حقانیت شیعه

اجتماعی

زمستان 89 - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی


- رحمت بی پایان الهی
و بهشت و نعمتهای اخروی


(
المؤمن و المومنات بعضهم اولیاء بعض
یامرون بالمعروف...اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم وعدالله المؤمنین
والمومنات جنات تجری من تحتهاالانهار. (1
)
مردان و زنان مؤمن برخی سرپرست برخی دیگرند. یکدیگر را امربه
معروف و نهی از منکر می کنند... خدا ایشان را رحمت کند. به راستی خداوند شکست
ناپذیر و حکیم است. خداوند مردان و زنان مؤمن را به بهشت هایی که در آن شهرهایی
جاری است وعده می دهد
.

2-
فلاح و رستگاری
در برخی از آیات، فلاح و رستگاری درگرو امر به معروف و نهی
ازمنکر شمرده شده است
.

(
ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و
یامرون بالمروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون (2
)
باید گروهی از شماباشند که دعوت به خیر و امر به معروف و نهی
از منکر کنند; و ایشان رستگارانند
.

3-
آمران به معروف شایستگانند

(
یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر
اولئک من الصالحین امر به معروف و نهی از منکر می کنند. ایشان از شایستگانند
.

4-
نجات از عذاب الهی

(
انجینا الذین ینهون عن السود و اخذنا
الذین ظلموانجات دادیم آنان را که از زشتی ها نهی می کردند و آنان را که ستم می
کردند، به عذاب گرفتار کردیم
.

5-
شرکت در ثواب اعمال دیگران

(
و من شیفع شفاعه حسنه یکن له نصیب
منها (5
)
هرکس به کار نیکی تشویق کند و دیگران را به نیکی ها دعوت کند(و
وادارد)از آن بهره می برد. شفاعت به معنی جفت و ضمیمه شدن در انجام دادن کار است.
گاه مراد شفاعت در آخرت است که شفاعت کننده با گنه کار همراهی کرده،او را به بهشت
هدایت می کند. شفاعت کننده گاه در دنیا تحقق می یابد، یعنی فرد، با هدایت و امر به
معروف، دیگران را همراهی کرده، به صراط مستقیم رهنمون می شود. در تفسیر نورالثقلین
آمده است
:
رسول الله(ص)فرمود: «من امر بمعروف و نهی عن المنکر اودل علی
خیر او اشار به فهو شریک و من امر بسوء او دل علیه اواشاره به فهو شریک.» (6
)
آن که امر به معروف می کند یا از منکری باز می دارد یا راهنایی
به خیر و نیکی کند یا اشاره ای به نیکی و خیر کند، در(ثواب)آن عمل شریک است; و آن
که به زشتی فرمان دهد یا بدان راهنایی کندو یا به آن اشاره کند نیز(در مجازات و
آثار آن) شریک خواهدبود
.
آن حضرت همچنین فرمود: «الدال علی الخیر کفاعله » (7)

6-
همراهی معصومان
رسول اکرم(ص)می فرماید: کسی که یک شیعه را هدایت و ارشاد کندو
شریعت را به وی تعلیم دهد، با ما در جایگاه رفیع و والا همراه خواهد بود. (8
)
امام صادق(ع)می فرماید: علمای شیعه ای که مرزهای عقیدتی را پاس
می دارند و از تسلط شیطان و دشمنان بر شیعیان جلوگیری می کنند،یک میلیون بار از
مجاهدان صحنه جنگ برترند. (9
)

7-
ارزشمندتر از جان زمینیان


 



مردی کسی را کشت. فرزند
مقتول او را به محضر امام سجاد(ع)آورد تا قصاص شود. حضرت فرمود: آیا قاتل حقی
برگردن شماندارد؟

عرض کرد: چرا، او توحید و نبوت و امامت
را به ما تلقین کرده ولی این به اندازه خون پدر ما نیست. حضرت فرمود:


«والله هذا
یفی بدماء اهل الارض کلهم مناالاولین و الاخرین سواالانبیاء و الائمه » (10)

به خدا سوگند، این عمل هم سنگ جان تمام
اهل زمین از اولین وآخرین(جز انبیاء و ائمه)است.

امام صادق(ع)فرمود: «لایتکلم الرجل
بکلمه حق یوخذ بها الا کان له مثل اجر من اخذبها» (11)

مردی سخن حقی را بگوید و دیگران به آن
عمل کنند، برای اوهمانند پاداشی کسانی است که به آن سخن عمل کرده اند.


