سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

نامه های امام از شماره 32 تا37 - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی
و من کتاب له ع إ لى مُعاوِیَةَ:
وَ اءَرْدَیْتَ جِیلاً مِنَ النَّاسِ کَثِیرا، خَدَعْتَهُمْبِغَیِّکَ وَ اءَلْقَیْتَهُمْ فِی مَوْجِ بَحْرِکَ، تَغْشَاهُمُ الظُّلُمَاتُ وَ تَتَلاَطَمُ بِهِمُ الشُّبُهَاتُ، فَجَازُوا عَنْ وِجْهَتِهِمْ وَ نَکَصُوا عَلَى اءَعْقَابِهِمْ وَ تَوَلَّوْا عَلَى اءَدْبَارِهِمْ وَ عَوَّلُوا عَلَى اءَحْسَابِهِمْ إِلا مَنْ فَاءَ مِنْ اءَهْلِ الْبَصَائِرِ، فَإِنَّهُمْ فَارَقُوکَ بَعْدَ مَعْرِفَتِکَ وَ هَرَبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ مُوَازَرَتِکَ إِذْ حَمَلْتَهُمْ عَلَى الصَّعْبِ وَ عَدَلْتَ بِهِمْ عَنِ الْقَصْدِ، فَاتَّقِ اللَّهَ یَا مُعَاوِیَةُ فِی نَفْسِکَ وَ جَاذِبِ الشَّیْطَانَ قِیَادَکَ، فَإِنَّ الدُّنْیَا مُنْقَطِعَةٌ عَنْکَ وَ الْآخِرَةَ قَرِیبَةٌ مِنْکَ، وَ السَّلاَمُ.
از نامه آن حضرت (ع ) به معاویه
بسیارى از مردم را به گمراهى خویش فریب دادى و به تباهى افکندى و به امواج نفاق خود سپردى . ظلمت گمراهى آنان را فرا گرفت و در تلاطم شبهه ها گرفتار آمدند و از راه راست خود دور گشتند و چونان کسى که بر روى پاشنه هاى خود بچرخد به عقب باز گردیدند و بار دیگر به نیاکان خویش متکى شدند و بر آنها بالیدند؛ جز اندکى از اهل بصیرت ؟، که چون تو را شناختند، از تو جدا شدند. و یاریت را فرو گذاشتند و به سوى خدا گریختند. زیرا تو ایشان را به کارى صعب وامى داشتى و از راه راست منحرف مى ساختى . پس ، اى معاویه ، به دل از خداى بترس و افسار خود از کف شیطان به در کن . زیرا دنیا از تو بریده و آخرت به تو نزدیک شده . والسلام .

نامه شماره : 33
و من کتاب له ع إ لى قُثَمِ بْنِ اءلْعَبَاسِ وَ هُوَ عامِلُهُ عَلى مَکَّةَ:
اءَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ عَیْنِی بِالْمَغْرِبِ کَتَبَ إِلَیَّ یُعْلِمُنِی اءَنَّهُ وُجِّهَ إِلَى الْمَوْسِمِ اءُنَاسٌ مِنْ اءَهْلِ الشَّامِ، الْعُمْیِ الْقُلُوبِ، الصُّمِّ الْاءَسْمَاعِ، الْکُمْهِ الْاءَبْصَارِ، الَّذِینَ یَلْتَمِسُونَالْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ یُطِیعُونَ الْمَخْلُوقَ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ وَ یَحْتَلِبُونَ الدُّنْیَا دَرَّهَا بِالدِّینِ وَ یَشْتَرُونَ عَاجِلَهَا بِآجِلِ الْاءَبْرَارِ الْمُتَّقِینَ وَ لَنْ یَفُوزَ بِالْخَیْرِ إِلا عَامِلُهُ وَ لاَ یُجْزَى جَزَاءَ الشَّرِّ إِلا فَاعِلُهُ، فَاءَقِمْ عَلَى مَا فِی یَدَیْکَ قِیَامَ الْحَازِمِ الصَّلِیبِ وَ النَّاصِحِ اللَّبِیبِ التَّابِعِ لِسُلْطَانِهِ الْمُطِیعِ لِإِمَامِهِ وَ إِیَّاکَ وَ مَا یُعْتَذَرُ مِنْهُ وَ لاَ تَکُنْ عِنْدَ النَّعْمَاءِ بَطِرا وَ لاَ عِنْدَ الْبَأْسَاءِ فَشِلاً، وَ السَّلاَمُ
نامه اى از آن حضرت (ع ) به قثم بن عباس ، عامل خود در مکّه
اما بعد، جاسوس من که در مغرب (34) است به من نوشته و خبر داده که جمعى از مردم شام را براى روزهاى حج به مکه فرستاده اند. مردمى کوردل ، گران گوش و کور دیده ، که حق را از راه باطل مى جویند و با فرمانبردارى از مخلوق ، نافرمانى خالق مى کنند و دین خویش مى دهند و متاع ناچیز دنیا مى ستانند و به بهاى جهان نیکان و پرهیزگاران ، دنیاى دون را مى خرند. و حال آنکه ، به خیر دست نخواهد یافت مگر نیکوکار و کیفر شر نبیند، مگر بدکار. زمام کار خویش به دوراندیشى و سرسختى به دست گیر و چون ناصحان خردمند و پیروان امر حکومت و فرمانبرداران امامت به کار خویش پرداز. زنهار از اینکه مرتکب عملى شوى که نیازت به پوزش افتد. اگرت نعمتى به چنگ افتد، سرمستى منماى و به هنگام بلا سست راءى و دلباخته مباش . والسلام .

