سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

بهار 90 - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی

سری مقالات از وبلاگ اعجاز علمی قرآن
شگفتی های قرآن
» جنین شناسی در قرآن
» و بازهم جنین شناسی در قرآن مقاله ای از مریم شمس 
» اعجاز قرآن در گیاهان
» قرآن و حرکت زمین
» قرآن و کرویت زمین
» قرآن و حرکت منظومه ی شمسی
» شمارش واژه های رحمن و رحیم در قرآن
» قرآن و قانون جاذبه عمومی
» تحقیقات ناسا شق القمر را تایید می کند.
» اعجاز قرآن(در پرتو ساینس و تکنولوژی معاصر)




تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:26 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

پاسخ به یک شبهه آیا خیام کافر بوده است؟

قران که مهین کلام خوانند ان را گه گاه نه بر دوام خوانند ان را

بر گرد پیاله آیتیست مقیم که اندر همه جا مدام خوانند ان را



از وبلاگ

http://khayamion.blogfa.com/8811.aspx
+ نوشته شده در دوشنبه سیزدهم اردیبهشت 1389ساعت 18:57 توسط رامین | نظر بدهید 
دانلود کتاب
 دانلود کتاب علی کیست با فرمت pdf 

دانلود کتاب معجزات علمی قرآن با فرمت jar (پرشین گیگ)

دانلود کتاب معجزات علمی قران با فرمت jad (پرشین گیگ)

دانلود کتاب معجزات علمی قرآن با فرمت jar (پارسا اسپیس)

دانلود کتاب معجزات علمی قران با فرمت jad (پارسا اسپیس)

 
+ نوشته شده در دوشنبه ششم اردیبهشت 1389ساعت 13:22 توسط رامین | نظر بدهید 
سخنی از امامان که امروزه ثابت شده

امام جعفر صادق :جهان از یک جرثومه به وجود آمده و آنه جرثومه دارای 2 قطب متضاد است و این 2 قطب متضاد سبب پیدایش ذره گردیده و آن گاه ماده بوجود آمده و ماده تنوع پیدا کرده و تنوع ماده ناشی از کمی یا زیادی ذرات آنها گشته 

از کتاب امام جعفر صادق مغز متفکر جهان صادق

امام علی (ع):تعجب از این بشرم که با یک تکه گوشت حرف می زند و با تکه اسختوانی می شنود!

اشاره به رکابی سندانی چکشی

 
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم فروردین 1389ساعت 19:0 توسط رامین | نظر بدهید 
قابل توجه خرد ورزان عزیز


 لحظه ای بی اندیشیم آیا این مطالب علمی که در قرن ?? کشف شده اند می توانند نوشته ی دست بشر باشند!

بخار متراکم جو اولیه ی زمین
ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ  


سپس آهنگ [آفرینش] آسمان کرد و آن بخارى بود پس به آن و به زمین فرمود خواه یا ناخواه بیایید آن دو گفتند فرمان‏پذیر آمدیم 

فصلت(??)  
 


 

گسترش آسمانها
وَالسَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ 

   


و آسمان را به قدرت خود برافراشتیم و بى‏گمان ما [آسمان]گستریم

الذاریات (??)  


 

حرکت خورشید
 

  
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ 
  


و خورشید به [سوى] قرارگاه ویژه خود روان است تقدیر آن عزیز دانا این است یاس(??)  
 

  
 


 

 نیروی جاذبه

أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفَاتًا 

مگر زمین را محل اجتماع(جذب) نگردانیدیم 

مرسلات(??) 

 گسترش آسمانها و زمین

أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ 

آیا کسانى که کفر ورزیدند ندانستند که آسمانها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده‏اى را از آب پدید آوردیم آیا [باز هم] ایمان نمى‏آورند انبیا(??) 

 گسترش زندگی از آب به خشکی

کارل لینه

وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 

و خداست که هر جنبنده‏اى را [ابتدا] از آبى آفرید پس پاره‏اى از آنها بر روى شکم راه مى‏روند و پاره‏اى

 از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار [پا] راه مى‏روند خدا هر چه بخواهد مى‏آفریند در حقیقت

‏خدا بر هر چیزى تواناست نور(??) 

رفتن به فضا با استفاده از علم بشری

یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ ???? 

اى گروه جنیان و انسیان اگر مى‏توانید از کرانه‏هاى آسمانها و زمین به بیرون رخنه کنید پس رخنه کنید

 [ولى] جز با [به دست آوردن] تسلطى(علم) رخنه نمى‏کنید الرحمن (??) 
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم فروردین 1389ساعت 13:44 توسط رامین | نظر بدهید 
جواب شبهه ی اینکه تنها خدا جنسیت جنین را می داند!
دروغ هرچه بزرگتر به خرد و خردگرایی نزدیکتر! 


هموطنان عزیز این روز ها مشاهده می شود که در قرآن آمده که 

الله یعلم ما تحمل کل انثی

سوره‌ی رعد، آیه‌ی ?

(تنها) خدا می داند آن چه را هر ماده ای (در رحم) می گیرد.

در جواب این خرد ورزان باید گفت که:

?-ترجمه ی فارسی این آیات اشتباه است و ترجمه ی واژه ی تنها در عربی ""فقط"" است در حالی که کلمه ی فقط در این آیات نیامده است

و ترجمه ی صحیح آیه این است:

و خدا می داند آن چه را هر ماده ای در رحم می گیرد.

?-اگر هم منظور تنها خدا می داند بود .... که نیست فکر انسانها مستقیم متوجه جنسیت جنین می شود در حالی که جنین خصوصیات اخلاقی سرنوشت هوش و ... خاص خود را دارد که تنها خدا آن را می داند.

کامنت یکی از بینندگان وبلاگ
 توسط:فیلیس
سلام دوست عزیز
یک نکته:
قبل از ترکیب اسژرم و تخمک هیچ کسی از این که نتیجه (چه از نظر جنسیت و چه از نظر خصوصیات) چه در خواهد آمد, ندارد و با هیچ وسیله و تکنولوژی ای هم قابل تشخیص نیست.تنها پس از لقاح و ترکیب آن دو میتوان نتیجه را بررسی کرد.ممکن است حدس ها و احتمالاتی راجع به جنسیت و یا خصوصیات نطفه حاصل شده(قبل از لقاح) از طریق بررسی سابقه فامیلی و ژنتیک زده شود ولی هیچ کدام قطعی نیست و در بسیاری موارد اشتباه از آب در می آید.هنگام تشکیل نطفه 50 درصد ممکن است دختر باشد 50 درصد ممکن است پسر باشد سایر خصوصیات و کدهای ژنتیکی نیز به همینطور اند.


مساله ی سوم قابل توجه خرد ورزی که در قسمت نظرات نسبت به ما ابراز احساسات می کند آتشنشانی با اینجا فاصله ی زیادی دارد لطفا اگر سوخته اید به جای دیگری بروید!
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم فروردین 1389ساعت 17:6 توسط رامین | 3 نظر 
اگر قدس و فلسطین مال مسلمانان است، چرا حضرت رسول اکرم(ص) تغییر قبله دادند،‌ مگر این کار به دلیل تمسخ

