به گزارش رحماء گاهی عدم اطلاع کافی از دیدگاه یک مذهب و یا یک شخص موضعگیریهای سرسختانه و غیر منطقی را به دنبال دارد که منجر به اتهام و نزاع میشود. این امر ناپسند درحادثه کربلا نیز نمایان است.
مطلب زیر به بررسی دیدگاه اهل سنت نسبت به واقعه کربلا میپردازد تا به این وسیله به رفع پندارهای ناروا در این زمینه کمک نماید:
?. تاریخ حادثه کربلا از دیدگاه اهل سنت
از دیدگاه اهل سنت، معاویه در مقابل حضرت علی (ع) که به عنوان خلیفه واجب الاطاعه انتخاب شده بود، از در مخالفت وارد شد. جنگهای مختلف به راه انداخت و «حسنبن علی» را که بعد از پدرش به عنوان خلیفه انتخاب گردیده بود، با فشار کنار زد و خود را به قدرتی که تشنه آن بود، رسانید. ولی او به این هم اکتفا نکرد خلافت را که یک امر خدایی، معنوی و دینی بود به یک امر موروثی و سلطنتی تبدیل نمود، در زمان حیات خود یزید را به عنوان خلیفه بعد از خودش معرفی نمود. بر همین اساس با از دنیا رفتن معاویه در رجب سال ?? هجری، یزید خود را به عنوان خلیفه مسلمین قلمداد کرد و در صدد بر آمد که مخالفین خود از جمله حسینبن علی(ع) را که عمده ترین مخالف برای خود میپنداشت، به بیعت وادارد. به این منظور، از والی مدینه «ولید بن عتبه» با جدیت تمام خواست تا از حسین (ع) بیعت بگیرد[?].
«حسینبن علی(ع)» وقتی خود را در مقابل درخواست یزید و عمال او میبیند برای مخالفت با این امر، مدینه را به قصد مکه ترک میکند و از آنجا هم رهسپار کربلا میشود، در آنجا هم با قربانی کردن جان خود و?? تن از یارانش در محرم سال?? هجری، داستان اجمالی ذبح اسماعیل را تفصیل میدهد.
? . عوامل نهضت امام حسین(ع) از دیدگاه اهل سنت
از دیدگاه اهل سنت، سه امر را میتوان به عنوان عوامل عمده قیام امام به حساب آورد[?]:
الف) یکی از عوامل نهضت امام حسین(ع) نپذیرفتن خلافت یزید است. زیرا امام اولاً رسیدن به خلافت از این طریق را نامشروع میداند چون گزینش خلیفه با این کیفیت، خلافت را به یک امر موروثی تبدیل میکند. که معاویه در پی همین امر بود و میخواست خلافت در خاندان بنیامیه دست بدست شود.
ثانیاً یزید فردی نیست که بتواند به عنوان خلیفه و امیرالمؤمنین مطرح شود. معاویه با صراحت کامل این نکته را ابراز داشته است: «ولن یأتیکم بعدى إلاّ مَن اَنا خیرٌ منه، کما أنّ من کان قبلی خیرٌ منّی [?]» یعنی رهبری شما مردم را بعد از من کسی به عهده خواهد گرفت که بدتر از من است چنانچه من بدتر از آنهایی هستم که قبل از من بودند.
ب) دعوت مردم کوفه از امام را میتوان به عنوان عامل دوم نهضت او به شمار آورد. از زمان رفتن امام در مکه، مردم کوفه در مراحل مختلف به امام نامه نوشته و اطاعت خود را از امام اعلام میدارند، بر همین اساس، امام نمایندگان خود را به سوی آنان میفرستد، ولی آنان ناجوانمردانه به جای استقبال از نمایندگان امام آنان را به عنوان یک فرد غریب درکوچهها تنها میگذارند.
ج) امر به معروف و نهی از منکر عمدهترین عامل برای قیام امام حسین به شمار میآید، و او را مصمم ساخته تا آخر خط، به راه خود ادامه دهد چون او در جامعه بدعتها، بیبندوباریها و انحراف از راه راست را مشاهده میکند و اهل بیت را سزاوارترین افراد جامعه برای موضع گیری در قبال این انحرافات میداند. او وقتی برای مردم کوفه جواب نامههایش را میفرستد چنین اظهار میدارد: «فلعمری ما الامام الاّ العامل بالکتاب والقائم بالقسط والدائن بدین الحق[?]» یعنی ای مردم امام و رهبری میتواند درد جامعه را دوا کند که کتاب خدا سرمشق زندگی او، پیاده کردن عدل و داد از اهداف او، و تدین به دین حق از اعتقادات او باشد.
در جای دیگر از نامههای امام به سران کوفه چنین آمده است: «یدعوهم الی کتاب الله و سنة رسوله، واَنّ السنة قد ماتت والبدعة قد أحییت[?]» یعنی دعوت من به سوی کتاب وسنت است چون درچنین زمانی سنت مرده و بدعتها زنده شده است.
