عاشورا در مذهب تسنن و سایر ادیان
امام حسین علیهالسلام و قیام عاشورا بازتابهای مختلفی در عرصه افکار عمومی و اهل علم داشته است. اهل سنت همپای شیعیان نسبت به این حادثه واکنش نشان دادهاند. امام حسین علیهالسلام و قیام عاشورا از نقطهنظرات مختلف مورد توجه قرار گرفته است. عالمان اهل سنت بهطور عمده در دو حوزه راجع به امام حسین علیهالسلام سخن گفتهاند: دستهای از ایشان به وصف و مدح آن حضرت پرداختهاند و احادیث و روایات مختلفی در فضیلت آن حضرت نقل کردهاند. دستهای دیگر علاوه بر این امور به بررسی علمی قیام عاشورا اهتمام ورزیدهاند. این گروه نیز خود شامل دو دستهاند: دستهای که تنها به وصف و مدح و تمجید از قیام عاشورا پرداختهاند، به تعبیر دیگر به توصیف عاشورا اقدام کردهاند، و دستهای که علاوه بر مثبت قلمداد کردن قیام عاشورا به تحلیل آن پرداختهاند. البته در این مجال بیشتر به توصیف امام حسین علیهالسلام و قیام عاشورا پرداختهایم و تحلیل آن را به مقاله دیگری موکول کردهایم .
توصیفاتی که در روایات اهل سنت درباره امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام آمده است به سنجشهای مختلف قابل انقسام است که موارد ذیل از جمله آنهاست :
1) وصف حسین علیهالسلام. علمای اهل سنت در وصف و مدح امام حسین علیهالسلام و شهادتش روایات متعددی را از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل کردهاند. حسن بصری در تقبیح عاملان شهادت امام حسین علیهالسلام میگوید: «چه ذلت بزرگی است امتی را که پسر دختر پیغمبرشان را زنازادهای به شهادت رساند؟! سوگند به خدا که سر حسین به سوی جد او برگردانده میشود و جدش از پسر مرجانه انتقام خواهد گرفت!»1 او با اظهار ناخشنودی از بنیامیه از چهار ویژگی نامناسب معاویه یاد میکند که عبارتند از: جدال با علی (علیهالسلام) و تسلط بر امور امت، ولایتعهدی یزید میخواره، انفاق زیاد به خانواده ابوسفیان، و کشتن حر و یارانش، و میافزاید که برای بد شدن، یکی از آن چهار کافی است.2
برخی از عالمان اهل سنت، قاتلان حسین علیهالسلام را در همین حد تقبیح میکنند که اگر از کمترین وجدان برخوردار بودند هرگز دست به چنین کاری نمیزدند. از ابراهیم نخعی فقیه عراق نقل شده که گفت: اگر من از قاتلان حسین بودم و خداوند مرا میبخشید و روانه بهشت میساخت، هیچ گاه وارد بهشت نمیشدم، زیرا که از روی پیامبر شرم میکردم.3
عمر عبدالعزیز از خلفای اهل سنت یزید را چنان تقبیح میکند که حتی نسبت دادن عنوان امیر مؤمنان به او را جرم میداند و نسبتدهنده را مستحق مجازات میشمارد .
