سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

نامه شماره : از شماره70 تا79 - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی
و من کتاب له ع إ لى سَهْلِ بْنِ حُنَیفٍ الا نصاری ، وَ هُوَ عامِلُهُ، عَلَى الْمَدینَةِ فِی مَعْنى قَوْمٍ مِنْ اءَهْلِها لَحِقوا بِمُعاویَةَ:
اءَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِی اءَنَّ رِجَالاً مِمَّنْ قِبَلَکَ یَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِیَةَ، فَلاَ تَأْسَفْ عَلَى مَا یَفُوتُکَ مِنْ عَدَدِهِمْ، وَ یَذْهَبُ عَنْکَ مِنْ مَدَدِهِمْ، فَکَفَى لَهُمْ غَیّا وَ لَکَ مِنْهُمْ شَافِیا فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَالْحَقِّ، وَ إِیضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَالْجَهْلِ، وَإِنَّمَا هُمْ اءَهْلُ دُنْیَا مُقْبِلُونَ عَلَیْهَا، وَ مُهْطِعُونَ إِلَیْهَا، وَ قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَاءَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ وَ عَلِمُوا اءَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِی الْحَقِّ اءُسْوَةٌ، فَهَرَبُوا إِلَى الْاءَثَرَةِ، فَبُعْدا لَهُمْ وَ سُحْقا، إِنَّهُمْ - وَاللَّهِ - لَمْ یَنْفِرُوا مِنْ جَوْرٍ، وَ لَمْ یَلْحَقُوا بِعَدْلٍ، وَ إِنَّا لَنَطْمَعُ فِی هَذَا الْاءَمْرِ اءَنْ یُذَلِّلَ اللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ، وَ یُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ، وَالسَّلاَمُ عَلَیْکَ.
نامه اى از آن حضرت (ع ) به سهل بن حنیف انصارى که از سوى آن حضرت حاکم مدینه بود. در این باب که شمارى ازکسانى که نزد او بودند به معاویه پیوستند:
اما بعد، به من خبر رسید که برخى از مردانى که در فرمان تواند، پنهانى ، به نزد معاویه مى گریزند. غمگین مباش اگر از شمار سپاهیانت کاسته مى شود یا یارى شمارى از ایشان را از دست مى دهى . کیفر ایشان همین بس که به گمراهى افتاده اند و تو از زحمتشان رهایى یافته اى . آنان از هدایت و حق گریخته اند و به نابینایى و نادانى افتاده اند. اینان ، یاران دنیا بودند و به دنیا روى آوردند و به سوى آن شتافتند. حکومت عدل ما را دیدند و شناختند و آوازه آن را شنیدند و به گوش سپردند. دریافته بودند که در اینجا مردم در برابر حق و عدالت برابرند. پس گریختند تا مگر خود به سودى برسند. خداوند ایشان را از رحمت خود دور گرداند. اینان از ستم نگریخته اند و به عدل نیز نخواهند رسید و در این کار از خدا مى خواهیم ، دشواریها را برایمان آسان سازد. و ناهمواریها را هموار گرداند. ان شاء الله . والسلام .