?. جایگاه امام حسین(ع) در میان اهل سنت
امام حسین(ع) جدش رسول خدا، خاتم النبیین(ص)، پدرش علی خلیفه مسلمین و مادرش فاطمه سیدةالنساء اهل الجنة است. در روایاتی که از رسول الله روایت شده به خوبی جایگاه امام را نشان میدهد: «الحسن و الحسین سیدا شباب أهل الجنة و اَنّ فاطمة سیدة النساء أهل الجنة[?]» یعنی در این روایت حسن و حسین (ع) به عنوان سید جوانان اهل بهشت و فاطمه زهرا سیده زنان بهشت معرفی شده اند. در جای دیگر دارد: «الحسن والحسین مَن اَحبّهما اَحببتُه ومَن اَحببتُهُ أحبّه الله و من أحبّه الله أدخله جنات المقیم، ومن أبغضهما أو بَغی علیهما اَبغضتُه و من أبغضتُه اَبغضه الله ومن أبغضه الله أدخله نار جهنم و له عذاب مقیم[?]»
در این روایت دوستی امام حسن و امام حسین (ع) زمینه ساز دوستی خدا و رسولش معرفی شده است و به دنبال آن خلود در بهشت برین خواهد بود، کما این که دشمنی با آنها زمینه دشمنی خدا و رسول را فراهم میکند و انسان را به سوی زندگی همیشگی جهنم میکشاند.
?. کرامات امام(ع) ازدیدگاه اهل سنت
برای امام حسین (ع) کراماتی زیادی در کتب اهل سنت آمده است که چند مورد به عنوان نمونه ذکر میشود:
?) روز جنگ در کربلا، امام به شدت تشنه بود، "عبدالله بن الحصین الأزدی" بین امام و آب فرات حایل میشود و با اشاره به سوی آب، خطاب به حضرت میگوید: به این آب نگاه کن و قطرهای از آن نخواهید نوشید. امام در حق او چنین میگوید: «اللّهم اقتله عطشاً ولا تغفرله ایداً[?]» گفته میشود که بعد از آن هیچ وقت تشنگی آن مرد برطرف نشد، آنقدر آب مینوشید که بیتاب شده آن را بر میگرداند، دوباره تشنگی به او روی میآورد تا اینکه در حالت تشنگی جان باخت.
?) مهمتر از همه اینکه حضرت رسول(ص) سالها پیش، از حادثه کربلا خبر میدهد. حضرت خاکی را که جبرئیل برایش داده بود به «امسلمه» میدهد و میفرماید: جبرئیل به من خبر داد که روزی امت تو حسین (ع) را به قتل خواهند رساند، این خاک را با خود داشته باش تا اینکه خاک رنگ خون را به خود بگیرد. آن وقت بدان که حسین به شهادت رسیده است. امسلمه در روز شهادت امام با دیدن خاک خون آلود از شهادت امام به مردم خبر میدهد[?].
?. چرا امام به شهادت میرسد؟
آخرین مطلبی که باید مطرح شود، پاسخ به این سؤال است که با توجه به چنین جایگاهی که امام در میان اهل سنت دارد و جایگاه خاصی که در بین تشیع دارد، پس چرا آنچنان مظلومانه درصحرای کربلا به شهادت میرسد؟
جواب سؤال با تأمل در منویات ابوسفیان پایه گذار حکومت اموی و رفتار معاویه و یزید از سران بنی اُمیه به خوبی روشن میشود. چون آنان آنچه را دنبال میکردند، حکومت، ریاست ومملکتداری بود. آنان حتی به مقام نبوت از دیدگاه مملکتداری مینگرستند. ابوسفیان در توصیههای که به بازمندگان خود دارد تصریح دارد به اینکه امارت، ریاست و مملکت برای شما آماده شده است، مبادا به راحتی از دست دهید چون مهم همین است و از بهشت و جنت خبری نیست.
در جای دیگر با گذر از روی قبر "حمزه سیدالشهدا" عموی پیغمبر او را مورد خطاب قرار داده میگوید: آنچه را که تو چوبش را خوردی امروز در دست بنی اُمیه قرار گرفته است.
و یا در جای دیگر خطاب به عباس عموی پیغمبر میگوید: برادر زاده شما عجب شوکت و سیادت دارد «لقد أصبح ملک ابن اخیک عظیماً[??]» عباس به او یادآور میشود که آنچه در حق پیغمبر میگوید درست نیست چون آنچه را شما میبینید نبوت است نه ملک.
نمونه دیگر رفتار عمر سعد از عمال ابن زیاد است؛ او برای سرزمین ری عاقبت خود را فروخت و دست خود را به خون امام و یاران و اصحاب او آغشته نمود.
پی نوشتها :
?) ابن خلدون، عبدالرحمن، «تا ریخ ابن خلدون»، ج?، ص??-??، لبنان، انتشارات اعلمی، ????ه؛ و طبری، محمد، «تا ریخ طبری»، ج.?، بیروت، ????م.، ص.???. و ابن اثیر، علی، «الکامل»، ج.?، ص??-??، بیروت، ????ه.ق.
?) ابن خلدون، همان، ص??؛ و طبری، همان، ص.???.و یعقوبی، احمد، «تاریخ یعقوبی»، ج?، ص???، قم، نشر فرهنگ اهلبیت.
?) ابن اثیر، علی، «الکامل فی التاریخ»، ج?، ص?، بیروت، ????ه.ق.
?) همان، ص??.
?) همان، ص??.
?) ابن حنبل، احمد، «مسند»، ج?. ص???، بیروت، دارالاماره.
?) متقی هندی، علاء الدین، «کنز العمال»، ج??، ص???، بیروت، موسسه الرساله، ????ه.ق.
?) ابن اثیر، همان، ص??.
?) یعقوبی، همان، ص???.
??) محمد خالد، خالد، «ابناء الرسول فی کربلا»، ص??-??، چاپ پنجم، شعبان????ه. ق.