجان، گرجستان، ارمنستان، در عهدنامههای ترکمانچای و گلستان که به واسطه بیلیاقتی فتحعلیشاه و شکست در نبرد با روسیه به ایران تحمیل شد. بخشیدن الماس شاه به امپراتور روسیه به عنوان خونبهای گریبایدوف.
حکاکی تصویر خود روی قسمتی از آثار تاریخی ساسانی در تاق بستان که باعث وارد آمدن خسارات به آثار ساسانی شده است.
حکاکی عبارت «سلطان صاحبقران فتحعلیشاه قاجار 1244» بر روی الماس دریای نور ، با این کار از ارزش این الماس بیهمتا بهشدت کاسته شد.
(شاه سلطان حسین صفوی)
او در مدت سی سال هزار زن گرفت. مخترع سرسره بازی زنانش بود. و سرانجام یک جوان دیوانه به نام محمود افغان با لشکری نه چندان زیاد توانست پایتختش را محاصره و تاج از سر بی کفایتش درآورد. در زمانیکه محمود افغان از افغانستان به راه افتاد و در سر راه خود شهرهای بم و کرمان را فتح کرد و به سرعت به سوی اصفهان در حرکت بود. شاه سلطان حسین در همان زمان دستور داده بود تا هر سال یک روز هیچ دکان داری در بازار و خیابان ها حق ندارد در محل کسبش حضور داشته باشد. باید حتما زن و دخترانش به جای او در دکان وحجره باشند. تا شاه که طبق فتوایی محرم همه زنان بود وهیچ زنی نمی بایست از او رو بگیرد. یکایک آنان را ببیند و از میان آنان، تعدادی زن و دختر زیبا انتخاب کرده و به حرمسرای خود ببرد. صد افسوس برای مردم آن روزگار که عقیده داشتند ، آبی که شاه سلطان حسین در آن دست هایش را می شوید شفا دهنده است و اگر قطره ای به بیمار داده شود بهبود خواهد یافت. مردمی خرافه پرست ودر منجلاب نادانی . ای کاش چنان مردمی از مادر زاده نمی شدند.
(سلطان محمد خوارزمشاه)
پادشاه ترسو و بی لیاقت خوارزمشاهی که در زمان او چنگیز خان به ایران حمله نمود و مغولان که خود را در برابر مردم ایران تنها دیدند مردم شجاع ایران را به خاک و خون کشیدند، و ایران را به ویرانه مبدل ساختند. سلطان محمد خوارزمشاه به جزیره آبسکون در دریاچه خزر گریخت و می گویند از ترس مغولان دق کرد.
محبوبترین شاهان ایران
کورش کبیر (به روایتی ذوالقرنین):
بدون شک محبوبترین شاه تاریخ ایران کورش بزرگ است. تنها شخص ایرانی که نام او با افتخار در قرآن به عنوان ذوالقرنین آمده است. در تورات نیز به عنوان بنده صالح خداوند از وی نام برده شده است و پیامبران بنی اسرائیل او را مسیح موعود و نجات دهنده ملت ها می دانستند. شاهنشاهی که اولین منشور آزادی را در تاریخ بشر نوشت. اولین شاهنشاهی را تشکیل داد که وسعت آن از رود سند تا کناره های دریای مدیترانه را در بر می گرفت. کورش سه امپراتوری بزرگ آن روزگار را شکست داد وبه قلمروش افزود ؛ ماد ، لیدی و بابل ولی کوچکترین بی احترامی با پادشاهان مغلوب ننمود و با عطوفت و مهربانی با ملل مغلوب رفتار نمود. کورش بزرگ انقلاب اخلاقی را در دنیای قدیم به وجود آورد و به حق عنوان برترین شاه تاریخ ایران و حتی جهان برازنده او است. از مهم ترین خصوصیات اخلاقی کورش بزرگ ، علاقه و محبتی است که به قوام خانواده داشته است. وفاداری او به همسرش کاساندان زبانزد بود . او بیش از یک همسر اختیار نکرد و پس از وفات همسرش نیز به او وفادار ماند.
(داریوش بزرگ)
شاهی عاقل و دارای اراده ی قوی و عزم راسخ. این شاه، شاهنشاهی هخامنشی را از نو تأسیس کرد و به آن تشکیلاتی داد که در آن زمان بسیار مهم می نمود، چنان که اسکندر و سلوکی ها و بعدها ساسانیان همان روش را در پیش گرفتند. بعضی از محققان داریوش را مهمترین شاه ایران دانسته اند و فقط کورش بزرگ و انوشیروان را قابل مقایسه با او دانسته اند. وسعت شاهنشاهی داریوش از شبه جزیره هند در آسیا تا مقدونیه و رود دانوب در اروپا و از سویی مصر و لیبی و قسمتی از سودان در افریقا را در بر می گرفت.
(انوشیروان عادل)
خسرو انوشیروان پادشاه محبوب ساسانی بود که مورخین شرقی وی را بزرگترین پادشاه ایران دانسته اند، ولی حالا که معرفت به اوضاع و احوال ایران باستان بیشتر شده است نمی توان او را دارای این مقام دانست . اما در این که او بزرگترین شاه سلسله ساسانی بوده تردیدی نیست. او شاهی عادل و سختگیر، جنگی و مدبر، سردار و دلیر بود. در زمان او سلسله ساسانی به اوج عظمت خود رسید و بارها سپاهیان روم را شکست داد. دولت هیاطله را از صفحه روزگار محو نمود. خزرهای وحشی را گوشمالی داد. ترک های آن طرف رود جیحون را در جای خود نشاند و حبشی ها را از یمن بیرون راند و این مملکت را دست نشانده ایران نمود. از طرف دیگر اصلاحات او در امور داخلی روح جدیدی به کالبد ایران دمید
زنان خونخوار و شرور تاریخ را می شناسید؟

شک نیست که نمی توان منکر شخصیت پلید لوکرزیا بورژیا و یا هرزگیهای شرم آور مسالینا شد. اما آنچه ما را به نوشتن این مقاله واداشته است؛ شناخت اندیشه و شناسایی روح سرکش و پرآشوب این زناناست که در تاریخ فصل بزرگی را اشغال کرده اند.
در حقیقت هضم این قصه دشوار است که سالومه پانزده ساله، برای هرودرقص جالب و شورانگیزی نماید به خاطر آن که خون مرد بیگناهی چون جان پاپتیست ریخته شود. بدیهی است که جنایات و هرزگی های آن ها نتیجه یک واکنش روحی و حس انتقام جویی بوده است. زیرا آنها در زمانی می زیستند، که زن موجود ضعیف و ذلیلی بود و مقهور و مطیع مرد به شمار می آمد. زمانی که دختر بچه ها را به نزدیکترین رودخانه ها پرت می کردند! و دختران بالغ نیز صرفاً وسیله ای برای خوش گذرانی بودند...
عشقهای آنها همواره به ناکامی و آرزوهایشان به یأس و ناامیدی مبدل می شد. پس این قضاوتی است نادرست اگر ما آنها را زنان شرور، جانی، خونخوار و یا هوس باز بدانیم. زیرا ما ماشین زمان « هربرت و لذت»(1) را در اختیار نداریم تا چند قرن به عقب برگشته و با آنها مصاحبه ای بکنیم. آنچه در اختیار ماست یک بیوگرافی عجیب و تکان دهنده است که انسان را گاهی به حیرت و گاهی به تعمق وامی دارد. در این مقاله ما بیوگرافی شش زن مشهور تاریخ را در اختیار شما می گذاریم تا پس از مطالعه به انحطاط اندیشه و حس جاه طلبی برخی و یا عظمت اراده برخی دیگر از آن ها پی ببرید.
- ایزابل
هشتاد و پنج سال قبل از میلاد مسیح، همسری شاه اهب سلطان اسرائیل را پذیرفت و ملکه آن کشور شد. این زن مرموز و فتنه گر از ابتدای ورود به قصر پادشاهی، نقشه های هولناکی در سر داشت؛ نقشه برای ملوث کردن دین آنها و سپس تحمیل آیین شرک به مردم ساده دل. او با سیاستی مدبرانه چنان بر شاه اهب تسلط یافت که وادارش کرد دین او را پذیرفته و معابد پرشکوهی بنا کند. آنگاه به ترغیب مردم در پذیرفتن این دین نوظهور پرداخت. به آنها که روستایی بینوایی بودند، وعده های زیادی داد و به تدریج معابد پر شد.