نامه شماره : 71
و من کتاب له ع إ لَى الْمُنْذِرِ بْنِ الْجارُودِ الْعَبْدی ، وَ قَدْ کانَ اسْتَعْمَلَهُ عَلى بَعْضِ النَّواحِى فَخانَ الامانَةَ فِى بَعْضِ ما وَلاهُ مِنْ اءَعْمالِهِ:
اءَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ صَلاَحَ اءَبِیکَ غَرَّنِی مِنْکَ، وَ ظَنَنْتُ اءَنَّکَ تَتَّبِعُ هَدْیَهُ، وَ تَسْلُکُ سَبِیلَهُ، فَإِذَا اءَنْتَ فِیمَا رُقِّیَ إِلَیَّ عَنْکَ لاَ تَدَعُ لِهَوَاکَ انْقِیَادا، وَ لاَ تُبْقِی لِآخِرَتِکَ عَتَادا، تَعْمُرُ دُنْیَاکَ بِخَرَابِ آخِرَتِکَ، وَ تَصِلُ عَشِیرَتَکَ بِقَطِیعَةِ دِینِکَ.
وَلَئِنْ کَانَ مَا بَلَغَنِی عَنْکَ حَقّا لَجَمَلُ اءَهْلِکَ وَ شِسْعُ نَعْلِکَ خَیْرٌ مِنْکَ وَ مَنْ کَانَ بِصِفَتِکَ فَلَیْسَ بِاءَهْلٍ اءَنْ یُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ، اءَوْ یُنْفَذَ بِهِ اءَمْرٌ، اءَوْ یُعْلَى لَهُ قَدْرٌ، اءَوْ یُشْرَکَ فِی اءَمَانَةٍ، اءَوْ یُؤْمَنَ عَلَى خِیانَةٍ، فَاءَقْبِلْ إِلَیَّ حِینَ یَصِلُ إِلَیْکَ کِتَابِی هَذَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
قال الرضى :
وَ الْمُنْذِرُ هذا هُوَ الَّذِی قالَ فِیهِ اءَمِیرُ الْمؤ مِنِین ع : إ نَّهُ لَنَظَارُ فِی عِطْفَیْهِ، مُخْتالْ فِی بُرْدَیْهِ، تَفَالْ فِی شِراکَیْهِ.
از نامه آن حضرت (ع ) به منذر بن الجارود العبدى که در پاره اى از آنچه او را بر آن ولایت داده بود، خیانت کرد:
اما بعد، درستکارى پدرت مرا در انتصاب تو بفریفت و پنداشتم که تو از روش او پیروى مى کنى و به راه او مى روى . ولى ، آنسان ، که به من خبر رسیده تو فرمانبردارى از نفس خود را فرو نمى هلى و براى آخرتت اندوخته اى نمى نهى و با ویران ساختن آخرتت مى خواهى دنیایت را آبادان سازى و به بهاى بریدن از دینت به عشیره خود مى پیوندى . اگر آنچه مرا خبر داده اند، درست باشد، پس ‍ اشتر قبیله ات و بند کفشت از تو بهتر توانند بود. کسانى همانند تو هیچ مرزى را استوار نتوانند داشت و لایق آن نیستند که بر رتبه و مقامشان افزوده شود یا در امانتى شریکشان سازند یا از خیانتشان در امان تواند بود. این نامه من که به تو رسید بر فور به نزد من در حرکت آى . ان شاء الله .
شریف رضى گوید :
این منذر همان است که امیرالمؤ منین درباره او فرمود از روى خودپسندى پیوسته به چپ و راست خود مى نگرد و در دو برد گرانبهاى خود مى خرامد و کفشهاى خود را فوت مى کند که گرد از آنها بزداید:

نامه شماره : 72
و من کتاب له ع إ لى عَبْدِ اللَه بْنِ الْعَبَاسِ، رَحِمَةُ اللَهُ:
اءَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّکَ لَسْتَ بِسَابِقٍ اءَجَلَکَ، وَ لاَ مَرْزُوقٍ مَا لَیْسَ لَکَ، وَ اعْلَمْ بِاءَنَّ الدَّهْرَ یَوْمَانِ: یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ وَ اءَنَّ الدُّنْیَا دَارُ دُوَلٍ، فَمَا کَانَ مِنْهَا لَکَ اءَتَاکَ عَلَى ضَعْفِکَ، وَ مَا کَانَ مِنْهَا عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ.
نامه اى از آن حضرت (ع ) به عبد الله بن عباس :
اما بعد، تو بر اجلت پیشى نخواهى گرفت و آنچه روزى تو نیست به تواش ندهند و بدان که دنیا دو روز است روزى به سود تو و روزى به زیان تو. و دنیا سرایى است که پیوسته دست به دست مى گردد. آنچه از آن تو باشد، سرانجام ، به تو خواهد رسید، هر چند، ناتوان باشى و آنچه بر زیان توست ، دفعش نتوانى کرد، هر چند، نیرومند باشى .

