کربلایی کاظم ساروقی
کربلایی کاظم ساروقی (زاده?: 1262، ساروق اراک - درگذشت: 1339، قم) فردی بی سواد بود[1] که مدعی حفظ کل قرآن شد. ادعای وی توسط بسیاری از علما، مقامات دولتی و فرهنگیان وقت امتحان[2] و توسط آنان تأیید شد. به گفته او، در امامزادگان 72تن ساروق یکباره حافظ قرآن شدهاست. مدفن وی قبرستان نو قم است.[3][4][5][6][7]
محتویات
ملاقات با علمای مذهبی
کربلایی کاظم در سفرهایی که به شهرهای مختلف داشتهاست با علمای مختلفی برخورد میکند و آزمایشهای متعددی از او گرفته میشود و همین امر تأییدات افراد مختلفی را به همراه دارد. از جمله: سید حسین طباطبایی بروجردی، سید احمد خوانساری، سید صدرالدین صدر، سید محمدهادی میلانی، سید عبدالحسین دستغیب، علامه طباطبایی، مکارم شیرازی، آیت الله سبحانی، آیت الله حائری شیرازی، آیت الله خزعلی[8] و دیگران.
دستنوشتههایی از سید شهابالدین مرعشی نجفی، عبدالله شیرازی، سید احمد زنجانی، مکارم شیرازی در تأیید کربلایی کاظم همراه با اشارههایی به ویژگیهای خارقالعاده او وجود دارد. همچنین سید عبدالحسین دستغیب در کتاب داستانهای شگفت این ماجرا را نقل کردهاست.[9]
در دستنوشتهای که از سید محمدهادی میلانی موجود است اینگونه نگاشته شدهاست:
با ایشان مجالس عدیده در نجف اشرف، در کربلا ملاقاتمان شد، جمعی از اهل علم حضور داشتند و همچنین سایر طبقات هم بودند به انحاء کثیره و به طرق مختلفه از ایشان اختبار شد، حقیقتاً مهارتشان در اطلاع به کلمات و آیات قرآن مجید، امری است بر خلاف عادت. موهبتی است الهیّه و هر شخصی که با ایشان قدری معاشرت نماید، به اوضاع و احوال ایشان در مراحل عادیّه مطّلع شود و قوّه حافظه ایشان را در سایر امور امتحان نماید، کاملاً ملتفت میشود و بالوجدان مییابد که این گونه تسلّط در معرفت جمیع خصوصیات قرآن مجید، «کرامات فوقالعاده». بلکه توان گفت: فرضاً قوّه حافظه، هر اندازه قوّت داشته باشد، نتواند عهده دار شود، این گونه امتحانات و اختبارات را که به انحاء دقیقه بسیار به عمل آمده و هو سبحانه و تعالی یهب ما یشاء و لمن یشاء و له الحمد.
برخی اتفاقی را که برای کربلایی کاظم پیش آمده اثباتی بر عدم تحریف قرآن میدانند.[11][12] به عنوان نمونه محیالدین حائری شیرازی با توسل به ماجرایی که برای کربلایی کاظم رخ داده علیه مطالب ادعا شده در کتاب فصل الخطاب بهاستاندار اراک چنین مینویسد: «گذر از مسئله تحریف جز به آنچه به وسیله کربلائی کاظم انجام شد انجام نمیگرفت».[13]
ویژگیهای منسوب کربلایی کاظم
از جمله ویژگیهایی که ادعا شده که در آزمایشهای مختلف مشاهده شده:
- بازگویی شماره و مکان قرآن با خواندن آیه
- خواندن قرآن به صورت وارونه
- تشخیص عبارات قرآن در میان کتابهای عربی و فارسی با دستخطهای یکنواخت
- بازکردن قرآن و نشان دادن مکان آیه تقریباً بدون ورق زدن با هر چاپ قرآنی
- جستجوی عبارتها و کلمات در قرآن و تعداد و مکان تکرار هر کدام
- بیان کردن تعداد حروف سورهها و اطلاعاتی در مورد تکرار حرفها و...
- اطلاعاتی در اسرار قرآن[14]
بزرگداشت
در سال1386 کنگره بینالمللی بزرگداشت وی در شهر اراک با حضور علما و شخصیتهای جهان اسلام و رئیس مجلس شورای اسلامی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی و استاندار استان مرکزی، برگزار گردید.[15]
همزمان با برگزاری این کنگره تمبر وی نیز شامل تصویری از او و امام زاده هفتادو دو تن رونمایی شد.[16]
در اردیبهشت 1390 نیز مراسم بزرگداشت وی در حرم فاطمه معصومه در قم برگزار شد.[17]
کتابشناسی
پیرامون زندگی و حافظ قرآن شدن وی کتب مختلفی نیز به چاپ رسیدهاست از جمله:
- «امامزمان علیهالسلام و کربلایی کاظم (قدمگاه صاحبالزمان علیهالسلام)»، تألیف:ابوالفضل سبزی، حجتالله سبزی، ناشر:خورشید هدایت، شابک:978-600-5316-24-7
- «تجلی قرآن و عترت در حافظ قرآن شدن کربلایی کاظم ساروقی و سرداران رشید اسلام»، تألیف:محسنی گرگانی، ناشر:دارالکتبالاسلامیه، شابک:978-964-440-475-7
- داستان حافظ قرآن شدن کربلاییکاظم، تألیف:اسماعیل کریمی؛ [برای امامزادگان 72 تن ساروق اراک]، ناشر:موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، شابک:978-964-411-128-0
- داستان کربلائی کاظم و حافظ قرآن شدن او در یک لحظه، تألیف:موسسه در راه حق، ناشر:موسسه در راه حق 1372، شابک:ISBN 964-6425-61-5
- کربلائی کاظم: مرد بیسوادی که ناگهان حافظ قرآن کریم شد، تألیف:ابوالفتح دعوتی، ناشر:قاطع البرهان1378، شابک: 964-92888-0-7
- «کربلایی کاظم: معجزه ولایت»، تألیف:جمالسادات طباطبایی، ناشر:حضور 1382، شابک:964-6272-87-8
- یک معجزه آشکار کربلائی کاظم: مرد بیسوادی که ناگهان حافظ سراسر قرآن شد، تألیف:میرابوالفتح دعوتی
- معجزه قرآن در عصر حاضر (زندگینامه کربلایی کاظم و انس او با قرآن)، تألیف:حمیدرضا مرادی 1379 شابک: 978-964-926-715-9
- «مردی برتر از کامپیوتر: داستان کشاورز بیسوادی که در چند لحظه دانشمند شد»، تألیف:عباس مبشری، ناشر:تدبیر، شابک:964-6504-41-8
- «مردی از جنس آفتاب (شرح حال داستانی کربلایی کاظم کریمیساروقی)»، ناشر:مهسا فاضلی. ناشر:هممیهن، 1386.
- «سر موزون» در بیان نکتههای عرفانی واقعه الهی حافظ قرآن شدن کربلایی محمدکاظم کریمی ساروقی؛ محمدحسین اکبری ساوجی؛ شابک: 978-964-04-0805-6
- «به خاطر تو: داستان کربلایی کاظم که در یک لحظه حافظ قرآن شد» حسین صالح، شابک: 978-964-466-034-4
جستارهای وابسته
پانویس
- گزیدهای از سخنان آیتالله مصباح یزدی در دفتر آیتالله سیدعلی خامنهای، در تاریخ 19 شهریور 1387، پایگاه اطلاعرسانی آثار آیتالله مصباح یزدی
- «تشرف کربلایی کاظم ساروقی». راسخون.
- گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی ج6 صفحه 86 تا 92
- ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 26 صفحه 113 پاورقی
- محفل انس با قرآن کریم ویژه نخستین کنگره مرحوم کربلایی کاظم کریمی برگزار شد
- MehrNews.com - Iran, world, political, sport, economic news and headlines
- کربلایی کاظم ساروقی
- http://www.mashreghnews.ir/fa/news/177634/ماجرای-آشنایی-آیت-الله-خزعلی-با-رهبر-انقلاب-دعا-می-کنم-پسرم-هدایت-شود
- مرادی حمیدرضا،. معجزه قرآن در عصر حاضر،. نور علی نور. چاپ چهارم، 120.
- مرادی حمیدرضا. معجزه قرآن در عصر حاضر،. نشر نور علی نور، 1388. 123.
- گزارش مختصر کنگره کربلایی کاظم ساروقی، اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی وانجمن آثار ومفاخر استان مرکزی، سخنرانی دکتر حداد عادل رئیس مجلس شورای اسلامی: «با این واقعه به خوبی میتوان مطمئن شد که دامن پاک قرآن از شبهه و شائبه تحریف پاک است کما اینکه در احوال کربلایی کاظم نوشتهاند که یکی از علمای محترم قم که در باب تحریف قرآن تحقیق میکرده و کتابی را از قول حضرت آیتالله مکارم شیرازی نوشتهاست من خواندم، که آن استاد محقق یکی از دلایل خود در اثبات تحریف نشدن قرآن را کربلایی کاظم معرفی کردهاست».
