5.قاعدهی کلی برای شناخت ارتباط
روش کلی مفید برای این شناخت، بررسی غرض کلی سوره و در نتیجه بررسی و دستهبندی مقدمات بی واسطه و با واسطه میباشد.1
محمد محمود حجازی دربارهی ذکر آیات مختلف پیرامون یک موضوع در سورههای گوناگون میگوید که بین این معانی ارتباط تامّی وجود دارد و چنین نتیجه میگیرد:
هر سوره دارای وحدت کامل و هدف واحد و اغلب پیگیر اغراض مختلفی است که برای رسیدن به هدف خود از نظر لفظ، سیاق، فواصل و کلمات پایانی آیات سرشت خاصی دارد.
موضوع سوره ـ که نیاز سوره به آن قطعی است ـ تناسب کاملی با آن سوره دارد؛ موضوعی که در سورههای مختلف تکرار میشود با آن سوره مناسبت دارد و نیز هیچ داستانی در یک سوره تکرار نشده است.
حجازی آیهی 72 سورهی حجر (15) را مثال میزند و میگوید: «با وجود این که آیه 87 ـ بنا به نظر بعضی از دانشمندان ـ مدنی بوده و در میان آیات مکّی قرار گرفته است، هیچگونه ناهمگونی با آیات دیگر ندارد و هنگام تلاوت این سوره گویی که یکباره نازل شده است».2
با توجه به اهمیت بحث تکرار یک موضوع در سورههای مختلف، مناسب است به بیان نمونهای بپردازیم.
5 ـ 1. داستان حضرت نوح ـ علیه السلام ـ در دو سورهی یونس صافات
نام حضرت نوح ـ علیه السلام ـ در بیست و هشت سوره و چهل و سه بار آمده است، اکنون آن را در دو سورهی یونس و صافات بررسی میکنیم.
الف: سوره یونس
1. در آیهی 1 و 2 برخی آیات دیگر اثبات نبوّت پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ و حقانیت آیات الاهی و حسادت دشمنان و نیز در آیهی 29، 62، 65 و برخی از آیات دیگر توکل بر خدا و عدم هراس از دشمنان دین خدا بیان شده است. همهی این مطالب در مورد نوح ـ علیه السلام ـ در آیهی 71 آمده است.
2. برائت پیامبر از کفّار و اعلام بینیازی از آنان در آیات 41 و 58 و بعضی دیگر از آیات، و نیز اثبات وحی و بیان استواری پیامبر در طریق ارائه شده از سوی خدا در آیهی 15 و برخی آیات دیگر مطرح شده است، همین مطالب نیز در آیهی 72 دربارهی نوح ـ علیه السلام ـ مطرح میگردد.
3. تکذیب پیامبر توسط کفّار، یاری مؤمنان از سوی خداوند و اختصاص سرانجام نیکو به آنان، در آیهی 64 و بعضی آیات دیگر بیان شده که در آیهی 73 در خصوص حضرت نوح ـ علیه السلام ـ و مردم او نیز این مطالب آمده است. در آیات پس از 73 مناسبت بخش مطرح شده از داستان نوح ـ علیه السلام ـ با هدف کلی سوره را میتوان مشاهده کرد.
ب: سورهی صافات
با توجه به این که این سوره در مقام بیان مراحل دعوت به توحید و ویژگیهای برجستهی پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ میباشد از آیات 75 تا 82 این سوره شخصیت حضرت نوح ـ علیه السلام ـ محور سخن قرار گرفته است. در آیات بعدی نیز که از پیامبران دیگر سخن به میان آمده، محور کلام بیشتر شخصیت و ویژگیهای پیامبران ـ علیهم السلام ـ است، نه مطالب دیگر.
داستان نوح ـ علیه السلام ـ در سورههایی که از آن حضرت یاد شده است، با توجه به هدف سوره میباشد.3 بنابراین ذکر هر آیه در هر سوره و در هر جای آن کاملاً مناسب با آیات مجاور و هدف کلی سوره است. هرچند گاهی این همگونی آشکار نیست و شاید ناسازگاری به نظر آید ولی این ناسازگاری بدوی و ظاهری است، زیرا سخنان بلیغ همواره و در عین داشتن معانی آشکار، نکات دقیقی را در خود جای میدهد، که تنها با تدبّر و تأمّل به دست میآید.
