سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

آیت‌الله طالقانی: فقط با آقای خامنه‏ای کار کنید - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی

 

حاج حیدر رحیم پور ازغدی از مبارزین کهنه کار خراسان و از شخصیت‎های انقلابی این خطه در بخشی از خاطرات خود با اشاره به وقایع روزهای انقلاب و ماجرای سفر برخی از انقلابیون مشهد به تهران برای استقبال از زندانیان برجسته سیاسی، به دیدار خصوصی خود با مرحوم طالقانی اشاره کرده و از سفارش اکید ایشان برای تبعیت کامل جریانات انقلابی خراسان از خامنه‎ای جوان در مشهد سخن گفته است.حاج حیدر در بخش دیگری از خاطرات خود با اشاره به رابطه مجاهدین خلق با مرحوم طالقانی، وی را تنها قدرتی برشمرده است که توانست منافقین را کنترل کند و منافقین هم جرأت افشای عقاید پنهانی خود را به حضرتش نداشتند

حاج حیدر در بخش دیگری از خاطرات خود با اشاره به رابطه مجاهدین خلق با مرحوم طالقانی، وی را تنها قدرتی برشمرده است که توانست منافقین را کنترل کند و منافقین هم جرأت افشای عقاید پنهانی خود را به حضرتش نداشتند و ریاکارانه او را پدر می‌خواندند و او نیز رندانه هرلحظه، گروهی از بی‌خبران را که منافقان، جادو کرده بودند به شکلی  جذب انقلاب اسلامی امام می‌کردند.

در ادامه و به مناسبت سپری شدن سالگرد رحلت مرحوم طالقانی، بخش‎هایی از این خاطرات را که برگرفته از کتاب"از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیّه" است می‎خوانیم:

فقط با آقای خامنه‏ای کار کنید

علّت سفر ما به تهران این بود که مدّتی پس از فاجعه میدان ژاله، امواج انقلاب اسلامی برخلاف تصوّر دشمن، گسترش یافت و رژیم مجبور به عقب‌نشینی گشته و به آزادی تدریجی زندانیان سیاسی تن داد. ما در مشهد به دستور آقای خامنه‌ای مأمور شدیم که زندانیان سیاسی را از هر گروهی که باشند از درب زندان مشهد استقبال کرده و پس از پذیرایی موقّتی آنان را به شهرهایشان برگردانیم. و هرچه بخواهید از آنان، که برخی به ویژه مجاهدین و فدائیان، ناجوانمرد از کاردرآمدند پذیرایی کردیم و پس از آن چند نفری  به نمایندگی از مشهد، برای تعظیم آزادشدگان زندان‌های تهران به ویژه، استقبال از زندانیان خراسانی به تهران برویم. شبی پس از ملاقات چند زندانی آزاد شده ناگهان از رادیو شنیدیم که آقای طالقانی و آقای منتظری امشب آزاد می‌شوند.

گروه شش نفرة ما خدادادی، حسینی، غنیان، سررشته دار، احمدزاده و من، همه ذوق زده، قصد حرکت به طرف زندان قصر و اوین را کردند لیکن شانه‌چی که میزبان ما بود دل شکسته گفت که من باید برای تهیه لوازم پذیرایی میهمانان به خانه برگردم زیرا بسیاری از سیاست مردان  متفاوت وارد منزل ایشان می‌شدند. و به شانه‌چی گفتم من هم با شما به منزل می‌آیم. دوستان شگفت زده پرسیدند: چرا؟!  گفتم زیرا حکومت هنوز به آن احمقی نیست که با بوق خودش هزاران نفر را برای استقبال از دو شخصیت ممتاز انقلاب به درب زندان بکشاند و تظاهرات میلیونی خطرناکی را، راه بیاندازد پس یقین بدانید تا آن دو به خانه نرسیده باشند چنین خبری را پخش نمی‌کند لیکن دوستان سخنم را نشنیدند و رفتند.

من وشانه چی به منزل رفتیم. شانه‌چی لحظه‌ای بعد از اندرون برگشت و با لبخندی گفت: حق با تو بود، آقای طالقانی منزلشان تشریف دارند و زنگ زده‌اند که من هرچه زودتر به آنجا بروم و وسایل پذیرایی ملاقات کنندگان را فراهم کنم و مابه طرف خانه آقای طالقانی راه افتادیم و ایشان از مشاهده من و شانه‌چی در کنار یکدیگر که از دو گرایش متفاوت مبارزه بودیم یکه خورده و شاید تصور کرده بودند که من هم متمایل به مجاهدین شده‌ام و با زیرکی به شانه‌چی گفتند بروید ببینید خانم چه چیزهایی لازم دارند و تهیه کنید و چون ایشان از خانه خارج شد مرحوم طالقانی آهسته، دری را که بین پذیرایی و اندرونی بود، بسته و با اشاره از من خواستند جلوتر بروم، هنگامی که نزدیک شدم فرمودند: در مشهد چه خبر است؟ و با چه کسانی کار می‌کنید؟

گویا تصور کرده بودند من هم چون برخی دوستان، به هوای دهة 20 و 30 همچنان با جبهه ملّی بی‌ملّت، کار می‌کنم و یا در هوای دهة 40 نهضت آزادی می باشم زیرا مدیریت نهضت آزادی درخراسان با خود ما بود ایشان نگران بود که نکند من جدا از صفّ امام، حرکت کنم و یا به اعتبار سوابق مبارزاتی، من هم، عَلَم و کوتلی برداشته و افرادی را دور خود، جمع کرده و بر انشعاب‌های بچه‌گانة دشمن‌پسند افزوده باشم.