- کربلایی کاظم سند عدم تحریف قرآن است، ناصر رفیعی، عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه
- پیامها، بزرگداشت مرحوم کربلایی کاظم، پایگاه اطلاعرسانی حائری شیرازی
- مرادی حمیدرضا،. معجزه قرآن در عصر حاضر،. نشر نور علی نور، 1388.
- «کنگره بینالمللی کربلایی کاظم کریمی ساروقی در اراک آغاز شد». خبرگزاری مهر. بازبینیشده در 1386/05/31.
- «با حضور رئیس مجلس:تمبر مرحوم کربلایی کاظم کریمی ساروقی رو نمایی شد». خبرگزاری مهر. بازبینیشده در 1386/05/31.
- «با برپایی مراسمی در قم/یاد و خاطره کربلایی کاظم ساروقی گرامی داشته شد». خبرگزاری مهر. بازبینیشده در 1390/02/22.
- اهدای لوح یادبود کنگره بینالمللی ساروقی به مرکز اسناد امام خالصی
پیوند به بیرون
http://karbalaeikazem.vcp.ir/ سایت کربلایی کاظم ساروقی اراکی نابغه قرن سندی بر حقانیت شیعه که مراجع بزرگ کشورمان با آزمایشهای قرآنی صحه بر این معجزه قرن گذاشته اند وهمچنین حافظان قرآنی مصر این معجزه رابرای شیعه سندی بر حقانیت شیعه نهاده اند واین افتخار شیعه را به فراموشی نگذاریم واین سایت را به همهگان معرفی کنیم
به گزارش خبرنگار فعالیتهای قرآنی خبرگزاری فارس، کتاب «بهترین روش حفظ قرآن» نوشته محمدحسین اجرائی که توسط انتشارات جامعةالقرآن به چاپ رسیده است، حاوی مطالب ارزشمندی است که قسمتی از این کتاب داستانی درباره شخصی بیسواد که با یک سخنرانی متحول میشود و برای رزق روزی حلال حتی شهر خود را ترک میکند تا اینکه به فضل خدا حافظ قرآن میشود، آورده شده است که آن را در ادامه میخوانید. کربلایی کاظم در سال 1300 هجری قمری در روستای ساروق اراک بدنیا آمد و در همان روستا هم زندگی میکرد. سواد خواندن و نوشتن نداشت که داستان حافظ قرآن شدن او در دوران جوانیش اتفاق افتاد. او در روستا مشغول کار کشاورزی بود، در آن سال یک روحانی جهت تبلیغ و بیان احکام حلال و حرام به روستا آمده بود و در منبر و سخنرانی خود از خمس و زکات، مسائلی را گفت و توضیح داد که کسانی که گندم و جو و... آنها به حد نصاب برسد و زکات و حق فقرا را ندهند، مالشان مخلوط به حرام میشود و اگر با عین پول آن گندمهای زکات نداده، خانه یا لباس تهیه کنند، با آن لباس و در آن خانه نمازشان باطل است، مسلمان واقعی باید به احکام الهی و حلال و حرام توجه کند و اهمیت دهد و زکات مالش را بدهد. (کربلایی) کاظم چون میدانست، صاحب زمینی که در آن کار میکند، مقید به پرداخت زکات و حق فقرا نیست، به این فکر فرو رفت که پس مال او مخلوط به حرام و زندگی او با پول حرام مخلوط یا شبههناک است. این مسئله را با صاحب زمین، در میان گذاشت و از او خواست تا او زکات مالش را پرداخت کند ولی او زیر بار نرفت. از این رو کاظم تصمیم گرفت از آن روستا هجرت کرده و درجای دیگر مشغول کار شود که اجرت او حلال و پاک باشد. چند سالی خارج از آن روستا به فعالیت پرداخت تا این که از او خواستند به روستای خود برگردد. به روستا برگشت و زمینی با مقداری گندم در اختیارش گذاشتند تا خودش مستقل کشاورزی کند، او همان سال اول نصف آن گندم را به فقرا داد و نصف دیگر را در زمین کاشت و خدا به زراعت او برکت داد، به حدی که بیش از معمول برداشت کرد و از همان سال بنا گذاشت که نیمی از برداشت خود را به فقرا بدهد و (با اینکه مقدار زکات یک دهم و یا یک بیستم است) هر ساله نصف محصول خود را به فقرا و مستمندان میداد. یک سال هنگام برداشت محصول، پس از چند روز که خرمنش را کوبیده بود که مشغول باد دادن خرمن شد تا کاه آن جدا شود. نزدیک ظهر شد، باد متوقف و هوا گرم شد و نتوانست به کار خود ادامه دهد، مجبور شد به خانه برگردد. در راه یکی از فقرای روستا به او میرسد و میگوید: امسال از محصولت چیزی به ما ندادی و ما را فراموش کردی! کاظم به او میگوید: خیر! فراموش نکردم ولی هنوز نتوانستم محصولم را جمع کنم. او خوشحال میشود و به طرف ده میرود اما کاظم دلش آرام نمیگیرد و به مزرعه برگشته، مقداری گندم با زحمت زیاد جمع آوری میکند تا برای آن فقیر ببرد. قدری علوفه برای گوسفندانش میچیند و گندمها و علفها را بر دوش میگذارد و روانه دهکده میشود. به باغ امامزاده مشهور به هفتاد و دو تن که محل دفن چند امامزاده است، میرسد. برای استراحت روی سکویی کنار درِ باغ امامزاده مینشیند و گندم و علوفه را گوشهای میگذارد و به فکر فرو میرود. چند لحظه بعد دو جوان بسیار زیبا و جذاب را میبیند که به طرف او میآیند و وقتی به او میرسند، میگویند: کاظم! بیا برویم در این امامزاده فاتحهای بخوانیم! کاظم میگوید: میخواهم به منزل بروم و این علوفه را به منزل برسانم. آنها میگویند: خیلی خوب، حالا بیا تا با هم فاتحهای بخوانیم. آنها از جلو و کاظم دنبال آنها به سوی امامزاده روانه میشوند، ابتدا به امامزاده نزدیکتر میشوند و فاتحهای میخوانند و آنگاه به امامزاده بعدی میروند و داخل میشوند. آن دو نفر مشغول خواندن ذکرهایی میشوند که کاظم نمیفهمد، ناگهان کاظم متوجه میشود که در اطراف سقف امامزاده کلمات روشنی نوشته شده است و یکی از آن دو به او میگوید: چرا چیزی نمیخوانی؟ او جواب میدهد: من سواد ندارم، آن جوان میگوید: باید بخوانی، آنگاه دست به سینه کاظم میگذارد و فشار میدهد و میگوید: حالا بخوان. کاظم میگوید: چه بخوانم؟ آن آقا آیهای را میخواند و میگوید: اینطور بخوان! کاظم آیه را میخواند تا تمام میشود . بعد برمیگردد که به آن آقا حرفی بزند یا چیزی بپرسد که میبیند کسی همراهش نیست و خودش تنها در حرم ایستاده و ناگهان دچار حال خاصی میشود و بیهوش روی زمین میافتد. هنگامی که به هوش میآید، احساس خستگی شدید میکند و به این فکر فرو میرود، که اینجا کجاست و او در این جا چه میکند؟ آنگاه از امامزاده بیرون میآید و بار علوفه و گندم را برمیدارد و روانه دهکده میشود ولی در میان راه متوجه میشود که چیزهایی را میخواند و سپس داستان آن دو جوان را به خاطر میآورد و خود را حافظ تمام قرآن مییابد. دیدگاه علما و دانشمندان بزرگ درباره کربلایی کاظم *مرحوم آیت الله سید محمد تقی خوانساری که از مراجع بزرگ روزگار خود بود و نماز باران او مشهور است، از کربلایی کاظم آزمون مفصلی گرفت و در نهایت از وی خواست تا سوره بقره را از آخر به اول به طور معکوس بخواند. کربلایی کاظم از آخرین آیه: «لا یکلف الله نفساً...» آغاز و به طور معکوس شروع به تلاوت کرد که آیت الله خوانساری، پس از قرائت چند صفحه گفت: راستی که عجیب است، من شصت سال است که سوره مبارکه توحید را که چهار آیه است میخوانم، اما اگر اینک از من بخواهند تا آن را به عکس قرائت کنم بدون فکر و دقت و تامل، نخواهم توانست. اما این بنده خدا را بنگرید که چگونه و بدون درنگ و با سرعت و دقت و بدون غلط، سوره بقره را به عکس میخواند، راستی که کار او شگفت انگیز است. *آیت الله حاج سیدهبةالدین شهرستانی که از بزرگان شیعه و از دانشمندان مشهور حوزه علمیه نجف بود، در سفرش به ایران و زیارت حضرت رضا(ع) با کربلایی