سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

علی (ع) اصل درخت طوبی - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی
امام علی

اشک توی چشم‌هایش جمع شده بود. می‌گفت مرا با هیچ‌کس برادر نکردی. پیامبر که توی مدینه جاگیر شد، همه را دوتا دوتا برادر خوانده بود؛ مهاجرین و انصار را. عقد اخوت خوانده بود بینشان.

حالا علی مانده بود تنها. پیامبر لبخند زد. گفت: «تو برادر خودم هستی، در دنیا و آخرت.»

 

******

جنگ احد بود. دشمن حمله می‌‌کرد، مسلمان‌ها فرار. پیامبر به علی گفت: «دفاع کن.»

علی حمله کرد و جنگید. تک‌تک‌شان را کشت. قهرمانان مشهور قریش را.

از آسمان ندا آمد: «لاسیف الا ذوالفقار، لافتی ألا علی؛ شمشیری چون ذوالفقار، و جوانمردی چون علی نیست.»

 


ادامه مطلب...
نگارش در تاریخ توسط سهراب | نظر بدهید
امام علی علیہ السلام

پاره ای از سخنان امام مظلوم علی علیه السلام که در مواضع گوناگون و به مناسبتهای مختلف ابراز داشته است:

ـ امـام عـلـى عـلـیـه السلام از آن زمان که خداوند محمد صلى اللّه علیه و آله را مبعوث کرد روى خوشى و آسایش را ندیدم ، خدا را شکر به خدا سوگند در کوچکى در بیم و وحشت به سر مى بردم و در بزرگى در جهاد و مبارزه .

ـ از همان زمان که پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله رحلت کرد هنوز مظلومم .

ـ هیچ کس به اندازه من سختى ندیده است .

ـ من فکر مى کردم که والى بر مردم ستم مى کند اما اکنون مردم بر والى ستم روا مى دارند.

از هـمـان زمـان که مادرم مرا زاده مظلوم بوده ام تا آن جا که وقتى عقیل چشم درد مى گرفت مـى گـفت تا به چشم على دارونچکانده اید به چشم من نباید بچکانید و آنها هم به چشم من دارو مى ریختند در حالى که چشم درد نداشتم

ـ در نامه اش به معاویه ـ : و گفتى که مرا چون شتر مهار شده مى راندند تا بیعت کنم به خدا قسم که خواسته اى نکوهش کنى اما (درواقع ) ستوده اى و خواسته اى (به پندارت ) مرا رسوا سازى لکن خـودت رسـوا شـدى مـظـلـوم بـودن براى مسلمان عیب و عار نیست تاآن گاه که در دین خود گرفتار شک و تردید و در یقین خود دودل نباشد.

ـ از هـمـان زمـان که مادرم مرا زاده مظلوم بوده ام تا آن جا که وقتى عقیل چشم درد مى گرفت مـى گـفت تا به چشم على دارونچکانده اید به چشم من نباید بچکانید و آنها هم به چشم من دارو مى ریختند در حالى که چشم درد نداشتم .

ـ به آن حضرت گفته شد تو به این امر (خلافت ) حریصى ، فرمود: به خدا قسم که شما آزمندترید و دورتر (نالایقتر) و من سزاوارترم و نزدیکتر (لایقتر و شایسته تر یا در خویشاوندى با پیامبر نزدیکتر) هـمـانـا حق خود را طلب کردم و شما مانع رسیدن من به آن مى شوید خدایا! من در برابر قریش و یـاوران قـریش از تو یارى مى طلبم ، زیرا آنان پیوند خویشاوندى مرا بریدند،منزلت والاى مرا خرد شمردند و براى ستیز با من بر سر امرى (خلافت ) که از آن من است همداستان شدند.

ابـن ابـى الـحـدید مى نویسد: اخبارى همانند این گفتار از آن حضرت علیه السلام به تواتر رسیده است از جمله :.

ـ از زمانى که خداوند جان پیامبر خود را ستاند تا روزگار این مردم همواره مظلوم بوده ام .

