در جاهلیت ، مراسم عمره را در ماههای ذی القعده ، ذی الحجه ، محرم ، و صفر بجا نمی آوردند و آن را عملی ناپسند و حرام قلمداد می کردند.(724)
افراد جاهلی از اینکه کسی در ایام حج وارد مکه گردد و قبل از انجام حج ، عمره را بجا آورده و از احرام بیرون آید، تعجب می کردند. با ظهور اسلام ، انجام عمره در ماههای حج نظیر ذی القعده و ذی الحجه مجاز شمرده شد بطوری که مسلمانان برای عمره احرام می بستند و بعد از انجام مناسک آن ، از احرام خارج شده و تا شروع مراسم حج (روز هشتم ذی الحجه ) محرم نبودند و تمام محرمات احرام و از آن جمله آمیزش جنسی برای آنها حلال بود. به این حج ، ((حج تمتع )) یا ((متعه حج )) اطلاق می شود. این اصطلاح از آیه شریفه سوره بقره (725) گرفته شده است و وجه نامگذاری دیگری نیز برای آن ذکر کرده اند و آن اینکه در این نوع حج ، حجاج در فاصله بین عمره و حج ، از اموری که در حال احرام ، حرام می باشد تمتع جسته و بهره می بردند.(726) قرآن (727) و روایات بر جواز این عمل دلالت دارد و حتی در برخی آمده است که دستور پیامبر (ص) بر انجام عمره در ایام حج ، برای ریشه کن کردن سنت جاهلی بوده است .(728) عمر اولین کسی بود که از آن نهی نمود و آن را ممنوع اعلام نموده ، تهدید کرد که عاملین آن را مجازات خواهد کرد در حالی که خود معترف بود در زمان پیامبر (ص) حلال بوده است .
نظریه خلیفه که در مقابل قرآن و روایات پیامبر (ص) قرار دارد، از همان زمان اعلام ، مورد مخالفت صحابه قرار گرفت و به همین علت علماء اهل سنت نیز چندان به آن وقعی ننهاده و حج تمتع را جایز شمرده اند.(729) لذا ((عینی )) در شرح صحیح بخاری می گوید: ((گر چه عمر و عثمان و معاویه حج تمتع را تحریم کردند؛ ولی چون سخن آنها مخالف کتاب و سنت و اجماع است ، علمای صحابه با آنها مخالفت کردند و حق با مخالفین آنهاست .(730) ))
در اینجا به برخی از روایات پیامبر (ص) که دلالت بر جواز متعه حج می نماید اشاره می کنیم .
ابو موسی اشعری در مراسم حج ، فتوی به متعه می داد. مردی به او اعتراض کرد که مگر از نهی خلیفه (عمر) اطلاع نداری . ابو موسی نزد عمر آمد و در این زمینه سئوال کرد. خلیفه پاسخ داد: ((من نیز می دانم که پیامبر (ص) و اصحابش ، حج تمتع را بجا می آوردند؛ ولی من دوست ندارم که مردم در حالی که آب غسل از سر و صورت آنها می چکد، در مراسم حج حرکت کنند.))(731)
و از این رو عمران بن حصین به مطرف می گفت : ((پیامبر (ص) بین حج و عمره جمع نمود و آیه ای از قرآن و دستوری از حضرت در مورد حرمت آن وارد نشده است . مردی طبق راءی و نظر خود آن را حرام نمود.))(732) آنگاه عمران از مطرف می خواهد تا مادامی که زنده است این حدیث را برای کسی بازگو نکند.
معلوم می شود اصحاب پیامبر (ص) از ترس خلیفه جراءت ابراز این حکم شرعی را نداشتند. هنگامی که معاویه از سعد بن مالک در مورد متعه حج پرسید، وی آن را عملی نیکو و دارای پاداش الهی دانست . معاویه با تعجب از وی پرسید: آیا تو بهتر از عمر هستی ؟ وی که آن را حرام کرده است . سعد جواب داد: پیامبر (ص) که بهتر از عمر بود حج تمتع را بجای آورد.(733)
و نیز سعد بن ابی وقاص به این حقیقت که پیامبر (ص) و اصحاب حضرت در زمان ایشان ، حج تمتع بجای آوردند، معترف بود.(734)
عبدالله پسر عمر نیز در جواب شخصی که از وی در مورد حج تمتع سئوال کرد، آن را عملی پسندیده شمرد و چون سائل به وی اعتراض کرد چگونه پدرت از آن نهی کرده است ، پاسخ داد: ((گر چه پدرم چنین دستوری صادر کرده است ؛ ولی پیامبر (ص) آن را انجام می داد من نظر پیامبر (ص) را بر فرمان پدرم ترجیح می دهم .))(735) خداوند نیز در قرآن آن را حلال شمرده است و ما باید از کتاب خدا تبعیت کنیم نه از فتوای عمر...))(736)