نامه شماره : 73
و من کتاب له ع إ لى مُعاوِیَةَ:
اءَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی عَلَى التَّرَدُّدِ فِی جَوَابِکَ، وَ الاِسْتِمَاعِ إِلَى کِتَابِکَ لَمُوَهِّنٌ رَاءْیِی وَ مُخَطِّئٌ فِرَاسَتِی وَ إِنَّکَ إِذْ تُحَاوِلُنِی الْاءُمُورَ وَ تُرَاجِعُنِی السُّطُورَ کَالْمُسْتَثْقِلِ النَّائِمِ تَکْذِبُهُ اءَحْلاَمُهُ وَ الْمُتَحَیِّرِ الْقَائِمِ یَبْهَظُهُ مَقَامُهُ، لاَ یَدْرِی : اءَ لَهُ مَا یَأْتِی اءَمْ عَلَیْهِ؟ وَ لَسْتَ بِهِ غَیْرَ اءَنَّهُ بِکَ شَبِیهٌ، وَ اءُقْسِمُ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَوْ لاَ بَعْضُ الاِسْتِبْقَاءِ لَوَصَلَتْ إِلَیْکَ مِنِّی قَوَارِعُ تَقْرَعُ الْعَظْمَ، وَ تَهْلِسُ اللَّحْمَ، وَ اعْلَمْ اءَنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ ثَبَّطَکَ عَنْ اءَنْ تُرَاجِعَ اءَحْسَنَ اءُمُورِکَ، وَ تَأْذَنَ لِمَقَالِ نَصِیحَتِکَ وَ السَّلاَمُ لِاءَهْلِهِ.
نامه اى از آن حضرت (ع ) به معاویه :
اما بعد، من از اینکه ، پى در پى ، به نامه هایت پاسخ مى دهم و به گفته هایت گوش مى سپارم پندارم که مردى سست راى شده ام و در فراست و هوشیارى گرفتار خطا گشته ام . تو هنگامى که نامه اى به من مى نویسى و چیزى مى طلبى به کسى مى مانى که در خواب گران است و خوابهاى دروغ مى بیند. یا همانند حیرت زده اى هستى که سرگردان ایستاده و از ایستادن به مشقت افتاده و نمى داند، آنچه به سراغش مى آید به سود اوست یا به زیان اوست . البته تو همانند او نیستى ، او همانند توست . به خدا سوگند، اگر نمى خواستم که زنده بمانى ، بلاهایى از من به تو مى رسید که استخوانت را خرد سازد و گوشت تنت را آب کند. بدان ، که شیطان تو را بر جاى داشته و نمى گذارد به بهترین کارهایت باز گردى و گوش به نصیحت بسپارى . و سلام به آنکه شایسته سلام است .

نامه شماره : 74
و من حلف له ع کَتَبَهُ بَیْنَ رَبِیعَةَ وَ الْیَمنِ، وَ نُقِلَ مِنْ خَطَّ هِشامِ بْنِ الْکَلْبِىٍَّّ:
هَذَا مَا اجْتَمَعَ عَلَیْهِ اءَهْلُ الْیَمَنِ حَاضِرُهَا وَ بَادِیهَا، وَ رَبِیعَةُ حَاضِرُهَا وَ بَادِیهَا اءَنَّهُمْ عَلَى کِتَابِ اللَّهِ؛ یَدْعُونَ إِلَیْهِ، وَ یَأْمُرُونَ بِهِ، وَ یُجِیبُونَ مَنْ دَعَا إِلَیْهِ وَ اءَمَرَ بِهِ، لاَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنا، وَ لاَ یَرْضَوْنَ بِهِ بَدَلاً، وَ اءَنَّهُمْ یَدٌ وَاحِدَةٌ عَلَى مَنْ خَالَفَ ذَلِکَ وَ تَرَکَهُ، اءَنْصَارٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ، دَعْوَتُهُمْ وَاحِدَةٌ، لاَ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ لِمَعْتَبَةِ عَاتِبٍ، وَ لاَ لِغَضَبِ غَاضِبٍ، وَ لاَ لاِسْتِذْلاَلِ قَوْمٍ قَوْما، وَ لاَ لِمَسَبَّةِ قَوْمٍ قَوْما عَلَى ذَلِکَ شَاهِدُهُمْ وَ غَائِبُهُمْ وَ سَفِیهُهُمْ وَ عَالِمُهُمْ وَ حَلِیمُهُمْ وَ جَاهِلُهُمْ، ثُمَّ إِنَّ عَلَیْهِمْ بِذَلِکَ عَهْدَ اللَّهِ وَ مِیثَاقَهُ إِنَّ عَهْدَ اللَّهِ کَانَ مَسْئُولاً.
وَ کَتَبَ: عَلِیُّ بْنُ اءَبِی طَالِبٍ.
پیمان نامه اى از آن حضرت (ع ) میان ربیعه و یمن . از روى خط هشام بن الکلبى نقل شده است :
این پیمان نامه اى است که اهل یمن و مردم ربیعه ، چه آنها که شهرنشین اند، و چه آنها که بیابان نشین اند، بر آن توافق کرده اند که از کتاب خدا پیروى کنند و مردم را به آن فرا خوانند و از مردم بخواهند که آن را بپذیرند. و هر کس را که به کتاب خدا دعوت کند و بدان فرمان دهد، اجابت کنند. و در برابر این کار مزدى نطلبند و جز به آن به کار دیگر خرسند نشوند. و بر ضد کسى که این پیمان بشکند یا آن را ترک گوید، دست به دست هم دهند. و یار و مددکار یکدیگر باشند و سخنشان یکى شود، و عهد خود را به سبب سرزنش یا خشم این و آن یا به سبب خوار ساختن و دشنام دادن گروهى گروه دیگر را، نشکنند. و بر آن گواه است ، آنکه از ایشان حاضر است یا غایب است و هر که سفیه است یا داناست و هر که بردبار است و هر که نادان است . عهد و پیمان خدا در این عهد نامه بر عهده شماست و از پیمان خدا سؤ ال خواهند کرد. نوشت آن را على بن ابى طالب .

