احمد بن محمد بن عیسی قمی راوی سه معصوم(ع)
سرزمین معطرسلام خدا بر مردم قم باد. این سخن امام صادق(ع) در مورد شیعیان و اشعریانی بود که به قم مهاجرت کردند. آنان پس از شهادت «سائب بن مالک بن عامر» و فرزندش «محمد» به دست حجاج خون آشام، از کوفه به طرف قم، روانه شدند تا خیمه آل محمد(ص) را در این سرزمین بر پا کنند. این مهاجرین و فرزندانشان راویانی بودند که با وجود مشکلات طاقت فرسا سخنان نورانی ائمه را برای آیندگان به یادگار گذاشتند. از این رو مطالعه زندگی آنها زوایایی از تلاش انسانهای آسمانی و حاملان روایات نورانی را آشکار می سازد. احمد بن محمد بن عیسی اشعری یکی از راویان نور است که رهبری شیعیان قم را به عهده داشت. فزونی روایاتی که از وی بر جای مانده پژوهش در زندگی وی را ضروری می سازد. طلوع ابوالعباس نجاشی وی را از اصحاب امام رضا(ع) می داند و چون در سال 203 به شهادت رسیده است، می توان گفت: احمد در این دوران، در سنی (حداقل 10 سال) بود، که بتواند از اصحاب آن امام به شمار آید. بنابراین احتمال دارد او متولد دهه اخیر قرن دوم باشد. با زلال ولایت آسمان ولایت از سال 200 «ه .ق » تا 250 به عطر پنج تن از معصومان عطرآگین بود. در همین سالها، چهار نفر از آن بزرگواران به عالم ملکوت بار سفر بستند. احمد بن محمد بن عیسی توانست به حضور امام رضا، جواد و هادی(علیهم السلام) شرفیاب گردد. هر چند دلیلی بر ملاقات بین او و امام عسکری(ع) وجود ندارد، با توجه به مسافرتهای مکرر احمد به مدینه، دیدار او با یازدهمین اختر آسمان ولایت بعید به نظر نمی رسد. به هر رو، او از اصحاب امام عسکری(ع) نیز بشمار می آید. او به دلیل کهولت سن و محاصره امام عسکری(ع) توسط دشمن به محضر آن حضرت شرفیاب نشد. اما با حضرت مکاتباتی در مورد مسایل دینی و اجتماعی داشت. رابطه احمد با ائمه(علیهم السلام) رابطه ای خاص بود و حکایت از اعتماد ائمه(علیهم السلام) به او داشت. خود نقل می کند: یکی از غلامان امام جواد(ع)، نامه ای از حضرت به من داد. آن را گشودم و خط مبارک امام را خواندم امام دستور داده بود به نزدش بروم. بار سفر به مدینه را بستم و خود را به حضور امام جواد(ع) رساندم. در آن جلسه درباره چند نفر از شیعیان سخن به میان آمد. با خود گفتم، نامی از «زکریا بن آدم » می برم شاید حضرت ضمن دلجویی از زکریا، برایش دعا کند. بی درنگ به خود آمدم و گفتم: من چه کسی هستم که چنین جسارتی نمایم. امام به آنچه می کند آگاه تر است. غرق در افکار خویش بودم که امام جواد(ع) رو به من کرد و سفارشهایی در مورد زکریا بن آدم و ارسال اموالی که در اختیار داشت. بیان فرمود. این حدیث موقعیت خاص احمد را نزد امام آشکار می کند.