سیماى على (ع) در آیینه نهج البلاغه
علیرضا تاجریان
نهج البلاغه کتابی است ارزشمند که در تمام کلمات و سطور و صفحات آن، فصاحت و بلاغت، شیوایی الفاظ و حلاوت و جذابیتی خاص به چشم می خورد. به جرات می توان گفت که بعد از کلام خدا و پیغمبر خدا (ص) هیچ کلامی را پیدا نمی کنیم که تا این اندازه جذاب و با حلاوت و در عین حال لطیف باشد. نیک می دانیم که هر صاحب قلم و نویسنده و شاعری در کتاب خود، شخصیت، افکار و روحیات و طرز تفکر و اخلاق خود را منعکس می کند، حضرت علی (ع) هر گاه در هر موضوعی در نهج البلاغه سخن می گوید، سخن او در نهایت کمال است. در واقع نهج البلاغه همچون شخصیت علی (ع) چند بعدی است. حال اگر سیمای علی (ع) را در نهج البلاغه بنگریم، بیشتر با شخصیت والایی حضرت علی (ع) آشنا خواهیم شد. بنابراین در این نوشتار قصد داریم، سیمای امام علی (ع) را در آیینه نهج البلاغه بنگریم.
علی (ع) از دوران کودکی اش سخن می گوید:حضرت علی (ع) در خطبه 192 نهج البلاغه این چنین، از دوران کودکی اش سخن می گوید: «من در خردسالی، بزرگان عرب را به خاک افکندم و شجاعان دو قبیله معروف «ربیعه» و «مضر» را در هم شکستم! شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا (ص) در خویشاوندی نزدیک در مقام و منزلت ویژه می دانید. پیامبر مرا در اتاق خویش می نشاند. در حالی که کودکی بودم مرا در آغوش خود می گرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید بدنش را به بدن می چسباند و بوی پاکیزه او را استثمام می کردم و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم می گذارد، هرگز دروغی در گفتار من و اشتباهی در کردارم نیافت. از همان لحظه ای که پیامبر (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته خود (جبرئیل) را مامور تربیت پیامبر (ص) کرد تا شب و روز، او را به راه های بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند و من همواره با پیامبر بودم و چونان فرزند که همواره با مادر است. پیامبر (ص) هر روز نشانه تازه ای از اخلاق نیکو را برایم آشکار می فرمود و به من فرمان می داد که به او اقتدا نمایم. پیامبر چند ماه از سال را در غار حرا می گذارند، تنها من او را مشاهده می کردم و کسی جز من او را نمی دید، در آن روزها، در هیچ خانه ای اسلام راه نیافت جز خانه رسول خدا (ص) که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم. من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را می بوییدم. من هنگامی که وحی بر پیامبر (ص) فرود می آمد، ناله شیطان را شنیدم، گفتم: ای رسول خدا! این ناله کیست؟ گفت: شیطان است که از پرستش خویش مایوس گردید و فرمود: علی! تو آنچه را من می شنوم، می شنوی و آنچه را که من می بینم، می بینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خدا می روی.»
ویژگی های امام علی (ع) از زبان خود
حضرت علی (ع) در خطبه های زیادی از ویژگی های خود سخن به میان آورده است، ما تنها به چند خطبه در این خصوص اشاره می کنیم؛ حضرت در خطبه 4 نهج البلاغه می فرمایند: «من برای واداشتن شما به راه های حق، که در میان جاده ای گمراه کننده بود، به پا خاستم در حالی که سرگردان بودید و راهنمایی نداشتید، تشنه کام هر چه زمین را می کندید قطره آبی نمی یافتید، امروز زبان بسته را به سخن می آورم، دور باد رای کسی که با من مخالفت کند! از روزی که حق به من نشان داده شد. هرگز در آن شک و تردید نکردم! کناره گیری من چونان حضرت موسی (ع) برابر ساحران است که بر خویش بینماک نبود، ترس او برای این بود که مبادا جاهلان پیروز شده و دولت گمراهان حاکم گردد. امروز ما و شما بر سر دو راهی حق و باطل قرار داریم، آن کس که به وجود آب اطمینان دارد تشنه نمی ماند.»
