سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

بهار 90 - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی

بر پایه احادیث ، منطقه عمومی ظهور حضرت ، شامل کشورهای یمن ، حجاز ،ایران ، عراق ، منطقه شام و فلسطین ، مصر و مغرب عربی است . سیمایی که این احادیث از اوضاع جهان و اوضاع منطقه ظهور در آن دوران ارائه می کنند سیمائی کلی ست که بسیاری از حوادث بزرگ را همراه با جزئیات آن در کنار نام اشخاص ومکان ها بیان نموده و من تلاش کرده ام تا تصویر شفاف دوران ظهور را به شکل دقیق و بهم پیوسته از میان احادیث ، استخراج و در دسترس عموم مسلمانان قرار دهم .احادیث ما بیانگر آن است که ظهور حضرت مهدی ( علیه السلام ) پس از یک رشته حوادث مقدماتی منطقه ای و بین المللی از شهر مکه آغاز خواهد شد.

در این صفحه نگاهی گذرا به کتاب عصر ظهور استاد علی کورانی در مورد یمن و حوادث ظهور می اندازیم تا شاید با چشم بازتری علل دخالت عربستان و آمریکا را در این جنایات ببینیم

(برگرفته از سایت پارسا پرس)

 

بر پایه احادیث ، منطقه عمومی ظهور حضرت ، شامل کشورهای یمن ، حجاز ،ایران ، عراق ، منطقه شام و فلسطین ، مصر و مغرب عربی است . سیمایی که این احادیث از اوضاع جهان و اوضاع منطقه ظهور در آن دوران ارائه می کنند سیمائی کلی ست که بسیاری از حوادث بزرگ را همراه با جزئیات آن در کنار نام اشخاص ومکان ها بیان نموده و من تلاش کرده ام تا تصویر شفاف دوران ظهور را به شکل دقیق

و بهم پیوسته از میان احادیث ، استخراج و در دسترس عموم مسلمانان قرار دهم .

ص 16

--------------------------------------------------------------------------------
احادیث ما بیانگر آن است که ظهور حضرت مهدی ( علیه السلام ) پس از یک رشته حوادث مقدماتی منطقه ای و بین المللی از شهر مکه آغاز خواهد شد . در سطح منطقه ظهور ، ابتدا دو دولت هوادار آن حضرت در ایران و یمن تشکیل می گردد . یاوران ایرانی حضرت ، دولت خود را سالها قبل از ظهور برپا می کنند و پس از قرار گرفتن در یک جنگ طولانی ، آنرا با پیروزی به پایان می برند . اندکی قبل از ظهور ، در بین

ایرانیان دو شخصیت برجسته بر مسند قدرت تکیه می زنند ، یکی مردی خراسانی ست که در قالب یک چهره سیاسی و دیگری شخصی به نام شعیب فرزند صالح که در قالب یک چهره نظامی بروز می کنند . ایرانیان به رهبری آنان ، نقش مهمی در حرکتهای ظهور حضرت برعهده می گیرند .

و اما یاران یمنی حضرت ، نهضت خود را تنها چند ماه قبل از ظهور آغازمی کنند . به نظر می رسد که یمنی ها علاوه بر آماده کردن مقدمات ظهور ، درحوادث آن روز حجاز که با خلأ سیاسی روبرو خواهد بود ایفای نقش خواهند کرد .

در حجاز ، پادشاهی به نام عبدالله که از خاندان معروف آن سرزمین است ، به قتل می رسد ، او آخرین پادشاه سرزمین حجاز خواهد بود . در پی این حادثه بر سر جانشینی او اختلافات فراوانی ایجاد می شود . این اختلافها به خلأ سیاسی در منطقه حجاز منتهی گشته و تا ظهور حضرت ادامه می یابد :

" آنگاه که عبدالله بمیرد ، مردم در انتخاب جانشین او به توافق نرسند ، اختلاف ها آغاز شود و این اختلاف به خواست خداوند ، تا ظهور مولایتان تداوم یابد . بطوری که دوران سلطنتهای طولانی به پایان رسد و عمر حکومت حاکمان به چند ماه و چند روز کاهش یابد . ابو بصیر می گوید : عرض کردم : آیا این دوران طولانی خواهد بود ؟ فرمود : هرگز . "

پس از قتل عبدالله ، اختلافها به درگیری میان قبائل حجاز تبدیل می گردد : " از نشانه های ظهور ، حادثه ای است که بین مکه و مدینه رخ می دهد . به امام عرض کردم حادثه چیست ؟ فرمود : بر اثر تعصبهای قبیله ای ، میان مکه و مدینه فلانی پانزده نفر از سران قبیله فلان را خواهد کشت " .

ص 17 و 18

--------------------------------------------------------------------------------

امام به سرزمین عراق وارد می شود . ابتدا اوضاع داخلی را سامان می بخشد .سپس گروههای باقیمانده از لشکر سفیانی را شکست داده و شورشیان متفرقی را که در گوشه و کنار تلاش های بی ثمری علیه امام دارند ، سرکوب می کند . آنگاه عراق را به عنوان مرکز حکومت و شهر کوفه را پایتخت آن قرار می دهد .

با این اقدام حضرت ، کشورهای یمن ، حجاز ، ایران ، عراق و دولتهای خلیج ، یکپارچه تحت فرماندهی و رهبری آن وجود مبارک قرار می گیرد .

ص21

--------------------------------------------------------------------------------

سفیانی پس از تحمل دو شکست خود ، یکی در عراق به دست ایرانی ها و یمنی ها ، و دیگری در حجاز بواسطه معجزه ، عقب نشینی کرده و باقیمانده نیروهای خود را داخل سرزمین شام جمع می کند تا برای مقابله با پیشروی سپاه  امام به طرف دمشق و قدس ، آماده شود .

احادیث ما ، نبرد یاران امام زمان ( عج ) با سپاه سفیانی را حماسه ای بزرگ توصیف می کنند که از عکا تا صور و انطاکیه در ساحل دریای مدیترانه و از دمشق تا طبریه و قدس در جبهه داخلی امتداد دارد . در این نبرد بزرگ ، غضب الهی بر سفیانی و هم پیمانان یهودی و رومی اش ( غربی ها ) فرود آمده و پس از شکستی سخت و کوبنده ، سفیانی اسیر و کشته می شود .

امام زمان ( علیه السلام ) به همراه مسلمانان وارد قدس می گردد .

 

روایات از نهضت دیگری خبر می دهند که زمینه ساز حکومت حضرت بوده و در یمن پدید می آید . رهبر آن نهضت مورد ستایش قرار گرفته و یاری او بر مسلمانان

واجب شمرده شده است : " هیچ پرچمی همچون پرچم یمانی هدایتگر نیست ، پس از خروج او فروش سلاح به مردم حرام شود

پس به یاری او بشتابید ، سرپیچی از او بر هیچ مسلمانی جایز نیست و هر کس چنین کند اهل آتش خواهد

 

ص 30

--------------------------------------------------------------------------------

یک حدیث ، از ورود نیروهای یمنی به عراق خبر می دهد که جهت یاریایرانیان در برابر نیروهای سفیانی دست به کار می شوند و ظاهراً سپاه یمانی در یاری حضرت ( علیه السلام ) در حجاز نیز نقش مهمی ایفاء می کنند .

ص31

--------------------------------------------------------------------------------

روایات بسیاری در مورد اوضاع و احوال عرب ها و حاکمانشان در زمانِ ظهور و نهضت قبل از ظهور حضرت مهدی ( علیه السلام ) به دست ما رسیده است که در اینجا فهرستوار به این روایتها اشاره می کنیم :

1 - احادیثی که از تشکیل حکومتی در یمن خبر می دهند که زمینه ساز ظهور آن حضرت می گردد . در احادیث از این حرکت ستایش شده ، و ما بطور جداگانه آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد .

ص 96

--------------------------------------------------------------------------------
روایت های دیگری از این دست وجود دارد که جملگی بیانگر آن است که عرب ها از عقاید و ارزشهای خود فاصله می گیرند و هر صاحب اندیشه ای ، دیگران را به تبعیت از اندیشه خود فرا می خواند . و این به نوعی هرج و مرج فکری در میان مردم منتهی می گردد .

همچنین روایاتی بیانگر آنند که همه عرب ها بجز انقلابیون یمن و حرکت های اسلامی زمینه ساز ظهور ، با عجم یعنی ایرانیان ، یا با فرماندهان آنها اختلاف پیدا می کنند و این اختلاف تا ظهور حضرت مهدی ( علیه السلام ) ادامه می یابد .