8- مقامی
ویژه در قیامت

رسول خدا(ص)فرمود: «الا حدثکم عن اقوام
لیسوا بانبیاء و لاشهداء یغبطهم یوم القیامه الانبیاء و الشهداء بمنازلهم من الله
علی منابر من نورفقیل: من هم قال هم الذین یحببون عبادالله الی الله و یحببون
عبادالله الی یامرونهم بما یجب الله و ینهونهم عمایکره الله فاذا اطاعوهم احبهم
الله.» (12)

آیا با شما سخن نگویم از کسانی که از
پیامبران و شهدا نیستندولی پیامبران و شهیدان از مشاهده مقام آنان مسرور می شوند
که چه جایگاه والای نزد خدا دارند و برچه جایگاههای نورانی تکیه زده اند. یکی از
اصحاب عرض کرد: ای رسول خدا! کیانند؟ فرمود: کسانی هستند که بندگان خدا را نزد خدا
و رسول خدامحبوب می سازند. بندگان خدا را به معروف و آنچه خدا دوست دارد فرمان می
دهند واز آنچه خدا نمی پسندد، باز می دارند و چون بندگان خدا به امر ونهی آنان عمل
کنند، خداوند آنها را دوست خواهدا داشت.

در پاورقی بحارالانوار آمده است: منظور
از غبطه، سرور است نه تمنای منزلت آنها.

پی نوشتها:

1- توبه،
آیه 71.


2- آل
عمران، آیه 2.


3- آل
عمران، آیه 114.


4- اعراف،
آیه 165.


5- نساء،
آیه 85.


6- نور
الثقلین، ج 1، ص 524.


7- وسائل
الشیعه، ج 11، ص 398.


8- بحار
الانوار، ج 2، ص 2.


9- همان، ص
5.


10- همان،
ج 2، ص 12.


11- همان، ص
19.


12- همان،
ص 24.


 


 





تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:34 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()


1- هزار تا مهندس که بنایی می سازند ، یک عمله می تواند با یک بلدوزر آن را
خراب کند . الان {در کارهای فرهنگی}یک مهندس هم نداریم ولی هزاران عمله
بلدوزر سوار داریم!!



2- از یک نفر پرسیدند فلان دختر چگونه دختری است (آیا برای ازدواج مناسب
هست یا نه و ..) . او با این که می دانست آن دختر دختر خوبی است گفت : نمی
دانم . او مدتها در برزخ گرفتار همین حرفش بود .



3- نگو ناز نفست بگو طیب الله یعنی همون دمت گرم .



4- شخصیت ما این است که نوکر سادات باشیم.



5- به ضرس قاطع می گویم هزاران سال عبادت و اخلاق و نماز شب و ... به یک پف
شیطان بند است . باید رفت تو دامن امام حسین علیه السلام .



6- امام رضا علیه السلام نوکر می خواهد . اگر نوکر او شدی ولو به زیارت او نرفتی مساله ای نیست .



7- (قابل توجه آدمای وسواسی) در غسل مثل عرق کردن هم کافی است آب برسد .
لازم نیست خیلی تر شود و آب جاری شود . با یک کهنه و ابر هم می شود .



8- یک عمر هوا پرست نباشیم به اسم خدا پرستی . فکر کنیم . پناه بر خدا .



9- یکی از عرفا می گفت من هنوز نتوانسته ام دعای کمیل را یکبارتا آخرش بخوانم . هر کلمه اش آدم را می گیرد.



10- دل تو ترمینال همه چیز شده است . دل تو که از یک کندوی عسل کمتر نیست ! آنجا نمی گذارند زنبوری که گل مسموم چشیده وارد شود .



11- پرخوری بد است ، پر خوابی هم بد است .



12 – بزرگترین ریاضت (در راه خدا و عرفان) انجام واجبات و ترک محرمات است .



13- هر چه کمال می خواهید در حدیث معراج هست .



14- اولیاء خدا همیشه خود را بدترین می دانند .



15- علامه طباطبایی له شده بود . ذره ای هوی ( و هوس) در او نبود . اگر بچه
ای دو ساعت با ایشان صحبت می کرد گوش می دادند و به تک تک هم جواب می
دادند .



16- خیلی به عبادات نپردازید ، بلکه بیشتر فکر کنید .



17 – دنبال آدم های بی سواد نباید رفت .



18- غلط است که به پسر های خوب نگویی من دختر خوب دارم .





19- اگر پول دادن برایت آسان باشد ولی گرفتنت مشکل باشد شرک است .



20- آدم یا باید عالم ربانی باشد یا دستش تو دست عالم ربانی باشد .



21- حتی نباید عینکمان را روی کتاب های دین بگذاریم . نهایت احترام .



22- آدمی که طمع داشته باشد هیچی نمی فهمد . حتی تا شب عاشورا فکر می کردند سلطنتی در کار است .



23- قانونمندی خیلی خوب است . زیرا از خودخواهی های انسان می کاهد .



24- این دلیل بر کمال نیست که هر چه از خدا بخواهی به تو بدهد . خیلی ها را
خدا به خود وامی گذارد و همه چیز هم به آنها می دهد تا دیگر دم خانه او
نیایند .