اما ناگهان آوازه مخالفت مردی مؤمن به نام الیجاه او را سخت به وحشت انداخت. این مرد متعصب عده زیادی را به دور خود جمع کرده بود تا با او مبارزه کرده و معابد کفر آفرینش را ویران کنند.
ایزابل زن ترسو و زبونی نبود، بی درنگ عده ای را اجیر کرد تا هرکس دم از مخالفت با دین او را می زند نابود کنند! کم کم اغتشاش اوضاع، شاه اهب را به وحشت انداخت. اما ایزابل برای تحکیم نفوذ خود بر اهب فرزندی به دنیا آورد. (می گویند:اهب مردی عقیم بوده است!...) آنگاه باز به مبارزه پرداخت و دستور داد مزرعه های مخالفان را آتش زده و زن و بچه های آنها را مقابل چشمانشان بکشند!
این خونریزی ها عکس العمل بدی داشت. زیرا به تدریج پیروانش از گرد او پراکنده شده و به دسته الیجاه می پیوستند. هنگامی که الیجاه نگون بخت را به دستور او گردن می زدند، فریاد زد: «روزی می رسد که بدن نجست را سگ ها بدرند!».
و خیلی زود این پیش بینی به صورت عمل درآمد. زیرا عاقبت مردم ستمدیده به رهبری سربازی شجاع به نامجئو شورش کردند و در مدت کمتر از چند ساعت بر اوضاع کاملاً مسلط شدند. ایزابل مغرور را از بام قصرش به پایین پرت کردند و اسب های سربازان با شعفی وصف ناپذیر بدنش را لگدمال نمودند. آنگاه سگ های گرسنه جشن گرفتند!
- کلئوپاترا
وی که اصل و نسبش یونانی است در شصت و نه سال قبل از میلاد مسیح در اسکندریه تولد یافت. زمانی که وارث ثروت و ملک پدری شد، فقط هفده سال داشت. گرچه، برادرش پتولمی به تحریک اطرافیانش سعی می کرد که خواهر سیاستمدار خود را از حکومت طرد کند. در آن زمان مصر یکی از کشورهای دست نشانده روم بود که به سبب بی نظمی و اغتشاش اوضاع سرداری به امر امپراتور به مصر آمد تا به این بی نظمی و هرج و مرج خاتمه دهد.
این سردار بزرگ ژلیوس سزار نام داشت و او اولین عشق این زن جاه طلب بود. کلئوپاترا برای کاشتن شاخه محبتی در قلب سرد سزار، نقشه ها کشید و عاقبت این مرد پرغرور را اسیر خود ساخت. اما سرانجام سزار به قتل رسید و او که می خواست با تمام وجودش عشق بورزد و در عین حال مقام بزرگ و ارجمندی در دنیا داشته باشد، خود را در سر راه مارک آنتونی قرار داد و این سرباز خشن و رام نشدنی را شیفته و دیوانه خود کرد.
نوشته اند که کلئوپاترا ابتدا به منظور این که روزی به مقام امپراتوری روم برسد، با مارک آنتونی عشق می ورزید، ولی بعدها واقعاً عاشق او بود. به همین دلیل پس از مرگ آنتونی خود را با زهر مار مسموم ساخت. او زنی زیبا و پرشور، جاه طلب و عاشق پیشه، و بی توجه به اصول اخلاقی بود. در مدت عمر کوتاه خود، بیست و دو سال ملکه مصر بود و صدها جوانی را که عاشق و دلخسته وی بودند پس از کامیابی به قتل رسانید.
- سالومه
در زمان حکومت تیربوس زن اشراف زاده ای به نام هرودیاس در روم زندگی می کرد که از شوهر سابق خود فیلیپ دختری داشت به نام سالومه یک شب در یک شب نشینی هرود انتی پاس حاکم گالیلی،هرودیاس را دیده و عاشقش شد و از این رو همسر خود را طلاق داده و هرودیاس را به همسری انتخاب کرد. به این ترتیب هرودیاس به اتفاق دخترش سالومه به قصر عظیم هرود رفت تا زندگی نوینی را آغاز کند. اما در آن زمان مردان متعبد و مذهبی فراوان بودند. جان پاپتیست یکی از آنها بود که در شهر علیه هرود و همسر بت پرستش تبلیغ می کرد و او را مردی هوسران و بی اعتنا به اصول اخلاقی و مذهبی می خواند.
اما هرود مردی صلح دوست بود که همواره از خونریزی و جنجال پرهیز می کرد. او عاقبت به تحریک همسرش؛ جان پاپتیست را دستگیر و در سیاه چال قصر خود زندانی کرد. مدتی گذشت؛ هرودیاس کینه جو، پیوسته هرود را ترغیب می کرد تا هرچه زودتر جان پاپتیست را اعدام کند. چون هرود از خونریزی متنفر بود همیشه سعی می کرد با بیان منطقی مستدل از این کار شانه خالی کند.
در این زمان سالومه به سن پانزده سالگی رسیده بود. زیبایی خیره کننده و شخصیت بارزش توجه تمام درباریان را جلب نموده بود، می گویند که این دختر تازه بالغ؛ هر نیمه شب به سراغ جان پاپتیست می رفت تا این مرد مؤمن پرغرور را رام کرده و تسلیم خود کند! اما جان مثل یک صخره استوار و نفوذ ناپذیر بود و سالومه که کم کم خود را مقهور این مرد می دید، نزد مادر کینه جویش رفت تا برای نابودی این دشمن مغرور، طرحی بریزند. یک شب سالومه فتنه گر، با رقص هرود مست را به سر ذوق و نشاط می آورد. هرود با تحسینی خاص جلوی همه مهمانان قصر می گوید: «دخترم؛ از من چیزی بخواه. قول می دهم هرچه بخواهی به تو بدهم.» و او با لحن نفرت آمیزی می گوید:« من سر بریده جان پاپتیست را از تو می خواهم!» هرود فریاد می زند: « نه. تو را به خدا چیز دیگری از من بخواه» اما سالومه اصرار می کند: «پدر شما قول دادید و نباید زیر قول خود بزنید!» آنگاه به دستور هرود سر بریده جان پاپتیست را به روی یک سینی طلا به او می دهند و او با دست هایش این تحفه ترسناک را به مادرش تقدیم می کند...!
- مسالینا
بدون تردید می توان مسالینا را فاسدترین زنان تاریخ نامید. («شانتو» تاریخ نگار قرن پنجم).
مابین سال های چهل قبل از میلاد و سی بعد از میلاد روم سخت در تب شورش و انقلاب می سوخت. گاهی برای مقام امپراتوری خون ریخته می شد و گاهی برای آنها که دم از دین مسیح می زدند. در این زمان آوازه زیبایی و رفتار مسالینا همسر کلادیوس در سراسر روم پیچید و جوان های پرجرأت را اغوا نمود. کلادیوس سرداری بود که فقط به مقام و پول می اندیشید و به همسرش توجهی نداشت.
شب و روز برای رسیدن به مقام امپراتوری تلاش می کرد. سرانجام کلادیوس جاه طلب؛ به آرزوی خود رسید و امپراتور روم شد. اما یک امپراتور به زنی با شخصیت و عفیف احتیاج دارد. حال آن که مسالینا دشمن نجابت و تشریفات بود. کلادیوس به سربازان خود دستور داده بود که هرگاه جوانی را با همسرش دیدند، او را بکشند. و تاریخ نگاری می نویسد که پس از صدور این حکم، صدها جوان زیبای فریب خورده سر خود را از دست دادند. عاقبت کلادیوس از این وضعیت عذاب آور خسته شد و دستور داد که همسرش را در میدان نمایش اعدام کنند. بدین طریق مسالینا به طرز فجیعی در عنفوان جوانی به قتل رسید.
