چرا نهجالبلاغه این همه جاذبه دارد
چرا نهجالبلاغه این همه جاذبه دارد.*
مدتها بود که نهجالبلاغه در میان ما بود با شکوه و عظمتش، با خطبههای الهامبخش و تکاندهندهاش، با ابعاد گستردهی فکری و اجتماعیاش، با درسهای پرمغز خداشناسیاش، با حماسههای شورانگیزش و با دفاع بی قید و شرطش از تودههای مستضعف و رنجدیدهی انسانها. ولی جز خواص از آن آگاهی نداشتند و به عنوان یک کتاب الهامبخشانقلابی در سطح تودهی مردم چندان شناختهشدهنبود و این دردبزرگی است که باید روزی علل و اسباب آن دقیقاً بررسیشود.
اما سرانجام نهجالبلاغه پردههای بیخبری را شکافت و گرد و غبار نسیان را از خود دور کرد و همچون قرآن در دسترس همگان قرارگرفت و در تودهی مردم جنبش ایجادکرد و آتش انقلاب را شعلهور ساخت، در خطابهها و حماسهها و در نظم و نثر و فرهنگانقلابی جایخود را در سطحیگسترده و عمومی گشود و نشانداد تا چه اندازه در روزهای سخت و بحرانی میتواند کارساز و پیروزی آفرین باشد.
کار به جایی رسیدهبود که طاغوتیان گذشته نهجالبلاغه را به عنوان یک کتاب ممنوعالانتشار از خانهی جوانانانقلابی جمعآوری میکردند! و درست هم فهمیدهبودند، چرا که نهجالبلاغه خصم آشتیناپذیر آنها و دوست مهربان و دلسوز مظلومان و محرومان و مسلمانانزجردیده بود.
از آن به بعد موج تازهای در تمامی افکار جهت شناخت نهجالبلاغه بهوجود آمد و همهی قشرها، مخصوصاً جوانان، با تشنگی روزافزونی سعیداشتند خود را به نهجالبلاغه نزدیک کنند و از سرچشمهی زلال آن سیراب شوند. امروز شاید کمتر خانهای است نهجالبلاغه در آن نباشد و کمتر کسی است در محیط ما که تحت جاذبهی فوقالعادهی آن قرارنگرفتهباشد.
به عقیدهی ما آنچه موقعیت ویژه و استثنایی به این کتاب بخشیده، گذشته از اینکه گفتار امام و پیشوای انسانهاست، وجود ویژگیهای مهم زیر است:
1. نهجالبلاغه، بیانگر مسائل عینی و ملموس زندگی
در بخشهای سهگانهی نهجالبلاغه (خطبهها، نامهها، کلماتقصار) همهجا سخن از مسائل عینی که به زندگیمعنوی و مادی انسانها مربوط میشود بهمیان آمده و انگشت روی دردها، آلام، مشکلات و رنجهای انسانها گذاشتهشده و طرق درمان نیز ارائهگردیدهاست. نهجالبلاغه به سراغ کلیگویی و فلسفهبافی و مسائل پنداری نمیرود. علی(ع) مرد مبارزه و عمل، مرد زندگی و حیات و مرد هدف و پیروزی بود و سخنانش همهجا همین آهنگ را دارد.
اگر میبینیم که فلسفهی افلاطون و ارسطو نتوانست تودههایمردم را بهحرکت درآورد و نظامفاسدحاکم بر یونان را ـ چهرسد به نقاط دیگر جهان ـ واژگونسازد ولی نهجالبلاغهی علی(ع) بهدنبال خطقرآن و سنّتپیامبر دنیایی را به حرکت درآورد، بهخاطر همین تفاوتبارز است که یکی تنها به سراغ کلّیگویی میرود و از زندگانی انسانها دور میشود و دیگری انگشت روی فصلفصل و فرازفراز و بندبند زندگی میگذارد و یکسره در دل جامعه حرکت میکند؛ این بهخاطر آن است که اوّلی زاییدهی پندار انسانی، اسیرچنگال محیط و نظامهای حاکم بر آن و دیگری مولود تعلیماتآسمانی است و از سرچشمهی وحی که هماهنگ با فطرت و قوانین آفرینش است سیراب میشود.