بگونه ای که امام در موقع سفارش به یاران به دنبال او می فرستاد و نظریات او در مورد دیگر شیعیان را جویا می شد. همچنین ائمه(علیهم السلام) این گونه پیامها را به هر کسی نمی گفتند و تنها اشخاصی را که مورد اعتماد کامل بودند، از این امور مطلع می کردند. چرا که وجود دشمنان شیعه و پیدایش بعضی انحرافات در قالب تشیع، جوی حساس و خطرناک به وجود آورده بود. مبارزه با انحراف احمد در زمان خود، با دو جریان انحرافی عمده که با نقاب تشیع در صحنه ظاهر شدند، روبرو شد. این دو جریان عبارت بودند از «غلو» و «واقفیه ». «علی بن حسکه » و «قاسم یقطینی » سردمداران اصلی «غلو» در زمان احمد بودند. احمد در مقابل تبلیغات آنان در میان شیعه گزارشی به این صورت خدمت امام حسن عسکری(ع) فرستاد. گروهی پیدا شده اند که برای مردم سخنرانی می کنند. آنها سخنانی از طرف شما و پدرانتان برای شیعیان می گویند. دل های ما گفتار آنان را نمی پذیرد. اینان دو نفر به نامهای علی بن حسکه و قاسم یقطینی هستند که می گویند: مقصود خدااز نماز، در «ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر» رکوع و سجود نیست. بلکه، مردی است که، مردم را از زشتی باز می دارد. همین طور مقصود از زکوة، همان مرد است نه، تعدادی درهم که انفاق شود. آنها بقیه واجبات و محرمات را نیز به همین صورت تاویل کرده اند. بر ما شیعیان منت گذاشته راه سالم را به ما معرفی کنید. به محض اینکه امام حسن عسکری(ع) نامه احمد را دریافت کرد، چنین پاسخ داد: «این دین ما نیست، از این سخنان دوری بجوی »در برخورد احمد با واقفیان، همین بس که او با ارسال نامه هایی برای ائمه، بعد از امام کاظم(ع) و پرسیدن مسائل فقهی و غیر فقهی و ارجاع مردم به آن بزرگواران خط بطلانی بر مرام واقفی هاکشید. ویژگیها مقام علمی و کرامت نفس، منصبها و فضایل زیادی برای احمد به ارمغان آورد. برخی از مناصب او عبارتند از: الف: رهبری شیعیان قم; او به خاطر لیاقت هایی که از خود بروز داد، توانست رهبری شیعیان قم را بر عهده گیرد. قدرت سیاسی و اجتماعی وی بدان حد رسید که وقتی بر اساس وظیفه شرعی عده ای را از قم اخراج کرد، احدی را توان اظهار مخالفت نبود و بعضی که اجماع سکوتی را قبول ندارند به همین واقعه استدلال کرده اند. حاکم قم نیز در امور ملکی، به او رجوع می کرد و احمد در این امور در مصدر تصمیم گیری بود. نجاشی در باره قدرت سیاسی او می نویسد: «احمد بن محمد بن عیسی چهره بدون رقیب قم بود و با حاکم قم رفت و آمد داشت ». از این رو است که برای او چهار عنوان «وجه قم » (چهره قم)، «وجیه قم » (چهره درخشان قم)، «شیخ القمیین » و «فقیه القمیین » در کتابهای تاریخی و رجالی ذکر شده است. ب: هشیاری و زیرکی: احمد با هشیاری خود توانست شیعیان را از انحراف های سیاسی و اعتقادی حفظ کند. او از یک سو با افکار انحرافی مقابله کرد و از سوی دیگر بهانه به دست دژخیمانی چون «متوکل » و «مامون عباسی » نداد. من در این مسجد (مسجد کوفه) نهصد نفر از اساتید حدیث را دیدم که می گفتند: حدثنی جعفر بن محمد. (امام صادق(ع) چنین گفت)ج: تواضع: با همه مقام و جلال، ابائی نداشت از کسی که از نظر علمی پایین تر بود حدیث نقل نماید. بر همین اساس از عبدالله بن صلت که در موقعیت علمی بالایی نبود حدیث نقل می کرد. و شیخ بزرگوار «کشی » می گوید: اگر حدیثی به احمد بن محمد بن عیسی نمی رسید ولی به کسی که از او کوچکتر بود می رسید، احمد حدیث را از او نقل می کرد. د: عمل به وظیفه و تسلیم در برابر حقیقت; وقتی تشخیص می داد وظیفه او اقدام به کاری یا نهی از آن است به تکلیف خویش عمل می کرد و اگر بعدها احساس می کرد در تشخیص