داستان و حکایات ناب و سخن بزرگان و حدیث
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
.
داستان زیبای محبت مادر
نقل شده است که در زمان حضرت موسی(ع) جوانی بسیار مغرور و از خود راضی بود که همواره مادرش را رنج می داد.
بی مهری او به مادر به جایی رسید که ؛روزی مادرش را که بر اثر پیری و ضعف که توان راه رفتن نداشت به کول گرفت و بالای کوه برد و در آنجا گذاشت تا طعمه ی درندگان شود.هنگامی که مادر را آنجا گذاشت و از بالای کوه پایین آمد تا به خانه باز گردد، مادرش به این فکر افتاد که مبادا پسرم از پرتگاه بیفتد و زخمی شود؛ یا طعمه ی درندگان گردد.
برای پسرش چنین دعا کرد!:
خدایا! پسرم را از طعمه ی درندگان و گزند حوادث حفظ کن، تا به سلامت به خانه اش باز گردد!!
از سوی خداوند به موسی(ع) خطاب شد: ای موسی به آن کوه برو و مهر مادری را ببین،موسی(ع) به آنجا رفت، و وقتی که مهر مادری را دریافت، احساساتش به جوش وخروش آمد که به راستی مادر چقدر مهربان است
خداوند به او وحی کرد:ای موسی، من به بندگانم مهربان تر از مادرم!!!
نتیجه گیری: احساس و عاطفه بر مادران غلبه دارد وحاضر نیستند فرزند خود را به سختی بیاندازند،اما مهربانی خداوند همراه با حکمت و مصلحت اندیشی برای افراد است برای همین،خداوند انسان ها را در سختی های دنیا قرار می دهد تا در این میان پخته شوند و رشد یابند،اگر انسان ها در مشکلات صبوری در پیش گیرند و درآن شرایط درست رفتار کنند،آنگاه است که موفقیت از آنِ آنهاست
دوشنبه چهارم بهمن 1389 |
.
حکایت درخواست موسی(ع) از خدا
روزی موسی به پیشگاه خداوند عرضه داشت: خدایا امروز من را به برخی اسرار و امور نهفته آگاه کن!
خداوند خطاب به او فرمود: به کنار چشمه برو،خود را در میان گیاهان مخفی کن و نگاه کن چه حوادثی در آنجا رخ می دهد!
موسی این کار را کرد و به نظاره ی چشمه پرداخت.در همان لحظه سواری به کنار آب آمد ،لباس خود را در آورد و آب تنی کرد و سپس لباس بر تن کرد و رفت.اما کیسه ی پول های خود را جا گذاشت.
کودکی کنار چشمه آمد و کیسه ی پول را برداشت و رفت.موسی شاهد بود که در همان لحظه کوری به کنار چشمه آمد و آنجا نشست.در همین لحظه سوار به دنبال کیسه ی خود بازگشت و چون کیسه را نیافت،از کور پرسید:آیا تو کیسه ی پول مرا ندیدی؟
کور که از هیچ چیز اطلاع نداشت ،اظهار بی خبری کرد.
سوار،باچند ضربه،کور را از پا در آورد و او را کشت و گریخت.
موسی بعد از این واقعه عرض کرد: خدایا!این چه حادثه ای بود که به من نشان دادی؟حکمت هرچی بود این گونه بود که فرد بی گناه کشته شد!!!
خداوند فرمود:ای موسی!پدر این کودک مدت ها نزد مرد اسب سوار، کار کرده بود و دقیقا آنچه در کیسه بود،حق او بود که مرد اسب سوار از پرداخت آن خودداری کرده بود.اینک کودک وارث پدر است که از این راه به حق خود رسید.اما آن کور که تو دیدی در جوانی پدر آن سوار کار را به قتل رسانده بود و اکنون با حکمت و عدالت به سزای عمل خود رسید
نتیجه گیری:هر کاری که در این جهان انجام بشه چه خوب چه بد نتیجه ی آن را چه زود چه دیر خواهیم گرفت پس از این حکایت زیبا می فهمیم خداوند چقدر توانا و داناست پس از دانایی او شک نداشته باشیم چون تنها اوست که می داند و چه می گذرد
برگرفته از منتخب التواریخ
حدیث پندآموز: سفارش حضرت لقمان به پسرش:پسرم ! نماز را به جماعت بخوان، اگر چه روی نیزه باشد
سه شنبه یکم تیر 1389 |
.
عاقبت درخواست از حاکم ظالم
حکایات حضرت موسی
در دوران حضرت موسی(ع) حاکم ستمگری بر تخت حکومت نشسته بود.
مرد صالح و نیکی نیز در آن دوران حکومت می کرد.
شخص مومنی نزد فرد صالح رفت و از او خواست برای او پیش حاکم واسطه شود.
مرد صالح قبول کرد و با واسطه گری مشکل مومن حل شد.
اتفاقا،هم حاکم و هم مرد صالح در یک روز از دنیا رفتند.
مردم جمع شدند و جنازه ی حاکم را با احترام به خاک سپردند.اما جنازه ی مرد صالح روی زمین ماند.بعد از سه روز جنازه ی آن مرد،کرم برداشت.
حضرت موسی از موضوع اطلاع یافت و با ناراحتی به خداوند عرض کرد:خداوندا !!چرا جنازه ی ستمگری که دشمن توست باید با احترام دفن شود،اما جنازه ی دوست داران تو اینگونه با خواری روی زمین باقی بماند؟ آیا این درست است؟
به موسی(ع) وحی شد:ای موسی! آن مرد برای برآوردن حاجت یک مومن به آن حاکم ستمگر رو آورد و حاکم نیز حاجت را برآورد.من نیز اجر دنیوی حاکم را دادم و کارش را جبران کردم.اما حشرات را به سمت فرد صالح افکندم،چراکه او نباید از ستمگر درخواست کمک می کرد و نباید پیش ظالمان، کج می کرد.
او باید برای این کار، هر چند برای براوردن حاجت یک مومن باشد مجازات شود.
نتیجه گیری:انسان باید هرچیزی را که می خواهد از خدا طلب کند.خداوند آنقدر کریم و رحیم است که بند اش را هیچگاه بدون حمایت رها نمی کند.ما نباید فکر کنیم که فقط باید از خدا چیزهای بزرگ بخواهیم؛چرا که خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد که حتی نمک طعامت را از من بخواه.
خداوند بندگانش را دوست دارد و نعمت های خود را بدون منت در اختیار آنان قرار می دهد.ما نیز از خداوند سلامتی و پاکدامنی را خواستاریم و از او می خواهیم دستمان را فقط جلوی او دراز کنیم
پنجشنبه پنجم آذر 1388 |
.
داستان حضرت موسی(ع) و مرد کشاورز
روزی حضرت موسی به پروردگار متعال عرض کرد:«دلم می خواهد یکی از آن بندگان خوبت را ببینم.»
خطاب آمد:«به صحرا برو.آنجا مردی کشاوزی میکند.او از خوبان درگاه ماست.»حضرت به صحرا آمد و مردی را مشغول به کشاورزی دید.حضرت تعجب کرد که او چگونه به درجه ای رسیده است که خدا می فرماید او از خوبان ماست.
از جبریل پرسش کرد. جبریل عرض کرد:در همین لحظه خداوند او را امتحان میکند ،عکس العمل او را مشاهده کن.بلایی نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش را از دست داد.
نشست و بیلش را در مقابلش قرار داد و گفت:«مولای من،تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم،حال که تو مرا نابینا می پسندی من نابینایی را بیشتر از بینایی دوست دارم.»حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده است.