عرض کردم آقا، مشهدی‌ها یکپارچه‌اند. ولی گوئی سخنم قانع کننده نبود. نظری به پشت شیشه افکنده و با سفارشی التماس گونه فرمودند: «فلانی، فقط با آقای خامنه‌ای کار کنید، دیگران در مشهد، اعتبار و شایستگی رهبری این مبارزه را ندارند.»

گفتم: چه می‌فرمایید؟ انقلاب خراسان، شش‌دانگش از آن آقای خامنه‌ای است و من هم نه تنها امروز بلکه سال‌هاست با این که خود از چند مرجع، اجازه اخذ و مصرف وجوهات دارم حتّی وجوهات شخصی خود را به آقای خامنه‌ای می‌پردازم و با ایشان در ارتباط نزدیک بوده و هستم.  و چنین گزارشی، کمال ارادت یک مرید به مراد و خطّ اصلی انقلاب اسلامی را می‌رساند. ایشان دعا فرمودند و دوباره گفتند. فقط با آقای خامنه‌ای باشید و این حمایت آقای طالقانی از آقای خامنه‌ای در روزهایی بود که قطعاً شخصیت طالقانی کهنه‌کار از خامنه‌ای جوان، بیشتر بود، زیرا امام ایشان را اولین امام جمعه تهران منصوب فرمودند به این معنی که طالقانی، هنگامی این سفارشات را می‌کرد که خود، دوّمین شخص انقلاب بود و نزد روشنفکران، هرگز شأنی کمتر از امام نداشت.

آیت‌الله طالقانی و نفاق مجاهدین

معذلک باز هم جناح ارتجاعی که ریشه‌اش از روحانیت متحجّر و متدینین دین‌نشناس، که با الفبای سیاست هم آشنا نبوده و نیستند به آقای طالقانی به همان چشمی می‌نگریستند که مجاهدین خلق را می‌دیدند، زیرا شعور نداشتند تا بدانند این طالقانی است که افسار گسیختة مجاهدین خلق را با رودربایستی در دست نگاه داشته تا مهارشان کند و مانع لگدپرانی‌ آشکار آنان گردد و او تنها قدرتی است که می‌تواند منافقین را کنترل کند و منافقین هم جرأت افشای عقاید پنهانی خود را به حضرتش نداشتند و ریاکارانه او را پدر می‌خواندند و او نیز رندانه هرلحظه، گروهی از بی‌خبران را که منافقان، جادو کرده بودند به شکلی  جذب انقلاب اسلامی امام می‌کردند.

ولی متأسفانه منافقین، این حقیقت را زودتر از مؤمنان درک کردند و از این رو هرلحظه از آقای طالقانی می‌خواستند که نزد امام رفته و سهم آنان را از انقلاب بگیرد و این گستاخی به جایی رسید که روزی به امام نامه نوشته و برای تعیین تکلیف!! اجازة ملاقات خواستند و پاسخ امام به آنان در سخنرانی تلویزیونی این گونه اعلام شد: نمی‌خواهد شما خدمت من بیایید، شما سلاح‌ها را تحویل دهید و ارزش‌های اسلام را بپذیرید من خدمت شما می‌رسم!!

ولی آنان قانع نشده و آقای طالقانی را برای کسب تکلیف خدمت امام فرستادند و امام به ایشان فرمود شما بسیار برای ارشاد اینان زحمت کشیده‌اید لیکن یقین بدانید هدایتشان  میسّر نیست و آقای طالقانی در نماز جمعه پاسخ منافقان را این‌چنین داده و فریاد برآوردند: که این جوجه کمونیست‌ها از من می‌خواهند به امام، درس بدهم و مطالبات آقایان را از انقلاب بگیرم غافل از این که من آنجا می‌روم تا به نور امام، منوّر گردم. وقتی این سخنرانی آقای طالقانی پخش می‌شد، برادرم محسن رحیم پور ازغدی که از بچه‌های حزب ملل اسلامی و زندانیان سیاسی دهة 40 بود پریشان گشته و به من گفت: به خدا قسم، مجاهدین خلق به همین زودی آقای طالقانی را از سر راهشان برمی‌دارند زیرا از این به بعد، ماندن پدر!! برایشان خطرناک است.




تاریخ : سه شنبه 90/3/3 | 12:43 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
.: Weblog Themes By Slide Skin:.