6. بررسی آیات به ظاهر غیرمتناسب در سورهی بقره4
این آیات بر دو گونهاند:
1. آیاتی که ارتباط آنها با آیات پیش از خود پس از کمی دقّت و بررسی مشخص میشود.
2. آیاتی که تشخیص ارتباط آنها به آسانی ممکن نیست و نمیتوان گفت قطعاً مقصود خداوند از اینگونه ترتیب چنین و چنان است.
6 ـ 1. بقره، آیهی 30
«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون»
وجوه ارتباط
در آیات 28 و 29، نخستین نعمت خداوند (آفرینش) بر ما و سپس عطای نعمتهای دیگر، با ذکر داستان آدم ـ علیه السلام ـ ، بیان میشود و نیز با سخن از زندگانی و مرگ و آفرینش این جهان، ما را به قدرت خداوند بر بعث رهنمون میسازد. سوره با سخن از پرهیزکاران و کافران آغاز شده، گویی که خدا میفرماید: پیمان پیروی از هدایت من از آغاز وجود داشته است (آیهی 2 و 6). بنابراین امر (اُعبدوا) و نهی (فلاتجعلوا) در آیات 21 و 22 و نیز (اسجدوا) در آیهی 34 و (لاتقربا) در آیهی 35 را کنار هم مییابیم، پس داستان آدم ـ علیه السلام ـ بدین منظور آمده است تا ضرورت التزام به اطاعت از فرمان خدا و دوری جستن از آنچه نهی فرموده را مسجّل گرداند.
6 ـ 2. بقره، آیهی 40
«یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِی»
وجوه ارتباط
1. پس از داستان آدم ـ علیه السلام ـ و ذکر جانشینی او، سرگذشت بنیاسرائیل به عنوان یک نمونهی تاریخی بیان میشود.
2. در آیات 21 تا 24: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی» به موعظهی کافران اهل کتاب، تحت عنوان عموم مردم میپردازد.
3. بنابراین آیهی 40 دعوت خاص پس از دعوت عام میباشد و انتخاب گروه یهود بدین سبب است که آنها از کهنترین امتها و حامل کتب آسمانی هستند و نیز کینهتوزترین مردم نسبت به مسلمانان بودهاند. اسلام آوردن آنها حجتی قوی بر نصارا و پیروان دیگر مذاهب است.
تذکر: شایسته است دربارهی شباهت میان داستان آدم و بنیاسرائیل نکاتی خاطرنشان شود.
الف: نسیان عهد آدم (20 / 115) و نقض میثاق بنیاسرائیل (2 / 84 و 85).
ب: تکریم آدم در برابر ملائکه (2 / 34) و تفضیل بنیاسرائیل (2 / 47).
ج: محرومیت آدم از بهشت (2 / 36) و محرومیت بنیاسرائیل از سرزمین مقدّس موعود (5 / 26).
6 ـ 3. بقره، آیهی 124
«وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»
در ادامهی احتجاج با اهل کتاب (از آیهی 40 تا 123)، ادّعای آنان که از تبار ابراهیم ـ علیه السلام ـ و جانشین او هستند و بنیان دین اسلام (یعنی دین حنیف) ذکر میگردد. پس از خردهگیری از گمراهان که عمدهی آنان از نسل ابراهیم ـ علیه السلام ـ بودند به اثبات اسلام پرداخته است.
داستان ابراهیم ـ علیه السلام ـ که عطف بر سرگذشت امت بنیاسرائیل شده، نیز دعوت به آیین اسلام و ترک تعصّب در دین میکند و اینکه سزاوار است مدعیان تبار ابراهیم ـ علیه السلام ـ بیش از همهی مردم از شریعت وی پیروی نمایند، لذا ارج نهادن به کعبه بر آنان لازم است.
پس از ذکر داستان آدم ـ علیه السلام ـ و بنیاسرائیل ـ که راه راست به آنها ارائه شد ولی منحرف شدند ـ داستان ابراهیم ـ علیه السلام ـ به عنوان نمونهای کامل از هدایتشدگان و جانشینان خدا در زمین عرضه میشود.
