در لحظه شادی ، پروردگار را ستایش کن.
حمد و سپاس مخصوص اوست و هیچکس و هیچ چیز در مرتبه او شایسته ثنا نیست.
در لحظه سختی , فقط از خداوند کمک بخواه.
او بهترین فریادرس است و همیشه با تو و در کنار توست.
همانگونه که وقتی موسی(ع) را برای رهایی مردم از بردگی فرستاد , یا هنگامی که اسحاق , سرزمین موعود را به خاطر گرسنگی و قحطی ترک کرد به ایشان فرمود : من با شما هستم.
در لحظه گمراهی و حیرانی , فقط خدا را جست و جو کن.
او هدایت گر به سوی نعمت هاست. راه درست را از او بخواه چراکه تنها او از نهان و پیدا باخبر است.
در لحظه آرامش , معبود را مناجات کن.
او تنها اجابت کننده دعاهاست. برا همه دعا کن به خصوص برای کسانی که با تو مشکل دارند.
و در آخر , مثل من برای خواسته های خودت دعا کن , او همه را گوش می کند.
در لحظه ناامیدی , امیدت به خدا باشد.
او امید ناامیدان است و همیشه به یاد داشته باش که این نیز بگذرد.
در لحظه تنهایی , پروردگار را صدا بزن.
او هیچ وقت بنده اش را تنها نمی گذارد. همین الان می توانی حضورش را در کنارت حس کنی.
فقط کافی است صدایش بزنی. او تنها یار تنهایــیــهــاست.
در لحظه نیاز , حاجت خود را از درگاه خالق هستی طلب کن.
زیرا , نتیجه طلب از خلق اگر روا شود منت است و اگر نه ذلت , در حالی که طلب ار خالق برآورده شود نعمت است و اگر نه حکمت. و به خاطر داشته باش که او بی نیاز مطلق است.
در لحظه های دردناک، به خدا اعتماد کن.
او هرگز پشت تو را خالی نمی کند. برای هر دردی درمانی اندیشیده است.
در لحظه موفــقیت , از خدا فزونی ایمان بخواه.
و بدان که این مرحله پایان راه نیست بلکه آغازیست برای برداشتن گامهای بعدی.
در هر قدم او را به یاد داشته باش و در هر مرحله بر ایمان خود بیفزا.
در لحظه دلشکستگی , دلت را به خدا بده.
او بهترین مونس است , همیشه برای تو وقت دارد و هیچگاه دل تو را نمی شکند.
در لحظه عاشقی , خالق عشق را در نظر داشته باش.
باید از عشق زمینی به عشق آسمانی رسید.
در لحظه نگرانی و دلواپسی , از ذکرش غافل نشو.
یاد خدا آرام بخش دلـهاست. همه چیز در حیطه قدرت و کنترل اوست.
پس توکلت فقط به خدا باشد. کارها را به او بسپار تا زمان انتظار به آخر رسد.
در لحظه پیروزی , از معبود , تواضع و فروتنی طلب کن.
از غرور بپرهیز که بزرگترین اشتباه است.
در لحظه شکست , مطمئن باش که خدا دست تو را گرفته.
و نمی گذارد که زمین بخوری مگر آنکه خودت دست او را رها کنی.
هر شکستی باید مقدمه ای برای پیروزی باشد.
در لحظه ضعف وناتوانی , از خالق مطلق توانایی بخواه.
هیچ چیز برای او غیر ممکن نیست.
در لحظه کار، به خدا تکیه کن.
او محکم ترین تکیه گاه و پشتیان است. هرکاری را با نام او شروع کن.
بکوش , پشتکار داشته باش , سپس همه چیز را به او واگذار کن.
خداوند فرمود : حرکت از تو برکت از من.
در لحظه تاریکی , با نور کلامش دلت را روشن کن.
و آن را مایه برکت و روشنایی زندگی خود قرار بده.
در لحظه پریشانی , به خدا پناه ببر که او امن ترین پناهگاه است.
در لحظه دلتنگی , با معبود خود راز و نیاز کن. او دانای اسرار نهان و محرم رازهاست.
آخرین حرف من:
همیشه و در هرحال پروردگار را با صدای آرام و با احترام بخوان.
او قدرت و ظرفیت انجام هرکاری رو داره.
توجه ات رو از خود و خلق برداشته و به وی معطوف کن.
خداوند تو رو عاشقانه و بدون هیچ قید و بندی دوست داره.
و هیچ چیز نمی تونه از شدت این عشق بکاهد.
او در لحظه های خواب و بیداری , اضطراب و آرامش , کار و تفریح و خلاصه در هر موقعیت و شرایطی مراقب تو و لطفش شامل حال توست.
به معبود بیندیش , ایمانت رو محکم کن و از او آمرزش بخواه.
همه چیز درست میشه.... همه چیز... همه چیز...
قلبت رو خالی نگه دار،
اگر هم روزی خواستی کسی رو در قلبت جا بدی
سعی کن فقط یک نفرباشه بهش بگو که:
تو رو بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم ! چون...
به خدا" ایمان و اعتقاد" دارم و به تو "احتیاج و نیاز"
آیا سکوت او در برابر حق خود، آیا عدالت او، آیا یتیم نوازی او؛ پس کدام جنبه علی(ع) او را علی کرد که این شخصیت در تمام دوران الگویی کامل است.
