حقانیت شیعه

اجتماعی

زمستان 89 - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی


بسم رب الشهداء. الصدیقین

آخر شب بود . شاهرخ مرا صدا کرد و گفت : امشب برای شناسایی می ریم جاده ابوشانک .

با عبور از میان نیروهای دشمن به یکی از روستاها رسیدیم . دو افسر عراقی داخل یک سنگر نشسته


بودند . یکدفعه دیدم سرنیزه اش را برداشت و رفت سمت آن ها ، با تعجب گفتم : شاهرخ چیکار می کنی


؟!!!

گفت : هیچی ، فقط نگاه کن ! مطمئن شد کسی آن اطراف نیست . خوب به آن ها نزدیک شد . با


شگردی خاص هر دو آن ها را به اسارت درآورد و برگشت .

کمی از روستا دور شدیم . شاهرخ گفت : اسیر گرفتن بی فایده است . باید این ها رو بترسونیم . بعد


چاقویی برداشت . شروع کرد به تهدید آن ها . می گفت : شما رو می کشم و می خورم !!!

دست و پا شکسته عربی صحبت می کرد . اسیرها حسابی ترسیده بودند . گریه می کردند . التماس می


کردند . شاهرخ هم ساعتی بعد آن ها را آزاد کرد . !!!

مات و ممبهوت به شاهرخ نگاه می کردم. برگشت به سمت من و گفت : باید دشمن از ما بترسد .

باید از ما وحشت داشته باشد . من هم کار دیگری به ذهنم نرسید !

شب های بعد هم این کار را تکرار کرد . اسیر را حسابی می ترساند و رها می کرد . مدتی بعد نیروهای ما


سازمان یافته شدند . شاهرخ هم اسرا را تحویل می داد . این کار او دشمن را عجیب به وحشت انداخته


بود تا اینکه ؛

از فرماندهی اعلام شد : نیروهای دشمن از یکی از روستاها عقب نشینی کردند . قرار شد من به همراه


شاهرخ جهت شناسایی به آنجا برویم . معمولا هم شاهرخ بدون سلاح به شناسایی میرفت و با سلاح بر


می گشت !!!

ساعت شش صبح و هوا روشن بود . کسی را هم در آنجا ندیدیم . در حین شناسایی و در میان خانه های


مخروبه روستا یک دستشویی بود که نیروهای محلی قبلا با چوب و حلبی ساخته بودند .

شاهرخ گفت : من نمی تونم تحمل کنم . می رم دستشویی !!! گفتم : اینجا خیلی خطرناکه مواظب باش .

من هم رفتم پشت یک دیوار سنگر گرفتم . داشتم به اطراف نگاه می کردم . یکدفعه دیدم یک سرباز عراقی


، اسلحه به دست به سمت ما می آید . از بی خیالی او فهمیدم که متوجه ما نشده .

او مستقیم به محل دستشویی نزدیک می شد . می خواستم به شاهرخ خبر بدهم اما نمی شد .

کسی همراهش نبود . از نگاه های متعجب او فهمیدم راه را گم کرده . ضربان قلبم به شدت زیاد شده


بود . اگر شاهرخ بیرون بیاید ؟

سرباز عراقی به مقابل دستشویی رسید . با تعجب به اطراف نگاه کرد . یکدفه شاهرخ با لگد در را باز کرد و


فریاد کشید : وایسا !!!

سرباز عراقی از ترس اسلحه اش را انداخت و فرار کرد . شاهرخ هم به دنبالش می دوید . از صدای او من


هم ترسیده بودم . رفتم و اسلحه اش را برداشتم بالاخره شاهرخ او را گرفت و به سمت روستا برگشت .

سرباز عراقی همینطور ناله و التماس می کرد . می گفت : تو رو خدا منو نخور !!! کمی عربی بلد بودم .


تعجب کردم و گفتم : چی داری می گی ؟!!!

سرباز عراقی آراک که شد به شاهرخ اشاره کرد و گفت : فرمانهان ما قبلا مشخصات این آقا را داده اند . به


همه ماهم گفته اند : اگر اسیر او شوید شما را می خورد !!! برای همین نیروهای ما از این مکنطقه و این


آقا می ترسند .

خیلی خندیدیم . شاهرخ گفت : من ایهمه دنبالت دویدم و خسته شدم . اگه می خوای نخورمت باید منو تا


سنگر نیروهامون کول کنی !

سرباز عراقی شاهرخ را کول کرد و حرکت کردیم . چند قدم که رفتیم گفتم : شاهرخ ، گناه داره تو صدو


سی کیلو هستی این بیچاره الان می میره . شاهرخ هم پایین آمد . بعد از چند دقیقه به سنگر نیروهای


خودی رسیدیم و اسیر را تحویل دادیم .

