مجموعه برگزیده معروف ترین اشعار عاشقانه ، زیبا و کوتاه مولانا مولوی
شعر زیبای مولوی در مورد عشق
از آتش عشق در جهان گرمیها
وز شیر جفاش در وفا نرمیها
زانماه که خورشید از او شرمندهست
بی شرم بود مرد چه بی شرمیها
شعر مولوی در مورد بوسه
یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی
شاگرد که بودی که چنین استادی
خوبی و کرم را چو نکو بنیادی
ای دنیا را ز تو هزار آزادی
رباعی و دوبیتی مولانا
من پیر فنا بدم جوانم کردی
من مرده بدم ز زندگانم کردی
می ترسیدم که گم شوم در ره تو
اکنون نشوم گم که نشانم کردی
اشعار ناب و عرفانی مولانا
اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غـم که هزار آفرین بر غم باد
شعر زیبا از مولانا
گر شرم همی از آن و این باید داشت
پس عیب کسان زیر زمین باید داشت
ور آینهوار نیک و بد بنمائی
چون آینه روی آهنین باید داشت
شعر های با معنی مولانا
من محو خدایم و خدا آن منست
هر سوش مجوئید که در جان منست
سلطان منم و غلط نمایم بشما
گویم که کسی هست که سلطان منست
شعر کوتاه مولانا در مورد عشق
بی عشق نشاط و طرب افزون نشود
بی عشق وجود خوب و موزون نشود
صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بیجنبش عشق در مکنون نشود
شعرهای بسیار ناب مولانا
آنکس که ترا دید و نخندید چو گل
از جان و خرد تهیست مانند دهل
گبر ابدی باشد کو شاد نشد
از دعوت ذوالجلال و دیدار رسل
شعرهای کوتاه مولانا
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان من است
شعر بـــی همگــــان بســـــر شـــــود از مولوی
بـــی همگــــان بســـــر شـــــود بی تـو بســـــر نمـــی شــــود
داغ تـــــو دارد ایــــن دلـــــم جــــای دگـــــــر نمــــی شـــود
دیـــده عقــــل مســـت تــــو چـرخــــه چـــرخ پســـت تــــو
گــــوش طـــرب بــــه دســت تــــو بــی تـــو بســـر نمی شود
جـــان ز تــــو جــوش مـــی کند دل ز تـــو نـوش می کند
عقـــل خـــــروش مــــی کنــد بـــی تــــــو بســـر نمـی شــود
خمـــــر مـــن و خمـــــار مـــن بــــاغ مـــن و بهـــار مــــن
خـــواب مـــن و خمــــار مــــن بــی تـو بســر ن می شود
جـــاه و جلال مــن تـــویی ملکت و مــــال مـــن تـویی
آب زلال مــــن تــــویی بــــی تــــو بســــر نمی شـود
گـــــاه ســــوی وفــــا روی گــــاه ســوی جفــــا روی
آن منــی کـــجا روی بـــی تــــو بســـــر نمی شـــود
دل بنهنـــد بــــر کنـــی تـــوبـــــه کــننـــــد بشــکنــی
ایــن همــه خــود تـــو میکنی بــی تو بســر نمی شــود
بی تـــو اگـــر بســـر شدی زیــر جهــان زبر شدی
باغ ارم سقــر شــدی بــی تــو بســر نمــی شـود
گــــر تـــو ســری قــدم شـوم ور تــو کفی علم شوم
ور بــــروی عــــدم شــــوم بی تـو بسـر نمی شود
خــواب مــــرا ببستــــه ای نقـــش مــرا بشسته ای
وز همـــه ام گسسته ای بــی تــــو بسر نمی شود
گـــر تـــو نباشی یار من گشت خراب کــار مــن
مــونس و غمگـــسار مـــن بی تو بسر نمی شود
بی تو نه زندگی خوشم بی تو نه مردگی خوشم
ســر ز غـم تو چون کشم بی تو بسر نمی شود
هر چه بگویم ای صنم نیست جـدا ز نیــک و بـد
هم تو بگو ز لطف خود بی تو بسر نمی شود
گلچین اشعار مولانا شاعر بزرگ
یــار مرا غار مــرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غـــار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تــویی فاتح و مفتوح تـویی
سینـــه مشــروح تــویی بـــر در اســرار مرا
نـــور تـــویی سـور تــویی دولت منصور تـویی
مـــرغ کـــه طــور تــویی خســته بــه منقار مرا
قطـــره تویی بحــر تویی لطـف تــویی قهــر تویی
قنــد تـــویی زهـــر تــویی بیــــش میـــازار مرا
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی
روضــه اومیــد تویـــی راه ده ای یــار مرا
روز تــویی روزه تـــویی حـاصل دریوزه تـویی
آب تــویی کــوزه تــویی آب ده این بـــار مـــرا
دانـــه تویــی دام تــویی بــاده تویی جام تـویی
پختـــه تویی خـــام تــویی خـــام بمگـــذار مرا
این تن اگـــر کـــم تــندی راه دلــم کــم زندی
راه شــدی تــا نبــدی ایـــن همـــه گـــفتار مرا
شعر زیبای بشنو از نی از مولوی
بشنـو این نی چون شکــایت میکـــنـد
از جـداییــهـــا حکـــــایت مـــیکــــنـد
کــــز نیستـــان تـــا مـــــرا ببریــــدهانـد
در نفیــــــرم مــــــرد و زن نالیـــــدهانـد
سینه خواهم شرحـــه شرحـــه از فراق
تـــا بگـــویــم شـــرح درد اشتیـــــاق
هـــر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بـــاز جویـــد روزگــــــار وصـــل خـــویش
مــن بــــه هــــر جمعیتی نالان شـــدم
جفــت بــدحالان و خوشحالان شـــدم
هــر کســی از ظن خــود شــد یـار من
از درون مـن نجســت اســـرار مــن
ســـر مــن از نالـــهی مـــن دور نیست
لیـک چشم و گوش را آن نور نیست…
شعر زیبای ای دوست قبولم کن از مولانا
ای دوست قبولم کن وجانم بستان
مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان
بـا هـــر چـــه دلم قـــرار گیـــرد بــی تـــو
آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان…
شعر ای یوسف خوش نام مـا از مولانا
ای یوسف خوش نام مـا خوش میروی بر بام مــــا
ای درشکـــسته جــام مـا ای بــردریـــــده دام ما
ای نــور مـا ای سور مـا ای دولت منصــور مـا
جوشی بنه در شور ما تا میشود انگور ما
ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما
ای یــار مـــا عیــار مـــا دام دل خمـــار مـــا
پا وامکــش از کار ما بستان گــــرو دستار مــا
در گل بمانده پای دل جان میدهم چه جای دل
وز آتـــــش ســودای دل ای وای دل ای وای مـــــا
اشعار زیبای حضرت مولانا
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا
یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی
غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا
هم باده جدا خوردی هم عیش جدا کردی
نک سرده ی مهمان شد تا باد چنین بادا
زان طلعت شاهانه زان مشعله خانه
هر گوشه چو میدان شد تا باد چنین بادا