- لوکرزیا بورژیا دوشس
فرارا در سال 1480 در روم متولد شد. پدرش دوک الکساندر ششم است که پس از چند سال مبارزه مذهبی، در سال 1492 به مقام پاپ رسید و در واتیکان معتکف شد. برادرش نیز سزار بورژیا است که مردی خونخوار بود! در عصر لوکرزیا ایتالیا به استانهای متعددی تقسیم شده بود که هر استان فرماندار مقتدری داشت و لوکرزیا نیز ملکه روم بود. وی در مدت چهل سال عمر خود، چند بار شوهر کرد که به جز شوهر آخری همه آن ها را با زهر مسموم نمود.
کشتن انسانها به وسیله زهر برای او یک امر معمولی و شاید تفننی بوده است. زیرا می گویند وقتی کسی را مسموم می کرد، نزدش می ماند تا مرگش را تماشا کند! به همین دلیل بعضی ها به این زن ملکه زهرلقب داده اند! جنایات او همواره با نقشه ای دقیق انجام می گرفت که هیچ کس نسبت به او مظنون نمی شد! نوشته اند که او در سن بیست و هفت سالگی پسر و در سن سی سالگی دخترش را به وسیله زهر هلاک کرده است!
چون پا به سن گذاشت؛ توفان جنایت در او آرام گرفت و رئوفتر و مهربانتر شد. حتی زمانی عشق به سراغش آمد و برای بینوایان صدقه جمع کرد. بله، سرانجام لوکرزیا بورژیا عاشق یک جوان اسپانیولی به نامدوک آلفرنزو شد و با وی ازدواج کرد. زندگی این زن شرور تاکنون نظر بسیاری از نویسندگان جهان مانندویکتور هوگو و میشل زواگو را جلب نموده و آثار با ارزشی به وجود آمده است. لوکرزیا بورژیا در سال 1519 هنگام تولد فرزندش به علت خونریزی شدید از پای درآمد و چشم از جهان فروبست.
- ماری آنتوانت
ماری آنتوانت دختر امپراتور اتریش در سال 1755 در وین دیده به جهان گشود. در آن زمان مناسبات سیاسی و اقتصادی دو کشور اتریش و فرانسه بسیار متزلزل و نامطلوب بود و برای برقراری دوستی و به وجود آمدن حسن تفاهم یک وسیله لازم بود. هنگامی که ماری به سن پانزده سالگی رسید، او را سفیر حسن نیت کردند و به عقد لوئی شانزدهم ولیعهد فرانسه درآوردند.
در سال 1774 لوئی پانزدهم وفات کرد و پسر بیست و دو ساله اش وارث سلطنت گردید. لوئی شانزدهم مردی بود، بی اراده، ضعیف النفس، و ترسو اما ماری آنتوانت که سرانجام به آرزوی دیرینه خود رسیده بود، می خواست در مقام ملکه فرانسه، از موقعیت خویش نهایت استفاده را ببرد. هرشب بدون توجه به بودجه ضعیف مملکت و وضع رقت انگیز مردم، شب نشینی های باشکوهی ترتیب می داد و میلیونها فرانک خرج آن شب نشینی ها می شد.
او ابتدا اهمیت نمی داد که در هر گوشه ای از فرانسه زمزمه یک انقلاب به گوش می رسید. دلش می خواست شب و روز مجلس بالماسکه ترتیب دهد و تمام اوقات خود را به عیش و عشرت بگذراند. با سر و وضعی شرم آور در مجالس ظاهر می شد، مشروب می خورد، وقتی از خود بی خود می شد، فریاد می کشید. حتی یک شب فریاد زد:« این جام را به سلامتی یک مرد بزرگ می نوشم» همه با تعجب پرسیدند:« کیست آن مرد بزرگ؟...» و او خندید و گفت:« نرون امپراتور روم!».
عاقبت تب انقلاب بالا گرفت و فریادها و هذیان های پردرد مردم همه جا طنین انداخت. در اکتبر 1793 مردم علیه او و لوئی شانزدهم شوریدند و پس از یک مبارزه طولانی، بر اوضاع کاملاً مسلط شدند. ماری آنتوانت و لوئی شانزدهم به وسیله گیوتین اعدام شدند!
همشهری سرنخ: نام آن ها برای همیشه در تاریخ ثبت شده است؛ اما نه بعنوان حاکمانی عادل. چرا که صفحات کتاب تاریخ پر است از ظلم و جنایت هایی که این حاکمان سیاه دل نسبت به مردمانشان انجام داده اند.
حاکمانی که با ایجاد رعب و وحشت در ملت، اعدام و شکنجه سعی در نگه داشتن حکومت خود داشته اند. این پادشاهان تا به حال باعث مرگ تعداد بسیار زیادی از مردم بی گناه شده اند.
شاه لئوپلد دوم
شاه لئوپلد دوم پادشاه بلژیک بود که در سال 1865 بعد از پدرش بر تخت نشسته و تا زمان مرگ بر این کشور حکمرانی کرد. قلمرو حکمرانی لئوپلد، کشور آزاد کنگو نام داشت که آن را در آفریقا تحت سیطره خود درآورده بود. او توانست با جمع آوری عاج فیل از این کشور به ثروت چشمگیری برسد. او پس از فهمیدن ارزش کائوچو اهالی دهکده را مجبور به جمع آوری شیره کائوچو می کرد. آنها باید هر روز سهمیه ای مشخص از شیره درختان را به ماموران ارائه می دادند، در غیر این صورت دست های آنها قطع می شد. او ارتش وحشت عمومی به راه انداخته بود که به دست تعداد زیادی از تبهکاران اداره می شد. این گروه هر روز به بهانه های مختلف مردم کنگو را به قتل می رساندند. طبق آمار بین 3 تا 5 میلیون کنگویی در زمان حکومت این پادشاه ظالم جان خود را از دست دادند. دولت بلژیک در سال 1908 مالکیت کنگو را از لئوپلد گرفت و تحت نظارت خود قرار داد اما لئوپلد به خاطر کارهای وحشیانه اش هرگز مجازات نشد.
آتیلا
آتیلا یکی از ظالم ترین حاکمان دنیا بود که بین سال های 434 تا زمان مرگش در سال 453 بر قوم هان حکومت می کرد و بزرگ ترین امپراتوری را در اروپا داشت. حتی نگاه کردن به چهره خالکوبی و سر عجیب و غریب او نیز وحشت در دل مردم می انداخت. او حتی پس از مرگ هم قوم وحشی بربرها را از خود به جا گذاشت. آتیلا بیشتر شهرهای اروپایی را فتح کرد. مردم بسیاری را کشت، خانه هایشان را آتش زد و اموالشان را به غارت برد.
کسانی که نمی خواستند جان خود را از دست بدهند چاره ای نداشتند جز اینکه به ارتش او ملحق شوند. در زمان حکومت او میلیون ها نفر جان خود را از دست دادند یا بی خانمان شدند.
آتیلا به طرز عجیبی از دنیا رفت و هیچ کس دلیل اصلی آن را نفهمید. برای اینکه کسی از مکان خاکسپاری او باخبر نشود، شخصی که او را دفن کرد نیز کشته شد.
نرون
نرون یکی از بی رحم ترین و خونخوارترین امپراتوران تاریخ و خواهرزاده کالیگولای وحشی بود. برای نرون پادشاهی و قدرت از چنان اهمیتی برخوردار بود که به خاطر آن حتی مادر و همسران خود را نیز کشت. نرون مخالف بسیار سرسختی برای مسیحیان بود تا جایی که شهر رم را به آتش کشید تا آنها را مقصر جلوه دهد. در این آتش سوزی تمام شهر رم از بین رفته و صدها هزار نفر از مردم بی گناه در آتش سوختند یا تمام زندگی خود را از دست دادند. در این زمان نرون به بالای تپه ای رفته و با نواختن چنگ، آتشی که برپا کرده بود را تماشا می کرد. پس از خاموش شدن آتش، نرون کاخ جدیدی ساخت و هر روز عده ای از مردم را به بهانه دست داشتن در این آتش افروزی دستگیر و آنها را زنده زنده جلوی حیوانات انداخته یا در آتش می سوزاند. پس از مدتی مردم دیگر طاقت نیاورده و علیه او شورش کردند که این شورش با خودکشی نرون پایان یافت.
