علی (ع) وصی و جانشین پیامبر اسلام (ص) |
نوشته شده توسط دین نگار |
علی (ع) وصی و جانشین پیامبر اسلام (ص)
پرویز مشکیننژاد
|
علی (ع) در کنار حامل وحی و تحت تربیت وحی |
نوشته شده توسط دین نگار |
علی (ع) در کنار حامل وحی و تحت تربیت وحیعلی(ع) مظهر همه آیات الهی و جلوه تام کتاب تدوینی (قرآن)است. او کتاب عینی خداوند است و همان راهی را پیموده که قرآنکریم ترسیم نموده و همانگونه زیست کرده که خداوند در کتابشرهنمون شده است. پیوند علی(ع) و قرآن پیوندی حقیقی است ویکی بدون دیگری متصور نیست، چنان که پیامبر اکرم(ص) درسخنی بلند فرموده است: رابطه نهجالبلاغه با قرآن رابطه نهجالبلاغه با قرآن رابطهای تنگاتنگ و سخت نزدیکاست، زیرا نهجالبلاغه نازله روح مطهری است که وجودش با قرآنیکی بود و چنان در قرآن کریم جذب گردیده بود که جسم و روحشاز آن بود. از همین وجه است که نهجالبلاغه را >اخ القرآنالکریم<27 نامیدهاند. واژه >اخ< در اصل به معنی برادر، رفیق ومصاحب است و در واقع کسی را گویند که با دیگری در پدر و مادر ویا در یکی از آن دو و یا همشیر بودن با دیگری شریک باشد و بهصورت استعاره به هر که با دیگری در قبیله یا در دین یا در کار وصفت یا معامله و دوستی و در مناسبات دیگر مشارکت داشته باشدبرادر گویند;28 و در معنای مجازی به مفهوم مصاحب و همزاد ومانند و مشابه به کار میرود و روشن است که اخوت نهجالبلاغه باقرآن از همین باب است، و به همین دلیل است که نهجالبلاغه هرگزطراوت و تازگی و جلوهگری خویش را از دست نمیدهد و از هر زبانکه شنیده شود نامکرر است. موضوعات نهجالبلاغه و قرآن قرآن کریم مجموعهای است از معارف حقیقی درباره خدا،انسان، هستی، جامعه و تاریخ; و در آن بینشها، گرایشها،ارزشها، روشها، کنشها و گویشها تبیین شده است ونهجالبلاغه نیز به تبع قرآن کریم کتابی است که در آن بینشها ونگرشهای اصیل و حقیقی نسبت به عالم و آدم و خالق عالم و آدمتبیین شده است و بیانگر گرایشها و تعلقها و ریشهیابیتعلقهای انسانی و تلاش برای سیر دادن آدمیان به تعلقی صحیحاست که موجب سعادت و عزت این جهانی و فلاح و رستگاری آنجهانی مردمان میشود. نهجالبلاغه به تبع قرآن کریم بیانگرارزشها و ضد ارزشها و راهنمونی انسان و جوامع انسانی به سویارزشهای الهی- انسانی و همچنین نشان دادن روشها و خطمشیهای درست برای رساندن انسان و جوامع به مقصد و مقصود ودور کردن آنان از به کارگیری روشهای باطل و فروغلطیدن درراههای نادرست است; و مجموعهای تربیتی است که همه وجوهتربیتی انسان و جوامع انسانی را در بردارد و کنشها و گویشهایآدمیان را به سامانی مطلوب میآورد; و تعالیم نهجالبلاغه راهیاست برای شکوفا شدن استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق. مصطفی دلشاد تهرانی |
رآن و شاخصههاى اخلاق نبوى |
نوشته شده توسط محسن |
قرآن و شاخصههاى اخلاق نبوى
|
خلوت غار حرا را آشوبی بر آشفته است ، نسیم آسمانی همراز روحی گشته که مانوس با آسمان است ، ستاره ای که با فروغش آتشکده ها را به دست غروب سپرد و کنگره های کاخ استبداد کسری را فرو ریخت ، اینک پیام رسالت نجوا میکند. راهی از نور در امتداد آسمان تا زمین مکه و افق تا افق ، فرشتگان صف در صف از جبرئیل تا میکائیل و غار حراء در هاله ای از نور، با خورشیدی در میان ، جبرئیل ارام بر زمین گام میگذارد، زمین حریر گون میشود، نبض زمان تند میزند، شب می گریزد، چلچراغ هستی به استقبال می شتابد، سفیر وحی دفتر می گشاید، امین را میخواند که : محمد بخوان ! نگار درس ناخوانده با بهت به سفیر مینگرد: چه بخوانم ؟
بخوان بنام خدایی که خلق از او پیدا شد و این خلق از او دانا شد.