در خطبه 16 نهج البلاغه، حضرت علی (ع) از فضایل اخلاقی خود، سخن به میان می آورد: «به خدا سوگند! کلمه ای از حق را نپوشاندم؛ هیچ گاه دروغی نگفته ام؛ از روز نخست، به این مقام خلافت و چنین روزی خبر داده شدم، آگاه باشید! همانا گناهان چون مرکب های بدرفتارند که سواران خود (گناهکاران) را عنان رها شده در آتش دوزخ می اندازند. آگاه باشید، همانا تقوا، چونان مرکب های فرمانبرداری است که سواران خود را عنان بر دست، وارد بهشت جاویدان می کنند. حق و باطل همیشه در پیکارند و برای هر کدام طرفدارانی است. اگر باطل پیروز شود، جای شگفتی نیست، از دیرباز چنین بوده و اگر طرفداران حق اندکند، چه بسا روزی فراوان گردند و پیروز شوند، اما کمتر اتفاق می افتد که چیز رفته باز گردد.»
امام علی (ع) در خطبه 33 نهج البلاغه، به ویژگی های نظامی و اخلاقی خود اشاره دارند: «به خدا سوگند! من از پیشتازان لشکر اسلام بودم تا آنجا که صفوف کفر و شرک تار و مار شد. هرگز ناتوان نشدم و نترسیدم، هم اکنون نیز همان راه را می روم، پرده باطل را می شکافم تا حق را از پهلوی آن بیرون آورم.»
حضرت در خطبه 37، از ویژگی ها و فضایل ممتاز خود سخن به میان می آورد که باعث می شود حضرت در مقابل تمام مشکلات و سختی ها ایستادگی کنند؛ «آنگاه که همه از ترس سست شده، کنار کشیدند، من قیام کردم، و آن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به میدان آمدم، و آن زمان که همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و آن وقت که همه باز ایستادند من با راهنمایی نور خدا به راه افتادم، در مقام حرف و شعار صدایم از همه آهسته تر بود اما در عمل برتر و پیشتاز بودم. زمام امور را به دست گرفتم و جلوتر از همه پرواز کردم، پاداش سبقت در فضیلت ها را بردم، همانند کوهی که تندبادها آن را به حرکت در نمی آورد و طوفان ها آن را از جای بر نمی کند، کسی نمی توانست عیبی در من بیابد و سخن چینی، جای عیب جویی در من نمی یافت. ذلیل ترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را باز گردانم و نیرومند در نظر من پست و ناتوان است تا حق را از او باز ستانم.»
در خطبه 78 نهج البلاغه، حضرت علی (ع) از ویژگی هایی سخن به میان می آورد که مردم عادی حتی امکان وهم و گمان خود را نیز نمی توانند در آن ویژگی ها به کار گیرند؛ «مردم! عذرخواهی کنید از کسی که دلیلی بر علیه او ندارید، و آن کس من می باشم. مگر من در میان شما بر اساس ثقل اکبر «که قرآن است» عمل نکردم؟ و ثقل اصغر «عترت پیامبر (ص)» را در میان شما باقی نگذاردم؟ مگر من پرچم ایمان را در بین شما استوار نساختم؟ و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهیتان ندادم؟ مگر پیراهن عافیت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم؟ و نیکی ها را با اعمال و گفتار خود در میان شما رواج ندادم؟ و ملکات اخلاق انسانی را به شما نشان ندادم؟ پس وهم و گمان خود را در آنجا که چشم دل، ژرفای آن را مشاهده نمی کند و فکرتان توانایی تاختن در آن راه را ندارد، به کار نگیرید.»
در خطبه 93 نهج البلاغه نیز حضرت از ویژگی های علمی و سیاسی خود، سخن می گویند: «پس از حمد و ستایش پروردگار: ای مردم! من بودم که چشم فتنه را کندم و جز من هیچ کس جرات چنین کاری را نداشت، آنگاه که امواج سیاهی ها بالا گرفت و به آخرین درجه شدت خود رسید. پس از من بپرسید پیش از آن که مرا نیابید. سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، نمی پرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت می گذرد و نه از گروهی که صد نفر را هدایت یا گمراه می سازد، جز آن که شما را آگاه می سازم و پاسخ می دهم و از آن که مردم را بدان می خواند و آن که رهبریشان می کند و آن که آنان را می راند و آنجا که فرود می آیند و آنجا که بار گشایند و آن که از آنها کشته شود و آن که بمیرد، خبر می دهم. آن روز که مرا از دست دادید و نگرانی ها و مشکلات بر شما باریدن گرفت بسیاری از پرسش کنندگان به حیرت فرو رفته می گویند، سرانجام چه خواهد شد؟ که گروه بسیاری از پرسش شوندگان از پاسخ دادن فرو مانند.»
