سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

امامیه - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی


  • امامت براى امامیه نه تنها یکى از مهمترین اصول اعتقادات است ، بلکه جایگاه امامیه را در بسیارى دیگر از عقاید روشن و مشخص مى سازد. یکى از ویژگیهاى امام ، مرجعیت دینى و اعتقادى است و بدیهى است که شیعیان در مسائل اعتقادى خود از امامان و احادیث آنها کمک مى گیرند. به این ترتیب امامت یک اعتقاد محورى و ویژگى اصلى امامیه است و دیگر عقاید ممتاز امامیه به امامت باز مى گردد. از دیگر عقاید امامیه که برگرفته از گفتار امامان است ، مى توان از بداء، تقیه ، عذاب قبر، شفاعت و رجعت ، نام برد.
  • متکلمان امامیه...
  • در یک تقسیم بندى اولیه ، متکلمان برجسته امامیه را مى توان در دو طبقه اصلى جاى داد: طبقه اول متکلمان عصر حضورند که غالبا از اصحاب امامان و تربیت یافتگان مستقیم ایشان به شمار مى روند، و طبقه دوم که متکلمان عصر غیبت هستند. البته متکلمان عصر غیبت به طبقات متعددى تقسیم مى شوند هه بدون تردید براى شناخت دقیقتر دیدگاههاى متکلمان شیعى ، باید این تقسیمات فرعى را پى گیر کرد.
  • در اینجا به برخى از متکلمان این دو دوره اشاره مى کنیم :
  • متکلمان نخستین...
  • 1. هشام بن حکم (م 199 ه‍ ق ): او از شاگردان و اصحاب برجسته امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام بود که در مباحث کلامى به خصوص در موضوع امامت سر آمد شاگردان امام صادق علیه السلام به شمار مى رفت و امام او را در فن مناظره بر دیگر شاگردانش ترجیح مى داد و به او مى فرمود: ((امثال تو باید با مردم گفتگو و مناظره کنند.)) و نیز درباره او فرمود ((هشام با قلب و زبان و با دستش به ما کمک مى کند)).(92) و با متکلمان مشهور از فرقه هاى مختلف و به ویژه با معتزلیان به مناظره مى پرداخت و معمولا در بحث ، بر آنان پیروز مى شد. گفتگوى او با عمرو بن عبید، از مؤ سسان مکتب اعتزال ، در موضوع امامت مشهور است .(93) شاید به دلیل همین تسلط بر مناظره و غلبه او به مخالفان بود که از سوى فرقه هاى رقیب مورد اتهامات متعدد قرار گرفت و به دروغ او را قائل به تشبیه و تجسیم دانستند.(94) هشام در علم کلام و فن مناظره تا آنجا شهرت یافت که یحیى بن خالد بر مکى وزیر مقتدر هارون الرشید، او را به ریاست و مقام داورى در مجالس مناظره متکلمان برگزیده . وى داراى آثار کلامى متعددى است ؛ از جمله آنها کتاب التوحید، کتاب الامامة ، کتاب الجبر و القدر، کتاب الرد على الزنادقه ، کتاب الرد على المعتزله ، کتاب الرد على ارسطاطالیس فى التوحید مى باشد.(95)
  • 2. هشام بن سالم : از شاگردان و اصحاب امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام است . از پاره اى شواهد معلوم مى شوذد که او به جهت تخصص در علم توحید بیشتر در این موضوع به بحث و مناظره پرداخته است .(96) او را مؤ لف کتابهایى از جمله کتابى درباره معراج دانسته اند.(97)
  • 3. محمد بن على بن نعمان معروف به مؤ منن الطاق : وى از اصحاب امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام است . در مناظرات کلامى بسیار چیره دست و حاضر جواب بود و مخارفانش به او شیطان الطاق مى گفتند. از جمله کتابهایش ، کتاب المعرفة ، کتاب الامة ، کتاب الرد على المعتزله فى امامة المفضول است .(98)
  • 4. قیس الماصر: علم کلام را از امام سجاد علیه السلام فرا گرفت . در مجلسى به همراه هشام بن حکم ، هشام بن سالم ، مؤ من الطاق و حمران بن اعین در محضر امام صادق علیه السلام با متکلم شامى به مناظره پرداخت و بر او غلبه کرد.(99)