بدینسان حرا با حریم رسالت ، کعبه امال عشاق میشود و اولین قطره از دریای بزرگ وحی درون غار ریزش میکند و غار به پهنای دریا میشود.
فروغ نگاهش گرما بخش ساقه های شکننده و ظریفی میشود که زیر خروارها، خاک جاهلیت خرد میشدند. خنکنای گوارای کلامش ، آتش نمرودیان را به خاکستر می نشاند.
بد بیضائی او بساط سحر و کفر و عناد درهم می ریزد، دم مصطفائیش ، عطر خوشبوی زندگی می پراکند، دلهای فرو مرده در انتظار قاصد بیداریند.
اری محمد (ص ) قاصد بیداری دلها میشود، اری محمد (ص ) عازم پیکار با بت ها میشود.
نور رسالت مصطفی بر بوستان علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام می تابد و کوثر وجود فاطمه علیها السلام عطیه های هدایت را بر دنیای ناقص و ابتر مردمان می بخشاید صراط مستقیم با نور ترسیم میشود، از حسن و حسین علیه السلام تا مهدی (عج ) رایت رسالت از بعثت محمد (ص ) تا میلاد وارث بر چکاده بلند امامت به اهتزاز می آید و میلاد قائم (عج ) بر گوش بازنشسگان از حقیقت سیلی می نوازد.
حضور حجت ، پای بهانه گیری را به زنجیر میکشد، انسان برای گریز از خسران دل ! ولایت ولی عصر می سپارد تا با استمداد از ابا صالح در زمره صالحین باشد.
صاحب از ورای زمان و اعصار و تاریخ ، جانها را تصاحب میکند.
بعثت و حضور محمد (ص )، فروغ چشمان کم سوی منتظران سوخته در هجران منتظر قائم میشود و عزیز مصر را به کنعان وجود می خواند.
اینک همان چشمان که به التماس نجات بر استان حرا می نگریست در افق اعلی به انتظار آمدن منجی که وارث بزرگ بعثت است لحظه شماری می کند.
اری مهدی خواهد آمد، منتقم خواهد آمد و به اسم رب کتاب قطور رحمت و محبت را بر تمام کائنات خواهد خواند.
باده از خم خانه مولا بریز
باده ای بی رنگ و آتشگون بده
زانکه دوشم داده ای افزون بده
ای انیس خلوت شبهای من
می چکد نام تو از لبهای من
محو کن در باده ات جام مرا
کربلایی کن سرانجام مرا
یا علی، درویش و صوفی نیستم
فاش می گویم که کوفی نیستم
موجها را می شناسی مو به مو
شرحی از زلف پریشانت بگو
باز کن دیباچه توحید را
تا بجوید ذره ای خورشید را
یا علی بار دگر اعجاز کن
مشتهای کوفیان را باز کن
باز کن چشمان نازآلوده را
بنگر این چشم نیاز آلوده را
شاهد اقبال در آغوش کیست؟
کیسه نان و رطب بر دوش کیست؟
کیست آن کس کز علی یادی کند؟
بر یتیمان من امدادی کند؟
دست گیرد کودکان درد را
گرم سازد خانه های سرد را
شد زمین لبریز مسکین و یتیم
ما گرفتار کدامین هیأتیم
با یتیمان چاره "لاتقهر" بود
پاسخ سائل "ولا تنهر" بود
دست بردار از تکبر وز خطا
شیعه یعنی جود و احسان و عطا
یا علی، امروز تنها مانده ایم
در هجوم اهرمن ها مانده ایم
یا علی، شام غریبان را ببین
مردم سر در گریبان را ببین
گردش گردونه را بر هم بزن
زخمهای کهنه را مرهم بزن
حیدرا یک جلوه محتاج توأم
دار برپا کن که حلاج توأم
جلوه ای کن تا که موسایی کنم