25- دانشمند نمی شود عاشق خدا نشود .



26- حب دنیا با حب خدا نمی سازد .



27- ما زنده ای مردنی هستیم .



28- در تشییع های جنازه احوال پرسی و ... نکنید تا به یاد مرگ باشید .



29- امام حسین علیه السلام اهل فحش نبودند که به حر بفرمایند ثکلتک امک
(مادرت به عزایت بنشیند). بلکه حضرت می خواستند با این حرف او را بپیچانند !
حضرت آقای بهجت حفظه الله می گفت ما فحش هایی بلدیم که اگر بگوییم امت
اصلاح می شود ولی اجازه نداریم .



30- هر که می خواهد شاکر بشود برود تیمارستان یا بیمارستان .



31- قرآن عشق نامه است .



32- عادت بر اساس عبادت باید باشد نه عبادت بر اساس عادت .



33- خداوند فقط از ما اطاعت فرمان خواسته نه حال خواسته نه قال خواسته نه ..



34- پوز بند نفس فقط عشق است.



35- اگر قضای نماز شب را بخوانی خدا تو را نماز شب خوان می کند .



36- پیرزنی با سیصد تا تک تومانی برای عمره ثبت نام می خواست بکند ! دو تا
جوانمرد بانی شدند و او ثبت نام کرد . در بقیع هم دفن شد . ما خدا را نمی
شناسیم . ما اسباب را نمی شناسیم.



37- اگر نفس نقطه ضعف نداشته باشد ، شیطان نمی تواند کاری بکند .



38- بعضی ها یک سری گناهانی می کنند و به این وسیله شیاطین به آنها یک
خبرهای غیبی می دهند و آن شخص از عمل های پنهانی خبر می دهد . گول نخورید.



39- این چند روز عمر را صرف خدا کنیم .



40- نسخه عمومی جامعه ما برای رفع مشکلات و رشد پیدا کردن : نماز را اول وقت خواندن و اهمیت دادن به آن .



41- مرحوم حضرت آیت الله حجت رحمت الله علیه 40 سال سیگار می کشیدند . اصلا
سیگار با سیگار روشن می کردند . دکتر ها به ایشان گفتند برای شما ضرر دارد
، ایشان سیگار را به کلی رها کردند .



42- مرحوم آقای قاضی ، علامه طباطبایی علیه الرحمه را با نوشتن کتاب سنن النبی ساخت .



43- المیزان دریاست . با استاد بروی جواهر در می آوری .



44- لقمان حکیم علیه السلام گفته جراتت بر معصیت به اندازه طاقتت بر عذاب باشد.عملت برای آخرت به اندازه قامتت در آخرت باشد .



45- اگر تا نفخ صور زنده بودیم بیش از این که الان می کنیم نمی کردیم !!؟



46- حضرت آقای بهجت در جوانی هم دارای کرامت ها بودند .



47- دنیا مثل سایه است . بروی دنبالش به او نمی رسی . دنبالش نروی خودش می آید دنبالت .



48- فقط بگردیم ببینیم رضای خدا در چیست همان را بگیریم .



49- ظرفیت داشته باش همه چیز به تو می دهند .



50- یکی می خواست خود کشی کند آمده بود پیش من . به او گفتم این کار از نظر
من جایز است . او تعجب کرد . گفتم زود باش دماغت را بگیر و نفس نکش . می
خواستم به او بفهمانم که چقدر نعمت به ما داده است خداوند متعال و ما قدر
ناشناسیم . خنده اش گرفت .



51- صداقت با خلق و خالق می خواهند و بس



52- آقای بهجت می فرمودند حرم مشرف می شوید حواستان جمع باشد . گوشه وکنارها افرادی هستند که از افکار و نیات شما آگاهند .



53- حرف زدن و نامه نوشتن به آقا امام زمان علیه السلام برای خودمان خوب است و بعد ریز ریز کنید و در آب روان بریزید .



54- امام صادق علیه السلام فرموده اند که شیعیان جملگی شان به شفاعت حضرت معصومه سلام الله علیها به بهشت می روند .



55- هر کاری که از خدا و پیامبر اکرم و حضرت زهرا و ائمه هدی علیهم صلوات
الله تعالی بر می آید از حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها نیز بر می آید .
اگر از ایشان توانستی چیزی بگیری و کاری کردی کردی . و الا مشهد و مدینه و
هر جای دیگر بروی خبری نخواهد بود .



56- تا انسان لال از بیهوه گویی و زیاده گویی نشود به جایی نمی رسد .



57- ان شاء الله تعالی از آرزوهای جهان روزه بگیرید.



58- آدم عاقل دیر حرف می زند ، کم حرف می زند .



59- شیطان به قدری بلد است ما را گمراه کند که حساب ندارد . خدا لعنتش کند.