نامه شماره : 75
و من کتاب له ع إ لى مُعاوِیَةَ مِنَ الْمَدینَهِ فِی اءَوَّلِ ما بُویِعَ لَهُ بِالْخِلافَةِ، ذَکَرَهُ الْواقِدِىٍُّّ فِی کِتابِ الْجَمَلِ:
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیِّ اءَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى مُعَاوِیَةَ بْنِ اءَبِی سُفْیَانَ:
اءَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ عَلِمْتَ إِعْذَارِی فِیکُمْ وَ إِعْرَاضِی عَنْکُمْ، حَتَّى کَانَ مَا لاَ بُدَّ مِنْهُ وَ لاَ دَفْعَ لَهُ، وَ الْحَدِیثُ طَوِیلٌ، وَ الْکَلاَمُ کَثِیرٌ، وَ قَدْ اءَدْبَرَ مَا اءَدْبَرَ، وَ اءَقْبَلَ مَا اءَقْبَلَ، فَبَایِعْ مَنْ قِبَلَکَ وَ اءَقْبِلْ إِلَیَّ فِی وَفْدٍ مِنْ اءَصْحَابِکَ، وَالسَّلاَمُ.
نامه اى از آن حضرت (ع ) از مدینه ، در آغاز بیعت با او به خلافت به معاویه نوشته است واقدى آن را در کتاب الجمل آورده است :
از بنده خدا، امیرالمؤ منین ، به معاویة بن ابى سفیان
اما بعد، مى دانى که من اگر چیزى درباره شما گفته ام یا از شما روى گردانیده ام ، معذور بوده ام . تا آن اتفاق که باید بیفتد، افتاد و دفع آن را چاره نبود. و این سخن دراز است و حرف بسیار. گذشته گذشت و آمدنى آمد. پس از آنان که در نزد تو هستند، بیعت بستان و با جمع یارانت به نزد من آى . والسلام .

نامه شماره : 76
و من وصیة له ع لَعَبْدِ اللَه بْنِ الْعَبَاسِ، عِنْدَ اسْتِخْلافِهِ إ یَاهُ عَلَى الْبَصرَةِ:
سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِکَ وَ مَجْلِسِکَ وَ حُکْمِکَ، وَ إِیَّاکَ وَ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَیْرَةٌ مِنَ الشَّیْطَانِ، وَ اعْلَمْ اءَنَّ مَا قَرَّبَکَ مِنَ اللَّهِ یُبَاعِدُکَ مِنَ النَّارِ، وَ مَا بَاعَدَکَ مِنَ اللَّهِ یُقَرِّبُکَ مِنَ النَّارِ.
وصیت آن حضرت (ع ) به ابن عباس ، هنگامى که او را در بصره جانشین خود ساخت :
با مردم گشاده رو باش ، آنگاه که به مجلست در آیند و آنگاه که درباره آنها حکمى کنى . از خشم بپرهیز که خشم نشان سبک مغزى از سوى شیطان است و بدان که هر چه تو را به خدا نزدیک مى کند، از آتش دور مى سازد و آنچه از خدا دور مى سازد به آتش نزدیک مى کند.

