حقانیت شیعه

اجتماعی

خلفای بنی امیه و مروانیان برگرفته شده از m5736z.blog.ir زارع پو - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی

عمرو بن العاص

این شیطان مکار و یگانه حیله‏گر عرب نیز از نظر حسب و نسب مانند معاویه بوده و چون به فسق و فجور شهرت داشت مولایش او را آزاد ساخت،نابغه هم از آزادى خود سوء استفاده کرده و با این و آن رابطه پیدا نمود و در چنین موقعى عمرو را وضع حمل کرد عمرو ابتداء پنج پدر داشت زیرا ابولهب و امیة بن خلف و ابوسفیان و عاص و هشام بن مغیره، بالاخره به عمرو واگذار کردند او هم عاص را که ثروتمندتر از دیگران بود انتخاب کرد

 در صورتیکه شباهت عمرو به ابی سفیان بیشتر بود ! عمرو عاص نیز با پیغمبر اکرم دشمنى داشت و براى برگرداندن مهاجرینى که به حبشه رفته بودند از جانب قریش بدانجا رفت و چون در حضور نجاشى جعفر بن ابیطالب او را محکوم نمود بناى شورش گذاشت و همچنین در زمان خلافت عمر که از طرف او استاندار مصر بود در بیت المال مسلمین تصرفاتى کرد و مورد استیضاح عمر قرار گرفت و در اثر همکارى با معاویه هم مرتکب جنایاتى گردید

بالاخره (معاویه و عمرو) که در تظاهر و دروغ و فریب و نیرنگ در تمام عرب معروف بودند دل به دنیا بسته و به کمک هم تصمیم گرفتند که در برابر على ع یگانه مرد حق و فضیلت پرچم افراشته و با او پنجه در افکنند

بدین جهت معاویه با سپاهى انبوه از شام خارج و پس از طى طریق در محلى بنام صفین که در کنار فرات بود فرود آمد و آمادگى خود را براى جنگ به آن حضرت اعلام نمود.به حیله عمرو عاص قرآن ها را بر سر نیزه کردند . و در حکمیت ابوموسی را فریب داد و علی را خلع کرد. به هنگام فرار از دست علی عورت خود را آشکار نمود

یزیدبن معاویه

دومین خلیفه بنی امیه فردی نالایق ، سگ باز ، شراب خوار و قمارباز، با زور گروه هائی را مجبور به بیعت نمود . معاویه 3 مشاور داشت ، عمروعاص ، زیاد بن ابیه و مغیره ، مغیره کسی است که فکر جانشینی یزید را به معاویه پیشنهاد داد و معاویه 5 سال برای گرفتن بیعت برای یزید کوشش کرد

یزید که از امام حسین نتوانست بیعت بگیرد باعث کشتن مسلم سفیر امام و سرکوب کردن مردم کوفه و سپس حادثه عاشورا گردید و به اسارت کشیدن خاندان پیامبر و آزار و اذیت زنان و کودکان اسیر انجامید.ابتدا یزید از کشتن آن حضرت خوشحال بود، اما پس از مدتی به سبب خشم و نفرتی که مردم نسبت به او پیدا کردند جهت فریب مردم و به ظاهر ،پشیمان گشت و در شام تمام تقصیرات را گردن ابن زیاد انداخت .

بعدازعاشورا( حدود 6 ماه) به مدینه و خانه خدا حمله برد(وقتی مردم مدینه برعلیه یزید شورش کردند و عامل یزید را از شهر بیرون کردند ، یزید 12000 نفر را از شام به فرماندهی مسلم بن عقبه به مدینه فرستاد ومدینه سقوط می کند و 3 شبانه روز به قتل و غارت میپردارند و برای یزید بیعت گرفته و به طرف مکه حرکت میکنند تا کار عبدالله بن زبیر را یکسره کند که بین راه مسلم میمیرد و حصین بن نمیر به فرماندهی تعیین میگردد و مکه را محاصره به وسیله منجنیق سنگ باران کرده وزیر آتش باران حرم مکه ویران شده و سنگ حجرالاسود 3 تکه میشود دو ماه میگذرد و یزید به درک واصل و بین حصین و عبدالله زبیر مصالحه میشود .سومین خلیفه معاویه دوم است که بسیار جوان و ضعیف بود و 40 روز خلافت کرد و استعفا نمود و سپس میمیرد ،او خلافت را حق امام معصوم میدانست

آل مروان ، مروانیان

مروانبن حکم : مکه با عبدالله زبیر بیعت کرده و عامل عبدالله در شام بیعت را اعلام و اهالی مصر و خراسان و حجاز نیز از او پیروی میکنند عبدالله زبیربه طرف شام حرکت میکند و مروان بن حکم عامل مدینه هم گردن می نهد ولی بر عبدالله احساسات غلبه کرده از قبول حکومت مصر و.... منصرف میشود بعدها بین مروان و عبدالله جنگ آغاز و به پیروزی مروان منجر میشود

