سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

مکتب در فرآیند تکامل (مدرسی طباطبائی) - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی

مکتب در فرآیند تکامل (مدرسی طباطبائی)
1387 توسط محمد مهینی /10/ خلاصه شده در 18
از اواخر قرن اول هجری، انتظار و اعتقاد به ظهور یک منجی و رهاییبخش انقلابی از دودمان پیامبر که در آینده ظهور کرده و نظام
فاسد ظلم و ستم را در هم ریخته و حکومت عدل و قسط را پیریزی خواهد نمود در همه قشرهای جامعه اسلامی وجود داشته
است. این منجی رهاییبخش را شیعیان با نام قائم میشناختند.
امام باقر و امام صادق با توجه به ذهنیت شیعیان و شرایط مناسب اقدام به قیام نکرده و گفتنتد که قائم منتظر نیستند. این قضیه
باعث شد بسیاری به سمت دودمان حسنی خاندان نبوت بگرویند.
با توجه به این جور اتفاقات، ذهنیت جامعه شیعه از مقام سیاسی امام به مقام مذهبی و علمی انتقال یافت.
دو امام نهم و دهم در حالی جانشین پدران خود شدند که در سنین خردسالی بودند. پاسخ به این سوال عملا موجب تقویت و تایید
نظریهای شد که برجنبه فوق طبیعی امام تاکید میگذارند.
در سراسر قرآن کریم بر این نکته تاکید شده است که خداوند، سراسر جهان هستی را به تنهایی آفریده و تمام موجودات را روزی
میدهد بدون آنکه در این راه کسی بدو مددی کرده یا مساعدتی نموده باشد. او تنها کسی است که بر غیب آگاه است. در آیات
بسیار دیگری تاکید شده است که پیامبران مردمانی عادی بودند که مانند همه مردم دیگر زندگی کرده و در گذشتند.
علیرغم این تاکیدات، فکر اینکه پیامبر موجودی فوق بشری بود بلافاصله پس از درگذشت آن حضرت آغاز شد.
از اوایل قرن دوم هجری به بعد افراد و گروههای متعددی پیدا شدند که افرادی از خاندان پیامبر را به عنوان خدا میشناختند. به
میگفتند. « غلات طی?اره » اینان
گروه دیگری از غلات هستند که ائمه را خدا نمیدانند بلکه معتقد بودند که خداوند، کار جهان از خلق و رزق و اختیار « مفو?ضه »
تشریع احکام را به آنان تفویض فرموده است.
مفوضه معتقد بودند که پیامبر و ائمه اولین و تنها مخلوقاتی هستند که مستقیما به دست قدرت حق از مادهای متفاوت با سایر بشر
آفریده شدند. آنگاه قدرت و مسئولیت امور عالم خلقت را به اینان واگذار فرمود پس هر چه در این جهان روی میهد از آنان است.
برخی مفوضه میگفتند که ائمه مانند پیامبر وحی دریافت میکنند.
بسیاری از شیعیان و اصحاب ائمه به شدت با نسبت هرگونه صفات فوق بشری به آنان مخالف بوده و بر این نکته تاکید میکردند
که آنان فقط دانشمندانی پرهیزکار بودهاند. بسیاری حتی قائل به عصمت آنان هم نبودهاند.
در ادبیات شیعه پس از قرن دوم معنای تازهای یافت که به معنی کوتاه آمدن و تفریط در مورد فضائل ائمه بوده « تقصیر » اصطلاح
است.
2
در این میان خط سومی هم وجود داشت که اکثریت افراد عادی جامعه شیعه و بسیاری از راویان حدیث از آن پیروی میکردند.
این گرایش، ائمه را انسانهایی ولا میدانست که به طور اخص مشمول فیض و برکت و نظر عنایت الهی بوده و به همین دلیل از
نظر طبیعت خود با انسانهای عادی فرق میکردند. این گرایش معتقد بود که ائمه از آن نظر که پاکترین افراد بشر و نزدیکترین
آنان به پروردگارند، منشا برکات و وجود آنان واسطه بسیاری از فیوضات حق است.
پیگیری مفوضه در اشاعه افکار خود بیثمر نبود و پارهای از افکار و ابداعات آنان به هر صورت داخل سیستم مذهبی شیعه برای
خود جای گشود. مثلا موضوع افزودن شهادت ثالثه در اذان که به تصریح شیخ صدوق از ابداعات و شعائر آنان بود.