دسته ای دیگر از احادیث ، بیانگر نبرد حضرت مهدی ( علیه السلام ) با عرب هاست ، در این روایات جنگ حضرت با اندک باقیمانده های رژیم حجاز ، بعد از آزاد سازی مکه و مدینه و چه بسا هنگام آزاد سازی آن صورت می گیرد . سپس نبردهای متعدد آن حضرت با سفیانی در عراق و جنگ بزرگ امام ( علیه السلام ) با سفیانی در فلسطین به وقوع

می پیوندد .

ص 99

--------------------------------------------------------------------------------


اما سفیانی در نُه ماهه پایانی حکومت خود ، دست به نبردهای بزرگی می زند که مهمترین آنها با ترک ها و هوادارانشان در قرقیسیا و سپس نبردهای او در عراق با ایرانی ها است که زمینه سازان ظهوراند . طبق برخی روایات یمنی ها نیز با ایرانیان همراهی می کنند .

ص 119

--------------------------------------------------------------------------------

به هر حال حضرت ، مدینه و حجاز را فتح و نیروهای دشمن را سرکوب می کندو لشکر سفیانی هر جا که رویاروی او باشند ، از حجاز تا عراق و شام ، شکست می خورند . همچنانکه طبق روایات یک یا چند نبرد نیز در عراق بین لشکر سفیانی با سپاهیان مهدی ( علیه السلام ) و یاران یمنی و خراسانی آن حضرت اتفاق می افتد

ص 141

--------------------------------------------------------------------------------

اما روایاتی نیز وجود دارد که از درگیری نیروهای سفیانی در عراق سخن/
می گوید واین بار سفیانی با نیروی یکپارچه و متشکل امام مهدی ( علیه السلام ) روبرو می شود .

حضرت ، شعیب بن صالح ، فرمانده نیروهای ایرانی را به بعنوان فرمانده کل نیروهای خود که بخش عظیمی از آنان ایرانی و یمنی و بخشی دیگر از سایر سرزمین های اسلامی اند ، انتخاب می کند . مطالعه بیشتر http://yemen.blogsky.com/pages/ZOHOR3




تاریخ : سه شنبه 90/3/3 | 12:43 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

 

پس از ندای آسمانی در رمضان و خروج سفیانی در رجب، چند ماه پیش از ظهور، مؤمنان گروه‌گروه به سمت مکه رهسپار می‌شوند تا امام را یاری کنند. دشمنان نسبت به مؤمنان و یاران امام مشکوک می‌شوند و قصد نابودی آنها را می‌کنند و به توطئه‌چینی ضدّ آنها می‌پردازند. همچنین، روایت ابوبصیر به نقل از امام صادق(ع)1 حاکی از آن است که در آن زمان بسیاری از مؤمنان دستگیر شده و به زندان افکنده می‌شوند.
حجاز و شبه جزیرة عربستان چه جایگاهی در حوادث آخرالزّمان و دوران ظهور امام مهدی(ع) دارد؟

اهمیت جایگاه حجاز در این حوادث، به دلیل وجود اماکن مقدس اسلامی زیادی است که در این منطقه به چشم می‌خورد و از اینجاست که متوجه می‌شویم چرا آن منطقه به عنوان نقطة شروع نهضت امام مهدی(ع) و آغاز ظهور از مکة مکرمه انتخاب شده است. ایشان پس از آن به سوی مدینة منوره رهسپار می‌شوند و این به دو دلیل است:
الف) رساندن این پیام به تمام ملت‌های جهان؛ که امام دیدگاهی دینی و اهدافی اسلامی دارد و اسلام، (برترین) ایدئولوژی و قانون است و می‌خواهد این پیام را به مردم جهان برساند که او پیرو و تجدیدکنندة دین جدش محمد رسول الله(ص) است. همچنین هنگام ظهور مقدسشان، ویژگی‌های مکتب اندیشه‌ای ایشان روشن می‌شود و شعار «یا لثارات الحسین» ایشان، همه جا را فرا می‌گیرد.
ظهور از قلب جهان اسلام و از قبلة مسلمانان آغاز می‌شود تا امام فرصت این را داشته باشد که پیام و رسالت و اهداف خود را به روشنی برای تمام مردم جهان، از همان آغاز حرکت خود بیان کند.
ب) استفاده از جایگاه والای کعبه نزد مسلمانان؛ هنگامی که آغاز حرکتی از مقدس‌ترین و پاک‌ترین نقطة جهان باشد، حرکت و جنبش و قیام ایشان مورد توجه و پیگیری پیاپی و خاصّ تمام مسلمانان قرار می‌گیرد زیرا مکه (قبله) جایگاه خاصی در میان مسلمانان جهان دارد. اینجاست که حداقل، مسلمانان سخنان و بیانات و خطبه‌های ایشان را می‌شنوند و در آن زمان، صدای امام و طرح‌ها و برنامه‌های ایشان به گوش تمام مسلمانان جهان می‌رسد.
با توجه به این موارد به این نتیجه می‌رسیم که این رهبر جهانی، بسیار نبوغ دارد و استراتژی قیام و حرکت ایشان هم موفقیت‌آمیز خواهد بود. حال اگر نقطة حرکت و قیام ایشان از شهر اسلامی دیگری بود یا از یک پایتخت سیاسی یک کشور، امام(ع) فرصت پیگیری دستگاه‌های اطلاع‌رسانی و سیاسی و مردمی از قیام خود را از دست می‌داد، به ویژه در روزهای آغازین ظهور، که هنوز قدرت ایشان به قوام نرسیده است و نیروها هنوز آن‌گونه که باید، سازماندهی نشده‌اند.
لطفاً به صورت مختصر در مورد اوضاع سیاسی منطقة حجاز پیش از ظهور توضیح دهید؟ جوّ عمومی حاکم نسبت به امام چگونه خواهد بود و چه برخوردی با امام خواهد داشت؟
تسلسل حوادثی که مقدمة ظهور در حجاز است، با آماده‌سازی شرایط و جوّ مناسب برای موفق ساختن جنبش امام خواهد بود. و از اینجا، مفهوم روایات شریفه‌ای که در مورد فراغ سیاسی و ضعف نظامی و امنیتی در منطقة حجاز پیش از ظهور سخن می‌گویند را در می‌یابیم. حوادث، در حجاز با مرگ حاکم «عبدالله» آغاز می‌شود. او آن‌گونه که در روایت ابوبصیر آمده، آخرین پادشاه حجاز خواهد بود. در روایت ابوبصیر آمده است: هر کس برای من مرگ عبدالله را تضمین کند، من (ظهور) قائم را برای او تضمین می‌کنم. «خاندان فلان» در مورد تعیین خلیفة بعدی دچار اختلاف نظر می‌شوند و اختلافات آنها تا زمان ظهور امام(ع) ادامه می‌یابد. در روایت ابوبصیر در این مورد آمده است: «امّا هنگامی که عبدالله بمیرد، مردم پس از او [برای خلیفه کردن شخصی] اتفاق نظر پیدا نمی‌کنند و این مسئله تا زمان [ظهور] مراد شما، إن‌شاءالله، پایان نمی‌پذیرد. پادشاهی سال‌ها می‌رود و [زمان پادشاهیِ] پادشاه ماه‌ها و روزها فرا می‌رسد». ابوبصیر گفت: عرض کردم: آیا این دوران به درازا می‌انجامد؟ امام فرمود، نه هرگز».
اختلافات پس از مرگ «حاکم عبدالله» تبدیل به درگیری‌های داخلی برای به دست آوردن قدرت و حکومت می‌شود و جنگ‌های داخلی میان فرزندان خانوادة حاکم در می‌گیرد و آن‌گونه که در این روایت آمده: «از جمله نشانه‌های خروج، رویدادی است که میان حرمین روی می‌دهد». عرض کردم آن رویداد چیست؟ فرمود: «یک نابودی که میان حرمین خواهد بود و فلانی از فرزندان فلانی، پانزده رهبر و بزرگ را می‌کشد» یعنی میان حکومت حجاز ضعیف می‌شود و آن فراغ سیاسی و وضعیت امنیتی نابسامان پیش می‌آید.
با نبود قدرت و سلطة سیاسی و ضعف آن و مشغول شدن مقام‌ها و سردمداران به درگیری و جنگ برای به چنگ آوردن قدرت و مقام، گروه‌های ناصبی دشمن اهل بیت(ع) فعال می‌شوند و از اینجاست که مفهوم روایاتی که در مورد پریشانی و نابسامانی که در میان حجّاج در منا، طیّ مراسم حجّ آن سال پیش می‌آید را می‌فهمیم تا آنجا که جمرة عقبه به خون آغشته می‌شود. و آن به دلیل ادامة اختلاف حجازی‌ها برای به دست آوردن قدرت و مقام است.
علاوه بر جوّ امنیتی حاکم که دشمن شیعه است، بسیاری از شیعیان به زندان افکنده می‌شوند. این حوادث در بیست و پنجم ماه ذی الحجه با قتل فرستادة امام(ع) که همان «نفس زکیّه» است، در حرم مکّه میان رکن و مقام پایان می‌یابد.
مسئلة بسیار مهم در حجاز در آن دوران (یعنی پیش از ظهور) این است که دیده‌های مسلمانان به سوی امام مهدی(ع) است و منتظر ظهور ایشان هستند. در آن زمان این خبر میان مردم منتشر می‌شود که ایشان در مدینة منوّره سکونت دارند و آغاز حرکتشان از مکة مکرّمه خواهد بود. در این مدت، امام به ارتباط برقرار کردن با یارانش در مدینه منورّه و سپس مکة مکرّمه می‌پرداد و نقش رهبری خود را تقریباً به طور کامل ایفا می‌کند و در آن شرایط بسیار حساس، بیانات خود را به پیروان و یارانش می‌رساند و به صورت مستقیم با یارانش در مناطق مختلف اسلامی (پس از ندای آسمانی و خروج سفیانی) ارتباط برقرار می‌کند. و آن پایان غیبت کبرا و آغاز «ظهور اصغر» است.