مروان از این تاریخ موسس شعبه ای از خلفای بنی امیه به نام آل مروان گردید و با برادر عبدالله یعنی مصعب در گیر و مصر را به تصرف خود در می آورد مروان همواره سر و کار با جنگ داشت و بیش از 10 ماه طول نمی کشد، فاخته همسر مروان که خلافت فرزندش را بر باد دید، سمى را در شیر ریخت

مروان با خوردن شیر، زبانش از کار افتاد و به حالت احتضار درآمد، فرزندانش جمع شدند، مروان با انگشت به همسر خود اشاره مى کرد یعنى او مرا کشت ولى آن زن براى اینکه رسوا نشود مى گفت : پدرم فداى تو باد! چقدر مرا دوست مى دارى که وقت مردن هم به یاد من و سفارش مرا به اولاد خود مى کنى حضرت امیر (ع) فرمود ند او را حکومتى است همانند لیسیدن سگ بینى خود را!

عبدالملک مروان به خلافت رسید، او قبل از آنکه به حکومت برسد همواره در مسجد بود و قرآن مى خواند به گونه اى که او را حمامة المسجد یعنى کبوتر مسجد مى نامیدند، وقتى خبر خلافت به او رسید مشغول قرائت قرآن بود، قرآن را بست و گفت :

 سلام علیک هذا فراق بینى و بینک ؛ خداحافظ، این زمان جدائى من و توست .و آنگاه همچنانکه حضرت على ع خبر داده بود جنایات گسترده اى را مرتکب شد . زمزمه شورشها از گوشه و کنار شنیده میشود نهضت مختار به خونخواهی از شهیدان کربلا، تعداد بسیاری از قاتلان یاران امام حسین را میکشد و به عراق و قسمتی از ایران مسلط میشود و بدست مصعب برادر عبدالله زبیر حاکم مکه به قتل میرسد. جنبش زیدبن سجاد که به سر انجام نمیرسد و یحیی پسرش راه پدر را ادامه و به موفقیت هائی میرسد،

عبدالملک فرمانده خونخوار خود حجاج ثقفی را به مکه اعزام و بر عبدالله زبیر پیروزشده و جایزه حاکمیت حجاز و یمن و یمامه را میگیرد. در نظر حجاج جرم شیعه بودن از کافر بودن بیشتر بود به امر او قنبر غلام علی(ع) سعیدبن جبیر صحابی و کمیل و جمعی از یاران را به قتل رساند و میگویند در نتیجه اقدامات سختگیرانه اش در عراق 120000 نفر را کشته بود کار به جائى رسید که خود عبدالملک مى گفت :

 من (قبل از خلافت ) از کشتن مورچه امتناع مى کردم و اکنون حجاج براى من مى نویسد که تعداد عظیمى از مردم را کشته است، و در من هیچ اثرى نمى گذارد و امام سجاد را در خانه اش محصور و رفت و آمدها را شدیدا کنترل میکرد و زیارت کنندگان قبر پیامبر را مسخره میکرد. ولید بن عبدالملک 5 ماه با امام باقر بودحکومت در تاسیس و توسعه و تعمیر مساجد و اماکن مقدس کوشش کرد و والیان خود را به این امر تشویق میکرد و برای دفاع از مرزهای کشور پایگاه و دژ های محکمی را بنا نمود

 یکی از حاکمان حجاج ثقفی عنصری فاسد و جنایت کار بر مسلمان مسلط و در خونریزی همتائی نداشت و قلمرو اسلام تا خجند و تاشکند و قسمتی از قلمرو چین کشیده شده و در همین زمان مراکش و آندولس و اسپانیا هم توسط سردار اسلام طارق بن زیاد فتح و محمدبن ثقفی هم شبه قاره هند مسلط میشود. شهادت امام سجاد به دست این خلیفه بود ، دوره فتح و پیروزى مسلمانان در نبرد با کفار بود. در زمان او قلمرو دولت اموى از شرق و غرب وسعت یافت .

یزید بن ولید :بر ضد پسر عموی خود ولید دست به شورش زد وبه خاطر زندقه وفسق وکارهای غیر اخلاقی اش وی را کشت. وچنین گفت:" من قیام کردم به منظور خشنود ساختن خداوند ویاری دین او و مشاهده کردم که این ستمگر معاند هر حرامی را برای خود حلال کرد وبدعت هایی را مرتکب شد علاوه براین که به روز رستاخیز اعتقادی نداشت وبه قرآن ارزشی قایل نبود. درهمین راستا، یزید بن ولید به اهالی عراق نامه ای نوشت که در ضمن آن سبب شورشش برضد پسر عمویش را شرح می داداز جمله این که وی به پسر عموی خود پیشنهاد داد که انتخاب خلیفه به اساس شورا حل وفصل شود.