2. نهجالبلاغه، مرهمی بر دردهای جانکاه بشریت
کدام کتاب را پیدا میکنید که اینگونه برای انسانهایمحروم فریاد برآورد؟ فریادی آمیخته با آگاهساختن تودهها و حرکتدادن آنها بهسوی هدف.
فیالمثل هنگامی که در فرمان مالکاشتر سخن از قشرهایجامعه میگوید و وظایف و مسئولیتهای هر یک از آنها را با دقّت و ظرافت و جامعیت و عمق خاص خود برمیشمرد، لحنسخن، آرام و منظم پیشمیرود، ولی همین که به قشر محروم و ستمدیده میرسد، گفتار امام چنان اوج میگیرد که گویی از پردهیدل فریاد میکشد:
"خدا را، خدا را [ای مالک]! دربارهی قشرپایین و محروم نیازمندان، رنجدیدگان و از کارافتادگان بیندیش."
آنگاه این سخن را با دستورویژهای که دربارهی آنها صادرمیکند، تکمیلمیسازد، میفرماید:
"باید شخص خودت بدون هر واسطهیدیگری وضع آنها را در سراسر کشوراسلام زیرنظر بگیری و بهطور مداوم به آنها سرکشی کنی تا مشکلاتشان با سرپنجهی عدالت گشودهشود."
برای اینکه محرومان و ستمدیدگان بر اثر دخالت اطرافیان، حاجبان، دربانان و واسطهها زیر دست و پا نمانند و فریادهایشان مستقیماً به گوش رهبران برسد، به مالک چنین دستور میدهد:
"برای نیازمندان بخشی از اوقات خود را اختصاصده که فارغالبال از همهچیز به آنها بپردازی و در یکمجلسعمومی که درهای آن بهروی همه گشودهباشد، بنشین و تواضع را برای خدایی که آفرینندهی توست، پیشهکن و پاسداران و محافظان و اعوان و انصارت را دراین مجلس کنار بگذار تا در نهایت آزادی هرکس هرسخنی دارد، بدون ترس و وحشت و خالی از لکنت، بیانکند، چرا که من از رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله) شنیدم که در مواطن متعددی این سخن را تکرارفرمود: امتی که حقضعیفان را با صراحت از زورمندان نگیرد، هرگز روی پاکی به خود نخواهددید."
نه تنها در این فرمان که در وصیتها به فرزندانش و به همهی دوستانش، از بستر شهادت همین فریاد را میکشد.
در کجای تاریخجهان دیدهاید که پیشوایی فرماندارش را تنها بهخاطر شرکت در یک مجلسمیهمانیمجلل توبیخ و سرزنش کند که علی(ع) در نامهی عثمانبنحنیف فرمودهاست؟ آن هم تنها بهایندلیل که اغنیا برسر آن سفره حاضر بودند و گرسنگان محروم و ممنوع. کجا شنیدهاید که پیشوایی بدترین درد را برای یک زمامدار این بشمارد که او شب سیربخوابد و در اطرافش گرسنگان باشند و به فرماندارش بگوید:
و حسبک داء ان تبیت ببطنه و حولک اکباد تحن الی القد
علی(ع) در نهجالبلاغه ناراحتی شدید خود را از اینکه لشکریان بههنگام عبور از آبادیها مزاحم مردم شوند، اظهارمیدارد و بدونتوجه به سیاستهای معمول دنیا که به هنگام نیاز به ارتش، در برابر تندرویهای آنها اغماض روامیدارند، در نامهی شصتم خود دستورمیدهد که هر کدام از این لشکریان به هنگام عبور از شهرها و روستاها از هرگونه مزاحمت و غصب حقوق مردم و اموال آنها خودداریکنند، مگر آنکه بقدری مضطر و گرسنه باشند که جانشان بهخطر بیفتد که در این هنگام تنها به مقدار حفظ جان میتوانند استفادهکنند و مخصوصاً در این نامه تأکیدمیکند که من به دنبال لشکر در حرکتم، هرگونه شکایتی از آنها داشتهباشید به من برسانید تا اقدامکنم.