: قدس و منطقة فلسطین متعلق به مردم آن سرزمین است؛ همان گونه که در پاسخ به سؤال اوّل بیان شد، قبل از نقشة استعماری انگلستان و گسیل یهودیان صهیونیست از خارج به آن مکان اکثریت قاطع مردم فلسطین، مسلمان بودند، و دومین جمعیت دینی از آن مسیحیان بود، یهودیان در ردیف سوم قرار داشتند و آن هم با جمعیتی کمتر از 5% .
هر یک از این سه دین، ‌اسلام، مسیحیت و یهود، در منطقة فلسطین مکان های مقدسی دارند که در جای خود محترم است و مسلمانان آن ها را حرمت می نهند و در طول تاریخ اسلامی نشان داده اند که زندگی مسالمت آمیز با پیروان دیگر ادیان و حرمت نهادن به مقدساتشان، سیرة آنان است.
این سخن درست است که بیت المقدس مدتی قبله مسلمانان بود که در سال دوّم هجرت قبله مسلمانان از آن مکان به "کعبه" تغییر یافت. در این شکی نیست، امّا چرا چنین شد؟ در این حکمتی وجود دارد که در ذیل بیان می گردد، لیکن این دلیل نمی توان باشد که بیت المقدس به مسلمانان تعلق نداشته باشد. توضیح این که:
بر اساس آیات و روایات، کعبه از زمان پیرایش زمینی و خلقت آدم ابوالبشر مکانی مبارک و مورد عنایت خداوندی بوده است. قرآن می گوید: "انّ اول بیت وضع للناس للذی ببکة مبارکاً و هدیً للعالمین؛[6] اولین خانه ای که برای عبادت عموم مردم اختصاص یافت، خانه ای در مکه [کعبه] که مبارک و مایة هدایت جهانیان است".
به مقتضای برخی روایات حضرت آدم کعبه را بنا کرد و خود بر گرد آن طواف نمود.[7]
بر این اساس، بدون شک اهمیت کعبه و قدمت آن بیش از "بیت المقدس" و مسجد الاقصی است و از این رو برای قبله قرار گرفتن سزاوارتر است، لیکن به خاطر مصالحی در اوایل ظهور اسلام، به طور موقت بیت المقدس به عنوان قبلة مسلمانان قرار گرفت. از جمله:
1ـ با توجه به این که کعبه متعلق به اعراب و مورد احترامشان بود، نماز خواندن به سمت بیت المقدس تعبد و ایمان خاصی را می طلبید و می توانست در جة ایمان و تسلیم اعرابی را که مسلمان می شدند، نشان دهد و مؤمن واقعی را از سایرین جدا کند؛ یعنی در واقع یک آزمون برای سنجش ایمان افراد بود. در این باره قرآن می گوید: "و ما جعلنا القبلة‌التی کتبت علیها الاّ لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب علی عقبیه؛[8] آن قبله ای را که قبلاً بر آن بودی ما تنها برای این قرار دادیم که افرادی را که از پیامبر تبعیت می کنند، از آنان که به گذشتة خود باز می گردند،‌مشخص کنیم".
2ـ در آن زمان، مکان بت های اصلی مشرکان و پرستش بت ها، کعبه بود، اولین و مهم ترین پیام دین اسلام مبارزه با بت پرستی و دعوت به پرستش خدای یگانة نادیدنی است،‌بدین جهت اسلام در آغاز برای جلوگیری از هر گونه توجه به بت ها و تثبیت عقیدة توحید در اذهان تازه مسلمانان (که اکثراً در گذشته بت پرست بودند)، مسلمانان در عبادتشان موظف شدند به سمت بیت المقدس و مسجد الاقصی که پایگاه دین توحیدی و معتقدان به توحید نماز گزارند تا از شائبه هر گونه توجه به بتها مبرا باشند.
به جز این دو حکمت مذکور، حکمت های دیگری نیز این خصوص بیان شده است که به جهت پرهیز از طولانی شدن از ذکر آن ها خودداری می نماییم.[9]
به هر حال حکم قبله قرار گرفتن بیت المقدس از احکام موقتی بوده که به تمام شدن مصلحت موقتش آن حکم نیز به پایان رسید.
یهودیان زمان پیامبر(ص) از تغییر قبله ناراحت شدند، آنان در آغاز مسلمانان را سرزنش می کردند که چرا بیت المقدس را قبله خودشان قرار داده اند و به مسلمانان گفتند: شما در داشتن قبله مستقل نیستید؛ و بعد از تحویل قبله به نوعی دیگر خرده گیری می کردند و می گفتند: چرا قبلة شما را تغییر دادید.[10] کسانی که بهانه جو باشند، در هر حال چیزی برای بهانه جویی پیدا می کنند.
حال بعد از بیان این سخن می گوییم: به فرض پذیرفتیم که به جهت تمسخر یهودیان قبله از بیت المقدس و مسجد الاقصی به مکه و کعبه تغییر کرد، این دلیل نمی شود که بیت المقدس به مسلمانان تعلق نداشته باشد. دین اسلام در راستای ادیان ادیان الهی و متکامل ترین آن ها قرار دارد. پیامبر اسلام(ص) خاتم و گل سرسبد سلسلة پیامبران است. به دستور اسلام مسلمان می بایست به تمامی کتاب های آسمانی پیشین و پیامبران گذشته ایمان داشته باشند (والمؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله)[11] بنابراین نباید در اصل ادیان توحیدی با شقاق و جدانگری نظر نمود، بسیاری از چیزهایی که یهودیان مقدس می شمارند مسیحیان و مسلمانان نیز مقدس می شمارند، چون که همه در یک خط هستند،‌ آنان می بایست به حکم دین راستین خود به پیامبر اسلام(ص) ایمان آوردند. قدس و مسجد اقصی از قبل مورد احترام یهودیان، سپس مسیحیان بود، مسلمانان هم آن را محترم شمردند و دو جهت تقدس دیگر در فرهنگ اسلامی کسب نمود: یکی معراج و اسرای پیامبر(ص) از آن جا آغاز شد و دیگر قبلة اوّل مسلمانان قرار گرفت.
حال می گوییم: اگر قدس به مسلمانان تعلق دارد، بدین جهت است که:
اوّلاً: دین اسلام در سیر تکاملی ادیان ابراهیمی است و مکان های مقدس در ادیان توحیدی قبل از اسلام، در نزد آنان مقدس است، بلکه پیروان و وارثان واقعی پیامبران پیشین مسلمانان هستند و به حکم دین اسلام می بایست مسلمانان به این مقدسات ارج نهند.
ثانیاً: در فرهنگ اسلامی دو جهت بر اهمیت و تقدس مسجد الاقصی و بیت المقدس افزوده شد، یکی واقعة معراج و اسری و دومی اولین قبلة مسلمانان بودن.
ثالثاً: ساکنان فلسطین که در آغاز یهودی بودند، سپس به دین حضرت مسیح و بعدها به دین اسلام گرویدند و قدس به مردمشان تعلق دارد، و آنان مسلمان هستند اکثریت قاطعشان پیرو دین اسلام شدند، دو دین یهود و مسیحیت در اقلیتند.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت :
1- گوستاولبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص 155.
2- همان، ص 401.
3- همان، ص 405.
4- گیتا شناسی کشورها، شماره انتشاراتی 154، ص 221 - 227.
5- مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 164.
6- آل عمران (3) آیة‌96.
7- کلینی، کافی، ج 4، ص 189.
8- بقره (2) آیة 143.
9- ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 485 و 486.
10 بقره (2) آیة 142.
11- بقره (2) آیه 285.

منبع:http://zaher2006.mihanblog.com/
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم شهریور 1388ساعت 21:20 توسط رامین | 8 نظر 
حضرت علی (ع) چه شخصیتی بود؟

منبع:راسخون-زن در اسلام



امام علی(ع) بعد از پیامبر اسلام(ص) دومین شخصیت جهان اسلام است که از ویژگی هایی برخوردار است که بیان همه‌ آن ها نیاز به تدوین کتاب ها دارد. در این جا به برخی از فضایل و یژگی های حضرت اشاره می شود:


?- ولادت در خانه خدا
یکی از ویژگی های امام آن است که در خانه خدا متولد شده است. 1
حاکم نیشابوری می نویسد: "امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب در خانه خدا به دنیا آمد و جز او مولودی در خانه خدا به دنیا نیامد. نه قبل از او و نه بعد از او، و این به خاطر بزرگداشت مقام و جایگاه او بود افتخار نائل گردید".2


2- پیشگام در اسلام
به اتفاق اندیشمندان اسلامی و برخی از دانشمندان اهل سنت علی(ع) اولین کسی ـ از مردان ـ است که اسلام آورد3 و این یکی از فضایل مهم حضرت به حساب می آید؛ زیرا گرایش به اسلام در فضایی که بت پرستی به اوج خود رسیده، فضیلت است. امام علی(ع) فرمود: "أنّا اوّل من أسلم مع النّبی؛ 4من اولین کسی هستم که به پیامبر(ص) ایمان آوردم". همو فرمود: "در آن روزگار، خانه ای که اسلام در آن راه یافته باشد نبود، جز خانه رسول خدا و خدیجه و من نفر سوم بودم".5


3- شجاعت
یکی از ویژگی های مهم علی(ع) شجاعت او است. حماسه و حضور حضرت در جبهه های جنگ، مانند بدر6 و احد7 و احزاب و خیبر حکایت از شجاعت حضرت دارد. پیامبر اسلام(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: "ای علی! اگر ایمان خلایق و اعمالشان را در کفه ای قرار دهند و عمل تو را در کفه دیگر، عمل تو بر همه مخلوقات برتری دارد. همانا خداوند بر عمل تو در روز احد به ملائکة مقرّبینش افتخار می کند". " 8لافتی إلا علی، لا سیف إلا ذوالفقار"9 نشان از شجاعت علی(ع) دارد.


4- عدالت
یکی از ویژگی های مهم امام علی(ع) عدالت است. عدالت خواهی او موجب شده است که آزادی خواهان جهان از او به عنوان الگوی عدالت یاد کنند. عدالت امام که بیشتر در دوران حکومت بروز می کند، در نحوه گزینش حکومت، تقسیم بیت المال?? و حمایت از محرومان است. شیوه رفتار علی با برادرش عقیل و عزل معاویه از منصب قدرت حکایت از عدالت گرایی امام دارد. 

5- زهد
ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد: "اما زهد علی(ع) در دنیا، او سرور و آقای زاهدان است. هیچ گاه از غذایی سیر نخورد و غذا و لباس از همه ساده تر بود".1?
امام علی(ع) دارای ویژگی های دیگر مانند: معنویت، قانون گرایی و ارزش مداری است.



