پس از ندای آسمانی در رمضان و خروج سفیانی در رجب، چند ماه پیش از ظهور، مؤمنان گروهگروه به سمت مکه رهسپار میشوند تا امام را یاری کنند. دشمنان نسبت به مؤمنان و یاران امام مشکوک میشوند و قصد نابودی آنها را میکنند و به توطئهچینی ضدّ آنها میپردازند. همچنین، روایت ابوبصیر به نقل از امام صادق(ع)1 حاکی از آن است که در آن زمان بسیاری از مؤمنان دستگیر شده و به زندان افکنده میشوند.
حجاز و شبه جزیرة عربستان چه جایگاهی در حوادث آخرالزّمان و دوران ظهور امام مهدی(ع) دارد؟
اهمیت جایگاه حجاز در این حوادث، به دلیل وجود اماکن مقدس اسلامی زیادی است که در این منطقه به چشم میخورد و از اینجاست که متوجه میشویم چرا آن منطقه به عنوان نقطة شروع نهضت امام مهدی(ع) و آغاز ظهور از مکة مکرمه انتخاب شده است. ایشان پس از آن به سوی مدینة منوره رهسپار میشوند و این به دو دلیل است:
الف) رساندن این پیام به تمام ملتهای جهان؛ که امام دیدگاهی دینی و اهدافی اسلامی دارد و اسلام، (برترین) ایدئولوژی و قانون است و میخواهد این پیام را به مردم جهان برساند که او پیرو و تجدیدکنندة دین جدش محمد رسول الله(ص) است. همچنین هنگام ظهور مقدسشان، ویژگیهای مکتب اندیشهای ایشان روشن میشود و شعار «یا لثارات الحسین» ایشان، همه جا را فرا میگیرد.
ظهور از قلب جهان اسلام و از قبلة مسلمانان آغاز میشود تا امام فرصت این را داشته باشد که پیام و رسالت و اهداف خود را به روشنی برای تمام مردم جهان، از همان آغاز حرکت خود بیان کند.
ب) استفاده از جایگاه والای کعبه نزد مسلمانان؛ هنگامی که آغاز حرکتی از مقدسترین و پاکترین نقطة جهان باشد، حرکت و جنبش و قیام ایشان مورد توجه و پیگیری پیاپی و خاصّ تمام مسلمانان قرار میگیرد زیرا مکه (قبله) جایگاه خاصی در میان مسلمانان جهان دارد. اینجاست که حداقل، مسلمانان سخنان و بیانات و خطبههای ایشان را میشنوند و در آن زمان، صدای امام و طرحها و برنامههای ایشان به گوش تمام مسلمانان جهان میرسد.
با توجه به این موارد به این نتیجه میرسیم که این رهبر جهانی، بسیار نبوغ دارد و استراتژی قیام و حرکت ایشان هم موفقیتآمیز خواهد بود. حال اگر نقطة حرکت و قیام ایشان از شهر اسلامی دیگری بود یا از یک پایتخت سیاسی یک کشور، امام(ع) فرصت پیگیری دستگاههای اطلاعرسانی و سیاسی و مردمی از قیام خود را از دست میداد، به ویژه در روزهای آغازین ظهور، که هنوز قدرت ایشان به قوام نرسیده است و نیروها هنوز آنگونه که باید، سازماندهی نشدهاند.
لطفاً به صورت مختصر در مورد اوضاع سیاسی منطقة حجاز پیش از ظهور توضیح دهید؟ جوّ عمومی حاکم نسبت به امام چگونه خواهد بود و چه برخوردی با امام خواهد داشت؟
تسلسل حوادثی که مقدمة ظهور در حجاز است، با آمادهسازی شرایط و جوّ مناسب برای موفق ساختن جنبش امام خواهد بود. و از اینجا، مفهوم روایات شریفهای که در مورد فراغ سیاسی و ضعف نظامی و امنیتی در منطقة حجاز پیش از ظهور سخن میگویند را در مییابیم. حوادث، در حجاز با مرگ حاکم «عبدالله» آغاز میشود. او آنگونه که در روایت ابوبصیر آمده، آخرین پادشاه حجاز خواهد بود. در روایت ابوبصیر آمده است: هر کس برای من مرگ عبدالله را تضمین کند، من (ظهور) قائم را برای او تضمین میکنم. «خاندان فلان» در مورد تعیین خلیفة بعدی دچار اختلاف نظر میشوند و اختلافات آنها تا زمان ظهور امام(ع) ادامه مییابد. در روایت ابوبصیر در این مورد آمده است: «امّا هنگامی که عبدالله بمیرد، مردم پس از او [برای خلیفه کردن شخصی] اتفاق نظر پیدا نمیکنند و این مسئله تا زمان [ظهور] مراد شما، إنشاءالله، پایان نمیپذیرد. پادشاهی سالها میرود و [زمان پادشاهیِ] پادشاه ماهها و روزها فرا میرسد». ابوبصیر گفت: عرض کردم: آیا این دوران به درازا میانجامد؟ امام فرمود، نه هرگز».