  • 5. زرارة بن اعین (م 150 ه‍ ق ): از اصحاب امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام و امام کاظم علیه السلام است . ابن ندیم او را بزرگترین رجال شیعه از جهت فقه و کلام و حدیث مى داند.(100) نجاشى او را فقیه و متکلم و ادیب و شیخ امامیه در زمان خویش معرفى مى کند و کتابهایى در استطاعت و جبر از او بر مى شمارد.(101)
  • متکلمان یاد شده در قرن دوم هجرى مى زیسته اند. از دیگر متکلمان امامیه در این قرن مى توان از حمران بن اعین ، عیسى بن روضه ، على بن اسماعیل (از نوادگان میثم تمار صحابى مشهور امام على ) صحاک ، على بن حسین بن محمد الطائى ، حسن بن على بن یقطین ، حدید بن حکیم و فضال بن حسن بن فضال نام برد.(102)
  • البته در قرن سوم هجرى نیز متکلمان بسیارى از اصحاب ائمه مى زیسته اند و صاحب تاءلیفات متعددى بوده اند. از میان این متکلمان ، تنها به یاد کردى از فضل بن شاذان بسنده مى کنیم .(103)
  • 6. فضل بن شاذان (م 260 ه‍ ق ) از اصحاب امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام و امام هادى علیه السلام و امام حسن عسکرى علیه السلام است و از متکلمان برجسته امامیه به شمار مى رود. ظاهرا او بیش از دیگران مطالب خود را به نگارش در مى آورده که در حدود 180 کتاب به او نسبت داده شده است .(104) از کتابهاى او که تاکنون بر جاى مانده است . کتاب معروف الایضاح است . این کتاب در رد فرقه هاى کلامى مختلف به رشته تحریر در آمده است که به نقل و رد آراى آنان مى پردازد. بخشى از این کتاب درباره قرآن و بخشى دیگر درباره رجعت است .(105)
  • متکلمان عصر غیبت...
  • با آغاز غیبت صغراى امام دوازدهم مهدى موعود (عج ) در سال 260 هجرى ، متکلمان شیعه از فیض حضور امام محروم مى شوند. بنابراین تمام متکلمانى که از آن تاریخ تا کنون مى زیسته اند، از متکلمان عصر غیبت به شمار مى روند.
  • در اینجا تنها به مهمترین متکلمان که بیشتر در قرن چهارم و پنجم مى زیسته اند اشاره اى مى کنیم . از آنجا که تعدادى از متکلمان این دوره از خاندان نوبختى هستند، لازم است نگاهى کوتاه به وضعیت این خانواده هاى شیعى و امامى بودند که متکلمان بسیارى از میان آنها ظهور کردند. برخى از افراد این خاندان از اصحاب و یاران امامان معصوم (علیهم السلام ) بوده اند و حسین بن روح نوبختى به عنوان چهارمین و آخرین نایب امام دوازدهم در عصر غیبت صغرى برگزیده شد. نوبختیان از یک خانواده منجم ایرانى بودند که در زمان امویان مسلمان شدند و بعدها به تشیع گراییدند. ایشان در فرهنگ و تمدن دوره عباسى نقش بسزایى داشتند و خود از جمله به علم نجوم و فلسفه مشهور و معروف بودند. آشنایى آنها با فلسفه و اندیشه هاى معتزلى سبب شد تا کلام امامیه رفته رفته از نظر عقلى پر رنگتر گردد و مفاهیم فلسفى و منطقى به کلام شیعه راه یابد. کتاب الیاقوت که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد مؤ ید این مطلب است (106) در اینجا ابتدا به سه تن از متکلمان امامى از این خانواده خواهیم پرداخت :
  • 1. ابوسهل نوبختى (237 - 311 ه‍ ق ) او را شیخ متکلمان شیعه و غیر شیعه و از بزرگان شیعه و رهبر امامیه دانسته اند و کتابهاى بسیارى از جمله چندین کتاب درباره امامت به او نسبت داده اند.(107)
  • 2. حسن بن موسى نوبختى (برادرزاده ابوسهل نوبختى ): نجاشى معتقد است که او در زمان خویش و در سالهاى 300 هجرى بر دیگر متکلمان فضیلت و برترى داشته است و حدود 40 کتاب از تاءلیفات او در مباحث علمى و فلسفى و کلامى را نام مى برد.(108) از جمله تاءلیفات او، که به دست ما رسیده است ، کتاب معروف فرق الشیعه است که از مهمترین و قدیمى ترین کتابها در موضوع ملل و نحل و در بیان تاریخ اندیشه هاى شیعه است . او در این کتاب به معرفى فرقه هاى مختلف شیعه مى پردازد و در آن به تفصیل از ظهور آرا و عقاید گوناگون شیعیان بحث مى کند.