پی نوشت ها:
 1.الغدیر، ج 6، ص 22 – 29؛ اعیان الشیعه، ج 2، ص 7. 2. تاریخ بغداد، ج 4، ص 333. 3. الغدیر، ج 6، ص 22.
4. همان،‌ ج 3، ص 238. 5. سیرة حلبی، ج 2، ص 382. 6. همان، ص 487. 7. ینابیع الموده، ج 1، ‌ص 64. 8. همان.
9. بحارالانوار،‌ج 20، ص 105. 10. نهج البلاغه، خطبة 15 و خط به 77 و 126. ??. شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 26.
+ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم شهریور 1388ساعت 21:12 توسط رامین | 7 نظر 
چرا مسلمانان باید شب های قدر بیدار باشند، علّت و فلسفه اش چیست؟

منبع:راسخون-زن در اسلام



شب قدر از شب های بزرگ و با فضیلت است که قرآن کریم آن را به بزرگی یاد کرده و از هزار ماه بهتر خوانده و فرموده: "فرشتگان و روح در آن شب به اذن خداوند فرود می آیند و قرآن در این شب نازل گردیده است". 

شب قدر را به این جهت "قدر" نامیده اند که جمیع مقدّرات بندگان (چه مسلمان و چه غیر مسلمان) در تمام سال در آن شب تعیین می شود. شاهد این معنا سوره دخان است که می فرماید: "ما این کتاب مبین را در شبی پر برکت نازل کردیم. در آن شب هر امری طبق حکمت خداوند تنظیم و تعیین می گردد‍".?

این بیان هماهنگ با روایات متعددی است که می گوید: در آن شب مقدّرات یکساله انسان ها تعیین می گردد و ارزاق و پایان عمرها و امور دیگر در آن شب مبارک تبیین می شود. البته این امر تضادی با آزادی اراده انسان ها و مسئله اختیار ندارد، چرا که تقدیر الهی به وسیله فرشتگان طبق شایستگی ها و لیاقت های افراد و میزان ایمان و تقوا و پاکی نیت و اعمال آن ها است، یعنی برای هر کس آن مقدر می کنند که لایق است و زمینه هایش از ناحیه او فراهم شده است.?

عبادت و راز و نیاز در این شب از آن جهت بسیار ارزشمند است که انسان به وسیله ارتباط با خداوند و راز و نیاز با او، بهترین مقدرات را برای خود طلب می کند. همین طور ارزش عبادات در این شب بسیار بالاتر و برتر از شبهای دیگر است.

عبادت در آن شب فضیلت بسیار دارد و در نیکویی سرنوشت یکساله بسیار مؤثّر است. نسبت قدر به مثابه ورود بدون واسطه به درگاه حضرت حق است؛ ورودی که در آن وعده رحمت خاص الهی داده شده است. در این شب، انسان خود و حاجات خویش را به خدا عرضه کرده و از گناهان و اشتباهات خود توبه و به درگاه خدا انابه می کند و به این مناسبت از گناهان پاک می شود امّا آن که بدون عذر از فیض های شب قدر محروم شده، خود را با سوء اختیار، دچار شقاوت و بدبختی کرده است در لحظاتی که سرنوشت انسان تعیین می شود، نباید در خواب باشد و از همه چیز غافل و بی خبر، که در این صورت سرنوشت غم انگیزی خواهد داشت.? برای این که انسان هر چه بیشتر از ثواب و رحمت الهی در این شب بهره مند شود و بهترین مقدّرات را نصیب خود کند، توصیه شده که این شب را تا صبح بیدار بماند. 

انسانی که در مسیر ارتباط و اتصال با خداوند است، باید از فرصت ها استفاده نماید و زمانی که به منزل یار رسید، او را صدا بزند و با او ارتباط برقرار کند. بیدار بودن در این شب و عبادت نمودن موجب توجه قلبی انسان به خداوند عالم است. در زمانی که رزق و روزی و فیض الهی بر انسان ها در این شب ها می بارد، انسان باید از این موهبت الهی بیشترین بهره را ببرد و در خواب و غفلت نباشد و کسی که در این حالت با قرآن به سرگذاردن و با طلب کردن حاجات خویش از درگاه الهی با خضوع و خشوع، روی به خاک می ساید و اشک از دیدگان سرازیر می کند و با دعای خود از خدا حاجت می خواهد، نهایت تذلّل خود را در برابر عظمت الهی نشان می دهد و از خداوند می خواهد آیندة روشنی را برای او ترسیم کند و این اتصال و ارتباط با خدا را استمرار بخشد تا این جرقه معنوی و اتصال به حقیقت الهی، ره توشه ای باشد برای حیات فردی و اجتماعی او به گونه ای که همیشه در مسیر تحصیل رضایت خداوند حرکت کند. کمال و خوشبختی واقعی انسان، اتصال با خدا و پیوند با قرآن کریم است که شب های قدر این اتصال را آسان تر می کند و باران رحمت می بارد و انسان بیدار و عاقل سعی می کند با شب زنده داری و بیداری این معارف نورانی را درک کند.
+ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم شهریور 1388ساعت 9:56 توسط رامین | یک نظر 
چرا دیه زن از مرد کمتر است؟

منبع:راسخون-زن در اسلام

انسانیت و حیات چیزی نیستند که با پول بتوان جبران کرد و دیه مقتول در مقابل انسانیت او نیست تا گفته شود مگر زن از انسانیت کمتری برخوردار است که دیه او نصف مرد است. پرداخت دیه برای جبران خسارتی است که بر خانواده مقتول وارد شده است، و چون با مرگ مرد، خسارت بیشتری بر خانواده (زن و فرزندان) متوجه می‏شود، دیه او دو برابر مقرّر شده است. مردان غالباً در خانواده عضو مؤثر اقتصادی هستند و مخارج خانواده متحمل می‏شوند و با فعالیت‏های اقتصادی خود چرخ زندگی خانواده را به گردش در می‏آورند، بنابراین تفاوت میان از بین رفتن مرد و زن از نظر اقتصادی و جنبه‏های مالی که بر کسی پوشیده نیست. اگر این تفاوت در احکام دیگر مانند ارث و دیه و... مراعات نشود، خسارت بی دلیلی به بازماندگان مرد مقتول و فرزندان بی گناه او وارد می‏شود. 
از این رو اسلام با دو برابر کردن دیه مرد و رعایت حقوق همه افراد را کرده و از خلاء اقتصادی و ضربه نابخشودنی که به یک خانواده وارد می‏شود، جلوگیری نموده است. در واقع در این جا اسلام، رعایت حال زنان و فرزندان را نموده است، پس بخشی از این حقوق مراعات شده در مورد زنان است، چرا که معمولاً تعدادی از فرزندان خانواده دختر هستند، نیز قسمتی از دیه مرد به زنش می‏رسد و فرزندان مقتول، این دیه را مصرف می‏کنند. 
دو برابر شدن دیه مرد در نهایت، به نفع زنان است، چرا که آنان و فرزندانشان در دیه ذی نفع هستند و با استفاده از دیه تا حدودی خسارت مادی ناشی از حذف مرد از صحنه زندگی را جبران می‏کنند.(1)

لینک مرتبط

پی نوشت‏ها: 1. تفسیر نمونه، ج 1، ص 611.
+ نوشته شده در شنبه چهاردهم شهریور 1388ساعت 21:16 توسط رامین | 2 نظر 
پاسخ به شبهه ی ارینب

سلام به تمام دوستان. حتما" شنیدید که بعد از کشتن امام سوم، اجساد مطهر حسین(ع) و یارانشو روی خاک رها کردند و جنازه های کشتگان خود را به خاک سپردند و حتی وقتی اجساد دفن شدند هم به دستور خلفای جور قبرهای آن امام و یارانش را شخم زدند و بر آنها آب جاری کردند. چه گریه ها که شیعیان بر سر این مسئله نمیکنند. 


اما خبر ندارید که امروز نیز انسانهای رذل دیگری هستند که هر دم با تهمتی و اهانتی بر ضد مکتب حسین، تبلیغات میکنند و عملا" همان شخم زدن را بار دیگر از سر گرفته اند اما اینبار نه بر سر قبر حسین(ع) بلکه در ذهن جوانان. این اراذل گاهی میگویند حسین بخواطر جاه طلبی کشته شد و گاهی میگویند ... . باور کنید چند روز پیش یکی از این اراذل و اوباش به وبلاگم آمد و کامنتی گذاشت که در آن شمر را یک قهرمان خوانده بود و از قتل حسین(ع) ابراز خشنودی نموده بود. اکنون و با خواندن این مقاله بهتر معنای جملات زیارت عاشورا را درک خواهیم کرد. 



