سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

از سخنان شهید دکتر شریعتی روحش شاد ویاد همیشه تاریخ گرامی باد - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی

عشق

میقترین و بهترین تعریف از عشق این است که :

عشق زاییده تنهایی است.... و تنهایی نیز زاییده عشق است...

تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد .... کسی در پیرامونش نباشد!

اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست!

برعکس کسی که چنین چنین اتصالی را در درونش احساس میکند...

و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛

در انبوه جمعیت نیز تنهاست ......

 

اخلاص
مولا علی (ع):

 

عبادت کنندگان سه دسته اند : گروهی خدا را از سر ترس می پرستند اینان عبادتشان عبادت بردگان است .
دسته ای خدا را برای رسیدن به ثواب پرستش می کنند که چنین عبادتی عبادت تاجر پیشگان و کاسب کاران است .
عده ای نیز خدا را از روی عشق و از سر محبت عبادت می کنند که چنین عبادتی عبادت احرار و آزادگان است .

دسته سوم عاشقان حقیقت و مومنین واقعی هستند. اینان در هر زمانی دنیا، راحتی، آرامش و بلکه زندگی و جان خود را بخاطر حق و مردم در خطر می افکنند.

 و شریعتی چه زیبا می گوید:

خدایا اخلاص، اخلاص، من می دانم ای خدا، می دانم که برای عشق زیستن و برای زیبایی و خیر مطلق بودن، چگونه آدمی را به مطلق می برد، چگونه اخلاص این وجود نسبی را، این موجود حقیقی را که مجموعه ای از احتیاج هاست و ضعف ها و انتظارها و ترس ها مطلق می کند، در برابر بیشمار جاذبه ها و دعوت ها و ضرر ها و خطرها و ترس ها و وسوسه ها و توسل ها و تقرب ها و تکیه گاه ها و امید ها و توفیق ها و شکست ها و شادی ها و غم های همه حقیر، که پیرامون وجود ما را احاطه کرده اند و دمادم ما را بر خود می لرزانند و همچون انبوهی از گرگ ها و روباه ها و کرکس ها و کرم ها بر مردار وجود ما ریخته اند، با یک خود خواهی عظیم انقلابی، که معجزه ذکر است و زاده کشف بندگی فروتنان خویشتن خدایی انسان است،  ناگهان عصیان می کند، عصانی که با انتخاب تسلیم مطلق به حقیقت مطلق فرا می رسد و از عمق فطرت شعله می کشد، سپس با تیغ بوداوار بی نیازی و بی پیوندی و تنهایی مجرد می شود و آنگاه از بودا هم فراتر می رود و با دو تازیانه نداشتن و نخواستن همه آن جانوران آدم خوار از پیرامون انسان بودن خویش می تارند و آنگاه آزاد، سبکبال، غسل کرده و طاهر، پاک و پارسا، خود شده و مجرد و رستگار، انسان شده و بی نیاز، به بلند ترین قله رفیع معراج تنهایی می رسد.


[ سخنان دکتر علی شریعتی ]

 

کسی را برایم بیافرین

پروردگار مهربان من، از دوزخ این بهشت رهایی ام بخش!

در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است و هر زمزمه ای بانگ عزایی و هر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی رنجزای گسترده ای. در هراس دم می زنم، در بیقراری زندگی می کنم و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است.

هیچ کس، هیچ چیز در اینجا “به خود” هیچ نیست.

“بودن من” بی مخاطب مانده است.

من در این بهشت، همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم.

“تو قلب بیگانه را می شناسی که خود در سرزمین وجود بیگانه بوده ای!”

کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم…

از وبلاگ  آری برادر ایچنین بود

 

پروردگارم، مهربان من

پروردگارم، مهربان من

از دوزخ این بهشت، رهایی ام بخش!
در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است، و هر زمزمه ای بانگ عزایی، و هر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی ...
در هراس دم می زنم، در بی قراری زندگی می کنم و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است. من در این بهشت ، همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم.
"تو قلب بیگانه را می شناسی ، که خود در سرزمین وجود بیگانه بودی"
"کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم"
دردم ، درد "بی کسی" بود
"دکتر شریعتی"

 

 میخواهم  بگویم ...... 