رو کرد و به آن مرد فرمود:ای مرد،من پیغمبرم و مستجاب الدعوه.می خواهی دعا کنم خداوند چشمانت را شفا دهد؟مرد گفت:خیر.حضرت فرمود چرا؟گفت:آنچه مولای من برای من اختیار کرده بشتر دوست میدارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم
برای دیدن داستان های دیگر به آرشیو داستان های دیگر وب(سمت راست) مراجعه کنید
جوان تبلیغ کننده و هیزم شکن
روزی(تبلیغ کننده) جوانی،هیزم شکنی را در حال کار در جنگل می بیند و با فهمیدن اینکه هیزم شکن در تمام عمر خود حتی اسمی از عیسی نشنیده،با خود می گوید:
«عجب فرصتی برای به دین آوردن این مرد!!»
همینطور که هیزم شکن در تمام روز به طور یکنواخت مشغول تکه کردن هیزم و حمل آنها به گاری بود
جوان زیاد صحبت می کرد،سرانجام از صحبت کردن باز می ایستد و می پرسد:
«خوب حالا حاضری دین عیسی مسیح را بپذیری؟»
هیزم شکن پاسخ می دهد«نمی دانم شما تمام روز درباره ی عیسی مسیح و این که وی در همه ی مشکلات زندگی به یاری ما خواهد شتافت،حرف زدید،»اما خود شما هیچ کمکی به من نکردید.
نکته:اثبات ایمان یک فرد در ایمان اوست نه در آنچه می گوید.
نتیجه گیری:ما انسان ها باید سعی کنیم قبل از گفتن یک کلمه به دیگری اول خودمون آن را انجام یا عمل کرده باشیم یا آسانتر بگم:مرد عمل باشیم،
از داد و داد اینهمه گفتند و نکردند
یا رب چقدر فاصله ی دست و زبان ماست
«هوشنگ ابتهاج»
حدیث پندآموز:رسول خدا(ص) فرمودند:خداوند متعال به عدد هر نفسی که می کشی و در مسجد (برای انتظار نماز) نشسته ای،درجه ای در بهشت به تو پاداش می دهد
توصیه می کنم به وبلاگ دیگر من به نام سخنان مردان بزرگ و موفق (کلیک کنید)سری بزنید و نظرات واقعی خودتان را هم در آنجا بگذارید و اگر در آنجا با تبادل لینک موافق بودید در قسمت نظرات اطلاع دهید
برای دیدن داستان های بیشتر به آرشیو داستان های دیگر وب(سمت راست) مراجعه کنید
سه شنبه سوم فروردین 1389 | آرشیو نظرات
.
حکایت حضرت عیسی
احمق کیست؟
حضرت عیسی(ع) با جمعی سخن می گفت ، فرمود:من بیماران را مداوا کردم؛به اذن خدا به آنها شفا دادم و مبتلایان به بیماری جُذام و زمین گیرها را به اذن خدا سلامتی دادم و به بالین مردگان آمدم و به اذن خدا آنها را زنده نمودم،ولی در مورد درمان«احمق» درمانده شدم و نتوانستم او را اصلاح نمایم.
شخصی پرسید:«ای پیامبر خدا!احمق کیست؟،»
حضرت عیسی(ع) نشانه های احمق را چنین بیان کرد:
1- از خود راضی و خود پسند است؛ نظریـّه ی خود و رفتار خود را بالاتر از نظریّه و رفتار دیگران می داند
2- او خود برترین است و همواره خود را حق به جانب می داند، وهیچگاه خود را ناحق جلوه نمی دهد؛ چنین فردی احمق است و تا این حالت را دارد ،چاره ای برای درمان او نیست
پنجشنبه چهاردهم آبان 1388 |
.
داستان حضرت عیسی
بی وفایی دنیا
حضرت عیسی(ع) مشغول سیاحت و صحرانوردی بود، دید دو نفر با صدای بلند به همدیگر ناسزا می گویند،برای اصلاح آنها نزدشان رفت و شنید هر یک از آنها می گوید : «این زمین مال من است!»
آنها وقتی که عیسی (ع)را دیدند هردو تصمیم گرفتند تا داوری را به عهده ی او بگذارند تا هرچه او فرمود بپذیرند؛هر کدام سخن خود را به عیسی(ع) عرض کردند.حضرت عیسی(ع) به آنها فرمود:«شما اینطور می گویید،ولی زمین چیز دیگری می گوید!»
آنها گفتند:زمین چه می گوید:
عیسی(ع) فرمود:زمین می گوید:«هر دو نفر از آنِ من هستند!»
عیسی(ع) با این بیان،به آنها فهماند که مغرور نباشید؛زمین مال شما نیست،بلکه شما مال زمین هستید و خوراک زمین خواهید شد
نتیجه گیری:این داستان به ما نشان می دهد هیچگاه دچار دنیا پرستی نشویم شاید آن زمین برای کشاورزی کردن برای یکی از آنان بود ولی حضرت عیسی(ع) این را به آنها نشان داد که هیچگاه بخاطر مال دنیا حریص و ناراحت نشوند چون همه چیز متعلق به پروردگار ماست و به جاست که به آیه ای از قرآن اشاره کنیم:
آیه ی قرآن: زندگی در دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست
کمک به انسانها راز زندگی
ادامه زندگی برای اجزای بدنم:
شاید روزی فرا برسد که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند.
آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.
در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم .
بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند. چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب ، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است.
قلبم را به کسی هدیه بدهید که ازقلب جز خاطره ی دردهایی پیاپی و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد. خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند وکمکش کنید تا زنده بماند ونوه هایش را ببیند. کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون او را تصفیه می کند.
استخوان هایم، عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید و راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید. هر گوشه از مغز مرا بکاوید، سلول هایم را اگر لازم شد، بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهند تا به کمک آنها پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه فریاد بزند ودخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنود.
آنچه را که از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید، تا گلها بشکفند. اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند. گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یادم کنید. عمل خیری انجام دهید، یا به کسی که نیازمند شماست، کلام محبت آمیزی بگویید. اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند …
*دوست عزیز با پیوند اعضای خود پس از مرگ به بیماران نیازمند عضو ،زندگی دویاره ببخشیم.حتی برای یک لحظه هم که شده خودمان را جای آنها بگذاریم آیا......؟
*برای ثبت نام به آدرس اینترنتی بیمارستان اینجا را کلیک کنید یا درپایین بنر بالا کلیک کنید تا عضو شوید و کارت اهدای عضو به درب منزلتان بیاید...برای اطلاعات بیشتر خود سایت مراجعه کنید
آیه پندآموز:سوره مائده آیه ??:هرگاه کسی باعث بقای نفسی شود مانند آنست که باعث نجات جان تمام انسانها شده است
یکشنبه بیست و دوم اسفند 1389 |
.
آیات پندآموز قرآن
*گلچینی از آیه های زیبای قرآن برای زندگی
آیه 135 سوره آل عمران
نیکان آنها هستند که هرگاه کار ناشایست از آنها سرزند یا ظلمی به نفس خویش کنند(گناه)خدا را به یاد می آورند و از گناه خود به درگاه خود گناه و استغفار می کنند زیرا که می دانند جز خدا هیچکس نمی تواند گناه خلق را بیامرزد و آنها هستند که اصرار در کار زشت نکنند چون به زشتی معصیت آگاهند
آیه 216 سوره بقره
اما چه بسیار شود که شما چیزی را ناگوار و بد می دانید ولی در حقیقت به خیر و صلاح شماست(و گاهی چیزی را خوب می دانید و آن بر شما بد است) و خداوند به مصالح امور داناست و شما نادانید
آیه 108 سوره انعام
شما مومنان دشنام به آنانکه غیر خدا را می خوانند ندهید تا مبادا آنها نیز از روی دشمنی و جهالت خدا را دشنام دهند
آیه 16سوره آل عمران
اگر خدا را دوست دارید،پس مرا پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد
آیه 31 سوره آل عمران
ای پروردگار ما، ما ایمان آوردیم پس گناهان ما را بیامرز وما را از عذاب آتش حفظ کن
آیه 3 سوره طلاق
هر کس بر خدا توکل کند،خداوند او را کافی است
آیه 144 سوره آل عمران
محمد (ص) فرستاده ی خداست؛ پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند، آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود شما به عقب بر می گردید!؟ و هرکس به عقب باز گردد،هرگز به خدا ضرری نمی زند و خداوند به زودی سپاسگزاران را پاداش خواهد داد
آیه 114 سوره هود
ونماز را در دو طرف روز(صبح و شب) بپا دارید و نیز در ساعات تاریکی شب که البته با خوبی ها و نیکوکاری های شما بد کاریهایتان را نابود می سازید(نماز با سخن که حسنات شما،بدی ها را محو می کند)که یادآوری است برای اهل ذکر
آیه 20 سوره حدید(و مَا الحَیواةُ الدّنیا اِلّا متاعُ الغُرور)
بدانید که زندگی در دنیا چیزی جز متاع فریب و غرور نیست!