با دقّت در آیهی 30 و 124 در داستان آدم و ابراهیم ـ علیهما السلام ـ مشاهده میشود که تعبیر به «قرار داده شدن از طرف خدا» شده است و نیز پیش از سخن از آدم ـ علیه السلام ـ ، به توحید دعوت شده (آیهی 20 و 21). در این داستان نمونهی والای توحید که در ابراهیم، اسماعیل، اسحاق و یعقوب ـ علیهم السلام ـ تجلّی یافته است، ارائه میشود.
6 ـ 4. بقره، آیهی 158
«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیم»
وجوه ارتباط
1. از آیات 154 تا 157 نکاتی در خصوص امتحان از بندگان، شکیبایان و جهاد یاد شده است. در اینجا نیز مطرح میشود که از جملهی این امتحانها حج (به خصوص سعی میان صفا و مروه) و بعضی از اعمال دشوار حج نیازمند شکیبایی میباشد، ضمن اینکه حج و جهاد با هم سازگارند و هر دو فریضه نیاز به تنفرسایی و هزینهی مال دارند.
2. سعی میان صفا و مروه نیز یکی از مصادیق شکر خداست که در آیهی 152 فرمود: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ» در آخر همین آیه نیز بار دیگر مسألهی شکر مطرح میشود.
3. در داستان ابراهیم ـ علیه السلام ـ سخن از خانهی خدا (آیهی 127) و دعای «اَرِنَا مَنَاسِکَنَا» (آیهی 128) و سپس قبله و تغییر آن ـ که اتمام نعمت بر مسلمانان است ـ طی آیات 142 تا 150 میباشد و بار دیگر خانهی خدا و مراسم سعی یادآوری میشود تا گمان نشود فقط بزرگداشت خانهی خدا از شعایر است، بلکه در منطقهی حرم موارد دیگری از شعایر نیز وجود دارد.
6 ـ 5. بقره، آیهی 168
«یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»
وجوه ارتباط
1. پس از تبیین توحید و دلایل آن (آیات 163 و 164) سخن از مؤمنان و مشرکان و راه و رسم شرک و نتایج آلودهی آن (آیات 165 تا 168)، در این آیه خاطرنشان میشود که معصیت گنهکار و کفر کافر در قطع احسان الاهی نقش همیشگی ندارد. خداوند خالق و رزاق در این آیه به امور پاکیزه و سودمند و حلال فرمان میدهد ـ که طاعت انسان متوقف بر آن است ـ و یادآور میشود تنها هموست که تشریع نموده و حلال و حرام را مشخص میکند. بدینسان تشریع و مسألهی عقیده پیوندی ناگسستنی مییابد.
2. در آیات 168 تا 174 گوشزد میشود که حلال شمردن خوردنیهای حرام، همگام با شیطان و تقلید از راه و رسم نادرست پدران، همگی از مظاهر شرک است.
تذکر: با توجه به آیات بعد (به خصوص آیهی 174) نزول آیه دربارهی عبدالله بن سلام و اشخاصی همانند وی تقویت میشود.
6 ـ 6. بقره، آیهی 238
«حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ»
این آیه از جمله آیاتی است که با ماقبل خود کاملاً غیرمرتبط مینماید، بدین لحاظ برخی مفسّران وجوه ضعیفی برای ارتباط آن ذکر کردهاند.
حال به طرح احتمالات قابل قبول میپردازیم:
1. خداوند حکیم پس از بیان بسیاری از احکام زناشویی مانند «وَ لا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّی یُؤْمِنَّ» (آیات 221 تا 227) با ذکر این آیه، به نماز که حلقهی اتصال او با بندهاش است، فرمان میدهد. وقتی که در حال خوف به مداومت بر نماز امر میشود مسلماً به طریق اولی در حالت اشتغال به روابط و مسایل زناشویی نیز چنین است.
2. در آیات قبل به اطاعت از دستورات الاهی تشویق شده و در این آیه به مداومت بزرگترین طاعات فرمان داده میشود.
3. فرمان به مداومت بر نماز پس از تشویق به گذشت و نهی از فراموشی نیکی بدین جهت است:
الف: برقراری پیوند میان بزرگ داشتن فرمان خدا و مهربانی با بندگانش؛
ب: آماده ساختن جان انسان برای رسیدن به مکارم اخلاق.