متن زیر هم یکی از آن مقالات است که اتفاقا" مورد تأیید «شجاع الدین شفا»ی زرتشتی قرار گرفته و نویسنده در ابتدای متنش هم با کمال افتخار نام? تشکرآمیز آقای «شفا» را هم آورده که در مارس 2004 میلادی ارسال شده الست. این هعم خلاصه آنچه اینها میگویند: 



"سالهاست مردم ما برای حسین بر سر و سینه میزنند در حالی که نمیدانند او را برای چه کشتند: یکی از سرداران یزید زنی زیبا به نام اورینب داشت و یزید عاشق وی شد و شعرهای فراوان در مدح او خواند. از سویی با نامه های کوفیان، حسین مصمم میشود که به کوفه برود. در دمشق یزید با راهنمایی معاویه سردار را به سفر میفرستد و وقتی سردار برمیگردد شهر را از این شایعه پر میکنند که اورینب در غیاب شوهر زنا کرده است. شوهر هم فورا" زن را طلاق میدهد و حسین فورا" زن را ربوده، عقد میکند. یزید به حسین پیغام داد که اگر سرت را میخواهی زن را طلاق بده. حسین زن را پس نفرستاد و بخواطر نام? هانی به سوی کوفه رفت و در کربلا کشته شد." 



حالا بیایید این مقاله را نقد کنیم. 



نکته خیلی مهم اینستکه اسلامستیز از شدت دشمنی با اهل بیت اساسا داستان را وارونه نقل کرده است. در اسناد تاریخی هرگز اینطور گفته نشده است بلکه آنچه در اسناد تاریخی، آنهم فقط در چند سند و نه به صورت متواتر،آمده است به طور خلاصه این است: 



"یزید عاشق «ارینب» دختر اسحق می‌شود. ارینب در زیبایی و ادب و کمالات، شهرتی درخور داشت. معاویه از جریان آگاه شد و به یزید وعده داد که او را به مقصود برساند. «ارینب» با پسر عمویش «عبدالله بن سلام» که از شخصیت‌های معروف بود، ازدواج کرد و در عراق با همسر خود زندگی می‌کرد. عبدالله از سوی معاویه در عراق مسئولیتی داشت. معاویه او را از عراق به شام احضار کرد و توسط ابو هریره و ابو درداء به وی گفت: دوست دارد دختر خود را به ازدواج تو درآورم،‌چون از جهات مختلف شایستگی داری داماد خلیفه باشی. عبدالله پذیرفت، آن دو جریان را به معاویه گزارش کردند. معاویه پیش از این، به دختر خود گفته بود که اگر آن دو نزد تو آمدند که تو را برای عبدالله خواستگاری نمایند، موافقت کن،‌ ولی به آنان بگو: در صورتی موافقت می‌کنم که عبدالله، همسر خود را طلاق دهد. عبدالله که فریب معاویه را خورده بود، همسر خود را طلاق داد و از معاویه درخواست کرد به وعدة خود وفا کند، معاویه پاسخ داد: اگر دخترم رضایت دهد، می‌پذیرم. آن دو نزد دختر معاویه رفتند و جریان طلاق «ارینب» را به او گفتند دختر معاویه پاسخ داد: باید درباره این موضوع اندیشه و مشورت نمایم. جریان میان مردم پخش شد و مردم معاویه را به خدعه و مکر یاد کردند! مدتی گذشت تا عِدّه «ارینب» سپری شد. مجدداً آن دو نزد دختر معاویه رفتند اما پاسخ منفی داد و گفت: این ازدواج به مصلحت من نمی‌باشد! سپس معاویه، ابو درداء را به عراق فرستاد تا «ارینب» را برای یزید خواستگاری نماید. چون وی وارد عراق (کوفه) شد، فهمید که امام حسین(ع) هم در عراق است. تصمیم گرفت در آغاز خدمت امام برسد، بعد مأموریت خود را انجام دهد. چون خدمت امام رسید، حضرت فرمود: برای چه به عراق آمده‌ای؟ ابو درداء موضوع را به امام گفت، امام فرمود: من هم تصمیم داشتم کسی را نزد «ارینب» برای خواستگاری بفرستم. اکنون که نزد او می‌روی، پیام مرا نیز به او برسان. ابو درداء چون نزد ارینب رفت او را برای امام و یزید خواستگاری نمود. «ارینب» با وی مشورت کرد که کدام خواستگار بهتر است، ابو درداء پاسخ داد: امام برای همسری با تو شایسته‌تر است. امام با همان مهریه‌ای که بنا بود یزید بدهد، «ارینب» را به عقد خود درآورد. عبدالله همسر سابق که در شام بود، مورد بی مهری معاویه واقع شد و حقوق او را قطع کرد. عبدالله به سبب اموالی که نزد همسر خود به امانت گذاشته بود،‌ رهسپار عراق شد و موضوع امانت را با امام حسین مطرح کرد. آن گاه برای گرفتن اموال خود نزد همسر سابقش رفت و اموال خود را دریافت کرد. آن دو چون به یاد گذشته افتادند، متأثر شدند و هر دو به گریه افتادند. امام با دیدن آن صحنه نسبت به آن دو ترحم کرد و فرمود: باش که او را سه طلاقه کردم. خدایا! آگاهی که او را به جهت مال و زیبایی، به عقد خود درنیاوردم، بلکه به جهت اینکه او را برای شوهرش نگه دارم، با او ازدواج کردم. سپس دستور داد تمام مهریه او را بدهند. آن دو خواستند به عنوان تشکر اموالی را به امام بدهند، که حضرت نپذیرفت و فرمود: پاداشی که امید است به من داده شود، بهتر از اموال است، سپس آن دو دوباره با یکدیگر زندگی کردند. بر اساس آنچه در داستان آمده،‌ این جریان بعد از ولایتعهدی یزید رخ داد."(الامامه و السیاسه، صفحات 166 تا 173) 




پس میبینیم که اصلا آنچه در برخی اسناد تاریخی آمده است اصلا به این شکلی که این دشمن غرضورز امام حسین نقل کرده است نیست بلکه ماجرا چیز دیگری است. امام حسین طبق این نقل تاریخی این زن را از یزید نجات میدهد و به شوهرش باز میگرداند. حتی روایت تأکید دارد که امام حسین فرمودند «. خدایا! آگاهی که او را به جهت مال و زیبایی، به عقد خود درنیاوردم» و به محض آگاهی از دلبستگی مجدد این زن به شوهر سابقش او را طلاق دادند. 



نکته دیگر اینکه به غیر از اینکه شبهه افکن، در نقل تاریخ مرتکب تحریف شده است خود این روایت که او نقل کرده است نیز جای بررسی بیشتر دارد و به نظر میرسد ماجرای اورینب به کل دروغ باشد: 



اول: 



بیایید داستان را به لحاظ روایی نقد کنیم: 



روایت فوق مرسل است و هیچ‌گونه سندی برای آن ذکر نشده تا بتوان آن را مورد بررسی قرار داد. چون ابن قتیبه(نویسنده کتاب الامامه و السیاسه) داستان را این چنین آغاز می کند:ما حاول معاویة من تزویج یزید قال: وذکروا أن یزید بن معاویة سهر لیلة من اللیالی، وعنده وصیف لمعاویة یقال له رفیق، ... او که خود همعصر این ماجرا نبوده است نمیگوید این ماجرا را از چه کسی شنیده است تا ما بتوانیم سلسل? راویان را بررسی کنیم. چه بسا فرد دروغگویی این ماجرا را به او گفته باشد. 



از سوی دیگر ابودرداء که در این داستان میبنیم بنا به نظر معروف در زمان حکومت عثمان مرده است. برخی هم مرگ او را 39 یا 38 هجری درگذشته است(ابن اثیر الکامل، ج 3، ص 129؛ابن عبدالبرّ،‌الاستیعاب، ج 3، ص 1229 ـ 1230؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 4، ص 622.) پس او چگونه میتواند در این ماجرا که در اواخر حکمرانی معاویه و زمان ولایتعهدی یزید روی داده است حضور داشته باشد؟ پس این داستان دارد از شخصیتی در ماجرا نام میبرد که در آن زمان سالها از مرگش گذشته بوده است!! 


از سوی دیگر از این داستان در اسناد دسته اول و مشهور هیچ خبری نیست. مشهورترین کتابی که این داستان را ذکر کرده است کتاب الامامه و السیاسه است که برخی در این که نویسنده آن ابن قتیبه باشد شک دارند.( دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص 459) از این گذشته اسناد معدودی هم که این ماجرا را نقل میکنند انقدر آشفته هستند که در برخی از آنان این ماجرا را به فرد دیگری نسبت میدهند ولی روایت آنها در مورد ازدواج ان فرد با اورینب نیز قابل قبول نیست و تضاد کامل با عقل دارد ولی به علت عدم ارتباط با بحث از آوردنش خودداری میکنیم. 