آیه 23 سوره حدید
(تقدیر حق را بدانید)تا هرگز از آنچه از دست داده اید دلتنگ نشوید و به آنچه به شما می دهدمغرور و دلشاد نگردید و خدا دوست دار هیچ متکبر خود ستایی نیست
آیه 7 سوره مجادله
هیچ رازی سه کس با هم نگویند جز آنکه خدا چهارمین آنهاست،اگر پنج کس باشند خداوند ششمین آنهاست وهمچنین بیشتر از اینها،جز آنکه هر کجا باشند او با آنهاست،سپس روز قیامت همه را به(نیک و بد)اعمالشان آگاه خواهد ساخت که خدا به کلیه امورعالم داناست
آیه 8 سوره جمعه
بگو:عاقبت مرگی که از آنها فرار می کنید شما را البته ملاقات خواهد کرد و پس از مرگ به سوی خدایی که دانای پیدا و پنهان است بازگردانیده می شوید و او شما را به آنچه می کرده اید آگاه می سازد
آیه 8 سوره آل عمران
پروردگارا دلهای ما را به باطل میل مده پس از آنکه به حق هدایت فرمودی و ما را از لطف خود رحمتی عطا فرما،که تویی بسیار بخشنده
آیه 4 سوره تغابن
او آنچه را که در آسمانها و زمین است و آنچه را که شما پنهان و آشکار کنید همه را می داند و خدا به اسرار دلها نیز داناست
آیه 1 سوره تغابن
هرچه در آسمانها و زمین است همه به تسبیح خدا مشغولند که سلطنت ملک هستی و ستایش اهل عالم برای اوست و او بر هر چیز تواناست
آیات 11 و 12 سوره حجرات
ای مردمان با ایمان هیچ گروهی از شما گروه دیگر را مسخره نکند،شاید آنها از خود اشان بهتر باشند و زنان زنان دیگر را مسخره ننمایند،شاید که مسخره شوندگان بهتر از آنان باشند و از یکدیگر عیب جویی نکنید و با لقبهای ناپسند سرزنش ننمایید و هر که توبه ننماید پس اینان ستمگرانند،، شما که ایمان دارید از بسیاری گمانها(بدبینی) بپرهیزید که بعضی گمان ها گناه است، کنجکاوی در احوال دیگران مکنید و غیبت همدیگر را نکنید،آیا دوت دارید فری از شما که گوشت مردار برادرش را بخورد؟!طوری که شما آن را بد می شمارید،از خدا بترسید که خدا توبه پذیر و مهربان است
داستان شفاعت آل محمد(ص)
ابو اَیمَن،غلام همسر امام سجاد(ع) روزی به عنوان اعتراض به امام باقر(ع) گفت:«شما مردم را به شفاعت آل محمد(ص)مغرور میکنید،وهمین غرور،آنها را بر انجام گناه جرات می دهد.»
امام باقر(ع)از سخن او چنان ناراحت شد که آثار ناراحتی از چهره اش دیده می شد؛به او فرمود:
«وای برتو ای ابو اَیمَن!اگر تو شکم و دامن خود را از غذای حرام وانحراف جنسی حفظ کنی(گناه نکنی)،آیا این کار تو را مغرور می سازد؟(و خیال می کنی با این کار به بهشت می روی؟)این را بدان اگر وحشت و هراس قیامت را بنگری خواهی فهمید که همه نیاز به شفاعت دارند.
وای بر تو «آیا شفاعت فقط جز برای آن کسی است که آتش دوزخ بر او واجب شده است؟؟»
به این ترتیب امام باقر(ع) به او فهماند که:
1-همه نیاز به شفاعت دارند و نباید به اعمال نیک خود مغرور باشند.
2-شفاعت برای گناهکاران است، تا آنها ناامید نشوند ؛ واین ناامیدی،آن ها را به انحراف بیشتر ودل مردگی نکشاند
نتیجه گیری:هیچگاه به اعمال خوب خود مغرور نشویم و به حدیثی از امیر المومنین اشاره می کنیم:
امیر المومنین علی (ع) می فرمایند:زندگی دو روز است یک روز به کام تو نیست شکست نخور یک روز هم به کام توست مغرور نشو ...
امیر المومنین علی (ع) می فرمایند: گناهی که تو را غمگین کند بهتر از کار خوبی است که باعث عجب و غرور تو گردد
حدیث پندآموز:رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: « بنده زمانی که مشغول نماز است، شیطان به سراغش می آید و به او می گوید: این را یاد بیاور...آن را یاد بیاور...تا اینکه انسان را گمراه کرده و فراموش می کند که چند رکعت نماز بخواند »
شنبه ششم شهریور 1389 | 119 نظر
.
پیامدهای شوم،بی توجهی همسران به یکدیگر
عصر رسول خدا(ص) بود، خُوله و اَوس، زن و شوهر مسلمان بودند.روزی اَوس همسرش را در سجده نماز دید و به او اشتیاق پیدا کرد،صبر کرد تا پس از نماز نزد همسرش رفت تا به او همبستر شود؛زن که می بایست اظهار تمایل کند،تمکین نکرد،اَوس خشمگین شد و به فکر طلاق همسرش افتاد و به رسم جاهلیت گفت:«تو بر من مانند پشت مادرم هستی»==> این عبارت "ظِهار" نامیده می شود که طلاق مردم جاهلیت بود که اسلام طلاق با این روش را حرام نمود.
خلاصه....خُوله از شنیدن این سخن ناراحت شد و گفت:برو از رسول اکرم بپرس؛شوهر اظهار شرم کرد؛خُوله گفت:پس به من اجازه بده از پیامبر(ص) بپرسم؛ با اجازه اَوس به حضور رسول اکرم(ص) شرف یاب شد و ماجرا را به عرض رسانید.
پیامبر(ص)فرمود:«تو بر او حرام شده ای»
زن(خُوله) اظهار ناراحتی کرده و گفت: سوگند بر خدایی که قران را بر تو نازل کرد،شوهرم ذکری از طلاق نکرد؛او پدر فرزندانم است و از همه بیشتر او را دوست دارم.در این باره اگر راه حلی است بفرمایید.
پیامبر(ص) فرمود:تو به شوهرت حرام شده ای و فعلا دستوری در مورد حل مشکل تو ندارم.خُوله مکرّر به رسول خدا(ص) مراجعه کرده و اظهار ناراحتی می نمود و می گفت شِکوه بیچارگی و نیاز و ناراحتی ام را به سوی خدا می برم.خداوندا،وسیل? نجات مرا به زبان پیامبرت بیانداز.