نه تنها بعد از صدور فرمان عمر مبنی بر حرمت متعه حج ، اصحاب پیامبر (ص) با آن مخالفت نمودند؛(737) بلکه از تاریخ بر می آید هنگامی که خلیفه تصمیم بر صدور این حکم گرفت ، صحابه با وی مخالفت کرده و آن را بر خلاف سنت پیامبر (ص) دانستند و از این رو عمر برای مدتی از اعلام نظر خود دوری جست .(738) و به علت مخالفت صریح این حکم با قرآن و سنت ، برخی مدعی شدند خلیفه سرانجام به اشتباه خود پی برد و از این نظر برگشت .(739)
خلیفه در این نظریه خود ظاهرا مغلوب یک سری ظواهر و احساسات گردیده است ؛ زیرا چنانکه نقل شده است تنها استدلال وی در این تحریم آن است که نمی خواهد مردم در حالی که آب غسل از سر و صورت آنها می چکد در مراسم حج شرکت کنند. باید دانست که احکام الهی بر مبنای مصالح و مفاسد واقعی است و در آن احساسات و خوش آیندهای افراد و ناخوش آیندها که معمولا اموری نسبی و فردی می باشند، ملاحظه نگردیده است . خداوند و رسول او هنگام تشریع احکام الهی ، از خلیفه داناتر و آگاه تر بودند. به علاوه در برخی از روایات تصریح شده است که متعه حج تا قیامت ، حلال است .(740) خلیفه با این دستور خود سنت جاهلی را زنده کرد و این در حالی بود که بنابر اظهار ابن عباس ، پیامبر (ص) برای آنکه این فکر جاهلی را ریشه کن سازد، دستور به اجرای مراسم عمره در روز چهارم ذی الحجه صادر نمود و به همین منظور همسر خود عایشه را نیز در ماه ذی الحجه به عمره برد و به مردم نیز دستور داد که بعد از اتمام عمره ، از حالت حرام در آمده و نزدیکی با همسر را حلال بشمارند.(741) و از اینکه برخی ، بر اثر رسوب افکار جاهلی ، تمتع و خروج از احرام را کاری ناپسند شمرده و از انجام آن خودداری می ورزیدند ناراحت گردید.(742)
بعد از خلیفه دوم ، عثمان نیز به پیروی از وی پرداخت و حج تمتع را تحریم نمود. علی (ع) که به ناروا بودن این بدعت اعتراض داشت هم با زبان و هم در عمل به مخالفت با این بدعت پرداخت و تا آنجا پیش رفت که در مقابل عثمان ایستاد بطوری که احتمال ترور امام (ع) توسط اصحاب خلیفه وجود داشت .
عبدالله ابن زبیر می گوید: ((من با عثمان در جحفه بودم و عده ای از اهل شام و از آن جمله حبیب بن مسلمه فهری نیز در آنجا حاضر بودند. سخن در مورد متعه حج مطرح شد. عثمان گفت : حج را تمام کنید در ماههای حج و اگر عمره را تاءخیر بیندازید تا دوباره به زیارت خانه خدا بیایید، بهتر است . (یعنی بین عمره و حج در ماه حج ، جمع نکنید و در ماه حج ، عمره بجا نیاورید). در این میان علی (ع) به پا خواست و سخن خلیفه را بر خلاف سنت پیامبر (ص) دانسته و آن را سخت گیری بر بندگان خدا دانست ؛ زیرا بسیاری از مردم ، از مناطق دور دست آمده اند و بیکار نیز نیستند. آنگاه علی (ع) خود عمره و حج را با هم انجام داد. من فراموش نمی کنم که مردی از اهل شام گفت : این مرد را بنگر که چگونه به امیرالمؤ منین (عثمان ) اعتراض می نماید، بخدا قسم ! اگر خلیفه ، دستور دهد وی را گردن می زنم .))(743)
و بنابر گفته مروان بن حکم عثمان به امام اعتراض نمود که چگونه با وجود نهی من ، حج عمره را با هم بجای آورده ای ؟ امام (ع) پاسخ داد: لم اکن لادع قول رسول الله (ص) لقولک . ((من حاضر نیستم فرمان تو را بر فرمان پیامبر (ص) و سنت ایشان ترجیح دهم .))(744)
مخالفت امام با خلیفه در روایت دیگر نیز وارد شده است و در برخی موارد، عثمان اعتراف می نماید که پیامبر (ص) متعه حج را بجا می آورده است . در یکی از روایات آمده است امام (ع) به عثمان فرمود: ((تو هم می دانی که ما در زمان پیامبر (ص) حج تمتع بجا می آوردیم .)) عثمان پاسخ داد: ((درست است ؛ ولی ما در آن زمان هراسناک بودیم .))(745)
البته عذر عثمان قابل قبول نیست ؛ زیرا در آخرین حج پیامبر که به حجة الوداع معروف است ، حضرت حج تمتع را بجا آورد و در آن سال ، دیگر ترسی از کفار وجود نداشت (746) لذا قتاده در جواب شخصی که از وی منشاء خوف عثمان را پرسید، جواب داد: من نمی دانم .(747)
منبع: سایت غدیر