فرانسیسکو پیزارو
فرانسیسکو پیزارو هرگز نتوانست بخواند یا بنویسد اما به خوبی می دانست که چطور بجنگد و شکنجه دهد، همین باعث شد تا به او نیز لقب یکی از بی رحم ترین حاکمان دنیا داده شود. پیزارو در اسپانیا به دنیا آمد ولی با لشگرکشی به پرو توانست حکمران این کشور شود. از مهم ترین کارهای او کشتار بی رحمانه اینکاهایی بود که پرو محل زندگی اصلی شان بود. پیزارو رهبر اینکاها، آتاهوآلپا را زندانی کرده و از قوم او درخواست مقدار زیادی طلا و نقره در عوض آزادی رهبرشان کرد. با اینکه آنها تمام طلا و نقره ای که او درخواست کرده بود را پرداخت کردند اما پیزارو به قول خود عمل نکرد و او را به قتل رساند. فرانسیسکو سرانجام به دست یکی از همراهان خودش به نام دیگو آلمارگوی کشته شد. دیگو پس از آن خود بر تخت پادشاه ینشست اما یک سال بعد او نیز در جنگ با اسپانیایی ها کشته شد.
ایوان مخوف
ایوان مخوف که در قرن 16 بر روسیه حکمرانی می کرد اولین تزاری بود که در این کشور لقب امپراتور گرفت. در زبان روسی به او عنوان گروزنی داده بودند که به معنی قدرت و توانایی است اما این لقب به خاطر جنایت ها و کشتار بی دلیلی که انجام می داد کم کم به مخوف تعبیر شد. او در زمان حکومت خود دیواری دور تا دور شهر مسکو ساخت تا از بیرون رفتن مردم از شهر جلوگیری کند. ایوان در مدت امپراتوری بین 500 تا 1000 نفر از مردم را روزانه به دلایل بسیار کوچک و بی اهمیت می کشت. ایوان حتی عروس خود را به خاطر پوشیدن لباس هایی که او نمی پسندید به شدت شکنجه کرد. به همین خاطر با پسر خود درگیر شده و در نهایت او را نیز به قتل رساند. کارهای ایوان بیشتر به دیوانگان شباهت داشت. او سرانجام در 55 سالگی و در زمان بازی شطرنج دچار ایست قلبی شد و از دنیا رفت. حاکمیت او آن قدر بی سر و سامان بود که روسیه تا چند دهه بعد دچار آشوب و کشمکش بود.
پل پوت
گفته می شود که پل پوت در زمان حکومت خود بر کامبوج و خمرهای سرخ از سال 1975 تا زمان مرگش در 1998 باعث مرگ بیش از یک میلیون نفر شد. این تعداد شاید نسبت به بقیه حاکمان ظالم کم باشد اما همین تعداد 20 درصد از تمام جمعیت کامبوج بودند. درست مانند استالین، پوت نیز یکی از بی رحم ترین افراد در مقابل رقبای سیاسی خود بود. در زمان حکومت پوت تعداد زیادی از مردم عادی تنها به خاطر کمبود غذا و محصولات دارویی جان خود را از دست دادند. پوت تمام آسیایی ها را مجبور به ترک کامبوج کرد و همچنین از مالکان خانه و زمین مالیات های بسیار سنگین می گرفت. پوت مردم را به بهانه های مختلف به صورت دسته جمعی اعدام کرده و در گورهای دسته جمعی دفن می کرد. او در سال 1998 در خانه خود توسط یکی از خمرهای سرخ دستگیر و کشته شد. حکومت پوت یکی از خونبارترین و رنج آورترین حکومت های دنیا شناخته می شود.
جوزف استالین
جوزف استالین یکی دیگر از ظالم ترین حاکمان دنیا بود که از سال 1922 تا زمان مرگش بر شوروی حکومت می کرد. دلیل اصلی لقب بی رحم که به او داده شد، نه تنها به خاطر کشتار مردم در طول رژیمش بود بلکه در زمان او مردم در نهایت فقر و تنگدستی به سر می بردند. تمام محصولات کشاورزی مردم مصادره می شد و همین باعث به وجود آمدن قحطی شدید و در نهایت مرگ تعداد بسیار زیادی از مردم شد. در زمان استالین مردم با کوچک ترین حرف یا حرکتی که از نظر او خواشیند نبود، دستگیر، تبعید یا به طرز مشکوکی ناپدید می شدند. آماری که پس از سقوط حکومت شوروی به دست آمد نشان می داد که در زمان استالین 800 هزار نفر به جرم های سیاسی و غیرسیاسی اعدام شدند که با تبعیدیانی که هرگز خبری از آنها به دست نیامد و قربانیان قحطی 3 میلیون نفر می شدند. همچنین این تعداد با کشته شدگان جنگ سرد به 60 میلیون نفر هم می رسید. استالین سرانجام در سال 1953 بر اثر سکته مغزی از دنیا رفت.
شاه مسواتی سوم
در حدود 25 درصد از 1/3 میلیون نفر جمعیت سوایزیلند در جنوب آفریقا به بیماری ایدز مبتلا هستند. جایی که یکی دیگر از سنگدل ترین حاکمان دنیا، یعنی شاه مسواتی سوم حکمرانی می کند. مسواتی برای حل این مشکل ازدواج دختران زیر 21 سال را ممنوع اعلام کرد و برای کسانی که از این قانون سرپیچی می کردند، پرداخت یک گاو به عنوان جریمه قرار داد. این در حالی بود که خودش در همان زمان برای چهاردهمین بار با دختری 18 ساله ازدواج کرد و به خاطر اینکه کسی به این کار او اعتراض نکند یک گاو جریمه داد. مهمانی، خوشگذرانی و خرید اتومبیل های گرانقیمت از مهم ترین کارهای مسواتی به حساب می آیند، در حالی که مردم کشورش در فقر شدیدی به سر می برند. کوچک ترین خطا در مقر حکمرانی مسواتی مجازات اعدام دربر خواهد داشت. در سال 2001 او ورود تمام روزنامه هایی که کارهای او را نقد می کردند قدغن کرده و حتی آنها را به دادگاه کشاند.
مائو زادونگ
بسیاری مائو زادونگ را به خاطر مرگ ده ها میلیون نفر از مردم در 31 سال حکومتش می شناسند. مائو زادونگ از سال 1949 تا زمان مرگ، بر چین حکومت می کرد. تنها سرگرمی مائو کشیدن و نوشتن طرح های هنری با قلم مو بود و نام طرح های خود را مائتی گذاشته بود. در کنار مردمی که گاه و بی گاه به خاطر جرائم کوچک اعدام یا تبعید می شدند، عده دیگری که نمی توانستند این زندگی را تحمل کنند، به صورت دسته جمعی اقدام به خودکشی می کردند. طبق گفته های مائو 700 هزار نفر از مردم بین سال های 1949 تا 1953 اعدام شدند. در حدود 4 تا 6 میلیون نفر برای کار به اردوهای اجباری فرستاده و در آنجا به خاطر کار زیاد و گرسنگی جان خود را از دست دادند. این در حالی بود که مائو حتی کارهای روزانه خود را در تختخواب انجام داده یا در کنار استخر در حال استراحت بود.
ولاد دراکول
ولاد سوم یا ولاد دراکول یکی از ظالم ترین حاکمان تاریخ و پسر دراکول، ولاد دوم بود. او که بر منطقه والاچیا در رومانی فرمانروایی می کرد به خاطر بی لیاقتی در پادشاهی سه بار از حکومت عزل و دوباره با تلاش بسیار بر تخت نشست. او در تمام زمان حکومت خود به خاطر مجازات های سنگین و کشتار بی رحمانه مردم مشهور بود به طوری که سال ها بعد شخصیت دراکولا از او الهام گرفته شد. کوچک ترین مجازات های ولاد، بریدن لب ها، بینی و گوش های خلافکاران بود.
او مردم را به بهانه های کوچک دستگیر و نابینا می کرد یا حتی آنها را در خانه های خود به آتش می کشید تا زنده زنده بسوزند. طبق نوشته های موجود در کتاب ها در طول حکومت ولاد سوم ده ها هزار نفر از مردم بی گناه بدون دلیل کشته و اعدام شدند تا اینکه این حاکم بی رحم سرانجام در سال 1476 در نزدیکی بخارست و در جنگ با عثمانی ها کشته شد. آنها سر ولاد را از تن جدا کرده، بر نیزه ای گذاشتند و دور شهر نمایش دادند.
