سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

پاییز 89 - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی

باران آنقدر شدید بود که آب جوی زده بود بالا. توله های یک سگ از ترس به هم چسبیده بودند و می لرزیدند. ماده سگ با اضطراب خودش را به آب می زد و یکی یکی توله ها را از آب می گرفت. علامه از دیدن این صحنه بی تاب شد و رو کرد به آدمهایی که داشتند این صحنه را تماشا می کردند که جلوی آب را ببندند تا توله ها غرق نشوند. کسی اعتنا نکرد.صدای علامه به اعتراض بلند شد، چند نفری به اجبار با یک چوب بزرگ مسیر آب را منحرف کردند و توله ها جان سالم به در بردند.


**


سمینار " اسلامی شدن دانشگاه "بود. آمفی تئاتر دانشگاه شهید چمران پر از جمعیت بود . عده زیادی پشت درهای بسته مانده بودند. به درخواست علامه در سالن نشستند ولی عده ای سرپا ایستادند. علامه مشغول سخنرانی بود که یک باره مکثی کرد و گفت:" من از دیدن این عزیزان معذبم که با این فشار اینجا ایستاده اند. بیایید روی سن بنشینید".با اشاره او ، همه کسانی که ایستاده بودند به روی سن هجوم آوردند و دورش نشستند. استاد عبای سفیدش را از دوش برداشت و زیر پای دانشجویان انداخت و گفت : " کثیف است روی این بنشینید".


**


بعد از سکته مغزی نمی توانست صحبت کند. سه ساعت قبل از فوت، به فرزندش اشاره می کرد. چیزی میخواست و او متوجه نمی شد. خیلی سعی کرد تا فهمید منظورپدر چیست. علامه پلاکی داشت که اسماء خداوند و نام ائمه روی آن حک شده بود و پارچه ای هم داشت که به ضریح امام حسین تبرک کرده بود.پسر تا آنها را پیدا کند و بیاورد، یک ساعتی طول می کشد.وقتی برگشت پدر تمام کرده بود. کنار تخت پدر رفت و پارچه سفید را کنار زد. پدر چشمان خود را برای لحظاتی باز کرد و لبخندی زد و دوباره چشم بست.او را در دارالزهد حرم امام رضا(ع)دفن کردند.




تاریخ : پنج شنبه 89/9/25 | 4:10 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

سوگواری ها، گریه ها وخدمتگزاری هایی که طی دیشب وامروز در سطح کره زمین ـ وحتی آسمان ها وبهشت ـ برای حضرت سیدالشهدا علیه السلام صورت گرفته از شمار بیرون است.
فقط خدای متعال وکسانی که خود خدا خواسته است می توانند این حجم عظیم از عزاداری را دریابند وعدّه عزاداران آن حضرت را شماره کنند.
ممکن است بتوان عزاداران وعزاداری های روی زمین را شمرد، اما چگونه می توان انبوه عزاداران آسمان ها وسوگواران عوالم بالا را شماره کرد؟
سوگواری برای امام حسین علیه السلام فقط به شیعیان یا مسلمانان اختصاص ندارد، وهستند کسانی که مسلمان نیستند ولی برای آن حضرت اشک می ریزند وسوگواری می کنند. از این رو تعیین عده دقیق آنان ـ دست کم ـ بسیار دشوار است. بر فرض که کسی بتواند عدد دقیق عزاداران را در زمین حساب کند، اما قطرات اشکی را که دیشب وامروز برای آن حضرت جاری شده چه کسی می تواند بشمارد؟ از طرفی چه کسی می تواند ارزش واقعی این قطرات را بداند؟ آیا یک قطره از این اشک ها را می توان با میلیون ها یا میلیاردها ثروت مقایسه نمود؟
وانگهی همه اشک هایی هم که در این مدت ریخته می شود ارزش یکسان ندارند وجایگاه عزاداران دارای مراتب بسیار است. برای نمونه اشکی که از چشمان مبارک صدیقه دو عالم حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در ماتم سیدالشهدا علیه السلام می ریزد نمی توان گفت هر قطره آن از عالم ومافیها باارزش تر است. اصلاً این دو با یکدیگر سنخیت ندارند واین مقایسه از اساس درست نیست.
برای این که این موضوع روشن تر شود مثالی عرض می کنم:
نقل است هنگامی که امام حسن وامام حسین علیهماالسلام در سن کودکی بودند روزی به جدشان رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: برخی از بچه ها وهم سالان ما مرکب سواری دارند ولی ما نداریم. رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را بر شانه مبارک خود سوار نمودند. گفتند: مرکب بچه ها صدا می دهد وشیهه می کشد. حضرت نیز شروع کردند به سخن گفتن و لفظ «الهی العفو، الهی العفو» را بر زبان جاری نمودن. در این هنگام جبرئیل امین فرود آمد وعرض کرد: اگر همچنان استغفار کنید و«العفو» بگویید خدای متعال آتش دوزخ را خاموش خواهد کرد.
شکی نیست که عدالت الهی اقتضا می کند که جهنم باشد، وگرنه چگونه می توان کسانی چون شمربن ذی الجوشن وحرمله را به کیفر رساند؟ این افراد اگر در این جهان هزاران بار کشته شوند، برای مجازاتشان کافی نیست.
این تأثیر «العفو» گفتن رسول خدا صلی الله علیه و آله است. حال طلب عفو ایشان کجا و«العفو» گفتن دیگران کجا؟!
گریه بر امام حسین نیز چنین است واشک هایی که در ماتم آن حضرت از دیدگان افراد جاری می شود، هرچند در هر حال همگی ارزشمند هستند ولی یکسان وهم ارزش نمی باشند. رسول خدا صلی الله علیه و آله بر مصیبت سیدالشهدا علیه السلام گریه می کنند وما هم گریه می کنیم، ولی گریه آن جناب کجا وگریه ما کجا؟!