نامه شماره : 34
و من کتاب له ع إ لى مُحَمَّدِ بْنِ اءَبِی بَکْرٍ لَمّا بَلَغَهُ تَوَجُّدُهُ مِنْ عَزْلِهِ بِالاْ شتَرِ عَنْ مِصَر ثُمَّ تُوُفَّی اءلاَشْتَرُ فِی تَوَجُّهِهِ إ لى مِصْرَ قَبْلَ وُصُولِهِ إِلَیْها:
اءَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِی مَوْجِدَتُکَ مِنْ تَسْرِیحِ الْاءَشْتَرِ إِلَى عَمَلِکَ وَ إِنِّی لَمْ اءَفْعَلْ ذَلِکَ اسْتِبْطَاءً لَکَ فِی الْجَهْدَ وَ لاَ ازْدِیَادا لَکَ فِی الْجِدِّ وَ لَوْ نَزَعْتُ مَا تَحْتَ یَدِکَ مِنْ سُلْطَانِکَ لَوَلَّیْتُکَ مَا هُوَ اءَیْسَرُ عَلَیْکَ مَؤ وْنَةً وَ اءَعْجَبُ إِلَیْکَ وِلاَیَةً.
إِنَّ الرَّجُلَ الَّذِی کُنْتُ وَلَّیْتُهُ اءَمْرَ مِصْرَ کَانَ رَجُلاً لَنَا نَاصِحا وَ عَلَى عَدُوِّنَا شَدِیدا نَاقِما، فَرَحِمَهُ اللَّهُ فَلَقَدِ اسْتَکْمَلَ اءَیَّامَهُ وَ لاَقَى حِمَامَهُ وَ نَحْنُ عَنْهُ رَاضُونَ، اءَوْلاَهُ اللَّهُ رِضْوَانَهُ وَ ضَاعَفَ الثَّوَابَ لَهُ، فَاءَصْحِرْ لِعَدُوِّکَ وَ امْضِ عَلَى بَصِیرَتِکَ وَ شَمِّرْ لِحَرْبِ مَنْ حَارَبَکَ وَ ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ وَ اءَکْثِرِ الاِسْتِعَانَةَ بِاللَّهِ یَکْفِکَ مَا اءَهَمَّکَ وَ یُعِنْکَ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
نامه اى از آن حضرت (ع ) به محمد بن ابى ابکر، هنگامى که از دلتنگى او به سبب عزلش از مصر و جانشینى مالک اشتر خبر یافت و اشتر در راه پیش از رسیدنش به مصر وفات یافت .
اما بعد، خبر یافتم که از اینکه اشتر را به قلمرو فرمانت فرستاده بودم ، ملول شده اى . من این کار را به سبب کندى تو در کار یا براى افزودن در کوشش تو نکرده بودم . اگر قلمرو فرمان تو را از تو گرفتم ، بدان سبب بود که مى خواستم تو را به کارى که انجام دادن آن بر تو آسانتر باشد و حکومت بر آن تو را خوشتر مى افتد، بر گمارم .
مردى که به امارت مصر فرستادم ، ما را نیکخواه بود و در برابر دشمنان ما سخت پایدار و درشت خو. خدایش بیامرزد. روزهاى عمر خویش به پایان رسانید. با مرگ دیدار کرد و ما از او خشنودیم و خداوند، خشنودى خود بهره او سازد و ثوابش را دو چندان کند. پس ‍ با لشکر خود به بیرون تاز و با بصیرت دل راه خویش در پیش گیر و براى نبرد با کسى ، که آهنگ جنگ تو دارد، دامن بر کمر زن و آنان را به راه پروردگارت فرا خوان و فراوان از خداى یارى بجوى تا در هر کار، که دلمشغولت مى دارد، تو را کفایت کند و در هر حادثه که بر تو فرود مى آید یاریت نماید. ان شاء الله .