  • 3. ابو اسحق ابراهیم بن نوبخت : از متکلمان بزرگ امامیه و مؤ لف کتاب الیاقوت است . این کتاب یکى از یادگارهاى بر جاى مانده از نوبختیان و از قدیمى ترین کتابهاى کلامى موجود امامیه است . او در این کتاب شاید براى نخستین بار، مفاهیم فلسفى مانند جوهر، عرض ، تسلسل و تقسیم موجود به واجب و ممکن و استدلال به برهان وجوب و امکان را مورد بحث قرار مى دهد. علامه حلى شرحى بر این کتاب نگاشته است که در حوزه هاى علمیه به عنوان یک متن کلامى تدریس مى شده است .(109)
  • 4.محمد بن عبدالرحمن بن قبه معروف به ابن قبه : ابن ندیم او را از متکلمان زبر دست شیعه دانسته است .(110) نجاشى معتقد است که ابن قبه نخست پیرو مکتب اعتزال بود، ولى بعدها به مکتب امامیه گرایید. به اعتقاد همه او متکلمى توانمند و بلند مرتبه بوده است و کتابهایى در باره امامت و رد بر معتزلیانى مانند ابوالقاسم بلخى و ابو على جبایى و نیز رد بر زیدیه ، به رشته تحریر در آورده است .(111)
  • 5. شیخ صدوق (م 381 ه‍ ق ) از شخصیتهاى برجسته امامیه و استاد شیخ مفید بزرگترین متکلم امامیه است . شهرت او بیشتر در علم حدیث است و کتابهاى روایى بسیارى را تاءلیف کرده است ؛ از جمله مى توان به من لایحضره الفقیه ، یکى از کتابهاى چهارگانه اصلى و معتبر امامیه اشاره کرد. نجاشى او را شیخ و فقیه شیعه امامیه معرفى کرده و فهرست مفصلى از آثار او را ذکر کرده است .(112) شهرت صدوق در علم کلام بیشتر به دلیل کتابهاى حدیثى بسیارى است که در موضوعات کلامى و اعتقادى تاءلیف کرده است . وى هر چند در بحث و استدلال بسیار چیره دست بود، اما بنا به روش خاص خود بیشتر بر نصوص دینى تاءکید مى ورزید. او حتى در کتاب الاعتقادات که به تبیین و تنسیق عقاید امامیه پرداخته است ، عبارات خود را به دقت از الفاظ قرآن و احادیث برگزیده است . کتاب التوحید او جامع عقاید اصلى و مهم امامیه است و از مهمترین منابع کلام امامیه به شمار مى رود، و از او مناظره هایى در موضوع امامت نقل شده است .(113) روش ‍ شیخ صدوق از جهتى در مقابل روش متکلمان نوبختى است ؛ به این معنا که نوبختیان سعى مى کردند تا از مباحث فلسفى در علم کلام سود جویند و نقش عقل را در عقاید تقویت کنند، در حالى که شیخ صدوق سعى مى کند بیشتر از نقل و نصوص دینى بهره گیرد. مقایسه اى بین مطالب کتاب الیاقوت و الاعتقادات ، این مطلب را به خوبى نمایان مى سازد.
  • 6. شیخ مفید (336 - 413 ه‍ ق ) ابن ندیم که معاصر اوست وى را رئیس ‍ متکلمان شیعه در عصر خویش و مقدم بر دیگران معرفى مى کند.(114) سید مرتضى و شیخ طوسى از جمله شاگردان بسیار او در علم کلام و فقه به شمار مى آیند. مفید مؤ لف کتابهاى بسیارى است که بیشتر آنها در موضوعات کلامى است . (115) از مهمترین کتابهاى کلامى او اوائل المقالات است . چنان که خود در مقدمه کتاب آورده است ، منظور شیخ از تاءلیف اوائل ، بیان تفاوتها و تمایزهاى شیعه و معتزله و نیز بیان نقطه اشتراک او با آراى نوبختیان است . او با احاطه بر ابعاد گوناگون مکتب تشیع ، توانسته است به اختصار آرا و عقاید شیعه امامیه را به خوانندگان ارائه کند.(116)
  • تفکر کلامى مفید را از جهت توجه به عقل و نقل مى توان حد وسط میان روش متکلمان نوبختى و شیخ صدوق ارزیابى کرد. در حالى که نوبختیان در مباحث کلامى عقل را اصل و اساس مى دانستند و به استقلال عقل در شناخت حقایق دین باور داشتند و شیخ صدوق بر قرآن و احادیث اهل بیت علیه السلام تکیه مى کرد، شیخ مفید سعى مى کند تا بر هر دو منبع تاءکید کند. او تصریح مى کند که هر چند خرد آدمى با استدلال مى تواند به حقایق دینى راه یابد، اما وحى راه را بر عقل مى گشاید و کیفیت خردورزى را به او مى آموزد، از این رو عقل محتاج قرآن و احادیث است و به اصطلاح سمع بر عقل مقدم است .(117)
  • 7. سید مرتضى علم الهدى (355 - 436 ه‍ ق ) او از بزرگترین متکلمان امامیه و استاد شیخ طوسى است . تاءلیفات او به بیش از صد رساله و کتاب مى رسد که برخى از آنها با عنوان رسائل الشریف المرتضى تاکنون در چهار مجلد منتشر شده است .(118)
  • سید مرتضى کلام امامیه را بیش از شیخ مفید به جانب عقلانیت کشاند. او تقدم سمع بر عقل را که شیخ مفید به آن معتقد بود، رد کرد(119) و بر آن شد که عقل مستقلا و بى نیاز از وحى مى تواند دست کم اصول و ارکان اندیشه دینى را به دست آورد.