9 مرد شیطانی تاریخ بشریت
در ادامه لیست 9 تن از مردان خونخوار که تاریخ بشریت تاکنون به چشم خویش دیده است را با توضیحی مختصر با هم می خوانیم. خوانندگان فهیم WeAre.ir به یقین می دانیم که شیطان صفتان تاریخ محدود به همین 9 نفر نیست و صد البته که باز هم میدانیم که چه بسیار انسانهای بی رحم تری نیز بوده اند که در این بحث به آن پرداخته نشده است. این مقاله ترجمه ای از سایت Smashing Lists می باشد که بواسطه همین ترجمه پرداخته شدن سلیقه ای به این 9 تن تا حدودی توجیه می شود همچنین بدنام خواندن بسیاری در این مقاله بسبب خونریزی هایی که در نتیجه اعمال آنها صورت گرفته می باشد چه بسا از منظری دیگر خدمات شخص مذکور برای مردمان دیار خود قابل ستایش باشد.
1- جوزف استالین (Joseph Stalin)
تاریخ، استالین را بسیار سنگدل تر از هیتلر میداند. وی دبیر کل حزب کمونیست در سال 1922 بود که بعدها در سال 1953 وفات یافت. در زمان رهبری او اکراین از قحطی فراوانی رنج می برد در آن دوران به خاطر تصمیمات سیاسی و اجرایی او حدود 2.5 تا 10 میلیون نفر مردند و دلیل آن نیز این بود که استالین هیچگاه کمک های کشورهای خارجی را در این زمینه نپذیرفت. همچنین تبعید بیش از 850,000 نفر به دشت های بی درخت و یخ زده نواحی قطبی سیبری، جایی که بسیاری جان خود را از دست دادند نیز از کارهای اوست. آمار و ارقام از به قتل رسیدن حدود 10 تا 60 میلیون نفر در زمان حکومت استالین حکایت می کند.
2- ولاد (Vlad)
ولاد فرمانروای سرزمین Wallachia بود (سرزمینی در جنوب شرقی اروپا، از مولداوی تا رومانی (سال 1859)). عمده شهرت وی بخاطر نبردها و مقاومت هایش در برابر امپراطوری عثمانی و دولت های بیگانه است. گفته می شود که افسانه دراکولا از او الهام گرفته شده است. همچنین نقل شده است در گذشته زمانیکه وی در زندان بود برای تفریح حشرات و کرم ها را شکنجه می داد. در طول حیات او 30,000 تا 320,000 قتل بی دلیل ثبت شده است.
3- سالوث سر (Saloth Sar)
پل پت با نام واقعی سالوث سر در دهکده ای در Cambodia (جنوب آسیا بین تایلند و ویتنام و لائوس) زندگی می کرد. بعد از جنگ ویتنام و بمباران آمریکایی ها وی به قدرت رسید. در زمان او انسانهای بسیاری آواره شدند و بسیاری نیز بر اثر گرسنگی مردند. او بنیان گذار مرکز بازپرسی که اکنون با نام S-21شناخته می شود است (اگه از من بپرسید S-21 چیه؟ میگم: نمی دونم والا) که در آن بیش از 20000 زن و مرد و کودک در طی بازجویی های طولانی بر اثر شکنجه و آزا و اذیت روانی مردند.
4- نرو (Nero)
بزرگترین جنایت وی در مورد آتش سوزی رم بود. در زمان فرمانروایی وی آتش سوزی بزرگی در شهر رم اتفاق افتاد که 6 روز به طول انجامید. تاریخ روایت می کند که شخص نرو از جمله کسانی بوده است که دستور به آتش کشیدن شهر را داده است. در زمانی که شهر رم در آتش می سوخت وی خود را با آلات موسیق اش سرگرم می کرد و هیچگاه تلاشی برای خاموش کردن آن نکرد. جالب تر آنکه بعد از این واقعه وی مسیحیان را مسبب این عمل دانست و بسیاری از انها را مجازات کرد. شهر بازسازی شد و نرو بخش بزرگی از شهر را به بزرگترین کاخ خود اختصاص داد و آنرا “کاخ طلایی” نامید.
5- ایوان (Ivan)
ایوان در شهر واسیل متولد شد. پس از مرگ پدرش، او شاهزاده بزرگ مسکو شد. در آن زمان وی تنها 8 سال داشت. ایوان در سالهای بعد حکومت خود رفتار بی رحمانه را در پیش گرفت. وی با کشتن فرزند خود نام خود را در لیست هزاران شاهی که فرزند خود را کشته است ثبت نمود. رفتار بی رحمانه او نه تنها شامل مردم بلکه در مورد خانواده خودش نیز ادامه داشت به حدی که یک روز دختر باردار خود را مورد ضرب و شتم قرار داد که نتیجتا منجر به سقط جنین وی شد.
6- آیدی امین دادا (Idi Amin Dada)
آیدی امین دادا رهبر نظامی و رئیس جمهور اوگاندا بود. در ابتدا او در هنگ استعماری بریتانیا خدمت می کرد پس از آن توانست به عنوان مارشال دست یابد. بدنامی وی بخاطر سوء استفاده از حقوق بشر، آزار و اذیت نژادی، قتل، فساد و سرکوبی سیاسی و سوء مدیریت های اقتصادی است. انسانهای بی گناه زیادی بواسطه سوء مدیریت، تحت رژیم وی کشته شدند که برآورد ناظران بین المللی و گروه های مدافع حقوق بشر 100,000 تا 500,000 نفر می باشد.
7- آدولف هیتلر (Adolf Hitler)
هیتلر، شناخته شده ترین دیکتاتور تاریخ بشریت است. او را پیشوا نیز می نامند. در سال 1933 به صدراعظم المان منصوب شد. سیاست های تبعیض نژادی و جغرافیایی وی بر هیچ کس پوشیده نیست. در این میان داستان هالوکاست، بزرگترین داستانی است که در مورد بی رحمی وی گفته می شود. در سال 1945 زمانی که نیروهای شوروی به مقر وی راه یافتند، آدولف با یک گلوله به زندگی خود خاتمه داد در حالی که یک کپسول سیانور نیز در دست داشت.
[نکته: در مورد آدولف هیتلر مطالب بسیاری در سایت WeAre.ir منتشر شده است. اگر علاقه مند به این موضوع هستید بخش تاریخی را از زیر مجموعه مطالب جالب ببینید.]
8- شاه جان (King John)
شاه جان پادشاه انگلستان بود. در دوران حکومتش قلمرو دوک نورماندی را از دست داد. مردم او را به خاطر صفات کینه توزانه و ظالمانه اش نکوهش می کردند. در زمان حکومتش انسانهای بسیاری را بخاطر درنده خویی اش به کام مرگ فرستاد. اما آنچه در مورد داستان زندگی وی جالب است خیانت وی به برادرش و بوجود آمدن کینه بین دو برادر که افسانه رابین هود از آن بوجود آمد.
9- آتیلا هون (Attila The Hun)
آتیلا هون به عنوان یکی از پست ترین امپراطوران امپراطوری هون در قرن پنجم شناخته می شود (امپراطوری هون از رودخانه اورال به رودخانه راین و از رودخانه دانوب به دریای بالتیک کشیده شده بود). اعمال وحشیانه آتیلا هون غیرابل شمارش است. یکی از نقل قول های مشهور از وی، زمانی که به قریه ای می رسید، این است که “پرداخت (پول) کنید و گرنه شما را می خوریم” (pay up or we’ll eat you).
جستارهای مرتبط:
پرچم امام حسین به رنگ سرخ است
این پرچم زیبای امام حسین(ع) به رنگ سرخ است تا به من و شما و اهالی دنیا بفهماند که از روز تاسوعا که پرچم سرخ را بر فراز چادر حسین بن علی(ع) برافراشتند تاکنون همچنان جنگ با کفار و قاتلین آن حضرت ادامه دارد.