مدتی از این ماجرا گذشت تا پیک وحی بر پیامبر(ص) نازل گردید و آیات اول تا چهارم سور? مجادله را در این مورد نازل کرد که خلاصه اش این است:«شوهر باید به عنوان کفّاره یا یک بنده آزاد کند یا شصت روز روزه بگیرد و یا شصت مسکین طعام بدهد و سپس به همسرش رجوع نماید»
منبع:تفسیر مجمع البیان،ج 9،ص246
در این ماجرا،هم زن مقصر بود و هم شوهرش؛زن از آن نظر که تمکین نکرد و باعث آن همه ناراحتی خود و گرفتاری گردید،و تقصیر شوهر ؛شتاب زدگی و زود از کوره در رفتنِ او بود؛در نتیجه گرفتار گردید و این سختی و دشواری را خودشان به وجود آوردند.
این داستان در حقیقت این درس را به همسران می آموزد که با همدیگر مهربان باشند و در حفظ عفّت همدیگر بکوشند،و برای خود دشواری به وجود نیاورند
ثواب خواندن آیت الکرسی
فضیلت های آیت الکرسی
عکس العمل شیطان هنگام نزول آیة الکرسی
امام محمد باقر از امیر المومنین (ع) روایت فرموده: هنگامی که آیت الکرسی نازل شد
رسول خدا (ص) فرمود آیة الکرسی آیه ای است که از گنج عرش نازل شده و زمانی که این
آیه نازل گشت هر بتی که در جهان بود با صورت به زمین خورد.
در این زمان ابلیس ترسید و به قومش گفت :"امشب حادثه ای بزرگ اتفاق افتاده است
باشید تا من عالم را بگردم و خبر بیاورم.
ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید مردی را دید و از او سوال کرد: " دیشب چه
حادثه ای اتفاق افتاد"
مرد گفت "رسول خدا فرمود:" آیه ای از گنج های عرش نازل شد که بت های جهان به خاطر
آن آیه همگی با صورت به زمین خوردند. ابلیس بعد از شنیدن حادثه به نزد قومش رفت و
حادثه را به آن ها خبر داد
===================
آیت الکرسی سید آیات قرآن
پیامبر به حضرت علی (ع) فرمود: " یا علی ! من سید عربم-مکه سید شهر هاست- کوه سینا
سید همه کوه هاست- جبرئیل سید همه فرشتگان است – فرزندانت سید جوانان اهل بهشتند-
قرآن سید همه کتاب هاست – بقره سید همه سوره های قرآن است – ودر بقره یک آیه است که
آن آیه 50کلمه دارد و هر کلمه 50 برکت دارد و آن آیت الکرسی است
===================
پاداش کسی که آیت الکرسی را زیاد می خواند
عبدالله بن عوف گفته است:" شبی خواب دیدم که قیامت شده است و من را آوردند و حساب
من را به آسانی بررسی کردند. آنگاه مرا به بهشت بردند و کاخ های زیادی به من نشان
دادند. به من گفتند: درهای این کاخ را بشمار ؛ من هم شمردم 50 درب داشت.
بعد گفتند: خانه هایش را بشمار. دیدم 175 خانه بود. به من گفتند این خانه ها مال
توست. آن قدر خوشحال شدم که از خواب پریدم و خدا را شکر گفتم
صبح که شد نزد ابن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف کردم
او گفت : معلوم است که تو آیه الکرسی زیاد می خوانی. گفتم : بله ؛ همین طور است
ولی تو از کجا فهمیدی. گفت برای اینکه این آیه 50 کلمه و 175 حرف دارد. من از زیرکی
حافظه او تعجب کردم. آنگاه به من گفت : هر که آیه الکرسی را بسیار بخواند سختی های
مرگ بر او آسان می شود
===================
داستان نزول آیت الکرسی
رسول اکرم (ص) فرمود: چون خدای متعال خواست سوره ی حمد و آیه های شهدالله (18و19 آل
عمران) و قل اللهم (26-27آل عمران) و سوره توحید و آیه الکرسی را به زمین نازل
کندهمگی به عرش الهی چنگ زدند در حالی که بین آن ها و خداوند حجابی نبود
سپس فرمودند : پروردگارا ما را به خانه پر گناه و به سوی کسانی که عصیان و گناه می
کنند می فرستی ؛ در حالی که ما پاک و مطهر هستیم
سپس خدای متعال فرمود :" به عزت و جلال خودم سوگند ، هیچ کس شما را بعد از نماز
نخواند مگر این که او را در مرتبه بالای قدس جای دهم که از نعمت های آن استفاده
کنند و در هر روز 70 بار به او با نظر رحکت خود بنگرم و در هر روز 70 حاجت او را
برآورم هرچند که بسیار گناه کرده باشد که کمترین آن دعاها و حاجت ها و آمرزش گناهان
باشد. او را از هر دشمنی پناه می دهم و برای پیروزی بر هر دشمنی یاریش می دهم و
مانعی به جز مرگ برای بهشت رفتن او نباشد.( یعنی بعد از مرگ بلافاصله به بهشت می
رود)
===================
آیت الکرسی برای حفظ چشم
بعد از هر نماز دستان را روی چشم بگذارید و بعد از خواندن آیت الکرسی بگویید:"اللهم
احفظ حدقتی بحق حدقتی علی بن ابیطالب(ع)"
===================
امان نامه الهی
امام کاظم (ع) فرمود: از بعضی پدران بزرگوارم شنیدم که کسی داشت سوره حمد را می
خواند پس حضرت فرمود: هم شکر خدا را به جای آورد و هم به پاداش رسید. بعد حضرت شنید
که سوره توحید می خواند فرمود: ایمان آورد و ایمنی به دست آورد و سپس شنید که سوره
قدر می خواند فرمود: راست گفت و آمرزیده شد و بعد شنید که آیت الکرسی می خواند
فرمود: خداوند خالق امان نامه برایش فرو فرستاد
===================
قرآن برتر است یا تورات؟
روایت شده که از پیامبر (ص) پرسیدند: قرآن برتر است یا تورات؟ فرمودند: در قرآن آیه
ای است که از تمام کتابهایی که خداوند بر پیامبرانش نازل فرموده بهتر و برتر و
والاتر است و آن آیه الکرسی است
پیامبر فرمودند با فضیلت ترین آیه ای که بر من نازل شد آیة الکرسی است
پیامبر فرمودند آیه الکرسی وسوره توحید عظیم تر از همه چیزهایی است که دون و پست تر
از خداست
پیامبر (ص) فرمودند: دانش بر تو گوارا باد. سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست
این آیه دارای دو زبان و دو لب است که در عرش الهی تسبیح و تقدیس خدا می گوید
رسول خدا (ص) فرمود: در شب معراج دو لوح را دیدم ، که در یک لوح سوره حمد و در لوح
دیگر کل قرآن قرار داشت که سه نور از آن می درخشید . پس گفتم ای جبرئیل این نوره
چیست؟ جبرئیل در جواب گفت : آن سه نور یکی سوره توحید و یکی سوره یاسین و دیگری آیه
الکرسی می باشد
پیامبر (ص) فرمودند: در معراج در آسمان هفتم دیدم که ملائکه حجب سوره نور را می
خوانند ، خزان کرسی آیة الکرسی و حمله عرش سوره مومن را می خوانند
امام صادق (ع) فرمود: همانا من از آیة الکرسی برای بالا رفتن درجات استفاده می کنم
امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه سوره حمد و توحید و قدر را با آیه الکرسی بخوانید و
بعد از آن برخیزید و و رو به قبله حاجات خود را از خدا بخواهید که حاجاتتان بر
آورده خواهد شد زیرا اسم اعظم هستند
امام محمد باقر (ع) فرمودند: هر کس یک بار آیة الکرسی را بخواند خداوند هزار
ناراحتی از ناراحتی های دنیا و هزار سختی آخرت رااز او دور می کند که کمترین
ناراحتی دنیا فقر و کمترین سختی آخرت فشار قبر است
رسول خدا در خواب به دختر خویش فرمودند: ترازوی اعمال خویش را با آیه الکرسی سنگین
گردان. زیرا هرکس آن را قرائت نماید آسمان وزمین با فرشتگانش به جنبش و حرکت در
آیند و خداوند را با صدای بلند به پاکی یاد کنند و او را بزرگ بدارند و تسبیح
گویند. پس از آن تمامی فرشتگان از خداوند می خواهند که گناه خواننده آیه الکرسی را
ببخشد و از خطا و لغزشش در گذرد
رسول خدا (ص) فرمودند: هرکس آیه الکرسی را یک بار بخواند اسم او از دیوان اشقیا و
انسان های بد محو می شود
امام رضا (ع) به نقل از پیامبر فرمودند: هر کس 100 مرتبه آیه الکرسی را بخواند چنان
باشد که همه عمر خود را عبادت کرده باشد
==================
پیامبر فرمودند: هر کس آیة الکرسی را بعد از نماز بخواند هفت آسمان شکافته گردد و
به هم نیاید تا خداوند متعال به سوی خواننده آیت الکرسی نظر رحمت افکند و فرشته ای
را بر انگیزد که از آن زمان تا فردای آن کارهای خوبش را بنویسد و کارهای بدش را محو
کند
رسول اکرم (ص) فرمود: یا علی بر تو باد به خواندن آیة الکرسی بعد از هر نماز واجب
زیرا به غیر از پیغمبر و صدیق و شهید کسی به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمی
کند و هر کس بعد از هر نماز آیه الکرسی را بخواند به جز خداوند متعال کسی او را قبض
روح نمی کند و مانند کسی باشد که همراه پیامبران خدا جهاد کرده تا شهید شده است و
فرمود: بعد از مرگ بلا فاصله داخل بهشت می شود و به جز انسان صدیق و عابد کسی بر
خواندن آیة الکرسی مواظبت نمی کند
در روایتی از امام باقر آمده است:" هر کس آیه الکرسی را بعد از هر نماز بخواند از
فقر و بیچارگی در امان شود و رزق او وسعت یابد و خداوند به او از فضل خودش مال زیادی
بخشد."