حضرت علی (ع)، الگوی کامل ایمان است و حضرت خود می گوید: «و همانا من از کسانی هستم که در راه خدا از هیچ سرزنشی نمی ترسند، کسانی که سیمای آنها سیمای صدیقان و سخنانشان، سخنان نیکان است، شب زنده داران و روشنی بخشنان روزند، به دامن قرآن پناه برده سنت های خدا و رسولش را زنده می کنند، نه تکبر و خودپسندی دارند و نه بر کسی برتری می جویند، نه خیانتکارند و نه در زمین فساد می کنند، قلب هایشان در بهشت، و پیکرهایشان سرگرم اعمال پسندیده است.»
مظلومیت و تنهایی امام علی (ع)
در خطبه 6 نهج البلاغه، حضرت از تنهایی و مظلومیت خود سخن به میان می آورند؛ در سال 36 هجری در شهر مدینه آن گاه که از امام خواستند طلحه و زبیر را تعقیب نکند، فرمودند: «به خدا سوگند! از آگاهی لازمی برخوردارم و هرگز غافلگیر نمی شوم، که دشمنان ناگهان مرا محاصره کننده و با نیرنگ دستگیرم نمایند.
من همواره با یاری انسان حق طلب، بر سر آن کس می کوبم که از حق روی گردان است، و با یاری فرمانبر مطیع، نافرمان اهل تردید را درهم می شکنم، تا آن روز که دوران زندگی من به سر آید. پس، سوگند به خدا! من همواره از حق خویش محروم ماندم، و از هنگام وفات پیامبر (ص) تا امر حق مرا از من باز داشته و به دیگری اختصاص دادند.»
امام علی (ع) در خطبه 26 نهج البلاغه در حالی از مظلومیت و تنهایی خود سخن می گویند که آن چنان به حضرت سخت می گذرد که در این خطبه می توانیم به خوبی مظلومیت و تنهایی امیرالمومنین علی (ع) را مشاهده کنیم؛ «پس از وفات پیامبر (ص) و بی وفایی یاران، به اطراف خود نگاه کرده یاوری جز اهل بیت خود ندیدم، «که اگر مرا یاری کنند، کشته خواهند شد» پس به مرگ آنان رضایت ندادم. چشم پر از خار و خاشاک را ناچار فرو بستم و با گلویی که استخوان شکسته در آن گیر کرده بود جام تلخ حوادث را نوشیدم و خشم خویش فرو خوردم و بر نوشیدن جام تلخ تر از گیاه حنظل، شکیبایی نموم.»
در خطبه 27 نهج البلاغه، مظلومیت و تنهایی علی (ع) به اندازه ای است که حضرت زبان به شکوه ازمردم کوفه می گشایند؛ «ای مرد نمایان نامرد! ای کودک صفتان بی خرد که عقل های شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد! چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی دیدم و هرگز نمی شناختم! شناسایی شما- سوگند به خدا- که جز پشیمانی حاصلی نداشت، و اندوهی غم بار سرانجام آن شد. خدا شما را بکشد که دل جرعه به من نوشاندید، و با نافرمانی و ذلت پذیری، رای و تدبیر مرا تباه کردید، تا آنجا که قریش در حق من گفت: «بی تردید پسر ابی طالب مردی دلیر است، ولی دانش نظامی ندارد.