زندگیشخصی امیرمؤمنان که در لابلای سطور نهجالبلاغه بهروشنی ترسیمشده، خودالگویی است برای همهیکسانی که میخواهند راه و رسم همدردی با مستضعفان را دریابند، چرا که حضرتش همهجا با آنها و در کنار آنها است.
کوتاهسخن اینکه نهجالبلاغه حامی رنجدیدگان، پشتیبان مستضعفان، یار و غمخوار محرومان و دشمنسرسخت ظالمان و ستمگران و مستکبران است. بههمین دلیل یکی از مهمترین شرایطی را که برای فرماندهان لشکر ضروری میشمرد آن است که در برابر زورمندان، قوی و محکم و در برابر ضعیفان مهربان و ملایم باشند. "ویراف بالضعفاء وینبو علی الاقویا".1
3. نهجالبلاغه و آزادی
میدانیم یکی از مهمترین هدفهای انسانی پیامبران،آزادساختن انسانها از زنجیرهایاسارت است که به مقتضای "ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم"2 در سطحیوسیع و گسترده انجاممیگیرد. در نهجالبلاغه این برنامهی اساسی پیامبران به عالیترین وجه تعقیبشده و آزادی انسانها از اسارت در ابعاد مختلف آن مورد توجهدقیق قرارگرفتهاست؛ آزادی از زنجیر ستمگرانخودکامه که همواره مردم محروم و زحمتکش را آزار میدادهاست؛ آزادی از زنجیر اسارت جهل و بیخبری که سرچشمهیجسارت خودکامگان و توانایی آنها بر ادامهی ظلمها و ستمهاست؛ آزادی از زنجیر هوا و هوس، حرص و آز، شهوت و کبر، غرور و نخوت و سایر رذایلاخلاقی که بدتر از هر زنجیر اسارت دیگری است و مبارزه در راه آن در منطق اسلام "جهاداکبر" شناختهشدهاست.
مخصوصاً در خطبهها، نامهها و کلماتقصار همهجا روی مسألهی جهادبانفس آنچنان تأکیدشده که در کمتر موضوعی اینچنین تأکیدشدهاست و برخلاف آنچه بعضی میپندارند، اینگونه خطبهها و کلمات تنها یک بحث اخلاقی را تعقیبنمیکند بلکه مستقیماً با موضعگیریهایاجتماعی در برخورد با مسائل سر و کار دارد، چراکه میبینیم انگیزهی بسیاری از شکستها، عقبگردها، توطئهها و نابسامانیها و هرج و مرجهایاجتماعی همان نقطهضعفهایاخلاقی، همچون خودمحوری، حسادت، خودخواهی، انحصارطلبی، کبر و غرور و خودبینی و خودپسندی است.
4. نهجالبلاغه، منادی عدالتاجتماعی
در دنیایی که ظلم و جور و تبعیض و بی عدالتی همهجا را فراگرفتهاست و ظالمان مکیدن خونمظلومان را برای خود افتخارمیدانند، هر نغمهی عدالتخواهی که برخیزد، گیرا و جذاب و امیدانگیز است تا چهرسد بهاینکه طرحی همهجانبه در زمینهی برقرارساختن عدل و داد در همهی ابعادش ارائهشود.
درخشندگی نهجالبلاغه نیز یک دلیلش همین است که همهجا منادی عدالت و حمایت از مظلومان و ستمدیدگان و پیکار با ظالمان و ستمگران است.
نام پرافتخار علی(ع) همهجا یادآور اصول عدالت و دادگری است و نام پرابهت نهجالبلاغه تنظیم خطوط آن را در خاطرهها مجسممیکند،چراکه در خطبهها، نامهها و کلماتقصار آن به هر مناسبت سخن از حمایت از مظلومان و پیکار با ستمپیشگان بهمیان آمدهاست.