شب بعد ، سید مجتبی همه فرماندهان گروه های زیر مجموعه فداییان اسلام را جمع کرد و گفت : برای


گروه های خودتان ، اسم انتخاب کنید و به نیروهایتان کارت شناسایی بدهید .

شیران درنده ، عقابان آتشین ة این ها نام گروه های چریکی بود . شاهرخ هم نام گروهش را گذاشت :


آدم خوارها !!!

سید پرسید : این چه اسمیه ؟! شاهرخ هم ماجرای کله پاچه و اسیر عراقی را با خنده برای بچه ها تعرف


کرد .

((محمد تهرانی ، آخرین همرزم شاهرخ))


یا زهرا...





تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:30 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

بسم رب الشهداء و الصدیقین


مرتب می گفت : من نمی دونم ، باید هر طور شده کله پاچه پیدا کنی !


گفتم : آخه آقا شاهرخ تو این آبادان محاصره شده غذاهم درست پیدا نمیشه چه برسه به کله پاچه !؟


بالاخره با کمک یکی از آشپزها کله پاچه فراهم شد. گذاشتم داخل یک قابلمه ، بعد هم بردم مقرّ شاهرخ


و نیروهایش .


فکر کردم قصد خوشگذرانی و خوردن کله پاچه دارن . اما شاهرخ رفت سراغ چهار اسیری که صبح همان


روز گرفته بودند .


آنها را آورد و روی زمین نشاند . یکی از بچه های عرب را هم برای ترجمه آورد . بعد شروع به صحبت کرد  :


خبر دارید دیروز فرمانده یکی از گروهان های شما اسیر شد . اسرای عراقی با علامت سر تایید کردند .


بعد ادامه داد : شما متجاوزید . شما به ایران حمله کردید . ما هر اسیری را بگیریم می کشیم و


میخوریم !!!


مترجم هم خیلی تعجب کرده بود . اما سریع ترجمه می کرد . هر چهار اسیر عراقی ترسیده بودند و گریه


می کردند . من و چند نفر دیگر از دور نگاه می کردیم و می خندیدیم .


شاهرخ بلافاصله به سمت قابلمه کله پاچه رفت . بعد هم زبان کله را در آورد . جلوی اسرا آمد و گفت :


فکر می کنید شوخی می کنم ؟! این چیه ؟!


جلوی صورت هر چهار نفرشان گرفت . ترس سربازان عراقی بیشتر شده بود . مرتب ناله می کردند .


شاهرخ ادامه داد این زبان فرمانده شماست  !!! زبان ، می فهمید ، زبان !!! زبان خودش راهم بیرون آورد و


نشانشان داد . بعد بدون مقدمه گفت : شما باید بخوریدش !!!


من و بچه های دیگه مرده بودیم از خنده ، برای همین رفتیم پشت سنگر . شاهرخ می خواست به زور زبان


را به خورد آن ها بدهد . 


وقتی حسابی ترسیدند خودش آن را خورد !!! بعد رفته بود سراغ چشم کله و حسابی آن ها را ترسانده


بود . 


ساعتی بعد در کمال تعجب هر چهار اسیر عراقی را آزاد کرد ! البته یکی از آن ها که افسر بعثی بود را


بیشتر اذیت کرد . بعد هم بقیه کله پاچه را داغ کردند و با رفقا تا آخرش را خوردند .


آخر شب دیدم تنها در گوشه ای نشسته . رفتم و کنارش نشستم . بعد پرسیدم : آقا شاهرخ یک سوال


دارم ؛ این کله پاچه ، ترسوندن عراقی ها ، آزاد کردنشون !؟


برای چی این کارهارو کردی؟!


شاهرخ خنده تلخی کرد . بعد از چند لحظه سکوت گفت : ببین یک ماه ونیم  از جنگ گذشته ، دشمن هم


از ما نمیترسه ، می دونه ما قدرت نظامی نداریم . نیروی نفوذی دشمن هم خیلی زیاد . چند روز پیش


اسرای عراقی رو فرستادیم عقب ، جالب این بود که نیروهای نفوذی دشمن اسرا رو از ما تحویل گرفتند .


بعد هم اونها رو آزاد کردند.


ما باید یه ترسی تو دل نیروهای دشمن می انداختیم . اونها نباید جرأت حمله پیدا کنند .


مطمئن باش قضیه کله پاچه خیلی سریع بین نیروهای دشمن پخش می شه !!!