خدا پدرشان را مزد دهد، آیا یکی از آنها تجربه های جنگی سخت و دشوار مرا دارد؟ یا در پیکار توانست از من پیشی بگیرد؟ هنوز بیست سال نداشتم، که در میدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشته ام. اما دریغ، آن کس که فرمانش را اجرا نکنند، رایی نخواهد داشت.» مظلومیت و تنهایی امام علی (ع)، بیش از اینها است، همین که امام خیانت های مردم کوفه را می بنید، خود بزرگترین ظلم در حق علی (ع) است و این چنین است که حضرت در خطبه 69 نهج البلاغه ، در سال 69 هجری پس از شنیدن غارت گری های فرماندهان معاویه در «عین التمر» در نکوهش کوفیان می فرمایند: «چه مقدار با شما کوفیان مدار کنم؟ چونان مدارا کردن با شتران نو باری که از سنگینی بار، پشتشان زخم شده است، و مانند وصله زدن جامعه فرسوده ای که هر گاه از جانبی آن را بدوزند، از سوی دیگر پاره می گردد. هر گاه دسته ای از مهاجمان شام به شما یورش آورند، هر کدام از شما به خانه رفته، درب خانه را می بندید، و چون سوسمار در سوارخ خود می خزید، و چون کفتار در لانه می آرمید. سوگند به خدا! ذلیل است آن کس که شما یاری دهندگان او باشید، کسی که با شما تیراندازی کند، گویا تیری بدون پیکان رها ساخته است. به خدا سوگند شما در خانه ها فراوان، و زیر پرچم های میدان نبرد اندکید و من می دانم که چگونه باید شما را اصلاح و کجی های شما را راست کرد؛ اما اصلاح شما را با فاسد کردن روح خویش جایز نمی دانم. خدا بر پیشانی شما داغ ذلت بگذارد و بهره شما را اندک شمارد. شما آنگونه که باطل را می شناسید از حق آگاهی ندارید و در نابودی باطل تلاش نمی کنید، آن گونه که در نابودی حق کوشش دارید.
حضرت در خطبه ای دیگر خطاب به مردم کوفه، از تنهایی و مظلومیت خود سخن می گویند و از اهل کوفه شکایت دارند؛ «ای اهل کوفه! گرفتار شما شده ام که سه چیز دارید و دو چیز ندارید: کرهایی با گوش های شنوا، گنگ هایی با زبان گویا، کورانی با چشمهای بینا. نه در روز جنگ از چونان شتران دور مانده از ساربان می باشد، که اگر از سویی جمع آوری شوند از دیگر سو، پراکنده می گردند. به خدا سوگند، می بینم که اگر جنگ سخت شود و آتش آن شعله گیرد و گرمی آن سوزان، پسر ابوطالب را رها می کنید و مانند جدا شدن زن حامله پس از زایمان از فرزندش، هر یک به سویی می گریزید، و من در پی آن نشانه ها روانم که پروردگارم مرا رهنمون شده و آن راه را می روم که رسول خدا (ص) گشوده، و همانا من به راه روشن حق گام به گام ره می سپارم.»
مظلومیت امام علی (ع) در خلافت شاید بیش از همه ظلم هایی که در حق آن حضرت روا شد، به چشم می آید؛ آن حضرت در نامه 62 نهج البلاغه به خوبی به مظلومیت خود در خلافت اشاره دارند؛ «پس از یاد خدا و درود! خداوند سبحان محمد (ص) را فرستاد در بیم دهنده جهانیان و گواه پیامبران پیش از خود باشد. آنگاه که پیامبر (ص) به سوی خدا رفت، مسلمانان پس از وی در کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند، سوگند به خدا! نه در فکرم می گذشت و نه در خاطرم می آمد که عرب، خلافت را پس از رسول خدا از اهل بیت او بگرداند، یا مرا پس از وی از عهده دار شدن حکومت باز دارند، تنها چیزی که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود که بااو بیعت کردند. من دست باز کشیدم، تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته، می خواهند دین محمد (ص) را نابود سازند، پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنه ای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم، که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شماست، که کالای چند روزه دنیاست و به زودی ایام آن می گذرد چنان که سراب ناپدید شود، یا چونان پاره های ابر که زود پراکنده می گردد. پس در میان آن آشوب و غوغا بپاخاستم تا آن که باطل از میان رفت و دین استقرار یافته، آرام شد.»
فلسفه سکوت حضرت علی (ع)
برای همه ما شاید این پرسش پیش آمده باشد که چرا حضرت علی (ع) در مقابل حقی، که از آن محروم شدند، سال ها سکوت کردند؟ امام علی (ع) در خطبه 5 نهج البلاغه به این پرسش ما و به فلسفه سکوت خویش پاسخ داده اند؛ «در شرایطی قرار دارم که اگر سخن بگویم. می گویند بر حکومت حریض است، و اگر خاموش باشم، می گویند: از مرگ ترسید!! هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگ ها و حوادث ناگوار؟! سوگند به خدا، انس و علاقه فرزند ابیطالب به مرگ در راه خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بیشتر است! این که سکوت برگزیدم، از علوم و حوادث پنهانی آگاهی دارم که اگر باز گویم مضطرب می گردید، چون لرزیدن ریسمان در چاه های عمیق!.»