  • 8. شیخ طوسى (م 260 ه‍ ق ): مؤ سس حوزه علمیه نجف اشرف و از بزرگان شیعه و جامع علوم مختلف اسلامى و از جمله علم کلام بوده است . دو مجموعه گرانسنگ روایى او، یعنى تهذیب الاحکام و الاستبصار، از چهار کتاب اصلى حدیث امامیه به شمار مى آید. مهمترین کتابهاى کلامى او تمهیدالاصول است که شرحى بر بخش نظرى رساله جمل العلم و العمل سید مرتضى است .(120) شیخ طوسى روش عقلانى سید مرتضى را تکمیل کرد و کلام عقلى شیعه را به کمال رساند.
  • متکلمان شیعه پس از شیخ طوسى تنها به شرح و بسط آراى پیشینیان برخاستند و عملا چیزى بر آن نیفزودند. تنها در قرن هفتم هجرى بود که با ظهور خواجه نصیرالدین طوسى کلام شیعه دچار تحولى دیگر شد و راهى نو در پیش گرفت .
  • 9. خواجه نصیر الدین طوسى (م 672 ه‍ ق ): در مین متکلمان دوره غیبت او بیش از دیگران بر کلام امامیه به معناى امروزین آن تاءثیر داشته است . اهمیت خواجه بیشتر از آن روست که وى بیش از همه به عقاید شیعه رنگ فلسفى داد و مباحث فلسفى را وارد کلام کرد. او با تاءلیف کتاب تجریدالاعتقاد یکى از مهمترین کتابهاى کلامى شیعه را آفرید و دیگران را به پیروى از سبک عقلى خود رهنمون ساخت . این کتاب از همان زمان تا کنون ، مهمترین متن درسى کلام در حوزه هاى شیعه و مورد توجه متکلمان شیعى و سنى بوده است . اهمیت این کتاب را از استقبال فراوان دانشمندان مذاهب گوناگون در نگارش شرح و حواشى بر آن مى توان دریافت ؛ از جمله کشف المراد اثر علامه حلى و شرح تجریدالعقاید نوشته قوشجى (اشعرى مذهب ) قابل ذکر مى باشد.
  • 10. علامه حلى (648 - 726 ه‍ ق ): او جامع علوم عقلى و نقلى بود و در هوش و استعداد و جامعیت و فراوانى آثار و تاءلیفاتى زبانزد عام و خاص ‍ بود. وى بى تردید در علوم عقلى مانند منطق ، ریاضیات و فلسفه صاحب نظر بود و از متکلمان برجسته امامیه به شمار مى آید. علامه حلى در علوم عقلى شاگرد خواجه نصیرالدین طوسى و ادامه دهنده سنت فکرى او در کلام شیعى است .
  • پس از علامه حلى نیز متکلمان برجسته اى مانند علامه مجلسى ، فیض ‍ کاشانى و ملا عبدالرزاق لاهیجى ظهور کردند و هر یک آثار متعددى در کلام امامیه آفریدند.
