گفتم بروم به مجلس روضه ای،
از همین روضه ها که همه جا هست
و صدایش از هر کوچه و خانه امشب بلند است.
دیدم، ایمان و تعصب من
به عظمت حسین و کار حسین بیش از آن است
که بتوانم همه آن تحقیر ها را بشنوم و تحمل کنم.
منصرف شدم
---------------------
شاعر گفت:
نیا باران زمین جای قشنگی نیست
من از جنس زمینم خوب میدانم.
که اینجا جمعه بازار است
و دیدم عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه می دادند.
در اینجا قدر مردم را به جو اندازه می گیرند
...در اینجا شعر حافظ را به فال کولیان در به در اندازه می گیرند
نیا باران زمین جای قشنگی نیست
از همین روضه ها که همه جا هست
و صدایش از هر کوچه و خانه امشب بلند است.
دیدم، ایمان و تعصب من
به عظمت حسین و کار حسین بیش از آن است
که بتوانم همه آن تحقیر ها را بشنوم و تحمل کنم.
منصرف شدم
---------------------
شاعر گفت:
نیا باران زمین جای قشنگی نیست
من از جنس زمینم خوب میدانم.
که اینجا جمعه بازار است
و دیدم عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه می دادند.
در اینجا قدر مردم را به جو اندازه می گیرند
...در اینجا شعر حافظ را به فال کولیان در به در اندازه می گیرند
نیا باران زمین جای قشنگی نیست
او در جواب شاعر گفت:
زمین جای قشنگی نیست
ولیکن رحمت او را مکانی نیست
ببار باران
بشوران آن سیاهی های دلها را
که دیگر طاقتی افزونتر از آنِ زمین نیست
و در جوابش گفتم:
نیا باران زمین جای قشنگی نیست
اگرچه رحمت او را مکانی نیست
ولیکن رحمتش ما را سزایی نیست
نیا باران
سیاهی های دل آنقدر افزون است
،زلالی تو هم ما را مجالی نسیت
نیا باران زمین جای قشنگی نیست
تاریخ : چهارشنبه 89/9/17 | 4:19 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()