تاریخ : پنج شنبه 89/9/25 | 4:10 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

خدای متعال در موارد بسیار به ظالمان مهلت داده ودر عقوبت آنان شتاب کرده است. در برخی از موارد خدای متعال به سبب ظلم ستمگران حکم خود را تغییر داده است. برای نمونه می دانیم که سیزده سال پس از بعثت وقتی مشرکان قصد جان پیامبر را کردند، حضرت در لیله المبیت حضرت امیر علیه السلام را به جای خود نهادند. آن جناب به نیکی می دانستند که هشت سال بعد پیروزمندانه به این شهر بازخواهند گشت ولی به هر حال شهر مکه شهر ایشان ونیاکان بزرگوارشان بود واین خروج اجباری برای حضرت ناگوار بود. به همین دلیل خدای متعال بر شهر خود وخانه ای که نام مبارک خود را بر آن نهاده بود غضب کرد وبیتوته شبانه در این شهر را مکروه گردانید. در روایات آمده است که رسول خدا وپس از ایشان امیرمؤمنان نیز هرگاه به حج مشرف می شدند روزها را در مکه می گذراندند وشب به بیرون مکه می رفتند ودر مکه نمی ماندند. این در حالی بود که در آن روزگار رفت وآمد آن کار آسانی نبوده است. به هر حال فقها امروزه می گویند کسی که به حج یا عمره می رود مستحب است که شب در مکه نخوابد.
شاهد ما در این ماجرا این است که خدای متعال به سبب اندوه پیامبر خود بدین سان حتی بر خانه وشهر خود غضب نموده است.
شاهد دیگر این سخن ماجرای قوم صالح است که قرآن مجید درباره آنان فرموده است:
«فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّ هَا»؛ آنان ناقه را پی کردند وپروردگارشان به سبب این گناه سرزمینشان را درهم کوبید وبا خاک یکسان کرد.
فاء در «فَدَمْدَمَ» به اصطلاح ادبی، بر ترتیب اتصالی دلالت دارد. در تاریخ آورده اند که قوم ثمود آن ناقه را در روز کشتند وخدای متعال مهلتشان نداد ودر همان شب آنان را به کیفر رساند.
در حقیقت فرشتگان الهی چنین ماجراهایی را دیده بودند واز آن جا که می دانستند ماجرای عاشورا از همه این وقایع عظیم تر است از خدا خواستند مانع وقوع این رخداد شود.
در زمان پهلوی اول که برگزاری عزاداری امام حسین ممنوع بود مردم قم نیمه های شب در خانه ها وبه صورت کاملاً پنهانی به سوگواری می پرداختند وپیش از سپیده صبح متفرق می شدند. یکی از پیرمردها نقل می کرد که یکی از مأموران دولتی روی سقف بازار قم ایستاده بود وخانه های شهر را وارسی می کرد تا اگر چراغ روشن یا رفت وآمدی ببیند که نشان از مجلس عزاداری دارد مانع شود وگزارش دهد. هنوز هم روی سقف بازار دریچه هایی دایره وار برای عبور نور وهوا قرار دارد. او از داخل دریچه سرش را به سمت پایین فرو برد تا نشان یک مجلس سوگواری را به همکارش بگوید که بی اختیار از بالای سقف بر روی زمین سقوط کرد وصدای غریبی داد. او را به بیمارستان بردند وپیش از اذان صبح به درک واصل شد.
غرض این که شواهد این معنا بسیار است. همان قدر که اقامه شعائر حسینی وخدمت به دستگاه سیدالشهدا علیه السلام اجر ومقام عظیم دربر دارد، مبارزه با آن وتشکیک در این امور وآزردن سوگواران حضرت با عذاب دردناک توأم است. کسانی که با امام حسین علیه السلام مبارزه می کنند یا در سوگواری های حضرت به شبهه افکنی می پردازند ومردمان را دلسرد می کنند انصافاً دست به کار خطرناکی می زنند وباید از این کار بترسند. چنین چیزی به راستی جای ترس بسیار دارد.
سوگواری هایی که در نقاط گوناگون زمین به زبان ها وشکل های گوناگون صورت می گیرد از حد شمار بیرون است ولی خدا می داند که سوگواری هایی که در میان فرشتگان وساکنان عالم بالا صورت می پذیرد بسیار بسیار بیشتر است. بکوشیم ما نیز در این میان سهمی داشته باشیم وبه جای تشکیک یا دل سپردن به نغمه های سرد شبهه افکنان در شمار سوگواران واقعی حضرت باشیم وهر رنج واندوهی را در این راه به جان بخریم وبه حساب مولایمان سیدالشهدا علیه السلام بنویسیم وداوری درباره برخی از انواع عزاداری ها را به مجتهدان وخبرگان کار بسپاریم.
از خدای متعال می خواهم ما را در شمار خادمان حضرت قرار دهد وسوگواری هایمان را به احسن وجه بپذیرد




تاریخ : پنج شنبه 89/9/25 | 4:10 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

