علی (ع) در کنار حامل وحی و تحت تربیت وحی
علی(ع) مظهر همه آیات الهی و جلوه تام کتاب تدوینی (قرآن)است. او کتاب عینی خداوند است و همان راهی را پیموده که قرآنکریم ترسیم نموده و همانگونه زیست کرده که خداوند در کتابشرهنمون شده است. پیوند علی(ع) و قرآن پیوندی حقیقی است ویکی بدون دیگری متصور نیست، چنان که پیامبر اکرم(ص) درسخنی بلند فرموده است: «علی مع القرآن و القرآن مع علی لن یفترقا]لایفترقان[حتییردا علی الحوض»1 علی با قرآن و قرآن با علی است و این دو هرگز از یکدیگر جدانمیشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند. علی(ع) از آغاز وحی در کنار پیامبر اکرم(ص) بود و همه چیز رامیشنید و میدید. «و لقد سمعت رن الشیطان حین نزل الوحی علیه - صلی اللهعلیه و آله - فقلت یا رسول الله ما هذا الرن؟ فقال: هذا الشیطان قدایس من عبادته. انک تسمع ما اسمع ،وتری ما اری، الا انک لستبنبی، و لکنک لوزیر و انک لعلی خیر.»2 به هنگام نزول وحی بر محمد(ص) صدای ناله شیطان راشنیدم. از رسول خدا(ص) پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود: اینشیطان است که از پرستش خویش مایوس گردیده است. تو آنچه رامن میشنوم، میشنوی; و آنچه را من میبینم، میبینی; تنها فرقمن و تو این است که تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر منی و بر طریق وجاده خیر و درستی قرار داری. علی(ع) پیوسته در کنار حامل وحی و تحت تربیت وحی بود، 3 تا آن زمان که وحی انقطاع یافت و حامل وحی درحالیکه سر برسینه علی(ع) داشت به سوی رفیق اعلا شتافت. «و لقد قبض رسول الله - صلی الله علیه و آله- و ان راسه لعلیصدری.»4 و رسول خدا(ص) جان سپرد درحالیکه سر او برسینه من بود. علی(ع) با قرآن بود و عالم به همه امور آن. او جامع قرآن بود ومفسر آن. او معلم قرآن بود و اهل آن. در روایاتی متعدد نسبتعلی(ع) با قرآن از وجوه مختلف بیان شده است، چنان که ازحضرتش روایت شده است که فرمود: «و الله ما نزلت آیه الا و قد علمت فیما نزلت و این نزلت; ان ربیوهب لی قلبا عقولا و لسانا سوولا.»5 به خدا سوگند که هیچ آیهای نازل نشد مگر اینکه دانستهامدرباره چه و در کجا نازل شد; به راستی که پروردگارم به من قلبیپرفهم و زبانی پر سوال بخشیده است. علی(ع) تحت تربیت حامل وحی همه علوم قرآن و رموز آن رافرا گرفت، چنان که از «ابن مسعود» نقل شده است که درباره علمقرآن آن حضرت گفت: «به درستی که علیبن ابیطالب علم ظاهرباطن را دارد.»6 آن حضرت خود فرموده است: «ما نزلت آی علی رسول الله(ص) الا اقرانیها و املاها علی،فکتبتها بخطی، و علمنی تاویلها و تفسیرها و ناسخها و منسوخها ومحکمها و متشابهها و خاصها و عامها.»7 هیچ آیهای بر رسول خدا(ص) نازل نشد مگر اینکه خواندن آنرا به من میآموخت و آن را به من املا میکرد و من آن را با خط خودمینوشتم و رسول خدا(ص) تاویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ ومحکم و متشابه آن را به من میآموخت. امام صادق(ع) نیز در این باره فرموده است: «ان الله علم نبیه (ص) التنزیل و التاویل فعلمه رسول الله(ص)علیا(ع).» 