یا به رقص آیم مسیحایی کنم
یک دو گام از خویشتن بیرون زنم
گام دیگر بر سر گردون زنم
گام بردارم، ولی با یاد تو
سر نهم بر دامن اولاد تو
شیعه یعنی شرح منظوم طلب
از حجاز و کوفه تا شام و حلب
شیعه یعنی یک بیابان بی کسی
غربت صد ساله بی دلواپسی
شیعه یعنی صد بیابان جستجو
شیعه یعنی هجرت از من تا به او
شیعه یعنی دست بیعت با غدیر
بارش ابر کرامت بر کویر
شیعه یعنی عدل و احسان و وقار
شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
از عدالت گر تو می خواهی دلیل
یاد کن از آتش و دست عقیل
جان مولا حرف حق را گوش کن
شمع بیت المال را خاموش کن
این تجملها که بر خوان شماست
زنگ مرگ و قاتل جان شماست
شیعه یعنی وعده ای با نان جو
کشت صد آیینه تا فصل درو
شیعه یعنی قسمت یک کاسه شیر
بین نان خشک خود با یک اسیر
گر چه قرآن را مرتب خوانده ایم
از قلم نقش مرکب خوانده ایم
سوره ها خواندیم بی وقف و سکون
کس نشد واقف به سر "یسطرون"
تا به کی در لفظ مانی همچو من
سیر معنا کن چو هفتاد و دو تن
شیعه یعنی عشقبازی با خدا
یک نیستان تکنوازی با خدا
شیعه یعنی هفت خطی در جنون
شیعه توفان می کند در کاف و نون
شیعه یعنی تندر آتش فروز
شیعه یعنی زاهد شب، شیرروز
شیعه یعنی شیر، یعنی شیر مرد
شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد
شیعه یعنی تیغ، تیغ موشکاف
شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف
شیعه یعنی سابقون السابقون
شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون
شیعه باید آبها را گل کند
خط سوم را به خون کامل کند
خط سوم خط سرخ اولیاست
کربلا بارزترین منظور ماست
شیعه یعنی بازتاب آسمان
بر سر نی جلوه رنگین کمان
شیعه یعنی امتزاج نار و نور
شیعه یعنی رأس خونین در تنور
شیعه یعنی هفت وادی اضطراب
شیعه یعنی تشنگی در شط آب
شیعه یعنی دعبل چشم انتظار
می کشد بر دوش خود چل سال دار
شیعه باید همچو اشعار کمیت
سر نهد برخاک پای اهل بیت(ع)
یا فرزدق وار در پیش هشام
ترک جان گوید به تصدیق امام
مادر موسی که خود اهل بلاست
جرعه نوش از باده جام بلاست
در تب پژواک بانگ الرحیل
می نهد فرزند بر دامان نیل
نیل هم خود شیعه مولای ماست
اکبر اوییم و او لیلای ماست
اضطراب و دلهره سراسر «مدینه» را فراگرفته بود. یاران پیامبر با دیدگانی اشکبار،
و دلهائی آکنده از اندوه دور خانهی پیامبر گرد آمده بودند، تا از سرانجام بیماری پیامبر
آگاه شوند.
گزارشهائی که از داخل خانه به بیرون میرسید، از وخامت وضع مزاجی آن حضرت
حکایت میکرد؛ و هر نوع امید به بهبودی را از بین میبرد و مطمئن میساخت که جز
ساعاتی چند، از آخرین شعلههای نشاط زندگی پیامبر باقی نمانده است.
گروهی از یاران آن حضرت علاقمند بودند که از نزدیک رهبر عالیقدر خود را زیارت
کنند، ولی وخامت وضع پیامبر اجازه نمیداد در اطاقی که وی در آن بستری گردیده بود؛
جز اهلبیت وی، کسی رفت و آمد کند.
