زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست
جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش
کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست
گم گشته ی دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست
در کار عشق او که جهانیش مدعی ست
این شکر چون کنیم که ما را رقیب نیست
جانا نصاب حسن تو حد کمال یافت
وین بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیست
گلبانگ سایه گوش کن ای سرو خوش خرام
کاین سوز دل به ناله ی هر عندلیب نیست (هوشنگ ابتهاج)
گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست
جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش
کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست
گم گشته ی دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست
در کار عشق او که جهانیش مدعی ست
این شکر چون کنیم که ما را رقیب نیست
جانا نصاب حسن تو حد کمال یافت
وین بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیست
گلبانگ سایه گوش کن ای سرو خوش خرام
کاین سوز دل به ناله ی هر عندلیب نیست (هوشنگ ابتهاج)
.....................................................................................................................................
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه ای هنوز و صدت عندلیب هستگر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هستدر عشق خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتو روی حبیب هستآنجا که کار صومعه را جلوه می دهند
ناقوس دیر راهب و نام صلیب هستعاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست و گرنه طبیب هستفریاد حافظ این همه آخر به هرزه نیست
هم قصه ای غریب و حدیثی عجیب هست
(حافظ)
تاریخ : چهارشنبه 89/9/17 | 4:36 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()