کاظم دیدار کرد و از کار او غرق در شگفتی شد. در حالی که خود او نیز حافظ قرآن بود و با زحمت و صرف وقت و تلاش بسیار، قرآن را حفظ کرده و با تمرین بسیار میکوشید آن را فراموش نکند. مرحوم شهرستانی او را به همراه خود به عراق برد و نشستهای متعددی با شرکت حافظان قرآن از کشورهای عربی تشکیل داد و از آنها خواست تا کربلایی کاظم را بیازمایند و آنها نیز او را از نظر تلاوت، حفظ، معکوس خواندن و کشف آیات مورد نظر، بدون فوت وقت آزمودند و همگی از کار او شگفت زده شدند. *کربلایی کاظم به محضر آیت الله بروجردی رفت و آن عالم گرانمایه، ضمن اینکه او را مورد تفقد قرار داد، چندین آیه و سوره از وی پرسید و کربلایی کاظم بیدرنگ شروع به خواندن ادامه آیات کرد و آن قدر خواند که همه را به تعجب واداشت. در آن هنگام، مرحوم آیت الله بروجردی آیهای را تلاوت کرد که کربلایی کاظم گفت: آقا! اشتباه تلاوت کردید. هنگامی که قرآن را آوردند، دیدند او درست میگوید. *آیت الله جعفر سبحانی که از علمای بزرگ و دانشمندان ممتاز قم است در مورد کربلایی کاظم میگوید: عصر روزی وارد مدرسه فیضیه شدم دیدم حافظ قرآن، کنار باغچه مدرسه نشسته است و گروهی بر گرد او حلقه زده و از او قرآن میپرسند و او پاسخ میدهد. من هم جلوتر رفتم و دو مورد از دو سوره «صافات» و «ص» از ایشان پرسیدم که با سرعت و دقت، از حفظ، پاسخ مناسب را داد، قرآن کوچکی از جیب در آوردم و از او خواستم تا آیهای را که من میخوانم پیدا کند و او بیدرنگ قرآن را گرفت و با یک قبضه گشود و گفت: بفرما! این آیه مورد نظر شما! وقتی نگاه کردم با شگفتی بسیار دیدم در همان صفحه است. *شهید سید عبدالحسین واحدی از سران فدائیان اسلام با زحمت زیاد از چند سوره، کلماتی را به طوری کنار هم تنظیم کرده بود که وقتی در محضر جمعی از علما آنها را خواند هیچ یک از آنها احتمال نداده بودند که آن آیه از قرآن نباشد ولی کربلایی کاظم به او گفت: این کلمه را از فلان سوره و آن کلمه را از فلان سوره و تقریباً بیست کلمه را از بیست سوره، همه را یک به یک نام برد و قبل و بعد آن کلمهها را از همان سورهای که نام میبرد تلاوت میکرد و گفت: چند واو هم از جیب برای اتصال کلمات بین آنها گذاشتهای! میخواهی مرا امتحان کنی. مرحوم کربلایی کاظم ساروقی در روز عاشورای سال 1378 هجری قمری در قم وفات کرد و در قبرستان نو مدفون شد.بازخوانی ماجرای کربلایی کاظم ساروقی
کشاورز بیسوادی که در یک شب حافظ کل قرآن شد
کشاورز بیسوادی که پای منبر یک روحانی متوجه اهمیت پرداخت زکات شده بود، به دلیل عدم پرداخت آن توسط صاحب زمین کار خود را رها کرد. پس از مدتی صاحب زمینی شد و نیمی از محصولات خود را به فقرا داد تا اینکه این رفتارش او را به حافظ قرآن مبدل کرد.
دین برنامه سعادت و رستگاری بشر است. دین داری نهادینه کردن تعالیم و ارزش های دینی در همه ابعاد زندگی است که ثمرات بی شماری در فرد و اجتماع دارد. عواملی به صورت پیدا و پنهان، دین داری را تهدید می کند که یکی از آنها دین گریزی است. البته هیچ کس نمی تواند به طور کامل با دین قطع رابطه کند؛ زیرا دین داری یک امر فطری است. اما دین گریزی به معنای کم رنگ شدن ایمان و کم نور شدن چراغ دین در زندگی افراد واقعیت دارد و اختصاص به دین خاصی هم ندارد، بلکه دامن گیر همه ادیان و مکتب ها است. البته علت دین گریزی در همه ادیان یکسان نیست. در مورد اسلام باید ریشه های دین گریزی را در خارج از قلمرو دین و آموزه های دینی جست و جو کرد.
عوامل دین گریزی در جامعه اسلامی، یا گریز از مکتب اسلام به طور کلی، به دو دستهتقسیم می شوند:1. عوامل محیطی (اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و…) نظیر: نارسایی عوامل مؤثر در معنویت گرایی، تهاجم فرهنگی، عدم اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر، عدم تأمین نیازهای اولیه، رواج خرافه پرستی، هوا پرستی ها، منفعت طلبی ها و درگیری برخی گروه ها و جناح های مذهبی بر سر کسب مقام و قدرت، تعارض قول و عمل متولیان و طرفداران حکومت دینی، عدم انتقال ارزش هایی؛ مانند ایثار، استقلال طالبی، معنویت گرایی و... به نسل های بعدی.
2. عوامل درونی (فردی) نظیر: گرایش به تمایلات و هواهای نفسانی، ضعف بینش دینی افراد، ضعف و سستی بنیان های دینی خانواده ها و... .
این پدیده عواقب نامطلوب و جبران ناپذیری در فرد و اجتماع دارد. بعضی از این عواقب عبارت اند از:
سست شدن بنیادهای اخلاقی خانواده ها، از دست دادن روحیه ایثار گری و شجاعت، عدم حساسیت در مقابل وابستگی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... به بی گانگان، بی تفاوتی در مقابل ظلم و تبعیض و بی عدالتی و... .
دین استوارترین ستون حیات مادی و معنوی انسان است که به او عزت و شرافت می بخشد و او را از اسارت ها و تعلقات و وابستگی های نفسانی و حیوانی آزاد می سازد. دین برنامه سعادت و رستگاری بشر است. دین کیمیای معنوی، نوش دارویی است که سبب آرامش حقیقت انسان که همان جان ملکوتی او است می شود. دین داری نهادینه کردن تعالیم و ارزش های دینی در همه ابعاد زندگی است که ثمرات بی شماری در فرد و اجتماع دارد و در لباس یقین، صبر، تسلیم، رضا، امانت داری، راستی، حیا، پاکدامنی، وفاداری، پارسایی، انفاق، احسان، عطوفت، گذشت، مدارا، طاعت، عبادت، جهاد، تلاش و ... جلوه می کند و به زندگی و شخصیت انسان زیبایی و طراوت و شادابی می بخشد.
پیوسته عواملی به صورت پیدا و پنهان، دین داری را تهدید می کند. یکی از این آفت ها دین گریزی است. برای مبارزه با این آسیب ابتدا باید آن را شناخت و سپس آن را علاج کرد.
در اصل وجود دین گریزی باید گفت اگر این واژه به معنای ترک کردن و رها کردن دین باشد، هیچ کس نمی تواند به طور کامل با دین قطع رابطه کند؛ زیرا دین داری یک امر فطری است و از انسان جدا شدنی نیست. چنان که قرآن کریم نیز به این حقیقت اشاره می کند:" فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ"؛ [1] پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونى در آفرینش الهى نیست این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمى دانند.
البته ممکن است دینداری افراد برای مدتی کم رنگ و ضعیف شود یا فردی دین خود را تغییر دهد و دین دیگری انتخاب کند، اما هیچ کس نمی تواند برای همیشه بی دین باشد! پس دین گریزی به این معنا امکان ندارد. ما این نکته را در محیط پیرامون خود نیز بسیار تجربه کرده ایم!
اما اگر دین گریزی به معنای کم رنگ شدن ایمان و کم نور شدن چراغ دین در زندگی افراد باشد، باید گفت این امر واقعیت دارد و بسیاری از افراد ممکن است در شرایط خاصی برای مدتی کوتاه یا طولانی از دین و دین داری فاصله بگیرند و این اختصاص به دین خاصی هم ندارد، بلکه دامن گیر همه ادیان و مکتب ها است. البته علت دین گریزی در همه ادیان یکسان نیست. در مورد اسلام باید ریشه های دین گریزی را در خارج از قلمرو دین و آموزه های دینی جست و جو کرد.