8 همانا خداوند تنزیل و تاویل قرآن را به پیامبرش آموخت ورسول خدا(ص) نیز آن را به علی(ع) آموخت. علی(ع) پس از پیامبر اکرم(ص) سرچشمه علم به قرآن کریم وگنجینه معارف آن بود. «حاکم حسکانی» از عالمان برجسته اهلسنت در قرن پنجم در ذیل آیه «و من عنده علم اکتاب» 9(کسی کهنزد او علم کتاب است) از قول« ابوصالح» چنین آورده است: «علیبن ابی طالب کان عالما بالتفسیر و التاویل و الناسخ و المنسوخ والحلال و الحرام.» 10(علی بن ابی طالب عالم به تفسیر و تاویل وناسخ و منسوخ و حلال و حرام]قرآن[بود.) آن حضرت وارث علم نبوی و معلم حقیقی قرآن بود. در حدیثیاز امام صادق(ع) درباره این شان علی(ع) آمده است: «کان علی(ع) صاحب علم بالقرآن و نحن علی منهاجه.»11 علی(ع) صاحب علم به قرآن بود و ما بر راه و روش اوییم. امیرمومنان علی(ع) روایت کرده است که در این باره فرمود: «کان علی(ع) اذا صلی الفجر لم یزل معقبا الی ان تطلعالشمس ; فاذا طلعت اجتمع الیه الفقرا و المساکین و غیرهم منالناس، فیعلمهم الفقه و القرآن. » 12 علی(ع) پیوسته پس از نماز صبح در مسجد میماند و در پیکاری نمیرفت تا خورشید سر میزد، آنگاه فقیران و مسکینان ودیگر مردمان گرد او را میگرفتند و آن حضرت بدیشان فقه و قرآنمیآموخت. وجود علی(ع) با قرآن یکی بود، او جلوه تام و تمام آیات کتابالهی بود، او کتاب ناطق خدا بود، چنان که خود در توصیف خویشفرمود: «هذا کتاب الله الصامت و انا کتاب الله الناطق.»13 این]قرآن[کتاب خاموش خداوند است و من کتاب سخنگویخدایم. زندگی علی(ع) همه تلاشی بود در جهت برپایی و نگهداری وفهم درست قرآن در معنای جامعش و در هندسه حقیقیاش. نه اواز قرآن جدایی گزید و نه قرآن از او. امیرمومنان(ع) در نامهایباارزش در تبیین حوادث و مسائل پس از پیامبر(ص) این پیوندناگسستنی را مطرح کرده و چنین فرموده است: «فلما مضی لسبیله ترک کتاب الله و اهل بیته امامین لایختلفان، و اخوین لا یتخاذلان، و مجتمعین لا یفترقان.»14 پیامبر به راه خویش رفت]و به رفیق اعلا پیوست[و کتابخدا و خاندان خود را به جای گذاشت که دو پیشوای بدون اختلافند ودو برادری که دست از یاری یکدیگر بر نمیدارند و دو همراه]ومتحدی[که از هم جدایی ندارند. «کتاب» و «اهل کتاب» متحد با یکدیگرند و جدایی میان آنانمعنا ندارد و هرگاه یکی از آن دو طرد شود، دیگری نیز نخواهد ماند،چنان که علی(ع) این حقیقت را به روشنی بیان کرده است: «فالکتاب... و اهله طریدان منفیان، و صاحبان مصطحبان فیطریق واحد.»15 قرآن و اهل قرآن هر دو رانده و تبعید میشوند، و هر دو همگام ومصاحب یکدیگر در یک راه روانند. علی(ع) همه وجود خود را در راه حفظ و تعالی قرآن گذاشت کهاو به حق برپا دارنده آن بود. اما صادق(ع) فرمود: «فاشهد ان علیا(ع) کان قیم القرآن.»16 شهادت میدهم که همانا علی (ع) قیم و متولی قرآن بود. بیست و سه سال دوران نبوت، برای علی(ع) جهادی بود درکنار پیامبر(ص) در راه تکوین امت و تاسیس دولت و پاسداری ازآن. به بیان «ابن ابیالحدید معتزلی»: و لو لا ابو طالب و ابنهلما مثل الدین شخصا فقاما فذلک بمک آوی و حامیو هذا بیثرب جس الحماما17 