ابْنِ عَبَّاسٍ
صحابى.
همین روایت را احمد بن حنبل و حاکم نیشابورى به صورت مفصل نقل کردهاند:
(2942)- [3052] حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ، حَدَّثَنَا أَبُو بَلْجٍ، حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ مَیْمُونٍ، قَالَ: إِنِّی لَجَالِسٌ إِلَى ابْنِ عَبَّاسٍ، إِذْ أَتَاهُ تِسْعَةُ رَهْطٍ، فَقَالُوا: یَا أَبَا عَبَّاسٍ، إِمَّا أَنْ تَقُومَ مَعَنَا، وَإِمَّا أَنْ یُخْلُونَا هَؤُلَاءِ، قَالَ: فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: بَلْ أَقُومُ مَعَکُمْ، قَالَ: وَهُوَ یَوْمَئِذٍ صَحِیحٌ قَبْلَ أَنْ یَعْمَى، قَالَ: فَابْتَدَءُوا فَتَحَدَّثُوا، فَلَا نَدْرِی مَا قَالُوا، قَالَ: فَجَاءَ یَنْفُضُ ثَوْبَهُ، وَیَقُولُ: أُفْ وَتُفْ، وَقَعُوا فِی رَجُلٍ لَهُ عَشْرٌ، وَقَعُوا فِی رَجُلٍ، قَالَ لَهُ النَّبِیُّ (ص): " لَأَبْعَثَنَّ رَجُلًا لَا یُخْزِیهِ اللَّهُ أَبَدًا، یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ "...
إِنَّهُ لَا یَنْبَغِی أَنْ أَذْهَبَ إِلَّا وَأَنْتَ خَلِیفَتِی ". قَالَ: وَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ: "أَنْتَ وَلِیِّی فِی کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی".
عمرو بن میمون مىگوید: با عبد اللَّه بن عباس نشسته بودم، افرادى که در نه گروه بودند نزد او آمدند و گفتند: یا برخیز و با ما بیا و یا شما ما را با ابن عباس تنها گذارید. این ماجرا زمانى بود که ابن عباس بینا بود و هنوز کور نشده بود. ابن عباس گفت: من با شما مىآیم [آنان به گوشهاى رفتند و] با ابن عباس مشغول گفت و گو شدند. من نمىفهمیدم چه مىگویند. پس از مدتى عبد اللَّه بن عباس در حالى که لباسش را تکان مىداد تا غبارش فروریزد آمد و گفت: اف و تف بر آنان، به مردى دشنام مىدهند و از او عیبجویى مىکنند که ده ویژگى براى اوست؛
[یک]- رسولخدا (ص) فرمود: «مردى را روانه میدان مىکنم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند هرگز خدا او را خوار نمىکند»... .
شایسته نیست که من بروم؛ مگر این که تو جانشین من باشى. ابن عباس مىگوید که رسول خدا صلی الله علیه وآله به على (علیه السلام) فرمود: تو بعد از من بر هر مؤمنى ولى هستى.
الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، فضائل الصحابة، ج2، ص685، ح3062، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م؛
مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص3053، ح3062، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.؛
الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفاى360هـ)، المعجم الکبیر، ج12، ص98، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م؛
ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاى571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل،ج42، ص100، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت – 1995؛
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاى774هـ)، البدایة والنهایة،ج7، ص339، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت؛
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة،ج4، ص568، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م.
حاکم نیشابورى متوفاى405هـ بعد از نقل این روایت مىگوید:
هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه بهذه السیاقة.
این روایت سندش صحیح است؛ ولى بخارى متوفاى256هـ و مسلم به این صورت نقل نکردهاند.
النیسابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص143، دار الکتب العلمیة ـ بیروت، الأولى، 1411هـ.
ذهبى متوفاى748هـ نیز در تلخیص المستدرک بعد از نقل این روایت گفته:
صحیح.
المستدرک علی الصحیحین و بذیله التلخیص للحافظ الذهبی، ج3، ص134، کتاب معرفة الصحابة، باب ذکر اسلام امیر المؤمنین، طبعة مزیدة بفهرس الأحادیث الشریفة، دارالمعرفة، بیروت،1342هـ.
ابن عبد البر قرطبى بعد از نقل این روایت مىگوید:
قال أبو عمر رحمه الله هذا إسناد لا مَطْعَنٌ فیه لأحد لصحته وثقة نَقَلَتِه... .
ابو عمر (ابن عبد البر) گفته: این سندى است که هیچ کس حق اشکال به آن را ندارد؛ چرا که سند آن صحیح و تمام راویان آن موثق هستند.
ابن عبد البر النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب،ج3 ص1091 ـ 1092،تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.
حافظ ابوبکر هیثمى متوفاى807 هـ نیز بعد از این روایت مىگوید:
رواه أحمد والطبرانی فی الکبیر والأوسط باختصار ورجال أحمد رجال الصحیح غیر أبی بلج الفزاری وهو ثقة وفیه لین.
این روایت را احمد و طبرانى متوفاى360هـ در معجم کبیر و معجم اوسط به صورت خلاصه نقل کردهاند، راویان احمد همگى راویان صحیح بخارى متوفاى256هـ هستند؛ غیر از أبى بلج فزارى که او نیز مورد اعتماد و در او اشکالى است.
الهیثمی، علی بن أبی بکر، مجمع الزوائد، ج9، ص120، دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی ـ القاهرة، بیروت ـ 1407هـ.
حتى البانى وهابى که روایت أبوبلج را در جاى دیگر «حسن» دانسته، در این جا تصحیح مىکند و مىگوید:
و أما قوله: «وهو ولی کل مؤمن بعدی». فقد جاء من حدیث ابن عباس، فقال الطیالسی ( 2752 ): حدثنا أبو عوانة عن أبی بلج عن عمرو بن میمون عنه " أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال لعلی: " أنت ولی کل مؤمن بعدی ".
و أخرجه أحمد (1 / 330 - 331) ومن طریقه الحاکم (3 / 132 - 133) و قال: «صحیح الإسناد»، و وافقه الذهبی، و هو کما قالا.
اما این گفته پیامبر (ص) که: «او ولى هر مؤمنى بعد از من است» از طریق ابن عباس نقل شده است. طیالسى گفته: ابوعوانه از ابوبلج از عمرو بن میمون از ابن عباس نقل کرده است که رسول خدا خطاب به على فرمود: تو ولى هر مؤمنى بعد از من هستى.
احمد نیز آن را نقل کرده و حاکم نیز از همین طریق آن را نقل کرده و گفته: سندش صحیح است، ذهبى نیز با نظر او موافقت کرده است. سند روایت همان گونه است است که حاکم و ذهبى گفتهاند (صحیح است).
ألبانی، محمد ناصر (متوفاى1420هـ)، السلسلة الصحیحة المجلدات الکاملة، ج5، ص222، ذیل روایت: 2223
نتیجه این که: روایت «أَنْتَ وَلِیِّی فِی کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی» از دیدگاه بزرگانى همچون حاکم نیشابورى، شمس الدین ذهبى و على بن أبى بکر هیثمى، محمد ناصر البانى و... صحیح و تمام راویان آن ثقه هستند.