پیش از این با استفاده از برهانهای فطرت، نظم، علیّت و امکان و وجوب، وجود خدا را ثابت کردیم. حال میخواهیم صفات خدا را ثابت کنیم:
برای این که مطلب را به زبان ساده عرض کنم، شما را به وجود خویش و جهان اطراف خود توجه میدهم. وقتی به وجود خویش و جهان اطرافمان نگاه می کنیم، می بینیم که ما و تمامی موجوداتی که اطراف ما هستند، همگی موجوداتی فقیر و محتاج هستیم. هیچ موجودی جز فقر محض چیزی دیگری نیست و هر چه دارد، امانتی است و از جای دیگر به او داده شده است. جهان هم (که مجموع? موجودات فقیر است) فقیر محض می باشد، زیرا هیچ گاه مجموعه به جهت مجموعه بودن، چیزی اضافه بر دارایی مجموع? افراد ندارد. وقتی تک تک موجودات جهان فقیر و محتاج محض هستند، پس مجموع? جهان نیز فقیر و محتاج محض است، پس حتماً این مجموعه از منبعی غنی، توانگر و بخشنده، موجودیت و کمال های خود را امانت گرفته است و ما آن منبع غنی بخشنده را خدا می نامیم. پس از اینکه با تأمل و دقت به وجود خدا پی می بریم، اگر در صفات او تأمل کنیم، می بینیم حتماً دانا، شنوا، اجابت کننده، قادر، حاضر و ناظر است، آن هم در حد مطلق و بی نهایت، زیرا هر موجودی را که آفرید، تمام نیازهایش را برآورده کرده است، پس تقاضای آنها را شنیده و شنوات و اجابت کننده است و قادر بوده و هیچ کس و هیچ چیز نتوانسته مانع او شود، همین طور بقی? صفات کمال. وقتی صفات نقص را ملاحظه می کنیم، می بینیم که قطعاً ساحت او از آنها دور است، زیرا مثل بخل از موجودی صادر می شود که بخشش را کم کنند? دارایی خود ببیند، در حالی که خداوند، هر چه ببخشد، با بخشیدن، از مالکیت خداوند خارج نمی شود، زیرا همه موجودات بندگان خدا هستند و همه موجودات و دارایی هایشان ملک خدا هستند. دلیل دیگر بخل این است که فرد می ترسد رقیب پیدا کند اما خداوند چنین ترسی ندارد، زیرا هیچ موجود غنی مستقلی وجود ندارد تا با خداوند رقابت کند. حسادت هم چنین زمین? هایی دارد حسود نمی تواند نعمتی را که دیگری دارد و خودش ندارد، تحمل کند، در حالی که هیچ کس در جنب خدا وجودی ندارد تا خدا با او حسادت کند. همه موجودات حقیر محض و خدا غنی مطلق است، پس چه حسادتی؟! دیگر صفات منفی نیز به همین منوال است.
از زوایه دیگر و با تحلیل فلسفی و عقلی ماهیت نقص به این مطلب می رسیم که نقص، به نیاز می رسد یا از نیاز ناشی می شود. موجودی که دارای نقص هست، در صدد جبران آن و کامل کردن نقص خود است و چون آن کمال را ندارد، باید از چیز دیگر طلب کند، یعنی چیزی دیگر خارج از وجود او، آن کمال را اهدا کرده و آن نقص را برطرف کند، در نتیجه موجودی نیازمند به غیر خواهد بود، اما این معنا برای خداوند صحیح نیست، در مرتب? پیش از آن در خداوند بوده که آن را به موجود اعطا کرده است. هم چنین چون واجب الوجود است، نیازمند هیچ چیز نخواهد بود. اگر نیازمند بود، ممکن الوجود بود و خدا نبود. (دلیل واجب الوجود بودن خداوند در بحث های کلامی و فلسفی آمده است).
بررسی مطلب از زوای? دیگر: اگر نقص در وجود خداوند باشد، یعنی فاقد کمالی از کمالات وجود و هستی باشد، نتیجه آن خواهد بود که وجود خداوند، محدود به برخی از کمالات وجودی است که فاقد آنها است، پس در هستی کمالات وجودی خواهد بود که خداوند فاقد آنها است، و این بدان معنا است که در دایره هستی موجودات یا حقایق صاحب کمال باشند که جدای از خداوند بوده و آفریده او نیستند، در حالی که تمام عالم آفرید? خداوند است و هر کمالی موجودی، نشان وجود آن کمال در پروردگار است، زیرا کمال در هر معلول، نشان وجود کمال در «علت» آن است که اگر «علت» آن را نمی داشت، در معلول هم نبود. پس در دایره وجود و هستی، هر کمالی باشد، خداوند دارای آن کمال است و معنایش آن است که خداوند هیچ کاستی و نقصی ندارد.
رده بندی موضوعی: برهانها