زان خشم دروغینش زان شیوه شیرینش
عالم شکرستان شد تا باد چنین بادا
شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
مجموعه برگزیده معروف ترین اشعار عاشقانه ، زیبا و کوتاه مولانا مولوی
تا از تو جدا شده ست آغوش مــرا
از گریه کسی ندیده خاموش مرا
در جان و دل و دید فراموش نه ای
از بهر خـدا مکن فراموش مرا مولوی
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان من است مولوی
اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غـم که هزار آفرین بر غم باد مولوی
ای نرگس پر خواب ربودی خواب
وی لاله سیـراب ببردی آبم
ای سنبـل پرتاپ ز تو در تابم
ای گوهر کمیاب تو را کی یابم؟ مولوی
قومی غمگین و خود مدان غم ز کجاست
قومی شادان و بیخبر کان ز چه جاست
چندین چپ و راست بیخبر از چپ و راست
چنین من و ماست بیخبر از من و ما است مولوی
گر شرم همی از آن و این باید داشت
پس عیب کسان زیر زمین باید داشت
ور آینهوار نیک و بد بنمائی
چون آینه روی آهنین باید داشت مولوی
گویند که عشق عاقبت تسکین است
اول شور است و عاقبت تمکین است
جانست ز آسیاش سنگ زیرین
این صورت بیقرار بالایین است مولوی
من محو خدایم و خدا آن منست
هر سوش مجوئید که در جان منست
سلطان منم و غلط نمایم بشما
گویم که کسی هست که سلطان منست مولوی
هر ذره که در هوا و در هامونست
نیکو نگرش که همچو ما مجنونست
هر ذره اگر خوش است اگر محزونست
سرگشته خورشید خوش بیچونست مولوی
بیعشق نشاط و طرب افزون نشود
بیعشق وجود خوب و موزون نشود
صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بیجنبش عشق در مکنون نشود مولوی
آنکس که ترا دید و نخندید چو گل
از جان و خرد تهیست مانند دهل
گبر ابدی باشد کو شاد نشد
از دعوت ذوالجلال و دیدار رسل مولوی
بر ما رقم خطا پرستی همه هست
بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست
ای دوست چو از میانه مقصود توئی
جای گله نیست چون تو هستی همه هست مولوی
بیرون ز جهان و جان یکی دایهی ماست
دانستن او نه درخور پایهی ماست
در معرفتش همین قدر دانم
ما سایه اوئیم و جهان سایه ماست مولوی
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوشست چون دوست در اوست
از دیده دوست فرق کردن نه نکوست
یا دوست به جای دیده یا دیده خود اوست مولوی
در دایرهی وجود موجود علیست
اندر دو جهان مقصد و مقصود علیست
گر خانهی اعتقاد ویران نشدی
من فاش بگفتمی که معبود علیست مولوی
درویشی و عاشقی به هم سلطانیست
گنجست غم عشق ولی پنهانیست
ویران کردم بدست خود خانهی دل
چون دانستم که گنج در ویرانیست مولوی
عشقت به دلم درآمد و شاد برفت
بازآمد و رخت خویش بنهاد برفت
گفتم به تکلف دو سه روز بنشین
بنشست و کنون رفتنش از یاد برفت مولوی
بر هر جائیکه سرنهم مسجود او است
در شش جهت و برون شش، معبود اوست
باغ و گل و بلبل و سماع و شاهد
این جمله بهانه و همه مقصود اوست مولوی
برخیز و طواف کن بر آن قطب نجات
مانندهی حاجیان به کعبه و به عرفات
چه چسبیدی تو بر زمین چون گل تر
آخر حرکات شد کلید برکات مولوی
آن تلخ سخنها که چنان دل شکن است
انصاف بده چه لایق آن دهن است
شیرین لب او تلخ نگفتی هرگز
این بینمکی ز شور بختی منست مولوی
آن خواجه که بار او همه قند تر است
از مستی خود ز قند خود بیخبر است
گفتم که ازین شکر نصیبم ندهی
نی گفت ندانست که آن نیشکر است مولوی
آن سایهی تو جایگه و خانهی ما است
وان زلف تو بند دل دیوانهی ما است
هر گوشه یکی شمع و دو سه پروانه است
اما نه چو شمع که پروانهی ما است مولوی
آن وقت که بحر کل شود ذات مرا
روشن گردد جمال ذرات مرا
زان میسوزم چو شمع تا در ره عشق
یک وقت شود جمله اوقات مرا مولوی
از آتش عشق در جهان گرمیها
وز شیر جفاش در وفا نرمیها
زانماه که خورشید از او شرمندهست
بیشرم بود مرد چه بیشرمیها مولوی
از حال ندیده تیره ایامان را
از دور ندیده دوزخ آشامان را
دعوی چکنی عشق دلارامان را
با عشق چکار است نکونامان را مولوی
پیشینه? آن را در اسطورههای کهن ایرانی به آغاز تاریخ میرسانند ولی آغاز تاریخ سیاسی آن از آغاز شاهنشاهی مادها است. ایران در شرق با افغانستان و پاکستان؛ در شمال شرقی با ترکمنستان، در بخش میانی شمال با دریای خزر، در شمال غربی با جمهوری آذربایجان و ارمنستان؛ در غرب با ترکیه و عراق؛ و در جنوب با آبهای خلیج فارس و دریای عمان همسایه است.
بیش از نیمی از ایران کویری و نیمه کویری است. حدود یک سوم ایران نیز کوهستانی است و بخش کوچکی از ایران، شامل جلگه? جنوب دریای خزر و جلگه? خوزستان نیز از جلگههای حاصلخیز تشکیل شده است. در سال 1316 ه. خ. ایران را به ده استان و در سال 1383 به سی استان تقسیم کردهاند. استانهای ایران عبارت از: آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، اصفهان، ایلام، بوشهر، تهران، چهارمحال و بختیاری، خراسان شمالی، خراسان رضوی، خراسان جنوبی، خوزستان، زنجان، سمنان، سیستان و بلوچستان، فارس، قزوین، قم، کردستان، کرمان، کرمانشاه، کهکیلویه و بویراحمد، گلستان، گیلان، لرستان، مازندران، مرکزی، هرمزگان، همدان و یزد می باشند.
ایران امروزه از قومیتهای زیادی از جمله: مازندرانی، گیلک، لر، آذری، کرد، بلوچ، ترکمن، عرب و تالشی تشکیل شده است. در ایران در حدود 20 زبان و 110 گویش زبانی رواج دارد و بزرگترین گروه های زبانی ایران را به ترتیب فارسی، ترکی آذربایجانی، کردی، گیلکی و مازندرانی، بلوچی، تالشی و لری، عربی، ترکمنی، ارمنی، آشوری و غیره تشکیل میدهند. زبان رسمی ایرانیان فارسی است.
اما از تمام گفتنی های ایران که در این مختصر نمی گنجد بگذریم، زیبایی های کشور عزیزمان ایران بر هیچ کسی پوشیده نیست. ایران از لحاظ آب و هوایی یکی از منحصر به فردترین کشورهاست. اختلاف دمای هوا در زمستان میان گرمترین و سردترین نقطه گاهی به بیش از 50 درجه سانتی گراد میرسد. با وجود این شرایط در هر گوشه ای از ایران مناطق زیبایی وجود دارد که هر کدام در نوع خود دیدنی و قابل توصیف است. در این ایمیل تصاویر گوشه ای از زیبایی ها و جاذبه های ایران را برای شما دوستان پرشین استار در نظر گرفته ایم که امیدواریم از تماشای آن لذت ببرید.

