سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

خلافت على بن ابیطالب(ع) در قرآن و روایات - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی
خلافت على بن ابیطالب(ع) در قرآن و روایات
براى اثبات خلافت على بن ابیطالب به آیاتى از قرآن استدلال شده و از جمله آنها این آیه است: انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون 
یعنى:«ولى امر و صاحب اختیار شما فقط خدا و رسولش و مؤمنان هستند که نماز مى‏خوانند و در حال رکوع صدقه و زکات مى‏دهند»، (سوره مائده،آیه 55) 
مفسرین سنى و شیعى اتفاق دارند که آیه مذکور در شان على بن ابیطالب نازل شده است و روایات کثیرى از عامه و خاصه نیز بر آن دلالت دارد. 
ابوذر غفارى مى‏گوید:روزى نماز ظهر را با پیغمبر خواندیم سائلى از مردم تقاضاى کمک نمود ولى کسى به او چیزى نداد،سائل دستش را به جانب آسمان بلند کرده گفت:خدایا!شاهد باش در مسجد پیغمبر کسى به من چیزى نداد.على بن ابیطالب در حال رکوع بود با انگشتش به سائل اشاره کرد،او انگشتر را از دست آن حضرت گرفت و رفت. 
پیغمبر اکرم که جریان را مشاهده مى‏فرمود سرش را به جانب آسمان بلند کرده عرضه داشت: خدایا!برادرم موسى به تو گفت:خدایا!شرح صدرى به من عطا کن و کارهایم را آسان گردان و زبان گویایى به من بده تا سخنانم را بفهمند و برادرم هارون را وزیر و کمک من قرار بده،پس وحى نازل شد که ما بازوى تو را به واسطه برادرت محکم مى‏گردانیم و نفوذ و تسلطى به شما عطا خواهیم نمود.خدایا!من هم پیغمبر تو هستم،صدرى برایم عطا کن و کارهایم را آسان گردان و على را وزیر و پشتیبانم قرار بده‏». 
ابوذر مى‏گوید:هنوز سخن پیغمبر تمام نشده بود که آیه نازل گشت (ذخائر العقبى،تالیف طبرى، ط قاهره،سال 1356،ص 16) حدیث مذکور با اندکى اختلاف در در المنثور،ج 2،ص 293 نیز نقل شده.بحرانى در کتاب غایه المرام،ص 103،24 حدیث از کتب عامه و 19 حدیث از کتب خاصه در شان نزول آیه نقل کرده است.از جمله آیات این آیه است: الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا . 
یعنى:«کفار امروز از برچیده شدن دستگاه اسلام نامید شدند پس دیگر از آنان نهراسید ولى از من بترسید.و امروز دین شما را کامل و نعمت‏خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را براى شما برگزیدم‏»، (سوره مائده،آیه 3) 
ظاهر آیه این است که:قبل از نزول آیه کفار امیدوار بودند که روزى خواهد آمد که دستگاه اسلام بر چیده شود،ولى خداوند متعال به واسطه انجام کارى آنان را براى همیشه از نابودى اسلام مایوس گردانیده و همان کار سبب کمال و استحکام اساس‏دین بوده است و لابد از امور جزئى مانند جعل حکمى از احکام نبوده بلکه موضوع قابل توجه و مهمى بوده که بقاى اسلام مربوط به آن بوده است. 
ظاهرا این آیه با آیه‏اى که در اواخر این سوره نازل گشته بى ربط نباشد: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس . 
