أَبِو بَلْجٍ، یحیى بن سلیم بن بلج:
مزى در تهذیب الکمال مىنویسد:
أبو بلج الفزاری الواسطی، ویُقال: الکوفی، وهو الکبیر، اسمه: یحیى بن سلیم بن بلج...
قال إسحاق بن منصور، عن یحیى بن مَعِین: ثقة. وکذلک قال محمد بن سعد، والنَّسَائی، والدار قطنی. وقَال البُخارِیُّ: فیه نظر. وَقَال أبو حاتم: صالح الحدیث، لا بأس به.
ابوبلج فزارى، اسحاق بن منصور از یحیى بن معین نقل کرده است که او «ثقه» است، همچنین محمد بن سعد، نسائى و دارقطنى او را توثیق کردهاند. بخارى گفته: در او اشکال است، ابوحاتم گفته: حدیثش صالح است و در خود او اشکالى نیست.
المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفاى742هـ)، تهذیب الکمال،ج33، ص162، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م.
ذهبى در کتاب الکاشف در باره او مىنویسد:
أبو بلج الفزاری یحیى بن سلیم أو بن أبی سلیم عن أبیه وعمرو بن میمون الأودی وعنه شعبة وهشیم وثقه بن معین والدارقطنی وقال أبو حاتم لا بأس به وقال البخاری فیه نظر 4
یحیى بن سلیم، یحیى بن معین و دارقطنى او را توثیق کردهاند، ابوحاتم گفته: اشکالى در او نیست و بخارى گفته: در او اشکالى است.
الکاشف ج2 ص414، رقم:6550
و ابن حجر در لسان المیزان مىگوید:
یحیى بن سلیم ان أبو بلج الفزاری عن عمرو بن میمون وعنه شعبة وهشیم وثقه بن معین والنسائی والدارقطنی.
یحیى بن معین، نسائى و دارقطنى او را توثیق کردهاند.
لسان المیزان ج7 ص432، رقم:5209
و در تقریب التهذیب او را صدوق دانسته؛ اما گفته است که برخى وقتها اشتباه مىکرده:
أبو بلج بفتح أوله وسکون اللام بعدها جیم الفزاری الکوفی ثم الواسطی الکبیر اسمه یحیى بن سلیم أو بن أبی سلیم أو بن أبی الأسود صدوق ربما أخطأ من الخامسة 4
ابو بلج، بسیار راستگو است؛ ولى گاهى اشتباه مىکرده است.
تقریب التهذیب ج1 ص625، رقم: 8003.
بدیهى است که جمله بخارى «فیه نظر»، نمىتواند در برابر توثیقات بزرگان علم رجال اهل سنت، تضعیف محسوب شود و به صحت روایت ضرر بزند؛ چرا که بزرگانى همچون یحیى بن معین، دارقطنى، نسائى، محمد بن سعد و ابن أبى حاتم او را توثیق کردهاند و تضعیف بخارى در برابر توثیقات این بزرگان تاب مقاومت ندارد؛ چنانچه بدر الدین عینى در باره روایتى که از ابوالمنیب عبید الله بن عبد الله نقل شده است مىگوید:
فإن قلت: فی إسناده أبو المنیب عبید الله بن عبد الله، وقد تکلم فیه البخاری وغیره. قلت: قال الحاکم: وثقه ابن معین، وقال ابن أبی حاتم: سمعت أبی یقول: هو صالح الحدیث، وأنکر على البخاری إدخاله فی الضعفاء، فهذا ابن معین إمام هذا الشأن وکفى به حجة فی توثیقه إیاه.
اگر بگویى که در سند آن ابو المنیب عبید الله بن عبد الله است که بخارى و دیگران به او اشکال گرفتهاند، مىگویم: حاکم گفته که ابن معین او را توثیق کرده، ابوحاتم گفته که از پدرم شنیدم که مىگفت: او صالح الحدیث است؛ اما بخارى منکر شده و او را در زمره ضعفاء آورده است؛ اما یحیى بن معین، پیشواى این کار (علم رجال) است، براى حجیت روایت، توثیق او، توسط یحیى بن معین کفایت مىکند.
العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاى 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری،ج7، ص11، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
وضعیت یحیى بن سلیم نیز تقریبا به همین صورت است، بخارى او را تضعیف کرده ـ البته اگر بگوییم که «فیه نظر» تضعیف باشد ـ؛ اما یحیى بن معین و دیگر ائمه رجال اهل سنت او را توثیق کردهاند؛ پس بر طبق گفته آقاى بدر الدین عینى، تضعیف بخارى ارزشى ندارد و تنها توثیق یحیى بن معین، براى اثبات حجیت روایت کفایت مىکند.
حتى اگر فرض کنیم که اشکال بخارى تأثیر گذار باشد، بازهم روایت از حجیت ساقط نمىشود و حد اکثر یحیى بن سلیم مىشود «مختلف فیه» و روایت «مختلف فیه» از دیدگاه اهل سنت، دستکم داراى درجه «حسن» است و روایت حسن نیز از دیدگاه آنها حجت است و در حجیت با روایت صحیح تفاوتى ندارد.
البانى وهابى نیز روایت یحیى بن سلیم را «حسن» دانسته است:
1188 - إسناده حسن ورجاله ثقات رجال الشیخین غیر أبی بلج واسمه یحیى بن سلیم بن بلج قال الحافظ صدوق ربما أخطأ.
سند روایت «حسن» است، تمام راویان آن ثقه و از راویان بخارى و مسلم هستند؛ غیر از أبوبلج که ابن حجر گفته او بسیار راستگو است؛ ولى گاهى اشتباه مىکرده.
ألبانی، محمد ناصر (متوفاى1420هـ)، ظلال الجنة،ج1، ص27، ج2، ص338، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعة: الثالثة – 1413هـ ـ 1993م.
البته البانى روایت «أنت ولى کل مؤمن بعدی» را با همین سند، صحیح مىداند و صراحتا اعتراف مىکند که این روایت صحیح است که در ادامه به سخن او اشاره مىشود.
نتیجه آن که: یحیى بن سلیم از دیدگاه، یحیى بن معین، دارقطنى، ابن أبىحاتم، البانى و... موثق و روایتش «صحیح» و یا دستکم «حسن» است.
عَمْرِو بْنِ مَیْمُونٍ
از روات بخارى، مسلم و سایر صحاح سته:
عمرو بن میمون الأودی عن عمر ومعاذ وعنه زیاد بن علاقة وأبو إسحاق وابن سوقة کثیر الحج والعبادة وهو راجم القردة مات 74 ع
عمرو بن میمیون، زیاد به حج مىرفت و اهل عبادت بود، او همان کسى است که میمون را سنگسار کرد.
الکاشف ج2 ص89، رقم: 4237
عمرو بن میمون الأودی أبو عبد الله ویقال أبو یحیى مخضرم مشهور ثقة عابد نزل الکوفة مات سنة أربع وسبعین وقیل بعدها ع.
عمرو بن میمون که به او أبویحیى گفته مىشود، مخضرم (کسى که زمان جاهلیت و اسلام را درک کرده)، مشهور، مورد اعتماد و اهل عبادت بود.
تقریب التهذیب ج1 ص427، رقم:5122.
قضیه سنگسار کردن میمون در جاهلیت را بخارى در صحیح خود نقل کرده است:
حدثنا نُعَیْمُ بن حَمَّادٍ حدثنا هُشَیْمٌ عن حُصَیْنٍ عن عَمْرِو بن مَیْمُونٍ قال رأیت فی الْجَاهِلِیَّةِ قِرْدَةً اجْتَمَعَ علیها قِرَدَةٌ قد زَنَتْ فَرَجَمُوهَا فَرَجَمْتُهَا مَعَهُمْ.
نعیم بن حماد از هشیم بن حصین از عمرو بن میمون روایت کرده است که وی گفت: در جاهلیت، میمونی را دیدم که زنا کرده بود، پس گروهی از میمون ها دور وی جمع شده و او را سنگسار کردند؛ من نیز به همراه ایشان او را سنگسار کردم !!!
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری،ج3، ص1397، ح3636، کتاب مناقب الأنصار، باب القسامة فی الجاهلیة، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.