سی و سه پل اصفهان

آرامگاه سعدی شیراز

بارگاه مطهر رضوی در مشهد

باغ ارم شیراز

آرامگاه فردوسی در طوس

چشمه های آب معدنی باداب سورت اروست

بندرعباس و سواحل زیبای خلیج فارس

رود کارون در اهواز

باغ هشت بهشت اصفهان

میدان امیرچقماق در یزد

پارک لاله در تهران

آرامگاه حکیم عمر خیام نیشابوری در نیشابور

میدان نقش جهان اصفهان

طبیعت زیبای جوانرود در شمال غرب استان کرمانشاه

بنای عالی قاپو در اصفهان

بزرگترین قندیل در غار علی صدر همدان

دور نمایی از تخت جمشید در شیراز

آرامگاه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در نیشابور

شهر زیبای ماسوله در 55 کیلومتری رشت در استان گیلان

نمای بیرونی یکی از تالارهای تخت جمشید در شیراز

آرامگاه کوروش بزرگ در مجموعه میراث جهانی پاسارگاد در استان فارس

نمایی از هتل داریوش در جزیره زیبای کیش

نمایی دیگر از تهران و نماد زیبای تهران بزرگ

منظره ای زیبا از بالای شیطان کوه لاهیجان در استان گیلان

آبشار زیبای مارگون در غرب شهرستان سپیدان در استان فارس

منظره ای از غروب آفتاب در خلیج همیشه فارس

آتشکده زرتشتیان در یزد

مقبره الشعرا آذربایجان شرقی

حافظیه در شیراز

قلعه تاریخی بیرجند

منطقه توریستی کلیبر آذربایجان شرقی

متحیرم چه نامم شه ملک «لا فتی» را
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم به خدا قسم خدا را
برو ای گدای مسکین در خانهی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تُست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
گزیده ای از غزل مناجات، محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار)
در دریای سختیها شنا کن نویسنده: جوادزاده - 1395/11/24
امام علی علیه السلام در نامه 31 نهج البلاغه خطاب به فرزند گرامی خود امام حسن مجتبی علیه السلام میفرماید :
وَخُضِ الْغَمَراتِ لِلْحَقِّ حَیْثُ کانَ
برای حق هر جا که باشد در دریای سختیها شنا کن.
اگر نصیب من زار و خسته ، کوی تو نیست
بغیر از این طلب دیگر از خدا نخواهم کرد
یاعلی
? سخن عجیب پیامبر در باره امام علی?
??و چون سپاه اسلام به فرماندهی حضرت امام علی علیه السلام از جنگ ذات السلاسل به مدینه بازگشتند رسول خدا صلی الله علیه و آله با مسلمانان دیگر به استقبال على علیه السلام آمدند و چون چشم على علیه السلام به پیغمبر افتاد به احترام آن حضرت از اسب پیاده شد، پیغمبر بدو فرمود: سوار شو که خدا و رسول او از تو خوشنودند.
??على علیه السلام از خوشحالى گریان شد، ??
پیغمبر صلی الله علیه و آله بدو فرمود:
اى على اگر نمى ترسیدم که گروه هایى از امت من درباره تو همان سخنى را بگویند که نصارى درباره مسیح عیسى بن مریم گفتند، امروز درباره تو سخنى مى گفتم که بر هیچ دسته اى از مردم عبور نکنى جز آن که خاک زیر پایت را (به منظور تبرک) بردارند.
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
?? یا علی
در حکمت 8 نهج البلاغه آمده است: از ویژگی های انسان در شگفتی مانید که با پاره ای پیه می نگرد و با گوشت سخن می گوید و با استخوان می شنود و از شکافی نفس میکشد.
مخصوصا اینکه میفرماید:با استخوان میشنود مایه تعجب است زیرا در آن زمان علم آناتومی به این شکل امروزی متولد نشده بود و هنوز انسان به ساختار درونی بدن خود پی نبرده بود و هیچ کس نمیدانست که عامل شنیدن گوش انسان یک تکه استخوان است.
هیچ توضیحی در کنار سخن امام علی لازم و شایسته ی بیان نیست پس بدون مقدمه باید کلام امام را بیان کرد و ساکت شد. امام بزرگوار علی (ع) در نامه 26 نهج البلاغه در پیامی به فرماندار اصفهان و همدان بواسطه ی شخص ثالثی چنین زیبا میفرماید:
اَمَرَهُ بِتَقْوَى اَللَّهِ فِی سَرَائِرِ أَمْرِهِ وَ خَفِیَّاتِ عَمَلِهِ حَیْثُ لاَ شَهِیدَ غَیْرُهُ وَ لاَ وَکِیلَ دُونَهُ
او (فرماندار) را به ترس از خدا فرمان مى دهم ، چه در امور نهانى و چه اعمال پوشیده از نظرها . جایى که جز خداى ناظر اعمال او نیست و جز خداى کارسازى نبود .
وَ أَمَرَهُ أَلاَّ یَعْمَلَ بِشَیْءٍ مِنْ طَاعَةِ اَللَّهِ فِیمَا ظَهَرَ فَیُخَالِفَ إِلَى غَیْرِهِ فِیمَا أَسَرَّ وَ مَنْ لَمْ یَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلاَنِیَتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ فَقَدْ أَدَّى اَلْأَمَانَةَ وَ أَخْلَصَ اَلْعِبَادَةَ
فرمانش مى دهم که به آشکارا اطاعت خداوند نکند و در نهان کارى به خلاف آن . زیرا کسى که نهان و آشکارش و گفتار و کردارش یکى باشد ، امانت خدا را ادا کرده و در عبادتش اخلاص ورزیده
وَ أَمَرَهُ أَلاَّ یَجْبَهَهُمْ وَ لاَ یَعْضَهَهُمْ وَ لاَ یَرْغَبَ عَنْهُمْ تَفَضُّلاً بِالْإِمَارَةِ عَلَیْهِمْ
فَإِنَّهُمُ اَلْإِخْوَانُ فِی اَلدِّینِ وَ اَلْأَعْوَانُ عَلَى اِسْتِخْرَاجِ اَلْحُقُوقِ
او را فرمان مى دهم که مردم را نرنجاند و دروغگویشان نخواند و تهمت ننهد . و به این دستاویز که بر آنان امارت(امیری) دارد ، روى از ایشان برمتابد . زیرا آنها برادران دینى او و در گرفتن حقوق خداوند یاران او هستند .
وَ إِنَّ لَکَ فِی هَذِهِ اَلصَّدَقَةِ نَصِیباً مَفْرُوضاً وَ حَقّاً مَعْلُوماً وَ شُرَکَاءَ أَهْلَ مَسْکَنَةٍ وَ ضُعَفَاءَ ذَوِی فَاقَةٍ وَ إِنَّا مُوَفُّوکَ حَقَّکَ فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ
تو را در این صدقه نصیبى است ثابت و حقى است معلوم و نیز مسکینان و ناتوانان و بینوایان با تو شریکند . من حق تو را بتمامى مى پردازم ، تو نیز ، حق آنان را بتمامى بپرداز .
وَإِلاَّ تَفْعَلْ فَإِنَّکَ مِنْ أَکْثَرِ اَلنَّاسِ خُصُوماً یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ
که اگر چنین نکنى در روز جزا مدعیان تو از همه بیش است
وَ بُؤْسَى لِمَنْ خَصْمُهُ عِنْدَ اَللَّهِ اَلْفُقَرَاءُ وَ اَلْمَسَاکِینُ وَ اَلسَّائِلُونَ وَ اَلْمَدْفُوعُونَ وَ اَلْغَارِمُونَ وَ اِبْنُ اَلسَّبِیلِ
و بدا به حال کسى که مدعیانش ، در پیشگاه عدل الهى ، فقیران و مسکینان و سائلان و رانده شدگان و وامداران و در راه ماندگان باشند .