60- دعای ابو حمزه ثمالی و مناجات شعبانیه و کمیل و ... وقت خاصی ندارد .



61- مسلمان بر مسلمان 30 حق دارد . آسانترین آن حقوق : هر چه برای خود می
خواهی برای او هم بخواهی و هرچه نمی خواهی برای او هم نخواهی . مرحوم
لواسانی رحمه الله علیه هر چه برای خود می خرید برای امام قدس سره هم می
خرید .



62- در حجره ایام طلبگی سر سفره رفقا بر سر پلو ها بر یکدیگر سبقت می
گرفتند و ... من با قیافه ای جدی آنها را بازداشتم و گفتم در شان طلبه ها و
بزرگانی مانند شما نیست . آنها آرام شدند و کنا ر کشیدند . در بین ظرف پلو
را قاپیدم و از حجره زدم بیرون !




تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:34 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()


- رحمت بی پایان الهی
و بهشت و نعمتهای اخروی


(
المؤمن و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف...اولئک
سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم وعدالله المؤمنین والمومنات جنات تجری من
تحتهاالانهار. (1
)
مردان و زنان
مؤمن برخی سرپرست برخی دیگرند. یکدیگر را امربه معروف و نهی از منکر می کنند...
خدا ایشان را رحمت کند. به راستی خداوند شکست ناپذیر و حکیم است. خداوند مردان و
زنان مؤمن را به بهشت هایی که در آن شهرهایی جاری است وعده می دهد
.

2-
فلاح و رستگاری
در برخی از
آیات، فلاح و رستگاری درگرو امر به معروف و نهی ازمنکر شمرده شده است
.

(
ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمروف و ینهون عن
المنکر و اولئک هم المفلحون (2
)
باید گروهی از
شماباشند که دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر کنند; و ایشان رستگارانند
.

3-
آمران به معروف شایستگانند

(
یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر اولئک من الصالحین امر به
معروف و نهی از منکر می کنند. ایشان از شایستگانند
.

4-
نجات از عذاب الهی

(
انجینا الذین ینهون عن السود و اخذنا الذین ظلموانجات دادیم
آنان را که از زشتی ها نهی می کردند و آنان را که ستم می کردند، به عذاب گرفتار
کردیم
.

5-
شرکت در ثواب اعمال دیگران

(
و من شیفع شفاعه حسنه یکن له نصیب منها (5)
هرکس به کار
نیکی تشویق کند و دیگران را به نیکی ها دعوت کند(و وادارد)از آن بهره می برد.
شفاعت به معنی جفت و ضمیمه شدن در انجام دادن کار است. گاه مراد شفاعت در آخرت است
که شفاعت کننده با گنه کار همراهی کرده،او را به بهشت هدایت می کند. شفاعت کننده
گاه در دنیا تحقق می یابد، یعنی فرد، با هدایت و امر به معروف، دیگران را همراهی
کرده، به صراط مستقیم رهنمون می شود. در تفسیر نورالثقلین آمده است
:
رسول
الله(ص)فرمود: «من امر بمعروف و نهی عن المنکر اودل علی خیر او اشار به فهو شریک و
من امر بسوء او دل علیه اواشاره به فهو شریک.» (6
)
آن که امر به
معروف می کند یا از منکری باز می دارد یا راهنایی به خیر و نیکی کند یا اشاره ای
به نیکی و خیر کند، در(ثواب)آن عمل شریک است; و آن که به زشتی فرمان دهد یا بدان
راهنایی کندو یا به آن اشاره کند نیز(در مجازات و آثار آن) شریک خواهدبود
.
آن حضرت همچنین
فرمود: «الدال علی الخیر کفاعله » (7
)

6-
همراهی معصومان
رسول اکرم(ص)می
فرماید: کسی که یک شیعه را هدایت و ارشاد کندو شریعت را به وی تعلیم دهد، با ما در
جایگاه رفیع و والا همراه خواهد بود. (8
)
امام صادق(ع)می
فرماید: علمای شیعه ای که مرزهای عقیدتی را پاس می دارند و از تسلط شیطان و دشمنان
بر شیعیان جلوگیری می کنند،یک میلیون بار از مجاهدان صحنه جنگ برترند. (9
)

7-
ارزشمندتر از جان زمینیان


 


 



مردی کسی را کشت. فرزند
مقتول او را به محضر امام سجاد(ع)آورد تا قصاص شود. حضرت فرمود: آیا قاتل حقی
برگردن شماندارد؟

عرض کرد: چرا، او توحید و نبوت و امامت
را به ما تلقین کرده ولی این به اندازه خون پدر ما نیست. حضرت فرمود:


«والله هذا
یفی بدماء اهل الارض کلهم مناالاولین و الاخرین سواالانبیاء و الائمه » (10)

به خدا سوگند، این عمل هم سنگ جان تمام
اهل زمین از اولین وآخرین(جز انبیاء و ائمه)است.