به گزارش گروه فرهنگی مشرق، فرهنگ خونخواهی در میان همه اقوام و ملل جهان از جمله عربها بوده است. در میان اعراب رسم بر این بوده کسی که خونش به ناحق و مظلومانه بر زمین ریخته میشد و انتقام آن به نحو شایستهای گرفته نمیشد پرچم سرخی بر مزار او میگذاشتند. پرچم سرخ افراشته شده بر گنبد امام حسین(ع) نیز از همین باب میباشد.
در زیارتی که امام صادق(ع) به «عَطِیّه» آموخت آمده است: «شدت همبستگی و پیوند سیدالشهدا با خدا به نحوی است که شهادتش همچون ریخته شدن خونی از قبیله خدا میماند که جز با انتقامگیری و خونخواهی اولیا خدا، تقاص نخواهد شد». (1) از همین روی است که امام حسین(ع) را ثارالله یعنی خون خدا مینامند و خونخواهانش را لثارات مینامند.
پس پرچم امام حسین(ع) هم به رنگ سرخ است تا نشان دهنده این موضوع باشد که منتقم خون آن بزرگوار خود خداوند تبارک وتعالی است و خون آن بزرگوار هرگز فراموش و پایمال نخواهد شد.
از طرف دیگر این رنگ بیدار کننده همه عاشقان و دلباختگان آن حضرت میباشد که بدانند که امامشان چگونه و با چه مظلومیتی به شهادت رسیده و همانند آن حضرت همیشه آماده جانفشانی در راه خدا باشند.
این پرچم زیبای امام حسین(ع) به رنگ سرخ است تا به من و شما و اهالی دنیا بفهماند که از روز تاسوعا که پرچم سرخ را بر فراز چادر حسین بن علی(ع) برافراشتند تاکنون همچنان جنگ با کفار و قاتلین آن حضرت ادامه دارد و این امر تا ظهور امام زمان(عج) که منتقم خون آن بزرگوار است ادامه خواهد داشت.
از اینروست که در فرازهای آخر دعای ندبه میخوانیم: «این الطالب بدم المقتول بکربلا»؛ کجاست طلب کننده خون کشته کربلا؟ امام زمان شخصاً طالب خون بناحق ریخته جد مظلومش حسین بن علی(ع) است و تا قیام ایشان همچنان پرچم خونخواهی مظلوم کربلا به دست با کفایت ایشان است، امید است که انشاء الله ما هم جزو سربازان امام زمان عجل العالی فرج الشریف باشیم انشاالله
کمیته نروژی نوبل هر ساله جایزه صلح نوبل(به نروژی و سوئدی: نوبلز فردسپیریز) را به شخصی که بیشترین یا بهترین کار را برای دوستی بین ملتها، به وسیله لغو یا کاهش ارتش ایستاده و برگزاری و ترویج کنگره صلح انجام داده، اهدا میکند.[1] این جایزه یکی از پنج جایزه? نوبل است که توسط آلفرد نوبل(که در سال 1896 درگذشت) دروصیتنامهاش در سال 1895 ذکر شده است، و برای مشارکتهای برجسته در شیمی،فیزیک، ادبیات، صلح و فیزیولوژی یا پزشکیتعلق میگیرد.[2] همانطور که در وصیتنامه نوبل نوشته شده بود، جایزه میبایست توسط کمیته نروژی نوبل اداره و توسط کمیتهای از پنج نفر به انتخاب پارلمان نروژ اعطا شود.[3]اولین جایزه صلح نوبل در سال 1901 بهفردریک پسی و آنری دونان اهدا شد. هر یک از دریافتکنندگان یک مدال، یک دیپلم افتخار و جایزه نقدی متفاوت در هر سال را دریافت میکند.[4] در سال 1901، پسی و دونان جایزه نقدی 150?782 کرون سوئدیشان را به اشتراک گذاشتند، که برابر با 7?731?004 کرون در سال 2008 بود. در سال 2013، جایزه به سازمان بازدارندگی از بهکارگیری جنگافزارهای شیمیایی اهدا شد.[5] جایزه صلح نوبل هر ساله در شهر اسلو، در حضور پادشاه نروژ و در سالگرد مرگ نوبل در 10 دسامبر ارائه شده، و تنها جایزه? نوبلی است که در استکهلم داده نمیشود.[6] بر خلاف دیگر جایزهها، برنده جایزه صلح نوبل گاهی اوقات به یک سازمان (مانند کمیته بینالمللی صلیب سرخ، تنها دریافتکننده سه جایزه) به جای یک فرد تعلق میگیرد.
این جایزه از بحثبرانگیزترین جوایز نوبل میباشد که انتقادهای زیادی را به همراه داشته است.[7][8] ماهاتما گاندی باوجود پنج بار نامزدشدن برای دریافت این جایزه، اما هیچگاه آن را دریافت نکرد. پس از ترور او در سال 1948، کمیته در نظر گرفت که جایزه را پس از مرگش به او اهدا کند، اما در ادامه تغییر نظر داد و با توضیح نبود هیچ فرد زنده? شایستهای برای دریافت این جایزه، از دادنش در آن سال اجتناب کرد.[9] در سال 2006 میلادی یکی از اعضای کمیته نوبل گفت: «بزرگترین غفلت ما در تاریخ 106 ساله اهدای نوبل بدون تردید این بوده است که نوبل صلح هیچگاه به مهاتما گاندی اهدا نشد.»[10] در سال 1961، داگ هامرشولد پس از نامزدیاش برای دریافت جایزه درگذشت، اما چند ماه پیش از اعلام، تنها برنده? این جایزه شد که کمیته پس از مرگش جایزه را به او اهدا کرد. پس از این، قانون اهدای جایزه به افراد فوتشده تغییر کرد.[11] در سال 1973،له دوک تو از دریافت جایزه امتناع کرد، چرا که با استناد به وضعیت جنگی ویتنام، خود را در موقعیتی برای دریافت این جایزه نمیدانست.[12] لینوس پاولینگ، برنده جایزه صلح نوبل در سال 1962، تنها کسی است که نامزد بدون اشتراک دو جایزه نوبل شده است. او در سال 1954 جایزه نوبل در شیمی را دریافت کرد.[12] ملاله یوسفزی که در سال2014 و در 17 سالگی موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شد، جوانترین دریافتکننده این جایزه
بسم الله الرحمن الرحیم الرحمن الرحیم
گیاهان آپارتمانی
|
معرفی گیاهان آپارتمانی پتوس : گیاهی است گرمسیری ، برگها به شکل بیضی برنگ سبز با رگهها و لکههای زرد و سفید و در انواع دیگر فقط رنگ برگها سبز است برگهای جوان کوچک و ظریف و با طراوت و براق است . در اثر تغذیه خوب از طریق برگ و ریشههای هوائی دارای برگهای پهن و بزرگ میشود این گیاه به صورتهای مختلف در بیشتر منازل نگهداری میشود. خاک : پتوس احتیاج به خاک سبک با زهکش کامل دارد. زه کش گلدانها دارای اهمیت فوقالعاده است . در غیر اینصورت آب در ته گلدان جمع شده و گیاه شادابی و رشد خود را از دست میدهد. تغذیه : این گیاه در دوران رشد اختیاج به تمام مواد غذایی داشته و برای این منظور از کودهای کامل محلول در آب هر ده روز یکبار تغذیه کرد. ازدیاد : بهترین راه تکثیر استفاده از قلمه های صرشاخه های جوان است برای این منظور قلمه هایی بطول 5 سانتیمتر که دارای 2 تا 3 برگ باشد تهیه کرده و درخاک بسیار سبک می کارند. ترکیب این خاک مخلوطی از خاک برگ پوسیده ، ماسه شسته و خزه بطور مساوی است در خزه مرطوب به تنهائی ریشه می دهد و در منازل با قراردادن قلمه دذ آب آن را ریشه دار نموده و سپس در خاک مناسب می کارند. آگلونما: گیاهی است از خانواده شیپوریها با قد و قامتی برازنده و جالب و ارتفاع آن به 60 سانتیمتر میرسد. این گیاه زیبا دارای برگهای کشیده و برگها نسبت به انواع دیگر کوتاهتر است رنگ برگها سبز مایل به آبی، در وسط برگها لکههای خاکستری نقره فام به صورت