اختلافات پس از مرگ «حاکم عبدالله» تبدیل به درگیریهای داخلی برای به دست آوردن قدرت و حکومت میشود و جنگهای داخلی میان فرزندان خانوادة حاکم در میگیرد و آنگونه که در این روایت آمده: «از جمله نشانههای خروج، رویدادی است که میان حرمین روی میدهد». عرض کردم آن رویداد چیست؟ فرمود: «یک نابودی که میان حرمین خواهد بود و فلانی از فرزندان فلانی، پانزده رهبر و بزرگ را میکشد» یعنی میان حکومت حجاز ضعیف میشود و آن فراغ سیاسی و وضعیت امنیتی نابسامان پیش میآید.
با نبود قدرت و سلطة سیاسی و ضعف آن و مشغول شدن مقامها و سردمداران به درگیری و جنگ برای به چنگ آوردن قدرت و مقام، گروههای ناصبی دشمن اهل بیت(ع) فعال میشوند و از اینجاست که مفهوم روایاتی که در مورد پریشانی و نابسامانی که در میان حجّاج در منا، طیّ مراسم حجّ آن سال پیش میآید را میفهمیم تا آنجا که جمرة عقبه به خون آغشته میشود. و آن به دلیل ادامة اختلاف حجازیها برای به دست آوردن قدرت و مقام است.
علاوه بر جوّ امنیتی حاکم که دشمن شیعه است، بسیاری از شیعیان به زندان افکنده میشوند. این حوادث در بیست و پنجم ماه ذی الحجه با قتل فرستادة امام(ع) که همان «نفس زکیّه» است، در حرم مکّه میان رکن و مقام پایان مییابد.
مسئلة بسیار مهم در حجاز در آن دوران (یعنی پیش از ظهور) این است که دیدههای مسلمانان به سوی امام مهدی(ع) است و منتظر ظهور ایشان هستند. در آن زمان این خبر میان مردم منتشر میشود که ایشان در مدینة منوّره سکونت دارند و آغاز حرکتشان از مکة مکرّمه خواهد بود. در این مدت، امام به ارتباط برقرار کردن با یارانش در مدینه منورّه و سپس مکة مکرّمه میپرداد و نقش رهبری خود را تقریباً به طور کامل ایفا میکند و در آن شرایط بسیار حساس، بیانات خود را به پیروان و یارانش میرساند و به صورت مستقیم با یارانش در مناطق مختلف اسلامی (پس از ندای آسمانی و خروج سفیانی) ارتباط برقرار میکند. و آن پایان غیبت کبرا و آغاز «ظهور اصغر» است.
ساکنان مکه و مدینه چه موضعگیری و عکسالعملی نسبت به ظهور و نهضت ایشان خواهند داشت؟
به دلیل وجود فراغ سیاسی و درگیریهای داخلی برای به چنگ آوردن قدرت در منطقة حجاز در زمان پیش از ظهور، نیروهای مخالف و دشمن اهل بیت(ع) به دلیل نبود یک رقیب قدرتمند برای خود در منطقه، فعال میشوند. آنها با کمک بقایای نیروهای نظام حاکم دست به تحرکاتی میزنند. این تحرکات و کارهای آنها، بیانگر میزان دشمنی و کینه و نفرت آنها از امام و پیروانش است. از جملة آن اعمال و کارها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. پس از ندای آسمانی در رمضان و خروج سفیانی در رجب، چند ماه پیش از ظهور، مؤمنان گروهگروه به سمت مکه رهسپار میشوند تا امام را یاری کنند. دشمنان نسبت به مؤمنان و یاران امام مشکوک میشوند و قصد نابودی آنها را میکنند و به توطئهچینی ضدّ آنها میپردازند. همچنین، روایت ابوبصیر به نقل از امام صادق(ع)1 حاکی از آن است که در آن زمان بسیاری از مؤمنان دستگیر شده و به زندان افکنده میشوند.