((آقای کاظمی ، نقل از بچه های گروه ))


یا زهرا...




تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:30 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

بسم رب الحسین علیه السلام


امیرالمومنین ، اسدالله الغالب ، ولی الله الاعظم ، علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمایند :کن للعدو


المکاتم أشد حذراً منک للعدو المبارز» «از دشمن پنهان بیشتر از دشمن آشکار برحذر باش»


دو سه روزی است که فکر می کردم این مطلب را چطور بیان کنم که بتوانم حق مطلب را ادا کنم و منظور


خود را به دوستان گرامی برسانم .


قبل از دهه اول محرم بود که در خبر گزاری فارس مطلبی خواندم که در آن کارشناسان یهود و رژیم


صهیونیستی پس از سال ها تحقیق و بررسی در مورد کشورمان ایران به این نتیجه رسیده بودند که تنها


راه شکست دادن ایران  ، جدا کردن مردم از حسین بن علی علیه السلام و عزا داری های اوست ، که اگر


این امر محقق شود دیگر احتیاجی به برخورد فیزیکی با ایران نیست .


امسال متوجه شدم که ظرف دو سه سال اخیر چایخانه هایی که در سطح شهر هستند رو به افزایش می


باشند و سر هر کوچه و خیابانی یک چایخانه می باشد .


خیلی به ذهنم فشار آوردم که دلیل این افزایش ناگهانی چیست ؟! پیش خودم فکر کردم شاید این اتفاق 


دسیسه ای باشد از طرف رژیم صهیونیستی برای جدایی و یا دوری جوانان و مردم ما از مجالس


سیدالشهدا علیه السلام.


یادم آمد که در سال های قبل وقتی عابری از خیابانی می گذشت و در آن خیابان مجلس روضه ای برپا بود


، اگر عابر چایی هوس میکرد ، می رفت و داخل خیمه سیدالشهدا علیه السلام می شد ، گوشش با


معارف اسلامی که منبری بیان میکرد آشنا می شد و یا اگر وقت سینه زنی و روضه خوانی بود اشکی هم


می ریخت  و در آخر چایی هم میل می کردو می رفت .


اما حالا چی؟!!!


با افزایش روز افزون این چایخانه ها در سطح شهر ، که گاها در بعضی از آن ها ، مواد مخدر به جوانان


فروخته می شود که خود این امر تأسف آور را دیده ام و یا به گفته برخی از دوستان که در ناجا مشغول


خدمت رسانی می باشند ، مشاهده شده که در منطقه یوسف آباد خانم های جوان مبادرت به این امر


((پخش چای)) می کنند و یا در بعضی از آن ها غذا پخش می کنند و مردم خیلی از نذرهای  خود را به این


مکانها تحویل می دهند ، دیگر مردم و به خصوص جوانان کم تر به مجالس اهل بیت علیه السلام رفته و


شب ها تا دیر وقت در این چایخانه ها جمع می شوند و به صحبت و گفتگو درباره مسائل واهی مشغولند و


دیگر گوش آن ها با با معارف اهل بیت آشنا نمی شود و در محیط عزا داری قرار نمی گیرند .


داشتم به این فکر می کردم که اگر اسراییل بخواهد مردم و جوانان ما را از فرهنگ عاشورا جدا کند نمی


تواند یکدفعه بیاید و بگوید حسین شما فلان و فلان است و دیگر به این مجالس نروید...دشمن به گفته امام


خامنه ای برای چندصد سال آینده ما نقشه دارد و با برنامه ریزی کار می کند ، مومن باید کیّس باشد و باید


کید آنان را به خودشان برگردانیم...


داستان مانتوها یادتان هست ، اوایل که مد شده بودند بلند و گشاد بودند اما دیدیم که به مرور زمان آب


رفتند و تنگ شدند تا به حالت امروزی درآمدند و برای خیلی از مردم عادی شد .


من و دوستانم تصمیم گرفتیم انشاءالله از سال آینده در یکی از محله های  منطقه 14 تهران دیگر اجازه


برپایی این چایخانه ها را ندهیم مگر با برنامه ریزی ، مثلا جلوی هر مسجد یک چایخانه ...


یا زهرا...




تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:30 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

deborah.mihanblog.com<\/h1>

آثار و برکات سیاسی - اجتماعی سید الشهدا (علیه السلام)

1-بقای شریعت اسلام<\/h1>

2-تفسیر واحیای اسلام وامربه معروف ونهی از منکر

3-دمیدن روح استقامت وازادی خواهی

4-قیام حسینی الگوی قیام های مقدس دیگر

5-بیداری خفتگان

6-شکست یزید ویزیدیان

7-رهای از جهالت وظلالت

علیرضا رجالی تهرانی

1- بقای شریعت اسلام


  • او کشته شد که دین خدا جاودان شود جان جهان فداش که بی مثل و گوهر است

  • جان جهان فداش که بی مثل و گوهر است جان جهان فداش که بی مثل و گوهر است

اوضاع عمومی اسلام و مسلمین بسیار ناراحت کننده بود . فعالیت‏ها و تبلیغات مسموم بنی امیه علیه حضرت علی (ع) و خاندانش ، و نیز تحریفات و بدعتهایی که زیرکانه در اسلام داخل کرده بودند، شرایط را جهت نابودی اسلام و محو نام حضرت محمد (ص) آماده کرده بود. خلافت الهی به حکمت سلطنتی و دیکتاتوری تبدیل شده بود . روح شریعت اسلام یعنی پرهیزگاری و عدالت، در اجتماع دیده نمی‏شد و از احکام اجتماعی دین فقط جمعه و جماعت، آن هم به صورت تشریفات وجود داشت؛ و گاهی همین صورت تشریفاتی نیز به بدعت و بلکه فسق و فجور می‏گرایید . اکثر قریب به اتفاق نسل مسلمان که آن روزها در شبه جزیره عربستان زندگی می‏کرد، در پایان خلافت عمر متولد و در عصر عثمان پرورش یافته و در آغاز حکومت معاویه وارد اجتماع شده بودند، لذا پیامبر اکرم (ص) را زیارت نکرده و شاید بتوان گفت مقام و منزلت خاندان وحی را درک نکرده بودند.




تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:7 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

باسمه تعالی

 

تشیع و تاریخچه آن

 

اگر بخواهیم به شناختی مبتنی بر حقیقت نسبت به شیعه دست پیدا کنیم، پیش از هر چیز لازم و واجب است تا اسلام را نیکو بشناسیم و سپس تشیع را بر اساس آن تعریف نماییم. اسلام، ایمان داشتن به الوهیت، وحدانیت و ربوبیت ذات مقدس خداوند و سپس بر مبنای این اعتقاد، ایمان داشتن به تمامی رسولان تا خاتمشان (پیامبر اسلام، حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)) و ایمان داشتن به احکام اسلام (که بر آمده از سنت پیامبر است) و ایمان و تصدیق قرآن (کتاب آسمانی مسلمانان) و همچنین عقیده داشتن به معاد، حساب، ثواب و عقاب روز قیامت می‌باشد و تشیع آنست که بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مصدر دریافت عقاید و معارف و احکام اسلام، اهل بیت آن حضرت هستند. شیعه کسی است که در تمام امور چه با زبان و چه با عمل، مطیع و فرمانبردار معصومین (نبی اکرم و اهل بیت (علیهم السلام)) باشد و به فرمان عقل و فطرت الهی خویش، پا جای پای آنها بگذارد.

چون به قاموس شیعه می‌نگریم، درمی‌یابیم که در دیدگاه آنها شیعه واقعی کسی است که در همه کارها از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و به دنبال ایشان از امیر المؤمنین، علی (علیه السلام) و سایر ائمه، پیروی نماید که به حق، یک نور واحد و پیروان صدیق پیامبرند و همانند نفس شریف ایشان از هرگونه خطا و اشتباه مصونند.

شیعه در لغت به معنی پیرو می‌باشد و چون اولین امام و مقتدای شیعیان پس از نبی گرامی اسلام، امیر المؤمنین، علی (علیه السلام) می‌باشد، لذا این گروه را به آن بزرگوار منتسب می‌نمایند و در تمامی جهان با نام شیعه علی (علیه السلام) به معنای پیرو علی (علیه السلام)، شیعیان را می‌شناسند. اما به راستی ریشه این اعتقاد و این طرز تفکر در کجاست و در کدامین صفحه تاریخ، اولین اثر آن به چشم می‌خورد؟

از لحاظ شریعت از همان اوان ظهور و بعثت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت در مواقف مختلف، از یوم الانذار و دعوت خویشاوندان نزدیک خود به اسلام گرفته تا غدیر و اعلان ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در محل غدیر خم، بارها و بارها مردم را به رجوع به اهل بیت دعوت نمود و ولایت و جانشینی آنها را پس از خود و از جانب خداوند ابلاغ فرمود. حتی بنا بر سخنان اهل تسنن اولین شخصی که واژه شیعه را به کاربرد، شخص رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که در موارد متعدد این کلمه را در مورد پیروان امیر المؤمنین (علیه السلام) استفاده نمود که ذکر چند مورد از آنها مفید فایده است(1):

1-      جابر ابن عبدالله انصاری - یار و صحابی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) - گوید: "در خدمت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم که امیر المؤمنین (علیه السلام) وارد شد. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "قسم به کسی که جانم در دست اوست، این فرد و شیعیانش (پیروانش)، در روز قیامت رستگارانند."(2) و (3) سپس آیه 7 سوره بینه نازل شد."