همچنین باید توجه داشت که در ذات ادیان الاهی که دست ناپاک تحریف به آنها نرسیده باشد هیچ عنصر دین گریزانه ای وجود ندارد. اگر انسان ها به دریافت صحیح از دین الاهی نایل آیند، در هیچ رتبه ای، از دین نمی گریزند! به ویژه این که عقل و عشق که دو رکن اساسی در حیات انسانی محسوب می شوند و همه جاذبه ها و دافعه ها در این دو حوزه و بر اساس این دو معیار رخ می دهند، هر دو در درون دین وجود دارد و دین با این دو نیرو هر دو گروه باقی مانده است. بنابراین دین گریزی به عنوان یک پدیده اجتماعی، عینی و رفتاری، معلول ماهیت و ذات خود دین نیست، بلکه علت یا علل دین گریزی را در خارج از قلمرو دین و آموزه های دینی باید جست و جو کرد. بی شک عوامل متعددی؛ مانند ناهنجاری های فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و روانی به صورت آفت ها، آسیب ها و موانع بازدارنده، فرا روی اندیشه دینی و گرایش او به دین قرار می گیرد و زمینه دین گریزی و دین ستیزی را فراهم می آورند.
عواملی که در بروز دین گریزی جوانان نقش دارند به طور کلی، به دو دسته تقسیم می شوند:1.عوامل محیطی و بیرونی (اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و … )
2. عوامل درون ی (فردی) که از آنها به عوامل «روان شناختی» تعبیر می شود؛ یعنی قطع نظر از عوامل محیطی، ویژگی های شناختی و عاطفی هر فرد نیز در اقبال و ادبار ( روی آوردن و فاصله گرفتن) او نسبت به معارف دینی نقش دارند.
عوامل محیطی (اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و … را می توان در موارد زیر جست و جو کرد:
الف. نارسایی عوامل مؤثر در معنویت گرایی(دین گرایی): هر کدام از عللی که در معنویت گرایی مؤثرند، اگر در جهت صحیح و درست عمل نکنند، خود عامل معنویت گریزی عموماً و دین گریزی خصوصاً خواهند شد.
تبیین صحیح از دین و دستورات حیات بخش آن برای جوانان باعث می شود که آنها به دین و مسائل معنوی متمایل شوند. همچنین برخورد منطقی و عقلانی با مسائل آنان نقش مهمّی در تمایل آنها به دین و مسائل معنوی دارد؛ زیرا جوانان نه تنها فطرتاً دین گریز نیستند که خیلی هم متمایل به دین و تشنه راه سعادت، تکامل و دریافت علوم دینی هستند. بر این اساس وظیفه همه مربیان و دست اندرکاران امر تربیت دینی است که آموزه های دینی را در قالب های نو و جذاب بر جوانان عرضه نمایند.
بعضی از رفتارها و برخوردهای ناصحیح و مخالف شرع در بیان احکام شرعی، موجبات بدبینی افراد (به خصوص جوانان) را فراهم می آورد.
نارسایی عوامل مؤثر در معنویت گرایی و دین گرایی را می توان به طور کلی در پنج محور تقسیم بندی کرد:
1. جایگزینی تعلیم به جای تفکر؛ استاد مطهری ره در این باره می فرماید:" در تعلیم و تربیت بایستی به جوان مجال اندیشه داد و آن را ترغیب به فکر کرد. درحالی که نظام تعلیمی و تبلیغی ما تعلیم را به جای تفکر گذاشته است و در حقیقت منتهی شده است به انباشت محفوظات." [2]
2. عدم توجه به حس کاوش و حقیقت جویی؛ معمولاً انسان ها به دانستن حقیقت گرایش دارند. منکوب کردن، تشرزدن، چرا آن قدر می پرسی یا نپرس، روشی است که در برابر فکر حقیقت جویی وجود دارد. نمی توان پرسشی را از میان برد. اگر با پرسشی مخالفت شود به اشکال انحرافی ظاهر خواهد شد و باعث می شود تا انسان (چون پاسخی دریافت نکرده است) خود در آن زمینه تجربه پیدا کند. [3] متقابلاً اگر از سؤالات و مجهولات افراد به درستی و با پاسخ های منطقی استقبال شود، به جای مصرف کننده اندیشه، تولیدکننده اندیشه های دینی می شویم. به همین دلیل هر نهاد اجتماعی باید به پناهگاه های امن پرسش های پنهان در لایه های ذهن تبدیل شود تا امکان پاسخ گویی به آنها را پیدا کنند.
3. غفلت از تغییر آداب زمان در تربیت؛ باید توجه داشت جامعه جوان جامعه ای متفاوت است و اساساً با معیارهای گذشته قابل سنجش نیست. مقتضیات زمان بسیاری از آداب را عوض و شکل بروز و ظهور آن را متفاوت می کند. بر این اساس تحمیل آداب زمان خویش به نسل بعد از خودمان، منجر به یک نوع جمود یا ثبات آداب می شود. باید ویژگی ها و معیارهای نسل حاضر را به درستی شناخت و با توجه به آنها به تعلیم و تربیت او پرداخت. [4]
4. سرکوب غرایز؛ افرادی که فن تربیت را نمی دانند، توجه ندارند که در تربیت تمامی قوایی که در وجود انسان است دارای حکمت و مصلحتی است و باید غرایز شهوانی را در حد طبیعی و از راه مشروع اشباع کنیم. برآورده نشدن احتیاجات طبیعی منجر به نوعی تراکم و واکنش می شود یا همان مکانیزم طرد که امروزه هم شاهد هستیم. [5]
ب. تهاجم فرهنگی:
توطئه های دشمنان و کافران و منافقان ضد دین که در قالب تهاجم فرهنگی شکل می گیرد از عوامل دخیل در معنویت گریزی است. هدف عمده این تهاجم رواج فساد بی قیدی و لامذهبی در بین مردم خصوصاً نسل جوان است که گاهی با ایجاد شبهات و وارونه جلوه دادن مسائل دین و پنهان کردن حق و پوشاندن باطل در لباس حق صورت می پذیرد. بنابراین باید توجه داشت که دشمن در پیشبرد اهداف شوم خویش همیشه در لباس باطل ظاهر نمی شود و ممکن است در لباس حق باطل را عرضه کند. با هوشیاری و ظرافت می توان جلوی پیشرفت اهداف دشمن را گرفت.
ج. عدم اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر:
یکی از عوامل مؤثر در دوری جامعه از امور معنوی و دینی، عدم توجه به اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر به ویژه از جانب متولیان امور دینی است. قرآن کریم می فرماید: "شما بهترین امت هستید به شرط آن که نسبت به خوبی ها و بدی ها متعهد باشید، به خوبی ها سفارش کنید و از بدی ها جلوگیری کنید". [6] اما برعکس هر چقدر ملتی نسبت به ناهنجاری های جامعه خود؛ نظیر ظلم ها، حق کشی ها، فسادها، خیانت ها و رواج دیگر رفتارهای ناپسند بی توجه و بی تفاوت باشند، به همان نسبت از یک جامعه ارزشی و آرمانی فاصله می گیرد. این رفتار در یک جامعه اسلامی موجب نادیده گرفتن حقیقت و فرهنگ اصیل اسلامی و فاصله گرفتن از دین و محروم ماندن از آثار آموزه های آن می شود.
د. عدم تأمین نیازهای اولیه: ناکارآمدی برخی از مدیران جامعه در اجرای برنامه های اعلام شده حکومت دینی، عدم توزیع عادلانه امکانات و فرصت ها در برخی از ادارات و دستگاه های کشور موجب بی پاسخ ماندن نیازهای اجتماعی جوانان (ازدواج، اشتغال، مسکن و...) می شود. نیازهای آدمیان را باید طبقه بندی کرد تا نیازهای اولیه ارضا نشود بقیه را نمی توان تأمین کرد.
جامعه اخلاقی جامعه ای است که نیازهای اجتماعی اولیه در آن تأمین است و در کنار آن آزادی و امنیت و محبت وجود دارد.
هـ. رواج خرافه پرستی در دین: آمیخته شدن آموزه های اصیل دین با خرافات، بدعت ها و مسائل خارج از دایره دین و عقل، سبب ایجاد تصویر غیر واقعی و غیر قابل قبول از دین خواهد شد که نتیجه اش طرد شدن دین است.
و. هوا پرستی ها، منعت طلبی ها و درگیری برخی گروه ها و جناح های مذهبی بر سر کسب، حفظ و استمرار قدرت سیاسی، اقتصادی و... و به طور کلی تعارض قول و عمل متولیان و طرفداران حکومت دینی یکی از عوامل مهم گریز از دین است.
2 عوامل درون ی (فردی)
الف. گرایش به سوی تمایلات و هواهای نفسانی: خواسته های نابه جای برخی افراد، ناهنجاری های عاطفی و روانی آنان و بی بند و باری و گرفتاری در انواع دام های شیطانی و ... موجب شده است تا به سستی و فساد و سود جویی های نامشروع و... روی آورده و التزام به دین و چهارچوب های دینی را مزاحم خود ببینند. چنان که در قرآن کریم درباره مهم ترین عامل روی گردانی از توحید و معاد آمده است:" (انسان شک در معاد ندارد) بلکه او مىخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند"! [7]
امام صادق (ع) می فرمایند: "مان گونه که از دشمنان خود حذر می کنید، از هوس هایتان حذر کنید؛ زیرا برای مردان دشمنی برتر از پیروی از هوس هایشان و آنچه زبان هایشان کسب کرده (سخنان بیهوده و یاوه)، نیست". [8] از آن جا که دینداری جلوی هوا پرستی های مهار گسیخته و ویران گر را می گیرد، افراد هواپرست سعی می کنند مسیر خود را از دین جدا کنند.