یعنى:«اى پیغمبر!موضوعى را که به تو دستور دادیم به مردم ابلاغ کن که اگر ابلاغ نکنى سالت‏خدا را انجام نداده‏اى.و خدا تو را از هر گونه خطرى که متوجه تو باشد در امان خواهد داشت‏»، (سوره مائده،آیه 72) 
این آیه دلالت مى‏کند که:خدا موضوع قابل توجه و بسیار مهمى را که اگر انجام نگیرد اساس اسلام و رسالت در خطر واقع مى‏شود به پیغمبر دستور داده ولى از بس با اهمیت‏بوده پیغمبر از مخالفت و کارشکنى مردم مى‏ترسیده و به انتظار موقعیت مناسب آن را به تاخیر مى‏انداخته است،تا اینکه از جانب خدا امر مؤکد و فورى صادر شده که باید در انجام این دستور تعلل نورزى و از هیچ کس نهراسى.این موضوع هم لابد از قبیل احکام نبوده،زیرا تبلیغ یک یا چند قانون نه آن اهمیت را دارد که از عدم تبلیغش اساس اسلام واژگون گردد و نه پیغمبر اسلام از بیان قوانین ترسى داشته است. 
این قرائن و شواهد،مؤید اخبارى هستند که دلالت دارند که آیه‏هاى مذکور در غدیر خم درباره ولایت على بن ابیطالب نازل گشته است.و بسیارى از مفسرین شیعه و سنى نیز آن را تایید نموده‏اند. 
ابو سعید خدرى مى‏گوید:پیغمبر در غدیر خم مردم را به سوى على دعوت نموده بازوهاى او را گرفته به طورى بلند کرد که سفیدى زیر بغل رسول خدا نمایان شد،سپس آیه نازل شد: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا پس پیغمبر فرمود:«الله اکبر، از کامل شدن دین و تمامى نعمت و رضایت‏خدا و ولایت على بعد از من‏». 
سپس فرمود:«هر کس من صاحب اختیار و متصدى امور او هستم،على صاحب‏اختیارش مى‏باشد. خدایا!با دوست على دوست‏باش و با دشمنش دشمنى کن.هر کس او را یارى نمود،تو یاریش کن و هر کس او را رها کرد تو نیز او را رها کن‏». 
بحرانى در کتاب غایه المرام،ص 336،6 حدیث از طرق عامه و 15 حدیث از طرق خاصه در شان نزول آیه نقل کرده است. 
خلاصه سخن:دشمنان اسلام که در راه نابودى آن از هیچ کارى خوددارى نمى‏نمودند و از همه جا مایوس گشتند فقط به یک جهت امیدوار بودند،آنها فکر مى‏کردند که چون حافظ و نگهبان اسلام پیغمبر است وقتى از دنیا رفت،اسلام بى‏قیم و سرپرست مى‏گردد و نابودى برایش حتمى خواهد بود.ولى در غدیر خم،اندیشه آنان باطل گشت و پیغمبر على را به عنوان سرپرست و متصدى اسلام به مردم معرفى نمود و پس از على هم این وظیفه سنگین و ضرورى به عهده دودمان پیغمبر که از نسل على به وجود مى‏آیند خواهد بود. (براى توضیح بیشتر رجوع شود به تفسیر المیزان،تالیف استاد علامه طباطبائى،ج 5،ص 177-214 و ج 6،ص 50-64) 
«حدیث غدیر»:پیغمبر اسلام بعد از مراجعت از حجه الوداع در غدیر خم توقف نموده مسلمین را گرد آورده پس از اداى خطبه‏اى على را به ولایت و پیشوائى مسلمین منصوب کرد. 
براء مى‏گوید:در سفر حجه الوداع خدمت رسول خدا بودم،وقتى به غدیر خم رسیدیم دستور داد آن مکان را پاکیزه نمودند سپس دست على را گرفته طرف راست‏خودش قرار داد و فرمود آیا من اختیار دار شما نیستم؟پاسخ دادند:اختیار ما به دست‏شما است.پس فرمود:«هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم،على مولاى او خواهد بود،خدایا!با دوست على دوستى و با دشمنش دشمنى کن‏». 