2-      ام سلمه - همسر پیامبر - نقل می‌کند که نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "ای علی، تو و اصحابت در بهشتید، تو و شیعیانت در بهشتید."(4) و (5)

حال، انصاف را در مورد افرادی که شیعه و اختصاص آن به پیروان امیر المؤمنین (علیه السلام) را، در زمان عثمان (خلیفه سوم اهل تسنن) می‌دانند و یا آنرا، ساخته دست ایرانیان می‌پندارند، قاضی قرار می‌دهیم. از آنچه که ذکر شد و روایتی منتسب به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمود امت من به 73 فرقه تقسیم می‌شوند و تنها 1 فرقه بر حقند (این روایت مورد اتفاق فرق اسلامی است)، نتیجه می‌شود که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیات خویش، واقف به اختلاف امت بعد از خویش بوده است و هماره سعی بر آن داشته تا مشخصات صراط مستقیم و راه صحیح و ویژگیهای آن را تبیین نماید تا حق‌جویان و واقع‌نگران، حتی اگر قرنها بعد، دیده خود را به روی سیره و سنّت او گشودند، بتوانند متمسک به ریسمانی محکم گردند و بر صراط مستقیم حق قدم گذارند.

عده‌ای دیگر از کینه‌توزان و یا غافلان، تشیع را زاییده اوهام عبدالله بن سبای یهودی می‌دانند که نه تنها بنابر دلایل ذکر گردیده، انتساب بنیانگذاری تشیع به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و به امر الهی (چرا که طبق نص صریح قرآن، آن حضرت از جانب خود، چیزی نمی‌گوید)، روشن گردید؛ بلکه در جواب این عده می‌توان گفت که اگر به قول شما تشیع دست‌پرورده این یهودی‌زاده به اسلام گرویده باشد، پس چرا در این مکتب، از او نه تنها به خوبی یاد نمی‌شود بلکه در برخی کتب روایی شیعی، او ملعون و مغضوب حق ذکر گردیده و حتی برخی از علمای شیعی جعلی بودن و عدم وجود خارجی او را با براهین قطعی اثبات نموده‌اند؟

ما شیعیان همواره و در تمامی مراحل از درگاه خداوند مسألت داریم که حق را فرارویمان قرار دهد و ما را از دام تعصبات کورکورانه محفوظ بدارد و چراغ عقل را روشنی‌بخشمان نماید.

 

« و السّلام علی من اتّبع الهدی »

 




تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:7 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
 
فرهنگی و اجتماعی
بحث در مورد مسائل فرهنگی و اجتماعی زمان ظهور خود گستره وسیعی دارد که بنده با ذکر روایاتی مختصرا گوشه ای از آنها را بیان می نمایم .

مسائل معنوی
نماز (و مسائل معنوی) رها می شود و به آن توجه نخواهد شد .
بیشتر مردم جز در ماه رمضان عبادت نمی کنند.
از شهوات (و گناهان ) و هوای نفس پیروی شود .
مردم دینشان را به دنیا می فروشند .
( آن قدر فساد زیاد خواهد شد و ایمان مردم ضعیف می شود که ) اگر کسی بخواهد دینش را حفظ نماید ، مانند کسی است که بخواهد یک تکه آتش را در دست خویش نگه دارد .

مسئولان و اداره کشور
فرماندهان و زمامداران از ظالمان قرار خواهند گرفت .
وزیران و مسئولان ( رده بالای کشورهای دنیا) از نسانهای فاسق و گناهکار خواهند بود .
امام صادق (ع) : دولت و اداره کشور به دست انسانهای نامرد و زنان می افتد .
امام صادق (ع) : حکومتها به دست جوانان و کودکان ایجاد می گردد . ( یعنی کسانی در ایجاد و روی کار آمدن حکومتها نقش دارند که از نظر فکری دارای تدبیر و اندیشه مستحکم نمی باشند و احساسات و عواطف آنها بر نیروی عقلشان غلبه دارد ) .

معروف و منکر
کارهای خوب زشت ، و کارهای زشت خوب شمرده می شود .

پدر و مادر
مردم به پدر و مادرشان ستم می کنند در حالی که نسبت به دوستانشان نیکی دارند .
مرد از همسرش اطاعت می کند درحالی که مادرش را آزار می دهد .