دختر گرامی و یگانه یادگار پیامبر، فاطمه (ع)، در کنار بستر پدر نشسته بود، و بر
چهرهی نورانی او نظاره میکرد. او مشاهده مینمود که عرق مرگ، بسان دانههای
مروارید، از پیشانی و صورت پدرش سرازیر میگردد. زهرا (ع)، با قلبی فشرده و
دیدگانی پر از اشک و گلوی گرفته، شعر زیر را که از سرودههای ابوطالب درباره پیامبر
عالیقدر بود، زمزمه میکرد و میگفت:
چهرهی روشنی که به احترام آن، باران از ابر درخواست میشود، شخصیتی که پناهگاه
یتیمان و نگهبانان بیوه زنان است.
در این هنگام، پیامبر دیدگان خود را گشود، و با صدای آهسته به دختر خود فرمود:
این شعری است که ابوطالب دربارهی من سروده است؛ ولی شایسته است به جای آن،
آیهی زیر را تلاوت نمائید: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل
انقلبتم علی اعقابکم و من یتقلب علی عقبیه فلن یضر اللَّه شیئا و سیجزی الشاکرین»: (1)
محمد پیامبر خدا است و پیش از او پیامبرانی آمدهاند و رفتهاند. آیا هرگاه او فوت کند و
یا کشته شود، به آئین گذشتگان خود بازمیگردید؟ هرکس به آئین گذشتگان خود بازگردد
خدا را ضرر نمیرساند و خداوند سپاسگزاران را پاداش میدهد.(2)
پیامبر با دختر خود سخن میگوید:
تجربه نشان میدهد که عواطف در شخصیتهای بزرگ، بر اثر تراکم افکار و فعالیتهای
زیاد، نسبت به فرزندان خود کمفروغ میگردد. زیرا اهداف بزرگ و افکار جهانی آنچنان
آنان را به خود مشغول میسازد که دیگر عاطفه و علاقه به فرزندان، مجالی برای بروز
و ظهور نمییابد؛ ولی شخصیتهای بزرگ معنوی و روحانی از این قاعده مستثنی هستند.
آنان با داشتن بزرگترین اهداف و ایدههای جهانی و مشاغل روزافزون، روح وسیع و روان بزرگی دارند، که گرایش به یک قست، آنها را از قسمت دیگر بازنمیدارد.
علاقهی پیامبر به یگانه فرزند خود، از عالیترین تجلی عواطف انسانی بود تا آنجا که پیامبر هیچگاه بدون وداع با دختر خود، مسافرت نمیکرد و هنگام مراجعت از سفر قبل از همه
به دیدن او میشتافت. در برابر همسران خود، از وی احترام شایستهای به عمل میآورد،
و به یاران خود میفرمود:
«فاطمه پارهی تن من است. خشنودی وی خشنودی من، و خشم او خشم من است». (3)
دیدار زهرا، او را به یاد پاکترین و عطوفترین زنان جهان، «خدیجه» میانداخت که در
راه هدف مقدس شوهر، به سختیهای عجیبی تن داد و ثروت و مکنت خود را در آن راه
بذل نمود.
در تمام روزهایی که پیامبر بستری بود، فاطمه «ع» در کنار بستر پیامبر نشسته و لحظهای
از او دور نمیشد. ناگاه پیامبر به دختر خود اشاره نمود که با او سخن بگوید. دختر پیامبر
قدری خم شد و سر را نزدیک پیامبر آورد. آنگاه پیامبر با او به طور آهسته سخن گفت.
کسانی که در کنار بستر پیامبر بودند، از حقیقت گفتگوی آنها آگاه نشدند. وقتی سخن پیامبر
به پایان رسید، زهرا سخت گریست و سیلاب اشک از دیدگان او جاری گردید. ولی مقارن
همین وضع، پیامبر بار دیگر به او اشاره نمود و آهسته با او سخن گفت. این بار زهرا با
چهرهای باز و قیافهای خندان و لبان پر تبسم سر برداشت. وجود این دو حالت متضاد در
وقت مقارن، حضرا را به تعجب واداشت. آنان از دختر پیامبر خواستند که از حقیقت گفتار
پیامبر آگاهشان سازد. زهرا فرمود: من راز رسول خدا را فاش نمیکنم.
