******
درس های مهم محرم !!
فرات (شعر عاشورا)
این فرات بی وفا خود تشنه ی جانِ من است
مشکِ پاره مرحمِ طفلان عطشانِ من است
من کنارِ علقمه مادر نشسته در برم
هدیه ی دیدارِ مادر اشکِ چشمانِ من است
جان دهم آهسته آهسته کنارِ علقمه
مادرِ پهلو شکسته چونکه مهمانِ من است
چو.ن برادر آمده اکنون کنارِ پیکرم
هر دو دستش خون شده از خونِ دستانِ من است
منکه با صورت زمین خوردم ز روی مَرکبم
این چنین جان دادنم از لطفِ یزدانِ من است
گر ببیند زینبم این جسمِ صد چاکِ مرا
تا ابد ناله کنان پیوسته گریانِ من است
از سکینه من خجالت می کشد یاربّ مدد
چون که دانم تشنه لب هر دم پریشانِ من است
من که افتادم به خاک و دست من گشته جدا
دشمنم اکنون بدین حالم هراسانِ من است
تاریخ : پنج شنبه 89/10/2 | 10:19 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()