خود دچار اشتباه شده است، دست از سخن اول برمی داشت و بدون ملاحظه مقام و موقعیت، پشیمانی خود را به همگان اعلام می کرد. وقتی تشخیص داد احمد بن محمد بن خالد در نقل حدیث سهل انگار است و به روایات مرسل و ضعیف اعتماد می کند (و این به معنی تزلزل احادیث شیعه است. تزلزلی که ممکن است اعتبار تشیع را در خطر قرار دهد)، او را از قم بیرون کرد و آنگاه که متوجه شد در روش خود اشتباه کرده است یا مبنای علمی وی تغییر کرده به دنبال وی رفت و با عظمت تمام او را به قم باز گرداند و زمانی که برقی از دنیا رفت، برای جبران اشتباه خود با سر و پای برهنه در تشییع جنازه او شرکت کرد. ژرفای دانش احمد بن محمد بن عیسی با اینکه مسوولیتهای مهم اجتماعی را بر عهده داشت در راه کسب دانش و معارف اهل بیت(علیهم السلام) و نشر آن نیز همت فراوانی به خرج می داد. او خود می گوید: برای تحصیل و فراگیری حدیث به کوفه آمدم و با «حسن بن علی وشاء» دیدار کردم و از او خواستم: کتاب «علاء بن رزین » و «ابان بن عثمان احمر» را برای من بیاورد. وی آن دو کتاب را آورد. به او گفتم: دوست دارم اجازه نقل حدیث از این دو کتاب را به من بدهی. گفت: چه عجله داری؟! برو و از این دو کتاب بنویس و سپس از من استماع کن. گفتم: از حوادث روزگار در امان نیستم. گفت: اگر می دانستم احادیث اینگونه مشتاقانی دارد، بیشتر حدیث نقل می کردم; زیرا من در این مسجد (مسجد کوفه) نهصد نفر از اساتید حدیث را دیدم که می گفتند: حدثنی جعفر بن محمد. (امام صادق(ع) چنین گفت)او کتابهای زیادی از خود به جای نگذاشت و شاید علت آن، دقت بسیار زیاد این عالم بزرگ در نقل حدیث بود. به گونه ای که بسیاری از روایات از نظر سند یا متن در نظر او مخدوش به نظر می رسید. این احتمال نیز وجود دارد که او صاحب آثار زیادی باشد که به ما نرسیده است. آنچه از سخنان شیخ طوسی، نجاشی و دیگران استفاده می شود گویای این حقیقت است که شمار تالیفات وی به 15 عدد می رسید. این کتابها عبارتند از: 1. التوحید 2. فضل النبی 39. المتعه 4. النوادر 5. الناسخ و المنسوخ 6. الاظله 7. المسوخ 8. الحج 9. المبود (احتمال می رود با کتاب النوادر یکی باشد) 10. الملاحم 11. الطب الکبیر 12. الطب الصغیر13. المکاسب 14. مسائل الامام الهادی(ع) 15. فضائل العرب. تنها کتابی که از وی باقی مانده «نوادر» است. روایاتی که احمد بدون واسطه از امامان معصوم(علیهم السلام) نقل کرده است بسیار اندک اند و او بیشتر از طریق راویان دیگر روایت کرده است. مجموع احادیث احمد (با واسطه و مستقیم) تا 2290 حدیث می رسد. استادانی که احمد بن محمد بن عیسی موفق به دیدار آنها شده است نزدیک به 150 نفر هستند، از جمله آنها حسین بن سعید، عبدالعزیز بن مهتدی، عبدالله مسکان و ... می باشند. اما شاگردانش در حدود 14 نفر از جمله محمد بن حسن صفار (صاحب بصائر الدرجات) محمد بن علی بن محجوب و محمد بن یحیی عطار هستند. از نگاه فرزانگان فرزند محمد بن عیسی در نظر علماء شیعه شخصیتی با نفوذ به شمار می آید و همه وی را دانشمندی صاحب موقعیت و توانایی علمی و اجتماعی می دانند. قدیم ترین اظهار نظر که در مورد او صورت گرفته، توسط احمد بن علی