امانتداری
امانت به خائن سپرده می شود و انسان امین هم خیانت می کند .
انسان دروغگو را تصدیق می کند و آدم راستگو را دروغگو می شمارند .

بازار و تجارت
بازارها به هم نزدیک می شود ، وقتی درباره درآمد از کاسبها سوال می شود خیلی می گویند : چیزی نفروختم و دیگری می گوید : اصلا سودی نبردم و همه ناسپاسی می کنند و پروردگار را مذمت می نمایند و به کسانی که از نظر مادی وضع خوبی ندارند و در سختی به سر می برند به دیده حقارت می نگرند .
زن با شوهرش در کارهای تجارت و امور خارج از منزل شرکت می کند.

رباخواری
رباخواری در جامعه علنی می گردد .

معاملات
معاملات بین مردم با غیبت کردن و رشوه دادن به هم انجام می پذیرد .

مساجد
مساجد زینت داده می شود همانگونه که کلیساها و معابد یهودیان زینت می یافتند .
مناره ها و گلدسته های مساجد را بلند و طولانی می سازند .

قرآن
قرآن را زینت می دهند ( در حالی که به آن عمل نمی کنند) .
عده ای قرآن را برای غیر خدا یاد می گیرند ، و گروهی فقه و علم دین را برای غیر خدا می آموزند .
قرآن را به صورت غنایی و با صداهای لهو و لعب می خوانند .

لباس پوشیدن و ظاهر مردان
مردان امت من خود را با طلا ( زینت زنان) زینت می دهند .
مردان لباسهای حریر و ابریشم می پوشند .
مردم از پوست پلنگ ( و حیوانات حرام گوشت) برای خود لباس تهیه می کنند .

موسیقی
زنان خواننده علنا خوانندگی می کنند و آلات موسیقی و نوازندگی آشکار می شود .
( آن قدر آلودگی و گناه زیاد می شود که ) مردم به قمار و موسیقی لهوی روی می آورند و این گناهان را جالب و زیبا می شمارند .

حج
ثروتمندان حج را برای تفریح و خوشگذرانی انجام می دهند .
طبقه متوسط جامعه برای تجارت به حج می روند .
مردم فقیر برای ریا و اینکه به دیگران نشان دهند و یا به گوش دیگران برسانند حج می روند .

روابط نامشروع
( در اثر روابط نامشروع بین زنان و مردان) فرزندان نامشروع زیاد می شود .
در غریزه جنسی ، مردان به مردان و زنان به زنان قناعت می کنند .
از نظر ظاهر مردان خود را شبیه زنان و زنان خود را شبیه مردان می نمایند .

مرگ ناگهانی
سکته و مرگهای ناگهانی زیاد می شود .

وضع زنان
حیا و عفت از زنان و کودکان می رود .
زنان در عین پوشیدگی برهنه و عریانند ( بد حجابند) . برای فریب دادن مردان خود را زینت می دهند و مانند کوهان شتر موهای خود را بیرون می گذارند .
زنان آن قدر خبیث و آلوده اند که مردان از دست آنها عاجز شده اند .
زنان قبله ( در حد پرستش) مردانند به طوری که زمام امور مردان در دست زنان است و مردان مطیع همسرانشان می باشند .

جایگاه علما و روحانیون
مردم از علما و روحانیون فرار می کنند همانگونه که گوسفند از گرگ فرار می کند و اگر از علما جدا شدند خداوند آنها را به سه بلا گرفتار خواهد کرد :
اول: برکت از اموالشان برداشته می شود .
دوم: انسانهای ظالم برای اداره کشور بر آنها مسلط خواهند شد .
سوم : بدون ایمان از دنیا خواهند رفت .(1)

منبع:
1. روایات بحث از بحارالانوار ج 6 ص 316-306 / ج 22 ص 454-452 / تفسیر المیزان ج 5 ص 491-394 نقل شده است .



تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:7 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

.:: تا جمعه ظهور ::. 