وَ مَنِ اِسْتَهَانَ بِالْأَمَانَةِ وَ رَتَعَ فِی اَلْخِیَانَةِ وَ لَمْ یُنَزِّهْ نَفْسَهُ وَ دِینَهُ عَنْهَا فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ اَلذُّلَّ وَ اَلْخِزْیَ فِی اَلدُّنْیَا وَ هُوَ فِی اَلْآخِرَةِ أَذَلُّ وَ أَخْزَى
هر که امانت را بى ارج شمارد و در مزرع خیانت چرد و خود و دین خود را از لوث آن پاکیزه نسازد ، خود را در دنیا گرفتار خوارى و رسوایى ساخته و در آخرت خوارتر و رسواتر است .
وَ إِنَّ أَعْظَمَ اَلْخِیَانَةِ خِیَانَةُ اَلْأُمَّةِ وَ أَفْظَعَ اَلْغِشِّ غِشُّ اَلْأَئِمَّةِ. وَ اَلسَّلاَمُ
بزرگترین خیانت ، خیانت به امت و ملت است و بزرگترین دغلکارى ، دغلکارى با پیشوایان است. بادرود
برای همه ما اتفاق افتاده است و میدانیم که انسان از شنیدن برخی حرفها بهت زده میشود و آنچه را که شنیده یا خوانده نمیتواند باور کند یا به سختی باور میکند در این مواقع انسان به بهت و حیرت فرو میرود. این حالت (یعنی بهت) نشان دهنده ی تحولات بنیادی درون انسان است. در این اوقات ، حالات مذکور به این دلیل رخ میدهد که در واقع مبانی عقلی و منطقی انسان در حال دگرگونی است و فهم جدیدی به انسان ، در حال رجوع کردن است به همین خاطر است که انسان احساس میکند که عقلش به مرز جنون رسیده است. حالت جنون حالتی است که مغز انسان جایی برای تکیه زدن پیدا نمیکند و نوسان می یابد و مکررا به چپ و راست میل میکند. انسان براساس مبانی پذیرفته شده ی عقلی خود است که تصمیم میگیرد و عمل میکند.
این مطلب را ناقص میگذارم و ادامه نمیدهم زیرا اگر بخواهم شرح دیوانگی را بگویم خطای بزرگی مرتکب شده ام چونکه در کنار سخن حکیمانه ی امام علی سخن دیوانگان را آوردن خلاف ادب است. دوست ندارم از اصل موضوع دور شوم و حلاوت سخن مولا را با سخنان متفرقه خدشه دار کنم پس هیچ نباید بگویم و باید مستقیم بروم سر اصل مطلب و فقط اجازه میخواهم که یک سوال ساده مطرح کنم و بپرسم که : اگر شما بخواهید یکی را مامور کنید که برود طلب شما را از چند نفر بگیرد به او چه میگویید؟ چه توصیه ای به او میکنید ؟ چه سفارشی ؟ چه تاکیدی ؟ لطفا کمی تامل و فکر کنید و سعی کنید بهترین جواب را به این سوال ساده بدهید ! . . . . . . و اینک به سراغ سفارشات امام علی میرویم تا ببینیم ایشان چه میفرماید. الله اکبر ، الله اکبر از سخن امام علی و حکمت سرشاری که از حرفهایش جاری میشود! الله اکبر.
شهریار حق داشته است که بگوبد :
نه خدا توانمت خواند نه بشر توانمت گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتا را.
و حقا که انسان از خواندنش سیر نمیشود و جرج جرداق نویسنده ی مسیحی حق داشت که 200 بار نهج البلاغه را بخواند و خسته و ملول نشود. در هر حال سخن بس است.
در نامه 25 نهج البلاغه ، امام علی برای گرفتن زکات از مردم ماموری را ارسال میکند و به او سفارش هایی میکند که شنیدن آن سفارشات حکیمانه ، عقل آدمی را نوازش میکند :
اِنْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اَللَّهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ
برو و بر اساس تقوى خداى یکتاى بی همتا عمل کن
وَ لاَ تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً
مسلمانى را مترسان
وَ لاَ تَجْتَازَنَّ عَلَیْهِ کَارِهاً،
و آنچه را که ناخوش دارد بر او مگزین.
وَ لاَ تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَکْثَرَ مِنْ حَقِّ اَللَّهِ فِی مَالِهِ،
و بیش از حقّى که خدا در مال او دارد از او مگیر
فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَى اَلْحَیِّ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْیَاتَهُمْ،
و چون بقبیلهاى رسیدى بکنار آبشان فرود آى بدون اینکه به خانه آنها درآیى.
ثُمَّ اِمْضِ إِلَیْهِمْ بِالسَّکِینَةِ وَ اَلْوَقَارِ حَتَّى تَقُومَ بَیْنَهُمْ،
و بعد از آن به آرامى بسوی آنان برو تا در میان جمع آنان بایستى.
فَتُسَلِّمَ عَلَیْهِمْ وَ لاَ تُخْدِجْ بِالتَّحِیَّةِ لَهُمْ،
پس بر آنان سلام کن و تحیّت و درود را برایشان کم و ناقص مگردان
ثُمَّ تَقُولَ عِبَادَ اَللَّهِ أَرْسَلَنِی إِلَیْکُمْ وَلِیُّ اَللَّهِ وَ خَلِیفَتُهُ لِآخُذَ مِنْکُمْ حَقَّ اَللَّهِ فِی أَمْوَالِکُمْ،
بعد از آن میگوئى اى بندگان خدا ولىّ خدا و خلیفه او مرا بسوى شما فرستاده تا حق خدا را در اموال شما از شما بستانم.
فَهَلْ لِلَّهِ فِی أَمْوَالِکُمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِیِّهِ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لاَ، فَلاَ تُرَاجِعْهُ،
بگو آیا در اموال شما براى خدا حقّیست که آنرا به ولىّ او بدهید ؟ اگر کسى گفت: نه، بار دیگر این سخن را برای او تکرار مکن.
وَ إِنْ أَنْعَمَ لَکَ مُنْعِمٌ، فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخِیفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ،
و اگر کسى گفت: آرى هست همراه او برو، بدون اینکه او را بترسانى یا تهدید کنی یا فریب دهی ، یا بر او سخت بگیرى.
فَخُذْ مَا أَعْطَاکَ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ،
آنچه که از طلا و نقره بتو داد بگیر.
فَإِنْ کَانَ لَهُ مَاشِیَةٌ أَوْ إِبِلٌ فَلاَ تَدْخُلْهَا إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَإِنَّ أَکْثَرَهَا لَهُ،
اگر او گاو و گوسفند یا شتر داشت. بدون اجازه او داخل در آنها مشو زیرا بیشتر آنها مال او است.
فَإِذَا أَتَیْتَهَا فَلاَ تَدْخُلْ عَلَیْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَیْهِ وَ لاَ عَنِیفٍ بِهِ،
و هر گاه با اذن او بر سر آنها رفتى چون کسى که بر آنها تسلط دارد و درشت کردار است بر آنان وارد نشو.
وَ لاَ تُنَفِّرَنَّ بَهِیمَةً وَ لاَ تُفْزِعَنَّهَا وَ لاَ تَسُوأَنَّ صَاحِبَهَا فِیهَا،
و حیوانى را مرمان و مترسان و صاحبش را نسبت به آن مرنجان.
وَ اِصْدَعِ اَلْمَالَ صَدْعَیْنِ ثُمَّ خَیِّرْهُ،
و مال را بدو بخش تقسیم کن و صاحبش را مخیّر کن تا هر بخش را که خواهد برای خود برگزیند.
فَإِذَا اِخْتَارَ فَلاَ تَعْرِضَنَّ لِمَا اِخْتَارَهُ،
و چون اختیار کرد متعرض آنچه را که اختیار کرده است مشو.