نامنظم در پوسته برگ گسترده شده است جذابیت این گیاه مربوط به برگهای آن است گلهای این گیاه در اواسط تابستان برنگ سفید و لولهای ظاهر میشود و برای تقویت عمومی گیاه بهتر است چیده شود. خاک : به خاک هرموسی سبک مخلوط با ماسه نیاز دارد یوکا : گیاهی است گرمسیری و بسیار زیبا که در اغلب منازل بصورت گلدانی و کاشت در پاسیو ها نگهداری می شود این گیاه دارای ساقه بسیار محکم و چوبی است و برگها برنگ سبز و شبیه شمشیر با نوک تیز از لبه گلدان تا انتهای ساقه چوبی را می پوشاند. خاک : یوکا به خاک نیمه سبک احتیاج دارد. زهکش در گلدان یوکا حائز اهمیت است و خاک آن مخلوطی از از خاکبرگ پوسیده ، ماسه شسته و کود پوسیده دامی و قدری خاک معمولی میباشد. نور : یوکا به نور کافی نسبتاً زیاد نیاز دارد. بنابراین بایستی در روشن ترین قسمت ساختمان نگهداری شود. در نور ضعیف برگها از شادابی افتاده ، رنگ سبز آن به زردی می گراید و حالت لوله ای و افتاده پیدا می کند. آبیاری : اصولا گیاهی کم آب است فقط باید همیشه خاک آن مرطوب متوسط باشد. مقدار و تعداد آبیاری و فصل گرم تابستان زیادتر از سایر مواقع سال خواهد بود. حرارت : نظر به اینکه گیاهی گرمسیری است به حرارت زیاد نیاز دارد. مناسبترین درجه حرارت بین 10 تا 25 درجه سانتیگراد رطویت هوا : گیاهی استثنائی است . در مناطق مرطوب رشد بسیار عالی وکامل دلرد و در محیط های خشک مقاوم است . تغذیه : یوکا احتیاج کامل به تمام مواد غذایی دارد و بوسیله کودهای شیمیایی محلول که دارای میکروالمنت آهن می باشد می توان هر 15 روز یکبار به آن کود داد. ازدیاد : تکثیر این گیاه از از طریق قطع سرشاخههای گیاهان بزرگ (قلمه سرگیاه) و پاجوش انجام میگیرد. سرشاخه ها را از قسمت چوبی شده قطع و محل قطع شده را در گیاه مادری با چسب پیوند می پوشانند. که از تبخیر آب ساقه اصلی جبوگیری شود. شاحه های قطع شده را در خاک سبکی که بیشتر خزه و ماسه است فرو کرده در درجه حرارت 25 تا 30 درجه سانتیگراد با رطوبت هوا 60 تا 70 درجه نگهداری کرده و معمولا قلمه ها لعد از یک ماه بخوبی ریشه می کنند. بغیر از سرشاخهها ، ساقههای چوبی یوکا را به اندازههای مختلف قطع کرده و عین سرشاخهها ریشهدار میکنند که تبدیل به گیاه جدید خواهد شد. کروتن: گیاهی است رنگارنگ بسیار زیبا در انواع مختلف با برگهای باریک ، پهن برگها در اصل سبز بوده لکههای قرمز و زرد در پهنه برگ پیشروی نموده و رنگهای جالب و دلفریبی بوجود می آورد یکی از مشخصات مشترک گیاهان این تیره شیرابه سفیدی است که هنگام قطع شاخهها و یا برگها از آن جاری می شود. خاک : به خاک نیمه سبک با زه کش کامل احتیاج دارد. مخلوطی از خاک برگ پوسیده ، ماسه و قدری خاک معمولی که اصطلاحاً به خاک باغچه شبیه است. نور : به نور متوسط نیاز دارد.
دیفن باخیا: گیاهی است زیبا با ساقههای نرم و آبکی و برگهایی برنگ سبز با لکههای سفید و زرد و رگبرگهای اصلی کاملاً مشخص . برگها بسته به نوع گیاه پهن و درشت و یا نسبتاً کوچکند. ساقه اصلی غالباً بدون انشعاب است و برگهای انتهایی مداوم و در حال فعالیت و رشد میباشند. در بیشتر رقم ها برگهای پایین بتدریج میریزند و ساقه گیاه حالت لخت به خود میگیرد که در این صورت گیاه زیبائی خود را از دست می دهد. در این صورت می توان برگهای انتهایی را همراه با 10 سانتیمتر از بخش فوقانی ساقه قطع و در ظرف آب یا در بستری از ماسه ریشه دار کرده و سپس در گلدان با خاک مناسب کاشت. قیه ساقه که از بندهای نزدیک بهم تشکیل یافته قابل تکثیر است و کافی است که آن را به نحوی به قطعات تقسیم کنیم که هر یک دارای یک جوانه یا بیشتر باشد. این قلمهها را به صورت افقی در بستر قلمه خوابانده بطوریکه نصف قلمهها از خاک بیرون باشد. پاندانوس : گیاهی است گرمسیری دارای ساقههای کوتاه و پوشیده از ریشههای بهم فشرده نسبتاً هوایی است که انبوهی از برگهای شمشیری براق و چرمی شکل از همانجا رشده کرده است کنارهها و روی رگبرگ میانی دارای دندانههای ظریف و خار مانند است برگهای سبز درخشان با حاشیه سفید به نحو جالبی به طرف پایین متمایل میگردد. خاک: مخلوطی از خاک برگ پوسیده و ماسه و خاک باغچه مرغوب نور : احتیاج به نور متوسط دارد. آبیاری :به مقدار زیادی آب احتیاج دارد . خاک باید همیشه به اندازه کافی مرطوب باشد. حرارت : به حرارت زیاد حداکثر 30 درجه و حداقل 16 الی 19 سانتیگراد نیاز دارد. تغذیه : از اواخر بهار تا اوایل پاییز بایستی بوسیله کودهای شیمیایی محلول در آب ، هر بیست روز یکبار از طریق برگها و ریشه مورد تغذیه قرار گیرد. رطوبت : گیاه به رطوبت متوسط هوا در حدود 50-70 درصد احتیاج دارد. ازدیاد : بهترین و عملی ترین روش تکثیر پاندانوس استفاده از پاجوشهایی است که بشکل یک گیاه کوچک و در اطراف ساقه نزدیک خاک میروید این گیاهچه را جدا کرده و در یک خاک سبک یا خزه میکارند معرفی گیاهان آپارتمانی گل دار نام گیاه : بنفشه آفریقایی نام علمی : saintipaulia شرایط نگهداری : نور کامل در تابستان (اشعه غیر مستقیم) به رطوبت پایدار و دائمی نیاز دارد. برای آبیاری بهتر است زیر گلدانی را پر آب کرده تا آب از سوراخ ته گلدان به طرف بالا حرکت کند ، دمای مناسب در تمام طول سال 16 درجه سانتیگراد است. خاک برگ محیط مناسبی برای رشد آن است . روش تکثیر : بذر- قلمه برگ – تقسیم بوته مشکلات: پوسیدن گلها و برگها بدلیل آبیاری زیاد است. در صورتیکه تمام شرایط مناسب است ولی گیاه گل نمیدهد باید گیاهره تغذیه مصنوعی نمود. نام گیاه: بگونیا گلدار نام علمی: begonia multiflora شرایط نگهداری: نور غیر مستقیم، آبیاری به طور متوسط هفته ای دو بار در تابستان و هفته ای یک بار در زمستان ، دمای مناسب حداقل 16 و حداکثر 21 درجه و خاک لومی محیط مناسبی برای رشد آن است. روش تکثیر : تقسیم غده در اواخر زمستان مشکلات : هوای سرد و آبیاری زیاد باعث آبکی شدن ساقه میشود. ریز ماندن برگها و گل ندادن گیاه ناشی از کمبود عناصر غذایی است. کاهش تعداد برگها در اثر کمبود نور و تاریکی است. نام گیاه : شمعدانی نام علمی: geranium شرایط نگهداری: شمعدانی ها انواع مختلف دارند، شمعدانی پیچ، شمعدانی معمولی، شمعدانی پاکوتاه یا مینیاتور، شمعدانی اژدر و ... شمعدانی معمولی به محلی پر نور و خاکی غنی نیاز دارد. روش تکثیر: قلمه مشکلات : کم شدن برگ و گل بدلیل کمبود نور و آفتابی انتقال داد. برگها ی پژمرده و دمبرگ خمیده شده ، ناشی از آبیاری بیش از اندازه است.