  • به این ترتیب کلام شیعه سه مرحله متوالى را پشت سر گذاشته است که در هر دوره به تدریج بر جنبه هاى عقلانى آن افزوده شده و به علوم فلسفى نزدیکتر گشته است . در دوره اول ، کلام شیعه بیشتر بر نصوص دینى و کلام امامان شیعه تکیه داشت و عقل در خدمت تبیین معارف وحى و دفاع از حقانیت آن در برابر نظریات رقیب بود. در دوره دوم که با آغاز عصر غیبت و ظهور متکلمان نوبختى مقارن است ، مایه هاى عقلانى کلام شیعه افزایش ‍ یافت و در اندیشه هاى بزرگانى ، مانند شیخ مفید و سید مرتضى و شیخ طوسى کاملا پخته و پرورده گشت و نظام و سامان منطقى خویش را بازیافت . با ظهور خواجه نصیرالدین طوسى کلام شیعه با فلسفه مشاء در هم آمیخت ، هر چند تا رسیدن به یک کلام فلسفى که به دست صدرالمتاءلهین و شاگردان او صورت گرفت ، هنوز راه درازى در پیش داشت . در این دوره ، هر چند عقل گرایى فلسفى عملا بر کلام شیعه سایه انداخت ، اما نباید پنداشت که دیگر گرایشها به کلى به سردى و خاموشى گرایید.
  • کلام شیعه حتى در قرنهاى اخیر شاهد گرایشهاى نص گرایانه و عقل گرایى معتدل بوده است و در عصر حاضر این رویارویى همچنان ادامه دارد. اگر در نظر آوریم که در دوران معاصر تمایلات علمى و تجربى و فلسفه مغرب زمین اندیشه هاى کلامى را گاه و بى گاه تحت تاءثیر قرار داده است ،، وجود اختلاف و چند گونگى در کلام نوین اسلامى بیشتر نمایان مى شود.
  • چکیده...
  • 1. معناى لغوى امام و شیعه متمم یکدیگرند، شیعه به معنى پیروان است و امام کسى است از او پیروى مى شود امامیه یا شیعه اثنى عشریه اصطلاحا به کسانى گفته مى شود که گذشته از اعتقاد به امامت بلافصل على علیه السلام پس از او حسین بن على علیه السلام و حسین بن على علیه السلام و نه فرزند ایشان که آخرین آنها مهدى موعود (عج ) است به امامت مى پذیرند.
  • 2. فرق اسلامى ، چون معتزله ، اشاعره ، خوارج و مرجئه ، غالبا در واکنش به حوادث اعتقادى و سیاسى برخى دوره ها و به صورت انفعالى پیدا مى شدند ولى پیدایش امامیه این گونه نبوده است . جانشینان پیامبر صلى الله علیه و آله از زمان خود حضرت ، دست کم براى عده اى از اصحاب مشخص بودند که از علوم و اسرار پیامبر بهره خاص گرفته بودند و این علوم و اسرار سینه به سینه در آنها انتقال پیدا کرده بود، لکن به جهت اختناق موجود در بعضى دوره ها فرصت بروز و ظهور به صورت گروهى منسجم را نیافتند تا اینکه امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام با اندک فرصتى که یافتند توانستند در کنار فقه شیعه ، کلام امامیه را هم بنیان نهند و متکلمان برجسته اى را تربیت کنند.
  • 3. کلام امامیه نه با عقل گریزى اصحاب حدیث و حنابله موافق بود و نه با عقل گرایى افراطى معتزله همراهى داشت چه اینکه با جمودگرایى اشعرى و نادیده گرفتن نقش تعقل در کشف عقاید سرآشتى نداشت . منابع معارف شیعه عبارت بودند از قران سنت پیامبر و اهل بیت و همچنین عقل . متکلمان امامیه گذشته از استفاده از مستقلات عقلى ، با اجتهاد عقلى معارف قرآن و سنت را استنباط مى کردند و به جدال احسن با مخالفان مى پرداختند.
  • 4. پنج اصل توحید، عدل ، نبوت ، امامت و معاد به عنوان اصول عقاید امامیه معرفى شده است . دو اصل توحید و عدل در این میان اهمیت بیشترى دارد و تفسیر خاص امامیه و معتزله از این دو اصل ، آنها را از دیگر فرق کلامى جدا کرده است . اصل امامت هم مختص امامیه بوده که آنها را از بقیه و حتى معتزله جدا نموده است .
  • 5. امامیه در مورد توحید صفاتى معتقدند که صفات را زاید بر ذات متغایرند لکن مصداقا واحد هستند، برخلاف معتقدند که صفات را زاید بر ذات مى دانند و یا معتزله که به نیابت ذات از صفات قائلند. در مورد توحید افعالى هم نظر اشاعره مبنى بر انحصار فاعلیت در خدا و نظر معتزله مبنى بر فاعلیت مستقل انسان از سوى امامیه رد شده است . اختیار و آزادى انسان هرگز به تفویض معتزله نمى انجامد بلکه قدرت اختیار انسان متوقف بر اجازه الهى است .