در یکی از زیارت نامه های سیدالشهدا علیه السلام که ابن قولویه قمی رحمه الله در کامل الزیارات وبه نقل از امام جعفر صادق علیه السلام آورده است، آن حضرت جدشان امام حسین علیه السلام را این گونه خطاب کرده اند:
وضَمّنَ الأرضَ ومن علیها دمَکَ وثارکَ؛ وخدای متعال زمین وساکنانش را ضامن خون تو وگرفتن تاوان آن قرار داده است.
می توان به قطع ویقین گفت که همانند این تعبیر بی مانند که این جا در حق امام حسین علیه السلام وارد شده، در هیچ یک از دعاها وزیاراتی که از اهل بیت علیهم السلام روایت شده نیامده است. از این روست که علما در تفسیر این فقره دچار حیرت شده اند ویکی از این افراد علامه مجلسی است که این زیارت را در بحارالانوار به نقل از ابن قولویه ذکر کرده است.
ابتدا وپیش از پرداختن به تفسیر این فقره، معنی برخی از مفردات آن، نظیر «ضمّن» را بررسی می کنیم. «ضمان» یکی از ابواب فقهی است که درخصوص چگونگی ضمانت ونیز عمل به مقتضای آن، میان شیعه ومخالفان اختلاف نظر وجود دارد. مشهور علمای عامه (سنّی ها) آن را «ضمّ ذمة إلی ذمة (پیوستن دو ذمه به هم)» تعریف کرده اند ولی مشهور فقهای شیعه ضمان را «نقل ذمة الی ذمة (انتقال دادن ذمة از شخصی به شخص دیگر)» می دانند.
برای روشن شدن مطلب به این مثال توجه کنیم: فرض کنیم که شخصی به نام احمد، به سبب قرض مثلاً، مالی بر عهده وذمه شخص دیگری به نام محمود داشته باشد وشخص سومی به نام حامد ضامن محمود شود. در این مثال بر حسب رأی مشهور شیعه، احمد حق ندارد مال خود را از محمود مطالبه کند؛ زیرا حامد پس دادنِ آن مال را بر گردن گرفته وذمه محمود به حامد انتقال یافته است واز این پس مال یادشده را باید از او مطالبه نمود. اما بر اساس دیدگاه مشهور میان عامه (سنی ها) احمد می تواند پولش را از هرکدام (از محمود یا حامد) که خواست مطالبه کند. البته هرکدام از این دو نفر اگر پول احمد را پرداخت کرد دیگر احمد حقی در مقابل هیچ کدام از آن دو نفر نخواهد داشت.
به هر حال در هر دو دیدگاه یادشده ضامن در برابر صاحب حق مسئول است وباید پول او را بدهد؛ چه بگوییم ذمه به او منتقل شده وفقط او مسئول است وچه بگوییم او وشخص ضمانت شده هردو مسئولند.
ظاهر عبارت امام صادق علیه السلام که فرمودند: «وضَمّنَ الأرضَ ومن علیها» این است که خدای سبحان مسئولیت خون امام حسین علیه السلام را بر دوش زمین وساکنان آن نهاده است؛ به عبارت دیگر چون خونِ پاکِ ایشان روی آن ریخت، زمین وساکنانش ضامن ومسئول خون امام حسین علیه السلام شدند.
تردیدی نیست که عدل الهی یعنی اعتقاد به این که خدای تعالی از هرگونه ستم منزه است، نزد پیروان اهل بیت علیهم السلام از اصول دین به شمار می رود. پذیرش این اصل مستلزم آن است که هرچه در روایات اهل بیت علیهم السلام وارد می شود با منطق عدل الهی سازگاری وهمخوانی داشته باشد، وهر تفسیری از سخنان اهل بیت علیهم السلام که با اصل عدل الهی ناسازگار باشد، از قبل ناپذیرفتنی است واجمالاً یا تفصیلاً مردود است.
معنای ضمانت زمین
نص کلام امام علیه السلام در زیارت یادشده، «ارض» یعنی تمام زمین را مسئول خون سیدالشهدا علیه السلام دانسته است ودلیلی در دست نداریم که لفظ «زمین» را از معنای اصلی وشمولی به زمین خاصی منصرف کند. این در حالی است که کلمه «کربلا» یعنی همان زمینی که خون امام حسین علیه السلام روی آن ریخت در روایات وزیارت نامه های دیگر فراوان تکرار شده است ونیز کلمه «کوفه» (زمینی که سپاهیان ودشمنان امام علیه السلامبرای نبرد با ایشان از آن جا خارج شدند) نیز بارها در روایات آمده است. اما هنگامی که به این زیارت مراجعه می کنیم می بینیم لفظ «ارض» به صورت مطلق آمده وشامل همه کره زمین است.
از این رو علما حق دارند که در توجیه وتفسیر این فرمایش امام صادق علیه السلام دچار حیرت شوند، هرچند آن بزرگوار البته سخنان نامفهوم نمی فرمایند؛ زیرا گذشته از مقام عصمت وامامت، ایشان از خانواده ای است که در اوج بلاغت وسخنوری قرار دارند. با این حال چرا فرموده اند: خدای تعالی خون پاک سیدالشهدا علیه السلام را بر گردن زمین نهاده است؟ این مسأله چه ارتباطی می تواند با زمین داشته باشد؟ مگر زمین بود که امام حسین علیه السلام را به قتل رساند؟ از طرفی اگر منظور از زمین در این جا زمین کربلا باشد ما می دانیم که خدای تعالی به واسطه امام حسین علیه السلام جایگاه وارزش فوق العاده ای بدان بخشیده وحتی آن را با شرافت تر از کعبه قرار داده است واین، از جمله عطاهای استثنایی خدای تعالی به آن حضرت، واز جمله خصایص ایشان می باشد. ولی منظور امام صادق علیه السلام صرف زمین کربلا نبوده وتمام زمین ها را به صورت مطلق اراده فرموده است. سخن این جاست که وقتی امام حسین علیه السلام تنها در یک نقطه از زمین به شهادت رسیده اند، چرا خدای متعال تمام زمین ها را مسئول خون پاک ایشان قرار داده است؟