باز جای توجه دارد که هیچ سندی به آمدن امام حسین به عراق پس از شهادت حضرت علی و رفتن به مدینه اشاره ندارد، مگر در حماس? عاشورا که روایت فوق ماجرای اورینب را پیش از آن میداند و در واقع میگوید ماجرا اورینب باعث شد که یزید اینقدر به امام حسین برای بیعت فشار بیاورد و بگوید از حسین یا بیعت بگیرید و یا سرش را؛ و در نتیجه امام حسین از مدینه خارج میشوند و ابتدا به مکه و بعد از نامه نگاری کوفیان به عراق میروند. 



دوم: 



در داستان فوق آمده که حضرت امام حسین علیه السلام‌ ارینب را در یک مجلس سه طلاقه کرد و فرمود: فقال : أشهد الله أنها طالق ثلاثا، (فرمود: خدا را شاهد میگیرم که او را سه طلاقه نمودم) و این با فرهنگ اهل بیت علیهم السلام‌ هیچگونه سازگاری ندارد، بلکه خلاف ضرورت احادیث اهل بیت و فقه شیعه است که در فقه شیعه کاملاً و مبسوط بحث شده است. 



عن علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن ابن أبی عمیر ، عن حماد ، عن الحلبی ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : من طلق امرأته ثلاثا فی مجلس وهی حائض فلیس بشئ.(ابا عبدالله(ع) فرمودند: کسی که در یک مجلس همسرش را سه طلاقه کند و نیز حائض باشد هیچ ارزشی ندارد. (طلاق باطل است))وسائل الشیعة (آل البیت)، شیخ حر عاملی، ج 22، ص 21 . 


بنا به حدیث فوق از امام صادق(ع) سه طلاقه در تشیّع عملی قبیح است و بعید از که یکی از پیشوایان شیعه چون امام حسین، این کار را بکند؟



سوم: 



یکی از شرائط طلاق حضور دو شاهد عادل می باشد که در داستان فوق این امر رعایت نشده است. 


قرآن می‌فرماید: 


وأشهدوا ذوی عدل منکم.(دو عادل از بین خودتان به شهادت بگیرید) (طلاق/2) 


تلک حدود الله ومن یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه.(این حدود الهی است و هر کس از آن تعدی کند بر خودش ظلم نموده است) (طلاق/1) 


و نیز امام صادق علیه السلام می‌فرماید‌: 


ولا یجوز الطلاق إلا بشاهدین ...(طلاق جایز نمی‌باشد مگر با حضور دو شاهد.)وسائل الشیعة (آل البیت)، شیخ حر عاملی، ج 22، ص 25 . 



چهارم: 



در داستان فوق امام حسین علیه السلام‌ به عبدالله سلام می فرماید: بل أدخله علیک حتى تبرئی إلیه منه کما دفعه إلیک.(تو داخل منزل من شده و با ارینب ملاقات کن و با تحویل اموال خود ذمه او را بری کن.) و این نیز با سیره اهل بیت علیهم السلام‌ و غیرت مردانگی عرب سازگاری ندارد که یک مرد اجنبی و نامحرم را به اندرون خویش راهنمایی کنند.گذشته از این که بری شدن ذمه نیازی به خلوت با نامحرم ندارد. 


پنجم: 



گذشته از بطلان قطعی روایت فوق به اندازه کافی در اسباب و عوامل زمینه ساز واقعه کربلا در کتب شیعه و سنّی بحث شده است که هیچ جای شک و شبهه باقی نمی‌گذارد تا نوبت به طرح این شبهه سست و بی اساس برسد. 


ششم: 



با صرف نظر از تمامی اشکالات موجود که ذکر شد اگر چنان‌چه این داستان بدون مواردی که با مقام عصمت و سیره اهل بیت منافات دارد صحت می‌داشت و اتّفاق افتاده می‌بود، در حقیقت امام علیه السلام‌ با این کار خود، از طرفی جنایات معاویه و یزید را برای مردم اثبات می‌کند که این ها برای رسیدن باامیال شوم وشیطانی خود به هرکاری دست می زدند.و از طرفی دیگر با این کار از پاشیده شدن یک زندگی موفق وگرم جلوگیری کرده است. 



حال برای این افراد مغرض سخن امام حسین را تکرار میکنم: اگر دین ندارید و باوری به معاد ندارید اقلا در این دنیا آزاده باشید.
+ نوشته شده در چهارشنبه یازدهم شهریور 1388ساعت 16:33 توسط رامین | 2 نظر




تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:24 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:21 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

قران که مهین کلام خوانند ان را                                     گه گاه نه بر دوام خوانند ان را

بر گرد پیاله آیتیست مقیم                                        که اندر همه جا مدام خوانند ان را

از وبلاگ

http://khayamion.blogfa.com/8811.aspx




تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:21 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

سلام به تمام دوستان. حتما" شنیدید که بعد از کشتن امام سوم، اجساد مطهر حسین(ع) و یارانشو روی خاک رها کردند و جنازه های کشتگان خود را به خاک سپردند و حتی وقتی اجساد دفن شدند هم به دستور خلفای جور قبرهای آن امام و یارانش را شخم زدند و بر آنها آب جاری کردند. چه گریه ها که شیعیان بر سر این مسئله نمیکنند.

اما خبر ندارید که امروز نیز انسانهای رذل دیگری هستند که هر دم با تهمتی و اهانتی بر ضد مکتب حسین، تبلیغات میکنند و عملا" همان شخم زدن را بار دیگر از سر گرفته اند اما اینبار نه بر سر قبر حسین(ع) بلکه در ذهن جوانان. این اراذل گاهی میگویند حسین بخواطر جاه طلبی کشته شد و گاهی میگویند ... . باور کنید چند روز پیش یکی از این اراذل و اوباش به وبلاگم آمد و کامنتی گذاشت که در آن شمر را یک قهرمان خوانده بود و از قتل حسین(ع) ابراز خشنودی نموده بود. اکنون و با خواندن این مقاله بهتر معنای جملات زیارت عاشورا را درک خواهیم کرد.

متن زیر هم یکی از آن مقالات است که اتفاقا" مورد تأیید «شجاع الدین شفا»ی زرتشتی قرار گرفته و نویسنده در ابتدای متنش هم با کمال افتخار نام? تشکرآمیز آقای «شفا» را هم آورده که در مارس 2004 میلادی ارسال شده الست. این هعم خلاصه آنچه اینها میگویند:

"سالهاست مردم ما برای حسین بر سر و سینه میزنند در حالی که نمیدانند او را برای چه کشتند: یکی از سرداران یزید زنی زیبا به نام اورینب داشت و یزید عاشق وی شد و شعرهای فراوان در مدح او خواند. از سویی با نامه های کوفیان، حسین مصمم میشود که به کوفه برود. در دمشق یزید با راهنمایی معاویه سردار را به سفر میفرستد و وقتی سردار برمیگردد شهر را از این شایعه پر میکنند که اورینب در غیاب شوهر زنا کرده است. شوهر هم فورا" زن را طلاق میدهد و حسین فورا" زن را ربوده، عقد میکند. یزید به حسین پیغام داد که اگر سرت را میخواهی زن را طلاق بده. حسین زن را پس نفرستاد و بخواطر نام? هانی به سوی کوفه رفت و در کربلا کشته شد."

حالا بیایید این مقاله را نقد کنیم.

نکته خیلی مهم اینستکه اسلامستیز از شدت دشمنی با اهل بیت اساسا داستان را وارونه نقل کرده است. در اسناد تاریخی هرگز اینطور گفته نشده است بلکه آنچه در اسناد تاریخی، آنهم فقط در چند سند و نه به صورت متواتر،آمده است به طور خلاصه این است:

"یزید عاشق «ارینب» دختر اسحق می‌شود. ارینب در زیبایی و ادب و کمالات، شهرتی درخور داشت. معاویه از جریان آگاه شد و به یزید وعده داد که او را به مقصود برساند. «ارینب» با پسر عمویش «عبدالله بن سلام» که از شخصیت‌های معروف بود، ازدواج کرد و در عراق با همسر خود زندگی می‌کرد. عبدالله از سوی معاویه در عراق مسئولیتی داشت. معاویه او را از عراق به شام احضار کرد و توسط ابو هریره و ابو درداء به وی گفت: دوست دارد دختر خود را به ازدواج تو درآورم،‌چون از جهات مختلف شایستگی داری داماد خلیفه باشی. عبدالله پذیرفت، آن دو جریان را به معاویه گزارش کردند. معاویه پیش از این، به دختر خود گفته بود که اگر آن دو نزد تو آمدند که تو را برای عبدالله خواستگاری نمایند، موافقت کن،‌ ولی به آنان بگو: در صورتی موافقت می‌کنم که عبدالله، همسر خود را طلاق دهد. عبدالله که فریب معاویه را خورده بود، همسر خود را طلاق داد و از معاویه درخواست کرد به وعدة خود وفا کند، معاویه پاسخ داد: اگر دخترم رضایت دهد، می‌پذیرم. آن دو نزد دختر معاویه رفتند و جریان طلاق «ارینب» را به او گفتند دختر معاویه پاسخ داد: باید درباره این موضوع اندیشه و مشورت نمایم. جریان میان مردم پخش شد و مردم معاویه را به خدعه و مکر یاد کردند! مدتی گذشت تا عِدّه «ارینب» سپری شد. مجدداً آن دو نزد دختر معاویه رفتند اما پاسخ منفی داد و گفت: این ازدواج به مصلحت من نمی‌باشد! سپس معاویه، ابو درداء را به عراق فرستاد تا «ارینب» را برای یزید خواستگاری نماید. چون وی وارد عراق (کوفه) شد، فهمید که امام حسین(ع) هم در عراق است. تصمیم گرفت در آغاز خدمت امام برسد، بعد مأموریت خود را انجام دهد. چون خدمت امام رسید، حضرت فرمود: برای چه به عراق آمده‌ای؟ ابو درداء موضوع را به امام گفت، امام فرمود: من هم تصمیم داشتم کسی را نزد «ارینب» برای خواستگاری بفرستم. اکنون که نزد او می‌روی، پیام مرا نیز به او برسان. ابو درداء چون نزد ارینب رفت او را برای امام و یزید خواستگاری نمود. «ارینب» با وی مشورت کرد که کدام خواستگار بهتر است، ابو درداء پاسخ داد: امام برای همسری با تو شایسته‌تر است. امام با همان مهریه‌ای که بنا بود یزید بدهد، «ارینب» را به عقد خود درآورد. عبدالله همسر سابق که در شام بود، مورد بی مهری معاویه واقع شد و حقوق او را قطع کرد. عبدالله به سبب اموالی که نزد همسر خود به امانت گذاشته بود،‌ رهسپار عراق شد و موضوع امانت را با امام حسین مطرح کرد. آن گاه برای گرفتن اموال خود نزد همسر سابقش رفت و اموال خود را دریافت کرد. آن دو چون به یاد گذشته افتادند، متأثر شدند و هر دو به گریه افتادند. امام با دیدن آن صحنه نسبت به آن دو ترحم کرد و فرمود: باش که او را سه طلاقه کردم. خدایا! آگاهی که او را به جهت مال و زیبایی، به عقد خود درنیاوردم، بلکه به جهت اینکه او را برای شوهرش نگه دارم، با او ازدواج کردم. سپس دستور داد تمام مهریه او را بدهند. آن دو خواستند به عنوان تشکر اموالی را به امام بدهند، که حضرت نپذیرفت و فرمود: پاداشی که امید است به من داده شود، بهتر از اموال است، سپس آن دو دوباره با یکدیگر زندگی کردند. بر اساس آنچه در داستان آمده،‌ این جریان بعد از ولایتعهدی یزید رخ داد."(الامامه و السیاسه، صفحات 166 تا 173)

پس میبینیم که اصلا آنچه در برخی اسناد تاریخی آمده است اصلا به این شکلی که این دشمن غرضورز امام حسین نقل کرده است نیست بلکه ماجرا چیز دیگری است. امام حسین طبق این نقل تاریخی این زن را از یزید نجات میدهد و به شوهرش باز میگرداند. حتی روایت تأکید دارد که امام حسین فرمودند «. خدایا! آگاهی که او را به جهت مال و زیبایی، به عقد خود درنیاوردم» و به محض آگاهی از دلبستگی مجدد این زن به شوهر سابقش او را طلاق دادند.

نکته دیگر اینکه به غیر از اینکه شبهه افکن، در نقل تاریخ مرتکب تحریف شده است خود این روایت که او نقل کرده است نیز جای بررسی بیشتر دارد و به نظر میرسد ماجرای اورینب به کل دروغ باشد:

اول:

بیایید داستان را به لحاظ روایی نقد کنیم:

روایت فوق مرسل است و هیچ‌گونه سندی برای آن ذکر نشده تا بتوان آن را مورد بررسی قرار داد. چون ابن قتیبه(نویسنده کتاب الامامه و السیاسه) داستان را این چنین آغاز می کند:ما حاول معاویة من تزویج یزید قال: وذکروا أن یزید بن معاویة سهر لیلة من اللیالی، وعنده وصیف لمعاویة یقال له رفیق، ... او که خود همعصر این ماجرا نبوده است نمیگوید این ماجرا را از چه کسی شنیده است تا ما بتوانیم سلسل? راویان را بررسی کنیم. چه بسا فرد دروغگویی این ماجرا را به او گفته باشد.

از سوی دیگر ابودرداء که در این داستان میبنیم بنا به نظر معروف در زمان حکومت عثمان مرده است. برخی هم مرگ او را 39 یا 38 هجری درگذشته است(ابن اثیر الکامل، ج 3، ص 129؛ابن عبدالبرّ،‌الاستیعاب، ج 3، ص 1229 ـ 1230؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 4، ص 622.) پس او چگونه میتواند در این ماجرا که در اواخر حکمرانی معاویه و زمان ولایتعهدی یزید روی داده است حضور داشته باشد؟ پس این داستان دارد از شخصیتی در ماجرا نام میبرد که در آن زمان سالها از مرگش گذشته بوده است!!

از سوی دیگر از این داستان در اسناد دسته اول و مشهور هیچ خبری نیست. مشهورترین کتابی که این داستان را ذکر کرده است کتاب الامامه و السیاسه است که برخی در این که نویسنده آن ابن قتیبه باشد شک دارند.( دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص 459) از این گذشته اسناد معدودی هم که این ماجرا را نقل میکنند انقدر آشفته هستند که در برخی از آنان این ماجرا را به فرد دیگری نسبت میدهند ولی روایت آنها در مورد ازدواج ان فرد با اورینب نیز قابل قبول نیست و تضاد کامل با عقل دارد ولی به علت عدم ارتباط با بحث از آوردنش خودداری میکنیم.

باز جای توجه دارد که هیچ سندی به آمدن امام حسین به عراق پس از شهادت حضرت علی و رفتن به مدینه اشاره ندارد، مگر در حماس? عاشورا که روایت فوق ماجرای اورینب را پیش از آن میداند و در واقع میگوید ماجرا اورینب باعث شد که یزید اینقدر به امام حسین برای بیعت فشار بیاورد و بگوید از حسین یا بیعت بگیرید و یا سرش را؛ و در نتیجه امام حسین از مدینه خارج میشوند و ابتدا به مکه و بعد از نامه نگاری کوفیان به عراق میروند.

دوم:

در داستان فوق آمده که حضرت امام حسین علیه السلام‌ ارینب را در یک مجلس سه طلاقه کرد و فرمود: فقال : أشهد الله أنها طالق ثلاثا، (فرمود: خدا را شاهد میگیرم که او را سه طلاقه نمودم) و این با فرهنگ اهل بیت علیهم السلام‌ هیچگونه سازگاری ندارد، بلکه خلاف ضرورت احادیث اهل بیت و فقه شیعه است که در فقه شیعه کاملاً و مبسوط بحث شده است.

عن علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن ابن أبی عمیر ، عن حماد ، عن الحلبی ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : من طلق امرأته ثلاثا فی مجلس وهی حائض فلیس بشئ.(ابا عبدالله(ع) فرمودند: کسی که در یک مجلس همسرش را سه طلاقه کند و نیز حائض باشد هیچ ارزشی ندارد. (طلاق باطل است))وسائل الشیعة (آل البیت)، شیخ حر عاملی، ج 22، ص 21 .

بنا به حدیث فوق از امام صادق(ع) سه طلاقه در تشیّع عملی قبیح است و بعید از که یکی از پیشوایان شیعه چون امام حسین، این کار را بکند؟

سوم:

یکی از شرائط طلاق حضور دو شاهد عادل می باشد که در داستان فوق این امر رعایت نشده است.

قرآن می‌فرماید:

وأشهدوا ذوی عدل منکم.(دو عادل از بین خودتان به شهادت بگیرید) (طلاق/2)

تلک حدود الله ومن یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه.(این حدود الهی است و هر کس از آن تعدی کند بر خودش ظلم نموده است) (طلاق/1)

و نیز امام صادق علیه السلام می‌فرماید‌:

ولا یجوز الطلاق إلا بشاهدین ...(طلاق جایز نمی‌باشد مگر با حضور دو شاهد.)وسائل الشیعة (آل البیت)، شیخ حر عاملی، ج 22، ص 25 .