حضرت علی (ع) همچنین در خطبه 74 نهج البلاغه نیز می فرمایند: «همانا می دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا! به آنچه انجام داده اید گردن می نهم، تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو براه باشد، و از هم نباشد، و جز من به دیگر ستم نشود، و پاداش این گذشت و سکوت و فضیلت را از خدا انتظار دارم، و از آن همه زر و زیوری که به دنبال آن حرکت می کنید، پرهیز می کنم»
بیعت با حضرت علی (ع)
چرا حضرت علی (ع) بعد از آن همه ظلم هایی که در حق او روا شد، باز بیعت را پذیرفتند؟ این سئوالی که برای بسیاری از مردم بی پاسخ مانده است. اما حضرت علی (ع) در خطبه 3 نهج البلاغه به این پرسش پاسخ داده اند. حضرت روز بیعت را این چنین وصف می کنند؛ «روز بیعت، فراوانی مردم چون یال های پر پشت کفتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آن که نزدیک بود حسن و حسین (ع) لگدمال گردند، و ردای من از دو طرف پاره شد. مردم چون گله های انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند. اما آنگاه که به پاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعی پیمان شکستند و گروهی از اطاعت من سرباز زده از دین خارج شدند، و برخی از اطاعت حق سربرتافتند، گویا نشنیده بودند سخن خدای سبحان را که می فرماید: «سرای آخرت را برای کسانی برگزیدم که خواهان سرکشی و فساد در زمین نباشند و آینده از آن پرهیزکاران است.» آری! به خدا آن را خوب شنیده و حفظ کرده بودند، اما دنیا در دیده آنها زیبا نمود، و زیور آن چشم هایشان را خیره کرد.
سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود، و یاران حجت را بر من تمام نمی کردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می ساختم، و آخر خلافت را به کاسه اول آن سیراب می کردم. آنگاه می دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر است.»
دنیا در نگاه امام علی (ع) و روش برخورد آن حضرت با دنیا
ضرار بن ضمره ضبایی، از یان امام علی (ع) به شام رفت، بر معاویه وارد شد. معاویه از او خواست از حالات امام بگوید، گفت: علی (ع) را در حالی دیدم که شب، پرده های خود را افکنده بود، و او در محراب ایستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزیده به خود می پیچید، و محزون می گریست و می گفت: ای دنیا!! ای دنیای حرام! از من دور شو، آیا برای من خودنمایی می کنی؟ یا شیفته من شده ای تا روزی در دل من جای گیری؟ هرگز مبادا! غیر مرا بفریب، که مرا در تو هیچ نیازی نیست، تو را سه طلاقه کرده ام، تا بازگشتی نباشد، دوران زندگانی تو کوتاه، ارزش تو اندک، و آرزوی تو پست است. آه از توشه اندک، و درازی راه، و دوری منزل، و عظمت روز قیامت!.
نگاه حضرت علی (ع) به دنیا، به گونه ای دیگر است و روش برخورد آن حضرت با دنیا در نوع خود بی نظیر است.
امام علی (ع) در خطبه 52 نهج البلاغه این چنین دنیا را تعریف می کنند؛ «آگاه باشید! گویا دنیا پایان یافته، و وداع خویش را اعلام داشته است، خوبی هایش ناشناخته مانده به سرعت پشت کرده می گذرد، ساکنان خود را به سوی نابود شدن می کشاند، و همسایگان را به سوی مرگ می راند. آنچه از دنیا شیرین بود تلخ شده و آنچه ساف و زلال بود تیرگی پذیرفت و بیش از ته مانده ظرف آب ریخته شده از آن باقی نمانده است، یا جرعه ای آب، که با آن عطش تشنگان دنیا فرو نخواهد نشست.
ای بندگان خدا! از سرایی کوچ کنید که سرانجام آن نابودی است، مبادا آرزوها بر شما چیره گردد، مپندارید که عمر طولانی خواهید داشت!»