 

ساکنان مکه و مدینه چه موضع‌گیری و عکس‌العملی نسبت به ظهور و نهضت ایشان خواهند داشت؟

به دلیل وجود فراغ سیاسی و درگیری‌های داخلی برای به چنگ آوردن قدرت در منطقة حجاز در زمان پیش از ظهور، نیروهای مخالف و دشمن اهل بیت(ع) به دلیل نبود یک رقیب قدرتمند برای خود در منطقه، فعال می‌شوند. آنها با کمک بقایای نیروهای نظام حاکم دست به تحرکاتی می‌زنند. این تحرکات و کارهای آنها، بیانگر میزان دشمنی و کینه و نفرت آنها از امام و پیروانش است. از جملة آن اعمال و کارها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. پس از ندای آسمانی در رمضان و خروج سفیانی در رجب، چند ماه پیش از ظهور، مؤمنان گروه‌گروه به سمت مکه رهسپار می‌شوند تا امام را یاری کنند. دشمنان نسبت به مؤمنان و یاران امام مشکوک می‌شوند و قصد نابودی آنها را می‌کنند و به توطئه‌چینی ضدّ آنها می‌پردازند. همچنین، روایت ابوبصیر به نقل از امام صادق(ع)1 حاکی از آن است که در آن زمان بسیاری از مؤمنان دستگیر شده و به زندان افکنده می‌شوند.
2. بقایای نظام حاکم و گروه‌های تکفیری، جنایات سختی در مدینة منوره مرتکب می‌شوند. آنها یک جوان هاشمی را با خواهرش (محمد و خواهرش فاطمه) را به قتل می‌رسانند و آن دو را بر در مسجدالنبی(ص) می‌آویزند و همة اینها برای نشان دادن کینه و دشمنی‌شان نسبت به پیروان و یاوران امام منتظر(ع) است.
3. در بیست و پنجم ماه ذی الحجة پیش از ظهور، در پانزده روز، امام یک مرد هاشمی را به نمایندگی از خود به مکه مکرمه می‌فرستد تا به آزمایش و نبض‌گیری شرایط آنجا و آماده‌سازی شرایط انقلاب مبارک بپردازد. فرستادة امام (محمد بن الحسن نفس زکیّه) وارد حرم مکه می‌شود و میان رکن و مقام می‌ایستد و به مردم حاضر در حرم مکه به صورت شفاهی، پیام امام(ع) را ابلاغ می‌کند. بقایای نیروهای نظام حاکم در حجاز دست به انجام یک جنایت می‌زند که دست کمی از جنایت قبلی ندارد. آنها فرستادة امام را فوراً در رکن و مقام در مسجد الحرام، در روزی حرام به قتل می‌رسانند.
با توجه به این حوادث در می‌یابیم که اهل حجاز در آن زمان خواهان ظهور امام نیستند و این مسئله از آن رهبر بزرگ پوشیده نیست. به همین دلیل است که ایشان با صراحت، در روایتی که از امام باقر(ع) نقل شده می‌فرماید: «ای مردم، اهل مکه مرا نمی‌خواهند، امّا من به سوی آنها فرستاده شده‌ام تا بر آنها اتمام حجت کنم، آن‌گونه که اشخاص همچون من شایسته است اتمام حجت کنند».
یکی از نشانه‌های ظهور، وقوع برخی حوادث سیاسی است که در جهان اسلام روی می‌دهد و بر منطقة حجاز نیز تأثیر می‌گذارد. لطفاً اشاره‌ای به مهم‌ترین حوادث این زمان داشته باشید، آیا موردی از این نشانه‌ها روی داده و نشانه‌ای از آن وجود دارد یا نه؟
به طور کلی، امت اسلامی پیش از ظهور در شرایط ضعف سیاسی شدید به دلیل جنگ‌ها و فتنه‌ها و جنگ‌های داخلی و نیز دخالت نیروهای خارجی (رومی‌ها) به سر خواهد برد. در نتیجه، یک مجموعه جریان‌های سیاسی رقیب و درگیر با هم سربرمی‌آورند، مانند:
1. خروج سفیانی از شام (حتمی)؛ او یکی از مهم‌ترین دشمنان امام است که از جانب غرب حمایت می‌شود.
2. خروج یمانی از یمن (حتمی)؛ او از تأییدکنندگان و یاری دهندگان امام(ع) است.
3. خروج خراسانی از ایران؛ او از تأییدکنندگان و یاری دهندگان امام(ع) است.
این سه قدرت، مرکز ثقل سیاسی و نظامی منطقه در آن زمان خواهند بود و با تحرکات و درگیری‌ها و هم‌پیمان‌های خود، جو و شرایط کلّی سیاسی منطقه، کمی پیش از ظهور را به وجود می‌آورند.
در زمان کنونی، هنگامی که حوادث منطقة خاورمیانه را بررسی می‌کنیم و اوضاع سیاسی و نظامی آن را مورد مطالعه قرار می‌دهیم، درمی‌یابیم که نشانه‌های ظهور، کم‌کم شروع به روی دادن کرده‌اند و نشانه‌های آغازین پیدایش هستة نیروهای سیاسی مورد نظر در آن مدت، قابل مشاهده است. ما همچنین، نشانه‌های جریان‌های رقیب را که با حوادث ظهور و نشانه‌های آن در ارتباط هستند حس می‌کنیم. از جملة آن نشانه‌ها:
جریان اوّل: یاران امام، که یمانی و خراسانی هستند. بسیاری از مؤمنان بر این باورند که حوادث کنونی یمن و جنگ با حوثی‌ها، نشانه‌های آغازین خروج یمانی است. همچنین دخالت حکومت عربستان در این جنگ و حمایت معنوی ایران از حوثی‌ها، آغاز ایجاد و فراهم آوردن جوّ مناسب برای حوادث در آینده است.
جریان دوم: دشمنان امام به رهبری سفیانی، هم‌پیمان یهودیان و غرب که کینة شدیدی نسبت به اهل بیت(ع) و پیروانشان دارند. به همین دلیل، درمی‌یابیم پس از حوادث عراق (سقوط نظام صدام) یک هم‌پیمانی میان بعثی‌ها و تکفیری‌ها در منطقه، ضدّ شیعه وجود دارد و این خود شاهدی مبنی بر آغاز نشانه‌ها و آماده ساختن جوّ مناسب برای خروج سفیانی و پیدایش و رشد جریان او و روی دادن حوادث آینده، آن‌گونه که در روایات در مورد شام و عراق و حجاز آمده، است.
از اینجا درمی‌یابیم که این منطقه، میدان جنگ‌های متعدد و مهمی است و حوادث کنونی و اتفاقاتی که در حال حاضر در حال روی دادن است، خود مقدمه‌ای برای عدم استقرار سیاسی است که در روایات آمده است.
از سوی دیگر برخی از مؤمنان و کسانی که حوادث پروندة هسته‌ای ایران را دنبال می‌کنند و نیروهای استکباری به مخالفت با آن می‌پردازند، اعتقاد دارند که این حوادث با جوّی که در روایت امام باقر(ع) آمده، مرتبط است. ایشان فرموده‌اند: «گویی قومی را می‌بینم که از مشرق خروج کرده‌اند، خواهان حق می‌شوند اما حق به آنها داده نمی‌شود. پس بار دیگر آنها خواهان حق می‌شوند اما به آنها داده نمی‌شود. هنگامی که آنها این را می‌بینند، شمشیرهایشان را بر دوش می‌گذارند و آنچه که خواسته‌اند به آنها داده می‌شود و آنها نمی‌پذیرند تا آنکه قیام می‌کنند و آن را فقط به صاحب شما می‌دهند. کشته‌شدگان آنها، شهیداند، اما اگر من آن زمان را درک می‌کردم، خود را برای صاحب این امر نگه می‌داشتم».