ب. ضعف بینش دینی افراد: نداشتن آگاهی درست از ماهیت دین و نقش و کارکرد آن در تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسان، عدم تفکیک بین ذات دین و مدعیان دینداری و ثبت نقاط ضعف دینداران در پرونده دین، موجب اهمیت ندادن به دین و دین گریزی می شود.
ج. ضعف و سستی بنیان های دینی خانواده ها: در برخی از خانواده ها ضعف بنیه دینی منجر به عدم تربیت و پرورش صحیح جوانان شده است. و همین امر فاصله ای بین آنان و آموزه های دینی ایجاد کرده است که باید با محکم کردن بنیان های دینی خانواده ها این فاصله را از بین برد.
بنا براین با توجه به این که همه افراد در یک درجه و مرتبه از ایمان قرار ندارند! و مسائل نفسانی و مادی و دنیایی از جاذبیت بالایی نسبت به مسائل دینی برخودارند، کم رنگ شدن دینداری در بعضی از افراد و در برهه ای از زمان امری عادی است. دلیل این نکته نیز روشن است؛ چرا که انسان موجودی با اراده و انتخاب گر است و عوامل متعددی می تواند الزامات و تعهدات دینی او را تحت تأثیر قرار دهد. از این رو ممکن است در برهه ای از زمان انجام فرائض و تعهدات خود را ترک نماید یا رفتارهای غیر دینی یا حتی ضد دینی از او سر بزند! اما در همان زمان به بعضی از برنامه های دیگر دین پای بند باشد و یا در زمان ها و مکان های خاص و ویژه این پای بندی خود را بروز دهد. حتی ممکن است بعد از مدتی از کوتاهی های خود کاملاً پشیمان شده و توبه نماید و در صدد جبران گذشته خود بر آید!
در هر حال هر یک از عوامل مذکور که به تنهایی یا به همراه دیگر عوامل علت و منشأ دین گریزی باشد. این پدیده عواقب نا مطلوب و جبران ناپذیری در زندگی فرد و همچنین در اجتماع دارد. بعضی از این عواقب عبارت اند از:
1. سست شدن بنیاد های اخلاقی خانواده ها: بی شک عمل به تعهدات اخلاقی در خانواده با مشکلات و محدودیت هایی همراه است که تحمل آنها بدون یک پشتوانه محکم و مقدس (دین) امکان پذیر نیست با تضعیف دینداری این تعهدات به سردی می گراید.
2. از دست دادن روحیه ایثار گری و شجاعت در رفع مشکلات همنوعان و در مقابله بادشمنان؛ زیرا دین با تبین و تصویر فرجام صحیح جهاد و شهادت و ایثارگری، پرده های راحت طلبی و منفعت پرستی را کنار زده و انسان ها را به معامله با ارزش هایی بالاتر از زندگی مادی فرا می خواند. با تضعیف دین داری ارزش ها در دنیا و مادیات خلاصه خواهد شد.
3. عدم حساسیت در مقابل وابستگی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... به بی گانگان: دینداری با تقویت روحیه توکل به قدرت خداوند قادر و ایجاد اعتماد به نفس و ضامن مقاومت در مقابل وابستگی ها و در نتیجه به بار نشستن استقلال همه جانبه ملت ها است.
4. بی تفاوتی در مقابل ظلم و تبعیض و بی عدالتی: مبارزه واقعی با ظلم و بی عدالتی مستلزم تحمل مشقت ها، محرومیت ها و حتی ایثار جان است؛ از این رو تجربه نشان داده است انسان های مبارزی که روابط مستحکمی با دین ندارند کمتر مبارزه خود را تا مرحله نهایی ادامه داده اند و غالباً در وسط راه در مواجهه با مشکلات احساس خستگی کرده و از آرمان ها و شعار های خود دست برداشته اند در مقابل انسان های با ایمان تا آخرین مرحله به پیش رفته اند و قله های پیروزی را فتح کرده اند.مبارزه با رژیم ستمشاهی پهلوی و پیروزی نهایی ملت مسلمان گواه خوبی بر این مطلب است. در حالی که گروه های غیر مذهبی در وسط راه دست از آرمان های خود بر داشتند.
آنچه بیان شد تنها بخشی از آثار و عواقب دین گریزی است که باید برای جلوگیری از این عواقب با اتخاذ تدابیر عقلانی پیوند نسل جدید را با دین هر چه مستحکم تر نمود.
چهل حدیث از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)
1- ِ ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَهُوَ مُنَافِق : ْ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَان
نشان منافق سه چیز است : 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در امانت خیانت نماید .
تحف العقول ص 316
2- لَا یَنَالُ شَفَاعَتِی مَنْ أَخَّرَ الصَّلَاةَ بَعْدَ وَقْتِهَا
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهد رسید
محاسن ص 80
3- أبغض الحلال الی الله الطلاق .
منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است .
نهج الفصاحه ص 157 ، ح 16
4- ِ خَیْرُ الْأَصْحَابِ مَنْ قَلَّ شِقَاقُهُ وَ کَثُرَ وِفَاقُه .
بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار
تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورام ج 2 ، ص 123
5- ابن آدم إذا أصبحت معافى فی جسدک آمنا فی سربک عندک قوت یومک فعلى الدّنیا العفاء
فرزند آدم وقتی تن تو سالم است و خاطرت آسوده است و قوت یک روز خویش راداری ، جهانگر مباش .
نهج الفصاحه ص 159 ، ح 23
6-ابن آدم عندک ما یکفیک و تطلب ما یطغیک ابن آدم لا بقلیل تقنع و لا بکثیر تشبع
فرزند آدم ، آنچه حاجت تو را رفع کند در دسترس خود داری و در پی آنچه تو را به طغیان وا می دارد روز میگذاری ، به اندک قناعت نمیکنی و از بسیار سیر نمی شوی .
نهج الفصاحه ص 159 ، ح 24
7- مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّة
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 145 - الجعفریات(الاشعثیات) ص 198
8- اتّق دعوة المظلوم فإنّما یسأل اللَّه تعالى حقّه و إنّ اللَّه تعالى لا یمنع ذا حق حقّه
از نفرین مظلوم بپرهیز زیرا وی به دعا حق خویش را از خدا میخواهد و خدا حق را از حق دار دریغ نمی دارد .
نهج الفصاحه ص 161 ، ح 35
9- اتقوا الحجر الحرام فی البنیان فانه اساس الخراب
از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهیزید که مایه ویرانی است .
نهج الفصاحه ص 162 ، ح 38
10- الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءً أَفْضَلُهَا جُزْءً طَلَبُ الْحَلَال
عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 13 ، ص 12 ، ح 14585
11- اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه
از فراست مؤمن بترسید که چیزها را با نور خدا می نگرد .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 218 ، ح 3
12- اتّقوا الدّنیا فو الّذی نفسی بیده إنّها لأسحر من هاروت و ماروت.
از دنیا بپرهیزید ، قسم به آن کس که جان من در کف اوست که دنیا ازهاروت و ماروت ساحرتر است .
نهج الفصاحه ص 163 ، ح 44 {شبیه این حدیث در مجموعه ورام ج 1 ، ص 131}
13- اتقوا دعوة المظلوم فإنها تصعد الی السماء کأنها شرارة
از نفرین مظلوم بترسید که چون شعله آتش بر آسمان میرود .
نهج الفصاحه ص 163 ، ح 47
14- لِکُلِّ شَیْءٍ زَکَاةٌ وَ زَکَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّیَام
براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.
کافى(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 62
15- اثنان یعجلهما الله فی الدنیا البغی و عقوق الوالدین .
دو چیز را خداوند در این جهان کیفر میدهد : تعدی ، و ناسپاسی پدر و مادر .
نهج الفصاحه ص 165 ، ح 58
16-أجرؤکم على قسم الجدّ أجرؤکم على النّار
هر کس از شما در خوردن قسم جدیتر است به جهنم نزدیکتر است .
نهج الفصاحه ص 166 ، ح 64
17- أجملوا فی طلب الدنیا فإن کلا میسر لما خلق له .
در طلب دنیا معتدل باشید و حرص نزنید ، زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد .
شرح فارسی شهاب الاخبار ص 320 ، ح 518
18- هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ أَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ الْإِجَابَةُ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّار
رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانهاش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.
کافى(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 67 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93 ، ص 342 ، ح 14
19- احب الاعمال الی الله الصلاة لوقتها ثم بر الوالدین ثم الجهاد فی سبیل الله
بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .
نهج الفصاحه ص 167 ، ح 70
20- أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْأَتْقِیَاءُ الْأَخْفِیَاء
محبوبترین بندگان در پیش خدا پرهیزگاران گمنامند .