رسول اکرم فرمودندک هر کس آیه الکرسی را بعد از هر نماز واجب بخواند نمازش قبول
درگاه حق می گردد و در امان خدا باشد و خداوند او را از بلاها و گناهان نگه دارد.
جهت نور چشم بعد از هر نماز دست بر چشم بگذارد و آیه الکرسی بخواند و بگوید :" اعیذ
نور بصری بنور الله الذی لا یطفی"
خداوند به موسی بن عمران وحی فرمود: کسی که بعد از نماز واجبش آیه الکرسی بخواند
خداوند متعال به او قلب شاکرین – اجر انبیا و عمل صدیقین را عطا فرماید و چیزی جز
مرگ از داخل شدن او به بهشت جلوگیری نمی نماید. مداومت نمی نماید به آن مگر پیامبر
یا صدیق یا کسی که از او راضی شده ام و یا شخصی که شهادت را روزی او می نمایم
==================
زیادی علم وحافظه با آیت الکرسی
پیامبر (ص) روایت کرده است که فرمودند : 5 چیز حافظه را قوی می گرداند: خوردن
شیرینی – گوشت نزدیک گردن – عدس – نان سرد و خواندن آیت الکرسی
==================
سفر با خواندن آیت الکرسی
امام صادق (ع) فرمود: سفر را با دادن صدقه و یا با خواندن آیت الکرسی آغاز کنید
کسی که در سفر هر شب آیه الکرسی را بخواند هم خودش در سلامت باشد و هم چیزهایی که
همراه اوست
===================
گرفتن حاجت با آیت آلکرسی
رسول اکرم (ص) فرمودند: هرگاه برای حاجتت از خانه ی خود بیرون آمدی آیه الکرسی را
بخوان که حاجتت به خواست خدا برآورده گردد.
امام علی (ع) فرمودند: هرگاه یکی از شما اراده حاجتی کند پس صبح روز پنج شنبه در
طلب آن بیرون رود و در وقت بیرون رفتن آخر سوره آْل عمران ( آیه 190تا آخر) و آیه
الکرسی و سوره قدر و حمد را بخواند ، زیرا که در خواندن این ها حوائج دنیا و آخرت
برآورده می شود
در روایت آمده است هر کس آیت الکرسی را در وقت غروب بخواند حاجتش برآورده گردد
حضرت علی(ع) : اگر خواص آیت الکرسی را می دانستید در هیچ زمانی خواندن آن را ترک نمی کردید
اللَّهُ لَا إِلَ?هَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ? لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ? لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ?
مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ? یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ? وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ? وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ? وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ? وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ *
لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ? قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ? فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی? لَا انفِصَامَ لَهَا ? وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ *
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ ? وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ ? أُولَ?ئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ? هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»
«خداست که معبودى جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبک او را فرو مىگیرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مىداند.
و به چیزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمىیابند. کرسى او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاى بزرگ. *
در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست. *
خداوند سرور کسانى است که ایمان آوردهاند. آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مىبرد. ولى کسانى که کفر ورزیدهاند، سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند، که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مىبرند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند.»
داستان های دیگر وب
داستان ثواب آیت الکرسی
حکایت و داستان های حضرت محمد(ص)
حکایات وداستان های حضرت عیسی
حکایات وداستان های حضرت موسی
جملاتی پندآموز از بزرگان
داستان بهشت و جهنم
داستان طبیعت انسان
نصیحت مرغک به صیاد
داستانهایی زیبا از غیرت
داستان همجنس بازی و استمناء و درمان آن
احادیث امام حسین(ع)
احادیث امام باقر(ع)
احادیث امام جواد(ع)
احادیث امام هادی(ع)
احادیث امام حسن عسگری(ع)
علی مع الحق و الحق مع علی
سید هاشم بحرانی (6) پانزده روایت از طریق عامه و یازده روایت از طریق خاصه روایت میکند مبنی بر آنکه علی با حق است، و حق با علی است، و بر آنکه حضرت فرمودند: خدایا حق را با علی قرار ده، هر جا که علی قرار دارد، و بر لزوم متابعت و پیروی از طریقه آن حضرت.
ما در اینجا روایاتی که از طریق عامه نقل شده، و یکی از روایات خاصه را با حذف سند و باختصار بیان میکنیم.
1-ابراهیم بن محمد حموینی که از علماء عامه است، و
2-موفق بن احمد خوارزمی با اسناد متصل خود روایت میکنند از شهر بن حوشب، و
3-زمخشری در ربیع الابرار مرسلا روایت میکنند (7) : قال شهر بن حوشب: کنت عند ام-سلمة رضی الله عنها، اذا استاذن رجل فقالته له: من انت؟
قال: انا ابو ثابت مولی علی علیه السلام،
فقالت ام سلمة: مرحبا بک یا ابا ثابت ادخل، فدخل فرحبتبه
ثم قالت: یا ابا ثابت این طار قلبک حین طارت القلوب مطائرها؟
قال: تبع علیا علیه السلام
فقالت: وفقت و الذی نفسی بیده، لقد سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول علی مع الحق و القرآن، و القرآن و الحق مع علی، و (9)
و در روایت موفق بن احمد خوارزمی وارد است که ابو ثابت میگوید: مولی ابیذر، و بعد از بیان حدیث ام سلمه میگوید: و لقد بعثت ابنی عمر، و ابن اخی عبد الله بن ابی امیه، و امرتهما ان یقاتلا مع علی من قاتله، و لو لا ان رسول الله امرنا ان نقر فی حجالنا و فی بیوتنا، لخرجت و کنتحتی اقف فی صف علی
شهر بن حوشب میگوید: من در نزد ام سلمه نشسته بودم، که مردی اجازه دخول خواست.
ام سلمه گفت: کیستی تو؟
گفت: من ابوثابت غلام علی هستم.
ام سلمه گفت: خوش آمدیای ابوثابتبیا بنشین.
ابوثابت داخل شد، و ام سلمه باو مرحبا گفت.
