خود امیر مؤمنان فرمود: خدایا! تو می دانی که من حکومت را برای کشور گشائی و کشور داری نخواسته ام و به سراغ آن نرفته ام؛ فقط برای اینکه مردم را به عقل و عدل دعوت کنم، این حکومت را پذیرفتم. |
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از تابناک، متن زیر گفتاری است منتشر نشده از آیتالله عبدالله جوادی آملی، علی بن أبیطالب (علیه أفضل صلوات المصلّین) طبق بیان نورانی خاتم انبیاء (علیه و علی آله آلاف التحیّه والثناء) از «جوامع الکلم» برخوردار بود. زیرا پیامبر درباره حضرت علی (ع) فرمود: اُؤتیتَ جَوامِعَ الکَلِمْ وَ أنتَ یا عَلیُّ قَد اُعطیتَ جَوامِعَ الکَلِمْ (1). خدای سبحان به من کلمات جامعه عطاء کرد، به توی علی بن أبیطالب هم کلمات جامعه مرحمت کرد.
کلمات جامعه آن معارف برین و برترینی است که وظائف فرد و جامعه را از یک سو؛ وظائف دنیا و آخرت را از سوی دیگر؛ وظائف دولت و ملّت را از سوی سوّم؛ روابط محلّی، منطقه ای و بین المللی را از سوی چهارم؛ بالأخره وظائف مُلک و ملکوت را از سوی پنجم در نظر گرفته و تبیین کرده است. یک انسان تک بعدی فقط دنیا را می بیند، یا وظائف فردی را؛ و اگر گاهی از جمع سخن می گوید، جمع اعتباری و جمع دنیائی در حوزه اندیشه اوست. یک انسانی که مرگ را پوسیدن می داند و نه از پوست بر آمدن، او هرگز به فکر برنامه های میان مدت، یعنی برزخ نیست چه رسد به برنامه های دراز مدت، یعنی اَبد.
کسی که از جوامع الکلم برخوردار است، مثل علی بن أبیطالب (ع)؛ هم برنامه کوتاه مدت را در نظر دارد، یعنی وظائف دنیا؛ و هم برنامه های میان مدت را از نظر دور ندارد، یعنی جریان برزخ؛ و هم برنامه دراز مدت را در نظر دارد، یعنی اَبدیت انسان. چنین آدمی که از کلمه جامعه الهی برخوردار است، ما را به همه این شئون یاد شده ارشاد می کند.
و مهمترین دستورات وجود مبارک امیر مؤمنان(ع) آن است که ما این راه را با ره توشه الهی تأمین کنیم. یعنی اگر در دنیا زندگی می کنیم، دنیا را به دستور دنیا آفرین ببینیم و اداره کنیم. خود امیر مؤمنان فرمود: خدایا! تو می دانی که من حکومت را برای کشور گشائی و کشور داری نخواسته ام و به سراغ آن نرفته ام؛ فقط برای اینکه مردم را به عقل و عدل دعوت کنم، این حکومت را پذیرفتم.
آزادسازی دین، آزادپروری انسان
مهمترین رسالت علی بن أبیطالب و برنامه الهی آن حضرت، همان بود که در نامه معروفش برای مالک اشتر مرقوم داشت. برای مالک اشتر چنین مرقوم فرمود: مالک! إنَّ هَذا الدّینْ کانَ اَسیراً فِی اَیدِی الأشرارْ، یُعمَلُ فِیهِ بِالهَوی وَ یُطلَبُ بِهِ الدُّنیا (2). فرمود: مالک! قیام من و مقاومت من و مبارزه من برای آزادی فرد یا جامعه نبود؛ فرد یا جامعه را «دین» آزاد می کند. اگر این دین در اسارت دولتمردان باشد، در اسارت طاغیان باشد؛ دینی که خود اسیر است، امیر کسی نخواهد شد! من قیام کرده ام، این قرآن را از اسارت بیگانگان در آورده ام. إنَّ هَذا الدّینْ کانَ اَسیراً فِی اَیدِی الأشرارْ، یُعمَلُ فِیهِ بِالهَوی وَ یُطلَبُ بِهِ الدُّنیا.
قرآن بود، ولی برده کسانی بود که او را به رأی خود تفسیر میکردند. سنّت پیامبر (ص) بود، ولی در اسارت کسانی بود که سیرت و سنّت آن حضرت را مصادره کردند. اگر سنّت مصادره شده باشد، و اگر قرآن اسیر باشد؛ هرگز توان آن را ندارد که فرد و جامعه را آزاد کند. حرّیت یک امت در سایه آزاد بودن دین است؛ این بیان نورانی امیر مؤمنان، علی بن أبیطالب است. وقتی دین از مصادره امیران طغیانگر آزاد شد، جامعه را آزاد می کند و انسان را به انسانیّتش آشنا می کند.