سه حاکم اموی: معاویه بن یزید، عمر بن عبدالعزیز ، ویزید بن ولید از کسانی بودند که به ضرورت بازگشت به حالت نخستین اعتقاد داشتند ولی متاسفانه این حاکمان در حاکمیت دیری نپاییدند وبرکنار گردیدند. سلیمان بن ولید 3 سال،

آغاز حکومتش نرمش نشان داد درهای زندان را باز کرد و زندانیانی که حجاج به زندان انداخته بود آزاد کردعمال وماموران حجاج را کار برکنارنمود دیری نگذشت که روش را عوض کرد و به ظلم و جنایت دست زد موس بن نصیر و طارق بن زیاد دو قهرمان فاتح اندولس را ،بی مهری کرد و طرد نمود سلیمان تجمل پرست بود و اشاعه میداد. «سلیمان درباره والیان خود، نظریات خصوصى اعمال مى‏کرد: بعضى را مورد توجه قرار مى‏داد و براى از میان بردن بعضى دیگر نقشه مى‏کشید.

از جمله کسانى که سلیمان با آنها دشمنى داشت «محمد بن قاسم» والى «هند»، «قتبیه بن مسلم» والى «ماورأ النهر» و «موسى بن نصیر» والى اندلس بود». و این دشمنی ها همه از انگیزه‏هاى شخصى و رقابتهاى قبیلگى سرچشمه مى‏گرفت . او مردى فوق العاده حریص، پرخوار، شکمباره، خوشگذران، و تجمل پرست بود

او به اندازه چند نفر عادى غذا مى‏خورد! و سفرهاى وى همیشه رنگین و اشرافى بود. او لباسهاى پر زرق و برق و گران قیمت و گلدوزى شده مى‏پوشید و در این باره به قدرى افراط مى‏کرد که اجازه نمى‏داد خدمتگزاران و حتى ماموارن آبدار خانه دربار خلافت نیز با لباس عادى نزد او بروند، بلکه آنان مجبور بودند هنگام شرفیابى! لباس گلدوزى شده و رنگین بپوشند! تجمل پرستى دربار خلافت کم کم به سایر شهرها سرایت کرد و پوشیدن این گونه لباسها در یمن و کوفه و اسکندریه نیز در میان مردم معمول گردید.

عمربن عبدالعزیز 2سال و نیم حکومت کرد و زمامداران و فرمانروایان ستمگر گذشته،را که جان مردم را به لب رسانده‏اند.برکنار و اعتقاد داشت، اینک باید گذشته‏ها جبران گردد و این گونه اعمال متوقف شود در مقام دلجوئی از محرومان و ستمدیگان بر آمد از خانواده خود شروع به اصلاحات و سامان دادن و اعاده حیف و میل ها شد.

عمر بن عبدالعزیز نه تنها همسر خود را با قانون عدل و داد آشنا کرد و حق مردم را از او گرفت، بلکه تمام اموال و دارایى و مستغلات و لباسهاى گرانبهاى سلیمان بن عبدالملک را فروخت و پول آنها را که بالغ بر بیست و چهار هزار دینار شده بود، به بیت المال برگردانید به نجیب بنی امیه معروف گردید بعد از سالها به جمع آوری احادیپ پیامبردستور داد ، باز گرداندن فدک به فرزندان حضرت فاطمه (س).

یک روز عمر با سایر کودکان همسال خود که از بنى امیه و منسوبین آنان بودند، بازى مى‏کرد. کودکان، در حالى که سرگرم بازى بودند، طبق معمول به هر بهانه کوچک على (ع) را لعن مى‏کردند .عمر نیز در عالم کودکى با آن‏ها همصدا مى‏شد. آموزگار وى شنید استاد فرزانه چیزى نگفت و به مسجد رفت. هنگام درس شد و عمر براى فراگرفتن درس، به مسجد رفت. استاد تا او را دید، مشغول نماز شد

عمر مدتى نشست و منتظر شد تا استاد از نماز فارغ شود، اما استاد نماز را بیش از حد معمول طول داد. شاگرد خردسال احساس کرد که استاد از او رنجیده است. آموزگار ، نگاه خشم آلودى به وى افکنده گفت: به چه علت على (ع) را لعن مى‏کنى؟ از عمل خود عذر مى‏خواهم و در پیشگاه الهى توبه مى‏کنم وقول مى‏دهم اعتراف بزرگ : حادثه از این قرار بود که پدر عمر از طرف حکومت مرکزى شام، حاکم مدینه بود .