2. بقایای نظام حاکم و گروههای تکفیری، جنایات سختی در مدینة منوره مرتکب میشوند. آنها یک جوان هاشمی را با خواهرش (محمد و خواهرش فاطمه) را به قتل میرسانند و آن دو را بر در مسجدالنبی(ص) میآویزند و همة اینها برای نشان دادن کینه و دشمنیشان نسبت به پیروان و یاوران امام منتظر(ع) است.
3. در بیست و پنجم ماه ذی الحجة پیش از ظهور، در پانزده روز، امام یک مرد هاشمی را به نمایندگی از خود به مکه مکرمه میفرستد تا به آزمایش و نبضگیری شرایط آنجا و آمادهسازی شرایط انقلاب مبارک بپردازد. فرستادة امام (محمد بن الحسن نفس زکیّه) وارد حرم مکه میشود و میان رکن و مقام میایستد و به مردم حاضر در حرم مکه به صورت شفاهی، پیام امام(ع) را ابلاغ میکند. بقایای نیروهای نظام حاکم در حجاز دست به انجام یک جنایت میزند که دست کمی از جنایت قبلی ندارد. آنها فرستادة امام را فوراً در رکن و مقام در مسجد الحرام، در روزی حرام به قتل میرسانند.
با توجه به این حوادث در مییابیم که اهل حجاز در آن زمان خواهان ظهور امام نیستند و این مسئله از آن رهبر بزرگ پوشیده نیست. به همین دلیل است که ایشان با صراحت، در روایتی که از امام باقر(ع) نقل شده میفرماید: «ای مردم، اهل مکه مرا نمیخواهند، امّا من به سوی آنها فرستاده شدهام تا بر آنها اتمام حجت کنم، آنگونه که اشخاص همچون من شایسته است اتمام حجت کنند».
یکی از نشانههای ظهور، وقوع برخی حوادث سیاسی است که در جهان اسلام روی میدهد و بر منطقة حجاز نیز تأثیر میگذارد. لطفاً اشارهای به مهمترین حوادث این زمان داشته باشید، آیا موردی از این نشانهها روی داده و نشانهای از آن وجود دارد یا نه؟
به طور کلی، امت اسلامی پیش از ظهور در شرایط ضعف سیاسی شدید به دلیل جنگها و فتنهها و جنگهای داخلی و نیز دخالت نیروهای خارجی (رومیها) به سر خواهد برد. در نتیجه، یک مجموعه جریانهای سیاسی رقیب و درگیر با هم سربرمیآورند، مانند:
1. خروج سفیانی از شام (حتمی)؛ او یکی از مهمترین دشمنان امام است که از جانب غرب حمایت میشود.
2. خروج یمانی از یمن (حتمی)؛ او از تأییدکنندگان و یاری دهندگان امام(ع) است.
3. خروج خراسانی از ایران؛ او از تأییدکنندگان و یاری دهندگان امام(ع) است.
این سه قدرت، مرکز ثقل سیاسی و نظامی منطقه در آن زمان خواهند بود و با تحرکات و درگیریها و همپیمانهای خود، جو و شرایط کلّی سیاسی منطقه، کمی پیش از ظهور را به وجود میآورند.
در زمان کنونی، هنگامی که حوادث منطقة خاورمیانه را بررسی میکنیم و اوضاع سیاسی و نظامی آن را مورد مطالعه قرار میدهیم، درمییابیم که نشانههای ظهور، کمکم شروع به روی دادن کردهاند و نشانههای آغازین پیدایش هستة نیروهای سیاسی مورد نظر در آن مدت، قابل مشاهده است. ما همچنین، نشانههای جریانهای رقیب را که با حوادث ظهور و نشانههای آن در ارتباط هستند حس میکنیم. از جملة آن نشانهها:
جریان اوّل: یاران امام، که یمانی و خراسانی هستند. بسیاری از مؤمنان بر این باورند که حوادث کنونی یمن و جنگ با حوثیها، نشانههای آغازین خروج یمانی است. همچنین دخالت حکومت عربستان در این جنگ و حمایت معنوی ایران از حوثیها، آغاز ایجاد و فراهم آوردن جوّ مناسب برای حوادث در آینده است.