یکی از نشانه‌های حتمی ظهور، خسف بیداء است، لطفاً کمی در این مورد و در مورد حملة سفیانی به مدینة منوره توضیح دهید، خسف بیداء در چه مکانی روی می‌دهد؟

در سال ظهور، شخصی بر منطقة شام حاکم می‌شود که سمبل و نمایندة حاکمان منحرف مسلمان و دوستدار غرب و دشمن حق است. او آخرین از این نسل است. او سفیانی نام دارد. این شخص منحرف، نسبت به اهل بیت(ع) و پیروانشان کینه دارد، سفیانی دست به برخی اعمال مجرمانه و بسیار وحشیانه در جهان اسلام می‌زند. از جمله، عراق را به اشغال درمی‌آورد و به ایران حمله می‌کند. همچنین قصد حمله به سرزمین‌های مقدس در حجاز را می‌کند. هنگامی که خبر خروج امام در مکه و خبر ضعف حکومت حجاز و ناتوانی سیاسی و نظامی آن به گوش سفیانی می‌رسد، سپاهی بزرگ (خود در آن سپاه نیست) به مدینة منوره می‌فرستد تا آنجا را به اشغال درآورد. آن سپاه مدینه را ویران می‌کند و سه روز به غارت و چپاول آنجا می‌پردازد و سپاهیان او، به دستور خود او مرتکب کشتارها و جنایت‌های زیادی می‌شوند. آنها منبر پیامبر(ص) را می‌شکنند و قبر شریف ایشان را ویران می‌کنند. سپس این سپاه از مدینه خارج می‌شود و قصد حمله به مکه را می‌کند تا جنبش و انقلاب امام(ع) را در آغاز ظهورش نابود کند.تا اینکه به میانة بیداء می‌رسد. بیداء منطقه‌ای میان مکه و مدینه، پس از پایان یافتن کوه‌ها و آغاز زمین هموار و صاف در مسیر مسافران مدینه به مکه است. بیداء در دوازده مایلی منطقة «ذات الجیش» است سپاه در شب به منطقة بیداء می‌رسد، و شب را همانجا می‌ماند. (شبی مهتابی، 14 یا 15 محرم) خداوند به جبرئیل دستور می‌دهد و جبرئیل فریادی غضب‌آلود در میان آنها سر می‌دهد و ندا سر می‌دهد: «ای بیدا، این قوم ستمگر را نابود کن». پس از آن، زمین، آنها و نیروهای مسلّحشان را می‌بلعد و تنها دو مرد از آنها نجات می‌یابد (بشیر و نذیر). جبرئیل بر چهرة آنها می‌زند و رویشان به پشت بازمی‌گردد و این مصداق آیة 47 سورة نساء است.
بشیر به سوی قائم(ع) می‌رود و مژدة به هلاکت رسیدن سپاه سفیانی و بلعیده شدنشان را در زمین به امام می‌دهد و به دست امام توبه می‌کند و دومی، (نذیر) نزد سفیانی در شام می‌رود تا به او هشدار دهد و او را از نابودی سپاهش آگاه سازد و فوراً می‌میرد.
هنگام حرکت امام از مکه به سوی مدینة منوره، سپاه امام از محلّ خسف می‌گذرد و امام محلّ خسف را به یاران خود اطلاع می‌دهد. این رویداد (خسف) از جمله امور حتمی به شمار می‌آید زیرا مکة مکرّمه، حرم امنی است که پناهندة به آن نباید بهراسد همچنین امام مهدی(ع) فرماندة ذخیره شده برای آن روز موعود و برای هدایت جهان است و غیرممکن است کشته شود و باید او را حمایت کرد و ضرورت و مصلحت نابود ساختن این سپاه با یک معجزة الهی از اینجا نشأت می‌گیرد. مکه پس از این رویداد، منطقة امن می‌شود و هیچ‌یک از رهبران نظامی یا سیاسی جرئت حرکت به سمت آنجا برای جنگ با امام مهدی(ع) را نمی‌کنند و هر رهبر و فرمانده و ستمگری که از او خواسته می‌شود به مکه برود و بجنگد، و مهدی(ع) را نابود کند، باز می‌گردد و کناره‌گیری می‌کند و از ترس بلعیده شدن در زمین نمی‌پذیرد به آنجا برود. و این‌گونه حرم الهی امن باقی می‌ماند و کار امام(ع) سامان می‌یابد.

لطفاً کمی در مورد نقشة حرکت امام از مسجدالحرام، به ترتیب از آغاز ندای آسمانی تا خروج امام به سوی مدینه و مهم‌ترین حوادثی که در آن مرحلة زمانی روی می‌دهد، صحبت کنید.