سپس ام سلمه گفت:ای ابو ثابت!در آن وقتیکه دلها بسوی مقاصد خود بپرواز درآمد، و هر دلی بمقصدی و آرزوئی، و دنبال شخصی پرید، دل تو بکجا پرواز کرد؟
ابوثابت گفت دل من پیروی از علی نمود.
ام سلمه گفت: خوب جائی بار خود را فرود آوردی!قسم به آن خدائی که جان من در دست اوست، حقا از رسول خدا شنیدم که میفرمود: علی با حق و قرآن است، و حق و قرآن با علی است، و آن دو از هم جدا نخواهند شد، تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
و سپس ام سلمه گفت: من فرزند خود عمر، و فرزند برادر خود عبدالله بن ابی امیه، را فرستادم، تا در رکاب علی با دشمنانش نبرد کنند، و اگر رسول خدا ما زنان را امر نمیفرمود که در خانههای خود بمانیم، و در آسایشگاههای خود بیاسائیم، هر آینه من نیز برای حمایت علی از منزل بیرون میرفتم، تا خود را به علی رسانیده، و با مردان در صف جنگجویان علی بکارزار با دشمنان او مشغول میشدم. -حموینی با اسناد متصل خود از ابوحیان تمیمی، از پدرش، از علی علیه السلام
5-در کتاب «الجمع بین الصحاح الستة» ، تالیف رزین امام الحرمین از صحیح بخاری از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام
6-از جزء اول کتاب الفردوس از امیرالمؤمنین علیه السلام
7-و موفق بن احمد خوارزمی با اسناد متصل خود از ابوالحباب تمیمی، از پدرش، از علی علیه السلام روایت کنند که، قال: قال رسول الله: رحم الله علیا، اللهم ادرالحق معه حیث دار، و خوارزمی میگوید: اخرج ابوعیسی الترمذی فی جامعه.
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب فرمود که رسول خدا فرمود: خدا رحمت کند علی را، بار پروردگار حق را با علی بگردش در آر هر کجا که علی میگردد.
8-حموینی با اسناد متصل خود از برادر دعبل خزاعی، از هارون الرشید از ازرق بن قیس، از عبدالله بن عباس روایت میکند که قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله الحق مع علی بن ابیطالب حیث دار. (10) حضرت رسول الله میفرماید: حق با علی بن ابیطالب است هر کجا علی حرکت کند و در هر حالیکه بوده باشد.
9-از کتاب فضائل الصحابة با اسناد متصل خود از اصبغ نباته، از محمد بن ابی بکر از عائشه، قالت: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: علی مع الحق و الحق مع علی، لن یفترقا حتی یردا علی الحوض
علی با حق است و حق با علی است، و آندو هیچگاه از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
10-موفق بن احمد خوارزمی با اسناد متصل خود از شریک، از سلیمان اعمش، از ابراهیم، از علقمه و اسود قالا: سمعنا ابا ایوب الانصاری. قال: سمعت النبی صلی الله علیه و آله یقول لعمار بن یاسر: تقتلک الفئة الباغیة و انت مع الحق و الحق معک یا عمار، اذا رایت علیا سلک وادیا، و سلک الناس وادیا غیره، فاسلک مع علی و دع الناس، انه لن یدلک علی ردی، و لن یخرجک عن الهدی
یا عمار انه من تقلد سیفا، اعان به علیا علی عدوه، قلده الله یوم القیمة و شاحا من در، و من تقلد سیفا اعان به عدو علی قلده الله یوم القیمة و شاحا مننار قال: قلت: حسبک
علقمه و اسود میگویند: ما از ابوایوب انصاری شنیدیم که میگفت: شنیدم که رسول الله به عمار بن یاسر میگفت:ای عمار؟تو را جماعتستمگر خواهند کشت، و تو با حق هستی و حق با توست،ای عمار!زمانی که دیدی علی را که از یک طریق سیر میکند!و غیر علی از وادی دیگر، تو با علی باش و در طریق او گام بردار و تمام مردم را رها کن، علی تو را بهلاکت و ضلالت نمیافکند، و از هدایتخارج نمیکند.
ای عمار!کسیکه شمشیری حمایل خود کند و بدان بخواهد علی را بر علیه دشمنانش نصرت کند خداوند آن شمشیر را در روز بازپسین به صورت گردنبندی از در به گردن او در آویزد و کسی که شمشیری حمایل کند و بخواهد با آن دشمن علی را یاری کند، خداوند در روز قیامت آن شمشیر را بصورت گردنبندی از آتش بگردن او آویزان کند، عمار میگوید: بحضرت رسول اکرم عرض کردم: کافیست من مطلب را آنطور که باید دریافتم
ملاقات علقمه و اسود نزد ابو ایوب انصاری و مذاکره راجع بخلافت علی علیه السلام
11-موفق بن احمد خوارزمی با اسناد متصل خود از اعمش، از ابراهیم از علقمه و اسود روایت کند، قالا: ایتنا ابا ایوب الانصاری، و قلنا له یا ابا ایوب!ان الله تبارک و تعالی اکرم نبیه صلی الله علیه و آله و صفالک من فضله من الله فضلک بها!اخبرنا بمخرجک مع علی علیه السلام تقاتل اهل لا اله الا الله؟
(فقال ابوایوب) اقسم لکما بالله، لقد کان رسول الله صلی الله علیه و آله فی هذا البیت الذی انتما فیه معی، و ما فی البیت غیر رسول الله صلی الله علیه و آله و علی جالس عن یمینه و انا جالس عن یساره، و انس قائم بین یدیه، اذ حرک الباب، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله افتح لعمار الطیب المطیب.
ففتح الناس (11) الباب و دخل عمار، فسلم علی رسول الله فرحب به، ثم قال لعمار: انه سیکون فی امتی بعدی هناة، حتی یختلف السیففیما بینهم، و حتی یقتل بعضهم بعضا فاذا رایت ذلک فعلیک بهذا الاصلع عن یمینی یعنی علی بن ابیطالب.
فان سلک الناس کلهم وادیا
و سلک علی وادیا فاسلک وادی علی علیه السلام و خل عن الناس، یا عمار!ان علیا لا یردک عن هدی و لا یدلک الی ردی، یا عمار! طاعة علی طاعتی، و طاعتی طاعة الله عز و جل.
علقمه و اسود میگویند ما بر اباایوب انصاری در منزلش وارد شدیم؟و گفتیم:ای اباایوب!خداوند پیغمبر خود را گرامی داشت، و تو را بواسطه صحبتبا او شرافت و فضیلت داد.
برای ما بیان کن چگونه تو بمعاونت علی خارج شدی و با اهل توحید جنگ نمودی؟ (منظور جنگ او با اصحاب معاویه است که بصورت ظاهر مسلمان بودند)
ابو ایوب گفت: شما را بخدا سوگند که رسول خدا در همین اطاقی که ما و شما فعلا نشستهایم، نشسته بود، و در اطاق هیچ کس نبود، غیر از رسول خدا، و علی بن ابیطالب که در سمت راست آن حضرت نشسته بود، و من که در سمت چپ آن حضرت نشسته بودم، و انس بن مالک خادم آن حضرت که در مقابل آن حضرت ایستاده بود، که ناگهان در زدند، حضرت فرمودند: باز کنید در را برای عمار مرد پاک و پاکیزه، در را باز کردند، و عمار داخل شد و سلام کرد بر رسول خدا صلی الله علیه و آله حضرت به او خوشامد گفتند، سپس فرمودند:ای عمار بزودی بعد از من در امت من فتنه برپا میشود، بطوریکه شمشیر بروی هم میکشند، و بعضی بعض دیگر را میکشند، چون چنین دیدی بر تو باد به آن مردی که در سمت راست من نشسته و اشاره بحضرت امیرالمؤمنین کردند، اگر دیدی تمام مردم جهان در یک مسیر حرکت میکنند، و علی بن ابیطالب بتنهائی در مسیر دیگر حرکت میکند، تو از مسیر علی حرکت کن، و مردم را رها کن،ای عمار علی تو را در ضلالت و پستی وارد نمیکند، و از راه هدایت تو را دور نمینماید،ای عمار متابعت از علی متابعت از من، و متابعت از من متابعت از خداست.