جریان دوم: دشمنان امام به رهبری سفیانی، همپیمان یهودیان و غرب که کینة شدیدی نسبت به اهل بیت(ع) و پیروانشان دارند. به همین دلیل، درمییابیم پس از حوادث عراق (سقوط نظام صدام) یک همپیمانی میان بعثیها و تکفیریها در منطقه، ضدّ شیعه وجود دارد و این خود شاهدی مبنی بر آغاز نشانهها و آماده ساختن جوّ مناسب برای خروج سفیانی و پیدایش و رشد جریان او و روی دادن حوادث آینده، آنگونه که در روایات در مورد شام و عراق و حجاز آمده، است.
از اینجا درمییابیم که این منطقه، میدان جنگهای متعدد و مهمی است و حوادث کنونی و اتفاقاتی که در حال حاضر در حال روی دادن است، خود مقدمهای برای عدم استقرار سیاسی است که در روایات آمده است.
از سوی دیگر برخی از مؤمنان و کسانی که حوادث پروندة هستهای ایران را دنبال میکنند و نیروهای استکباری به مخالفت با آن میپردازند، اعتقاد دارند که این حوادث با جوّی که در روایت امام باقر(ع) آمده، مرتبط است. ایشان فرمودهاند: «گویی قومی را میبینم که از مشرق خروج کردهاند، خواهان حق میشوند اما حق به آنها داده نمیشود. پس بار دیگر آنها خواهان حق میشوند اما به آنها داده نمیشود. هنگامی که آنها این را میبینند، شمشیرهایشان را بر دوش میگذارند و آنچه که خواستهاند به آنها داده میشود و آنها نمیپذیرند تا آنکه قیام میکنند و آن را فقط به صاحب شما میدهند. کشتهشدگان آنها، شهیداند، اما اگر من آن زمان را درک میکردم، خود را برای صاحب این امر نگه میداشتم».
یکی از نشانههای حتمی ظهور، خسف بیداء است، لطفاً کمی در این مورد و در مورد حملة سفیانی به مدینة منوره توضیح دهید، خسف بیداء در چه مکانی روی میدهد؟
در سال ظهور، شخصی بر منطقة شام حاکم میشود که سمبل و نمایندة حاکمان منحرف مسلمان و دوستدار غرب و دشمن حق است. او آخرین از این نسل است. او سفیانی نام دارد. این شخص منحرف، نسبت به اهل بیت(ع) و پیروانشان کینه دارد، سفیانی دست به برخی اعمال مجرمانه و بسیار وحشیانه در جهان اسلام میزند. از جمله، عراق را به اشغال درمیآورد و به ایران حمله میکند. همچنین قصد حمله به سرزمینهای مقدس در حجاز را میکند. هنگامی که خبر خروج امام در مکه و خبر ضعف حکومت حجاز و ناتوانی سیاسی و نظامی آن به گوش سفیانی میرسد، سپاهی بزرگ (خود در آن سپاه نیست) به مدینة منوره میفرستد تا آنجا را به اشغال درآورد. آن سپاه مدینه را ویران میکند و سه روز به غارت و چپاول آنجا میپردازد و سپاهیان او، به دستور خود او مرتکب کشتارها و جنایتهای زیادی میشوند. آنها منبر پیامبر(ص) را میشکنند و قبر شریف ایشان را ویران میکنند. سپس این سپاه از مدینه خارج میشود و قصد حمله به مکه را میکند تا جنبش و انقلاب امام(ع) را در آغاز ظهورش نابود کند.تا اینکه به میانة بیداء میرسد. بیداء منطقهای میان مکه و مدینه، پس از پایان یافتن کوهها و آغاز زمین هموار و صاف در مسیر مسافران مدینه به مکه است. بیداء در دوازده مایلی منطقة «ذات الجیش» است سپاه در شب به منطقة بیداء میرسد، و شب را همانجا میماند. (شبی مهتابی، 14 یا 15 محرم) خداوند به جبرئیل دستور میدهد و جبرئیل فریادی غضبآلود در میان آنها سر میدهد و ندا سر میدهد: «ای بیدا، این قوم ستمگر را نابود کن». پس از آن، زمین، آنها و نیروهای مسلّحشان را میبلعد و تنها دو مرد از آنها نجات مییابد (بشیر و نذیر). جبرئیل بر چهرة آنها میزند و رویشان به پشت بازمیگردد و این مصداق آیة 47 سورة نساء است.