علما در فهم این فرمایش امام صادق علیه السلام دچار حیرت شده اند. گروهی گفته اند: از آن جا که امام حسین علیه السلام روی کره زمین به شهادت رسیده است خدای تعالی همه زمین ها را مسئول کیفر کردن قاتلان آن حضرت ـ در هرجا که دفن شوند ـ نموده، واین پیمان وضمانتی است که خدای متعال از زمین ستانده است. بنابراین، این فقره ناظر به یکی از خصایص سیدالشهداست که خدای متعال فقط برای ایشان قرار داده، وامام صادق علیه السلامدر این جا پرده از آن برداشته است. اما دانستن این که زمین چگونه این تکلیف ودستور الهی را اجرا می کند، ارتباطی به ما ندارد. زمین خود تکلیف خود را می داند وما را همین بس که بدانیم زمین مکلف است ووظیفه وتکلیف خود را ادا خواهد نمود.
«فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَآ أَتَیْنَا طَـآئِعِینَ»؛ پس خدا به آسمان وزمین فرمود: خواه یا ناخواه رام شوید. گفتند: البته رام وتسلیم هستیم.
واز آن جا که خدای متعال چیزهایی به امام حسین علیه السلام عطا کرده که به احدی عطا نکرده، ایشان را با عالم تکوین گره زده ومسئولیت خون مبارکشان را برعهده تمام زمین قرار داده است چنان که گویی این جنایت بزرگ روی تمام نقاط زمین صورت گرفته است. بنابراین فهم تعبیر «ضامن بودن زمین» آسان خواهد شد چون که مسئولیت زمین مسئله ای تکوینی است وربطی به تشریع ندارد وپرداختن به آن ضرورت ندارد فقط همین قدر کافی است که بدانیم خدای سبحان خون امام حسین علیه السلام را به عهده زمین قرار داده است واین اشکالی ندارد.
معنای ضامن بودن ساکنان زمین
نکته دیگری که در زیارت نامه منقول از امام صادق علیه السلام شایان تأمل بیشتر است تعبیر «ساکنان زمین» می باشد که نشان می دهد ما وتمام فرزندان ونیاکان ونسل های پیش وپس از ما وکسانی که هنوز پا به عرصه گیتی ننهاده اند یعنی از ابتدای عالم تا انتهای آن همگی مسئول وضامن خون آن حضرت ومکلف به گرفتن تاوان ایشانیم.
پس من وشما نیز مسئولیم وتمام کسانی که امروزه ودر آینده در تمام نقاط کره زمین زندگی می کنند، این مسئولیت را بر عهده دارند.
زیرا کلمه «من» در این عبارت موصوله است وهمان طور که علمای لغت واصول گفته اند ظهور در عموم دارد. از این رو معنای عبارت چنین خواهد بود: خدای تعالی مسئولیت خون امام حسین علیه السلام را بر دوش کره زمین وتمام چیزها وکسانی که روی آن هستند قرار داد.
سؤال این جاست که ما در زمان بنی امیه زندگی نکردیم وشاهد شهادت امام حسین علیه السلام نبودیم، پس چگونه در این زمینه مسئولیت داریم ومسئول چه چیزی خواهیم بود؟ اصلاً خود امام صادق علیه السلام در زمان جدشان در قید حیات [ ظاهری ]نبودند وشهادت ایشان را ندیدند والاّ اگر حضور داشتند البته ایشان را یاری می نمودند. با این همه چگونه است که می فرمایند: هرچه روی زمین است مسئول خون ایشان وموظف به گرفتن تاوان خون مبارک شان است؟
بنابراین این کلام باید معانی دیگری فراتر از آنچه گفتیم داشته باشد.
در متن روایت چنین آمده است: «وخدای متعال زمین وساکنانش را ضامن خون تو وگرفتن تاوان آن قرار داده است» روشن است که خون یک چیز است وخونخواهی چیز دیگر. خونخواهی یعنی گرفتن انتقام خون ریخته شده. علامه مجلسی رحمه الله از معنای حقیقی وآشکار این عبارت دچار شگفتی شده وچه بسا آن را با عدل الهی ناسازگار دانسته است؛ بدین معنا که چگونه ممکن است خدای متعال زمین وتمام زمینیان را مسئول این فاجعه بداند در حالی که در میان آنان افرادی هستند که از قتل سیدالشهدا علیه السلامناخرسندند واز قاتلان آن حضرت بیزار ومتنفرند؟ اصلاً چگونه چنین چیزی ممکن است در حالی که انبیا واولیا واهل بیت علیهم السلام نیز در میان زمینیان هستند؟
پس در این جا فقره یادشده را نمی توانیم بر معنای حقیقی آن حمل کنیم؛ زیرا در آن صورت مسئولیت قتل امام حسین علیه السلام حتی بر دوش کسانی قرار خواهد گرفت که در این جنایت نه تنها همکاری نکردند بلکه از ارتکاب آن ناخرسند نیز شدند، وچون چنین چیزی با منطق عدل الهی سازگاری ندارد، مجبور می شویم دست به توجیه وتأویل بزنیم. بنابراین عبارت فوق را نمی توان بر معنای حقیقی آن حمل نمود ولازم است دنبال نزدیک ترین معنای مجازی بگردیم. برای عدول به معنای مجازی، قرینه (دلیل) عقلی نیز در این مثال وجود دارد که همانا عدل الهی است. البته مشکل به مسئولیت خون (دمک) باز می گردد وظاهراً در خون خواهی مشکل علمی وجود ندارد.