ـ بـار خدایا! قریش را خوار و ذلیل گردان که آنان مرا از حقم محروم کردند و امر مرا (خلافت ) را به زور از من ستاندند.

ـ خـدا قـریـش را کـیـفر دهد که حق مرا به ستم گرفتند و حکومت فرزند مادرم را از من غصب کردند.

ـ شـنید کسى فریاد مى زند: به من ستم شده است ! حضرت فرمود: بیا تا با هم فریاد زنیم ، زیرا که من نیز همواره مظلوم بوده ام .

ـ او مى داند که جایگاه من نسبت به آن (خلافت ) همچون محور آسیابم نسبت به سنگ آسیا.

ـ میراث خود را به تاراج رفته مى بینم .

ـ آن دو ظرفهاى ما را واژگون کردند و مردم را بر گرده ما سوار نمودند.

ـ مـا را حـقى است که اگر بدهند آن را مى گیریم و اگر ندهند بر پشت شتر مى نشینیم هر چند شب به درازا کشد.

ـ همواره از من به بخل ستانده اند و از آنچه مستحق و مستوجب آن هستم محروم بوده ام .

ـ امام على علیه السلام در نامه اش به عقیل : قریش را بگذار تا در گمراهى بتازند آنان در جنگ با مـن هـمـداسـتـان شدند چنان که پیش از من در جنگ با پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله همصدا گشتند خدا قریش را کیفر دهد که پیوند خویشى مرا برید و حکومتى را که از آن فرزند مادرم بود از من ربود.

 



میزان الحکمه، ج1

نگارش در تاریخ توسط سهراب | نظر بدهید
امام علی

این کلمات را به خاطر بسپار


ادامه مطلب...
نگارش در تاریخ توسط سهراب | نظر بدهید
امام علی علیه السلام

ـ امـام عـلـى عـلیه السلام یاران رازدار محمد صلى اللّه علیه و آله مى دانند که من حتى لحظه اى دسـت رد بـه سـیـنـه خـدا و پـیـامـبـر او نزدم در جاهایى با جان خود پیامبر را یارى رساندم که دلیران مى گریزند و گامها واپس مى رود این شجاعت و مردانگى را خداوند به من ارزانى داشت .

ـ (هیچ گاه ) دروغ نگفته ام و (از پیامبر) دروغ به من گفته نشده است , و گمراه نشده ام و کسى هم به واسطه من گماره نگشته است .

ـ هـرگاه از پیامبر خدا مى پرسیدم به من پاسخ مى داد و چون خاموش مى ماندم با من آغاز سخن مى کرد.

ـ در تـفـسیر آیه “همانا تو بیم دهنده هستى و هر قومى را راهنمایى است “ ـ : بیم دهنده پیامبر خداست و راهنما من هستم .

ـ پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله مرا براى داورى به میان مردم یمن فرستاد عرض کردم اى پیامبر خدا! مرا که جوان هستم و ازدانش قضا و داورى ناآگاه , مى فرستى ؟

پیامبر دست به سینه من زد و گـفت : خدایا! قلب او را هدایت کن و زبانش را استوار گردان ازآن پس , من در داورى میان دو نفر هرگز دچار شک و تردید نگشتم تا اکنون که در این جا نشسته ام ؟

ـ پـیـامـبـر خـدا صـلى اللّه علیه و آله فرمود : اى على ! اگر تو نبودى بعد از من مؤمنان شناخته نمى شدند.

ـ پـسـر نـابـغه گفته است که من مردى بسیار بازیگوش و شوخ و بذله گویم و دست و پنجه نرم مى کنم و بازى مى کنم هیهات ! ترس از مرگ و یاد قیامت و حسابرسى (آخرت ) مرا از این کارها باز مى دارد.

ـ در خطبه اى که روز دوم خلافتش ایراد فرمود ـ : همانا من یکى از شما هستم آنچه براى شماست براى من نیز هست و آنچه برشماست بر من نیز هست .

ـ گـمـراه نـشـدم وکـسـى را گـمـراه نکردم آنچه به من سفارش شد از یاد نبردم من از طرف پـروردگار خود بینه اى دارم که آن را براى پیامبرش روشن ساخت و براى من تبیین نمود من در راه هستم (بیراهه نمى روم ).