ثُمَّ اِصْدَعِ اَلْبَاقِیَ صَدْعَیْنِ، ثُمَّ خَیِّرْهُ فَإِذَا اِخْتَارَ فَلاَ تَعْرِضَنَّ لِمَا اِخْتَارَهُ، فَلاَ تَزَالُ کَذَلِکَ حَتَّى یَبْقَى مَا فِیهِ وَفَاءٌ لِحَقِّ اَللَّهِ فِی مَالِهِ
دوباره باقى مانده را بدو قسم تقسیم کن و باز او را مخیّر کن تا هر کدام را که می خواهد برگزیند و چون اختیار کرد به آنچه که انتخاب کرد اعتراض نکن. پیوسته اینکار را تکرار کن تا آنقدر از مال بماند که مطابق ضوابط حق خدا باشد.
فَاقْبِضْ حَقَّ اَللَّهِ مِنْهُ،
پس حق خدا را از او بگیر.
فَإِنِ اِسْتَقَالَکَ فَأَقِلْهُ ثُمَّ اِخْلِطْهُمَا، ثُمَّ اِصْنَعْ مِثْلَ اَلَّذِی صَنَعْتَ أَوَّلاً حَتَّى تَأْخُذَ حَقَّ اَللَّهِ فِی مَالِهِ،
پس اگر مالک اولیه درخواست فسخ کرد، درخواست او را بپذیر و دوباره آنها را درهم آمیز، سپس آنچنان کن که در اوّل کردى تا حق خدا را در مال او از وی بگیرى.
وَ لاَ تَأْخُذَنَّ عَوْداً وَ لاَ هَرِمَةً وَ لاَ مَکْسُورَةً وَ لاَ مَهْلُوسَةً وَ لاَ ذَاتَ عَوَارٍ،
و شتر پیر و کهن سال و دست و پا شکسته و حیوان دارای بیماری سل یا مرضی که به واسطه آن از پاى افتاده و همینطور حیوان معیوب را نگیر.
و لاَ تَأْمَنَنَّ عَلَیْهَا إِلاَّ مَنْ تَثِقُ بِدِینِهِ رَافِقاً بِمَالِ اَلْمُسْلِمِینَ حَتَّى یُوَصِّلَهُ إِلَى وَلِیِّهِمْ فَیَقْسِمَهُ بَیْنَهُمْ،
و أمین مگردان بر آن مالها مگر کسى را که بدین او وثوق دارى و به مال مسلمانان رفق و مدارا کند و مهربان باشد تا آن مال را به ولىّ مسلمانان برساند تا او در میانشان قسمت کند.
از رعایت حقوق بشر که فارغ میشود ، در ادامه در رعایت حقوق حیوانات میفرماید :
وَ لاَ تُوَکِّلْ بِهَا إِلاَّ نَاصِحاً شَفِیقاً وَ أَمِیناً حَفِیظاً،
و بر آن چهار پایان مسئول مگردان، مگر کسى را که سه خصوصیت داشته باشد: 1- نیکوخواه 2- مهربان 3- مراقب.
غَیْرَ مُعْنِفٍ وَ لاَ مُجْحِفٍ وَ لاَ مُلْغِبٍ وَ لاَ مُتْعِبٍ،
درشتى بآنها نکند و زیان نرساند، نرنجاند و خسته نکند.
ثُمَّ اُحْدُرْ إِلَیْنَا مَا اِجْتَمَعَ عِنْدَکَ نُصَیِّرْهُ حَیْثُ أَمَرَ اَللَّهُ،
پس آنچه که از أموال زکاة در نزد تو گرد آمده زود آنها را بسوى ما بفرست تا در هر جا که خدا بدان امر فرموده است بگردانیم و صرف کنیم.
فَإِذَا أَخَذَهَا أَمِینُکَ فَأَوْعِزْ إِلَیْهِ أَلاَّ یَحُولَ بَیْنَ نَاقَةٍ وَ بَیْنَ فَصِیلِهَا،
پس چون آنها را امین تو براى آوردن گرفت بأو سفارش کن که بطمع شیر میان شتر و بچه شیرخوارش جدائى نیندازد.
وَ لاَ یَمْصُرَ لَبَنَهَا فَیَضُرَّ [ فَیُضِرَّ ] ذَلِکَ بِوَلَدِهَا،
و همه شیر آنرا ندوشد که به بچهاش ضرر برسد.
وَ لاَ یَجْهَدَنَّهَا رُکُوباً،
و آنرا بسوار شدن خسته نگرداند
وَ لْیَعْدِلْ بَیْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِی ذَلِکَ وَ بَیْنَهَا ،
و بین او و دیگر شتران در سوار شدن و دوشیدن به عدل رفتار کند
وَ لْیُرَفِّهْ عَلَى اَللاَّغِبِ،
و باید آسان گرداند
وَ لْیَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ اَلظَّالِعِ،
و خسته را استراحت دهد و موجبات آسایش او را فراهم کند.
وَ لْیُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ اَلْغُدُرِ
و باید آنها را به غدیرها و حوضهاى آب که میگذرند فرود آورد و وارد سازد
وَ لاَ یَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ اَلْأَرْضِ إِلَى جَوَادِّ اَلطُّرُقِ وَ لْیُرَوِّحْهَا فِی اَلسَّاعَاتِ،
و مسیر آنها را از زمین گیاهدار به راههایى که عریض است و از گیاه خالى است نگرداند، و باید آنها را در هر چند ساعتى در چراگاه های بین راه استراحت دهد.
وَ لْیُمْهِلْهَا عِنْدَ اَلنِّطَافِ وَ اَلْأَعْشَابِ حَتَّى تَأْتِیَنَا بِإِذْنِ اَللَّهِ بُدَّناً مُنْقِیَاتٍ غَیْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لاَ مَجْهُودَاتٍ،
و باید آنها را در نزد آبها و گیاهها مهلت دهد تا باذن خدا فربه و پر مغز نه رنج دیده و خسته در نزد ما آورد.
نَقْسِمَهَا عَلَى کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ (ص)
که آنها را على کتاب اللّه و سنّت پیمبر خدا قسمت کنیم.
فَإِنَّ ذَلِکَ أَعْظَمُ لِأَجْرِکَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِکَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ،
اگر چنانکه گفتم عمل کردی إنشاء اللّه پاداش تو بزرگتر و رشد و رستگاریت نزدیکتر است.
الله اکبر که لذت سخنان ایشان هرگز از بین نمیرود و عقل در فهم عظمت ایشان مات و مبهوت می ماند.
برای دیدن بهتر تصویر کلید +Ctrl را چندبار فشار دهید یا تصویر را در کامپیوتر خود ذخیره و سپس ملاحظه فرمایید
تبار نامه ی حضرت محمد(ص) و امام علی(ع) و بنی امیه لعنت الله علیهم . . . (شرافت به نژاد نیست چون حضرت محمد و ابوسفیان نژادشان به عبدمناف میرسد ولی یکی اشرف مخلوقات است و دیگری اسفل انسانها)
مدح زیبای سعدی در رثای امام علی(ع) نویسنده: جوادزاده - 1395/2/2
شاعر بزرگ ایران سعدی در مدح امام علی و اهل بیت چنین میفرماید:
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند
جبار در مناقب او گفته هل اتی
زورآزمای قلعه خیبر که بند او
در یکدگر شکست ببازوی لافتی
مردی که در مصاف زره پیش بسته بود
تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا
شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود
جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا
دیباچه مروت و سلطان معرفت
لشکرکش فتوت و سردار اتقیا
فردا که هر کسی بشفیعی زنند دست
مائیم و دست و دامن معصوم مرتضی
پیغمبر آفتاب منیرست در جهان
وینان ستارگان بزرگند و مقتدا
یا رب بنسل طاهر اولاد فاطمه
یا رب بخون پاک شهیدان کربلا
یا رب بصدق سینه پیران راستگوی
یا رب به آب دیده مردان آشنا
دلهای خسته را بکرم مرهمی فرست
ای نام اعظمت در گنجینه شفا
این است خدا ، پروردگار شما جز او معبودی نیست ، آفریننده همه چیز است. پس او را بپرستید و او کارساز همه چیز است .
چشمها او را در نمی یابند و او چشم ها را در می یابد و او لطیف و آگاه است
شب وصال ، چو گفتم که دوستت دارم
دلم شکست که پاداش من سکوت نبود
یاد یار نویسنده: جوادزاده - 1395/12/5
قسم به نام تو دیگر خطا نخواهم کرد
بدون یاد تو شب را سحر نخواهم کرد

