قاصد آمد دوش از وی، نامه دلبر گرفتم
بهر ایثار رهش،از جان خود دل بر گرفتم
نامه را بوسیدم و بوئیدم وبر سر نهادم
بارها خواندم زسرتا پا و باز از سر گرفتم
تا سحر چون شمع بودم گاه گریان گاه خندان
آخرالامر آستین حائل به چشم تر گرفتم
قوت جبرییل را کردم سئوال از وی همی گفت
هفت شهر عشق را من بر سر شهپر گرفتم
گفتمش یاللعجب،این قوت و قدرت که دادت
گفت از پیرم علی،برهم زن خیبر گرفتم
این کیه این کیه این کیه این بای بسم الله الرحمن الرحیمه
این کیه این کیه معنیه یا و سین و اصل و حا و میمه
این کیه این کیه نامش به جای نام سبحان العظیمه
این کیه در خلوت و جلوت محمد را امینه
این کیه این کیه راهش به راه حق صراط المستقیمه
این کیه مسند نشین همواره در عرش برینه
این علی عالی اعلی امیرالمومنینه این علی عالی اعلی امیرالمومنینه
این کیه این کیه مرشد به میکائیل و جبرئیل امینه
این کیه رهبر به عزرائیل واسرافیل و ویله
این کیه این کیه او مستعان و آدم اورا مستعینه
این کیه هم شیث وهم ایوب و ادریس کبیره
این کیه این کیه بر یوسف و بر هود وبریونس معینه
این کیه موسی و عیسی،خضر والیاس آفرینه
این علی عالی اعلی امیرالمومنینه این علی عالی اعلی امیرالمومنینه
این کیه این کیه مونس به صالح،یار داوود خلیله
این کیه با احمد مرسل به اوادنی رحیله
این کیه کروبیان را در شفاعت بس دخیله
این کیه بر اولیا و انبیا دائم کفیله
این کیه کاو اسقیا را ساقی اندر سرسبیله
این کیه این کیه رویش جمیل وجه رب العالمینه
این علی عالی اعلی امیر المومنینه این علی عالی اعلی امیر المومنینه
این کیه این کیه اندر دو عالم بی پناهان را پناهه
این کیه کاو نا امیدان را امید و تکیه گاهه
این کیه بیچارگان را چاره ساز و عجز و آهه
این کیه خیل یتیمان را انیس و سوز و آهه
این کیه این کیه بر جمله درویشان هماره خضر راهه
این کیه با جمع مسکینان جلیس و همنشینه
این علی عالی اعلی امیرالمومنینه این علی عالی اعلی امیرالمومنینه
رضای حق
در حدیث آمده که چون آدمی را اجل در رسد و مرگ فرا آید، در آن وقت آن بنده را چهار عقده پیش آید. اول غم ایمان، دوم غم فرزندان، سوم تفکر اسباب و ترک خانمان، چهارم سکرات موت و تلخی جان کندن. اما در غم ایمان گوید: کاش میدانستم از راندگانم یا از خواندگان. آیا بنوازندم یا بگدازندم و ایمان را از من بستانند یا بگذارند؟ حق تعالی چون بندهای ایمان دار باشد، فرشتهای را بفرستد و گوید: ای بنده من! مترس و اندوهناک مباش که در دنیا به رضای ما بودی، غم مخور که ایمان با تو باشد. اگر از شدت دشواری جان کندن میترسی، بفرمایم تا جان تو را به رفق و نرمی بستانند و اگر غم فرزندان داری، ایشان بندگان منند و روزی ایشان با من است. دل فارغ دار و اگر غم خانه و باغ و ملک داری اینها همه فانی است. اکنون پرده حجاب برداشتم، چشم بگشا و ببین باغ و ملک و خانه چگونه است. چون بنده مؤمن چشم بگشاید، خانهها و مقامها و قصرهای بهشت را ببیند و اگر غم تنگی و تنهایی گور را داری، حوران بهشت به جهت تو آماده است. پس چون آن خوشی را بیند، مطمئن و آسوده خاطر گردد و از روی ذوق و به آسانی جان بدهد. پس ای مؤمن! چون این حدیث شنیدی و دانستی که چون نیک کرداری و عمل نیک داری،ایمان تو به سلامت است.
یا علی مدد
سلام بر تو ای صاحب غدیر؛ سلامی به شکوه و عظمت غدیرت.
یا علی، در کتاب تاریخ زندگیات، روز غدیر برایمان زیباست و غدیرخم بینام تو برای هیچکس شناخته نیست. تویی که در روزی چون غدیرخم در زیر آفتاب سوزان، دستت روی دست پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به سوی آسمانها بالا رفت، و همگان از زبان آنحضرت شنیدند که بعد از او اختیار تو بر مؤمنان از خودشان بیشتر است.
عید غدیر امسال را به یاد لحظهای که محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم دست تو را بالا برد و فریاد زد: «مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهَذا عَلِیٌ مَوْلاهُ» متبرک کردم، و چشمانم را با سرمه محبتت آذین بستم؛ و بر دستی بوسه زدم که در دست پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم قرار گرفت.
از واقعه غدیر چه بنویسم که خدا برایت نوشت: «اَلْیَومَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ»؛ نعمت خود را با غدیر بر شما تمام کردم و افزود: «رَضیتُ لَکُم الاِسلامَ دینا».
از روزی بگویم که حاجیان به تو شاد باش میگفتند، یا از آن لحظه بگویم که دست رحمت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم روی شانه تو آمد و تو را تا عرش بلند کرد؟