ـ بـیعت شما با من بى اندیشه نبود و کار من و شما یکسان نیست من شما را براى خدا مى خواهم و شـما مرا براى خودتان مى خواهید اى مردم ! مرا به خاطر خود یارى رسانید به خدا سوگند که داد ستمدیده را بستانم و به مهارى سخت ستمگر را بکشانم تااو را به آبشخور حق درآورم هر چند خود نخواهد.

ـ بـه خدا سوگند که اگر شب را بر روى اشترخار تا صبح بیدار مانم و مرا در کند و زنجیرها کت بسته بکشند خوشتر دارم از اینکه در روز رستاخیز خدا و پیامبرش را به عنوان ستمکار دیدار کنم .

بـه خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمانهاى آنهاست به من دهند تا با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى خدا رانافرمانى کنم چنین نخواهم کرد.

ـ هـمـانا من در میان شما همچون چراغ در تاریکى هستم که هر کس به حریم آن درآید از نور آن روشنایى گیرد.

ـ مـى فـرمـود ـ : خـداى عـزوجل را آیه اى (نشانه اى ) بزرگتر از من نیست و براى خدا “نبا”ى “عظیم “ تر (خبرى بزرگتر) از من نه .

ـ از آن زمان که خدا را شناختم او را انکار نکردم .

ـ از آن زمان که حق به من نموده شد در آن تردید نکردم .

 


منبع: میزان الحکمه، ج 1

نگارش در تاریخ توسط سهراب | نظر بدهید
امام علی (ع)

تربیت نفس<\/h2>

«عدی بن حاتم» می گوید: به دیدار امیرالمؤمنین علیه‌السلام رفتم. دیدم در مقابل ایشان، کاسه ای آب، پاره ای نانِ جو و قدری نمک بود. گفتم: یا امیرالمؤمنین، این درست نیست که شما روز را گرسنه، مشغول کار و تلاش سپری کنید و شب را بیدار باشید و همیشه با رنج و سختی ها دست و پنجه نرم کنید و بعد هم افطار شما نان جو و نمک باشد. امام فرمود: «ای حاتم! نفس خودت را به قناعت و ریاضت عادت بده وگرنه این نفس بیش از آن‌چه که برای او کافی است، از تو طلب خواهد کرد.»1

 

کنترل نفس<\/h2>

کنترل نفس، از سفارش‌های مهم ائمه معصوم علیهم‌السلام بوده است. امیر المؤمنین علیه‌السلام فرمود: «کسی‌که بر هوای نفس چیره نشود، نفس بر او چیره خواهد شد.2»

نقل است، روزی حضرت امیرعلیه‌السلام از در دکان قصابی می گذشت. قصاب به جهت علاقه به آن حضرت عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! گوشت های خوبی آورده ام؛ اگر می خواهید مقداری ببرید. حضرت فرمود: «الآن پول ندارم که بخرم.» قصاب عرض کرد: من صبر می کنم؛ پولش را بدهید. حضرت در پاسخ فرمود: «من به شکم خود می گویم که صبر کند.3» آری، اگر انسان خود را تربیت کرده باشد، نمی گذارد نفس بر او چیره شود. کسانی که نفس خود را تربیت می‌کنند، در مقابل مکروهات و محرمات الهی بسیار مقاوم هستند و ترک آن‌چه را که برای دیگران سخت به نظر می آید، برای چنین افرادی آسان است.