به گزارش بهداشت نیوز، محققان معتقدند آب گریپ فروت به تنهایی تاثیر زیادی در لاغری افراد ندارد، بلکه مخلوط آن با لیموی تازه، یک معجون شگفت انگیز ایجاد می کند که به لاغری افراد کمک زیادی می کند.
مصرف آب لیموی داغ باعث می شود تا افراد مقداری از وزن خود را کاهش دهند. نوشیدن آب همراه با لیموترش نه تنها به روند کاهش وزن شما سرعت میبخشد، بلکه بدن شما را از سموم پاک کرده و باعث افزایش انرژی در شما میشود. همچنین نوشیدن آب گرم همراه با لیمو، با رفع سستی و تنبلی از سیستم گوارش، به کاهش وزن کمک میکند.
این در حالی است که گریپ فروت نیز یکی از میوه های شگفت انگیز برای لاغری است. گریپ فروت منبع غنی ویتامین C و B1 میباشد. این میوه استثنایی سرشار از پکتین (الیاف گیاهی حل شدنی) است که به کاهش کلسترول خون کمک میکند. همچنین به دلیل اینکه گریپ فروت دارای کالری کمی است نوشابه بسیار خوبی برای افرادی است که میخواهند وزن کم کنند و لاغر شوند.
این دو میوه قند خون را کاهش داده و میزان ترشح انسولین را کم میکنند. علاوه بر این میتوانند متابولیسم یا همان سوخت و ساز بدن را بالا ببرند و چربیها را بسوزانند. نتایج پژوهشها نشان میدهد که مصرف مرکبات چه به صورت آب یا میوه کامل آن هم چند دقیقه قبل از غذا باعث میشود وزن کم کنید، البته به شرط اینکه پرخوری نکنید و دور و بر غذاهای چرب خط قرمز بکشید.
اما به گفته محققان آب گریپ فروت به تنهایی تاثیر زیادی در لاغری افراد ندارد، بلکه مخلوط آن با لیموی تازه، یک معجون شگفت انگیز ایجاد می کند که به لاغری افراد کمک زیادی می کند. بنابراین چنانچه این دو میوه استثنایی را با یکدیگر مخلوط کرده و آنها را به آب سرد یا داغ اضافه کنیم، معجونی استثنایی به دست می آید که تاثیر زیادی بر لاغری افراد دارد.