   نام علی : عدالت - راه علی : سعادت - عشق علی : شهادت - ذکر علی : عبادت - عید علی : مبارک

---------------------------- ----------------------------

   خورشید چراغکی ز رخسار علیست ، مه نقطه کوچکی ز پرگار علیست
هرکس که فرستد به محمد صلوات ، همسایه دیوار به دیوار علیست
عید غدیر مبارک

---------------------------- ----------------------------

   عید کمال دین ، سالروز اتمام نعمت وهنگامه اعلان وصایت و ولایت
امیر المومنین علیه السلام بر شیعیان وپیروان ولایت خجسته باد

-------------------------------------------------------

   نازد به خودش خدا که حیدر دارد ، دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله ، صد بار اگر کعبه ترک بردارد
عید غدیر خم مبارک باد اس ام اس عید غدیر خم

------------------------------------------------------




تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:7 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

باسمه تعالی

 

مهدی (علیه السلام) در ادیان و ملل دیگر

 

همانطور که در مباحث دیگر ذکر شد، اعتقاد به منجی از سرشت الهی انسانها نشأت می‌گیرد و همین اعتقاد است که امید را در قلبها زنده می‌کند. ولی بصورت عام این اعتقاد در کتب اقوام باستان انعکاس پیدا کرده است، با اینکه روایت منجی، روایتی است اختلاف برانگیز، ولی جلوه آن در تمامی ملل خودنمایی می‌کند، که البته زاییده این اعتقاد بسیاری از مذاهب است. ولی پیشگویی‌هایی که در میان ملل مرسوم بود، صد البته ارتباطی انکارناپذیر با منبعی فرا‌مادی (وحی) دارد زیرا که در تمامی ملل، از شرق تا غرب عالم، خداوند پیامبری را فرستاده است که این نوید را تبیین نموده یا ثبت در کتابهایشان بوده است و این اختلافاتی که بعضاً در ابعاد وجود منجی به چشم می‌خورد، سرچشمه از تجربیات و گرد و غبار تاریخ دارد و قبل از بیان این عقاید در اقوام و ادیان گذشته، یادآوری می‌شود که شیعه مطمئناً با همه این عقاید موافق نیست ولی اشاره به آنها تذکری است برای اثبات وجود منجی.

 پس در این بخش به بشارات کتب آسمانی گذشته و عقاید موجود در ملل گذشته نسبت به منجی می‌پردازیم:

  

مهدی (علیه السلام) در عهد عتیق:

در 35 بخش از مزامیر 150 گانه نیز ظهور منجی موجود است (زبور وداوود):

 "زیرا که شریران منقطع خواهند شد، و اما منتظران خداوند، وارث زمین خواهند شد. هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود و ..." (کتاب فرامیر، فرمور، بعد 37، 90، 12)

 در کتاب اشعیا نبی: "و نهالی از تنه لیی بیرون آمده، شاخه‌ای از ریشه‌هایش خواهند شگفت و روح خدا بر او قرار خواهند گرفت و ... مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد کرد." (فصل 11، بندهای 1- 10).

 و در این کتاب شرح مختصری است بر احوالات ظهور:"گرگ با بره سکونت خواهد کرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر پرواری با هم و طفل کوچک آنها را خواهد راند... و در تمام کوه مقدس من، ضرر و فسادی نخواهند کرد، زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد و بر این انتظار الهی تاکید می‌کند: اثر چه تاخیر نماید برایش منتظر باش، زیرا که البته خواهند آمد و درنگ نخواهد کرد." (کتاب مقوی نبی، فصل 2، بندهای 1- 10).

  

مهدی (علیه السلام) در عهد جدید (اناجیل و ملحقات):

 در اناجیل مختلف سخن درباره او آمده است: "همچنانکه برق از شرق ساطع شده تا مغرب ظاهر می‌شود، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد ... و آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد. و در آن وقت جمیع طوائف زمین سینه‌زنی کنند و پسر انسان را ببینید که بر ابرهای آسمان با قوت و جلال می‌آید ..." (انجیل متی، فصل 24، بندهای 27 و 30).

 و همین انجیل درباره انتظار سخن می‌راند: "لهذا شما نیز حاضر باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید، پسر انسان می‌آید." (فصل 24، بند 37 و 45).

و انجیل مرقس درباره وظایف منتظران می‌گوید: "ولی آن روز و ساعت را غیر از پدر، هیچکس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم، پس برخود و بیدار شده، دعا کنید، زیرا نمی‌‌دانید که آن وقت کی‌ می‌شود." (انجیل مرقس، فصل 14، بندهای 26، 27، 31 و 33).

 نکته جالب درباره اناجیل: "کلمه پسر انسان مطابق نوشته‌ ماکس آمریکایی در کتاب قاموس کتاب مقدس، 80 بار در انجیل و ملحقات آن (عهد جدید) تکرار شده که فقط 30 مورد آن با عیسی (علیه السلام) مسیح قابل تطبیق است و 50 مورد دیگر توضیحاتی درباره منجی است که در آخر الزمان ظهور خواهد کرد و عیسی (علیه السلام) با او خواهد آمد و او را جلال خواهد داد و از ساعات و روز ظهور او جز حضرت پروردگار کسی اطلاعی ندارد."