12-موفق بن احمد خوارزمی با اسناد متصل خود از ابی لیلی، قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ستکون من بعدی فتنة فاذا کان ذلک فالزموا علی بنابیطالب، فانه الفاروق الاکبر الفاصل بین الحق و الباطل (12)
حضرت رسول الله فرمودند: بزودی چون از دنیا بروم، فتنهای در میان شما بر خواهد خاست، و در آن حال دست از علی بن ابیطالب ندارید، اوست جدا کننده بین حق و باطل، و فیصل دهنده بزرگ خدا.
13-حموینی با اسناد خود از اعمش، از ابی وایل، از حذیفة قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله علی طاعته طاعتی و معصیته معصیتی
حضرت رسول الله فرمودند اطاعت از علی اطاعت از من، و مخالفتبا علی مخالفتبا من است
14-از کتاب فردوس با اسناد خود از ابوسعید خدری، قال: قال رسول الله تفترق امتی فرقتین، فیمرق بینها فرقة مارقة، یقتلها اولی الطائفتین بالحق
حضرت رسول الله فرمودند: امت من بدو دسته افتراق پیدا نموده و از هم جدا میشوند، یک دسته از دین خارج میشوند و آنها را آن دسته دیگر که حقند میکشند.
15-عامر شعبی که از نواصب، و از منحرفین از امیرالمؤمنین است، از عروة بن زبیر از ابوبکر روایت میکند که: سمعت رسول الله یقول: الحق مع علی و علی مع الحق
حضرت رسول فرمودند: حق با علی است و علی با حق است.
اینها روایاتی بود که در «غایة المرام» از طریق اهل تسنن بیان شده است و از طریق شیعه یازده روایت نقل شده است که ما بذکر یکی از آنها اکتفا میکنیم.
عیادت عطا از عبدالله بن عباس و مذاکره درباره خلافت علی بن ابیطالب علیه السلام
ابن بابویه با اسناد متصل خود نقل میکند از عبدالحمید اعرج، از عطا که میگوید: عبدالله بن عباس مریض بود، و ضعف او را گرفته بود، ما برای عیادت او بطائف رفتیم، و بر او سلام نموده، و نشستیم. گفت:ای عطا، افرادیکه با تو آمدهاند چه کسانند؟
گفتم:ای آقای من!از شیوخ و محترمین این شهر هستند!و از ایشانست عبدالله بن سلمة بن مریم الطائفی، و عمارة بن الاجلح و ثابتبن مالک، همینطور مرتبا من یکایک از آنها را معرفی نمودم.
پس از آن همه آنها بجلو آمده و گفتند:ای پسر عم رسول خدا، تو بشرف صحبت رسول خدا رسیده!و از آن حضرت آنچه باید بشنوی شنیدی!برای ما بیان کن از سر اختلاف این امت، چرا دستهای علی را مقدم میدارند بر غیر او، و دستهای دگر او را بعد از سه خلیفه قبول دارند
قال: فتنفس ابن عباس، فقال سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: علی مع الحق و الحق مع علی، و هو الامام و الخلیفة بعدی، فمن تمسک به فاز و نجا، و من تخلف عنه ضل و غوی، یلی تکفینی و غسلی، و یقضی دینی، و ابوسبطی الحسن و الحسین، و من صلب الحسین یخرج الائمة التسعة و منا مهدی هذه الامة
عطا میگوید ابن عباس نفس عمیقی کشید و گفت: که از رسول خدا شنیدم که میفرمود: علی با حق است و حق با علی است، و اوست امام و جانشین بعد از من، کسیکه بدو تمسک جوید، نجات مییابد، و رستگار میشود، و کسیکه از او تخلف ورزد گمراه میشود، و بهلاکت میرسد.
علی است که متکفل کفن نمودن، و غسل من میشود، اوست که دین مرا ادا میکند، و پدر دو فرزند من حسن و حسین است و از صلب حسین خارج میشود نه امام، و از آنهاست مهدی این امت.
در این وقت عبدالله بن سلمه حضرمی گفت:ای پسر عم رسول خدا صلی الله علیه و آله چرا ما را بدین معارف پیش از این دلالت ننمودی!ابن عباس گفتسوگند بخدا آنچه را که از رسول خدا شنیدم ابلاغ کردم، و ادا کردم حق آنرا، و نصحت لکم و لکن لا تحبون الناصحین، و شما را نصیحت کردم و لیکن نصیحت کنندگان را دوست ندارید.
ثم قال: اتقوا الله عباد الله تقیة من اعتبر تمهیدا، و ابقی فی وجل، و کمش فی مهل، و رغب فی طلب، و هرب فی هرب فاعملوا لآخرتکم قبل حلول آجالکم، و تمسکوا بالعروة الوثقی من عترة نبیکم، فانی سمعته یقول: من تمسک بعترتی من بعدی کان من الفائزین.
سپس گفت:ای بندگان خدا تقوی پیشه سازید، مانند تقوای کسی که جایگاه خود را درست مینماید، و محل آرامش و سکونتخود را آزمایش میکند، و خود را در خوف و خشیت نگاه میدارد، و با رفق و مدارا بسرعت ناقه خود را میدوشد، و بار خود را میبندد، و در طلب سعادت رغبت دارد، و از خوفگاه میگریزد، پس قبل از آنکه اجلهای شما فرا رسد، برای سفر آخرت خود عمل کنید، و بدستاویز محکم از عترت پیغمبر خود متمسک گردید.
حقا من از پیغمبر خدا شنیدم که میفرمود: کسی که تمسک جوید بعترت من بعد از من از رستگاران خواهد بود، ثم بکی بکائا شدیدا سپس ابن عباس گریه فراوانی نمود: جمعیتی که بودند از او سئوال کردند چگونه گریه میکنی، در حالی که منزلت و مقام تو نزد رسول خدا است؟
ابن عباس گفت:ای عطا به دو چیز میگریم: لهول المطلع و فراق الاحبة یکی برای خوف و خشیت از طلوع مقام جلال و ظمتخدا، و دیگری از مفارقت احبه و دوستان.
سپس آن جماعت از نزد او برخاستند و متفرق شدند.
در این حال گفت:ای عطا دست مرا بگیر، و مرا در صحن خانه ببر!من و سعید او را بلند کردیم، و بسوی حیاط منزل حرکت دادیم چون در صحن آمد دستخود را به آسمان بلند کرد و گفت: اللهم انی اتقرب الیک بمحمد و آل محمد، اللهم انی اتقرب الیک بموالاة الشیخ علی بن ابیطالب، فما زال یکررها حتی وقع علی الارض، فصبرنا علیه ساعة ثم اقمناه فاذا هو میت رحمة الله علیه.
گفتبار پروردگارا!من بسوی تو بمحمد و آل محمد تقرب میجویم، بار پروردگارا!من بسوی تو بشیخ علی بن ابیطالب تقرب میجویم!و دائما این جملات را تکرار میکرد، تا بروی زمین افتاد، ما ساعتی درنگ نموده و او را بحال خود گذاشتیم، و سپس او را از زمین بلند نمودیم دیدیم که رحلت نموده و برحمتخداپیوسته است (13)
علت مخالفت معاندین با خلافت امیر المؤمنین
باری اگر کسی بگوید: چطور با وجود این نصوصی که از حضرت رسول الله رسیده، و بسیاری از آنرا خود خلفای ثلاثه، و عائشه روایت کردهاند، و مقامات و درجات مولای متقیان را اعتراف نمودهاند، آنها خلافت را از آن حضرت گردانیدند، و خود بمقام خلافت در جای امیرالمؤمنین نشستند، و بر منبر پیغمبر بالا رفتند؟
جواب همانست که خود رسول الله فرموده است، و سنیها نیز روایت کردهاند: حبک الشیئی یعمی و یصم (14)
کسی که بچیزی محبت داشته باشد، و این محبت از روی احساسات باشد، و هوای نفس و قوای دنیه در پیدایش او مؤثر باشد، آنکس را نسبتبغیر آن منظور و محبوبی که دارد، کور و کر میکند، یعنی غیر از آن هدف، چیزی نمیبیند، و سخنی غیر از آن نمیشنود.