پس از درگذشت پیامبر، زهرا (ع) روی اصرار «عائشه»، آنان را از حقیقت ماجرا آگاه
ساخت و فرمود: پدرم در نخستین بار مرا از مرگ خود مطلع نمود و اظهار کرد که من از
این بیماری بهبودی نمییابم. برای همین جهت به من، گریه و ناله دست داد، ولی بار دیگر
به من گفت که تو نخستین کسی هستی که از اهلبیت من، به من ملحق میشوی. این خبر به
من نشاط و سرور بخشید، فهمیدم که پس از اندکی به پدر ملحق میگردم. (4)
در آخرین لحظههای زندگی، چشمان خود را باز کرد و گفت: برادرم را صدا بزنید تا بیاید
در کنار بستر من بنشیند. همه فهمیدند مقصودش علی است. علی در کنار بستر وی نشست،
ولی احساس کرد که پیامبر میخواهد از بستر برخیزد. علی پیامبر را از بستر بلند نمود و
به سینهی خود تکیه داد. (5)
چیزی نگذشت که علائم احتضار، در وجود شریف او پدید آمد. شخصی از ابنعباس
پرسید، پیامبر در آغوش چه کسی جان سپرد. ابنعباس گفت: پیامبر گرامی در حالی که
سر او در آغوش علی بود، جان سپرد. همان شخص افزود که عایشه مدعی است که سر
پیامبر بر سینهی او بود که جان سپرد. ابنعباس گفتهی او را تکذیب کرد و گفت: پیامبر در
آغوش علی جان داد. و علی و برادر، من، فضل او را غسل دادند. (6)
امیر مؤمنان، در یکی از خطبههای خود به این مطلب تصریح کرده میفرماید:
«و لقد قبض رسولاللَّه و ان رأسه لعلی صدری...
و لقد ولیت غسله والملائکة اعوانی». (7)
پیامبر در حالی که سر او بر سینهی من بود، قبض روح شد. من او را در حالی که
فرشتگان مرا یاری و کمک میکردند، غسل دادم.
گروهی از محدثان نقل میکنند که آخرین جملهای که پیامبر در آخرین لحظات زندگی
خود فرمود، جملهی «لا، مع الرفیق الاعلی» بوده است. گویا فرشتهی وحی او را در
موقع قبض روح مخیر ساخته است که بهبودی یابد و بار دیگر به این جهان بازگردد؛
و یا پیک الهی رسانیده است که میخواهد به سرای دیگر بشتابد و با کسانی که در آیهی
زیر به آنها اشاره شده، بسر ببرد. «فأولئک مع الذین أنعم اللَّه علیهم من النبیین والصدیقین
والشهداء والصالحین و حسن أولئک رفیقاً»: (8)آنان با کسانی هستند که خداوند به آنها
نعمت بخشیده؛ از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان، و اینها چه نیکو دوستان و
رفیقانی هستند. پیامبر این جمله را فرمود و دیدگان و لبهای وی روی هم افتاد. (9)
1ـ سورهی آلعمران/ 144.
2ـ «ارشاد»/ 98.
3ـ «صحیح بخاری»، ج 5/ 21.
4ـ «طبقات ابنسعد»، ج 2/ 247؛ «کامل»، ج 2/ 219.
5ـ «طبقات ابنسعد»، ج 2/ 247، «کامل»، ج 2/ 263.
6ـ «طبقات»، ج 2/ 263.
7ـ نهجالبلاغه.
8ـ «اعلامالوری»/ 83.
9ـ سورهی نساء/ 69.
» زندگینامه احمد بن موسی (ع)
آرامگاه سید میراحمدبن موسی الکاظم (ع) برادر حضرت رضا (ع) – معروف به شاه چراغ در مرکز شیراز و کنار میدانی به نام احمدی قرار دارد.