روز و زمان ظهور، زمانی بسیار دقیق و حکیمانه است و به همین دلیل، خود آن نیمی از نقشه به شمار می‌آید و از جمله اهمیت‌های آن، واجب ساختن انتظار او به مدت صدها سال است. عنصر «ناگهانی بودن روز ظهور» و زمان این واقعة شریف، تأثیر زیادی در پیروزی امام و موفقیت‌آمیز بودن آن دارد. هنگامی که دوستداران و پیروان اهل بیت(ع) ندای آسمانی را در ماه رمضان می‌شنوند، و آنها اساساً، حوادث را رصد و جزئیات آن را دنبال می‌کنند، پس در می‌یابند که آن زمان فرا رسیده و هنگام خروج نزدیک شده است. به همین دلیل، آن‌گونه که روایات می‌گویند، هفت نفر از علما از کشورهای مختلف، پس از شنیدن ندا به جستجوی امام می‌پردازند و بدون اینکه با هم قراری داشته باشند، در مکه به هم می‌رسند. و هر یک از آنها از 313 نفر در شهر خود بیعت گرفته است. و به مکه آمده تا خود به نیابت از آن عده با امام بیعت کند. در آن زمان، گروه‌های مؤمنان که منتظر دیدار امام‌اند به سمت مکّه رهسپار می‌شوند.
پس از خروج سفیانی و ندای آسمانی، غیبت کبرا پایان می‌یابد و امام شروع به ارتباط با برخی مؤمنان مخلص می‌کنند و طرح‌ها و برنامه‌های مستقیم و راهنمایی‌های دقیق و حکیمانه برای آغاز حرکت در روز موعود، آماده می‌شود. فرستاده شدن شخصی (نفس زکیّه) به مکه، چیزی جز یک حرکت هوشیارانه از جانب امام(ع) برای آزمایش مردم و گرفتن نبض آنها نیست تا میزان قدرت و حجم مخالفان خود را دریابند. پس از آن، یاران امام، جانب احتیاط را در نظر گرفته و با احتیاط بیشتر به جستجوی امام در مکه و مدینه می‌پردازند. در سایة شرایط امنیتی سخت و تروریستی، پیروان امام تصمیم به ملاقات با ایشان می‌گیرند و می‌دانند یا به گوششان می‌رسد که امام به زیارت اجدادش در مدینة منوره رفته و آنها هم برای دیدار امام به مدینه می‌روند. امام به مکه بازمی‌گردد و آنها به ایشان می‌پیوندند و پس از حادثة قتل نفس زکیّه در مکه (25 ذی الحجه) امام با یارانش، به ویژه گروه 313 نفری از مخلصان دیدار می‌کند و راه را برای ظهور و حرکت رویدادهای پس از آن هموار می‌سازد. ایشان پیوسته با یاران خود ملاقات می‌کنند و در روز شنبه، دهم محرم هنگام صبح؛ امام پایان غیبت کبرا و آغاز زمان ظهور را اعلام می‌کنند.
ایشان نزدیک کعبه می‌ایستند، به رکن و مقام پشت می‌کنند و روبه‌روی مردم، نخستین سخنان خود را پس از ظهور به گوش مردم می‌رسانند. سخنان امام هنوز به پایان نرسیده که پلیس‌های حرم و تروریست‌ها قصد بازداشت و دستگیری ایشان را می‌کنند یا می‌خواهند همانند 15 روز پیش عمل کرده و ایشان را نیز همچون نفس زکیه در همان مکان به قتل برسانند. در این زمان 313 یار امام پیش آمده، از ایشان دفاع کرده و با ایشان بیعت می‌کنند. پس از آن، امام با آنها در کوه صفا دیدار می‌کند و طرح‌ها و برنامه‌های کلی خود را اعلام کرده و نیز شرط‌های خاصّ فرماندهانش را به آنها گوشزد می‌کند. پس از آن، آزادسازی حرم مکّه از چنگال ستمگران آغاز می‌شود. امام به ایفای نقش رهبری می‌پردازند و به طور کامل راهنمایی‌هایی لازم در آن شرایط حساس را به یاران خود گوشزد می‌کنند و برای تسلط بر مکه برنامه‌ریزی کرده و نقشه می‌ریزند. ایشان کار را با آزادسازی مؤمنان از زندان شروع می‌کنند و در مکه می‌مانند تا هستة سپاهشان تشکیل شود (10 هزار نفر). در این میان امام خطبه‌ها و سخنانی خطاب به مردم جهان ایراد می‌کنند و سخنان امام از طریق شبکه‌های ماهواره‌ای به صورت مستقیم پخش و ترجمه شده و در تمام جهان پخش می‌شود.
امام همچنان در مکه هستند تا آنکه معجزة خسف بیداء که جدّش رسول خدا (ص) بشارت آن را داده است، روی می‌دهد. در این میان امام دست به انجام چند کار در مکه می‌زند و شروع به تشکیل دادن هستة سپاهش می‌کند. امام از جانب خود یک والی برای مکه انتخاب می‌کند و با سپاه چند هزار نفری خود به سوی مدینة منوره رهسپار می‌شود. سپاه امام از محلّ روی دادن خسف بیداء می‌گذرد و امام محلّ خسف را به اطلاع سپاه خود می‌رساند و ایشان به مدینه منوره می‌رسند. ایشان در آغاز ورود به مدینه، بدون بروز هیچ‌گونه اعتراض یا رویارویی از طرف اهل مدینه، ترمیم و تعمیر مسجد پیامبر(ص) را که توسط سفیانی ویران شده، آغاز می‌کند. در آن میان، به گوش امام می‌رسد آن والی که ایشان برای مکه برگزیده و منصوب کرده بود، به قتل رسیده است. امام به مکه می‌رود و قاتل را می‌کشد و والی دیگری برای مکه تعیین می‌کند. ایشان دوباره به مدینه باز می‌گردد و دست به یک کار استراتژیک و مهم می‌زند و این برای تمام مسلمانان در جهان اسلام مهم است. ایشان خانة پیامبر و روضة شریفه را بازسازی می‌کنند. هدف ایشان از این کار، روشن ساختن حقایق جهان اسلام با وجود تلاش دشمنان و مخالفان برای از بین بردن آن در طول تاریخ است.
پس از آن در مدینه کم کم یک گروه مخالف از اهالی آن به وجود می‌آید اما تلاش آنها با شکست مواجه می‌شود و نمی توانند آسیبی به امام برسانند. پس از آن، امام یک والی از جانب خود برای مدینه تعیین می‌کنند و با سپاهشان به سوی عراق رهسپار می‌شوند. به محض اینکه امام و سپاهش از مدینه خارج می‌شوند؛‌ می‌شنوند که والی ایشان در مدینه به قتل رسیده است امام به مدینه باز می‌گردد و یک جنگ کوچک با مخالفان خواهد داشت و شمار کشتگان آن از میان دشمنان، آنگونه که در روایات آمده، بیشتر از شهیدان «جنگ فخ» است. پس از آن مخالفان و دشمنان نقش قابل توجهی در مدینه ندارند. با آزادسازی مدینة منوّره و تسلط بر آن و تسلط بر مکه، امام به آسانی بر منطقة حجاز تسلط می‌یابند و این به دلیل وجود فراغ سیاسی و ضعف نظامی موجود در منطقه پس از حادثة خسف بیداء است.
انتظار چه جایگاهی میان ساکنان شبه جزیرة عربستان، به ویژه شیعیان آنجا دارد؟ آنها چه احساسی نسبت به امام (عج) دارند؟ فرهنگ انتظار و مهدویت در شبه جزیره چگونه است؟
انتظار مثبت امام، باعث دمیدن روح امید و خوش‌بینی در دل‌ها می‌شود و در انسان آمادگی روانی برای دیدار با امام و تحمل سختی‌ها در راه ایشان را ایجاد می‌کند. به همین دلیل، شیعیان شبه جزیرة عربستان در حال حاضر، (اسماعیلی، زیدی و دوازده امامی) به ویژه شیعیان دوازده امامی، تلخی‌ها و ستم های زیادی را متحمل می‌شوند و چیزی که باعث می‌شود آنها این حوادث ناگوار را تحمل کنند، درک حقیقت واقعی آینده و نزدیکی فرج در آیندة نزدیک است. اینگونه است که ایمان به مسئلة مهدویت در آنها روز به روز بیشتر می‌شود و در نتیجه فرهنگ مهدویت نیز در میان طیف‌های مختلف جامعة شیعی در حال گسترش است. فرهنگ اینها، به خاطر اصالت و خالی بودن از شک و شبهه‌های سخت، از دیگر فرهنگ‌ها متمایز است.
تمام همّ و غمّ شیعیان در حال حاضر، حفظ ایمان و باور و عقیدة خود، چنگ زدن به دامان اهل بیت(ع) و مقابله با تلاش‌های دشمنان برای از بین بردن این باور و ایمان در دل ایشان است. به دلیل آگاهی و بیداری فرهنگی اصیل و منبع فکری اصیل، و تلاش مؤمنان، هیچ شیعه‌ای را در این منطقه نمی‌بینم که دست از اعتقادات و باورهای خود شسته باشد در حالی که عکس آن در حال روی دادن است. اینها همه با وجود این است که دشمنان، حملات پیاپی و گسترده‌ای را در تمام زمینه‌ها ضدّ شیعیان انجام می‌دهند.
از سوی دیگر، مشاهده می‌کنیم که با بالا رفتن سطح آگاهی فرهنگی افراد، جامعة شیعی (دوازده امامی) در این منطقه، حسّ مراقبت و دنبال کردن حوادث را در آنها بیدار می‌کند. آنها نشانه‌های ظهور را می‌شناسند و این نشانه‌ها به آنها در مورد پرچم‌های حق و هدایت آگاهی می‌دهد و با آن، پرچم‌های انحراف و گمراهی در دوران فتنه و در زمان انتظار را باز می‌شناسند و مشاهده کردیم که هیچ یک از شیعیان منطقه، با جهیمان (از مدعیان مهدویت در مکه، 1400ق.) دست بیعت نداد و او را نپذیرفت؛ زیرا شیعیان حقایق امور را می‌شناسند و از حوادث آینده آگاه‌اند و در دام حوادث و عوامل انحرافی اسیر نمی‌شوند.
علاوه بر این، آنها با رصد حوادث جاری در منطقه، روح امید را در خود زنده نگه می‌دارند، زیرا می‌دانند آینده در انتظار آنان است و از سوی دیگر، شیعیان از پرچم‌های گمراهی و انحراف عقیدتی پیش از ظهور، دوری می‌کنند و از سوی دیگر آنها منتظر رسیدن مژدة فرج و پرچم‌های حق و هدایت هستند و این‌گونه، اهداف فرهنگ مهدویت به همراه ابعاد تربیتی آن در آنها تجسم می‌یابد.

پی‌نوشت:

1. بشارةالاسلام، ص 210.

مترجم: سید شاهپور حسینی
ماهنامه موعود شماره 108




تاریخ : سه شنبه 90/3/3 | 12:43 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

عاشق و معشوق . . .