چهارم:

در داستان فوق امام حسین علیه السلام‌ به عبدالله سلام می فرماید: بل أدخله علیک حتی تبرئی إلیه منه کما دفعه إلیک.(تو داخل منزل من شده و با ارینب ملاقات کن و با تحویل اموال خود ذمه او را بری کن.) و این نیز با سیره اهل بیت علیهم السلام‌ و غیرت مردانگی عرب سازگاری ندارد که یک مرد اجنبی و نامحرم را به اندرون خویش راهنمایی کنند.گذشته از این که بری شدن ذمه نیازی به خلوت با نامحرم ندارد.

پنجم:

گذشته از بطلان قطعی روایت فوق به اندازه کافی در اسباب و عوامل زمینه ساز واقعه کربلا در کتب شیعه و سنّی بحث شده است که هیچ جای شک و شبهه باقی نمی‌گذارد تا نوبت به طرح این شبهه سست و بی اساس برسد.

ششم:

با صرف نظر از تمامی اشکالات موجود که ذکر شد اگر چنان‌چه این داستان بدون مواردی که با مقام عصمت و سیره اهل بیت منافات دارد صحت می‌داشت و اتّفاق افتاده می‌بود، در حقیقت امام علیه السلام‌ با این کار خود، از طرفی جنایات معاویه و یزید را برای مردم اثبات می‌کند که این ها برای رسیدن باامیال شوم وشیطانی خود به هرکاری دست می زدند.و از طرفی دیگر با این کار از پاشیده شدن یک زندگی موفق وگرم جلوگیری کرده است.

حال برای این افراد مغرض سخن امام حسین را تکرار میکنم: اگر دین ندارید و باوری به معاد ندارید اقلا در این دنیا آزاده باشید.




تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:21 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

منبع:راسخون-زن در اسلام

انسانیت و حیات چیزی نیستند که با پول بتوان جبران کرد و دیه مقتول در مقابل انسانیت او نیست تا گفته شود مگر زن از انسانیت کمتری برخوردار است که دیه او نصف مرد است. پرداخت دیه برای جبران خسارتی است که بر خانواده مقتول وارد شده است، و چون با مرگ مرد، خسارت بیشتری بر خانواده (زن و فرزندان) متوجه می‏شود، دیه او دو برابر مقرّر شده است. مردان غالباً در خانواده عضو مؤثر اقتصادی هستند و مخارج خانواده متحمل می‏شوند و با فعالیت‏های اقتصادی خود چرخ زندگی خانواده را به گردش در می‏آورند، بنابراین تفاوت میان از بین رفتن مرد و زن از نظر اقتصادی و جنبه‏های مالی که بر کسی پوشیده نیست. اگر این تفاوت در احکام دیگر مانند ارث و دیه و... مراعات نشود، خسارت بی دلیلی به بازماندگان مرد مقتول و فرزندان بی گناه او وارد می‏شود.
از این رو اسلام با دو برابر کردن دیه مرد و رعایت حقوق همه افراد را کرده و از خلاء اقتصادی و ضربه نابخشودنی که به یک خانواده وارد می‏شود، جلوگیری نموده است. در واقع در این جا اسلام، رعایت حال زنان و فرزندان را نموده است، پس بخشی از این حقوق مراعات شده در مورد زنان است، چرا که معمولاً تعدادی از فرزندان خانواده دختر هستند، نیز قسمتی از دیه مرد به زنش می‏رسد و فرزندان مقتول، این دیه را مصرف می‏کنند.
دو برابر شدن دیه مرد در نهایت، به نفع زنان است، چرا که آنان و فرزندانشان در دیه ذی نفع هستند و با استفاده از دیه تا حدودی خسارت مادی ناشی از حذف مرد از صحنه زندگی را جبران می‏کنند.(1)

لینک مرتبط

پی نوشت‏ها: 1. تفسیر نمونه، ج 1، ص 611.




تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:21 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

منبع:راسخون-زن در اسلام

امام علی(ع) بعد از پیامبر اسلام(ص) دومین شخصیت جهان اسلام است که از ویژگی هایی برخوردار است که بیان همه‌ آن ها نیاز به تدوین کتاب ها دارد. در این جا به برخی از فضایل و یژگی های حضرت اشاره می شود:


1- ولادت در خانه خدا
یکی از ویژگی های امام آن است که در خانه خدا متولد شده است. 1
حاکم نیشابوری می نویسد: "امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب در خانه خدا به دنیا آمد و جز او مولودی در خانه خدا به دنیا نیامد. نه قبل از او و نه بعد از او، و این به خاطر بزرگداشت مقام و جایگاه او بود افتخار نائل گردید".2


2- پیشگام در اسلام
به اتفاق اندیشمندان اسلامی و برخی از دانشمندان اهل سنت علی(ع) اولین کسی ـ از مردان ـ است که اسلام آورد3 و این یکی از فضایل مهم حضرت به حساب می آید؛ زیرا گرایش به اسلام در فضایی که بت پرستی به اوج خود رسیده، فضیلت است. امام علی(ع) فرمود: "أنّا اوّل من أسلم مع النّبی؛ 4من اولین کسی هستم که به پیامبر(ص) ایمان آوردم". همو فرمود: "در آن روزگار، خانه ای که اسلام در آن راه یافته باشد نبود، جز خانه رسول خدا و خدیجه و من نفر سوم بودم".5


3- شجاعت
یکی از ویژگی های مهم علی(ع) شجاعت او است. حماسه و حضور حضرت در جبهه های جنگ، مانند بدر6 و احد7 و احزاب و خیبر حکایت از شجاعت حضرت دارد. پیامبر اسلام(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: "ای علی! اگر ایمان خلایق و اعمالشان را در کفه ای قرار دهند و عمل تو را در کفه دیگر، عمل تو بر همه مخلوقات برتری دارد. همانا خداوند بر عمل تو در روز احد به ملائکة مقرّبینش افتخار می کند". " 8لافتی إلا علی، لا سیف إلا ذوالفقار"9 نشان از شجاعت علی(ع) دارد.


4- عدالت
یکی از ویژگی های مهم امام علی(ع) عدالت است. عدالت خواهی او موجب شده است که آزادی خواهان جهان از او به عنوان الگوی عدالت یاد کنند. عدالت امام که بیشتر در دوران حکومت بروز می کند، در نحوه گزینش حکومت، تقسیم بیت المال10 و حمایت از محرومان است. شیوه رفتار علی با برادرش عقیل و عزل معاویه از منصب قدرت حکایت از عدالت گرایی امام دارد.

5- زهد
ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد: "اما زهد علی(ع) در دنیا، او سرور و آقای زاهدان است. هیچ گاه از غذایی سیر نخورد و غذا و لباس از همه ساده تر بود".11
امام علی(ع) دارای ویژگی های دیگر مانند: معنویت، قانون گرایی و ارزش مداری است.



پی نوشت ها:
 1.الغدیر، ج 6، ص 22 – 29؛ اعیان الشیعه، ج 2، ص 7.  2. تاریخ بغداد، ج 4، ص 333.  3. الغدیر، ج 6، ص 22.
4. همان،‌ ج 3، ص 238.  5. سیرة حلبی، ج 2، ص 382.  6. همان، ص 487. 7. ینابیع الموده، ج 1، ‌ص 64. 8. همان.
9. بحارالانوار،‌ج 20، ص 105.  10. نهج البلاغه، خطبة 15 و خط به 77 و 126. 11. شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 26.




تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:21 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
دروغ هرچه بزرگتر به خرد و خردگرایی نزدیکتر!

هموطنان عزیز این روز ها مشاهده می شود که در قرآن آمده که

الله یعلم ما تحمل کل انثی

سوره‌ی رعد، آیه‌ی 8

(تنها) خدا می داند آن چه را هر ماده ای (در رحم) می گیرد.

در جواب این خرد ورزان باید گفت که:

1-ترجمه ی فارسی این آیات اشتباه است و ترجمه ی واژه ی تنها در عربی ""فقط"" است در حالی که کلمه ی فقط در این آیات نیامده است

و ترجمه ی صحیح آیه این است:

و خدا می داند آن چه را هر ماده ای در رحم می گیرد.

2-اگر هم منظور تنها خدا می داند بود .... که نیست فکر انسانها مستقیم متوجه جنسیت جنین می شود در حالی که جنین خصوصیات اخلاقی سرنوشت هوش و ... خاص خود را دارد که تنها خدا آن را می داند.

کامنت یکی از بینندگان وبلاگ

توسط:فیلیس
سلام دوست عزیز
یک نکته:
قبل از ترکیب اسژرم و تخمک هیچ کسی از این که نتیجه (چه از نظر جنسیت و چه از نظر خصوصیات) چه در خواهد آمد, ندارد و با هیچ وسیله و تکنولوژی ای هم قابل تشخیص نیست.تنها پس از لقاح و ترکیب آن دو میتوان نتیجه را بررسی کرد.ممکن است حدس ها و احتمالاتی راجع به جنسیت و یا خصوصیات نطفه حاصل شده(قبل از لقاح) از طریق بررسی سابقه فامیلی و ژنتیک زده شود ولی هیچ کدام قطعی نیست و در بسیاری موارد اشتباه از آب در می آید.هنگام تشکیل نطفه 50 درصد ممکن است دختر باشد 50 درصد ممکن است پسر باشد سایر خصوصیات و کدهای ژنتیکی نیز به همینطور اند.