4. بیان آیات مداومت بر نماز در میان احکام خانواده بدین جهت است:
الف: انسان نیاز به محرّکی دارد که او را به یاد خدا انداخته تا از ستم و تجاوز در مسایل خانوادگی به خصوص طلاق ـ که معمولاً کینهانگیز ـ دور بماند و به عدل و نیکی بپردازد.
ب: طاعت خداوند در احکام زناشویی نیز از جنس طاعت او در اقامهی نماز (یعنی احکام عبادت) است.
ج: پس از طلاق ممکن است کسی به روابط نامشروع روی آورد، لازم است عاملی بازدارنده در مقابل او نهاده شود و این عامل نماز است.
6 ـ 7. بقره، آیهی 243
«أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُون»
وجوه ارتباط
1. با توجه به اینکه آیهی قبل سخن از ظهور نشانههای خداوند قادر است، در این آیه قدرت خدا ذکر میشود.
2. طبق عادت قرآن پس از ذکر بخشی از احکام، داستانی برای پند، فرمانبرداری و ترک عناد شنونده بیان میشود./
3. پس از طرح احکام خانواده (طی آیات 220 تا 224)، احکام جهاد و دفاع از امّت و مقدسات ذکر میشود زیرا استحکام خانواده منوط به صیانت جامعه است.
تذکر: با توجه به مجموع روایات، برخی گفتهاند: این آیه زمینهساز آیهی 244 (وقاتلوا فی سبیل الله...) است تا بدینوسیله مسلمانان به جهاد تشویق شده و برای شهادت آمادگی داشته باشند.
6 ـ 8. بقره، آیهی 254
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
وجوه ارتباط
1. طی آیات گذشته به جهاد با جان تشویق شده است: «أَلَمْ تَرَ اِلَی الْمَلَاِ...» (آیات 246 تا 253) و این آیه به جهاد با مال و انفاق آن فرا میخواند.
2. پس از بیان داستان امتهای پیشین (آیات 243 تا 253) که حقانیت رسالت پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ ثابت میشود، در این آیه به فرمانبرداری از دستورات الاهی (که یکی از آنها انفاق است) تشویق میشود.
تذکر: در آیات 244 و 245 نیز جهاد و انفاق بلافاصله پس از یکدیگر مطرح شدهاند.
6 ـ 9. بقره، آیهی 261
«مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ اللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»
وجوه ارتباط
1. در آیات گذشته شواهدی بر بعثت بیان گردیده است (آیات 259 و 260). در این آیه یکی از کارهایی که انجام آن برای روز قیامت سودمند است، ذکر میشود.
2. این آیه از «اضعافاً کثیرة» (در آیهی 254) رفع اجمال میکند و بین این دو آیه شواهدی برای اثبات قدرت خداوند بر بعث ذکر میگردد تا تکلیف به انفاق پسندیده باشد.
3. این تمثیل اشاره به قدرت عظیم خداوند است که میتواند مردگان را زنده کند و نیز مؤکّد مفهوم آیات 259 و 260 میباشد.
4. در آیهی 257 خداوند بیان فرمود که ولیّ مؤمنان است و در مقابل آن، «طاغوت» ولیّ کافران میباشد در این آیه دربارهی انفاق مؤمن تمثیلی بیان شده که در آیهی 264 ـ در مقابل آن ـ دربارهی انفاق کافر نیز تمثیلی به کار میگیرد.
7. نتیجه
از آنچه گفتیم نکات زیر به دست میآید:
1. تناسب بین آیات و سورههای قرآن از شاخههای علوم قرآنی است که قرآنپژوهان در آن اختلاف نظر دارند.
2. توقیفی بودن جمع و ترتیب آیات و سورههای قرآن، از مبانی تناسب بین اجزای قرآن است.
3. باید بین عدم وجود تناسب و عدم فهم آن، تفکیک قایل شد. چه بسا مواردی که بین اجزای قرآن تناسب وجود دارد، امّا هنوز کسی به کشف آن نایل نشده است.
منبع: قرآن در آینه پژوهش، عباس همامی