 




تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:7 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
 

باسمه تعالی

 .:: تا جمعه ظهور ::.

غیبت مهدی (علیه السلام)

 

همانطور که ذکر شد، به تدبیر خدای عالم، مهدی (علیه السلام) از چشمهای انسانیان به دور است؛ ولی در این عصر غیبت بر شیعیانش و بر نیکوکاران دیگر ادیان لطف بی‌حساب دارد. او به کرات به شیعیان و دیگر انسانها یاری رسانده است و در این عصر تا بحال صدها تن موفق به دیدارش شده‌اند. او دو غیبت دارد: اولی که مشهور به غیبت صغری است و دیگری که غیبت کبری نام دارد. غیبت صغری ‌(حدود 69 سال) در قرن سوم هـ.ق. رخ داده است، که وی از طریق 4 نفر در این عصر با مردم ارتباط داشته است که این افراد به نواب خاص شهرت دارند، و بعد از مرگ آخرین آنها، موعود برای مدت نامعلومی از چشم‌ها پنهان می‌شود و این غیبت تاکنون همچنان ادامه دارد. مهدی (علیه السلام) در میان مردم می‌باشد و زمانی که او ظهور کند، خیلی‌ها گویند که او را بارها پیش از این دیده‌اند ولی او را نشناخته‌اند. عده‌ای منکر غیبت امام شدند و اصل وجودی او را زیر سئوال بردند ولی یک استدلال کوتاه برای سئوال آنها وجود دارد و آن اینکه: ندیدن چیزی باعث شک در وجود آن نیست و عقل سلیم، هیچ‌گاه نمی‌تواند وجود حقیقتی نامرئی، چون روح را تنها به دلیل ندیدن منکر شود.

 1.فلسفه غیبت

2.بیم از کشته شدن منجی

3. به گردن نداشتن بیعت جباران

4.خالص گردانی مردم وامتحان الهی

فلسفه غیبت

تمام آنچه در اسلام بطور مسلم وجود دارد با عقل سلیم تطبیق می‌کند اما ممکن است در دین چیزهایی باشد که عقل در مورد آن ساکت باشد، ولی اگر با مسأله‌ای در شرع روبرو شدیم که عقل انسان و بینش محدود بشری نه قادر به اثبات آن باشد و نه بتواند آن را قطعاً رد کند، پس مجبور به پذیرش این حکم می‌شویم، زیرا که اولاً اصل تشریع بر پایه عقل استوار است و ثانیاً بینش انسان همواره محدود به زمان و مکان است و تنها ذات باری تعالی است که علمش را انتهایی نیست.

 این مقدمه از آن جهت ذکر شد که با تعمیم این استدلال در مساله غیبت، می‌توان این ادعا را کرد که این امر و امور مشابه به حکمت خداوندی وابسته است که نزد بشر تمامی ابعادش روشن نیست، و دلایلی چند بر غیبت مترتب است که به اختصار در ذیل ذکر خواهد شد. ولی نباید از نکته اصلی که همان نامشخص بودن حکمت غیبت برای بشر عادی است غافل شویم.

 

 




تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:7 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

باسمه تعالی

 

عصر ظهور

 

آنگونه که از متون اسلامی استفاده می‌گردد، در عصر ظهور برکات و نعم فراوانی بر اهل زمین آشکار می‌گردد. این برکات و نعم را در حالت کلی می‌توان به دو دسته تقسیم نمود:

الف) برکات مادی                        ب) برکات معنوی

که در زیر، با رعایت اختصار به عده‌ای از آنان اشاره می‌گردد:

1-     برقراری عدالت:

او مظهر عدلی است که همگان منتظر اویند، در زمان او عدل چون نور خورشید به درون خانه افراد نفوذ می‌کند و عدالت او شمول داشته و افراد بدکار و نیکوکار را فرا می‌گیرد؛ همچنین با ظهور او کتابهای آسمانی انبیای گذشته، بدون هیچ انحرافی عرضه می‌گردد و او بین اهل تورات با تورات و بین اهل انجیل با انجیل و با اهل قرآن با قرآن قضاوت می‌کند. درآن دوران حق هر کس به او بازگردانده می‌شود.

2-      ایجاد امنیت:

در زمان حکومتش امنیت در سرتاسر زمین تامین می‌شود؛ اشرار هلاک خواهند شد؛ فتنه‌گرها و غارتگرها نابود می‌شوند و در راهها امنیت کامل برقرار می‌گردد.

3




تاریخ : دوشنبه 89/11/4 | 8:7 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
<< مطالب جدیدتر مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.