شمع بگریست گه سوز و گداز / کاز چه پروانه ز من بیخبر است

بسوی من نگذشت ، آنکه همی  /  سوی هر برزن و کویش گذر است

بسرش، فکر دو صد سودا بود  /  عاشق آنست که بی پا و سر است

گفت پروانه? پر سوخته‌ای  /  که ترا چشم، بایوان و در است

من بپای تو فکندم دل و جان  /  روزم از روز تو، صد ره بتر است

پر خود سوختم و دم نزدم  /  گر چه پیرایه? پروانه، پر است

کس ندانست که من میسوزم  /  سوختن، هیچ نگفتن، هنر است

آتش ما ز کجا خواهی دید  /  تو که بر آتش خویشت نظر است

به شرار تو، چه آب افشاند  /  آنکه سر تا قدم، اندر شرر است

با تو میسوزم و میگردم خاک  /  دگر از من، چه امید دگر است

پر پروانه ز یک شعله بسوخت  /  مهلت شمع ز شب تا سحر است

سوی مرگ، از تو بسی پیشترم  /  هر نفس، آتش من بیشتر است

خویشتن دیدن و از خود گفتن  /  صفت مردم کوته نظر است


+ جا مانده ; 7:46 ‎ب.ظ ; چهارشنبه ?? فروردین ??90



تاریخ : سه شنبه 90/3/3 | 12:37 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

یا زهرا(س)

در گوش خویش زمزمه کردم            زیباترین سرود خدا را

دیدم ز هفت بند وجودم                  حس می کنم وجود خدا را

 

گفتم به نی که زمزمه سر کن          سرباز زد که من نتوانم

گفتم به قدر گوشه چشمی               آهی کشید که بیش ندانم

 

گفتم قلم بیا و بیان کن                  شرحی ز حال مادر ما را

گفتا به شرط آنکه ببینی                  در کار خود رضای خدا را

 

گفتم قبول می کنم اما                    در پاسخم به اشک روان گفت

ترسیم عشق و عاطفه سخت است        در فرصتی چنین نتوان گفت

 

در قطره وصف بحر نگنجد               ما را به کار خویش رها کن

گفتم بترس از آتش دوزخ               شرمی ز روی مادر ما کن

 

آنگاه زیر گریه زد از سوز              گفتا به نام حق کنم آغاز

گفتم دگر مقدمه کافیست            اینک به شرح نکته بپرداز

 

آهی کشید از دل تنگش              آهی به استواری آهن

خون گریه کرد از سر اخلاص         چون چشم بی قراری یک زن

 

یک زن به استواری یک مرد         مردی به استقامت یک کوه

کوهی به زیر بار گران، دوش         در ناگزیر محنت و اندوه

 

یک زن که ناشناس ترین است       حتی به جاده های عبورش

هرچند درد و رنج هویداست          در اضطراب چشم صبورش

 

بر چهره اش که چین و چروک است      طرحی ز خط فاصله پیداست

بر دست های زبر و ستبرش                نقشی ز باغ لاله هویداست

 

دستی به چرخ چرخش گردون          دستی به گاهواره فرزند

گویا تمام خلقت خود را                  در او نهاده دست خداوند

 

بر زانوان نهاده کف دست              دستی که پینه بسته ز رنج است

دستی که در مسیر تکاپو              همپای پای خسته ز رنج است

 

یک زن که در مسیر تکامل            در خط سیر محنت و درد است

یک زن که در کشاکش دوران         همگام لحظه های نبرد است

 

یک زن به استعانت یک ابر            ابری به استجابت باران

در آبشار بارش دستش                 تصویر روشنی ز بهاران

 

بر چهره تلاش نوشته است           خط غبار و جلوه حق را

بر گرمگاه سعی معاشش              قندیل های سرد عرق را

 

در باغ چشم او به تماشا              شیران شیر گیر طریقت

از کودکی به سوی جوانی            تا انتهای خط حقیقت

 

اینجا رسید و خط امان خواست       کز داغ سینه اش جگرم سوخت

وز آتش محبت مادر                     پروانه وار بال و پرم سوخت

 

 

+ جا مانده ; ?:?7 ‎ق.ظ ; شنبه ?7 اردیبهشت ??90



تاریخ : سه شنبه 90/3/3 | 12:35 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

در گوش خویش زمزمه کردم            زیباترین سرود خدا را

دیدم ز هفت بند وجودم                  حس می کنم وجود خدا را

 

گفتم به نی که زمزمه سر کن          سرباز زد که من نتوانم

گفتم به قدر گوشه چشمی               آهی کشید که بیش ندانم

 

گفتم قلم بیا و بیان کن                  شرحی ز حال مادر ما را

گفتا به شرط آنکه ببینی                  در کار خود رضای خدا را

 

گفتم قبول می کنم اما                    در پاسخم به اشک روان گفت

ترسیم عشق و عاطفه سخت است        در فرصتی چنین نتوان گفت

 

در قطره وصف بحر نگنجد               ما را به کار خویش رها کن

گفتم بترس از آتش دوزخ               شرمی ز روی مادر ما کن

 

آنگاه زیر گریه زد از سوز              گفتا به نام حق کنم آغاز

گفتم دگر مقدمه کافیست            اینک به شرح نکته بپرداز

 

آهی کشید از دل تنگش              آهی به استواری آهن

خون گریه کرد از سر اخلاص         چون چشم بی قراری یک زن

 

یک زن به استواری یک مرد         مردی به استقامت یک کوه

کوهی به زیر بار گران، دوش         در ناگزیر محنت و اندوه

 

یک زن که ناشناس ترین است       حتی به جاده های عبورش

هرچند درد و رنج هویداست          در اضطراب چشم صبورش

 

بر چهره اش که چین و چروک است      طرحی ز خط فاصله پیداست

بر دست های زبر و ستبرش                نقشی ز باغ لاله هویداست

 

دستی به چرخ چرخش گردون          دستی به گاهواره فرزند

گویا تمام خلقت خود را                  در او نهاده دست خداوند

 

بر زانوان نهاده کف دست              دستی که پینه بسته ز رنج است

دستی که در مسیر تکاپو              همپای پای خسته ز رنج است

 

یک زن که در مسیر تکامل            در خط سیر محنت و درد است

یک زن که در کشاکش دوران         همگام لحظه های نبرد است

 

یک زن به استعانت یک ابر            ابری به استجابت باران

در آبشار بارش دستش                 تصویر روشنی ز بهاران

 

بر چهره تلاش نوشته است           خط غبار و جلوه حق را

بر گرمگاه سعی معاشش              قندیل های سرد عرق را

 

در باغ چشم او به تماشا              شیران شیر گیر طریقت

از کودکی به سوی جوانی            تا انتهای خط حقیقت

 

اینجا رسید و خط امان خواست       کز داغ سینه اش جگرم سوخت

وز آتش محبت مادر                     پروانه وار بال و پرم سوخت

 

 




تاریخ : سه شنبه 90/3/3 | 12:30 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()


«عمرو بن عبید» یکی از علمای اسلام، به حضور امام صادق علیه السلام آمد، سلام کرد و سپس این آیه را خواند:

"الذینّ یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش (1) ؛ نیکوکاران کسانی هستند که از گناهان بزرگ، و زشتی پرهیز می‌کنند."

سپس سکوت کرد و دنبال آیه را نخواند؛ امام صادق علیه السلام به او فرمودند: «چرا سکوت کردی؟!» او گفت: «دوست دارم، گناهان کبیره را در کتاب خداوند بدانم.»

آنگاه امام صادق علیه السلام گناهان کبیره‌ای را که در قرآن آمده بیان نمودند:



1- بزرگترین گناهان کبیره، شرک به خداست؛ قرآن می‌فرماید:

کسی که برای خدا، شریک قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام می‌کند.(2)



2- ناامیدی از رحمت خدا؛

هیچ کس جز کافران از رحمت خدا، نومید نگردد.(3)



3- ایمنی از مکر (عذاب و مهلت) خدا؛

از مکر خدا ایمن نشود، مگر مردم زیانکار.(4)



4- عقوق (و آزار) والدین؛ چنان که قرآن از زبان عیسی علیه السلام می‌فرماید:

خدا دستور داده که به مادرم نیکی کنم و مرا زورگوی تیره‌بخت قرار نداده است.(5)



5- کشتن انسانِ بی گناه؛

و هر کس فرد با ایمانی را از روی عمد، به قتل برساند مجازات او، دوزخ است که جاودانه در آن می‌ماند، و خداوند بر او غضب می‌کند و از رحمتش دور می‌سازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است.(6)



6- نسبت ناروای زنا به زن پاکدامن؛

کسانی که زنان پاکدامن و بی خبر (از هرگونه آلودگی) و با ایمان را متهم می‌سازند، در دنیا و آخرت، از رحمت الهی بدورند، و عذاب بزرگی در انتظارشان است.(7)



7- خوردن مال یتیم؛

همانا کسانی که اموال یتیمان را می‌خورند، آنها در شکم‌های خود، آتش فرو می‌برند و به زودی در آتش سوزان می‌سوزند.(8)



8- فرار از جبهه جهاد؛

و هر کس در آن هنگام (جنگ) به آنها پشت کند مگر در صورتی که هدفش، کناره‌گیری از میدان برای حمله مجدد و یا به قصد پیوستن به گروهی (از مجاهدان) بوده باشد (چنین کسی) گرفتار خشم پروردگار خواهد شد، و جایگاه او جهنم، و چه بد عاقبتی است.(9)



9- ربا خواری؛

کسانی که ربا می‌خورند، برنمی‌خیزند مگر مانند کسی که شیطان با تماس خود، او را همچون دیوانه، آشفته حال کرده است.(10)

با تشکراز دوست عزیزم:(( منتظران ظهور}}((امید}}




تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:45 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()

شهادت در قرآن و احادیث



نگاهی به حقیقت شهادت

حیات شهید

رزق و روزی شهید

آمرزش گناهان شهید

پاداش عمل شهید

نگاهی به حقیقت شهادت  

شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. شهادت مرگی از راه کشته شدن است، که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن ((فی سبیل الله))انتخاب می کند. یعنی شهید در راهی کشته می شود که هر دو ارزش آگاهانه و فی سبیل الله را داراست و چنین مرگی است که به تعبیر پیامبر((ص)) شریفترین و بالاترین نوع مردن است (اَشرُفُ المُوًتِ قَتْلُ الشَّهادَهِ)و علی(ع) آن را گرامی ترین نوع مردن می داند.(اَکْرُمُالمُوًتِ اَلْقُتْلُ)

شهید در لغت به معنی ((گواه)) است و در اصطلاح به کسی گویند که در مجرای شهادت قرار گرفته و در راه خدا کشته می شود.