نامه شماره : 77
و من وصیة له ع لِعَبْدِ اللَه بْنِ الْعَباسِ لَمَا بَعَثَهُ لِلاْحْتِجاجَ عَلَى الْخَوارِج :
لاَ تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یَقُولُونَ، وَ لَکِنْ خاصِمْهُمْ لابِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْهَا مَحِیصا.
از وصیت آن حضرت (ع ) به عبد الله بن عباس هنگامى که او را براى گفتگو با خوارج فرستاد:
با ایشان به قرآن مناظره مکن ، زیرا قرآن بار معناهاى گوناگون را تحمل کند. تو چیزى مى گویى و آنها چیزى مى گویند، بلکه با ایشان به سنت مناظره کن که راه گریز نیابند.

نامه شماره : 78
و من کتاب له ع اءَجابَ بِهِ اءبَا مُوسَى الا شْعَرِىَّ عَنْ کِتابٍ کَتَبَه الَیْهِ مِنْ الْمَکانِ الَّذِى اُقْعِدُوا فِیهِ لِلْحُکُومَةِ، وَ ذَکَرِ هذا الْکِتابِ سَعِیدُ بْنُ یَحْیَى الا مَوِىٍُّّ فِی کِتابِ الْمَغازِی :
فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیَّرَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ کَثِیرٍ مِنْ حَظِّهِمْ، فَمَالُوا مَعَ الدُّنْیَا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَى وَ إِنِّی نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الْاءَمْرِ مَنْزِلاً مُعْجِبا اجْتَمَعَ بِهِ اءَقْوَامٌ اءَعْجَبَتْهُمْ اءَنْفُسُهُمْ، فَاِنِّى اءُدَاوِی مِنْهُمْ قَرْحا اءَخَافُ اءَنْ یَعُودَ عَلَقا وَ لَیْسَ رَجُلٌ - فَاعْلَمْ - اءَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ اءُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ اءُلْفَتِهَا مِنِّی .
اءَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرَم الْمَآبِ وَ سَاءَفِی بِالَّذِی وَاءَیْتُ عَلَى نَفْسِی وَ إِنْ تَغَیَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیْهِ، فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا اءُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ وَ إِنِّی لَاءَعْبَدُ اءَنْ یَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِلٍ وَ اءَنْ اءُفْسِدَ اءَمْرا قَدْ اءَصْلَحَهُ اللَّهُ، فَدَعْ مَا لاَ تَعْرِفُ، فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ إِلَیْکَ بِاءَقَاوِیلِ السُّوءِ، وَالسَّلاَمُ.
از نامه آن حضرت (ع ) به ابو موسى اشعرى در پاسخ امر حکمین . آن را سعید بن یحیى الاموى در کتاب المغازى نقل کرده است :
هر آینه بسیارى از مردم از بسیارى از نصیب خود بى بهره ماندند. به دنیا گرویدند و سخن از روى هوا گفتند. و من در این کار در شگفت شده ام . در آنجا گروهى مردم خود پسند گرد آمدند و من اکنون زخمى را معالجه خواهم کرد که ترسم به صورت خون لخته در آید. و بدان ، که هیچکس آزمندتر از من به گرد آمدن امت محمد (صلى الله علیه و آله ) و الفت و مهربانى آنها با یکدیگر نیست . من در این کار خواستار پاداش نیکو و باز گشت به جایگاه نیکو هستم . بزودى بر آنچه بر خود مقرر داشته ام ، وفا خواهم کرد، هر چند، که تو آن شایستگى را که به هنگام جدا شدن داشتى ، از دست داده باشى . بدبخت آنکه از سود عقل و تجربتى که او را داده اند، بى بهره ماند. من نمى توانم سخن باطل و نادرست را تحمل کنم ، یا کارى را که خدا به صلاح آورده ، تباه سازم . پس آنچه را که نمى دانى چیست رها کن ، زیرا مردم بد کردار با این سخنان نابکارانه تو به سوى تو خواهند شتافت . والسلام .

نامه شماره : 79
و من کتاب کتبه ع لَمَّا اسْتُخِلفَ، إ لى اءُمَراءِ الا جْنادِ:
اءَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا اءَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ اءَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ وَ اءَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَا قْتَدوْهُ.
نامه آن حضرت (ع ) به سرداران سپاه هنگامى که به خلافت رسید:
اما بعد. آنان که پیش از شما بودند هلاک شدند، زیرا مردم را از حقشان محروم نمودند تا آن را با دادن رشوت به دست آوردند. مردم را به راه باطل کشانیدند و مردم هم از پى ایشان رفتند.



تاریخ : دوشنبه 89/6/29 | 11:46 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
.: Weblog Themes By Slide Skin:.