  • عدل در نزد امامیه به معناى منزه بودن خداوند از ارتکاب افعال قبیح و لزوم انجام کارهاى نیکوست . آنان سخن اشاعره مبنى بر اینکه عدل همان فعلى است که خدا انجام مى دهد (ولو قبیح ) با دلایلى رد مى کنند. نظریه امامیه در مساءله حسن و قبح داراى دو عنصر اساسى است . نخست آنکه حسن و قبح ، ذاتى افعال است و دیگر آنکه عقل آدمى قادر بر درک این حسن و قبح است ، البته در برخى موارد براى شناخت حسن و قبح افعال محتاج دین و شریعت است . بر همین اساس امامیه افعالى را که عقلا قبیح انداز خداى متعال سلب مى کنند.
  • 7. امامیه معتقد است خداى متعال به هیچ صورت در دنیا و آخرت با چشم قابل رؤ یت نیست . البته رؤ یت قلبى که در روایات آمده نه تنها مردود نیست بلکه عالى ترین نوع معرفت آدمى نسبت به خداوند است و چه بسا که این رؤ یت در همین دنیا هم میسر باشد.
  • 8. در میان مکاتب کلامى ، امامیه تنها گروهى است که امامت را از اصول دین مى شمارد و بر آن تاءکید دارد. بنابر نظر امامیه ،
  • امام را خداوند تعیین مى کند و مردم مى باید امام زمان خود را بشناسند و با او بیعت کنند. امامت رهبرى امت اسلامى در همه شؤ ون حیات بشرى اعم از اعتقادى ، علمى ، اخلاقى ، سیاسى و اجتماعى است و امام فردى معصوم از خطا و گناه است .
  • 9. متکلمان برجسته امامیه از یک نظر به دو گروه تقسیم مى شوند: متکلمان عصر حضور که از اصحاب ائمه اند و متکلمان عصر غیبت . برخى از متکلمان عصر حضور عبارت اند از: 1. هشام بن حکم ، شاگرد برجسته امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام که سرآمد شاگردان آن حضرت در مباحث کلامى بوده و داراى آثار کلامى متعددى است ؛ 2. هشام بن سالم . شاگردان امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام ؛ 3. محمد بن على بن نعمان معروف به مؤ من الطاق که از اصحاب امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام است ؛ 4. قیس ‍ الماصر؛ 5. زرارة بن اعین : از اصحاب امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام که برخى او را از بزرگترین رجال شیعه مى دانند. متکلمان یاد شده در قرن دوم هجرى مى زیسته اند. در قرن سوم هم متکلمان بسیارى بوده اند که از جمله آنها فضل بن شاذان است که از اصحاب امام رضا علیه السلام ، امام جواد علیه السلام و امام هادى علیه السلام و امام حسن عسکرى علیه السلام است . کتاب معروف الایضاح که در رد فرقه هاى مختلف کلامى است مربوط به اوست .
  • 10. مهمترین متکلمان عصر غیبت مربوط به قرن 4 و 5 است که تعدادى از آنها از خاندان نوبختى اند. خاندان نوبختى از مهمترین خانواده هاى شیعى بوده اند که برخى از آنها یاران امام معصوم علیه السلام بوده اند از جمله حسین بن روح نوبختى که آخرین نایب خاص امام دوازدهم علیه السلام بوده است . این خاندان در فرهنگ و تمدن دوره عباسى نقش به سزایى داشتند و به جهت آشنایى با فلسفه ، مفاهیم فلسفى را در کلام امامیه وارد کردند. ابوسهل نوبختى ، حسن بن موسى نوبختى (صاحب کتاب فرق الشیعه ) و ابواسحق ابراهیم بن نوبخت (صاحب کتاب الیاقوت ) از جمله متکلمان امامیه منسوب به این خاندان هستند.
  • 11. یکى از شخصیتهاى برجسته امامیه شیخ صدوق صاحب کتاب من لایحضره الفقیه است . وى در کتب خویش بیشتر بر نصوص دینى تاءکید ورزیده است . کتاب التوحید شیخ صدوق جامع عقاید اصلى و مهم امامیه است .