گنبد نیلوفری شاه چراغ به سبک بسیار زیبایی کاشی کاری شده و از دور پیداست. این آرامگاه در نزد شیرازی ها دارای شکوه و قداست خاصی است و به همین مناسبت همیشه زیارتگاه مؤمنین و مؤمنات بوده است. درون حرم را با به کار بردن آینه های ریز رنگین، به سبکی هنرمندانه، آینه کاری کرده و انواع خط های زیبای فارسی و عربی، تزیین کننده نمای اطراف آینه ها و کاشی ها است. بنای حرم، مشتمل بر ایوانی در جلو و حرمی گسترده در پشت ایوان است که در چهار جانب حرم، چهار شاه نشین قرار گرفته و مسجدی نیز در پشت حرم (سمت غرب) ساخته شده است. ضریح مطهر در شاه نشین زیر گنبد قرار دارد و از نقره ساخته شده است.
حیاط شاه چراغ دارای دو در اصلی ورودی است که در سمت جنوب و شمال حرم از زیر دو سر در بزرگ کاشی کاری شده گذشته و وارد حیاط وسیع حرم می شویم. در میان حیاط، حوض بزرگ فواره داری ساخته شده و در اطراف حوض درختکاری شده است. حرم مطهر شاهچراغ در سمت غرب حیاط و حرم سید میر محمد(ع)- برادر شاه چراغ – در سمت شمال شرقی حیاط قرار دارد.
غیر از دو در اصلی، دو در فرعی دیگر نیز وجود دارد که یکی به بازار حاجی و دیگر به مسجد جامع عتیق می رود درگاه مانندی نیز از ضلع شمال حیاط وارد بازار شاه چراغ می شود.
در دور تا دور حیاط، اتاق هایی دو طبقه ساخته شده که در پیشانی و جرزهای جلو آنها کاشی کاری شده است. ستون های آهنی ایوان حرم به وسیله چوب های نفیس پوشش داده شده و در سقف مسطح آن نیز چوب منبت کاری شده به کار رفته است. امکانات وسیعی مثل پاسگاه انتظامی، دفتر پست و مخابرات، کتابخانه و موزه در این حیاط وسیع برای رفاه مردم ایجاد شده است.
ویژگی های شخصیت احمد (ع) :
حضرت احمد (ع) در نزد پدرش امام موسی کاظم(ع)، از جایگاه و احترام ویژه ای برخوردار بوده است. نوشته اند که حضرت احمد، مردی کریم، جلیل القدر، بزرگوار و پارسا بود. حضرت امام موسی کاظم (ع) به دلیل علاقه ای که به حضرت احمد (ع) داشت، ملکی به نام یسیره را به او هدیه کرد، ملکی که بعدها حضرت احمد (ع) آن را فروخت و به وسیله آن هزار اسیر را آزاد کرد.
پیشنهاد شیعیان برای امامت حضرت احمد بعد از امام موسی کاظم (ع)
اعتبار و جایگاه احمد(ع) در بین فرزندان امام موسی (ع) تا اندازه ای بود که پس از شهادت امام موسی کاظم (ع)، گروهی از مردم به حمایت از امامت احمد (ع) برخاستند و فرقه ای به نام امامیه را پدید آوردند.
شهادت احمدبن موسی (ع) :
بنا به دستور قتلغ، سربازان وی به پناهگاه حضرت احمدبن موسی(ع) حمله ور شدند آن حضرت، شجاعانه در برابر سربازان به دفاع از خود پرداخت. دشمنان که از پس او برنمی آمدند، دیوار پشتی مخفی گاه حضرت را خراب کرده و به درون خانه او نفوذ کردند و از پشت سر با شمشیر، فرق مبارک آن حضرت را شکافتند و سپس خانه را بر بدن مطهر او ویران کردند، این واقعه در تاریخ 17 رجب رخ داده است.
پیدایش قبر احمدبن موسی(ع) :
تاریخ نویسان، زمان پیدایش قبر حضرت احمد را یکسان ننوشته اند. گروهی آن را در زمان امیر عضدالدوله دیلمی (373-338) و گروهی دیگر، در زمان امیر مقرب الدین مسعودبن بدر (متوفی به سال 665 ه.ق) نوشته اند.