امام صادق(ع)فرمود: «لایتکلم الرجل
بکلمه حق یوخذ بها الا کان له مثل اجر من اخذبها» (11)

مردی سخن حقی را بگوید و دیگران به آن
عمل کنند، برای اوهمانند پاداشی کسانی است که به آن سخن عمل کرده اند.


8- مقامی
ویژه در قیامت

رسول خدا(ص)فرمود: «الا حدثکم عن اقوام
لیسوا بانبیاء و لاشهداء یغبطهم یوم القیامه الانبیاء و الشهداء بمنازلهم من الله
علی منابر من نورفقیل: من هم قال هم الذین یحببون عبادالله الی الله و یحببون
عبادالله الی یامرونهم بما یجب الله و ینهونهم عمایکره الله فاذا اطاعوهم احبهم
الله.» (12)

آیا با شما سخن نگویم از کسانی که از
پیامبران و شهدا نیستندولی پیامبران و شهیدان از مشاهده مقام آنان مسرور می شوند
که چه جایگاه والای نزد خدا دارند و برچه جایگاههای نورانی تکیه زده اند. یکی از
اصحاب عرض کرد: ای رسول خدا! کیانند؟ فرمود: کسانی هستند که بندگان خدا را نزد خدا
و رسول خدامحبوب می سازند. بندگان خدا را به معروف و آنچه خدا دوست دارد فرمان می
دهند واز آنچه خدا نمی پسندد، باز می دارند و چون بندگان خدا به امر ونهی آنان عمل
کنند، خداوند آنها را دوست خواهدا داشت.

در پاورقی بحارالانوار آمده است: منظور
از غبطه، سرور است نه تمنای منزلت آنها.

پی نوشتها:

1- توبه،
آیه 71.


2- آل
عمران، آیه 2.


3- آل
عمران، آیه 114.


4- اعراف،
آیه 165.


5- نساء،
آیه 85.


6- نور
الثقلین، ج 1، ص 524.


7- وسائل
الشیعه، ج 11، ص 398.


8- بحار
الانوار، ج 2، ص 2.


9- همان، ص
5.


10- همان،
ج 2، ص 12.


11- همان،
ص 19.


12- همان،
ص 24.


 


 


 





تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:34 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

بسم رب الشهداء و الصدیقین


نیروهای دشمن هر از چند گاهی به داخل مواضع ما پیشروی می کردند . ما هم تا انجا که توان داشتیم با آن ها مقابله می کردیم .


در یکی از شب های آبان ماه ، نیروهای دشمن با تمام قوا آماده حمله شدند .


سید هر چقدر تلاش کرد که از ارتش سلاح سنگین دریافت کند نتوانست . همه مطمئن بودند که صبح فردا ، دشمن حمله وسیعی را


آغاز می کند . نیروهای ما آماده باش کامل بودند ، اما دشمن با تمام قوا آمده بود .


شب بود . همه در این فکر بودند که چه باید کرد . ناگهان سید گفت : هرچی بشکه خالی تو پالاشگاه داریم ، بیارید توی خط . می


خواهیم یک کار سامورایی انجام بدیم !


با تعجب گفتم : بشکه ؟! گفت : معطل نکن . سریع برو !


نیمه های شب تعداد زیادی بشکه در بین سنگرهای نزدیک به دشمن توزیع شد . اما هیچکس نمی دانست چرا !


ما باید جلوی دشمن را می گرفتیم . برای اینکار باید خاکریز می زدیم . ساعتی بعد حسین لودرچی با لودر موجود در مقر به خط آمد


و مشغول زدن خاکریز شد . بچه ها هم با وسایل مختلف مرتب به بشکه ها می کوبیدند . این صداها باعث شد که صدای لودر به


گوش دشمن نرسد . هرکس هم از دور صداها را می شنید یقین می کرد که این ها صدای شلیک است !


دشمن فکر کرده بود ما قصد حمله داریم . همزمان با این کار ، بچه ها چند گلوله خمپاره و آرپی جی هم شلیک کردند .


چند نفر از بچه های گروه شاهرخ ، فانوس روشن را به زیر شکم الاغ بستند و به سمت دشمن حرکت دادند ! با اینکار دشمن تصور


می کرد که نیروهای ما در حال پیشروی هستند . هرچند سید مجتبی از این کار ناراحت شد و گفت : نباید حیوانات را اذیت کرد .


اما در نهایت ناباوری صبح فردا خاکریز بزرگی از کنار جاده تا میدان تیر کشیده شده بود . دشمن گیج شده بود . آنها نمی دانستند که


این خاکریز کی زده شده .


تمام سنگرهایی که دشمن برای حمله آماده کرده بود خالی شده بود . شاهرخ با نیروهایش برای پاکسازی حرکت کردند . دشمن


مهمات زیادی را بر جای گذاشته بود .