مساله ی سوم قابل توجه خرد ورزی که در قسمت نظرات نسبت به ما ابراز احساسات می کند آتشنشانی با اینجا فاصله ی زیادی دارد لطفا اگر سوخته اید به جای دیگری بروید!




تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:21 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

امام جعفر صادق :جهان از یک جرثومه به وجود آمده و آنه جرثومه دارای 2 قطب متضاد است و این 2 قطب متضاد سبب پیدایش ذره گردیده و آن گاه ماده بوجود آمده و ماده تنوع پیدا کرده و تنوع ماده ناشی از کمی یا زیادی ذرات آنها گشته

از کتاب امام جعفر صادق مغز متفکر جهان صادق

امام علی (ع):تعجب از این بشرم که با یک تکه گوشت حرف می زند و با تکه اسختوانی می شنود!

اشاره به رکابی سندانی چکشی

 




تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:21 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

: قدس و منطقة فلسطین متعلق به مردم آن سرزمین است؛ همان گونه که در پاسخ به سؤال اوّل بیان شد، قبل از نقشة استعماری انگلستان و گسیل یهودیان صهیونیست از خارج به آن مکان اکثریت قاطع مردم فلسطین، مسلمان بودند، و دومین جمعیت دینی از آن مسیحیان بود، یهودیان در ردیف سوم قرار داشتند و آن هم با جمعیتی کمتر از 5% .
هر یک از این سه دین، ‌اسلام، مسیحیت و یهود، در منطقة فلسطین مکان های مقدسی دارند که در جای خود محترم است و مسلمانان آن ها را حرمت می نهند و در طول تاریخ اسلامی نشان داده اند که زندگی مسالمت آمیز با پیروان دیگر ادیان و حرمت نهادن به مقدساتشان، سیرة آنان است.
این سخن درست است که بیت المقدس مدتی قبله مسلمانان بود که در سال دوّم هجرت قبله مسلمانان از آن مکان به "کعبه" تغییر یافت. در این شکی نیست، امّا چرا چنین شد؟ در این حکمتی وجود دارد که در ذیل بیان می گردد، لیکن این دلیل نمی توان باشد که بیت المقدس به مسلمانان تعلق نداشته باشد. توضیح این که:
بر اساس آیات و روایات، کعبه از زمان پیرایش زمینی و خلقت آدم ابوالبشر مکانی مبارک و مورد عنایت خداوندی بوده است. قرآن می گوید: "انّ اول بیت وضع للناس للذی ببکة مبارکاً و هدیً للعالمین؛[6] اولین خانه ای که برای عبادت عموم مردم اختصاص یافت، خانه ای در مکه [کعبه] که مبارک و مایة هدایت جهانیان است".
به مقتضای برخی روایات حضرت آدم کعبه را بنا کرد و خود بر گرد آن طواف نمود.[7]
بر این اساس، بدون شک اهمیت کعبه و قدمت آن بیش از "بیت المقدس" و مسجد الاقصی است و از این رو برای قبله قرار گرفتن سزاوارتر است، لیکن به خاطر مصالحی در اوایل ظهور اسلام، به طور موقت بیت المقدس به عنوان قبلة مسلمانان قرار گرفت. از جمله:
1ـ با توجه به این که کعبه متعلق به اعراب و مورد احترامشان بود، نماز خواندن به سمت بیت المقدس تعبد و ایمان خاصی را می طلبید و می توانست در جة ایمان و تسلیم اعرابی را که مسلمان می شدند، نشان دهد و مؤمن واقعی را از سایرین جدا کند؛ یعنی در واقع یک آزمون برای سنجش ایمان افراد بود. در این باره قرآن می گوید: "و ما جعلنا القبلة‌التی کتبت علیها الاّ لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب علی عقبیه؛[8] آن قبله ای را که قبلاً بر آن بودی ما تنها برای این قرار دادیم که افرادی را که از پیامبر تبعیت می کنند، از آنان که به گذشتة خود باز می گردند،‌مشخص کنیم".
2ـ در آن زمان، مکان بت های اصلی مشرکان و پرستش بت ها، کعبه بود، اولین و مهم ترین پیام دین اسلام مبارزه با بت پرستی و دعوت به پرستش خدای یگانة نادیدنی است،‌بدین جهت اسلام در آغاز برای جلوگیری از هر گونه توجه به بت ها و تثبیت عقیدة توحید در اذهان تازه مسلمانان (که اکثراً در گذشته بت پرست بودند)، مسلمانان در عبادتشان موظف شدند به سمت بیت المقدس و مسجد الاقصی که پایگاه دین توحیدی و معتقدان به توحید نماز گزارند تا از شائبه هر گونه توجه به بتها مبرا باشند.
به جز این دو حکمت مذکور، حکمت های دیگری نیز این خصوص بیان شده است که به جهت پرهیز از طولانی شدن از ذکر آن ها خودداری می نماییم.[9]
به هر حال حکم قبله قرار گرفتن بیت المقدس از احکام موقتی بوده که به تمام شدن مصلحت موقتش آن حکم نیز به پایان رسید.
یهودیان زمان پیامبر(ص) از تغییر قبله ناراحت شدند، آنان در آغاز مسلمانان را سرزنش می کردند که چرا بیت المقدس را قبله خودشان قرار داده اند و به مسلمانان گفتند: شما در داشتن قبله مستقل نیستید؛ و بعد از تحویل قبله به نوعی دیگر خرده گیری می کردند و می گفتند: چرا قبلة شما را تغییر دادید.[10] کسانی که بهانه جو باشند، در هر حال چیزی برای بهانه جویی پیدا می کنند.
حال بعد از بیان این سخن می گوییم: به فرض پذیرفتیم که به جهت تمسخر یهودیان قبله از بیت المقدس و مسجد الاقصی به مکه و کعبه تغییر کرد، این دلیل نمی شود که بیت المقدس به مسلمانان تعلق نداشته باشد. دین اسلام در راستای ادیان ادیان الهی و متکامل ترین آن ها قرار دارد. پیامبر اسلام(ص) خاتم و گل سرسبد سلسلة پیامبران است. به دستور اسلام مسلمان می بایست به تمامی کتاب های آسمانی پیشین و پیامبران گذشته ایمان داشته باشند (والمؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله)[11] بنابراین نباید در اصل ادیان توحیدی با شقاق و جدانگری نظر نمود، بسیاری از چیزهایی که یهودیان مقدس می شمارند مسیحیان و مسلمانان نیز مقدس می شمارند، چون که همه در یک خط هستند،‌ آنان می بایست به حکم دین راستین خود به پیامبر اسلام(ص) ایمان آوردند. قدس و مسجد اقصی از قبل مورد احترام یهودیان، سپس مسیحیان بود، مسلمانان هم آن را محترم شمردند و دو جهت تقدس دیگر در فرهنگ اسلامی کسب نمود: یکی معراج و اسرای پیامبر(ص) از آن جا آغاز شد و دیگر قبلة اوّل مسلمانان قرار گرفت.
حال می گوییم: اگر قدس به مسلمانان تعلق دارد، بدین جهت است که:
اوّلاً: دین اسلام در سیر تکاملی ادیان ابراهیمی است و مکان های مقدس در ادیان توحیدی قبل از اسلام، در نزد آنان مقدس است، بلکه پیروان و وارثان واقعی پیامبران پیشین مسلمانان هستند و به حکم دین اسلام می بایست مسلمانان به این مقدسات ارج نهند.
ثانیاً: در فرهنگ اسلامی دو جهت بر اهمیت و تقدس مسجد الاقصی و بیت المقدس افزوده شد، یکی واقعة معراج و اسری و دومی اولین قبلة مسلمانان بودن.
ثالثاً: ساکنان فلسطین که در آغاز یهودی بودند، سپس به دین حضرت مسیح و بعدها به دین اسلام گرویدند و قدس به مردمشان تعلق دارد، و آنان مسلمان هستند اکثریت قاطعشان پیرو دین اسلام شدند، دو دین یهود و مسیحیت در اقلیتند.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت :
1- گوستاولبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص 155.
2- همان، ص 401.
3- همان، ص 405.
4- گیتا شناسی کشورها، شماره انتشاراتی 154، ص 221 - 227.
5- مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 164.
6- آل عمران (3) آیة‌96.
7- کلینی، کافی، ج 4، ص 189.
8- بقره (2) آیة 143.
9- ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 485 و 486.
10 بقره (2) آیة 142.
11- بقره (2) آیه 285.

منبع:http://zaher2006.mihanblog.com/




تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:21 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
<< مطالب جدیدتر مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.