بنابراین جای تعجب نیست که در محیط پر ظلم و فساد دنیایکنونی، نهجالبلاغه مرامنامه و آییننامهی مستضعفان را تشکیلدهد و آنها همواره چون تشنگان گرد این چشمهیزلال عدالتپرور جمعشوند.
5. جامعیت نهجالبلاغه
یکیدیگر از علل جاذبهینیرومند نهجالبلاغه آن است که در هرمیدانی گام مینهد، چنان حقسخن را اداء میکند و دقایق را موبهمو شرحمیدهد که گویی گویندهی آن تمامی عمر را به بحث و بررسی روی همان موضوع مشغولبوده و تخصصش منحصراً همان است.
هنگامی که امام خطبهای در زمینهی توحید آغازمیکند و به شرح اسماء و صفات جمال و جلال خدا میپردازد، چهرهی یک فیلسوفبزرگالهی در نظر انسان مجسممیگردد که سالیان دراز همهوقت سخن از توحید گفته و درّهای گرانبها در این زمینه سفته و غیر از آن گفتاری نداشتهاست؛ فیلسوفی که نه به سوی "تجسم" گامبرمیدارد و نه به سوی "تعطیلصفات"، و آنچنان خدا را معرفیمیکند که انسان با چشمدل او را همهجا، در آسمانها، در زمین و درونجانخود حاضر میبیند، بهگونهای که روحش سرشار از انوار معرفتالهی میگردد.
اما همین که نهجالبلاغه را ورق میزنیم، ناگاه چشم ما روی خطبهی "جهاد" متوقفمیگردد که ضمن آن، فرماندهشجاع و دلاوری را میبینیم که لباسرزم بهتن کرده و دقیقترین دستورها و تاکتیکهای جنگی را برای افسران و لشکریان خود تشریحمیکند، آنچنان که گویی در تمام عمر جز با میدانجنگ و فنوننبرد سر و کار نداشتهاست.
نهجالبلاغه را ورق میزنیم و امام را بر کرسیحکومت و رهبریامت میبینیم که آیینکشورداری را برای استانداران و فرمانداران خود شرحمیدهد و رموز انحطاط و اوجگرفتن تمدنها، سرنوشت اقوام ظالم و ستمگر و راهوصول بهیک آرامش اجتماعی و سیاسی و نظامی را با پختهترین عبارات بیانمیکند، آنچنان که گویی در سرتاسرعمر کاری جز حکومتکردن نداشتهاست.
دگربار آنرا ورق میزنیم و امام را برمسند درس اخلاق و تهذیبنفوس و تربیت ارواح و افکار میبینیم که مرد وارستهای بهنام "همام" از او تقاضای درس جدیدی در زمینهی صفاتپرهیزگاران کرده و آنچنان تشنهاست که با یکی دو پیمانه سیراب نمیگردد. دراینجا امام منافذچشمههای دانشسرشار خویش را بر روی او میگشاید و آنچنان درس پارسایی و وارستگی و پرهیزگاری به او میدهد و حدود یکصد صفت از صفات پرهیزگاران را در عباراتی محکم، عمیق و نافذ برای سالکانراهحق برمیشمرد که گویی قرنها برهمین مسند و همین جایگاه به ارشادخلق و تربیتنفوس و تدریساخلاق مشغولبودهاست، چندان که سؤالکننده "همام" پساز شنیدن اینگفتار، صیحهایمیزند و نقش بر زمین میشود. اینگونه نفوذ سخن چیزی است که در تاریخ سابقه ندارد.
بهراستی این صحنههای مختلف نهجالبلاغه که هرکدام در نوعخود بی نظیر است، از اعجاب انگیزترین ویژگیهای این کتاببزرگ محسوبمیشود.
کوتاهسخن اینکه نهجالبلاغه کتابی است برای امروز و فردا و فرداهایدیگر، برایاین نسل و همهی نسلهای آینده، اثری است:
به درخشندگی آفتاب
به لطافت گل
به قاطعیت صاعقه
به غرّندگی طوفان
به توفندگی امواجدریا
و ... به بلندی ستارگان دوردست در آسمانها.