از جمله غنائم ارزنده ای که در جنگ ایرانیان نصیب مسلمانان شده بود، فرشی بود به نام بهار کسری و موقعی که سعد بن ابی وقاص خواست یک پنجم غنائم را برای عمر بفرستد از مسلمانان خواست تا از سهم خود از بهار کسری صرفنظر کنند پس آن را برای عمر فرستاد، و آن فرشی بود که تمام مظاهر تفریح و تفرج در آن تعبیه شده ، مخصوص پادشاهان ایرانی بود تا در فصل زمستان که درختان و گلها و ریاحین خشکیده می شد بر روی آن می نشستند و بساط عیش و طرب بر آن می گستراندند، و هر یک از طول و عرض آن شصت ذراع بود، و با انواع زیور آلات و طلاجات مزین شده بود. عمر نمی دانست آن را چکار کند، با چند نفر مشورت نموده ، بعضی به او گفتند: برای خودت باشد، و کسانی هم اختیارش را به خود او واگذار کردند. حضرت امیر علیه السلام به عمر فرمود: چرا یقینت را به شک مبدل می سازی و خود را به جهالت می زنی ، باید آن را بین مسلمانان تقسیم کنی ؛ زیرا اگر آن را به همین حال بگذاری آیندگان آن را تصرف خواهند کرد با این که مسلمانان کنونی بدان سزاوارترند. عمر گفتار آن حضرت را تصدیق کرد و آن را بین مسلمانان قسمت نمود. (1)
و نیز حضرت امیر علیه السلام صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله را در باره کیفیت نماز خواندن بر جنازه آن وجود مبارک و محل دفن آن حضرت ، ارشاد و راهنمایی نمود و اختلافشان را برطرف ساخت ؛ چنانچه شیخ مفید (ره ) در ارشاد آورده : مسلمانان در مورد این که چه کسی به عنوان امام جماعت بر پیکر مطهر رسول خدا نماز بخواند، و نیز در مدفن آن بزرگوار سخنها می گفتند، تا این که امیرالمومنین به نزد آنان آمد و فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله در هر حال امام و پیشوای ما می باشد چه در زمان حیات و چه پس از وفات و نیازی به امام نیست و مسلمانان دسته دسته وارد شده بر جنازه مقدس آن حضرت نماز خوانده باز گردند، و اما مدفن آن حضرت نیز، خداوند هیچ پیامبری را در هیچ مکانی قبض روح نمی کند جز این که آن محل را به عنوان مدفن او برگزیده است ، و من آن بزرگوار را در حجره ای که در آن وفات نموده دفن می کنم ، پس مسلمانان ، همه نظر آن حضرت را پذیرفته و راضی شدند(2).
----------------------------------------------
1ـ کامل ، ابن اثیر، ج 2، ص 143، (حوادث سال 16)
2ـ ارشاد، مفید، ص 100