فقر  همه جا سر میکشد ....... 

فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی  هم  نیست ...... 

فقر ، چیزی را  " نداشتن " است ، ولی  ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست  .......

 

فقر  ،  همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......

 

فقر ،  تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ...... 

فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود ..... 

فقر ،  همه جا سر میکشد ........

                 

   فقر ، شب را " بی غذا  " سر کردن نیست .. 

 

 

   فقر ، روز را  " بی اندیشه"   سر کردن است

[ سخنان دکتر علی شریعتی ]

 

بخش هایی از کتاب خودسازی انقلابی دکتر علی شریعتی + دانلود

ای آزادی

تو را دوست دارم، به تو نیازمندم، به تو عشق می ورزم، بی تو زندگی دشواراست، بی تو من هم نیستم ؛ هستم ، اما من نیستم ؛ یک موجودی خواهم بود توخالی ، پوک ، سرگردان ، بی امید ، سرد ، تلخ ، بیزار ، بدبین ، کینه دار ، عقده دار ، بیتاب ، بی روح ، بی دل ، بی روشنی ، بی شیرینی ، بی انتظار ، بیهوده ، منی بی تو یعنی هیچ

! ...

ای آزادی

!

من از ستم بیزارم، از بند بیزارم، از زنجیر بیزارم، از زندان بیزارم، از حکومت بیزارم، از باید بیزارم، از هر چه و هر که تو را در بند می کشد بیزارم

.

ای آزادی

!

چه زندان ها برایت کشیده ام

!

و چه زندان ها خواهم کشید و چه شکنجه ها تحمل کرده ام و چه شکنجه ها تحمل خواهم کرد. اما خود را به استبداد نخواهم فروخت، من پرورده ی آزادی ام، استادم علی است، مرد بی بیم و بی ضعف و پر صبر، و پیشوایم مصدق، مرد آزاد، مرد، که هفتاد سال برای آزادی نالید

.

من هرچه کنند، جز در هوای تو دم نخواهم زد. اما، من به دانستن از تو نیازمندم، دریغ مکن، بگو هر لحظه کجایی چه می کنی؟ نا بدانم آن لحظه کجا باشم، چه کنم؟

(...دکتر علی شریعتی / خود سازی انقلابی)


[ دانلود کتابهای دکتر علی شریعتی ] 

 

شیطان
چهارشنبه پانزدهم دی 1389
بهترین فرشته ها همین شیطان بود، مرد و مردانه ایستاد و گفت:
«نه،  سجده نمی کنم!»
تو را سجده می کنم. اما این آدمک های کثیفی را که از «گل متعفن» ساخته ای
این موجود ضعیف و نکبتی را که برای شکم چرانی اش، خدا و بهشت و پرستش و عظمت و بزرگواری و آخرت و حق شناسی و محبت و همه چیز و همه کس را فراموش می کند.
برای یک شکم انگور یا خرما یا گندم، گوسفندوار پوزه اش را به زمین فرو می برد و چشمش را بر آسمان و بر تو می بندد. «سجده نمی کنم!»

 

این چرند بدچشم شکم چران پول دوست کاسبکار پست را سجده کنم؟
کسی را که به خاطر تو، برای نشان دادن ایمان و اخلاصش به تو، یک دسته گندم زرد و پوسیده را به قربانگاه می آورد؟

نمی بینی اینها چه میکنند؟ زمین را، زمان را به چه کثافتی کشانده اند؟ مسیح و یحیا و زکریا و علی را بی رحمانه و ددمنشانه می کشند!

نه، سجده نمی کنم!

شریعتی
کتاب کوچک


[ سخنان دکتر علی شریعتی ] 



تاریخ : سه شنبه 90/10/6 | 7:20 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
.: Weblog Themes By Slide Skin:.