شهادت نوعی از مرگ نیست بلکه صفتی از ((حیات معقول)) است. زیرا حیات معمولی که متاسفانه اکثریت انسانها را اداره می کند، همواره خود و ادامه بی پایان خود را می خواهد، لیکن در حیات معقول فرد آن زندگی پاک از آلودگی ها که خود را در یک مجموعه بزرگی به نام جهان هستی در مسیر تکاملی می بیند که پایانش منطقه جاذبه الهی است. لذا شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی است برای حیات طیبه و به مصداق آیه شریفه قرآن که می فرماید:

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون

(169 آ ل عمران)

و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند، مردگانی هستند، بلکه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند.

شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به حیات پشت پرده آن می باشد.

و یا در آیه ای دیگر می فرماید : ((و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون)) که در این آیه نیز به زنده بودن شهید اشاره نموده است.

در قرآن مجید، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده باشند وجود دارد. از جمله مسائلی که در این آیات به آن اشاره شده است عبارت است از زنده بودن شهید، رزق شهید، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید. در این نوشتار کوتاه اشاره ای به آنها خواهیم داشت.

حیات شهید

یکی از ویژگی هایی که قرآن شریف برای شهیدان ذکر کرده است، مساله حیات و زنده بودن آنها است. حال باید بدانیم که منظور قرآن از این حیات چه نوع حیاتی است؟ و مقصود قرآن چیست؟ آیا منظور از حیات، حیات مادی است؟ یا این حیات مخصوص به روح و روان شهدا است؟ آیا این حیات به جسم شهید هم مربوط می شود یا خیر؟ و دهها سوال دیگر که باید مورد بررسی قرار گیرد و به آنها پاسخ داده شود.

حیات در لغت به معنای ((زنده بودن)) آمده است. و در اصطلاح از دیدگاه های مختلف تعاریفی از آن ارائه گردیده است.

اما مراد از حیات شهیدان که خداوند در قرآن فرموده چیست؟

در ذیل آیه 154 سوره بقره تحت عنوان((و لا تقتلوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون)) که به زنده بودن شهیدان اشاره کرده و اقوال مختلفی از طرف مفسرین ارائه گردیده است.

برخی گفته اند که منظور این است که شهدا بزودی در قیامت زنده خواهند شد. برخی نیز گفته اند که : کشته شدگان در راه خدا، دارای هدایت و ایمان و دین صحیح هستند، نمرده اند و زنده هستند. برخی دیگر گفته اند : مقصود این است که، چون از شهیدان، نام نیک در این دنیا باقی مانده است زنده می باشند. مفسرین دیگر نیز اقوال دیگری را آورده اند که هر کدام به نوعی بیان کننده حیات شهدا می باشد و همه این اقوال به زنده بودن آرمان و اهداف شهیدان در جامعه باور دارند.

رزق و روزی شهید

خداوند در قرآن کریم در سوره آل عمران در آیات 169 تا 171 می فرماید :

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون، فرحین بما آتاهم من فضله و یستبشرون بالذین…

در این آیات خداوند بعد از اینکه می فرماید شهیدان را مرده مپندارید اشاره می کند به اینکه شهیدان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند(عند ربهم یرزقون) که در این قسمت از آیه به ارتزاق شهیدان اشاره شده است. لذا اگر نوعی حیات مجازی برای شهیدان فرض نمائیم با ارتزاق منافات دارد پس باید حیات را حقیقی در نظر گرفت. زیرا ارتزاق از ویژگی های موجود زنده و حقیقی است و چون خداوند درباره شهیدان گفته است که نزد پروردگارشان، ارتزاق می کنند لذا شهید نمی تواند زنده حقیقی نباشد.

در این آیات، سپس خداوند می فرماید : شهدا به خاطر آنچه که خداوند از فضل خود به آنهاارزانی نموده است خوشحال وشادمانند ، ودر تفسیر مجمع البیان آمده است که این خوشحالی به خاطر نعمت های بهشتی است که خداوند نصیبشان نموده است .

وبرخی نیز گفته اند این خوشحالی بخاطر رسیدن آنها به مقام حقیقی ولایت و عبودیت است.

در ادامه آیات آمده است که : شهدا به آن مومنانی که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعد در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده و بشارت می دهند که از مردن نترسید واز خوف از دست دادن متاع دنیا غم مخورید . وآنها را به فضل و نعمت خدا بشارت می دهند و این که خداوند اجر اهل ایمان را ضایع نمی کند.

بنابراین شهدا به واسطه نعمت های خدادادی مسرور و خوشحالند و می خواهند این خوشحالی را با دیگران که به آنها ملحق می شوند تکمیل نمایند و مایلند که به آنها بشارت داده شود که ترس و اندوهی به خود راه ندهند .

در تفسیر مجمع البیان برای این موضوع سه دلیل ذکر نموده اند :

1-شهدا از وضع برادران مومن خود که در دنیا زنده اند و در راه خدا به جهاد مشغول هستند اظهار سرور می نمایند.

2-قول دوم این است که نامه ای به شهیدان ارائه می شود که در آن اسامی برادران ایمانی آنها ، که به درجه شهادت نایل و به آنها ملحق خواهند شد ، ثبت است و شهیدان با دیدن این اسامی خوشحال خواهند شد.

3-مراد از(( لم یلحقوا بهم)) مومنانی هستند که در فضل ومقام به آنها نرسیده اند ولی به واسطه ایمان، مقامی عظیم دارند .

در همین رابطه حدیثی از پیامبر (ص) نقل گردیده است که بی مناسبت نیست آن را ذکر نماییم وآن این که :

از پیامبر اکرم (ص)نقل شده استکه شهید دارای سه خصلت است :

عند اول قطرة  من دمه یکفرعنه کل خط ویری مقعده فی الجنة، و یزوج من الحور العین، و یومن من الفزع الاکبر ومن عذاب القبر، ویحلی حلی الایمان

یعنی با ریختن اولین قطره خون شهید همه خطاها وگناهانش بخشیده و نادیده گرفته می شود ودیگر این که جایگاه خود را در بهشت می بیند و از همسران بهشتی اختیارمی کند و هم چنین از فزع اکبر ( گریه و زاری ) و عذاب قبر در امان است و از لباس های بهشتی بر او می پوشانند.

این حدیث و امثال آن دال بر جاودانگی و جایگاه رفیع و حیات حقیقی شهیدان دارد.

در حدیث دیگری از پیامبر (ص) نقل شده است که رسول اکرم (ص) در روز احد بالای سر ((مصعب بن عمیر)) ایستاد و برای او دعا کرد و سپس گفت :

انّ رسول الله یشهد انّ هولاء شهداء عند الله یوم القیام  فاتوهم زوروهم وسلمو علیهم فوالذی نفسی بیده ، لا یسلم علیهم احد الی یوم القیامه ، الاّ ردّوا علیه ، یرزقون من ثار الجن   ووتح  .

(کشف الاسرار،ج1 ، ص417 )

یعنی رسول خدا گواهی می دهد که شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قیامت هستند. بیایید و ایشان را زیارت کنید ، بر اینان سلام کنید ، که سوگند به آن که جانم در دست اوست ، هیچ کس نباشد که بر آنها سلام کند الا اینکه جوابش را می دهند . وآنها از میوه های بهشتی وهدایای آن روزی داده می شوند .