مجموعه ورام ج 1 ، ص 5
21- انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَکا مَنْ کانَ قَبلکُمْ و هُما مُهْلِکاکُمْ.
همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاکت رساند و همین دو نیز هلاک کننده شماست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 316 ، ح 6
22- احب الاعمال الی الله أدومها و ان قل .
محبوبترین کارها در پیش خدا کاریست که دوام آن بیشتر است ، اگر چه اندک باشد .
نهج الفصاحه ص 167 ، ح 73
23- أحبّ الأعمال إلى اللَّه من أطعم من جوع أو دفع عنه مغرما أو کشف عنه کربا
بهترین کارها در پیش خدا آن است که (بینوایی را)سیر کنند ، یا قرض او رابپردازند یا زحمتی را از او دفع نمایند .
نهج الفصاحه ص 168 ، ح 76
24- لَا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ وَ لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْل
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 25 و 26 ، ح 25 - محاسن ص 17 - تحف العقول ص 6
25- احب الاعمال الی الله حفظ اللسان
بهترین کارها در پیش خدا نگهداری زبان است .
نهج الفصاحه ص 168 ، ح 78
26- أحبّ الجهاد إلى اللَّه کلمة حقّ تقال لإمام جائر
بهترین جهادها در پیش خدا سخن حقی است که به پیشوای ستمکار گویند .
نهج الفصاحه ص 168 ، ح 80
27- أَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَى اللَّهِ مَا کَثُرَتْ عَلَیْهِ الْأَیْدِی
بهترین غذاها در پیش خدا آن است که گروهی بسیار بر آن بنشیند .
نهج الفصاحه ص 169 ، ح 82
28- احب اللهو الی الله تعالی إجراء الخیل و الرمی .
بهترین بازیها در پیش خدا اسب دوانی و تیراندازی است .
نهج الفصاحه ص 169 ، ح 83
29- طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 30 ، ح 1
30- احب الله تعالی عبدا سمحا اذا باع وسمحا اذا اشتری و سمحا اذا قضی و سمحا اذا اقتضی .
خداوند بندهای را که به هنگام خرید و هنگام فروش و هنگام دریافت سهلانگار است دوست دارد .
نهج الفصاحه ص 169 ، ح 85
31- أَحَبُّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ أَنْفَعُهُمْ لِعِبَادِه .
از جمله بندگان آن کس پیش خدا محبوبتر است که برای بندگان سودمندتر است .
تحف العقول ص 49 - نهج الفصاحه ص 169 ، ح 86
32- أحثوا التراب فی وجوه المداحین .
بر چهره ستایشگران ، خاک بیفشانید .
نهج الفصاحه ص 170 ، ح 91
33- أَحْزَمُ النَّاسِ أَکْظَمُهُمْ لِلْغَیْظ
آنکه در فرو بردن خشم از دیگران بیشتر است ، از همه کس دور اندیشتر است .
من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 396 - امالی(صدوق) ص 21
34- اختبروا الناس بأخدانهم ، فإن الرجل یخادن من یعجبه
مردم را از معاشرانشان بشناسید ، زیرا کند هم جنس با هم جنس پرواز .
نهج الفصاحه ص 173 ، ح 106
35- اخوف ما أخاف علی امتی الهوی و طول الامل .
بر امت خویش بیش از هر چیز از هوس و آرزوی دراز بیم دارم .
خصال ص 51
36- ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالْإِجَابَةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً مِنْ قَلْبِ غَافِلٍ لَاهٍ.
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعارا از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد .
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 90 ، ص 321
37- ادنی أهل النار عذابا ینتعل بنعلین من نار یغلی دماغه من حرارة نعلیه .
از مردم جهنم آنکه عذابش از همه آسانتر است دو کفش آتشین بپا دارد که مغزوی از حرارت کفشهایش به جوش میآید .
نهج الفصاحه ص 176 ، ح 121
38- ادنی جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسیف .
آسانترین کشش های مرگ مانند صد ضربت شمشیر است .
نهج الفصاحه ص 176 ، ح 122
39- إذا ابتلی أحدکم بالقضاء بین المسلمین فلا یقض و هو غضبان و لیسوّ بینهم فی النّظر و المجلس و الإشارة.
اگر یکی از شما به کار قضاوت میان مسلمانان دچار شود باید به هنگام غضب ازقضاوت خودداری کند و میان ارباب دعوا در نگاه و نشیمنگاه و اشاره تفاوتی نگذارد .
نهج الفصاحه ص 176 ، ح 125
40- اذا أحب الله عبدا حماه الدنیا کما یظل أحدکم یحمی سقیمه الماء .
وقتی خداوند بندهای را دوست دارد ، دنیا را از او منع میکند چنانکه شما مریض خویش را از نوشیدن آب منع میکنید .
نهج الفصاحه ص 179 ، ح
کد کتاب : 1338109
نویسنده : کمالالدین همایونفراهانی
محل نشر : قم
تاریخ نشر : 860907
رده دیویی : 297.7676
قیمت : 40000
قطع : وزیری
جلد : شومیز
تعداد صفحه : 368
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : 1
شماره مجلد : 1
تیراژ : 3000
شابک : 978-964-2594-33-7
موضوع : امامزادگان - سرگذشتنامه,زیارتگاههای اسلامی - ایران,اراک - امامزادهها,شجره سادات استان مرکزی - زندگینامه
کپی از سایت راستگویی -دانایی -نظم
وصف نامهای خداوند از زبان حکیم سنایی نویسنده: جوادزاده - 1395/8/15
حکیم سنایی در بیان زیبایی چنین فرماید:
در دهان ،هر زبان که گردانست از ثنای تو اندرو جانست
نامهای بزرگ محترمت رهبر جود و نعمت و کرمت
هریک افزون ز عرش و فرش و ملک کان هزار و یکست و صد کم یک
هریکی زان به حاجتی منسوب لیک نامحرمان از آن محجوب
یارب از فضل و رحمت این دل و جان محرم دید نام خود گردان
کفر و دین هر دو در رهت پویان وحده لا شریک له گویان
مدح زیبای سعدی در رثای امام علی(ع) نویسنده: جوادزاده - 1395/2/2
شاعر بزرگ ایران سعدی در مدح امام علی و اهل بیت چنین میفرماید:
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند
جبار در مناقب او گفته هل اتی
زورآزمای قلعه خیبر که بند او
در یکدگر شکست ببازوی لافتی
مردی که در مصاف زره پیش بسته بود
تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا
شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود
جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا
دیباچه مروت و سلطان معرفت
لشکرکش فتوت و سردار اتقیا
فردا که هر کسی بشفیعی زنند دست
مائیم و دست و دامن معصوم مرتضی
پیغمبر آفتاب منیرست در جهان
وینان ستارگان بزرگند و مقتدا
یا رب بنسل طاهر اولاد فاطمه
یا رب بخون پاک شهیدان کربلا
یا رب بصدق سینه پیران راستگوی
یا رب به آب دیده مردان آشنا
دلهای خسته را بکرم مرهمی فرست
ای نام اعظمت در گنجینه شفا
دین حضرت ابراهیم چه دینی بود ؟ خداوند در سوره بقره به این سوال جواب میدهد و میفرماید که دین حضرت ابراهیم اسلام بوده و ایشان و فرزندانشان و فرزندان حضرت یعقوب همه مسلمان بودند :
وَوَصَّی? بِهَا? إِبْراهیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَابَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی? لَکُمُ الدِّینَ
فَلَاتَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ(132)أَمْ کُنتُمْ شُهَدَا?ءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ
الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن? بَعْدِی قَالُوا? نَعْبُدُ إِلَ?هَکَ وَإِلَ?هَ
ءَابَا?ئِکَإِبْراهِیمَ وَإِسْمَ?عِیلَ وَإِسْحَ?قَ إِلَ?هًا وَ?حِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
و ابراهیم و یعقوب پسران خود را به همان [آیین] سفارش کردند [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند] ای پسران من خداوند برای شما این دین را برگزید پس البته نباید جز مسلمان بمیرید(132)آیا وقتی که یعقوب را مرگ فرا رسید حاضر بودید هنگامی که به پسران خود گفت پس از من چه را خواهید پرستید گفتند معبود تو و معبود پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق معبودی یگانه را می پرستیم و در برابر او تسلیم هستیم(133)
چه کسی از اسلام روی برمیگرداند؟ نویسنده: جوادزاده - 1393/5/1
چه کسی دعوت اسلام را قبول نمیکند و از آن روی بر میگرداند ؟ خداوند در سوره بقره در آیه 130 به این سوال جواب داده است. خداوند میفرماید کسی جز کم خردان و سفیهان از اسلام روی بر نمی تابد :
وَمَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبراهیمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَ?هُ
فِیالدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْءَاخِرَةِ لَمِنَ الصَّ?لِحِینَ(130)إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ
قَالَأَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَ?لَمِینَ(131)
و چه کسی جز آنکه به سبک مغزی گراید از آیین ابراهیم روی برمی تابد و ما او را در این دنیا برگزیدیم و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود(130)هنگامی که پروردگارش به او فرمود تسلیم شو گفت به پروردگار جهانیان تسلیم شدم(131)
باران! این رحمت الهی ، امروز در روز عید غدیر ، هدیه و عیدی خدا به مردم بود که هوای این روز زیبا را لطافت خاصی بخشید و پنجره خانه ما که روبه درختان تبریزی باز میشود این صفای هوا را بی واسطه به ما بخشید و حال ما را خوشتر کرد. امیدوارم این روز فوق العاده زیبا ، برای همه ی مردم دنیا روزی پر برکت باشد. به همین بهانه مطلبی را تقدیم میکنم.