تاریخچه آرامگاه احمدبن موسی(ع) :
در سال 745 (ه.ق) مادر شاه شیخ ابواسحاق اینجو پادشاه فارس، ملکه تاشی خاتون اقدامات نیکویی بر بارگاه آن حضرت انجام داد. این بانوی نیکوکار، اقدام به بهسازی بارگاه کرد و در عرض 5 سال از سال 745 تا 750 (ه.ق) آرامگاهی وسیع و گنبدی بلند بر آن ساخت. همچنین در جنب آرامگاه، مدرسه ای وسیع بنا کرد. او همچنین تعداد زیادی از مغازه های بازار نزدیک حرم و ملک میمند فارس را وقف بر این آستان مقدس کرد.
ابن بطوطه جهانگرد مراکشی که در سال 748 (ه.ق) برای بار دوم به شیراز سفر کرده، در سفرنامه خود درباره اقدامات ملکه تاشی خاتون و توصیف آرامگاه، چنین نوشته است:
این آرامگاه در نظر شیرازی ها احترام تمام دارد و مردم برای تبرک و توسل به زیارتش می روند. تاشی خاتون، مادر شاه ابواسحاق، در جوار این بقعه بزرگ، مدرسه و زاویه ای ساخته است که در آن به اطعام مسافران می پردازند و عده ای از قاریان پیوسته بر سر تربت امام زاده، قرآن می خوانند شب های دوشنبه، خاتون به زیارت آرامگاه می آید و در آن شب قضات و فقها و سادات شیراز نیز حاضر می شوند. این جمعیت در بقعه جمه می شوند و با آهنگ خوش به قرائت قرآن مشغول می شوند. خوراک و میوه به مردم داده م یشود و پس از صرف طعام، واعظ، بالای منبر می رود و تمام این کارها در بین نماز عصر و شام انجام می گیرد.
خاتون در غرفه مشبکی که مشرف به مسجد است، می نشیند. در آخر هم (به احترام این بقعه) همانند سرای پادشاهان طبل و شیپور و بوق می نوازند.
در سال 912 (ه.ق) به دستور شاه اسماعیل صفوی، بهسازی گسترده ای بر آرامگاه انجام گرفت. 85 سال بعد بر اثر زلزله سال 997 (ه.ق)، نیمی از گنبد آرامگاه ویران شد که دوباره در سال های بعد بازسازی گردید.
در سال 1142 (ه.ق) نادرشاه افشار بهسازی گسترده ای بر این آرامگاه انجام داد و به دستور او قندیل بزرگی در زیر سقف و گنبد آویزان کردند. نادرشاه پیش از گرفتن شیراز و غلبه بر افغان ها، پیمان بسته بود که اگر در جنگ پیروز شود، بهسازی شایسته ای بر این بقعه انجام دهد. بنابراین پس از پیروزی بر افغان ها و تسلط شیراز، 1500 تومان پول آن زمان را صرف بهسازی شاه چراغ کرد و قندیل او 720 مثقال وزن داشته که از طلای ناب و زنجیر نقره ای ساخته بوده اند. این قندیل تا سال 1239 (ه.ق) همچنان آویزان بود.
در زلزله سال 1239 (ه.ق) شیراز با خاک یکسان شد و این آرامگاه نیز به کلی مخروبه گردید، نویسنده تذکره دلگشا که خود شاهد این زلزله بوده است چنین می نویسد:
گنبد بقعه (شاه چراغ) که از غایت ارتفاع، آفتاب جهان تاب هر روز در نیم روز خود را در سایه آن کشیدی به یک دفعه چنان بر زمین خورد که زمین شکافته و در اعماق خاک فرو رفت… و آن عمارات عالی … تو گویی همیشه ویران بوده … .
پس از زلزله، قندیل اهدایی نادرشاه را فروختند و صرف بازسازی آرامگاه کردند.
در سال 1243 (ه.ق) به دستور فتحعلی شاه قاجار، حسینعلی میرزا فرمانفرما، پی گیر شد تا کف بقعه را یک متر از سطح زمین بلندتر بسازد. این کار صورت گرفت و به جای استفاده از سنگ و ساروج، آن را از سنگ و آجر و گچ بنا کردند و در آخر ضریحی نقره ای بر مزار مطهر نصب کردند. در سال 1269 (ه.ق) بر اثر زلزله، گنبد آرامگاه شکست و فرو ریخت. در همان سال محمدناصر ظهیرالدوله آن را نوسازی کرد.