 


منبع:(درس خارج آیت الله سید صادق شیرازی)




تاریخ : پنج شنبه 89/9/25 | 4:10 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

حسین (ع)


دانی که چرا چوب قسمتش شده آتش ؟؟؟؟؟ شرمندگی اش از لب و دندان حسین (ع) است [گریه]
دانی که چرا آب فرات گشته گل آلود ؟؟؟؟؟ شرمندگی اش از لب عطشان حسین (ع) است .[گریه]
دانی که چرا خانه ی عشق گشته سیه پوش؟؟؟؟؟ زیرا خدا نیز عزادار حسین است [گریه]
تاسوعا و عاشورای حسینی رو به شما دوست عزیز تسلیت عرض می کنم




تاریخ : پنج شنبه 89/9/25 | 4:10 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

خدای متعال مسئولیت خونخواهی از امام حسین علیه السلام را بر دوش زمین وزمینیان نهاده واین قضیه را به مسائل تکوینی پیوند زده است. این مسأله شواهد فراوانی در روایات متواتر دارد؛ برای مثال روایت شده است که جناب ابراهیم خلیل علیه السلام هنگامی که سوار بر اسب از سرزمین کربلا می گذشت از اسب بر زمین افتاد وسرش شکافت وخون از آن جاری شد. در این هنگام شروع به استغفار وپوزش طلبی از خدای متعال کرد وگفت: خدایا، چه تقصیری از من سر زده است؟ جبرئیل بر وی فرود آمد وگفت:
یا ابراهیمُ، ما حدثَ منک ذنبٌ ولکن هنا یُقتلُ سِبطُ خاتمِ الأنبیاءِ وابنُ خاتمِ الأوصیاءِ فسالَ دمُکَ موافقةً لدمِهِ؛ای ابراهیم، گناهی از تو سر نزده است اما در این سرزمین نواده خاتم رسولان وفرزند خاتم الاوصیا کشته می شود وخون تو برای همراهی با خون اوست که جاری شد.
آیا این مصداق روشنی از ارتباط امام حسین علیه السلام با عالم تکوین نیست؟ ابراهیم خلیل الرحمان هزاران سال پیش از واقعه کربلا می زیسته است وشیخ الانبیا به شمار می رود، ولی با این حال هنگام گذشتن از سرزمین کربلا سرش شکافته می شود.
این که ابراهیم خلیل با این همه عظمت، خون سرش برای همراهی با خون مبارک سیدالشهدا علیه السلام جاری می شود، بدان سبب است که کشتن امام حسین علیه السلام کشتن کرامت واسلام وتمام پیامبران است؛ زیرا با شهادت امام حسین علیه السلام تمام معنویات کشته شد وکون ومکان زیر وزبر ودگرگون گردید.
از این رو خدای حکیم مسئولیت خونخواهی ایشان را بر دوش زمین وزمینیان نهاد واین معنای «ضَمّنَ الأرضَ ومن علیها دمَکَ وثارَکَ» می باشد. منظور از خونخواهی امام حسین علیه السلام فقط کشتن قاتل آن حضرت نیست، بلکه این مسأله در جمادات، ناظر به مسأله ای تکوینی است ودر انسان ها به معنای مسئولیتی است که در قبال این ماجرا بر دوش آنها قرار دارد.
از امام رضا علیه السلام روایت شده است که فرمود:
کانَ أبی إذا دَخَلَ شهرُ المُحرَّمُ لا یُری ضاحکاً وکانتِ الْکَآبَة تَغْلِبُ علیهِ حتّی یَمضی مِنهُ عشرةَ أیّامٍ فإذا کانَ یَوم العاشِر کانَ ذلکَ الیَومُ یومَ مصیبتِهِ وحُزْنِهِ وَبُکائِهِ ویقولُ هو الیَوْمُ الّذی قُتِلَ فیِهِ الحسینُ علیه السلام؛ هنگامی که ماه محرم محرم فرا می رسید تا ده روز کسی پدرم را خندان نمی دید واندوه در چهره اش موج می زد. هنگامی که روز دهم محرم فرا می رسید آن روز، روز اندوه وماتم و زاری او بود ومی گفت: این همان روزی است که [جدم] حسین علیه السلام در آن کشته شد.
مسئولیت ما در قبال سیدالشهدا علیه السلام
ماه محرم ویژگی بی نظیری نسبت به دیگر ماه ها دارد. به محض آن که هلال ماه محرم پدیدار می شود، نام امام حسین علیه السلام را که در روز دهم این ماه مظلومانه به شهادت رسید، بی درنگ در خاطر انسان زنده می کند ومسئولیت ما را در قبال آن حضرت وزنده نگاه داشتن شعله نامش به یاد می آورد. از میان این مسئولیت ها می توان به دو امر زیر اشاره نمود:
اول: معرفی امام حسین علیه السلام وماجرای کربلا وبیان اهداف وارزش های آن حضرت وکوشش برای آگاه کردن تمام انسان های شرق وغرب زمین از مصائبی که بر او وخاندان ویاران گرامی اش وارد شد.
روز یازدهم محرم هنگامی که عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبری، فرزند برادر خود، حضرت امام سجاد علیه السلام را مشاهده کرد که از شدت اندوه طاقت فرسا نزدیک بود جان مبارکشان از کالبد تن خارج شود به ایشان عرضه داشتند:
لا یَجزِعنَّکَ ما تَری فَواللّه إنّ ذلکَ لَعَهدٌ مِن رسول اللّه صلی الله علیه و آله إلی جدِّکَ وأبیکَ وعمّک، ولقد أخَذَاللّه میثاقَ اُناسٍ مِن هذِهِ الأُمّةِ لا تعرِفُهُم فَراعِنَةُ هذِهِ الأُمّة، وهم مَعروفونَ فی أهلِ السّماواتِ أَنَّهم یَجمعونَ هذِهِ الأعضاءَ المُتَفرّقَةَ فَیُوارونَها وهذِهِ الجُسومَ المُضرّجةَ، وینصبونَ لِهذا الطَفِّ عَلَماً لِقَبر أبیکَ سیّدالشهداء لا یدرسُ اثرُهُ ولا یَعفو رسمُهُ علی کُرورِ اللیالی والأیّامِ، ولَیجتَهدَنَّ أئِمّةُ الکُفرِ وأشیاعُ الضّلالةِ فی مَحوِهِ وتطمیسِهِ، فَلا یَزدادُ أثرُهُ إلاّ ظُهوراً، وأمرُهُ إلاّ علوّاً؛ مبادا این چیزها تو را بی تاب کند. به خدا قسم این وعده ای است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به پدر بزرگ، پدر وعمویت داده است. خدا با گروهی از این امت ـ که فرعون های امت آنان را نمی شناسند ولی در میان اهل آسمان ها شناخته شده اند ـ پیمان بسته است که این اعضای پراکنده را گرد آورند واین بدن های غرقه به خون را به خاک سپارند. این گروه برای طف ومرقد پدر بزرگوارت نشانه ای برپا خواهند کرد که هیچ گاه از میان نخواهد رفت وگذر شبان وروزان، نشان آن را نخواهد زدود. هر قدر پیشوایان کفر وپیروان گمراهی در زدودن واز بین بردن آن بکوشند، روزبه روز اثر آن پدیدارتر ونام آن بلندآوازه تر می شود.
بنابراین شایسته است در اقامه عزاداری سیدالشهدا علیه السلام بکوشیم ومردم را نسبت به احیای شعائر حسینی به شکل های گوناگون وشیوه های درست ومشروع فرا خوانیم.
دوم: مسئله دیگر پیروی از امام حسین علیه السلام ودنبال کردن اهداف بلند آن حضرت است که در حقیقت چنین چیزی از امت رسول اللّه صلی الله علیه و آله انتظار می رود وباید گفت مسأله اول مقدمه ای برای رسیدن به این هدفِ مهم تر است.
در یکی از زیارت های سیدالشهدا علیه السلام آمده است:
وبَذَلَ مُهجَتَهُ فیک لیستنقذَ عبادَکَ من الجهالةِ وحیرةِ الضلالةِ؛خدایا، امام حسین علیه السلام خون قلب پاکش را در راه تو داد تا بندگانت را از نادانی وحیرت گمراهی برهاند.
لام در «لیستنقذ» لام تعلیل است؛ یعنی هدف وانگیزه فداکاری امام حسین علیه السلام نجات دادن بندگان از جهالت وگمراهی بود. منظور از «عبادک» تمام بندگان خدای متعال هستند، چه مؤمن باشند وبه واسطه امام حسین علیه السلام از درجات بالاتری از هدایت برخوردار شوند وچه غیر مؤمن باشند وبه برکت امام حسین علیه السلام راه هدایت بپویند.
برای این که هدف امام حسین علیه السلام را دنبال کنیم وبینش ومنش آن امام همام را چراغ راهمان سازیم خوب است در زیارت نامه های آن حضرت بیشتر تأمل نماییم. برای مثال کتابی مانند بحارالانوار در همه جا یافت می شود وتهیه آن آسان است. می توانیم زیارات امام حسین علیه السلام را که در این کتاب هست با دقت بخوانیم ودر مفاهیم آن تأمل کنیم؛ زیرا مطالب بسیاری هست که از اندیشیدن در مضامین این زیارت ها عاید انسان می شود. کوتاه سخن این که معرفی سیدالشهدا علیه السلام از طریق اقامه مجالس عزاداری ـ از یک سو ـ وکوشش برای تحقق بخشیدن به آرمان های ایشان نظیر هدایت بندگان از نادانی وحیرت گمراهی به سوی نور اسلام وایمان ـ از سوی دیگر ـ از جمله مسئولیت هایی است که در زمینه خونخواهی آن امام بزرگوار بر دوش ما قرار دارد.
پس آستین همت بالا بزنیم وبه خصوص در ماه های محرم وصفر در این راه بکوشیم. بلکه پیش از فرا رسیدن این دو ماه آمادگی های لازم را کسب، وتمام نیروهای مان را در این راه بسیج کنیم تا آرمان ها وارزش های والا ومورد نظر سیدالشهدا علیه السلام را از طریق دسته های عزاداری، مجالس روضه خوانی واقامه شعائر، نمایش ها وفیلم های نمادین، پایگاه های اطلاع رسانی، ماهواره ها، برگزاری همایش، سخنرانی وهر وسیله ممکن تحقق بخشیم. اینها همگی جزء مسئولیت های ماست که از این فرمایش امام صادق علیه السلام دریافت می شود: «وخدای متعال زمین وساکنانش را ضامن خون تو وگرفتن تاوان آن قرار داده است» چه بسیارند کسانی که با امام حسین علیه السلام وبینش ومنش ایشان آشنا نیستند ومسئولیت ما در قبال این افراد چقدر سنگین است. از خدای متعال می خواهیم ما را در خدمت کردن به اسلام وتلاش جدی در ستاندن تاوان خون حضرت سیدالشهدا علیه السلام از این طریق (یعنی معرفی امام حسین وآرمان های مقدس ایشان به تمام جهانیان) موفق بدارد.