م به همراه شاهرخ و دونفر دیگر به سمت سنگرهای دشمن رفتیم . جاده ای خاکی در مقابل ما بود . باید از عرض آن عبور می


کردیم .


آرام و در سکوت کامل به جاده نزدیک شدیم . جاده از سطح زمین بلند تر بود . یکدفعه دیدم در داخل سنگر آن سوی جاده یک افسر


دیده بان عراقی به همراه یک سرباز نشسته اند .


افسر عراقی با دوربین ، سمت چپ خود را نگاه می کرد . آنها متوجه حضور ما نبودند . ما روبه روی آنها در اینطرف جاده بودیم .


شاهرخ به یکباره کارد خود را برداشت ! از جا بلند شد بعد هم با آن چهره خشن و با تمام قدرت فریاد زد : تکون نخور !!!


به سمت سنگر دیده بانی دوید . از فریاد او من هم ترسیدیم ولی بلافاصله به دنبال شاهرخ رفتم .


وارد سنگر دشمن شدم . با تعجب دیدم که افسر دیده بان روی زمین افتاده و غش کرده !


سرباز عراقی هم دستانش را بالا گرفته و از ترس می لرزید . بالای سر دیده بان رفتم ، افسری حدود چهل سال بود . نبض او نمی زد


. سکته کرده و در دم مرده بود !


دستان سرباز را بستم . ساعتی بعد دیگر بچه های گروه رسیدند . اسیر را تحویل دادیم .


با بقیه بچه ها برای ادامه پاکسازی حرکت کردیم . ظهر ، در کنار جاده بودیم که با وانت نهار را آوردند . یک قابلمه بزرگ برنج بود .


قاشق و بشقاب نداشتیم . آب رای شستن دستمان هم نبود . با همان وضعیت نهار خوردیم و برگشتیم !


((قاسم صادقی ، از نیروهای گروه فداییان))


یا زهرا...

ما باید پرچم اسلام را در  انتهای افق به زمین بکوبیم...




تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:30 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()


بسم الله الرحمن الرحیم

همانه خداوند تبارک و تعالی بر زمین نظر نمود و از آن میان مرا برگزید و پیامبر خویش قرار داد آن گاه دوباره

بر زمین نظر نمود و

همسرت علی علیه السلام را برگزید و به من امر فرمود که تو را به ازدواج او درآورم و او را برادر و وزیر و

وصی خود و جانشین خویش

در میان امتم قرار دهم ، بنابراین پدرت بهترین پیامبران و رسولان خداوند و همسرت بهترین اوصیاء و وزیران

است و تو اولّین نفر از

خاندانم هستی که به من ملحق می شوی .

سپس خداوند برای بار سوم بر زمین نظر کرد و از آن میان تو و یازده تن از فرزندانت و فرزندان برادرم و

همسرت علی علیه السلام را

برگزید . پس تو سرور زنان اهل بهشتی و دو فرزندت سرور و آقای جوانان اهل بهشتند و من و برادرم و

یازده امام که جانشینان من

تا روز قیامت هستند همگی هدایت کننده و هدایت شده هستیم .

اولین جانشینم بعد از برادرم امام حسن علیه السلام و پس از او امام حسین علیه السلام و سپس نه نفر

از نسل امام حسین

علیه السلام می باشند که همگی در منزلی واحد در بهشت ساکن می شویم و هیچ منزلی از منزل من

به خدا نزدیک تر نیست و

بعد از منزل من منزل ابراهیم علیه السلام و خاندان ابراهیم علیه السلام قرار دارد .

دخترم ! آیا نمی دانی که یکی از کرامت های الهی نسبت به تو این است که تو را همسر بهترین فرد امتم

و اهل بیتم قرار داد هم او

که در قبول اسلام از همه آنان جلوتر و در حلم و برد باری بالاتر و در علم از همه آنان داناتر و در روح از همه

گرامی تر و در صداقت از

همه راستگو تر و در دل از همه شجاع تر و در گشاده دستی از همه کریم تر و نسبت به دنیا از همه زاهد

تر و در سعی و تلاش از

همه کوشاتر است .

یا زهرا...





تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:30 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

بسم رب الشهداء و الصدیقین


بیست و چهارم آبان بود . مقام معظم رهبری که در آن زمان امام جمعه تهران بودند به آبادان آمدند . بعد هم به جمع نیروهای فداییان

اسلام تشریف آوردند .

مسئولین دیگرهم قبلا برای بازدید آمده بودند . اما این بار تفاوت داشت . شاهرخ همه بچه هارا جمع کرد و به دیدن آقا آمد .


فیلم دیدار ایشان هنوز موجود است . همه گرد وجود ایشان حلقه زده بودند .صحبت های ایشان قوت قلبی برای تمام بچه ها بود .