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد…
حتما شما هم این مصرع زیبا را زیاد شنیده اید ولی بقیه شعر را خیلی ها نمی دانند و شاعر آن را نمی شناسند .این شعر از آقای دکتر محمود اکرامی فر هست . ایشون مجموعه شعری دارند به نام دریا تشنه است .این سروده زیبا را تقدیم می کنم به همه شیفتگان مولا أمیرالمؤمنین علی علیه السلام و عیدی من به شما دوستان محترم.
رابطه عید غدیر با ماه شب چهاردهم نویسنده: جوادزاده - 1393/7/20
یکی از نکات جالب طبیعت و گردش افلاک ، برنامه ی طلوع و غروب ماه است. ماه قمر زمین است و هر ماه یک دور به دور زمین میگردد. این گردش ماه به همراه گردش وضعی زمین به دور خودش باعث بوجود آمدن شکلهای جالبی برای ماه میشود که ما به آن هلالهای ماه میگوییم. ماه مثل خورشید هر روز از شرق طلوع میکند و در غرب غروب مینماید اما زمان طلوع و غروب ماه با خورشید فرق میکند. گاهی ماه و خورشید با هم طلوع و غروب میکنند اما در اکثر مواقع زمان طلوع و غروب آنها باهم متفاوت است. اتفاق جالب زمانی است که هلال ماه به حالت قرص کامل یا بدر میرسد. در این روز که ماه کامل شد و به درخشنده ترین حالت خود در طول یک ماه رسید اتفاق زیبایی می افتد و آن این است که به محض غروب خورشید قرص کامل ماه با درخشندگی و زیبایی خاصی از پشت کوهها بیرون می آید و آسمان شب را زیبا و زمین را روشن میکند. یعنی درست با غروب خورشید ماه طلوع میکند و در آسمان ، بالا می آید.
غدیر هم زمانی است که ماه بدر اسلام همزمان باغروب خورشید عالمتاب عالم بشریت حضرت ختمی مرتبت در آسمان دنیا درخشید و شب ظلمانی بشریت را با درخسندگی و زیبایی تمام منور ساخت. آری حضرت علی (ع) مانند قرص کامل ماه شب چهاردهم همزمان با غروب جسمانی پیامبر گرامی طلوع کرد و مصباح الهدای انسان شد.
عید غدیر روز اکمال دین مبارکباد
عالمان بی عمل از منظر قرآن

از نمونه های بارز و آشکار عالمان بی عمل می توان به احبار اشاره کرد هرچند که حبر به معنای سحر و کهونت التحقیق ج2ص155 به عالم یهودی از فرزندان هارون ع اطلاق می شود همان ولی بازخوانی ویژگی های آنان می تواند به مشترکاتی که میان ایشان و دیگران وجود دارد نیز کمک و یاری رساند و نگرش قرآن را درباره عالمان بی عمل بازگو نماید
یکی از گروههایی که به سلامت جامعه و حقانیت ارزشها صدمات جبران ناپذیر وارد می کنند، عالمان بی عمل هستند.
قرآن مجید نسبت به چنین کسانی واکنش نشان داده و آنها را شبیه به چهارپایانی معرفی کرده است که کتابهایی را حمل می کنند اما از متن و محتوای آن بی خبرند.
نویسنده مقاله سعی کرده است که درخصوص چنین عالمانی و نیز ویژگی های آنها مطالبی را مطرح سازد.
? تشبیه عالمان بی عمل
شیخ سعدی شیرازی می نویسد که عالمان بی عمل به زنبوران بی عسل مانند. در تعبیر قرآنی آنان را به خران باربری همانند می سازد که انبانی از کتاب را بردوش خویش حمل می کنند و یا به سگانی تشبیه می کند که به زمین چسبیده اند و پار س های بیهوده می کنند و برخی از ایشان که از علم و دانش خویش سخن می گویند و بدان عمل نمی کنند را به اهل مقت می شناساند. مقت به معنای شدت خشم است و آنان کسانی هستند که خداوند نسبت به ایشان بسیار خشمگین می باشد؛ زیرا چیزهایی را می گویند که خود بدان عمل نمی کنند.
از نمونه های بارز و آشکار عالمان بی عمل می توان به احبار اشاره کرد. هرچند که حبر به معنای سحر و کهونت (التحقیق ج2ص155) به عالم یهودی از فرزندان هارون (ع) اطلاق می شود (همان) ولی بازخوانی ویژگی های آنان می تواند به مشترکاتی که میان ایشان و دیگران وجود دارد نیز کمک و یاری رساند و نگرش قرآن را درباره عالمان بی عمل بازگو نماید؛ زیرا براین باوریم که گزارش های قرآنی به معنای صرف گزارش و توصیف نیست بلکه جنبه های هدایتگری و پنددهی در آن از برجستگی بسیاری برخوردار می باشد. از این رو بازخوانی و توصیف ویژگی های احبار به عنوان نمونه های عینی از عالمان بی عمل می تواند ما را نسبت به عالمان امروز خویش آگاه سازد و با چشمانی روشن و دیدگانی آگاه به مسائل بنگریم. احبار عالمان بی عملی و دزدان با چراغی بودند که سرمایه معنویت مردم را می دزدیدند و به یغما می بردند.
? جایگاه و اهمیت احبار
واژه احبار به صراحت 4 بار درقرآن به کار رفته است. قرآن دوبار واژه احبار را به همراه واژه ربانیون (مائده آیه 44 و 63) و دوبار به همراه واژه رهبان (توبه آیه 31 و 34) و در آیاتی دیگر به کارگیری این واژه به خصوصیات و ویژگی های عالمان یهودی پرداخته است.
برخی از مفسران احبار و ربانیون را هم مفهوم می دانند و بر یکی بودن مفهوم مراد آن تاکید می ورزند.
اما بیشترین مفسران بر این باورند که میان این دو تفاوت های معنایی و مفهومی است. آنان با گواه گرفتن از آیه 79 سوره آل عمران که می فرماید: ولکن کونوا ربانیین بما کنتم تعلمون الکتاب و بما کنتم تدرسون، مراد از احبار را مطلق علما دانسته و ربانیان را عالمان فرزانه ای گفته اند که به سیاست و تدبیر امور مردم آگاهی دارند و آنان را تربیت کرده و به اصلاح امور جامعه و اجتماع می پردازند. (مجمع البیان ج3ص305 و ج2ص 787 و المنار ج6 ص398) ضحاک را قرائت کنندگان تورات و احبار را فقهای یهود دانسته است (جامع البیان ج4 ج6ص340) ولی قتاده و مجاهد ربانیان را فقها و احبار را به عالمان یهودی تفسیر کرده اند. (الدرالمنثورج3ص86) ابن زید نیز ربانیان را به والیان و حاکمان و احبار را به علما تفسیر کرده است. (جامع البیان ج4 ج6ص340)
به نظر می رسد که ترتیب ذکری پیامبران، ربانیان و احبار در آیه 44 سوره مائده بیانگر برتری پیامبران بر ربانیان و ربانیان بر احبار است چنان که به این مسئله فخر رازی تاکید کرده و علامه طباطبایی آن را لطیف برشمرده است (تفسیر کبیر فخررازی ج12ص4 و المیزان ج5ص361)
عیاشی از ابوعمرو و زبیری نقل می کند که امام صادق(ع) فرمود: از ویژگی هایی که برای امام لازم است، پاکی از گناه، علم منور، آگاهی از نیازمندی های مردم و حلال و حرام، علم به کتاب خدا، متشابهات، ناسخ و منسوخ آن و... است.
آن گاه آن حضرت درپاسخ به درخواست ابی عمرو که درپی استدلالی برای این سخن بود آیه: انا انزلنا التوراه فیها هدی و نور یحکم بهاالنبیون الذی اسلموا للذین هادوا و الربانیون و الاحبار... را قرائت کرده و فرمود: پس این امامان دارای مقامی پایین تر از پیامبرانی هستند که با علم خویش مردم را تربیت می کنند و اما احبار علمایی پایین تر از ربانیان هستند؛ زیرا خداوند در ادامه آیه می فرماید: بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء و خداوند نفرمود: بما حملوا منه (تفسیر عیاشی ج1 ص323) به این معنا که خداوند درباره علم ربانیان گفته که آنان دارای علمی با این خصوصیات هستند و اگر علم ربانیان همانند علم احبار و دیگر علما بود می گفت: بما حملوا من کتاب الله که در سوره جمعه درباره احبار فرموده است: مثل الذین حملوا التوراه ثم لم یحملوها؛ زیرا کلمه استحفاظ به معنای تکلیف بر حفظ کتاب خداست که به عهده ربانیان نهاده شده است.