تاریخ : پنج شنبه 89/9/25 | 4:10 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

نویسندگان صحاح سته تعمد فوق العاده ای داشته اند که تا جایی که می شود نام امام حسین علیه السلام را نبرند وکسی که خبره فن باشد واین کتاب ها را مطالعه کند به روشنی می بیند که تلاش ونیروی بسیاری در این خصوص به کار برده اند. اما به رغم تلاش مذبوحانه روات عامه درخصوص نام نبردن از اهل بیت علیهم السلام، در همین صحاح بارها وبارها ماجرای سیدالشهدا ذکر شده است. برای نمونه اصحاب صحاح آورده اند:
حضرت امیر علیه السلام در مسیرشان به سمت صفین هنگامی که به محاذات نینوا (کربلا) رسیدند ندا دادند: یا ابا عبداللّه صبر پیشه کن، یا ابا عبداللّه در کنار شط فرات صبر پیشه کن. وقتی علت این فرمایش ایشان را جویا شدند، فرمودند: روزی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم ودیدم چشمانشان لبریز اشک است. عرضه داشتم: ای رسول خدا، آیا کسی شما را خشمگین کرده است؟ چرا چشمانتان از اشک لبریز است؟ فرمودند: لختی پیش جبرییل نزد من بود وگفت: حسین در کنار شط فرات کشته خواهد شد. او هم چنین گفت: دوست داری مقداری از خاک تربتش را به تو دهم تا ببویی؟ گفتم: آری. آن گاه دست دراز کرد ومشتی خاک به من داد. از این رو نتوانستم چشمانم را از اشک نگاه دارم.
ماجرای گذر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از برابر سرزمین کربلا در حدود بیست سال پیش از واقعه کربلا بوده است. در این خبر تعبیر «وعیناه تفیضان» یا «فاضت عینه» با تعابیر مشابهی چون «بکی» یا «دمعت عیناه» تفاوت دارد. وقتی ظرفی پر از آب شود وآب از اطراف آن سرازیر شود، در زبان عربی به چنین حالتی «فیضان» می گویند. این تعبیر هنگامی که آب رودخانه ای بالا آید وسیل به راه افتد نیز به کار می رود. معمولاً وقتی انسان گریه می کند اشک فقط از گونه چشمش خارج می شود. به چنین حالتی «فیضان» چشم نمی گویند بلکه فیضان چشم مربوط به زمانی است که از فرطِ اندوهِ بسیار چشم انسان لبریز اشک شود واشک از همه جای آن سرازیر شود. از این رو تعبیر فیضان در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام با توجه به این که آنان «امراء الکلام» می باشند جای دقت دارد.
نکته شایان توجه دیگر در این روایت سؤالی است که حضرت امیر علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند. این قبیل پرسش ها در اصطلاح «سؤال العارف» خوانده می شود. مسلماً حضرت امیر علیه السلام از علت گریه پیامبر خبر داشتند وچنین نیست که پیامبر چیزی بدانند وحضرت امیر علیه السلام از آن بی خبر باشند.
این قبیل پرسش ها حکمت های متعددی دارد که از جمله آن تعلیم دادن به ما است ودر قرآن وکلام خردمندان کاربرد بسیار دارد. برای مثال خدای متعال که به هر پیدا وناپیدایی علیم است از حضرت موسی علیه السلام می پرسد: «وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَـمُوسَی؛ ای موسی، در دست راست تو چیست؟» مسلماً خدای متعال بهتر از حضرت موسی می دانست چه چیزی در دست وی قرار دارد.

سوگ دائم

کلامی که از امام رضا علیه السلام نقل کردیم نشان می دهد که عمق واقعه کربلا را فقط اهل بیت علیهم السلام درک می کنند وفهم ما نسبت به این ماجرا نسبی وناقص است. در حقیقت ما فقط اندکی از این واقعه درک می کنیم. امام رضا علیه السلام چنان که باید وشاید ژرفای این ماجرا را می فهمند واز همین روست که می بینیم واقعه کربلا همیشه در نظر وبرابر دیدگانشان حاضر بوده است. فقره ای که از کلام امام رضا علیه السلام نقل کردیم بدین معنی نیست که پلک های ایشان فقط در ماه محرم زخمی است. کلام ایشان عمومیت دارد وچنین قیدی در فرمایش حضرت موجود نیست. چراکه امامان بزرگوار همیشه به یاد مصائب عاشورا بودند وهمواره برای مظلومیت جد بزرگوارشان چنان می گریستند که پلک دیدگان مبارکشان آزرده می شد.
ما نیز باید در تأسی به پیشوایانمان، همیشه به یاد مصائب کربلا باشیم وشایسته است معلوماتمان را در این خصوص افزایش دهیم وفقط به آنچه در مجالس روضه می شنویم بسنده نکنیم. بدین منظور مناسب است کتاب هایی چون معالی السبطین را ـ که مطالب سودمندی درباره حضرت سیدالشهدا علیه السلام در بردارد ـ بخوانیم.




تاریخ : پنج شنبه 89/9/25 | 4:10 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