وقتی انسان به وظائفش آشنا شد، از بردگی دنیا به در میآید، از بردگی زر و زیور و مال و فرزند و دام و مرتع به در می آید. این 4 محبوب کاذب را قرآن کریم در اوائل سوره مبارکه آل عمران تشریح کرد که: زُیِّنَ لِلنّاسْ حُبُّ الشَّهواتْ مِنَ النِّساءِ وَ البَنینَ وَ القَناطِیرِ المُقَنطَرَهِ مِنَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّه(3)؛ انسان چهار محبوب کاذب دارد. این محبوب های کاذب را قرآن کریم به رهبری اهل بیت(ع) از ما گرفته است.
چهار محبوب کاذب دنیا
فرمود: انسانی که خود را نشناخت، جهان را نشناخت، جهان آفرین را نشناخت؛ گاهی دل به جماد می بندد، مِنَ القَناطِیرِ المُقَنطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّه؛ شیفته اعتبارات بانکی خودش است که همه اینها جماد و جامدند. یا شیفته دامداری است، یا شیفته کشاورزی، یا دلباختة زن و فرزند. محبوب مجازی انسان از این 4 قسم بیرون نیست؛ یا جماد است، یا نبات است، یا حیوان است، یا انسان. فرمود: اینها، حُبُّ الشَّهَوات است. اوّل زن و فرزند، بعد طلا و نقره، بعد کشاورزی، بعد دامداری؛ اینها همه ابزارند. کسی که دلبسته ابزار باشد، توان سفر ملکوتی نخواهد داشت. این 4 محبوب کاذب را در سورة مبارکة آل عمران از ما گرفتند و ما را آزاد کردند.
بیان نورانی امیر مؤمنان(ع) این است: اَلا حُرٌّ یَدَعُ هذِهِ اللُّماظَه (4). «لُماظه» آن غذای مانده لای دندان است. وجود مبارک امیر مؤمنان فرمود: آنچه که الآن در دست سرمایه داران شرق و غرب است، این مانده لای دندان نسل گذشته است. نسل گذشته از این مال استفاده کردهاند، و رخت بر بستهاند؛ و آنچه در لای دندانشان ماند، تُف کرده اند، و سرمایه داران کنونی گرفتند. اینچنین نیست که این زمین تازه خلق شده باشد، یا این قَناطیر مُقنطره تازه خلق شده باشند، این دامها تازه خلق شده باشند، این زن و فرزند تازه خلق شده باشند! اینها لُماظة دندان نسل گذشته است. سخن نورانی امیر بیان این است: یک مرد آزاد لازم است، یک زن آزاد لازم است تا از مانده لای دندان نسل گذشته خود را آزاد کند. اوّل دین باید آزاد بشود، تا دین انسان را آزاد کند؛ چرا که آزاد پروری در مکتب قرآن و عترت است. وقتی انسان آزاد شد؛ نه بیراهه می رود، نه راه کسی را می بندد، نه با روی سیاه و دست تهی سفر میکند.
قرآن کریم در دو جا فرمود: عدّه ای که رخت بر می بندند و می میرند، فرشتگان الهی پشت و صورت اینها را سیلی می زنند؛ یَضرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ اَدبارَهُمْ (5). بزرگان اهل معرفت گفتند: راز اینکه فرشتگان هنگام مرگِ تبهکاران سیلی به صورت آنها میزنند، مشت به پشت اینها میزنند این است که: فرشتگانی که مأمور امور دنیایند، مشت به پشت این شخص میزنند، او را با فشار از دنیا وارد برزخ میکنند؛ میگویند: عمری را تباه کردی، کاری نکردی!
فرشتگانی که مسئول امور بزرخاند، میبینند این شخص با روی سیاه و دست تهی میآید؛ سیلی به صورت او میزنند که عمر را تباه کرده ای؛ یَضرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ اَدبارَهُمْ.
... وقتی امیر مؤمنان کلّ خاورمیانه را به عنوان حوزه حکومت اداره میکرد؛ آن روز امپراطوری ایران تسلیم شده بود، امپراطوری روم تسلیم شده بود، حجاز بین این دو امپراطوری بزرگ بود. خاورمیانه غیر از این دو بلوک بزرگ کشوری نداشت! در همان عصر وجود مبارک امیر مؤمنان رو به عسل کرد، فرمود: بسیار خوشرنگی، ولی من نمیدانم طعم و مزه ات چیست!