نام گیاه: سیکلامن نام علمی: cyclamen شرایط نگهداری : دمای مناسب 13 تا 15 درجه ساتیگراد ، مکان آفتابی تا نیم سایه به همراه خاک غنی از هوموس و با زهکش خوب را می پسندد. از نگهداشتن آن در محلی با هوای را کد و فاقد تهویه مناسب باید پرهیز کرد. این گیاه دائمی و دائمی و دارای پیاز توپر است سیکلامن در بهار گل می دهد. روش تکثیر: بذر مشکلات: با توجه به اینکه سیکلامن نسبت به آلودگیهای باکتریایی و قارچ حساس است، لازم است از خاک استریل (بدون آلودگی) استفاده شود.
نام گیاه: کالانکوئه نام علمی: kalanchoe شرایط نگهداری : نیازمند مکانی آفتابگیر تا سایه ، خاک مناسب ، خاک باغچه، حداقل دما در زمستان 16 ودر تابستان 30 درجه ی سانتیگراید است . از بهار تا پاییز باید به خوبی آن را آبیاری کرد ولی در زمستان به آب خیلی کمی نیاز دارد . روش تکثیر: قلمه ی ساقه ، بذر مشکلات: کوچک شدن برگها و به گل نرفتن گیاه ، بدلیل کمبود نوراست. آشنایی با گیاهان آپارتمانی نام گیاه: فیکوس
نام گیاه: فیکوس بنجامین
نام گیاه: کروتون
نام گیاه: دیفن باخیا
نام گیاه: فیتونیا
نام گیاه: مارانتا
نام گیاه: کوردیلین
نام گیاه: بگونیا
نام گیاه: برگ انجیری
نام گیاه: پوتوس
نام گیاه: آگلونما
نام گیاه: بیلبرجیا
نام گیاه: فیل گوش
نام گیاه: حسن یوسف
نام گیاه: سرخس
نام گیاه: سانسی وریا
نام گیاه: سیکلامن |
عجب صبری خدا دارد
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
همان یک لحظه ی اول ،
که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ،
جهان را با همه زیبایی و زشتی ،
به روی یکدگر ، ویرانه می کردم .
?
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که در همسایه ی صد ها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم ،
نخستین نعره ی مستانه را خاموش آن دم ،
بر لبِ ، پیمانه می کردم .
?
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که می دیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین ،
زمین و آسمان را
واژگون ، مستانه می کردم .
?
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
نه طاعت می پذیرفتم ،
نه گوش از بهر این بیداد گر ها تیز کرده ،
پاره پاره در کف زاهد نمایان ،
سبحه ی ، صد دانه می کردم .
?
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،
آواره و دیوانه می کردم .
?
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
بگرد شمع سوزان ِ دل عشاق سرگردان ،
سراپای وجود بی وفا معشوق را ،
پروانه می کردم .
?
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
به عرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،
تا که می دیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد ،
گردش این چرخ را
وارونه ، بی صبرانه می کردم .
?
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که می دیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنه ی این علم ِ عالم سوز مردم کش ،
به جز اندیشه ی عشق و وفا ، معدوم هر فکری ،
در این دنیای ، پر افسانه می کردم .
?
عجب صبری خدا دارد !
چرا من جای او باشم .
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ، تاب تماشای تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد
وگرنه من به جای او چو بودم ،
یک نفس کی عادلانه سازشی ،
با جاهل و فرزانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد !
شعری از: معینی کرمانشاهی
خدا گر پرده بر دارد ز روی کار آدمها !
چه شادیها خورد برهم...
چه بازیها شود رسوا...
یکی خندد ز آبادی...
یکی گرید ز بربادی...
یکی از جان کند شادی...
یکی از دل کند غوغا...
چه کاذب ها شود صادق...
چه صادق ها شود کاذب...
چه عابد ها شود فاسق...
چه فاسق ها شود عابد...
چه زشتی ها شود رنگین...
چه تلخی ها شود شیرین...
چه با?ها رود پایین...
چه اسفلها شود علیا...
عجب صبری خدا دارد
که پرده بر نمیدارد!
سهراب سپهری
خدا گر پرده بردارد ز روی کار آدمــــــها
چه شادیها خورد بر هم چه چه بازیها شود رسوا یکی خندد ز آبادی ، یکی گرید ز بربادی یکی از جان کــند شادی، یکی از دل کـــند غوغا چه کاذب ها شود صادق، چه صادق ها شود کاذب چه عابد ها شود فاسق، چه فاسق ها شود ملا چه زشتی ها شود رنگین چه تلخی ها شود شیرین چه بالا ها رود پائین، چه سفلی ها شود علیا عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد وگرنه بر زمین افتد ز جـیـب محتسب مـــینا شبی در کنج تنهائی میان گیریه خوابم بـــــرد به بـزم قـدســــیان رفتم ولی در عـالم رؤیــا درخشان محفلی دیدم چو بزم اختران روشن محمد(ص) همچو خورشیدی نشسته اندران بالا روان انبیاء با او، علی شیر خدا با او تــمام اولیاء با او هــمه پاک و هـــمه والا ز خود رفتم در آن محفل تپیدم چون تن بسمل کَشیدم ناله ای از دل زدم فـریاد واویــــــلا که ای فخر رسل احمد برون شد رنج ما از حد دلم دیگر به تنگ آمد ز بازی های این دنیا زند غم بردلم نشتر ندارم صبر تا محشر بگو با عادل داور بگـــــو با خالق یکــــــــتا چسان بینم که نمرودی بسوزاند خلیلی را چسان بینم که فرعونی بپوشاند ید بیضا چسان بینم که نا مردی چراغ انجمن باشد چسان بینم جوانمردی بماند بیکس و تنها چسان بینم بد اندیشی کند تقلید درویشان چسان بینم که ابلیسی بپوشد خرقه ی تقوا چسان بینم که شهبازی بدام عنکبوت افتد چسان بینم که خفاشی کند خورشید را اغوا چسان بینم که ناپاکی فریبد پاکبازان را چسان بینم که انسانی بخواند خوک را مولا غریب و خانه ویرانم فدایت این تن و جانم مبادا نقد ایمانم رود از کف در ین سودا چه شد تاثیر قرآنی چه شد رسم مسلمانی کجا شد سوره ی یاسین کجا شد آیه ی طه؟ به شکوه چون لبم واشد حکیم غزنه پیدا شد بگفتا بسته کن دیگر دهان از شکوه ی بیجا عروس حضرت قرآن نقاب آنگه بر اندازد که دارالملک ایمان را مجرد بیند از غوغا به این آلوده دامانی به این آشفته سامانی مزن لاف مسلمانی مکن بیهوده این دعوا مسلمان مال مسلم را به کام شعله نسپارد مسلمان خون مسلم را نریزد در شب یلدا سفر در کشور جان کن که بینی جلوه ی معنا برو خود را مسلمان کن پس فکر قرآن کن خـیال از اوج پایان شـد فـرو افتادم از بالا سنایی رفت و پنهان شد مرا رویا پریشان شد زابــر دیده ام بـاران، فـــروبارید بی پروا نه محفل بود، نی یاران نه غمخوار گنهکاران گشودم گنج حافظ را که یــابم گوهر یکتا اطاقم نیمه روشن بود کتانی چند با من بود که در تفسیر احوالم بگـفت آن شاعر دانا یقینم شد که حالم را لسان الغیب میداند که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها الا یا ایهـا الـــساقی ادرکـــا ساً و ناولـــهــــا کجا دانـــنـــد حال ما سبکــــساران ساحلها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل که ما در گوشهء غـربت ازو دوریم منزلها بگفتا حافظ اکنون کمی از حال میهن گوی به توفان مانده کشتی ها به آتش رفته حاصلها بگفتا خامه خون گرید گر آن احوال بنویسم فتاده هر طرف سرها شکسته هر طرف دلها ز تیغ نامسلمانان ز سنگِ نا جوانمردان بگفتم چون کند مردم، بگفتا خود نمیدانی؟ جرس فریاد می دارد که بر بندید محملها |