نامه شماره : 35
و من کتاب له ع إ لى عَبُدِ اللَهِ بْنِ اءلْعَبَاسِ بَعْدَ مَقْتَلِ مُحَمَّدِ بنِ اءَبِی بَکْرٍ بِمِصْرَ:
اءَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ مِصْرَ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ مُحَمَّدُ بْنُ اءَبِی بَکْرٍ - رَحِمَهُ اللَّهُ - قَدِ اسْتُشْهِدَ، فَعِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُهُ وَلَدا نَاصِحا وَ عَامِلاً کَادِحا وَ سَیْفا قَاطِعا وَ رُکْنا دَافِعا وَ قَدْ کُنْتُ حَثَثْتُ النَّاسَ عَلَى لَحَاقِهِ وَ اءَمَرْتُهُمْ بِغِیَاثِهِ قَبْلَ الْوَقْعَةِ وَ دَعَوْتُهُمْ سِرّا وَ جَهْرا وَ عَوْدا وَ بَدْءا، فَمِنْهُمُ الْآتِی کَارِها وَ مِنْهُمُ الْمُعْتَلُّ کَاذِبا وَ مِنْهُمُ الْقَاعِدُ خَاذِلاً.
اءَسْاءَلُ اللَّهَ تَعَالَى اءَنْ یَجْعَلَ لِی مِنْهُمْ فَرَجا عَاجِلاً، فَوَاللَّهِ لَوْ لاَ طَمَعِی عِنْدَ لِقَائِی عَدُوِّی فِی الشَّهَادَةِ وَ تَوْطِینِی نَفْسِی عَلَى الْمَنِیَّةِ، لَاءَحْبَبْتُ اَنْ لا اَبْقى مَعَ هَؤُلاَءِ یَوْما وَاحِدا وَ لاَ اءَلْتَقِیَ بِهِمْ اءَبَدا.
نامه اى از آن حضرت (ع ) به عبد الله بن عباس ، پس از کشته شدن محمد بن ابى بکر.
اما بعد. مصر گشوده شد و محمد بن ابى بکر (رحمه الله ) به شهادت رسید.پاداش او را از خداى مى طلبم . محمد، فرزندى بود نیکخواه و کارگزارى بود کوشنده و شمشیرى بود برنده و رکنى استوار بود در برابر دشمن . مردم را تحریض کردم که بدو پیوندند و، بیش از آنکه حادثه در رسد، یاریش کنند. آنان را پنهان و آشکارا فراخواندم و باز فراخواندم ، بعضى به اکراه آمدند و برخى بهانه هاى دروغ آوردند و شمارى در خانه هاى خود نشستند و ما را فرو گذاشتند. از خدا مى خواهم که بزودى از ایشان رهاییم دهد. به خدا سوگند، اگر نه این بود که همه آرزویم به شهادت رسیدن است ، به هنگام رویارویى با دشمن و اگر نه دل بر مرگ نهاده بودم ، خوش ‍ نداشتم که حتى یک روز هم در میان اینان بمانم یا در روى ایشان بنگرم .

نامه شماره : 36
و من کتاب له ع إ لى اءَخِیهِ عَقِیلِ بْنِ اءَبِی طالِبٍ فِی ذِکْرِ جَینشٍ اءَنفَذَهُ إِلى بَعْضِ اءلا عْداءِ وَ هُوَ جَوابُ کِتابٍ کَتَبَهُ إ لَیْهِ عَقِیلْ:
فَسَرَّحْتُ إِلَیْهِ جَیْشا کَثِیفا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فَلَمَّا بَلَغَهُ ذَلِکَ شَمَّرَ هَارِبا وَ نَکَصَ نَادِما، فَلَحِقُوهُ بِبَعْضِ الطَّرِیقِ وَ قَدْ طَفَّلَتِ الشَّمْسُ لِلْإِیَابِ، فَاقْتَتَلُوا شَیْئا کَلاَ وَ لا، فَمَا کَانَ إِلا کَمَوْقِفِ سَاعَةٍ حَتَّى نَجَا جَرِیضا بَعْدَ مَا اءُخِذَ مِنْهُ بِالْمُخَنَّقِ وَ لَمْ یَبْقَ مِنْهُ غَیْرُ الرَّمَقِ، فَلاَْیا بِلاَْیٍ مَا نَجَا.