بعضی وقتها انسان از خودش اعمالی را بروز میدهد که آن اعمال ناخواسته نتایجی خاصی را براش پیش می آورد!
خداوند در سوره مبارکه زخرف می فرماید کسانی که از یاد خدا روی گردان بشوند و کلام و منش معصومین و اولیاء و شهدا را تبعیت نکنند و به قول معروف از همراهی و همنشینی صحیح با این خوبان دوری کنند ، خداوند توفیق همراهی با خوبان را بخاطر این لجبازی، از آنها میگیره و برایشان همراه و قرینی قرار میدهد که خودشان دنبالش بودند!
وَمَنْ یعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیضْ لَهُ شَیطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ(الزخرف/36)
و هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطانی را به سراغ او میفرستیم پس همواره (آن شیطان) قرین و همراه اوست!
البته باید توجه داشته باشیم این خدا نیست که همراه شیطان صفت را، برای یک بنده قرار داده ، بلکه اعمال و لجبازی های خود او بوده است، که این نتیجه را پیش آورد و خداوند هم تنها نتیجه ای که خود او ، به دنبالش بود را ، در اختیارش گذاشت!
از مکافـات عمل غافـل مشو گندم از گندم بروید جو زجو
نکته ای که باید به آن توجه داشت ، مطلق بودن آیه هست ، یعنی هم ممکن است این اتفاق و همراهی با فرد پلید مربوط به این دنیا باشد و هم در سرای بعد از مرگ، پس ممکن است فردی که کلام نصیحت گونه بندگان خوب خدا رو نشنود و لجبازی کند ، سرانجام خودش را در کنار رفیقان و یا همسری شیطان صفت ببیند ، که این نتیجه اعمال خود اوست!
اما کار این رفیقان و همراهان شیطان صفت چیست ؟!
وَإِنَّهُمْ لَیصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ(الزخرف/37)
و آنها [= شیاطین] این گروه را از راه خدا بازمیدارند، در حالی که آن افراد گمان میکنند (بواسطه این همراهان از) هدایتیافتگان حقیقی هستند!
جالبتر اینکه این قضیه تا روز محشر ادامه دارد!
حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ یا لَیتَ بَینِی وَبَینَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَینِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ(الزخرف/38)
تا زمانی که (در قیامت) نزد ما حاضر شود میگوید: ای کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود؛ چه بد همنشینی بودی!
وَلَنْ ینْفَعَکُمُ الْیوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ(الزخرف/39)
(ولی به آنها میگوییم: ) هرگز این گفتگوها (و ابراز پشیمانیها) امروز به حال شما سودی ندارد، چرا که ظلم کردید؛ و همه در عذاب مشترکید!
آثار شوم معنوی گناه
تکرار گناه و مداومت آن، موجب تیرگی و واژگونی قلب و مسخ انسان از حالت انسانیت به حالت درندهخوئی و حیوانصفتی میگردد و نیز باعث گناهان بزرگتر میشود. به عنوان مثال: گنهکاری که برای اولین بار لب به شراب میزند، چون مسلمان است، آشامیدن چند قطره از شراب، برای او بسیار سخت است، ولی بار دوم کمی آسان میشود و وقتی زیاد تکرار شد، آشامیدن چند لیوان از آن، برای او از آب خوردن آسانتر میگردد.
آری تداوم گناه این چنین گناه- حتی گناهان بزرگ- را برای انسان آسان میگرداند.
امام صادق علیهالسلام میفرماید: پدرم میفرمود:
ما من شیء افسد للقلب من خطیئة ان القلب لیواقِعُ الخطیئة فما تزال به حتی تغلبَ علیه فیصیِّرَ اَعلاهُ اسئلهُ.
چیزی بیشتر از گناه، قلب را فاسد نمیکند، قلب گناه میکند و بر آن اصرار میورزد و درنتیجه سرنگون و وارونه میگردد. (یعنی به گونهای مسخ میگردد که موعظه در آن اثر نمینماید).[اصول کافی ج 2 ص 268. ]
و امام باقر علیهالسلام فرمودند: ما من نکبة تُصیبُ العبد الا بذنب.[35]
هیچ نکبتی به بنده نرسد مگر به خاطر گناه.
آثار گوناگون گناه
با گناهان مختلف، دارای آثار گوناگون است که ما آنها را به اختصار میگوئیم چون بررسی کردن تمام روایات و آیات یک کتاب مستقلی لازم دارد.
گناه موجب میشود: 1- قساوت قلب 2- سلب نعمت 3- مانع استجابت دعا 4- الحاء و انکار 5- قطع روزی 6- محرومیت از نماز شب 7- عدم امن از بلای شبگیر و ناگهانی 8- قطع باران 9- ویرانی خانه 10- حبس صدساله در قیامت 11- خشم و لعن الهی 12- بلاهای بیسابقه 13- پشیمانی 14- پردهدری و رسوائی 15- کوتاهی عمر 16- زلزله 17- فقر عمومی 18- اندوه 19- بیماری 20- تسلط اشرار 21- حبط شدن اعمال و ....
خلاصه سخن
یا که آن عاشى و شیطانش بما هر دو باز آیند در روز جزا گوید آن عاشى قرینش را ببین بودِمان ، اى کاش بُعدَ المشرقین تا نمیدیدم تو را هرگز چنین اندر این ، بُعدِ مکان ، اى بُد ، قرین عاشیان را گوید آن افرشته زود این تمنا ندهد امروز ، سود چون ستمکارى ، و عارى از صواب
مشترک باشید با هم در عذاب
فراوری: محمدی بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
شجره نامه میرناصری های محل سادات کرهرود
28 فروردین 1394 جمع آوری از کتاب بنی فاطمه محقق وشاعر حجت السلام همایون فراهانی(سید مرتضی ناصری کرهرودی ابن حاج سیدمحمد آقا)
شجره نامه سادات جلیل القدرکرهرود.سادات کرهرود رقم بزرگی را از سادات را نشان می دهدمحله سادات کرهرود یکی از محله های بنام کرهرود که شمار کثیری از سادات را در خود جای داده است که نسب شان به سید محمد مکی معروف به بابا سید محمد سی ام نسل امام سجاد علیه السلام که قبر مطهرشان با یک باز سازی متبرک به یک گنبد طلایی در تخت سادات کرهرود در تخت سادات کرهرود مزین شده است که در قرن دهم هجری زندگی می کرده است .سید محمد مکی نیز از سادات حسینی آوه {نزدیک ساوه}است که سلسله النسب آنان در کتب معتبره ی انساب همچون سراج الانساب مذکور گردیده است . اینک به شرح نسب سیدمحمد مکی : سیدمحمد مکی معروف به باباسید محمد بن غیاث الدین بن معصوم بن تاج الدین بن رضی الدین بن علی بن ابومحمدرضاءالدین حسن ملقب به کمال الدین بن فخرالدین محمدبن محمدرضی الدین زاهد بن رضی الدین محمد بن زید بن داعی بنزید بن علی بن حشین بن حسن التج بن ابیالحسن العلی بن ابومحمدحسن الرئیس بن حسن الفطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السلام بن امام حسین شهید علیه السلام بن امام علی علیه السلام بن ابیطالب ابن عبدالمطلب ابن هاشم ./ حسن افطس کوچکترین فرزند امام سجاد علیه السلام است از این رو به اصغر ملقب گردیده است در حدود سی سالگی وفات کرد وقبرش در ینبع است. حسن الافطس بن علی اصغر در زمان منصور دوانیقی نهضتی را تدارک بر علیه منصور ایجاد وبه زندان منصور منتقل مشود وتا زمان امام جعفرصادق علیه السلام زندانی که امام وساطت کرده که منصور هم حسن افطس را به امام همام می بخشد . علی الحوری بن حسن افطس معروف به الحریری یا حوری که در زمان هارون الرشید به دست آن زمامدارپلید مظلومانه شهید می شود .........