 

حلال آن حساب دارد، حرام آن عقاب ...<\/h2>

امیرالمؤمنین علیه‌السلام وقتی در شب نوزدهم ماه رمضان، مهمان امّ کلثوم علیها‌السلام دختر خود، بود و دو غذا (نمک و شیر) را بر سر سفره دید، فرمود: «دخترم! آیا قبلاً دیده ای که پدرت در یک سفره دو نوع خورش بخورد؟ آیا می خواهی فردای قیامت، ایستادن علی در برابر خدای سبحان به‌خاطر محاسبه و حساب پس‌دادن باشد؟ دخترم! بر حلال دنیا حساب است و بر حرام آن عقاب و عذاب. 4»

 

تغافل و چشم پوشی<\/h2>

شخصی به امیرالمؤمنین علیه‌السلام دشنام داد. حضرت، سخن او را نشنیده گرفته، فرمودند: «به گوش خود شنیدم که کسی به من دشنام داد، ولی به روی خود نیاوردم و گفتم که شاید به علی دیگری بد می گفته است.5»

تغافل و نادیده‌گرفتن، به جهت تقویت حلم و بردباری و هم برای تربیت بهتر افراد، ارزش اخلاقی محسوب می شود. بسیار شنیده و دیده ایم که بزرگان دین در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی و حتی خانوادگی، خود را به تغافل زده و برای حفظ مصالح، از برخورد مستقیم خودداری کرده اند.

باید توجه داشت که بین تغافل و غفلت بسیار فرق است. در تغافل همان‌گونه که گفته شد، عنصر حلم و بردباری بسیار کارآمد است؛ اما در غفلت، نوعی بی‌تفاوتی، سستی و بی‌غیرتی دیده می شود که انسان را از یاد خدا دور و در معرض سقوط قرار می دهد.

 

مهمان نوازی<\/h2>

روزی اصحاب، حضرت علی علیه‌السلام را بسیار غمگین دیدند. شخصی از ایشان پرسید چرا محزونی؟ ایشان در پاسخ فرمود: هفت روز گذشته و هنوز میهمانی به خانه ما نیامده است.6»

بیش‌تر افراد، مهمانی‌رفتن و مهمان دعوت‌کردن را قدر نمی دانند و به ارزش آن واقف نیستند. البته نه برای پاداش اخروی که «وقتی مهمان از خانه میزبان می رود، گناهان اهل خانه را بیرون می برد7»؛ بلکه به حکم این‌که انسان، نیازمند روابط عاطفی و اجتماعی است و این رفت و آمدها انسان را نسبت به اوضاع افراد مطلع می کند. از همین‌رو بر مهمان و احترام به او تأکید بسیار شده است.

 

خجلت اظهار<\/h2>

بزرگان، هیچ‌گاه نیکی خود را به افراد یادآور نمی شدند و به‌اصطلاح منت‌گذار نبودند. حتی در هنگام انفاق، به صورت شخص نگاه نمی کردند و گاه، درخواست می کردند آن‌ر‌‌ا اظهار نکند و روی زمین بنویسد.8

نقل می کنند، روزی شبی حارث همدانی به محضر علی علیه‌السلام اظهار نیاز کرد. حضرت فرمود: «آیا مرا برای بیان حاجت خود شایسته می دانی؟» گفت: آری. خدا به شما جزای خیر دهد. حضرت، چراغ را خاموش کرد تا چهره او را نبیند و آن‌گاه به حارث فرمود: «به این جهت چراغ را خاموش کردم که چهره ات دچار شرم و شکستگی نشود.9»

 


1. بحار الانوار، محمد تقی مجلسی رحمه‌الله، ج 40، ص 325

2. منتخب میزان الحکمه، محمد محمدی ری‌شهری، ص 509، ح 6207

3. حکایت‌ها و هدایت‌ها در آثار استاد شهید مرتضی مطهری رحمه‌الله، محمد جواد صاحبی، ، ص 107

4. بحارالانوار، محمدتقی مجلسی رحمه‌الله، ج 42، ص 275

5. بحار الانوار، محمد تقی مجلسی رحمه‌الله، ج 56، ص 44

6. همان، ج 41، ص 28

7. همان، ج 72 ص 461

8. آموزه های اخلاقی‌ ـ رفتاری امامان شیعه علیهم ‌السلام،محمدتقی عبدوس و محمد محمدی اشتهاردی، ص648

9. بحار الانوار، محمد تقی مجلسی رحمه الله، ج41، ص36

نگارش در تاریخ توسط سهراب | نظر بدهید




تاریخ : سه شنبه 89/6/9 | 7:14 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
.: Weblog Themes By Slide Skin:.