این علی توانست کلّ دنیا را هدایت کند؛ و با بیان ابدیاش هم از فقرا حمایت کند، هم آن جوانهای بیراهه را به راه بیاورد، هم سالمندان را متنبّه کند. از سویی هم در دوران جوانی اسوه جوانان باشد، هم در دوران میانسالی اسوه میانسالان باشد، هم در دوران سالمندی الگوی سالمندان باشد؛ هم الگوی عالمان باشد، هم الگوی مجاهدان، هم الگوی سیاستمداران و حاکمان باشد، هم الگوی مفسّران و سایر خردمندان.
دو اصل رفتاری امیرالمومنین(ع)
وجود مبارک حضرت هر شب و در هر فرصت 2 اصل را کاملاً رعایت میکرد: چیزی که کلّی است، و حرفی که دائمی است. یعنی همگانی و همیشگی است. وجود مبارک حضرت بیش از هر چیزی و پیش از هر چیزی آنها را مطرح میکرد. هر شب بعد از نماز عشاء، وقتی نماز گزاران میخواستند از مسجد متفرّق بشوند، میفرمود: تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ الله (6). آقایان! بارها را ببندید!
نه یک شب، نه 10 شب، نه 100 شب... هر شب میفرمود: بارها را ببندید. راز تکرارش آن است که وسوسه شیطان هم تکراری است. او هر روز و هر شب ما را به دنیا مداری دعوت میکند، تحریض و تشویق میکند. خُب اگر بیماری هر روز است، اگر خطر هر لحظه است، اگر آسیب هر دم است، اگر آفت هر آن است؛ تذکره هم باید هر آن باشد! هر شب میفرمود: تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ الله؛ یعنی جهازها را ببندید ...
هر وقتی که به منبر تشریف میبردند، بعد از توحید و حمد و ثنای الهی، به مردم میفرمود: اِتَّقُوا الله! پرهیزکار باشید. تکرار این برای آن است که وسوسه هر لحظه است. مطالب علمی را انسان یک بار که شنید و گفت و فهمید، تکرارش سودمند نیست امّا مسائل اخلاقی، مسائلی که به نزاهت روح بر میگردد، این: هُوَ المِسکْ مَا کَرَّرْتَهُ یَتَضَوَّعُ (7). نظیر عطر است، نظیر مشک است؛ هیچ وقت انسان از هوای سالم، از مشک و از عطر خسته نمیشود. هُوَ المِسْک مَا کَرَّرتَهُ یَتَضَوَّعُ. وجود مبارک امیر مؤمنان در همة بخش ها اینطور بود؛ چه در حکومتش، چه در رعایت بیت المال.
ابن ابیالحدید در ذیل یکی از خطبهها گفت: علی بن أبیطالب (ع) هر هفته یک بار بعد از اینکه اموال بیت المال را به مستمندان و افرادی که ذی حقّند عطا کرد و عادلانه توزیع کرد، کَانَ یَکنِسُ بِیتَ المَال (8)؛ جارو میکرد، خدا را شکر میکرد که چیزی از اموال مسلمین در اختیار او نیست، بعد دو رکعت نماز شکر به جا میآورد. خدا را شکر که پاک زندگی کردهام، پاک توزیع کردهام، پاک امانت داری کردهام؛ دستم به بیت المال آلوده نشد ...
ابن أبی الحدید میگوید: من از ما قبل تاریخ بیخبرم؛ قبل از جریان نوح هر چه بود، مدوّن نیست تا من رجال قبل از طوفان نوح را بشناسم، ولی آنچه که از رجال بعد از طوفان نوح؛ چه در بین مسیحیها، چه در بین یهودیها، چه در بین اهل ملّت و نِحلت دیگر من شنیدم و بررسی کردم؛ هیچ مذهبی، هیچ اهل نِحلهای، هیچ اهل ملّتی مردی به عظمت «علی بن أبیطالب» ندارد! بالأخره هر کسی در مذهب خود یک مرد بزرگواری دارد. یا در ادبیات است، یا در حماسه است، یا در سخاوت است، یا در شجاعت و غیرت است، یا در حکومت و سیاست است، یا در فضیلت دیگر است... بالأخره هر ملّتی یک فرد ممتازی را در درون خود دارد.