یک گرایش جدید فلسفی-عرفانی شیعی که به شدت از جهانشناسی صوفیانه محیالدینی متاثر بود، و پس از حدود سه قرن از
نخستین نمودهای آن در افکار و آثار سید حیدر آملی، عارف شیعی قرن هشتم، سرانجام در قرن یازدهم در شکل مکتب فلسفی
را بنیاد نهاد. « ولایت تکوینی » موسوم به حکمت متعالیه تطور یافت در بعد امامت، براساس همان جهانشناسی، نظریه موسوم به
افراد غیر شیعی اعم از اهل سنت و اسلام شناسان خارجی که گاه نظریاتی چنان متضاد در آثار شیعه میبینند دچار سرگشتگی
شده و گاه نظریات معتدلتر نویسندگان شیعه را در مسائل امامت و نظایر آن حمل بر مجامله و مداهنه، تقیه یا کوشش برای
عرضهی چهرهی قابل قبولتر و مسالمتجوتری از تشیع و یا حمل بر دورویی و دروغگویی و فریبکاری آن نویسندگان کنند.
آنچه همه پیروان مکتب تشیع را از گرایشهای مختلف وحدت میبخشد همان نقطه مشترکی است که کلیت عقیده تشیع بر آن
بنیاد شده است یعنی این نظریه که ائمه اهل بیت منبع و مرجع نهایی دانش مذهبی پس از پیامبر، مفسران حقیقی قرآن مجید و
شارحان اصلی و منحصر سنت شریف نبوی بوده و اطاعت و پیروی آنان فرض عین و واجب حتمی هر مسلمان است.
بحران رهبری و نقش راویان حدیث
نخستین بحران رهبری در جامعه شیعه امامیه بلافاصله پس از درگذشت امام صادق در سال 148 پدیدار شد که میان پیروان آن
حضرت بر سر مساله جانشینی ایشان به شکل زیر اختلاف افتاد:
1. یک گروه که شامل برخی از پیروان برجسته آن حضرت بود هیچکس را پس از آن حضرت به عنوان امام نپذیرفتند. از
نظر ایشان اصلا ضرورتی نداشت که ایشان جانشینی داشته باشد.
2. گروه دیگر را هواداران اسماعیل، یک فرزند اما صادق که یکی دو سال پیش از رحلت پدر خود درگذشت، تشکیل می-
دادند. نتیجتا برخی معتقد شدند که اسماعیل فوت نکرده و بلکه پدرش برای حفظ جان او، وی را پنهان کرده و او به
عنوان امام زنده غایب اکنون جانشین پدر خود است.
3. اکثریت عظیم شیعه امامیه عبدالله را که در میان فرزندان بازمانده امام، پسر ارشد بود به عنوان امام و جانشین آن
حضرت پذیرفتند. عبدالله تنها هفتاد روز پس از پدر خود زنده بود و بدون فرزند درگذشت. بیشتر شیعیان سپس به
حضرت موسیبن جعفر ارشد فرزندان باقیمانده امام صادق رجوع کردند. برخی شیعیان نیز امامت عبدالله را باطل
دانستند.
3
بحران بعدی رهبری پس از درگذشت حضرت موسیبن جعفر به سال 183 پدیدار شد که گروهی از برجستهترین یاران آن حضرت
به این نظریه گروییدند که امام زنده است جز آنکه از نظرها پنهان گردیده است. با وجود این، در گذشت زمان بیشتر شیعیان
فرزند ارشد آن بزرگوار، حضرت رضا را به عنوان امام و جانشین ایشان پذیرفتند.
(جالبه که امام رضا تا امام عسگری همه تیرهرنگ بودهاند)
پس از رحلت حضرت رضا مشکلاتی نظری در مورد جانشینی فرزند ایشان حضرت جواد که در آن هنگام در سن هفت سالگی
بودند پدیدار شد. پس از یک دوره کوتاه بی تصمیمی که بر جامعه شیعه گذشت امامت حضرت جواد به وسیله تقریبا همه پیروان
خط اصلی تشیع امامی پذیرفته شد.
حضرت عسگری در سراسر دوران امامتشان، با ایرادات و انتقادات نابخردانه بعضی از شیعیان که برخی از رفتار ایشان را مغایر با
سیره و روش و رفتار اجداد طاهرینشان میخواندند مواجه بودند. امام برای آماده کردن جامعه شیعه برای آیندهای که دو سه سال
دیگر در پیش داشت در پاسخ به سوالات فقهی با شیوه ائمه سلف اختلاف محسوس داشت و به طور روشن در راه خود کفا کردن
جامعه شیعه در آینده نزدیک و آشنا ساختن آن با روش استدلال و اجتهاد بود.