بشیر به سوی قائم(ع) میرود و مژدة به هلاکت رسیدن سپاه سفیانی و بلعیده شدنشان را در زمین به امام میدهد و به دست امام توبه میکند و دومی، (نذیر) نزد سفیانی در شام میرود تا به او هشدار دهد و او را از نابودی سپاهش آگاه سازد و فوراً میمیرد.
هنگام حرکت امام از مکه به سوی مدینة منوره، سپاه امام از محلّ خسف میگذرد و امام محلّ خسف را به یاران خود اطلاع میدهد. این رویداد (خسف) از جمله امور حتمی به شمار میآید زیرا مکة مکرّمه، حرم امنی است که پناهندة به آن نباید بهراسد همچنین امام مهدی(ع) فرماندة ذخیره شده برای آن روز موعود و برای هدایت جهان است و غیرممکن است کشته شود و باید او را حمایت کرد و ضرورت و مصلحت نابود ساختن این سپاه با یک معجزة الهی از اینجا نشأت میگیرد. مکه پس از این رویداد، منطقة امن میشود و هیچیک از رهبران نظامی یا سیاسی جرئت حرکت به سمت آنجا برای جنگ با امام مهدی(ع) را نمیکنند و هر رهبر و فرمانده و ستمگری که از او خواسته میشود به مکه برود و بجنگد، و مهدی(ع) را نابود کند، باز میگردد و کنارهگیری میکند و از ترس بلعیده شدن در زمین نمیپذیرد به آنجا برود. و اینگونه حرم الهی امن باقی میماند و کار امام(ع) سامان مییابد.
لطفاً کمی در مورد نقشة حرکت امام از مسجدالحرام، به ترتیب از آغاز ندای آسمانی تا خروج امام به سوی مدینه و مهمترین حوادثی که در آن مرحلة زمانی روی میدهد، صحبت کنید.
روز و زمان ظهور، زمانی بسیار دقیق و حکیمانه است و به همین دلیل، خود آن نیمی از نقشه به شمار میآید و از جمله اهمیتهای آن، واجب ساختن انتظار او به مدت صدها سال است. عنصر «ناگهانی بودن روز ظهور» و زمان این واقعة شریف، تأثیر زیادی در پیروزی امام و موفقیتآمیز بودن آن دارد. هنگامی که دوستداران و پیروان اهل بیت(ع) ندای آسمانی را در ماه رمضان میشنوند، و آنها اساساً، حوادث را رصد و جزئیات آن را دنبال میکنند، پس در مییابند که آن زمان فرا رسیده و هنگام خروج نزدیک شده است. به همین دلیل، آنگونه که روایات میگویند، هفت نفر از علما از کشورهای مختلف، پس از شنیدن ندا به جستجوی امام میپردازند و بدون اینکه با هم قراری داشته باشند، در مکه به هم میرسند. و هر یک از آنها از 313 نفر در شهر خود بیعت گرفته است. و به مکه آمده تا خود به نیابت از آن عده با امام بیعت کند. در آن زمان، گروههای مؤمنان که منتظر دیدار اماماند به سمت مکّه رهسپار میشوند.