پس عمر بن خطاب به على گفت:این مقام گوارایت‏باد که تو مولاى من و تمام مؤمنین شدى (البدایه و النهایه،ج 5،ص 208 و ج 7،ص 346.ذخائر العقبى،تالیف طبرى،ط قاهره،سال 1356، ص 67.فصول المهمه،تالیف ابن صباغ،ج 2،ص 23.خصائص،تالیف نسائى،ط نجف،سال 1369 هجرى ص 31.بحرانى در کتاب‏غایه المرام،ص 79 مانند این حدیث را به 89 طریق از عامه و 43 طریق از خاصه نقل کرده است) 
«حدیث‏سفینه‏»:ابن عباس مى‏گوید پیغمبر فرمود:«مثل اهل بیت من مثل کشتى نوح است که هر کس در آن سوار شد نجات یافت و هر کس تخلف نمود غرق گشت‏»، (ذخائر العقبى،ص 20. الصواعق المحرقه،تالیف ابن حجر،ط قاهره،ص 150 و 84.تاریخ الخلفاء تالیف جلال الدین سیوطى،ص 307.کتاب نور الابصار،تالیف شبلنجى،ط مصر،ص 114.بحرانى در غایه المرام،ص 237 حدیث مذکور را به یازده طریق از عامه و هفت طریق از خاصه نقل کرده است) 
«حدیث ثقلین‏»:زید بن ارقم از پیغمبر نقل کرده که فرمود:«گویا خدا مرا به سوى خویش دعوت نموده باید اجابت کنم ولى دو چیز بزرگ و وزین را در بین شما مى‏گذارم:کتاب خدا و اهل بیتم، مواظب باشید که چگونه با آنها رفتار مى‏کنید،آن دو امر هرگز از هم جدا نخواهند شد تا اینکه بر کوثر بر من وارد شوند»، (البدایه و النهایه،ج 5،ص 209.ذخائر العقبى،ص 16.فصول المهمه،ص 22 خصائص،ص 30 الصواعق المحرقه،ص 147.در غایه المرام،39 حدیث از عامه و 82 حدیث از خاصه نقل شده است) 
حدیث ثقلین از احادیث مسلم و قطعى است که به سندهاى بسیار و عبارات مختلفى روایت‏شده و سنى و شیعه به صحتش اعتراف و اتفاق دارند.از این حدیث و امثالش چند مطلب مهم استفاده مى‏شود: 
1- چنانچه قرآن تا قیامت در بین مردم باقى مى‏ماند،عترت پیغمبر نیز تا قیامت‏باقى خواهند ماند،یعنى هیچ زمانى از وجود امام و رهبر حقیقى خالى نمى‏گردد. 
2- پیغمبر اسلام به وسیله این دو امانت‏بزرگ،تمام احتیاجات علمى و دینى مسلمین را تامین نموده و اهل بیتش را به عنوان مرجع علم و دانش به مسلمین معرفى کرده اقوال و اعمالشان را معتبر دانسته است. 
3- قرآن و اهل بیت نباید از هم جدا شوند و هیچ مسلمانى حق ندارد از علوم اهل بیت اعراض کند و خودش را از تحت ارشاد و هدایت آنان بیرون نماید.
-4- مردم اگر از اهل بیت اطاعت کنند و به اقوال آنان تمسک جویند، گمراه نمى‏شوند و همیشه حق در نزد آنهاست. 
5- جمیع علوم لازم و احتیاجات دینى مردم در نزد اهل بیت موجود است و هر کس از آنها پیروى نماید در ضلالت واقع نمى‏شود و به سعادت حقیقى نایل مى‏گردد،یعنى اهل بیت از خطا و اشتباه معصومند.و به واسطه همین قرینه معلوم مى‏شود که مراد از اهل بیت و عترت تمام خویشان و اولاد پیغمبر نیست‏بلکه افراد معینى مى‏باشند که از جهت علوم دین،کامل باشند و خطا و عصیان در ساحت وجودشان راه نداشته باشد تا صلاحیت رهبرى داشته باشند و آنها عبارتند از على بن ابیطالب و یازده فرزندش که یکى پس از دیگرى به امامت منصوب شدند.چنانچه در روایات نیز به همین معنا تفسیر شده است.از باب نمونه:ابن عباس مى‏گوید به پیغمبر اکرم گفتم خویشان تو که دوست داشتن آنها واجب است کیانند؟فرمود:«على و فاطمه و حسن و حسین‏»، (ینابیع الموده،ص 311) جابر مى‏گوید پیغمبر فرمود:«خدا ذریه هر پیغمبرى را در صلب خودش قرار داد ولى ذریه مرا در صلب على قرار داد»، (ینابیع الموده،ص 318) .

