مسأله عاشورا دو جنبه و دو چهره دارد:
اول: چهره ی زیباییها
چهره ی زیباییها؛ یعنی عظمتی که حضرت ابا عبداللَّه (ع) و یاران ایشان در ابعاد مختلف آفریده و عالیترین جلوههای کمال انسانی را با عمل خویش ترسیم نموده و بزرگ ترین درس را به کل تاریخ بشریت آموخته اند. این بُعد از حادثه عاشورا بسیار غرورانگیز و افتخارآفرین است و به راستی باید به خود بالید که در چنین مکتب درخشانی پا به عرصه وجود نهاده و در آن رشد یافته ایم.
دوم: چهره ی غمبار
چهره ی دیگر عاشورا جنبه تراژدیک، غمبار و اسفبار آن است. اسف از این که چرا امت، حق امام (ع) را پاس نداشته و ناجوانمردانهترین حرکات را نسبت به محبوبترین خلق خدا و شریفترین انسانها روا داشتند. آری ظلمی که بر امام (ع) و اهل بیت و یاران ایشان تحمیل شد، دل هر انسان نیکوسیرتی را به درد میآورد و روح آدمی را سخت میآزارد.
کیست که بشنود در آن صحرای سوزان با وجود عطش جانکاه، در میان صدها یا هزاران مأمور دشمن حضرت ابی الفضل العباس (ع) خود را به شریعه رساند و چون در رودی عظیم و آب گوارا قرار گرفت و آب را تا دهان برآورد، ولی همین که به یاد تشنگی حضرت ابی عبداللَّه (ع) و فرزندانشان افتاد به خود اجازه نوشیدن نداد و لب تشنه با مشک پر از آب برگشت، این مردانگی و شرافت او را به ریختن اشک وادار نسازد؟!