پس از خروج سفیانی و ندای آسمانی، غیبت کبرا پایان مییابد و امام شروع به ارتباط با برخی مؤمنان مخلص میکنند و طرحها و برنامههای مستقیم و راهنماییهای دقیق و حکیمانه برای آغاز حرکت در روز موعود، آماده میشود. فرستاده شدن شخصی (نفس زکیّه) به مکه، چیزی جز یک حرکت هوشیارانه از جانب امام(ع) برای آزمایش مردم و گرفتن نبض آنها نیست تا میزان قدرت و حجم مخالفان خود را دریابند. پس از آن، یاران امام، جانب احتیاط را در نظر گرفته و با احتیاط بیشتر به جستجوی امام در مکه و مدینه میپردازند. در سایة شرایط امنیتی سخت و تروریستی، پیروان امام تصمیم به ملاقات با ایشان میگیرند و میدانند یا به گوششان میرسد که امام به زیارت اجدادش در مدینة منوره رفته و آنها هم برای دیدار امام به مدینه میروند. امام به مکه بازمیگردد و آنها به ایشان میپیوندند و پس از حادثة قتل نفس زکیّه در مکه (25 ذی الحجه) امام با یارانش، به ویژه گروه 313 نفری از مخلصان دیدار میکند و راه را برای ظهور و حرکت رویدادهای پس از آن هموار میسازد. ایشان پیوسته با یاران خود ملاقات میکنند و در روز شنبه، دهم محرم هنگام صبح؛ امام پایان غیبت کبرا و آغاز زمان ظهور را اعلام میکنند.
ایشان نزدیک کعبه میایستند، به رکن و مقام پشت میکنند و روبهروی مردم، نخستین سخنان خود را پس از ظهور به گوش مردم میرسانند. سخنان امام هنوز به پایان نرسیده که پلیسهای حرم و تروریستها قصد بازداشت و دستگیری ایشان را میکنند یا میخواهند همانند 15 روز پیش عمل کرده و ایشان را نیز همچون نفس زکیه در همان مکان به قتل برسانند. در این زمان 313 یار امام پیش آمده، از ایشان دفاع کرده و با ایشان بیعت میکنند. پس از آن، امام با آنها در کوه صفا دیدار میکند و طرحها و برنامههای کلی خود را اعلام کرده و نیز شرطهای خاصّ فرماندهانش را به آنها گوشزد میکند. پس از آن، آزادسازی حرم مکّه از چنگال ستمگران آغاز میشود. امام به ایفای نقش رهبری میپردازند و به طور کامل راهنماییهایی لازم در آن شرایط حساس را به یاران خود گوشزد میکنند و برای تسلط بر مکه برنامهریزی کرده و نقشه میریزند. ایشان کار را با آزادسازی مؤمنان از زندان شروع میکنند و در مکه میمانند تا هستة سپاهشان تشکیل شود (10 هزار نفر). در این میان امام خطبهها و سخنانی خطاب به مردم جهان ایراد میکنند و سخنان امام از طریق شبکههای ماهوارهای به صورت مستقیم پخش و ترجمه شده و در تمام جهان پخش میشود.
امام همچنان در مکه هستند تا آنکه معجزة خسف بیداء که جدّش رسول خدا (ص) بشارت آن را داده است، روی میدهد. در این میان امام دست به انجام چند کار در مکه میزند و شروع به تشکیل دادن هستة سپاهش میکند. امام از جانب خود یک والی برای مکه انتخاب میکند و با سپاه چند هزار نفری خود به سوی مدینة منوره رهسپار میشود. سپاه امام از محلّ روی دادن خسف بیداء میگذرد و امام محلّ خسف را به اطلاع سپاه خود میرساند و ایشان به مدینه منوره میرسند. ایشان در آغاز ورود به مدینه، بدون بروز هیچگونه اعتراض یا رویارویی از طرف اهل مدینه، ترمیم و تعمیر مسجد پیامبر(ص) را که توسط سفیانی ویران شده، آغاز میکند. در آن میان، به گوش امام میرسد آن والی که ایشان برای مکه برگزیده و منصوب کرده بود، به قتل رسیده است. امام به مکه میرود و قاتل را میکشد و والی دیگری برای مکه تعیین میکند. ایشان دوباره به مدینه باز میگردد و دست به یک کار استراتژیک و مهم میزند و این برای تمام مسلمانان در جهان اسلام مهم است. ایشان خانة پیامبر و روضة شریفه را بازسازی میکنند. هدف ایشان از این کار، روشن ساختن حقایق جهان اسلام با وجود تلاش دشمنان و مخالفان برای از بین بردن آن در طول تاریخ است.