«حدیث‏حق‏»:ام سلمه مى‏گوید از رسول خدا شنیدم که مى‏فرمود:«على با حق و قرآن مى‏باشد و حق و قرآن نیز با على خواهند بود و از هم جدا نمى‏شوند تا اینکه بر کوثر بر من وارد شوند»، (در غایه المرام،ص 539 این مضمون با چهارده حدیث از عامه و ده حدیث از خاصه نقل شده است) 
«حدیث منزلت‏»:سعد بن وقاص مى‏گوید رسول خدا به على فرمود:«آیا راضى نیستى که تو نسبت‏به من مانند هارون نسبت‏به موسى باشى جز اینکه بعد از من پیغمبرى نخواهد بود؟»، (البدایه و النهایه،ج 7،ص 9 33.ذخائر العقبى،ص 63. 
فصول المهمه،ص 21.کفایه الطالب،تالیف گنجى شافعى،ص 148-154 .خصائص،ص 19- 25.صواعق،ص 177.در غایه المرام،ص 109،صد حدیث از عامه و هفتاد حدیث از خاصه نقل است) 
«حدیث دعوت عشیره‏»:پیغمبر (ص) خویشانش را براى صرف غذا دعوت نمود پس از تناول غذا به آنان فرمود:«من کسى را سراغ ندارم که بهتر از آنچه را که من براى شما آورده‏ام براى قومش آورده باشد.خدا به من دستور داده که شما را به سویش دعوت کنم پس کیست که در این امر با من کمک کند و برادر و وصى و خلیفه من در بین شما گردد؟» 
تمام مردم سکوت کردند ولى على در عین حال که از همه کوچکتر بود عرضه‏داشت:من وزیر و یار شما مى‏شوم.پس پیغمبر دست‏بر گردن او نهاده فرمود:این برادر و وصى و خلیفه من است،باید از او اطاعت کنید. پس آن جماعت از جاحرکت نموده مى‏خندیدند و به ابو طالب مى‏گفتند :محمد به تو دستور داد که از پسرت اطاعت کنى (تاریخ ابى الفداء،ج 1، ص 116) 
و از اینگونه احادیث زیاد است از جمله حذیفه مى‏گوید رسول خدا فرمود: « اگر على را خلیفه و جانشین من قرار بدهید-و گمان نمى‏کنم چنین کارى را انجام بدهید-او را راهنمایى با بصیرت خواهید یافت که شما را به راه راست وادار مى‏کند»، (حلیله الاولیاء،تالیف ابو نعیم،ج 1،ص 64. کفایه الطالب،ط نجف،سال 1356،ص 67) 
ابن مردویه مى‏گوید پیغمبر فرمود:«هر کس دوست دارد حیات و مرگش مانندمن باشد و ساکن بهشت گردد،بعد از من دوست دار على باشد و به اهل بیت من اقتدا کند،زیرا آنها عترت من و از گل من آفریده شده‏اند و علم و فهم من‏نصیب آنان گشته پس بدا به حال کسانى که فضل آنها را تکذیب نمایند،شفاعتم هرگز شامل حالشان نخواهد شد»، (منتخب کنز العمال که در حاشیه مسند احمد به چاپ رسیده،ج 5،ص 94)
علامه طباطبایى(ره)، شیعه در اسلام ص 180




تاریخ : جمعه 89/6/26 | 12:18 صبح | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
.: Weblog Themes By Slide Skin:.