بابا سید محمد مکی با یک هجرت از آوه ساوه به خطه کرهرود می ]ید وکرهرود که خود داستانی باقدمت 2500 ساله را دارد که شواهد آن با سند بر می گردد. اقامت می گزیند و در حوزه علیمه ای که دایر بوده به تدریس می پردازد واز این آقا پنج پسر باقی می ماند .به نام های: 1-میر کمال بن سید محمد مکی که جد سادات میر معینی ها است .
2-میرصفدر بن سیدمحمد مکی که جد سادات اخلاقی ومیرعلیاری ها میر علی اکبریها است.
3-میرهاسم جد میر آقاجانی ها و میر یونسی ها
4-میر بها بن سید محمدمکی جد میر ناصری ها
5-سید حیدر بن سید محمد مکی اولاد بزرگ بابا سید محمد که از او میر علی محمد که در ضلع غربی ربقعه تخت سادات مدفون وسنگ قبرش بر فراز قبر بر روی دیوار نصب گردیده است به دنیا می آِید واز میر علی محمد چهار فرزند به نام های 1-سیدمحمد 2-سیداحمد 3-سید یحیی 4-سید هادی به دنیا می آیند. واز سید احمد فرزندی به نام آیت اله نورالدین عراقی محسنی ها از علمای اراک معروف می باشند . شرح زندگی سادات کرهرود در کتاب بنی فاطمه در استان مرکزی تالیف دانشمند معطم و محقق وپژوهشگر حجت السلام والمسلمین کمال الدین فراهانی واعظ معروف شهرمان سادات استان مرکزی را جمع آوری وبه چاپ رسیده که می توانید با مراجعه به کتاب از جزئیات کامل بر خور دار شوید .
شجره نامه میرناصری های محل سادات کرهرود
میرناصری ها آقابابا دارای نخل محل سادات |
میرناصری ها سیدحسن آقا بانی نذری حسینه محل سادات |
میرناصری ها عموهدایت دارای علم غیبی محل سادات |
میرناصری ها آقامحمد متولی حسینه جا پا مرتضی علی تخت سادات |
(سیدتوحید -سیدمحمد -.مبیناسادات)ابن سیدمرتضی ابن حاج سیدمحمد آقا
منیر سادات -معصوم سادات - سیدمرتضی - اعظم سادات -مریم سادات -لیلا سادات ابن
حاج سید محمد آقا(همسر سیده صدیقه خانم اجاقی انجدانی ابن سید عبداله ) ابن
سید ابراهیم(همسر سیده قمرمیراشرفی ابن سید محمد) ابن
سیدرمضان (صاحب علم غیبی محل سادات) ابن
میرناصرابن
میربهاءالدین ابن
میرعلی ابن
آقامیر ابن
میربها ابن
باباسیدمحمد
ابن غیاث الدین بن معصوم بن تاج الدین بن رضی الدین بن علی بن ابومحمدرضاءالدین حسن ملقب به کمال الدین بن فخرالدین محمدبن محمدرضی الدین زاهد بن رضی الدین محمد بن زید بن داعی بن زید بن علی بن حسین بن حسن التج بن ابیالحسن العلی بن ابومحمدحسن الرئیس بن حسن الفطس بن علی الاصغر
ابن امام زین العابدین علیه السلام
ابن امام حسین علیه السلام
ابن امام علی بن ابیطالب علیه السلام ابن عبدالمطلب ابن هاشم
..........................................................................................................
بی بی آغا- خانم آقا- آقاحسن-آقا حسین - آقا محمد - آقا رمضان آقا مرتضی
ابن عمو سید هدایت (عام هدا)(دارای علم غیبی محل سادات کرهرود)
ابن سید رمضان
ابن میرناصرابن
میربهاءالدین ابن
میرعلی ابن
آقامیر ابن
میربها ابن
باباسیدمحمد
ابن غیاث الدین بن معصوم بن تاج الدین بن رضی الدین بن علی بن ابومحمدرضاءالدین حسن ملقب به کمال الدین بن فخرالدین محمدبن محمدرضی الدین زاهد بن رضی الدین محمد بن زید بن داعی بن زید بن علی بن حسین بن حسن التج بن ابیالحسن العلی بن ابومحمدحسن الرئیس بن حسن الفطس بن علی الاصغر
ابن امام زین العابدین علیه السلام
ابن امام حسین علیه السلام
ابن امام علی بن ابیطالب علیه السلام ابن عبدالمطلب ابن هاشم
..................................................................................................................
بتول سادات -اشرف سادات -آقا مصطفی -آقا محمد - آقا رضا - آقا مهدی - آقا جواد
ابن حاج سید آقا ابوالفضل
ابن آقا بابا
ابن سید رمضان
ابن میرناصرابن
میربهاءالدین ابن
میرعلی ابن
آقامیر ابن
میربها ابن
باباسیدمحمد
ابن غیاث الدین بن معصوم بن تاج الدین بن رضی الدین بن علی بن ابومحمدرضاءالدین حسن ملقب به کمال الدین بن فخرالدین محمدبن محمدرضی الدین زاهد بن رضی الدین محمد بن زید بن داعی بن زید بن علی بن حسین بن حسن التج بن ابیالحسن العلی بن ابومحمدحسن الرئیس بن حسن الفطس بن علی الاصغر
ابن امام زین العابدین علیه السلام
ابن امام حسین علیه السلام
ابن امام علی بن ابیطالب علیه السلام ابن عبدالمطلب ابن هاشم
..........................................................................................................
..........................................................................................................
حجت السلام حاج آقا حسین ابن
آقا بابا (دارای نخل محل سادات کرهرود)ابن
سید اسماعیل ابن
میربابا ابن
میرناصرابن
میربهاءالدین ابن
میرعلی ابن
آقامیر ابن
میر بها ابن
بابا سید محمد ابن
ابن غیاث الدین بن معصوم بن تاج الدین بن رضی الدین بن علی بن ابومحمدرضاءالدین حسن ملقب به کمال الدین بن فخرالدین محمدبن محمدرضی الدین زاهد بن رضی الدین محمد بن زید بن داعی بن زید بن علی بن حسین بن حسن التج بن ابیالحسن العلی بن ابومحمدحسن الرئیس بن حسن الفطس بن علی الاصغر ابن امام زین العابدین علیه السلام ابن امام حسین علیه السلام ابن امام علی بن ابیطالب علیه السلام ابن عبدالمطلب ابن هاشم
.........................................................................................................
سید حسن آقا(بانی نذری محل سادات کرهرود) ابن
سید میرزا آقاابن
سید مصیب ابن
سید ذوالفقارابن
میرناصرابن
میربهاءالدین ابن
میرعلی ابن
آقامیر ابن
میربها ابن
باباسیدمحمد
ابن غیاث الدین بن معصوم بن تاج الدین بن رضی الدین بن علی بن ابومحمدرضاءالدین حسن ملقب به کمال الدین بن فخرالدین محمدبن محمدرضی الدین زاهد بن رضی الدین محمد بن زید بن داعی بن زید بن علی بن حسین بن حسن التج بن ابیالحسن العلی بن ابومحمدحسن الرئیس بن حسن الفطس بن علی الاصغر
ابن امام زین العابدین علیه السلام
ابن امام حسین علیه السلام
ابن امام علی بن ابیطالب علیه السلام ابن عبدالمطلب ابن هاشم
......................................................................................................
آقامحمد( متولی جا پا مرتضی علی علیه السلام)ابن
عمو حاج آقا ابن .
.............ابن .
........ابن
........ابن
........ابن
.......ابن
میرناصرابن
میربهاءالدین ابن
میرعلی ابن
آقامیر ابن
میربها ابن
باباسیدمحمد
ابن غیاث الدین بن معصوم بن تاج الدین بن رضی الدین بن علی بن ابومحمدرضاءالدین حسن ملقب به کمال الدین بن فخرالدین محمدبن محمدرضی الدین زاهد بن رضی الدین محمد بن زید بن داعی بن زید بن علی بن حسین بن حسن التج بن ابیالحسن العلی بن ابومحمدحسن الرئیس بن حسن الفطس بن علی الاصغر
ابن امام زین العابدین علیه السلام
ابن امام حسین علیه السلام
ابن امام علی بن ابیطالب علیه السلام ابن عبدالمطلب ابن هاشم