اگر ابوطالب و فرزندش علی نبودند، هرگز دین]اسلام[تجسمنمییافت و این دو به پا خاستند: آن - ابوطالب- در مکه دین را پناهداد و حمایت کرد; و این - علی- در مدینه تا پای جان در راه اسلاممبارزه کرد. عصر نبوت مبارزه بر سر تنزیل قرآن بود و علی(ع) تا پای جاندر راه آن کوشید و پس از آن در دوران خلفا تلاش برای حفظ قرآن ونگاهبانی آن; و دوران حکومت آن حضرت، مبارزه بر سر تاویلقرآن بود، چنان که رسول خدا(ص) در حدیث مشهور خویش بدانتصریح کرده بود: «ان منکم من یقاتل علی تاویل القرآن کما قاتلت علی تنزیله وهو علی بن ابی طالب.»18 همانا کسی از شما خواهد بود که برای تاویل قرآن جنگ خواهدکرد، همانگونه که من برای تنزیل قرآن جنگ کردم; و او علیبنابیطالب است. بنابراین زندگی علی(ع) حیاتی قرآنی بود، برای قرآن بود و اوتجلی قرآن بود. آن حضرت چنان در قرآن کریم و معارف بلند آنذوب شده بود که آنچه میاندیشید و بیان میکرد و عمل مینمودقرآن بود. برخی از اندیشمندان بدین حقیقت توجه کردهاند، چنانکه«محمد امیننواوی» مینویسد: «حفظ علی القرآن کله، فوقف علی اسراره، و اختلط به لحمه ودمه; و القاری یری ذلک فی نهجالبلاغه.»19 علی(ع) تمام قرآن را به خاطر سپرده بود و بر اسرار آن واقف وآگاه بود، و قرآن با خون و گوشت او درآمیخته بود; کسی کهنهجالبلاغه را مطالعه نماید، این حقیقت را در مییابد. علی(ع) به حق ملعم قرآن،20 و مترجم،21 مفسر،22 و موولآن بود;23 و بیش از هر چیز به قرآن اهتمام داشت و برپا دارنده ومتولی آن بود.24 «ابن ابیالحدید معتزلی» در مقدمه شرح نهجالبلاغه خویشدرباره اهتمام علی(ع) به قرآن چنین مینویسد: «دیگر از علوم، علمتفسیر قرآن است که این علم از آن حضرتسرچشمه گرفته و هرچه هست از او گرفته شده و فرع وجود اوست.اگر به کتابهای تفسیر مراجعه کنی، صحت این امر را در مییابی،زیرا بیشتر تفسیر قرآن از او و از ابن عباس نقل شده است و همگانمیدانند که ابن عباس همواره ملازم علی(ع) و متصل به او بود و اوشاگرد و پرورشیافته آن حضرت بود است و چون به ابن عباسگفته شد: میزان دانش تو در برابر علم پسرعمویت چگونه است؟گفت: همچون قطرهای از باران نسبت به اقیانوس بیکران.»25 وی همچنین مینویسد: «اما اهتمام علی(ع) به قرائت قرآن واشتغال آن حضرت به قرآن، منظور نظر همگان است و در این موردهمگان اتفاق نظر دارند که او به روزگار رسول خدا(ص) قرآن راحفظ کرد و در آن زمان جز او کسی قرآن را از حفظ نداشت. وانگهیاو نخستین کسی است که قرآن را جمعآوری کرده است... و چنانچهبه کتابهای قرائات قرآن مراجعه کنی، میبینی که پیشوایان علمقرائت همگی به او ارجاع میدهند; مانند ابوعمرو بن علا و عاصمبن ابی نجود; و کسانی دیگر جز آن دو به ابوعبدالرحمن سلمیقاری ارجاع میدهند که او نیز شاگرد علی (ع) بوده و قرآن را از اوآموخته است. و این فن هم مثل فنون بسیار دیگر به آن حضرتمنتهی میشود.»26 بدین ترتیب پیوند علی(ع) با قرآن پیوندی حقیقی و میان آندو وحدت و یگانگی بوده است و همه معارف قرآن از او و به اهتماماو شکل گرفته است و این حقیقت در نهجالبلاغه بتمامه جلوه کردهاست.