حضرت در خطبه 32 نهج البلاغه، روش برخورد با دنیا را این چنین شرح می دهند؛ «ای مردم! باید دنیای حرام در چشمانتان از پر کاه خشکیده و تفاله های قیچی شده دام داران، بی ارزش تر باشد. از پیشینیان خود پند گیرید، پیش از آن که آیندگان از شما پند گیرند، این دنیای فاسد نکوهش شده را رها کنید، زیرا مشتاقان شیفته تر از شما را رها کرد.»
امیر المومنین علی (ع) در خطبه 45 نهج البلاغه نیز در برخورد با دنیا، این چنین توصیه می فرمایند: «دنیا خانه آرزوهایی است که زود نابود می شود و کوچ کردن از وطن حتمی است. دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت به سوی خواهانش می رود و بیننده را می فریبد، سعی کنید با بهترین زاد و توشه از آن کوچ کنید و بیش از کفاف و نیاز خود از آن نخواهید و بیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید.»
توصیه امام علی (ع) در خطبه 63 نهج البلاغه، در برخورد با دنیا، شنیدنی است؛ «آگاه باشید! دنیا خانه ای است که کسی در آن ایمنی ندارد، جز آنکه به جمع آوری توشه آخرت پردازد و از کارهای دنیایی کسی نجات نمی یابد.
مردم به وسیله دنیا آزمایش می شوند؛ پس هر چیزی از دنیا را که برای دنیا به دست آورند، از کفشان بیرون می رود و بر آن محاسبه خواهند شد و آنچه را که در دنیا برای آخرت تهیه کردند به آن خواهند رسید، و با آن خواهند ماند. دنیا در نظر خردمندان، چونان سایه ای است که هنوز گسترش نیافته، کوتاه می گردد، و هنوز فزونی نیافته کاهش می یابد.»
امام علی (ع)، مظهر عدل و عدالت
حضرت علی (ع)، بدون شک مظهر عدل و عدالت بر روی زمین است. آن حضرت برای اجرای عدالت از هیچ کوشش دریغ نمی کردند. چه نیکوست که عدل و عدالت امام علی (ع) را از زبان خود آن حضرت در نهج البلاغه به نظاره بنشینیم؛ در خطبه 126 نهج البلاغه می خوانیم که پس از وفات پیامبر (ص) عده ای به امام می گویند که : مردم به دنیا دل بستهاند، معاویه با هدایا و پولهای فراوان آنها را جذب میکند شما هم از اموال عمومی به اشراف عرب و بزرگان قریش ببخش و از تقسیم مساوی بیت المال دست بردار، تا به تو گرایش پیدا کنند.
حضرت در جواب چنین میفرمایند: «آیا به من دستور میدهید برای پیروزی خود، از جور و ستم درباره امت اسلامی که بر آنها ولایت دارم،استفاده کنم؟ به خدا سوگند! تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پی هم طلوع و غروب میکنند هرگز چنین کاری نخواهم کرد! اگر این اموال از خودم بود به گونهای مساوی در میان مردم تقسیم میکردم تا چه رسد که جزو اموال خداست! آگاه باشید! بخشیدن مال به آنها که استحقاق ندارند، زیاده روی واسراف است، ممکن است در دنیا مقام بخشنده آن را بالا برد، اما در آخرت پست خواهد کرد. در میان مردم ممکن است گرامیاش بدارند، اما در پیشگاه خدا خوار و ذلیل است. کسی مالش را در راهی که خدا اجاز نفرمود مصرف نکرد و به غیر اهل آن نپرداخت جز آن که خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود، و دوستی آنها را متوجه دیگری ساخت. پس اگر روزی بلغزد و محتاج کمک آنان گردد، بدترین رفیق و سرزنش کننده ترین دوست خواهند بود.»
حضرت در خطبه 15 نهج البلاغه در خصوص اجرای عدالت می فرمایند: «به خدا سوگند! بیت المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز می گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمل ستم برای او سخت تر است.»