مساله مهم دیگری که بر مشکلات این دوره شیعیان افزوده و در آینده در تشدید تنشهایی که پس از رحلت امام عسکری در
جامعه تشیع پدیدار شد موضوع دعوی امامت برادر ناتنی آن حضرت، جعفر بود.
با توجه به این مسائل بود که چنان که از سوالات مردم از حضرت عسکری بر میآید شیعیان از همیشه نگرانتر بودند که اگر
حضرت بدون فرزندی وفات کنند تکلیف امامت چه خواهد شد چون امام، برادری جز جعفر نداشتند.
امام بشارت تولد این مولود مبارک را به شدت از عامه مردم پنهان نگاه داشتند. اما بلافاصله پس از رحلت آن امام، خواص اصحاب
ایشان به ریاست عثمانبنسعیدعمری به جامعه شیعیان اعلام داشتند که امام فرزندی از خود به جای نهادهاند.
در این زمان، با پیشامد وضع جدید بسیاری از شیعیان سردرگم شده بودند. بسیاری از مذهب حق دست برداشته و به سایر فرق
شیعی و غیرشیعی پیوستند. گروهی بزرگ و به نقلی اکثریت جعفر را به عنوان امام به رسمیت شناختند. به طور خلاصه در پایان
قرن سوم شیعیان عراق به دو جامعه مخالف تقسیم شده بودند: آنان که به فرزند حضرت عسکری اعتقاد داشتند و آنان که گرد
فرزندان و فرزندزادگان جعفر گردآمده بودند. اما بسیاری از نوادگان جعفر به خط مستقیم تشیع حق پیوستند.
بزرگترین ادله بر حقانیت و اصالت مبانی مذهب حقه اثنی عشری آن است که متقدمین آنان برای سالها در برابر واقفه حتی
المقدور به تضعیف و جرح روات و روایات مربوط به غیبت میپرداختند.
میخوانند. « قرن شیعه » در نیمه اول قرن 4ام نفوذ اجتماعی شیعه در چنان حد بالایی رفته بود که مورخان غربی امروز آن قرن را
اکنون دیگر همه معتقد بودند که اگر امام غایب فیالواقع به خاطر خوف جانی به غیبت رفته بود و حقیقتا اگر 313 نفر هوادار
شمشیرزن چنان که در روایتی گفته شده بود مییافت قیام میفرمود دیگر موقع خروج و ظهور ایشان بود.
اندکی بعد در پایان دهده چهارم قرن مزبور اکثریت مطلق شیعیان در عراق همه یک سر در شک و تزلزل شدید بودند و هر یک به
یاد « حیرت بزرگ » نحوی وجود امام غایب را انکار میکردند. این استمرار و تشدید همان وضعی است که در تاریخ شیعه به عنوان
میشود.
آنچه ما امروز میتوانیم بگوییم و بزرگان علمای شیعه گفتهاند این است که فقط خداوند به رمز و راز این غیبت آگاه است و هیچ
ضرورتی ندارد که از این حد پا فراتر نهاده و در صدد فلسفهسازی و توجیه من عندی برای آن باشیم.
4
مناظرات کلامی
برای متکلمان سنی، عقل و استدلال عقلانی مرجع تصمیمگیرنده نهایی بود و نتیجه آن هرچه بود باید پیروی میشد اما برای
متکلمان شیعه، عقل ابزار بود و منبع اعلای دانش و مرجع نهایی آگاهی و کشف واقع، امام بود که آنان قواعد و مبانی کلامی خود
را از تعلیمات وی میگرفتند.
اکثریت عظیم دانشمندان شیعه تمام هم و غم خود را صرف نقل و روایت احادیث و سخنان ائمه طاهرین مینمودند.
گرچه متکلمان شیعه مبانی و اصول خود را از تعالیم ائمه میگرفتند اما نتیجهگیریهای آنان به طبیعت بحثهای کلامی، گاه به
طور قابل ملاحظهای از تعلیمات آن بزرگواران دور میافتاد و با عقائد رایج در جامعه شیعه متفاوت میشد.
خدمت اساسی ابن قبه به فکر شیعی همانا تلاش او در شالودهریزی اساسی قویم و متین و قابل دفاع برای نظریه امامت شیعی
بوده است.
ه



تاریخ : شنبه 89/7/17 | 9:59 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
.: Weblog Themes By Slide Skin:.