ابراهیم بن ابی محبوب از حضرت امام رضا علیه السلام روایت مفصلی نقل کرده که در یکی از فقرات آن چنین آمده است:
إنّ یومَ الحسینِ اقرحَ جفونَنا وأسبل دموعنا؛ روز [شهادت ومصیبت] امام حسین علیه السلام پلک چشمان ما اهل بیت را زخم کرد ودیدگانمان را پر اشک ساخت.
برخی بر این فرمایش حضرت ثامن الائمه علیه السلام اشکال گرفته وگفته اند: چگونه ممکن است مصیبتی بتواند پلک چشمان آدمی را زخمی کند؟ البته بازار فضل فروشی وعرض اندام در برابر اهل بیت علیهم السلام همیشه وجود داشته وهیچ گاه از مشتری تهی نبوده است. همیشه کسانی بوده اند که در برابر گفتار پیغمبر خدا واهل بیت علیهم السلام از خود نوعی مقاومت نشان می دادند. این مطلب در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله نیز وجود داشته است. برای نمونه از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند:
کان الحسین بن علی علیه السلام ذات یوم فی حجر النبی صلی الله علیه و آله یلاعبُهُ ویضاحِکُهُ فقالت عایشة: یا رسول اللّه ما اشدَّ إعجابَکَ بهذا الصبی. فقال لها: ویلکِ وکیف لا أحبُّهُ ولا أعجب به وهو ثمرة فؤادی وقرّة عینی. أما إن أمتی ستقتله فمن زاره بعد وفاته کتب اللّه له حجة من حججی. قالت: یا رسول اللّه: حجة من حججک؟! قال: نعم، حجتین من حججی. قالت: یا رسول اللّه حجتین من حججک؟! قال: نعم واربعه. قال فلم تزل تزاده ویزید ویضعف حتی بلغ تسعین حجة من حجج رسول اللّه بأعمارها؛ روزی امام حسین علیه السلام در آغوش پیامبر صلی الله علیه و آله بود وپیامبر مشغول سرگرم کردن وخنداندن او بودند. عایشه گفت: ای رسول خدا، راستی که چقدر شیفته این کودکید! حضرت به او فرمودند: وای بر تو چگونه دوستدار وشیفته او نباشم حال آن که میوه دل ونور دیده من است. بدان که امت من او را خواهند کشت وهرکه او را زیارت کند خدا پاداش حج مرا در نامه اعمالش می نویسد. عایشه با شگفتی پرسید: ای رسول خدا، پاداش حج شما را؟! فرمود: بله و[بلکه] پاداش دوبار حج مرا به او می دهد. گفت: ای رسول خدا، دوبار حج شما؟! فرمود: آری و[بلکه]چهار حج. عایشه همین طور رقم را می افزود وحضرت نیز پاداش آن را دوچندان می کرد تا این که به نود حج همراه با عمره رسید.
این قبیل عرض اندام ها وکارشکنی ها تا به امروز نیز ادامه داشته است ولی جز ناکامی ورسوایی چیز دیگری برای صاحبانش در بر نداشته است؛ زیرا خدای متعال وعده فرموده است که هرچند مخالفان در این خصوص اصرار بیشتری بورزند ناکام تر شوند. حضرت زینب کبری علیهاالسلام روز یازدهم محرم ضمن بازگوییِ حدیثی نبوی فرمودند:
ولیجتهدنَّ ائمةُ الکفر واشیاعُ الضلالة فی محوِهِ وتطمیسِهِ، فلا یزدادُ أثرُهُ إلا ظهوراً وأمره إلا علواً؛ هرقدر پیشوایان کفر وپیروان ضلالت در زدودن واز بین بردن نشانه هایِ [کربلا] بکوشند، روز به روز اثر آن پدیدارتر ونام آن بلندآوازه تر می شود.
پلک انسان در نهایت لطافت است وشاید از جهتی بتوان آن را لطیف ترین عضو ظاهری انسان دانست. در پشت چشم انسان غده هایی وجود دارد که وقتی قلب انسان از اندوهِ مصیبتی به درد می آید، خون شیرین را به اشک شور تبدیل می کنند. این غده ها اعضای ریز وبسیار ظریفی است که وظیفه آنها تبدیل کردن خون به اشک می باشد ومقدار مشخصی توان دارند. حال اگر بر اثر شدت مصیبت وگریه بسیار این غده ها فعالیت زیادی کنند وفشاری بیش از اندازه به آنها وارد شود، ضعیف می شوند وفرصت تبدیل کردن خون را به اشک نخواهند داشت. در چنین حالتی به جای اشک مستقیماً خون از دیدگان انسان خارج می شود. از همین روست که حضرت ولی عصر «عجل اللّه تعالی فرجه الشریف» خطاب به جد بزرگوارشان می فرمایند:
فلأندبنّک صباحاً ومساءً ولأبکین علیک بدل الدموع دماً؛[5] هر بامداد وشامگاه در اندوه تو زاری می کنم وبه جای اشک، خون از دیدگان خواهم افشاند.
وانگهی در صورتی که بر اثر گریه بسیار، پلک ظریف وحساس آدمی تماس مداوم وفراوانی با اشک ـ که شور است ـ داشته باشد، آزرده وزخمی می شود. از این روست که امام رضا علیه السلام فرمودند: روز شهادت ومصیبت امام حسین پلک چشمانمان را زخمی کرد.




تاریخ : پنج شنبه 89/9/25 | 4:10 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

سوگواری برای سیدالشهدا علیه السلام وبزرگداشت نام ایشان ماجرایی کهن وریشه دار است ومربوط به امروز ودیروز نیست. خدای متعال خود چنین چیزی را مشیت فرموده است وبا مشیت الهی نمی توان مبارزه کرد. البته این دنیا صحنه امتحان، وآدمی دارای اختیار است وخدای متعال به آدمی این اختیار را داده است که حتی با خود او نیز از در پیکار وستیز برآید. فرعون با خدا مبارزه وادعای خدایی کرد ولی با این حال خدا چهارصد سال به او مهلت داد. شداد نیز با همه خیره سری وگردن کشی که داشت ـ بنا به گفته مرحوم علامه مجلسی رحمه الله ـ خدای متعال به او نهصد سال مهلت داد ودر کیفر او شتاب نکرد.
اما خدای متعال به شمر، یزید، عمر سعد و... مهلت چندانی نداد واین افراد پس از عاشورا عمر چندانی نکردند. یزید ادعای خدایی نداشت وفقط آشکارا اظهار بی دینی می کرد.
خدای متعال به هر حال در قیامت، هم امثال فرعون وشداد وهم یزید وقاتلان سیدالشهدا علیه السلام را کیفر خواهد کرد وشتاب کردن در کیفر آنان ظاهراً لازم نیست. ولی ماجرای سیدالشهدا علیه السلام از همه جهت استثنا است وتاریخ شهادت می دهد که دشمنان سیدالشهدا علیه السلام در همین دنیا کیفر شدند وخدا مهلتشان نداد.
اساساً مشیت الهی بر این تعلق گرفته است که با ماجرای سیدالشهدا علیه السلام وهر چیزی که به نوعی با ایشان مربوط است به شکلی استثنایی برخورد نماید. یکی از استثنائات حضرت این است که نام ایشان از دیگر معصومین علیهم السلام بیشتر بر سر زبان هاست. معالی السبطین کتابی است که در احوالات امام حسن مجتبی وحضرت سیدالشهدا علیهماالسلام نگاشته شده ومولف فاضل آن به خوبی می دانسته است که امام مجتبی علیه السلام از برادر بزرگوارشان افضل می باشند، ولی با این حال فقط در حدود شصت صفحه از این کتاب مربوط به امام حسن مجتبی علیه السلام وبیش از ششصد صفحه آن درباره حضرت سیدالشهدا علیه السلام می باشد. این در حالی است که در طول تاریخ بسیاری از مطالب وکتاب های مربوط به سیدالشهدا علیه السلام به شعله های آتش سپرده شده وناقلان این آثار مورد جنایت وآزار قرار گرفته اند. شاید بتوان گفت تنها یک هزارم مطالب مربوط به آن حضرت به دست ما رسیده است. اما به رغم آن تلاش ها واین کارشکنی ها امروزه نام هیچ کس در جهان به اندازه نامِ نامیِ سیدالشهدا علیه السلام آوازه ای به این گستردگی نیافته است. بسیارند کسانی که خدا را قبول ندارند وبت می پرستند ولی برای امام حسین علیه السلام گریه می کنند ونام ایشان را بزرگ می دارند.
شایسته است که ما نیز همچون خدای متعال با ماجرای سیدالشهدا علیه السلام به نحوی استثنایی برخورد کنیم وبدانیم که خدای متعال به کسانی که با نام وشعائر ایشان مبارزه می کنند مهلت نمی دهد وبه سرعت آنان را مشمول قهر وکیفر خود قرار می دهد.