بن نوح سیرافی، استاد نجاشی، است; که در جواب نامه نجاشی نوشت: از سند من به کتابهای حسن بن سعید اهوازی (رضی الله عنه) سؤال کردی. در جواب باید بگویم آنچه مورد اعتماد اصحاب ما است همان است که احمد بن محمد بن عیسی نقل نموده است. نجاشی (متوفای 450) در مورد احمد می گوید: احمد بن محمد بن عیسی که رحمت خدا بر او باد، از بزرگان اهل قم است. او رئیس و فقیه بدون رقیب بود و با حاکمان قم رفت و آمد داشت و به خدمت سه امام (علی بن موسی الرضا(ع) و امام جواد(ع) و حضرت هادی(ع)) رسید. و در ادامه سخن،9 کتاب برای او می شمارد. علامه حلی (متوفای 726) نام احمد بن محمد بن عیسی را در قسمت اول کتاب خود (یعنی کسانی که بر آنها اعتماد دارد) ذکر می کند و همانند نجاشی از او به بزرگی یاد می کند. احمد اشعری از نگاهی دیگر اهل سنت نیز از او به عظمت یاد کرده اند: ابن ندیم (متوفای 375): ابوجعفر، احمد بن محمد بن عیسی از جمله دانشمندان است و این کتابها از اوست: کتاب طب کبیر. کتاب طب صغیر و کتاب مکاسب. ابن حجر عسقلانی (متوفای 852) می نویسد: احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی، علامه است. از استاد شیعیان قم و فردی مشهور بوده و کتابهایی نیز دارد. اخراج راویان همه ارباب رجال و تاریخ به اخراج بعضی از محدثین توسط احمد اشاره کرده اند. از یک سو، داشتن موقعیت سیاسی و صاحب قدرت در قم و از سوی دیگر سختگیری او در نقل حدیث و نقد عقیده دلیل عمده اخراج افراد بود. تنها کتابی که از وی باقی مانده «نوادر» است. روایاتی که احمد بدون واسطه از امامان معصوم(علیهم السلام) نقل کرده است بسیار اندک اند او از طریق راویان دیگر روایت کرده است. و مجموع احادیث او (با واسطه و مستقیم) تا 2290 حدیث می رسد. علامه، وحید بهبهانی، در این زمینه می نویسد: در موارد متعددی احمد بن محمد بن عیسی و ابن غضائری، راویی را متهم به غلو و کذب می کردند. زیرا او روایتی را نقل می کرد که مضمون آن روایت در نظر آنان مطلب غلوآمیزی داشت. برخی از راویان که احمد آنان را از قم اخراج کرد عبارتند از: 1- احمد بن محمد بن خالد برقی به جرم سهل انگاری در نقل حدیث. 2- سهل بن زیاد آدمی رازی. 3- ابو سمینه محمد بن علی بن ابراهیم قرشی، معروف به صیرفی،. 4- حسین بن عبیدالله محرر قمی سعدی، هر سه به اتهام غلو. از این چند نفر، تنها برقی به قم بازگردانده شد. فصل غروب به شهادت همه صاحبان رجال، احمد بن عیسی در تشییع جنازه برقی شرکت کرد. در مورد سال وفات برقی دو نظریه وجود دارد; ابن غضائری سال 274 و نوه برقی سال 280 ذکر می کنند و چون نوه برقی نزدیکتر به زمان وی و جزء خاندان او بود نظریه اش تقویت می شود. بنابر این احمد بن محمد بن عیسی تا این زمان (سال 280) زنده بود. اما اینکه پس از این تا چه مدتی در قید حیات بود معلوم نیست. احتمال می رود فوت او در دهه اخیر قرن سوم یا مقداری قبل از آن واقع شده باشد. در این صورت، عمر او به حدود 90 سال خواهد رسید. از محل دفن این عالم بزرگ نیز اطلاع دقیقی در دست نیست. با این حال چون قم محل اقتدار دینی و علمی او بود، احتمال می رود آرامگاه وی در همین شهر باشد. رحمت خدا بر روانش |