  • روش شیخ صدوق از جهتى در مقابل روش متکلمان نوبختى است . نوبختیان سعى مى کردند از مباحث فلسفى و عقلى در کلام سود جویند و شیخ صدوق بیشتر از نصوص دینى بهره مى جست . مقایسه کتاب الیاقوت و الاعتقادات این مطلب را روشن مى سازد.
  • 12. شیخ مفید از دیگر متکلمان مشهور امامیه است که سید مرتضى و شیخ طوسى از شاگردان او محسوب مى شوند. مهمترین کتاب کلامى وى اوائل المقالات است . تفکر کلامى مفید از جهت توجه به عقل و نقل حد وسط میان روشن متکلمان نوبختى و شیخ صدوق محسوب مى شود. سید مرتضى متکلم دیگر امامیه پس از شیخ مفید کلام امامیه را بیشتر به جانب عقلانیت کشاند. شیخ طوسى که داراى دو مجموعه هاى تهذیب الاحکام و الاستبصار است در زمینه کلامى کتاب تمهیدالاصول را نگاشته و روش ‍ عقلانى سید مرتضى را تکمیل کرده است و متکلمان شیعى پس از او تنها به شرح و بسط آراى سلف پرداختند تا در قرن هفتم با ظهور خواجه نصیر الدین طوسى کلام شیعه دچار تحولى دیگر شد.
  • 13. خواجه نصیر الدین طوسى در میان متکلمان دوره غیبت بیش از دیگران بر کلام امامیه تاءثیر گذارده است . او بیش از همه به عقاید شیعه رنگ فلسفى داد و با تاءلیف کتاب تجرید الاعتقاد یکى از مهمترین کتابهاى کلامى شیعه را آفرید. اهمیت این کتاب را از شروحى که بر آن نوشته شده مى توان یافت .
  • علامه حلى که جامع علوم عقلى و نقلى بود شرح کشف المراد را بر تجرید خواجه نگاشت و پس از وى هم متکلمان برجسته اى چون علامه مجلسى ، فیض کاشانى و ملاعبدالرزاق لاهیجى آثار دیگرى را در کلام امامیه آفریدند.
  • 14. کلام شیعه در سه مرحله متوالى ، به تدریج بر جنبه عقلانى آن افزوده شد و به علوم فلسفى نزدیکتر شد. در دوره نخست تاءکید بیشتر بر نصوص ‍ دینى و کلام ائمه بود و عقل در خدمت تبیین معارف وحى و دفاع از حقانیت و عقلانیت آن بود. در دوره دوم مایه هاى عقلانى کلام شیعه افزایش یافت . در نهایت با ظهور خواجه طوسى کلام شیعه با فلسفه مشاء در آمیخت . کلام شیعه در قرنهاى اخیر هم شاهد گرایشهاى نص گرایانه و عقل گرایى معتدل بوده است و این رویارویى همچنان ادامه دارد.
  • پرسش...
  • 1.تفاوت امامیه با دیگر فرق در چگونگى پیدایش چیست ؟
  • 2.تفاوت روش کلامى امامیه با روش کلامى معتزله و اشاعره چیست ؟
  • 3.اصول دین امامیه را بنویسید و در هر مورد تفاوت امامیه با دیگر فرق را ذکر کنید.
  • 4.تفاوت نظریه امامیه در مورد رؤ یت الهى با دیگر فرق چیست ؟
  • 5. کلامى امامیه چند مرحله را پیموده و در هر مرحله وضعیت آن چگونه بوده است .
  • 8 - زیدیه
  • زیدیه فرقه اى هستند که پس از امام على علیه السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام به امامت زید فرزند امام سجاد علیه السلام قاتل اند و امام سجاد علیه السلام و سایر امامان بعدى شیعه اثنى عشریه را تنها به عنوان پیشوایان علم و معرفت مى پذیرند. نکته مهم در بررسى این فرقه آن است که باید حساب زید را از زیدیه جدا کرد. از این رو ابتدا به شخصیت زید اشاره مى کنیم و سپس زیدیه را مطرح مى کنیم .