بر ارباب ملل و نحل پوشیده نیست، و بر مطلعین بر سیر و تاریخ مکشوف است، که غصب مقام خلافت از خاندان رسول هیچ داعی، جز محبتحکومت و سروری بر مسلمین، و طلوع حس شخصیتطلبی نداشته است، و لذا تمام این احادیث و نصوص، با وجود آن غریزه مهلکه، کاری نمیکند، و در وقت اراده رسیدن بمنظور و هدف، تمام آنها را چون خس و خاشاک بطوفان بلا میدهد، و با مواجه شدن با مقصود از ستیزه نمودن با خاندان رسول خدا، و آتش زدن در خانه بضعه رسول خدا، و بیرون کشیدن مقام ولایت را بمسجد، دریغ نکرده، و با شمشیر برهنه ادعای تسلیم شدن، و بیعت نمودن، و گردن نهادن در برابر این تعدیات را تحمیل میکند.
و این یک مسئلهایست که باید روی او دقت نمود، مقام علم و ادراک به حقایق جداست، و مرحله خضوع نفس و انقیاد او نسبتبحق جداست.
بسیاری از کسانیکه در چاه طبیعت و هوی گرفتارند، نه بعلت جهل آنانبطریق صلاح میباشد، بلکه چه بسا دارای علم کافی هستند، و بسیار خوب زشت را از زیبا تشخیص میدهند، ولی در مقام عمل روی سیطره قوای نفسیه، و عدم انقیاد آنها سبتبملکه عقل، و روی غلبه غرائز شهویه، خود را در کام آن کردار زشت و ناپسند در میآوردند.
لذا انبیاء و ائمه اطهار دعوتشان مبنی بر اصلاح نفس است، و خضوع و انقیاد در مقابل حق، خدای علی اعلی فرمود:
«قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها» (15)
هیچ نفرمود فلاح مختص کسی است که روایت از پیغمبر بشنود، و بدبختی و خسران برای کسیکه نشنود، بلکه فرمود رستگاری برای کسی است که نفس خود را اصلاح کند، و زیان و خسران برای کسی که نفس خود را به تباهی آورد، و در طی طرق هلاک آزاد گذارد.
عمر بخوبی از مقام و منزلت و شخصیت مولا امیرالمؤمنین خبر داشت، روایاتی که از طریق سنت در این موضوع وارد شده، بسیار است که خود او اعتراف مینموده، و احادیثی را از رسول خدا نقل کرده است، ولی همانطور که ذکر شد تبعیت از حق، طهارت نفس، و صفای باطن، و انقیاد لازم دارد و این هذا؟
علامه امینی گوید که حافظ دار قطنی و ابن عساکر تخریج این حدیث نمودهاند که دو نفر نزد عمر بن خطاب آمدند، و از طلاق کنیز سئوال کردند که چند مرتبه میتوان او را طلاق داد، تا حرام نشود، و دیگر نتوان او را بعقد جدیدی نیز در حباله نکاح درآورد.
عمر با آنها برخاست تا آنکه بمسجد آمده و در میان حلقهای از جمعیت مرد اصلعی (16) نشسته بود
عمر گفتای اصلع در طلاق امة (یعنی کنیز) چه میگوئی؟
آن مرد سر خود را بسوی او بلند کرد و با دو انگشتسبابه و وسطی اشاره کرد.
عمر دانست که طلاق امه دو طلاق است و فورا به آن دو مرد گفت تطلیقتان یعنی دو بار طلاق. یکی از آن دو گفت: سبحان الله ما نزد تو آمدیم، و تو امیرالمؤمنین و بزرگ آنها هستی!چگونه با ما آمدی تا در مقابل این مرد ایستادی!و از او سئوال کردی!و به اشاره او با دو انگشتخود اکتفا نمودی؟
عمر به آندو گفت: آیا میدانید این مرد کیست؟
گفتند: نه گفت: این علی بن ابیطالب است اشهد علی رسول الله صلی الله علیه و آله لسمعته و هو یقول: ان السماوات السبع، و الارضین السبع، لو وضعا فی کفة، ثم وضع ایمان علی فی کفة لرجح ایمان علی بن ابیطالب (17)
عمر به آندو گفت: شهادت میدهم بر رسول خدا که از او شنیدم که درباره علی میفرمود: اگر آسمانهای هفتگاه و زمینهای هفت طبقه را در کفه ترازوئی بگذارند، و سپس ایمان علی را در کفه دیگر بگذارند، هر آینه ایمان علی بن ابیطالب سنگینتر خواهد بود.
سپس علامه امینی گوید در حدیثی که زمخشری روایت کرده میگوید: آندو نفر بعمر گفتند: تو خلیفه مسلمین هستی و آمدهایم از تو سؤال کنیم!تو ما را پیش مرد دگری بردی، و از او سئوال نمودی، یکی از آندو گفت: سوگند بخدا کهای عمر من دیگر با تو سخن نخواهم گفت:
عمر گفت: وای بر تو!میدانی این مرد که بود؟او علی بن ابیطالب است الخ.
و این روایت را دارقطنی و ابن عساکر از حافظین نقل نمودهاند، و نیز گنجی در کفایه ص 129 روایت نموده و گفته است که هذا حسن ثابت، این روایت، روایتخوب و قبول آن نزد علماء ثابتشده است.
و نیز از طریق رواة زمخشری، خوارزمی امام الحرمین در مناقب ص 78 و سید علی همدانی شافعی در مودة القربی روایت کردهاند، و حدیث (18) میزان و ترازو را از عمر، محب الدین طبری در کتاب ریاض النضره ج 1 ص 244 و صفوری در نزهة المجالس ج 2 ص 240 آوردهاند.
علی(ع) در کلام خداوند متعال<\/h1>
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:ای علی،جبرئیل علیه السلام مرا درباره تو خبری داد که مایه روشنی چشم و شادی دلم شد،او به من گفت:ای محمد،خداوند به من فرموده :محمد را از سوی من سلام برسان و او را آگاه ساز که علی پیشوای هدایت و چراغ تاریکیهای ضلالت،و حجت بر اهل دنیاست،زیرا او صدیقاکبر و فاروق اعظم است ،و من به عزت خویش سوگند خوردهام که به آتش نبرم کسی را که او را دوست داشته و تسلیم او و اوصیای پس از او باشد،و به بهشت در نیاورم کسی را که دست از ولایت و تسلیم در برابر او و اوصیای پس از او برداشته باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و گفت:ای محمد،پروردگارت تو را به دوستی و ولایت علی بن ابی طالب فرمان میدهد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:جبرئیل علیه السلام از سوی خداوند برگ سبزی از درخت آس برایم آورد که در آن به رنگ سپید نوشته بود:من دوستی علی بن ابی طالب را بر آفریدگانم واجب نمودم،این را از جانب من به آنان برسان.
جبرئیل علیه السلام از میکائیل،او از اسرافیل،او از لوح،او از قلم،او از خدای عز و جل آورده است که:ولایة علی بن ابی طالب حصنی،فمن دخل حصنی امن من عذابی«ولایت علی بن ابی طالب دژ محکم من است،هر که بدان در آید از عذاب من ایمن باشد».
امام علی بن ابیطالب علیه السلام ص