این حدیث نیز دلالت بر زنده بودن شهدا دارد و نیز دلالت بر لزوم زیارت آنان دارد.

در آیه دیگری از قرآن کریم نیز به روزی شهدا اشاره شده است آن جا که می فرماید :

والذین هاجروا فی سبیل الله ثم قتلوا اوماتو لیرزقنّهم اللّه رزقا حسنا وان اللّه لهو خیر الرازقین لیدخلنّهم مدخلا یرضونه.

(58 و 59 سوره حج)

یعنی آنان که در راه رضای خدا، از وطن هجرت نمودند و در راه دین خدا کشته شدند و یا مرگشان فرا رسید، البته خداوند، رزق و روزی نیکوئی در بهشت ابد نصیبشان  می گرداند که همانا خداوند بهترین روزی دهندگان است. خداوند به آنان در بهشت منزلی عنایت کند که بسیار به آن راضی و خوشنود باشند.

در این آیه پس از این که از رزق و روزی شهدا با نام رزق حسن و نیکو یاد می کند جایگاه آنان را در بهشت معرفی و آنرا مقام رضوان و رفیع می داند. حقیقت رزق شهدا در جهان دیگر بر ما پوشیده است لیکن می دانیم که رزق آنها از جانب خداست.

آمرزش گناهان شهید

در قرآن کریم درباره بخشش گناهان شهید چنین آمده است.

فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لا کفّرن عنهم سیئاتهم و لادخلنهم جناتٍ تجری من تحتها الانهار ثواباً من عند الله و الله عنده حسن الثواب

((195 آل عمران))

آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند، جهاد کردند و کشته شدند، همانا بدی های آنان را می پوشانیم و آنان را به بهشت هایی که از زیر درختان آن نهرهای آب، جاری و روان است، داخل می کنیم و این پاداشی است از جانب خدا و پاداشی که از جانب خدا باشد نیکوست.   در این آیه اشاره شد که خداوند همه بدی های کشته شدگان در راه خدا را نادیده می گیرد و بعلاوه از جانب خود به آنان نیکوترین پاداش را عطا می کند.

در همین رابطه احادیثی نیز ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می نمائیم.

قال النبی(ص) :

فاذا ودَّعهم اهلوهم بکت علیهم الحیتان و البیوت، تخرجون من ذنوبهم کما تخرج الحیة من سلخها.

(کشف الاسرار وعده الابرار، ج2، ص347)

یعنی چون رزمندگان با اهل و خانواده خود خداحافظی کنند، ماهی ها و خانه ها، بر آنها می گریند و از گناهان خود خارج می شوند، همانگونه که مار، از پوست خود خارج می شود.

در حدیث دیگری که قبلاً ذکر شد و پیامبر شش خصلت را برای شهیدان ذکر نمودند اولین خصلت این بود که : اولین قطره خونی که از شهید بر زمین ریخته می شود گناهانش بخشیده و آمرزیده می گردد. که این لفظ در احادیث دیگری هم تکرار شده است.

امام صادق(ع) نیز در روایتی می فرمایند :

من قتل فی سبیل الله لم یعرفه الله من سیئاته

(وسایل الشیعه، ج11، ص9)

یعنی کسی که در راه خدا به شهادت نائل شود، هیچ یک از گناهان و بدی هایش به او ارائه نخواهد شد یعنی از همه آنها چشم پوشی خواهد شد.

و در تفسیر آیهان لا خوف علیهم و لا هم یحزنون

 (170 آل عمران)

نیز آورده اند که به شهیدان بشارت می دهند که از گناهان گذشته خوفی نداشته باشند. زیرا خداوند گناهانشان را با شهادت پاک می سازد.

و در حدیثی دیگر از پیامبر(ص) سوال شد که چرا شهید مورد آزمایش و سوال واقع نمی شود؟ پیامبر(ص) فرمود زیرا شهید در زیر برق شمشیر آزمایش خود را به پایان رسانده است.

پاداش عمل شهید

خداوند در چند مورد به پاداش بزرگ و ضایع نشدن عمل شهید در قرآن اشاره فرموده است. از جمله :

و الذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضلَّ اعمالهم سیهدیهم و یصلح بالهم و یدخلهم الجنة عرفها لهم.

 آیات 6-4 سوره محمد

یعنی کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را ضایع نگرداند و آنان را به سعادت هدایت کند و امورشان را اصلاح نماید و به بهشتی که قبلاً مقامات آن را به آنها شناسانده است، واردشان می سازد.

و جالب است که خداوند قبل از این قسمت از آیه می فرماید : اگر خدا می خواست، از کفار انتقام می کشید و همه را بدون زحمت جنگ شما، هلاک می کرد، این برای آزمایش خلق نسبت به یکدیگر است.

(سوره محمد آیه 4)

در آیه ای دیگر می فرماید :

و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجراً عظیماً.

 (74 سوره نساء)

یعنی کسی که در راه خدا جهاد کند، و در راه خدا شهید گردد، یا پیروز شود، پاداش بزرگی به او عطا خواهیم کرد.

از آیات ذکر شده چنین برداشت می گردد که خداوند خود ضایع نشدن عمل شهید را تضمین کرده است و این گونه نیست که اگر به ظاهر در جهاد شکست خورده باشند خون آنها ضایع شده باشد. بلکه در هر حال پیروز می شوند.

در آیه دیگری خداوند پیروزی یا شکست رزمندگان و شهید شدن یا نشدن آنها را یکی از دو نیکی قلمداد می نماید.

قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین و نحن نتربص بکم ان یصیبکم الله… 

(52 سوره توبه)

یعنی بگو آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید. یا به شهادت می رسیم و یا پیروز می شویم. در هر حال خداوند خون شهید را تضمین کرده و آن را هدر نمی داند.

در زمان پیامبر(ص) نیز منافقین می گفتند اگر مومنین نزد ما بودند و به جنگ نمی رفتند، نمی مردند و کشته نمی شدند، و خداوند در جواب آنها فرمود : که این آرزوهای باطل را حسرت دل آنها خواهد کرد و خداست که زنده می کند و یا می میراند در هر وقت که بخواهد.

لو کانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا لیجعل الله ذلک حسره فی قلوبهم والله یحیی و یمیت.

(156 سوره آل عمران)

در هر حال خداوند خون شهیدان را پاداشی نیکو که همانا دخول در بهشت است عطا خواهد فرمود.

و یدخلهم الجنة عرفها لهم

 (4، سوره محمد)

و در آن مقام به رحمت الهی نائل و به سوی خدا در بهشت خواهند بود.

لئن متّم او قتلتم لالی الله تحشرون.

(158، آل عمران)

در بیان مقام و درجات عالی شهدا و فضیلت شهادت و اجر عمل آنها احادیث فراوانی از ائمه معصومین نقل شده است که این مبحث را با ذکر ترجمه یک حدیث از پیامبر(ص) به پایان می رسانیم.

رسول گرامی اسلام فرمودند :

نیروهای رزمنده هنگامی که تصمیم به شرکت در جنگ می گیرند، خداوند مصونیت آنها را از آتش تضمین می کند. و چون آماده جنگ شوند، فرشتگان به وجود آنها افتخار می کنند. هنگامی که با خانواده خود وداع می کنند ماهی ها و خانه ها گریه می کنند و از گناهان خود خارج می شوند همان گونه که مار از پوست خود خارج می شود. خداوند چهار هزار فرشته را برآنها می گمارد تا از جلو و پشت سرآنان را محافظت نمایند.

_کار نیکی انجام نمی دهند مگر اینکه مضاعف شود. در مقابل هر روز در جبهه ثوابی برابر عبادت هزار مرد عابد … برای ایشان می نویسند. چون با دشمن روبه رو می شوند قلم همه اهل دنیا از درک ثواب آنها عاجز است. و چون به مبارزه با دشمن می ایستند و تیرها را آماده نشانه رفتن به دشمن می کنند و با یکدیگر درآویزند فرشتگان بال های خود را بر سر آنها می گسترانند و برای پیروزی و ثابت قدمی آنها دعا می کنند. هنگام ضرب و زخم، همسر بهشتی و نعمت های الهی بر او فرود می آید. مرحبا به روح پاکی که از بدنی پاک و مطهر خارج شد، بشارت باد بر تو کرامت ها و نعمت هایی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است و بر قلب هیچ کسی خطور نکرده است.

(کشف الاسرار وعده الابرار، ج2، ص248 و 249)




تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:45 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()



تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:41 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()



تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:41 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
تاریخ : شنبه 90/2/17 | 11:41 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
<< مطالب جدیدتر مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.