این گفتار منافاتی با این ندارد که احبار نیز مکلف به حفظ کتاب خدا باشند؛ زیرا حکم این گونه بوده است و اینکه آنان دچار خطا و اشتباه شده و نتوانستند کتاب خدا را حفظ کنند امری دیگر است. (المیزان ج5 ص361)
به هر حال باتوجه به آن چه گفته شد دانسته می شود که ربانیان و احبار هر دو از علمای یهود بودند ولی ربانیان دارای مقامی برتر از احبار بودند.
اما رهبان به نظر می رسد که علمای دیگری بودند که از نظر رتبه کم تر و پست تر از احبار بوده اند و یا این که احبار علمای یهودی و رهبان عالمان مسیحی هستند. (مجمع البیان ج5 ص37 و تبیان ج5 ص206 و نیز الدرالمنثور ج4 ص176)
? ویژگی های احبار
قرآن برای احبار ویژگی های چندی را بیان می کند که از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ شناخت این ویژگی ها و مصداق یابی در جوامع امروزی به ما کمک می کند تا عالمان حق و ربانیان را از عالمان بی عمل و اهل مقت باز شناسیم و تنها از ربانیون پیروی از عالمان دروغین و گمراهی که دیگران را به گمراهی می کشند دوری و پرهیز کنیم. در سال های اخیر باتوجه به کارکردهای رسانه ای شاهد بوده ایم که چه سان احباری را به مردم تحمیل کرده و راه گمراهی بسیاری را فراهم نموده اند و کوشیده اند تا دین حق را از میان برده و راه باطل خویش را جایگزین آن کنند. برخی همانند احبار و رهبان یهودی و مسیحی کوشیدند تا مردم را به جای ربوبیت خداوند به سوی ربوبیت خویش سوق دهند و آنان را به عبادت خود و یا یاران شیطان دعوت کنند.
از مهم ترین ویژگی هایی که قرآن برای احبار می شمارد تحریف تورات و آموزه های وحیانی است. در آیه 75 سوره بقره به پیامبر بزرگوار(ص) گوشزد می کند که امیدی به ایمان یهودیان نداشته باشد؛ زیرا احبار ایشان کلام خدا را که در تورات آمده تحریف می کنند و نمی گذارند تا مردم با حق آشنا شده و به آن بگروند. برخی از مفسران بر این باورند که احبار یهودی با گرفتن پول و رشوه احکام خدا را دگرگون می کردند و حلال را حرام و حرام را حلال می گرداندند. (مجمع البیان ج1 ص285) آنان نه تنها درباره احکام تورات این گونه عمل می کردند بلکه در موارد و مسایل دیگری چون بیان ویژگی های پیامبر آخرالزمان نیز تصرف می کردند و آن را به گونه تحریف آمیز به مردم می گفتند. (جامع البیان مج1 ج1 ص521)
بنابراین تحریف از مهم ترین ویژگی های احبار است. این تحریف بیش تر از آن که لفظی باشد به شکل تحریف معنوی انجام می شد که مردم نتوانند آن را تشخیص دهند. به این معنا که مفهوم تازه ای به واژه و لفظ می دادند و آن را از مفهوم و معنای واقعی و اصلی آن تهی و خالی می کردند.
آنان از احکام تورات سرپیچی می کردند و بر پایه امیال و هوای نفسانی خویش آن را نادیده گرفته و به دست فراموشی می سپردند. (مائده آیه41 و نیز بقره آیه101) از جمله سرپیچی هایی ایشان که در تاریخ گزارش شده است مسئله عدم اجرای قوانین و احکام و حدود الهی نسبت به اشراف و بزرگان قوم بود. آنان نسبت به مردم عادی سخت گیری می کردند و همه حدود و تعزیرات را درباره آنان اعمال می کردند و به هیچ وجه کوتاه نمی آمدند ولی درباره اشراف همان حدود را نادیده گرفته و از اجرای آن سر باز می زدند. چنان که در مسئله زنای محصنه دو تن از اشراف آنان برخلاف حکم تورات عمل کردند و نمی خواستند زناکار را سنگسار کنند. (جامع البیان مج 4ج 6 ص 315 و مجمع البیان ج 3 ص 299)
کتمان حقایق و مسایل از دیگر کارهایی است که احبار در پیش گرفته بودند. آنان بخش هایی از تورات را که به نفع و سود ایشان نبوده یا به نظر آنان بخش هایی از تورات که ضروری نمی دانستند را کتمان می کردند و بر مردم نمی خواندند. (انعام آیه 91) حتی برخی از احبار یهودی برای دست یابی به منافع زودگذر دنیوی منکر نزول هر گونه کتاب از سوی خداوند شده و نوشته های تورات را به حضرت موسی(ع) نسبت می دادند. از جمله مالک بن ضیف یهودی بود که منکر نزول هرگونه کتاب آسمانی بود و قرآن در آیه پیش گفته به این مساله اشاره دارد. (مجمع البیان ج 4 ص 515)
نادیده گرفتن بشارت های تورات (بقره آیه 101) و تضییع کتاب الله و ترک امر به معروف و نهی از منکر (مائده آیه 63) سخن دروغ و کفرگویی و رشوه خواری و حرام خواری و ربا از دیگر کارهایی بود که ایشان بدان گرفتار شده بودند. (همان)
آنان اموال مردم را مصادره می کردند و خود از آن استفاده می نمودند. مساله رشوه گیری ایشان در آیه 34 سوره توبه و نیز آیه 75 سوره بقره و آیات دیگر بیان شده است. به نظر می رسد آنانی که در مقام قضاوت و داوری و یا اجرای احکام و حدود نشسته بودند به این کار اقدام می کردند و با تغییر احکام و حدود و یا تساهل در اجرای حدود درآمدهای نامشروعی را کسب می کردند. عده ای از مفسران بر این باورند که احبار یهودی با گرفتن وجوهاتی از گناهکاران برای بخشش گناهان آن یا فروش نوشته های مبتنی بر مغفرت می کوشیدند تا در آمدی داشته باشند.
بی گمان آثار مخرب و زیانباری که با تغییر احکام و حدود و یا اجرای آن انجام می شد بسیار افزون تر از تغییرات جزیی است که با تحریف انجام می شد. جامعه یهودی با شیوه هایی که نابخردان احبار در پیش گرفتند به فساد و تباهی دچار شد. به گونه ای که تربیت درست و اصلاح آن امکان پذیر نبود.
انباشت سرمایه از زر و سیم که از راه های باطل به دست آمده بود موجب شد تا میان مردم و احبار تفاوت ها و تمایزاتی ایجاد شود. بیش تری مردم در نداری زندگی می کردند در حالی که احبار ایشان با دین فروشی به اموال و ثروت هنگفتی دست یافته بودند. انباشت سرمایه و ثروت و تبدیل آن به زر و سیم و نگه داری آن در خزانه موجب می شد تا توزیع ثروت به درستی انجام نشود. فقدان انفاق و صدقه فقر را دامن می زد و مردم را از احبار دور می ساخت. این گونه است که ثروت احبار و عالمان دینی خود سدی استوار میان مردم و ایشان ایجاد کرد و جامعه طبقاتی و امتیازاتی را پدید آورد به گونه ای که مردم عادی به کوچک ترین گناه و نابهنجاری مواخذه و محاکمه و مجازات می شدند و اشراف و احبار خود در حریم امن تحریف از همه این امور آزاد و رها بودند.
قرآن بیان می کند که احبار یهودی دچار بیماری انباشت زر و سیم شده بودند و به هیچ وجه حاضر به انفاق و صدقه بخشی از آن به مردم بینوا نبودند. (توبه آیه 34)
از ویژگی های برجسته ایشان عمل نکردن به علم و دانشی بود که در اختیار داشتند. از این رو ایشان را به خرانی بار بر تشبیه و همانند می کند. (جمعه آیه 5 و نیز بقره آیه 44)
آنان افرادی توطئه گر (ال عمران آیه 72) دین فروش (آل عمران آیه 187) مشرکی (نساء آیه 162 و 51) بودند که برای خود ادعای مصونیت نیز داشتند. (آل عمران آیه 23 و 24)
خداوند این گونه عالمان بی عمل و خران باربر را به خواری در دنیا (مائده آیه 41) و عذاب اخروی (همان و بقره آیه 174) و لعن و نفرین (بقره آیه 195 و نساء آیه 51 و 52) بشارت می دهد.
یوسف باقرزاده