در سال 1289 (ه.ق) مسعود میرزا ظل السلطان دری نقره ای بر ورودی حرم نصب کرد و در سال 1292 (ه.ق) شاهزاده ظل السلطان، ساعت زنگ دار بزرگی بر برج جنوبی بقعه نصب کرد.
در سال 1306 (ه.ق) آینه کاری مفصلی بر دیوارهای داخل حرم انجام گرفت.
در سال 1336 خورشیدی، آخرین گنبد قدیمی آرامگاه برچیده شد و اولین گنبد با بتون آرمه ای توسط انجمن آثار ملی و اداره باستان شناسی فارس ساخته شد.
در سال 1360 خورشیدی با حکمی از سوی حضرت امام خمینی (ره) سید محمد مهدی دستغیب به تولیت آستان مقدس احمدی و محمدی منصوب شدند.
از نخستین سال های پس از انقلاب اسلامی، تاکنون کارهای زیر انجام گرفته است:
- توسعه مجموعه فرهنگی مذهبی حرم در زمینی به مساحت 100 هزار متر مربع.
- ایجاد 162 حجره در دور تا دور حیاط در دو طبقه که پیشانی و تاق نمای این حجره ها تماماً کاشی کاری شده است.
- نصب سنگ مرمر در کف حرم مطهر و دیوارهای اطراف.
- سنگ فرش کردن حیاط وسیع آرامگاه.
- ساخت سر در جنوبی که اسکلت این در، بتون آرمه است و قسمتی از وصیت نامه امام بر روی کاشی معرق به خط نستعلیق
زینت بخش فضای درونی آن است. دو لنگه در وروردی آن از چوب ساج تهیه شده و به وسیله ورق و قبه های هشت پر برنزی آراسته شده است.
- در غرب حرم، سالنی زیبا ساخته شده که کف آن و دیوارهای اطراف تا ارتفاع 1.5 متر سنگ مرمر شده و اسامی الهی با خط زیبا و به رنگ طلایی بر سطح آن نوشته شده اتس. پنجره های مشبک چوبی و شیشه های رنگی در شکل مختلف، زیبایی آن را دوچندان کرده است. آینه کاری و گچ بری آن به سبک سنتی انجام گرفته است.
- ساخت گلدسته جنوبی، این گلدسته شبیه و قرینه گلدسته شمالی است. کاشی کاری آن دارای رنگ طبیعی است. اگر چه بدنه آن و نوشته هایش شبیه گلدسته شمالی است اما سطح گلدسته شمالی به نام های خداوند مزین شده و حال آن که بر بدنه این گلدسته،
نام های امامان و لقب های آنها با هنرمندی خاصی نوشته شده ا ست.
- در سقف ایوان، چوب ساج به کار رفته و اسامی الهی و ائمه اطهار با چوب نارج و افرا بر آن نوشته شده است.
- حوض بزرگی در میان حیاط با الهام از سبک مذهبی ساخته شده است. سنگ های بزرگ این حوض از جنس چینی است و از معادن نی ریز فارس تهیه شده است.
- در دور تا دور آرامگاه، خارج از محوطه، بازارهایی دوطبقه ساخته شده اند. ساختمان این بازارها اگر چه با مصالح نوین ساخته شده، اما در ساخت آن، شیوه سنتی و معماری اصیل ایرانی محفوظ مانده است.
ارسال کننده مطلب : خانم حسین زاده
سایت رهبران شیعه
|
|||||||||||||||||||
صفحه اصلی /a>عضویت رایگان / دسترسی به RSS محتوا / جستجو در محتوا / گنجینه عکس و عکاسی / وب سایت های مفید / مشاوره / سوالات رایج / راهنمای نقشه وب سایت / درباره تبیان / تماس با تبیان
تمامی حقوق مادی و معنوی متعلق به دبیرخانه دائمی جشنواره وبلاگ های دینی می باشد
|
|||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||
© 2004- 20112011Tebyan. The content is copyrighted to Amit Agarwal and may not be reproduced on other websites.
|