نقل است که درمجلس عمربن عبد العزیز فردی ضمن یادآوری، از یزید به عنوان «امیرالمومنین» یاد میکند. عمربن عبدالعزیز با شگفتی و نگرانی میگوید: تو یزید را امیرالمومنین میخوانی!؟ لذا او را به بیست ضربه شلاق محکوم مینماید.4
قاطبه عالمان و مردم سنیمذهب لعن یزید را امری روا میدانند. برخی از علما در این موضوع از اتفاق نظر عالمان خبر دادهاند. علامه تفتازانی در کتاب «شرح العقائد» مینویسد: «علما متفق گشتهاند بر جایز بودن لعنت کسی که حسین را کشته یا به آن دستور داده یا آن را جایز شمرده و به آن راضی بوده باشد... و حقیقت این است که رضایت یزید به قتل حسین (رض) و شاد شدن او بدان خبر و اهانت کردنش به اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و آله از اخباری هستند که در معنا متواتر است، هر چند تفصیل آن از آحاد اخبار باشد و ما در مورد او بلکه در کفر وی درنگ نمیکنیم که لعنت خداوند بر او و بر یاران و اعوانش باد.»5
زمخشری صاحب تفسیر معروف کشاف در صفحه 513 کتاب ربیعالابرار نقل میکند: فاطمه صلوات الله علیها با فرزندانش حسن و حسین علیهما السلام خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیده و عرض کردند یا رسول الله هدیهای به این دو (اشاره به امام حسن و امام حسین) بده. حضرت فرمود: پدرم فدایت! من مالی ندارم تا هدیه کنم، سپس امام حسن علیهالسلام را بغل کرد و بوسید و روی پای راست خود قرار داد و فرمود: به این فرزندم اخلاق و هیبت خود را هدیه میکنم، و حسین علیهالسلام را نیز بغل کرد و بوسید و بر روی پای چپ خود نهاد و فرمود شجاعت وجود خود را بدو بخشیدم (هدیه دادم).6 بنابراین پیامبر صلیالله علیه و آله اخلاق و هیبت را به حسن علیهالسلام و شجاعت را به حسین علیهالسلام عنایت کرده است. البته این به معنای آن نیست که امام حسن علیهالسلام از شجاعت و امام حسین علیهالسلام از اخلاق بهره کمتری دارد بلکه به آن معناست که اقتضای شرایط آن بزرگواران ایجاب میکند که هر کدام خصوصیات ویژهای را تحقق سازند .
1-1) امام حسین علیهالسلام سرور جوانان بهشت. ابوالمؤید موفق بن احمد در مقتل الحسین از راویان مختلف و آنها از ابوبکر نقل میکنند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: حسن و حسین سرور جوانان بهشت هستند. و نیز حافظ ابونعیم اصفهانی در حلیهالاولیا (ج4، ص139) با سلسله راویان مختلف از جمله عمر بن خطاب نقل میکند که پیامبر فرمود: حسن و حسین سرور جوانان بهشت هستند.7
ابوالقاسم اسحاق بن محمد معتقد است که اگر کسی یزید را حق بداند و حسین علیهالسلام را باغی، کافر شده است. ابوالقاسم اسحاق بن محمد بن اسماعیل بن ابراهیم معروف به حکیم سمرقندی به نقل از محمد بن موسی بن ابوبکر خوارزمی (متوفی 290 ه.ق) مینویسد: «عالمان مدینه جمع شدند و اتفاق کردند که دوازده مسأله سبب کفر اهل ایمان میگردد... هفتمین گروه کسانیاند که میگویند: حسین بن علی (رضی الله عنهما) باغی بود، و حق با یزید بود.»8 پس روشن است که امام حسین علیهالسلام به قدری اهمیت دارد که نپذیرفتن قیام او باعث کفر شخص میشود .
2-1) سفارش به دوستی امام حسین علیهالسلام و منع از دشمنی او. سعید بن ابیراشد از یعلی عامری نقل میکند که همراه رسولالله برای صرف غذا به سوی قومی که حضرت را دعوت کرده بودند رفتیم و حسین همراه بچهها بازی میکرد. پس از بازی، پیامبر صلی الله علیه و آله او را خواند و یک دست بر پشت سر او و دست دیگرش را بر چانه او گذاشت و دهانش را روی لبان او نهاد و فرمود: «حسین از من است و من از حسینم. خدا آن کس را دوست دارد که حسین را دوست داشته باشد.»9
حدیث دیگر: «انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم؛ من با کسی که با شما به جنگ برخاسته در جنگ هستم و با کسی که با شما در صلح و آرامش است در صلح هستم.» و نیز فرمود: «علی و فاطمه و فرزندان آنها حسن و حسین نزدیکان من هستند که مزد رسالت من دوستی با آنهاست.»10
3-1) شهادت حضرت و حقانیت آن و بطلان یزید. امام ابوالحسن اشعری (متوفی به سال 324.ه) پیشوای مکتب فکری اشعری در این زمینه میگوید: چون ستمگری یزید از حد گذشت امام حسین علیهالسلام با یاران خود علیه بیداد او قیام کرد و در کربلا به شهادت رسید