در خطبه نماز جمعه، على (ع) را لعن مى‏کرد . روزى پسرش عمر به وى گفت: پدر! تو هر وقت خطبه مى‏خوانى، در هر موضوعى که وارد بحث مى‏شوى داد سخن مى‏دهى و با کمال فصاحت و بلاغت از عهده بیان مطلب بر مى‏آیى، ولى همینکه نوبت به لعن على مى‏رسد، زبانت یک نوع لکنت پیدا مى‏کند، علت این امر چیست؟ فرزندم! آیا تو متوجه این مطلب شده‏اى؟ بلى پدر! فرزندم! این مردم که پیرامون ما جمع شده‏اند و پاى منبر ما مى‏نشینند، اگر آن‏چه من از فضایل على (ع) مى‏دانم بدانند، از اطراف ما پراکنده شده دنبال فرزندان او خواهند رفت!

عمر بن عبدالعزیز ، چون این اعتراف را از پدر خود شنید، طى بخشنامه‏اى دستور داد که در منابر به جاى لعن على (ع) آیه: «انّ اللّه یأمر بالعدل و الاحسان و ایتأ ذى القربى و ینهى عن الفحشأ و المنکر و البغى یعظکم لعلکم تذکرون تلاوت شود. این اقدام با استقبال مردم روبرو شد و شعرا و گویندگان این عمل را مورد ستایش قرار دادند.عاقبت به دست مخالفانش مسموم و کشته میشود.

یزیدبن عبدالملک خلیفه قول میدهد مثل برادرش رفتار کند ولی همینکه به قدرت میرسد40 تن از رجال را به شهادت میرساند یزید مردى عیاش و خوش گذران و لاابالى بود و به هیچ وجه به اصول اخلاقى و دینى پایبند نبود، از اینرو ایام خلافت او یکى از سیاهترین و تاریکترین ادوار حکومت بنى امیه به شمار مى‏رود

در زمان حکومت وى هیچ فتح و حادثه درخشانى اتفاق نیفتادو با دو کنیز که خیلی وابسته شان شده بود سرگرم میشود و بعد از مریض شدن یکی از آن دو ، دق میکند.

شهادت دروغین : یزید براى آنکه سرپوشى بر اعمال نارواى خود بگذارد، و براى آن‏که خود را از هر گونه گناه و انحرافى تبرئه کند، با تمهیداتى، چهل نفر از رجال و پیرمردان را وادار نمود تا به مصونیت او از گناه و عصیان شهادت بدهند، این عده شهادت دادند که هیچ گونه حساب و عذابى متوجه خلفا نیست! البته شهادت این عده به این سادگى نبود

بلکه گوشه‏اى از سیاستهاى مزورانه بنى امیه به منظور تثبیت حکومت خود به شمار مى‏رفت، زیرا بنى امیه براى تامین مقاصد سیاسى خود، یک جمعیت فکرى مانند «مرجئه»به وجود آورده بودند که فعالیت فکرى آنها وسیله‏اى براى تثبیت پایه‏هاى حکومت اموى زیر پوشش دین بود این گونه جمعیتها، که به استخدام حکومت اموى در آمده بودند، با یک سلسله تفسیرها و توجیهات دینى، اعمال ضد اسلامى زمامداران اموى را توجیه مى‏کردند!. رفتار او موج نفرت مسلمانان را بر ضد او برانگیخت، به طورى که مردم تصمیم گرفتند او را از خلافت برکنار سازند.

یزید به اندازه‏اى به حقوق و خواسته‏هاى مردم بى اعتنا بود که حتى گروهى از قریش وعده‏اى از بنى امیه نیز به اعمال او اعتراض کردند یزید، به جاى آنکه به انتقادهاى مردم گوش داد. و در روش خود تجدید نظر نماید، بر خشونت و سختگیرى خود افزود و عده‏اى از اشراف قریش و بزرگان بنى امیه را به اخلال در نظم عمومى و شورش و کودتا متهم کرد و به عموى خود «محمد بن مروان»، دستور داد آنها را به زندان افکند. این عده قریب دو سال در زندان ماندند، آنگاه محمد آنها را به وسیله زهر مسموم نمود و همه را به قتل رسانید! یزید غیر از این عده، تعداد سى نفر از رجال قریش را دستگیر کرد و به اتهام همکارى با شورشیان و مخالفان حکومت، به دار کشیدند»!

ساز و آواز و قمار: خلفاى پیشین بنى امیه در اوقات فراغت خویش به اخبار جنگها و داستانهاى شجاعان قدیم عرب و قصائد شعرا گوش مى‏دادند، ولى در زمان خلفاى بعدى و از آن جمله یزید ، به جاى قصائد حماسى شعرا و داستانهاى جنگى، ساز و آواز رایج گردید .


برگرفته شده از m5736z.blog.ir زارع پور



تاریخ : یادداشت ثابت - سه شنبه 96/3/10 | 3:44 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
.: Weblog Themes By Slide Skin:.