کیفر زودهنگام

شکی نیست که سوگواری برای اباعبداللّه الحسین علیه السلام وبزرگداشت نام ایشان وهرگونه خدمت به مجالس حضرت فوق العاده ارزشمند است وهر قطره اشکی که در سوگ ایشان برگونه عزاداران جاری می شود آتش دوزخ را خاموش می کند. اما عکس این مطلب نیز صادق است وهر اندازه که یک قطره اشک در سوگ ایشان این همه ارزش دارد، به همان نسبت، کم ترین سخنی علیه عزای ایشان وعزاداران حضرت برای گوینده اش زیانبار وخطرناک است. دلسرد کردن عزاداران، مسخره کردن عزاداری، وکارشکنی در این امر، خطرناک واز هر آتشی سوزنده تر است.
از این رو شایسته است که هر یک از ما برای سعادت دنیا وآخرت خودمان هم که شده به قدری که می توانیم عزاداری سیدالشهدا علیه السلام را تقویت کنیم ودر این راه از پول، جوانی، موضع گیری وزبان استفاده کنیم وبه قلم وقدم وحتی به دل از آن حمایت نماییم. این کار به جوانی انسان قیمت می دهد ودر عمر آدمی برکت ایجاد می کند.
چندی پیش یکی از برادران عراقی نقل می کرد: «در یکی دو ساله قبل از سقوط نظام بعثی نسبت به کسانی که پیاده به سمت کربلا می رفتند سخت گیری فوق العاده ای اعمال شده بود واگر کسی را به این جرم می گرفتند او را به زندان می فرستادند وشکنجه وچه بسا اعدام می کردند. روزی گشت بعثی های ظالم به نوجوانی ده ـ دوازه ساله بر خوردند وحدس زدند او را برای راهنمایی زوار پیاده در آن مکان گماشته اند. البته حدسشان نیز صائب بود واین کودک زوار پیاده را برای استراحت وپذیرایی نزد قبایل اطراف می برد یا دست کم راه را نشانشان می داد. ماشین گشت با دیدن آن کودک ایستاد ویکی از آنها از آن کودک بازجویی کرد وبه گونه آن کودک که سخت ترسیده بود سیلی محکمی زد. چند لحظه بعد که سرباز می خواست سوار ماشین شود، قنداق اسلحه اش به ماشین گیر کرد وماشه اش به سمت خود او شلیک شد ودر جا مُرد.
خدای متعال برای امام حسین علیه السلام در همین دنیا انتقام می گیرد ودر کیفر چنین کسانی شتاب می کند. حال اگر این شخص ده ها سال کفر می گفت خدای متعال این قدر در کیفر او شتاب نمی کرد ونمونه روشن چنین کسانی فرعون وشداد می باشند که خدای متعال مهلت بسیاری به آنان داد. این افراد علاوه بر عذاب عاجل دنیوی، عذاب آجل اخروی نیز در انتظار آنان است.
خدای متعال با ماجرای سیدالشهدا علیه السلام به نحوی استثنایی برخورد می کند وکسانی را که در این مسیر مانع تراشی وکارشکنی می کنند، به سرعت مجازات می نماید.
از این رو بهتر است ما نیز در ماجرای سیدالشهدا علیه السلام مثبت برخورد کنیم نه منفی. بدین معنا که اگر امری یا مراسمی به نظرمان مناسب نیامد از آن انتقاد نکنیم وفقط بگوییم چه کاری مناسب است. نگوییم این گونه خوب نیست، حتی به همین اندازه هم منفی عمل نکنیم.




تاریخ : پنج شنبه 89/9/25 | 4:10 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

مشهور میان فقها این است که پوشیدن لباس مشکی ونماز خواندن با آن مکروه است (یعنی حرام نیست) ومجموعه ای از فقها بر این نظرند که پوشیدن لباس مشکی برای حضرت سیدالشهدا علیه السلام مستحب می باشد. یعنی هرچند این کار مکروه است، برای سیدالشهدا علیه السلام مستحب می شود. البته در مقابل علمای دیگری هم وجود دارند که این دیدگاه را قبول ندارند.
یکی از علما کتابی در فقه دارد که در حدود صدسال پیش چاپ سنگی شده است وبنده نیز یک نسخه از آن را دارم. ایشان نیز مانند برخی از فقهای دیگر قبول ندارند پوشیدن لباس مشکی برای سیدالشهدا علیه السلام مستحب است. به هر حال این یک نظریه فقهی است وطرفین در این مسئله مبنای ویژه خود را دارند.
این عالم معتقد بود پوشیدن لباس مشکی در هر حال مکروه است وحتی اگر برای سیدالشهدا علیه السلام پوشیده شود کراهت آن باقی می ماند. اما ایشان در توضیح دیدگاه خود مثالی می زند که نامناسب است وبنده وقتی به تمثیل ایشان رسیدم بسیار شگفت زده شدم.
بنده از این کتاب ودیدگاه های این عالم در آثار خود نقل کرده ام وهمیشه این سؤال وابهام در ذهنم وجود داشت که چرا هیچ یک از فقها به کتاب های ایشان استشهاد نکرده اند واو را نمی شناسند. میان بنده وایشان حدود شش یا هفت طبقه از فقها وجود دارند وهمگی کتاب هایی در فقه پرداخته اند ولی هیچ یک به کتاب وآرای ایشان ارجاع نداده اند. روزی نزد یکی از مراجع بزرگ قم ـ که در یک دوره مرجعیت عام پیدا کردند ـ رفته بودم ومطلبی نقل کردم که ایشان منبع آن را پرسیدند. گفتم: فلان کتاب. آن مرجع تقلید نود ساله حتی نام آن کتاب را هم که به چاپ رسیده بود نشنیده ونشانی از آن ندیده بود!
بعدها که مسئله پوشیدن لباس مشکی وآن تمثیل نامناسب را در کتاب دیدم به راز گمنامی فوق العاده ایشان پی بردم ودانستم علت مجهولیت بی اندازه ایشان آن تمثیل نامناسب است.
آن عالم سوء نیت نداشته وبه اصطلاح این کارشان قُبح فعلی داشته ونه فاعلی، ولی با این حال خدای متعال همین اندازه مقابله با دستگاه سیدالشهدا علیه السلام را نیز برنمی تابد.
به نظرم آمد تمام مشکل این کتاب فقط برای همین چند کلمه است که باعث شده است چنین کتاب مهمی در قلب حوزه علمیه وحتی در میان مراجع تقلید هم ناشناخته بماند ودر غبار گمنامی از یادها فراموش شود. از آن جا که ترسیدم نکبت این کتاب دامنگیر آثار بنده هم شود هرچه از ایشان نقل کرده بودم پاک کردم وبا خود گفتم: به هرحال علم متوقف بر نقل این موارد نیست.
غرض این که در دستگاه سیدالشهدا علیه السلام حسن نیت کافی نیست وحسن عمل لازم است؛ زیرا یک اشتباه هرچند ناخواسته واز سر قصور باشد اثر وضعی خود را خواهی نخواهی به جا می نهد وشواهد بسیاری در تأیید این معنا وجود دارد.
قدر محرم وسوگواری حضرت ابا عبداللّه علیه السلام را بدانیم وبکوشیم جز خدمت به این دستگاه چیزی از ما صادر نشود.





منبع:(درس خارج آیت الله سید صادق شیرازی)




تاریخ : پنج شنبه 89/9/25 | 4:10 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
<< مطالب جدیدتر مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.