  • شخصیت زید بن على
  • زید فرزند امام سجاد علیه السلام است . او در نیمه دوم قرن اول و نیمه اول قرن دوم مى زیست و بر ضد هشام بن عبدالملک حاکم اموى قیام کرد و سرانجام به شهادت رسید. امامان معصوم علیه السلام و دانشمندان امامیه معمولا زید را به جهت دانش ، تقوا و شجاعت ستوده و قیامش را مورد تاءیید قرار داده اند؛ از نظر آنها زید بن على مدعى امامت نبود و به امامت پدر، برادر و پسر برادرش اعتقاد داشت و با رضایت آنان و با انگیزه انتقام خون امام حسین علیه السلام ، امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح امور امت و تشکیل حکومت و واگذارى آن به امامان معصوم علیه السلام قیام کرد. از نظر علمى و اعتقادى ، زید شاگرد پدر و برادرش ، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام بود. با توجه به این مطالب ، زید بن على را مى توان یک شیعه امامى دانست . (121) مؤ لف کتاب کفایة الاثر، خزاز قمى ، پس از نقل گزارشهایى در مورد اعتقاد زید به امامان دوازده گانه امامیه ، مى گوید: قیام زید براى امر به معروف و نهى از منکر بود نه مخالفت با امام صادق علیه السلام ، اما چون آن امام قیام علنى نکرد و زید این کار را انجام داد، گروهى (زیدیه ) گمان کردند میان این دو اختلاف وجود دارد، در نتیجه با این اعتقاد که امام باید قیام کند، زید را امام دانسته ، منکر امامت امام صادق علیه السلام شدند. در حالى که زید خود معتقد به امامت حضرت صادق علیه السلام بود و عدم قیام امام به جهت رعایت نوعى تدبیر و مصلحت بوده است . وى سپس از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که اگر زید موفق مى شد، به عهد خود وفا مى کرد (و حکومت را به امام واگذار مى کرد) و انگیزه او از این قیام رضایت آل محمد بود و مقصود او از آل محمد، من بودم .(122)
  • همان طور که در بررسى عقاید زیدیه خواهیم دید، فرقه هایى از زیدیه گرچه امام على علیه السلام را افضل مردم پس از پیامبر صلى الله علیه و آله مى دانند اما خلافت ابوبکر و عمر را مشروع تلقى مى کنند. دلیل آنها جواز خلافت مفضول با وجود افضل است . در کتابهاى فرق و مذاهب ، اهل سنت این اعتقاد را به زید نسبت مى دهند و دلیل آنها گزارشى است که در برخى کتابهاى تاریخى ذکر شده است . (123) این گزارش بر طبق نقل ابن اثیر چنین است : پس از خروج زید جماعتى از سران بیعت کنندگان با زید، نظر او را درباره ابوبکر و عمر جویا شدند. زید در پاسخ گفت : خداوند آن دو را رحمت کند، من از اهل بیتم چیزى جز نیکى درباره آنها نشنیدم ، بیشترین چیزى که در اینجا وجود دارد این است که ما نسبت به خلافت از همه مردم سزاوارتر بودیم ولى ما را از آن محروم کردند و این عمل به نظر ما باعث کفر آنها نمى شود و آنها به عدالت و بر طبق کتاب و سنت رفتار کردند. بیعت کنندگان پرسیدند: اگر آن دو ظالم نبودند، اگر آن دو ظالم نبودند، پس اینها (بنى امیه ) نیز ظالم نیستند. زید در پاسخ گفت : اینها مثل آن دو نیستند. اینان به ما و به شما و به خودشان ظلم مى کنند و من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله ، بر پا داشتن سنتها و از میان بردن بدعتها دعوت مى کنم . اگر اجابت کردید، به سعادت مى رسید و الا من وکیل و سرپرست شما نیستم .در این حال گروهى از زید جدا شدند و بیعتش را شکستند.(124)
  • اگر این گزارش واقعى باشد، مهمترین نکته اى که مى توان از آن استفاده کرد تفاوت میان ابوبکر و عمر با بنى امیه است . در این نقل ، زید خلافت را حق خاندان خود مى داند و محروم کردن امام على علیه السلام از خلافت را باعث کفر نمى داند. اما از اینکه کارى کفرآمیز نیست ، نمى توان نتیجه گرفت که آن کار صحیح است و در نتیجه خلافت مفضول با وجود افضل صحیح و مشروع است . به نظر مى رسد هدف اصلى زید در پاسخش این بود که در بحبوحه جهاد بر ضد بنى امیه مسائل اختلافى دیگر مطرح نشود. او مى خواست تفاوت فاحش بنى امیه را با دو خلیفه اول بیان کرده و از این راه قیام خویش بر ضد بنى امیه را توجیه کند. به هر حال با چنین گزارشهایى نمى توان روایات صحیح و متعددى که زید را از امامیه مى دانند، رد کرد.




تاریخ : سه شنبه 89/10/21 | 10:36 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
.: Weblog Themes By Slide Skin:.