مدتی بعد آیت الله خلخالی که پشتیبانی گروه را انجام می داد به آبادان آمد .

همان روز شاهرخ به حمام رفته بود . پس از مدت ها بالاخره لباس هایش را شست ! هیچ لباسی که به اندازه شاهرخ باشد

نداشتیم .

به ناچار لباس هایش را پهن کرد . فقط لباس زیر پوشید و یک پتو دور خودش گرفت . با عجله به محل سخنرانی آقای خلخالی آمد .

ایشان در گوشه ای روی یک سکو ایستاده بود و همه بچه ها در اطراف او بودند .ما باید پرچم اسلام را در انتهای افق بر زمین بکوبیم...

وسط صحبت ها شاهرخ دوان دوان رسید و از پشت جمعیت سرک می کشید . قد او یک سر و گردن از همه بلندتر بود . آقای خلخالی

صحبت هایش را قطع کرد و با تعجب گفت : ببینم ، این آقا کیه ؟! بچه ها کنار رفتند . شاهرخ با آن پتویی که دورش گرفته بود خندید و

جلو آمد .

آقای خلخالی قد و هیکل او را برانداز کرد و گفت : باور کنید من دیدم ایشان  با این هیبت از دور می دود ترسیدم . ماشاءالله عجب قد

و هیکلی ! خدا شما رزمنده هارو حفظ کند .

شب ، بچه ها این ماجرا را برای هم تعریف میکردند و می گفتند : قاچاقچی های بزرگ از آقای خلخالی می ترسند . آقای خلخالی

هم از شاهرخ ترسیده !!!

بعد به شوخی می گفتند : برای ترساندن آقای خلخالی باید چهره شاهرخ را نشانش بدهیم !

شهید رجایی نخست وزیر محبود ، سید احمد آقا فرزند حضرت امام ، شهید مظلوم دکتر بهشتی و شهید چمران نیز بازدیدهایی را از

گروه فداییان اسلام داشتند .

هرکدام به نوعی از زحمات بچه ها و شخص سید مجتبی هاشمی تشکر می کردند .

((سید محمود صندوقچی ، از مسئولین گروه))

یا زهرا...




تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:30 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم

سلیم می گوید علی بن ابیطالب علیه السلام برای من تعریف کرد که همراه رسول خدا صلی الله علیه وآله در یکی از راه های مدینه می رفتیم

که به باغی رسیدیم من عرض کردم : ای رسول خدا صلی الله علیه وآله چه باغ قشنگی !

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود : واقعا زیباست ولی برای تو در بهشت باغی زیباتر و قشنگ تر از آن هست ، بعد به راه خود ادامه دادیم تا

اینکه به باغ دیگری رسیدیم .

من باز عرض کردم : چه باغ زیبایی است یا رسول الله صلی الله علیه وآله !

آن حضرت فرمود : زیباست ولی برای تو در بهشت از آن زیباتر هست ، و همین طور تا هفت باغ رسیدیم و من هربار می گفتم : یا رسول الله صلی

الله علیه وآله چه باغ زیبایی و آن حضرت هم می فرمود : برای تو در بهشت از آن زیباتر هست .

یا زهرا...




تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:30 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()


بسم رب الشهداء و الصدیقین


آمده بودم تهران ، برای مرخصی . روز آخر که می خواستم برگردم برادرم را صدا کردم . او همیشه به دنبال


خلافکاری و لات بازی بود .


گفتم : تا کی می خوای عمرت را تلف کنی ، مگه تو جوان این مملکت نیستی ، دشمن داره شهرهای ما


رو می گیره ، می دونی چقدر از دخترای این مملکت رو اسیر گرفتند و برند !


برادرم همینطور گوش می کرد . بعد کمی فکر کرد و گفت : من حرفی ندارم که بیام . ما شما مرتب نماز و


دعا می خونید . من حال این کارها رو ندارم . گفتم : تو بیا اگه نخواستی نماز نخون .


فردا با هم راه افتادیم . وقتی به آبادان رسیدیم ، رفتیم هتل کاروانسرا ، سید مجتبی آمد و حسابی ما را


تحویل گرفت . برادرم که خودش را جدای از ما می دانست ، کنار در روی صندلی نشست . چند تا مجروح را


دید و حسابی ترسیده بود .


من هم رفتم دنبال کارت برای برادرم ، هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که دنبالم دوید و با اضطراب گفت :


ببین من می خوام برگردم تهرون ، من گروه خونم به این ها نمی خوره . کمی مکث کردم و گفتم : خب


باشه ، فعلا همون جا بنشین من الآن میام .


گفتم خدایا خودت درستش کن . کارت را گرفتم و از طبقه بالا به سمت پایین آمدم .