پس از آن در مدینه کم کم یک گروه مخالف از اهالی آن به وجود میآید اما تلاش آنها با شکست مواجه میشود و نمی توانند آسیبی به امام برسانند. پس از آن، امام یک والی از جانب خود برای مدینه تعیین میکنند و با سپاهشان به سوی عراق رهسپار میشوند. به محض اینکه امام و سپاهش از مدینه خارج میشوند؛ میشنوند که والی ایشان در مدینه به قتل رسیده است امام به مدینه باز میگردد و یک جنگ کوچک با مخالفان خواهد داشت و شمار کشتگان آن از میان دشمنان، آنگونه که در روایات آمده، بیشتر از شهیدان «جنگ فخ» است. پس از آن مخالفان و دشمنان نقش قابل توجهی در مدینه ندارند. با آزادسازی مدینة منوّره و تسلط بر آن و تسلط بر مکه، امام به آسانی بر منطقة حجاز تسلط مییابند و این به دلیل وجود فراغ سیاسی و ضعف نظامی موجود در منطقه پس از حادثة خسف بیداء است.
انتظار چه جایگاهی میان ساکنان شبه جزیرة عربستان، به ویژه شیعیان آنجا دارد؟ آنها چه احساسی نسبت به امام (عج) دارند؟ فرهنگ انتظار و مهدویت در شبه جزیره چگونه است؟
انتظار مثبت امام، باعث دمیدن روح امید و خوشبینی در دلها میشود و در انسان آمادگی روانی برای دیدار با امام و تحمل سختیها در راه ایشان را ایجاد میکند. به همین دلیل، شیعیان شبه جزیرة عربستان در حال حاضر، (اسماعیلی، زیدی و دوازده امامی) به ویژه شیعیان دوازده امامی، تلخیها و ستم های زیادی را متحمل میشوند و چیزی که باعث میشود آنها این حوادث ناگوار را تحمل کنند، درک حقیقت واقعی آینده و نزدیکی فرج در آیندة نزدیک است. اینگونه است که ایمان به مسئلة مهدویت در آنها روز به روز بیشتر میشود و در نتیجه فرهنگ مهدویت نیز در میان طیفهای مختلف جامعة شیعی در حال گسترش است. فرهنگ اینها، به خاطر اصالت و خالی بودن از شک و شبهههای سخت، از دیگر فرهنگها متمایز است.
تمام همّ و غمّ شیعیان در حال حاضر، حفظ ایمان و باور و عقیدة خود، چنگ زدن به دامان اهل بیت(ع) و مقابله با تلاشهای دشمنان برای از بین بردن این باور و ایمان در دل ایشان است. به دلیل آگاهی و بیداری فرهنگی اصیل و منبع فکری اصیل، و تلاش مؤمنان، هیچ شیعهای را در این منطقه نمیبینم که دست از اعتقادات و باورهای خود شسته باشد در حالی که عکس آن در حال روی دادن است. اینها همه با وجود این است که دشمنان، حملات پیاپی و گستردهای را در تمام زمینهها ضدّ شیعیان انجام میدهند.
از سوی دیگر، مشاهده میکنیم که با بالا رفتن سطح آگاهی فرهنگی افراد، جامعة شیعی (دوازده امامی) در این منطقه، حسّ مراقبت و دنبال کردن حوادث را در آنها بیدار میکند. آنها نشانههای ظهور را میشناسند و این نشانهها به آنها در مورد پرچمهای حق و هدایت آگاهی میدهد و با آن، پرچمهای انحراف و گمراهی در دوران فتنه و در زمان انتظار را باز میشناسند و مشاهده کردیم که هیچ یک از شیعیان منطقه، با جهیمان (از مدعیان مهدویت در مکه، 1400ق.) دست بیعت نداد و او را نپذیرفت؛ زیرا شیعیان حقایق امور را میشناسند و از حوادث آینده آگاهاند و در دام حوادث و عوامل انحرافی اسیر نمیشوند.
علاوه بر این، آنها با رصد حوادث جاری در منطقه، روح امید را در خود زنده نگه میدارند، زیرا میدانند آینده در انتظار آنان است و از سوی دیگر، شیعیان از پرچمهای گمراهی و انحراف عقیدتی پیش از ظهور، دوری میکنند و از سوی دیگر آنها منتظر رسیدن مژدة فرج و پرچمهای حق و هدایت هستند و اینگونه، اهداف فرهنگ مهدویت به همراه ابعاد تربیتی آن در آنها تجسم مییابد.
پینوشت:
1. بشارةالاسلام، ص 210.
مترجم: سید شاهپور حسینی
ماهنامه موعود شماره 108