شناخت علی(ع) شناحت انسانیت است، شناخت حقیقت است، شناخت عدالت است. آری علی (ع) در برابر ظلم ، خود را جایز به سکوت نمی دید آنگاه که خلخال از پای زنی یهودی درآوردند فرمود: اگر کسی شنید و از دنیا رفت او را ملالت نکنید.
علی(ع) کیست؟! که جرج جورداق مسیحی آرزو می کند که مادر گیتی چنین فرزندی را به دنیا آورد و نویسندگان اهل سنت و مسیحی در ثنای او قلم فرسایی می کنند. شناخت علی(ع) شناخت یک فرد نیست بلکه شناخت یک تفکر است، شناخت یک ایده و روش است.
آری آنگاه که کسی به او معرفت نداشت برای اینکه نهال اسلام در آن طوفان نفاق و تزویر از پا در نیاید او مامور به صبر بود. 25 سال از حق خود کنار بود و فقط 5 سال نسیم مهر و عدل او در رأس حکومت بود. هرچند در طول آن 25 سال مرجعی عظیم برای همگان حتی خلفای راشدی بود.
آری علی علی است و شناخت او شناخت همه نیکی ها و خوبی هاست. اما شناخت او باید با آگاهی باشد. خود فرمود: "دوکس در برابر من در هلاکتند، آنکس من را از آنچه هستم بالاتر بداند و آنکس ازآنچه هستم پایین تر بداند ".
علی(ع) چه می دید که زندگی برایش مانند خار در چشم و استخوان در گلو، چرا فقط محل درد دل او چاههای کوفه و نخلستانهای مدینه بود، علی(ع) را چرا آنان که در زمان او بودند نشناختند، در صورتی که همه به عدالتش و هم به مروتش اعتراف داشتند.
او را نشناختند یا نمی خواستند بشناسند،آنان سر در میان پاههای خود برده بودند و خود را به گنگی زده بودند، گوشهایشان را گرفته بودند و نمی خواستند صوت عدالت و انسانیت را بشنوند.
آن زمان که قرآن ها را بر نیزه دیدند و علی(ع) فریاد برآورد که قرآن ناطق منم، آن زمان که فنته را بر شتر سرخ دید و فریاد برآورد که اینان همه نیرنگند و آن زمان که مالک اشتر تا یک قدمی چادر معاویه رفت تا او را هلاک کند و علی(ع) او را امر به بازگشت نمود.
آری آنها به مقتضیات زمان خود علی(ع) را نشناختند و ما به مقتضیات زمان خود. آری هنوز هم صدای مظلومیت علی(ع) به گوش می رسد، آیا بعد از گذشت بیش از 1400 سال از علی(ع) و حکومت او هنور او در میان ما غریب نیست؟
آیا خواستیم او را واقعا بشناسیم، آیا خوستیم از او بدانیم، آری علی(ع) نه تنها در آن زمان، حتی در میان ما شیعیان هنور هم مظلوم است
از روز اول ظهور اسلام و دعوت رسمی و آشکار حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله بهتوحید ، موضوع استمرار هدایت مردم پس از رسول خدا و جانشینی وی مطرح بود.
رسول اکرم در اولین جلسه دعوت رسمی خاندان خود، به سران و بزرگان بنی هاشم فرمود:«هر کس امروز به من ایمان آورد و مرا یاری دهد پس از من جانشین من خواهد بود. »
و هنگامی که علی علیه السلام در همان مجلس، ایمان خود را اظهار کرد، رسول گرامی اسلام وی را در آغوش گرفت و به عنوان جانشین پس از خود معرفی فرمود، که مورد تمسخر حاضران قرار گرفت.
همزمان با رشد اسلام و گسترش جمعیت مسلمین، موضوع وصایت رسول خدا توسط امام علی علیه السلام بارها مطرح شد و جمعی از مسلمین درجه اول که همواره تسلیم رسول خدا بودند نیز این مطلب را پذیرفته بودند. رسول خدا آنان را «شیعه علی» (دوستدار و پیرو علی علیه السلام) نامید و بارها فرمود:« علی و شیعته هم الفائزون » (الغدیر 351/2)
بزرگانی همچون سلمان ، ابوذر ، مقداد ، عمار و حذیفه به "شیعه علی" مشهور بودند.
پس از رسول خدا هم در پی غصب خلافت، جریان اسلام اصیل در قالب تفکر صحیح شیعی استمرار یافت.
گرچه دوران اقتدار ظاهری شیعیان در صدر اسلام فقط در 5 سال حکومت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پس از عثمان تحقق یافت، ولی جامعه شیعیان در زیر پرچم والاترین امتیاز تفکر الهی خود، یعنی استمرار هدایت الهی در امامت ائمه هدی است، به حیات و رشد خود ادامه میداد و طبیعتا مغضوب حکومتهای غاصب قرار میگرفت.
بدین سان اعتقاد به وجود "امام معصوم" به عنوان جانشین رسول خدا که به نام «ولایت» در فرهنگ اسلام مطرح است، مهمترین شاخصه اسلام ناب است.
شیعیان در هر زمانی تحت تربیت امام معصوم آن زمان به رشد خود ادامه میدادند.
امامان نیز همواره در کنار رشد تعالیم و فرهنگ اسلام و نگهبانی از دستاوردهای وحی و احیاء کلمه الله و سنت رسول الله، به ساماندهی امور شیعیان که همیشه محروم از مواهب زندگی در جهان اسلام بودند و به سختترین شکنجه های جسمی و روحی حکام غاصب مبتلا میشدند، میپرداختند.