فَدَعْ عَنْکَ قُرَیْشا وَ تَرْکَاضَهُمْ فِی الضَّلاَلِ وَ تَجْوَالَهُمْ فِی الشِّقَاقِ وَ جِمَاحَهُمْ فِی التِّیهِ فَإِنَّهُمْ قَدْ اءَجْمَعُوا عَلَى حَرْبِی کَإِجْمَاعِهِمْ عَلَى حَرْبِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَبْلِی فَجَزَتْ قُرَیْشا عَنِّی الْجَوَازِی ، فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ سَلَبُونِی سُلْطَانَ ابْنِ اءُمِّی .
وَ اءَمَّا مَا سَاءَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَاءْیِی فِی الْقِتَالِ، فَإِنَّ رَاءْیِی قِتَالُ الْمُحِلِّینَ حَتَّى اءَلْقَى اللَّهَ، لاَ یَزِیدُنِی کَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّةً وَ لاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَةً وَ لاَ تَحْسَبَنَّ ابْنَ اءَبِیکَ - وَ لَوْ اءَسْلَمَهُ النَّاسُ - مُتَضَرِّعا مُتَخَشِّعا وَ لاَ مُقِرّا لِلضَّیْمِ وَاهِنا وَ لاَ سَلِسَ الزِّمَامِ لِلْقَائِدِ وَ لاَ وَطِی ءَ الظَّهْرِ لِلرَّاکِبِ الْمُتَقَعِّدِ وَ لَکِنَّهُ کَمَا قَالَ اءَخُو بَنِی سَلِیمٍ:
فَإِنْ تَسْاءَلِینِی کَیْفَ اءَنْتَ؟ فَإِنَّنِی
صَبُورٌ عَلَى رَیْبِ الزَّمَانِ صَلِیبُ
یَعِزُّ عَلَیَّ اءَنْ تُرَى بِی کَآبَةٌ
فَیَشْمَتَ عَادٍ اءَوْ یُسَاءَ حَبِیبُ
از نامه آن حضرت (ع ) به برادرش ، عقیل بن ابى طالب ، در ذکر سپاهى که به جنگ یکى از دشمنانش (35) فرستاده بود.این نامه در پاسخ نامه عقیل :
است سپاهى گران از مسلمانان به سوى او روانه کردم . چون خبر آن بشنید، دامن بر کمر زد و بگریخت و پشیمان از کرده خویش ‍ بازگردید. سپاه من در راه به او رسید.آفتاب نزدیک به غروب بود، با شتاب تمام جنگى کردند که بیش از ساعتى به دراز نکشید. و او که سخت به تنگنا افتاده بود و رمقى بیش ، از او باقى نمانده بود، با تاءسف ، رهایى یافت و شتابان روى بتافت . قریش را به حال خود گذار تا در گمراهى بتازد و در تفرقه و نفاق جولان دهد و در وادى سرگردانى به سرکشى خویش ادامه دهد. آنان براى نبرد با من همدست شدند، همانگونه که پیش از این در نبرد با رسول الله (صلى الله علیه و آله ) همدست شده بودند. آن خداوندى که کیفر گناهان را مى دهد، قریش را کیفر دهد، که پیوند خویشاوندى مرا بریدند و حکومتى را که از آن فرزند مادرم (36) بود، از من بستدند.
پرسیده بودى که در پیکار با این قوم چه راهى دارم ؟ به خدا سوگند با این مردم پیمان شکن مى جنگم تا خدا را دیدار کنم . افزونى پیرامونیان بر عزّتم نیفزاید و پراکنده شدنشان به وحشتم نیفکند و مپندار که فرزند پدرت ، هر چند مردم رهایش کنند، در برابر دشمن تضرع و خشوع کند یا از ناتوانى زیر بار ستم رود یا زمام خود به دست دیگرى دهد و یا به کس سوارى دهد. بلکه او چنان است که آن شاعر بنى سلیم گفته است :
فان تساءلینى کیف انت فاننى
صبور على ریب الزمان صلیب
یهز علىّ ان ترى بى کآبة
فیشمت عاد اویساء حبیب
((اگر از من بپرسى که چگونه اى ؟ گویم در برابر سختى روزگار شکیبا و پایدارم ، بر من دشوار است که اندوهناکم ببینند تا دشمن سرزنش کند و دوست غمگین گردد.))



تاریخ : سه شنبه 89/6/30 | 12:29 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
.: Weblog Themes By Slide Skin:.