عدالت علی (ع) به گونه ای است که از امتیازدهی به برادر فقیر خود نیز پرهیز می نماید و حتی با او به شدت برخورد می کند. چه نیکوست که عدالت را در خطبه 224 نهج البلاغه از زبان آن حضرت بشنویم: «به خدا سوگند! برادرم عقیل را دیدم که به شدت تهیدست شده و از من درخواست داشت تا یک من از گندمهای بیت المال را به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از گرسنگی دارای موهای ژولیده، و رنگشان تیره شده، گویا با نیل رنگ شده بودند. پی در پی مرا دیدار و درخواست خود را تکرار میکرد. چون به گفتههای او گوش دادم، پنداشت که دین خود را به او واگذار میکنم، و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست بر میدارم. روزی آهنی را در آتش گداخته، به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم، پس چونان بیمار از درد فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: ای عقیل! گریه کنندگان بر تو بگریند، از حرارت آهنی مینالنی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است؟، اما مرا به آتش دوزخی میخوانی که خدای جبارش با خشم خود، آن را گداخته است؟ تو از حرارت ناچیز مینالی و من از حرارت آتش الهی ننالم؟ و از این حادثه شگفت آورتر اینکه شب هنگام کسی به دیدار ما آمد، و ظرفی سر پوشیده پر از حلوا داشت، معجونی در آن ظرف بود، چنان از آن متنفر شدم که گویا آن را با آب دهان مار سمی، یا قی کرده آن مخلوط کردند! به او گفتم، هدیه است؟ یا زکات یا صدقه؟ که این دو بر ما اهل بیت پیامبر (ص) حرام است، گفت: نه، زکات است نه صدقه، بلکه هدیه است.
گفتم: زنان بچه مرده بر تو بگریند. آیا از راه دین وارد شدی که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده، یا جن زده شدی؟ یا هذیان میگویی؟
به خدا سوگند! اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از مورچهای ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد! و همانا این دنیای آلوده شما نزد من! از برگ جویده شده دهان ملخ پست تر است! علی را با نعمتهای فناپذیر و لذتهای ناپایدار چه کار؟!. به خدا پناه می بریم از خفتن عقل و زشتی لغزشها، و از او یاری می جوییم.»
بنابراین عدالت علی (ع) به گونهای است که در آن رابطه فامیلی جایگاهی ندارد و آن حضرت به شدت با بیعدالتی مقابله میکند چنانکه حضرت به مامور جمع آوری مالیات سفارش می کند که به هر منطقه ای رفتی، به خانه کسی وارد نشو در کنار چشمه آبی مسکن کن، زیرا مهمان شدن تو ممکن است در گرفتن مالیات از مردم اثر بگیرد.
آگاهی ژرف و علم بی پایان امام علی (ع)
امام علی (ع) از علومی آگاهی داشتند که هیچ بشری بعد از آن حضرت نتوانسته است به آن علوم دست یابد. شاید اگر این موضوع را از زبان آن حضرت بشنویم، بهتر بتوانیم با علم بی پایان علی (ع) آشنا شویم؛ حضرت در خطبه 175 نهج البلاغه می فرمایند: «سوگند به خدا! اگر بخواهم می توانم هر کدام از شما را از آغاز و پایان کارش و از تمام شئون زندگی، آگاه سازم، اما از آن می ترسم که با این گونه خبرها نسبت به رسول خدا (ص) کافر شوید، آگاه باشید! که من ای اسرار گرانبها را به یاران رازدار و مورد اطمینان خود می سپارم. سوگند به خدایی که محمد (ص) را به حق برانگیخت، و او را برگزید، جز به راستی سخن نگویم. پیامبر اسلام (ص) همه اطلاعات را به من سپرده است و از محل هلاکت آن کس که هلاک می شود و جای نجات کسی که نجات می یابد و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است. هیچ حادثه ای بر من نگذشت، جز آن که در گوشم نجوا کرد و مرا مطلع ساخت.
ای مردم! سوگند به خدا من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی کنم مگر آن که پیش از آن، خود عمل کرده ام و از معصیتی شما را باز نمی دارم، جز آن که پیش از آن، ترک گفته ام.»
آن حضرت همچنین در خطبه 189 نهج البلاغه می فرمایند: «ای مردم! بیش از آن که مرا نیابید، آنچه می خواهید از من بپرسید، که من راههای آسمان را بهتر از راه های زمین می شناسم. بپرسید قبل از آن که فتنه ها چونان شتری بی صاحب حرکت کند و مهار خود را پایمال نماید و مردم را بکوبد و بیازارد و عقل ها را سرگردان کند.»