برادرم همچنان کنار در نشسته بود . آمدم و کارت را تحویلش دادم . هنوز با هم حرف نزده بودیم که شاهرخ


و نیروهایش از در وارد شدند .


یک لحظه نگاه برادرم به چهره شاهرخ افتاد . کمی به صورت او خیره شد و با تعجب گفت : شاهرخ !؟


شاهرخ هم گفت : حمید خودتی ؟!هر دو در آغوش هم قرار گرفتند . بعد هم به دنبال هم رفتند و شروع به


صحبت کردند .


ساعتی بعد برادرم خوشحال به سمت من آمد و گفت : نگفته بودی شاهرخ هم اینجاست . من قبل از


انقلاب از رفیق های شاهرخ بودم . چقدر با هم دوست بودیم . همیشه با هم بودیم . دربند می رفتیم ...


تازه ، چندتا دیگه از رفقای قدیمی هم تو گروه شاهرخ هستند . من می خوام همینجا پیش این بچه ها


بمونم .


رفاقت مجدد شاهرخ با برادرم مسیر زندگی او را عوض کرد . برادرم اهل نماز شد . او به یکی از رزمندگان


خوب جبهه تبدیل شد .


شب بود که با شاهرخ به دیدن سید مجتبی رفتیم . بیشتر مسئولین گروه ها هم نشسته بودند . سید


چند روز قبل اعلام کرده بود : برادر ضرغام معاون بنده در گروه فداییان اسلام است .


سید قبل از شروع جلسه گفت : آقا شاهرخ ، اگه امکان داره اسم گروهت رو عوض کن . اسم آدم خوارها


برازنده شما و گروهت نیست !


بعد از کمی صحبت ، اسم گروه به پیشرو تغییر یافت . سید ادامه داد : رفقا سعی کنید با اسیر رفتار


خوبی داشته باشید .


مولای ما امیرالمومنین علی علیه السلام سفارش کرده اند که ، با اسیر رفتار اسلامی داشته باشید . اما


متاسفانه بعضی از رفقا فراموش می کنند .


همه فهمیدند منظور سید ، کارهای شاهرخ ، خودش هم خنده اش گرفت . سید و بقیه بچه هاهم


خندیدند .


سید با خنده زد سر شانه شاهرخ و گفت : خودت بگو دیشب چیکار کردی ؟!شاهرخ هم خندید و گفت : با


چند تا از بچه ها رفته بودیم شناسایی ، بعدهم کمین گذاشتیم و چهار تا عراقی رو اسیر گرفتیم . تو


مسیر برگشت ، پای من خورد به سنگ و حسابی درد گرفت .


کمی جلوتر یه در آهنی پیدا کردیم . من نشستم وسط در و اسرای عراقی چهار طرفش رو بلند کردند .


مثل پادشاه های قدیم شده بودیم . نمی دونید چقدر حال می داد !


وقتی به نیروهای خودی رسیدیم دیدم سید داره با عصبانیت نگاهم می کنه ، من هم سریع پیاده شدم و


گفتم : آقا سید ، این ها اومده بودند مارو بکشن ، ما فقط ازشون سواری گرفتیم . اما دیگه تکرار نمی


شه .


((جمعی از دوستان شهید))


یا زهرا...

ما باید پرچم اسلام را در انتهای افق بر زمین بکوبیم...





تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:30 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()


بسم الله الرحمن الرحیم


حضرت زهرا علیها السلام عرض کرد : ای رسول خدا صلی الله علیه وآله ، کدامیک از این هایی که نام


بردی برترند ؟‍


ررسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود : برادرم علی علیه السلام برترین افراد امتم بعد از من است و پس از


او تو و فرزندان و نوه هایم حسن و حسین علهما السلام و بعد جانشینان من از نسل این پسرم - در این


هنگام رسول خدا صلی الله علیه وآله به امام حسین علیه السلام اشاره نمود - هستند و حضرت مهدی از


نسل (امام حسین علیه السلام) است و هر امامی که قبل از آن حضرت قرار دارد افضل از اوست و امام


قبلی برتر از امام بعدی است زیرا اولی امام دومی است و دومی جانشین او محسوب می شود ، ما اهل


بیتی هستیم که خداوند آخرت را به جای دنیا برای ما برگزیده است .


یا زهرا...





تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:30 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

بسم الله الرحمن الرحیم


مردی ، برای طلاق دادن زن خود ، سوگند یاد کرد که : حجاج بن یوسف ، در جهنم است ! درستی و واقع


شدن سوگند او را از حسن بصری سوال کردند . او خطاب به مرد سوگند خورنده گفت:


ای برادر زاده من ! اگر حجاج اهل آتش بود ، تو را زیانی نخواهد رسید ، اما اگر نبود ، تو با همسر خویش زنا


کرده ای !


یا زهرا...




تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:30 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
<< مطالب جدیدتر مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.