رابطه نهجالبلاغه با قرآن
رابطه نهجالبلاغه با قرآن رابطهای تنگاتنگ و سخت نزدیکاست، زیرا نهجالبلاغه نازله روح مطهری است که وجودش با قرآنیکی بود و چنان در قرآن کریم جذب گردیده بود که جسم و روحشاز آن بود. از همین وجه است که نهجالبلاغه را >اخ القرآنالکریم<27 نامیدهاند. واژه >اخ< در اصل به معنی برادر، رفیق ومصاحب است و در واقع کسی را گویند که با دیگری در پدر و مادر ویا در یکی از آن دو و یا همشیر بودن با دیگری شریک باشد و بهصورت استعاره به هر که با دیگری در قبیله یا در دین یا در کار وصفت یا معامله و دوستی و در مناسبات دیگر مشارکت داشته باشدبرادر گویند;28 و در معنای مجازی به مفهوم مصاحب و همزاد ومانند و مشابه به کار میرود و روشن است که اخوت نهجالبلاغه باقرآن از همین باب است، و به همین دلیل است که نهجالبلاغه هرگزطراوت و تازگی و جلوهگری خویش را از دست نمیدهد و از هر زبانکه شنیده شود نامکرر است. یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجبکز هر زبان کهمیشنوم نامکرر است29 رابطه نهجالبلاغه با قرآن کریم رابطهای طولی است ونهجالبلاغه تالیتلو قرآن عزیز و محرم اسرار آن و بیانگر حقایق آنو جلوه لطایف آن است. هرکه شد محرم دل در حرم یار بماند و آنکه این کار ندانست در انکار بماند از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد که حدیثش همه جا بر در و دیوار بماند30 نورانیت قرآنی و بوی خوش کلام نبوی در نهجالبلاغه آشکاراست;31 و به تعبیر برخی اندیشمندان تنها فرق نهجالبلاغه با قرآندر آن است که وحی منزل نیست. کتاب کان الله رصع لفظهبجوهر آیات الکتاب المنزل حوی حکما کالدر تنطق صادقافلا فرق الا انه غیر منزل32 نهجالبلاغه کتابی است که گویا خداوند الفاظش را با گوهرهای آیاتقرآنی زینت داده است. این کتاب شامل حکمتهایی است مانندمروارید درخشان که به راستی و صداقت سخن میگوید و فرقیمیان آن و قرآن کریم نیست، جز آنکه نهجالبلاغه از طرف خداوندنازل نشده است. قرآن کریم بیانگر حقایقی است برای هدایت انسانها وسیردادن آنها از ملک تا ملکوت و تامین سعادت زندگی این جهانیو زندگی آن جهانی آنان; و نهجالبلاغه در همین جهت است و علاوهبر مطرح کردن مباحث قرآنی، به تفسیر و تبیین و تشریح و ارائهمصادیق آنها میپردازد. نهجالبلاغه مسائل قرآنی را با ارائهدستورالعملها، ملموستر و عینیتر میسازد و سنتها و قوانینکلی قرآن عزیز را به مواردش تطبیق میدهد و راه درک و بهکارگیری و استفاده از آنها را هموار میکند.
موضوعات نهجالبلاغه و قرآن
قرآن کریم مجموعهای است از معارف حقیقی درباره خدا،انسان، هستی، جامعه و تاریخ; و در آن بینشها، گرایشها،ارزشها، روشها، کنشها و گویشها تبیین شده است ونهجالبلاغه نیز به تبع قرآن کریم کتابی است که در آن بینشها ونگرشهای اصیل و حقیقی نسبت به عالم و آدم و خالق عالم و آدمتبیین شده است و بیانگر گرایشها و تعلقها و ریشهیابیتعلقهای انسانی و تلاش برای سیر دادن آدمیان به تعلقی صحیحاست که موجب سعادت و عزت این جهانی و فلاح و رستگاری آنجهانی مردمان میشود. نهجالبلاغه به تبع قرآن کریم بیانگرارزشها و ضد ارزشها و راهنمونی انسان و جوامع انسانی به سویارزشهای الهی- انسانی و همچنین نشان دادن روشها و خطمشیهای درست برای رساندن انسان و جوامع به مقصد و مقصود ودور کردن آنان از به کارگیری روشهای باطل و فروغلطیدن درراههای نادرست است; و مجموعهای تربیتی است که همه وجوهتربیتی انسان و جوامع انسانی را در بردارد و کنشها و گویشهایآدمیان را به سامانی مطلوب میآورد; و تعالیم نهجالبلاغه راهیاست برای شکوفا شدن استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق. نهجالبلاغه به تبع قرآن کریم مجموعهای است از: 1- بحثهای توحیدی و معارف حقیقی 2- مباحث نبوت و هدایت الهی 3- معرفی جامعیت اسلام و قرائت و فهم درست آن و تبیینهندسه صحیح اسلام 4- بحث از کائنات و خلقت 5- ارائه نظامنامه رهبری و سیاست و مدیریت و حکومت 6- بیان مواعظ و آموزش حکمت 7- تبیین تاریخ و درس عبرت 8- تعلیم احکام و آموزش عبادات 9- مباحث معاد و قیامت 10- راه بندگی و عبودیت33 مطالب مطرح شده در نهجالبلاغه را در ارتباط با قرآن کریممیتوان دوگونه یافت: قسم اول مطالبی که در پیوند و ارتباطمستقیم با قرآن کریم است و قسم دوم مطالبی که در پیوند و ارتباطغیرمستقیم با قرآن کریم است، اما نور وحی از آن میتابد و بویکلام نبوی از آن استشمام میشود.
مصطفی دلشاد تهرانی
|