قاطعیت امام علی (ع) در نبرد با منحرفان
امام علی (ع) در برخورد با منحرفان بسیار قاطع است. حضرت در خطبه 192 نهج البلاغه به این امر اشاره دارند؛ «آگاه باشید! خداوند مرا به جنگ با سرکشان تجاوز کار، پیمان شکنان و فسادکنندگان در زمین فرمان داد. با ناکثان پیمان شکن جنگیدم و با قاسطین تجاوز کار جهاد کردم و مارقین خارج شده از دین را خوار و زبون ساختم و رهبر خوارج (شیطان ردهه) بانگ صاعقه ای قلبش را به تپش آورد و سینه اش را لرزاند و کارش را ساخت. حال تنها اندکی از سرکشان و ستمگران باقی ماندند که اگر خداوند مرا باقی گذارد با حمله دیگری نابودشان خواهم کرد و حکومت حق را در سراسر کشور اسلامی پایدار خواهم کرد، جز مناطق پراکنده و دور دست.»
قاطعیت امام علی (ع) در نبرد با انحرافات به اندازه ای است که آن حضرت اجازه هیچ گونه افراط و تفریط پیروان را نسبت به شناخت خود نمی دهند. به عنوان مثال امام علی (ع)، فرقه «سبائیه» را که امیرالمومنین را خدا می پنداشتند، مجازات کرد. امام علی (ع) در خطبه 127 نهج البلاغه در همین خصوص می فرمایند: «به زودی، دو گروه نسبت به من هلاک می گردند: دوستی که افراد کند و به غیر حق کشانده شود و دشمنی که در کینه توزی با من زیاده روی کرده به راه باطل درآید، بهترین مردم نسبت به من، گروه میانه رو هستند، از آنها جدا نشوید، همواره با بزرگ ترین جمعیت ها باشید که دست خدا با جماعت است. از پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها بهره شیطان است. آن گونه که گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود. آگاه باشید! هر کس که مردم را به این شعار «تفرقه و جدایی» دعوت کند او را بکشید هر چند که زیر عمامه من باشد.»
امام علی (ع) و تحقق وحدت
امیرالمومنین علی (ع) تمام تلاش خود را برای تحقق وحدت امت اسلام به کار می گیرند. به عنوان مثال در نامه نامه 78 نهج البلاغه، حضرت در جواب نامه ابوموسی اشعری چنین می نویسند: «پس بدان در امت اسلام، هیچ کس همانند من وجود ندارد که به وحدت امت محمد و به انس گرفتن آنان به همدیگر، از من دلسوزتر باشد. من در این کار پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا می طلبم و به آنچه پیمان بستم وفا دارم، هر چند تو دگرگون شده و همانند روزی که از من جدا شدی نباشی.
همانا تیره روز، کسی است که از عقل و تجربه ای که نصیب او شده، محروم ماند، و من از آن کس که به باطل سخن گوید یا کاری را که خدا اصلاح کرده بر هم زند، بیزارم. آنچه را نمی دانی واگذار، زیرا مردان بدکردار با سخنانی نادرست به سوی تو خواهند شتافت.»
شکوه امام علی (ع) با پیامبر (ص)
در خطبه 70 نهج البلاغه می خوانیم که در سال 40 هجری که امیر المومنین علی (ع) در سحرگاه نوزدهم رمضان ضربت خورد، فرمود: «همان گونه که نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود، رسول خدا (ص) را دیدم، پس گفتم ای رسول خدا! از امت تو چه تلخی ها دیدم و از لجبازی و دشمنی آنها چه کشیدم!»
پیامبر (ص) فرمود:
«نفرینشان کن. گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد، و به جای من شخص بدی را بر آنها مسلط گرداند.»
نیایش امام علی (ع)
زمانی که در خطبه 78 نهج البلاغه، نیایش حضرت علی (ع) را با خدا مشاهده می کنیم، بسیار عجیب است که امام علی (ع) که معصوم است، از آنچه که بین خود و خدای خود روا نمی دارد، طلب بخشش می فرماید: «خدایا! از من درگذر آنچه را از من بدان داناتری، و اگر بار دیگر به آن باز گردم تو نیز به بخشایش باز گرد. خدایا! آنچه از اعمال نیکو که تصمیم گرفتم و انجام ندادم ببخشای. خدایا! ببخشای آنچه را که با زبان به تو نزدیک شدم، ولی با قلب آن را ترک کردم. خدایا! ببخشای نگاه های اشارت آمیز، و سخنان بی فایده، و خواسته های بی مورد دل و لغزش های زبان را.»