حضرت علی(ع) سید مولاست
[22]
ابی اسماعیل از ابی نون روایت می کند که: بعد از وفات رسول خدا(ص) مردی از فرزندان داود(ع) که بر دین یهود بود وارد مدینه شد و مردم را ماتم زده و اندوهگین یافت. از گروهی پرسید که چه شده است و چرا همه اندوهگین هستید؟
گفتند: به خاطر وفات رسول خدا(ص) می باشد.
آن مرد یهودی گفت: وفات رسول خدا(ص) در همین روز، در کتاب مقدس ما هم ذکر شده است.
آنگاه یهودی گفت: مرا به سوی جانشین پیامبر راهنمایی کنید، می خواهم چند سؤال از او بکنم. آن گروه گفتند: همین جا کمی منتظر باش تا تو را به کسی راهنمایی کنیم که هرچه سؤال کنی جواب آن را دریابی.
در این هنگام حضرت علی(ع) از در مسجد وارد شد و مردم هم به آن مرد یهودی گفتند: این همان شخصی است که هرچه سؤال کنی جوابت را می دهد.
پس مرد یهودی بلند شد و به سوی حضرت حرکت کرد و گفت: آیا تو علی بن ابی طالب(ع) هستی؟
حضرت فرمود: بله، خداوند تو را مورد رحمت خود قرار دهد.
یهودی دست حضرت را گرفت و حضرت را بر روی زمین نشانید و گفت: می خواهم چهار سؤال از شما بکنم تا مرا راهنمایی کنید، آیا اجازه می دهید آنها را مطرح کنم؟
حضرت فرمود: سؤال کن إن شاء الله جوابت را می دهم.
«فقال أخبرنی عن أوّل حرف کلّم اللّه به نبیک لمّا أسری به و رجع عن محل الشرف … !»
مرد یهودی اولین سؤال را مطرح کرد که: اولین حرفی که با آن خداوند متعال در شب معراج با پیامبر تکلم کرد چه بود؟
حضرت فرمودند: اما اولین حرفی که خداوند با آن پیامبرش را مورد خطاب قرار داد، آن قول خداوند تبارک و تعالی در قرآن است که درسورة بقره می فرماید:
آمن الرسول بما أنزل الیه من ربه(11).
مرد یهودی گفت: این اولین حرف نبوده و من سؤالم راجع به این سؤال نبود. حضرت به او فرمودند: آنچه تو می خواهی از اسرار است.
مرد یهودی گفت: باید آن راز را برایم بگویی در این صورت تو خلیفه و جانشین پیامبر نیستی، و من دنبال کسی می گردم که جوابم را دهد که آن به حق، جانشین پیامبر خواهد بود.
حضرت به او فرمودند: اگر آن راز را برایت بگویم اسلام می آوری؟
یهودی گفت: بله، اسلام می آورم.
حضرت فرمودند: در شب معراج چون پیامبر خواست از آن جایگاه بلند الهی به مقام جبرئیل (سدرة المنتهی) برگردد یک ملکی ندا داد: ای محمد! همانا خداوند مدام بر تو سلام و درود می فرستد و می گوید: سلام و درود مرا به سید مولا برسانید.
رسول خدا(ص) پرسیدند: پروردگارا! سید مولا کیست؟
خداوند متعال فرمود: علی بن ابی طالب(ع).
پس یهودی حرف حضرت را تصدیق کرد و گفت: این را در کتاب داود(ع) دیده ام.
متن روایت
لمّا توفی رسول الله(ص) دخل المدینة رجل من أولاد داود(ع) علی دین الیهود، فوجد الناس متفزّعین مغمومین. فقال: ما شأنکم؟ قالوا: توفی رسول اللّه(ص). فقال: أما إنّه توفی فی الیوم الذی هو مذکور فی کتابنا، ثم قال أرشدونی إلی خلیفة نبیکم. قالوا: تنتظر قلیلاً حتی نرشدک إلی من یخبرک بما تسأل، فأقبل أمیرالمؤمنین(ع) من باب المسجد، فقالوا علیک بهذا الغلام فإنّه یخبرک عمّا تسأل. فقام إلیه و قال له أ أنت علی بن أبی طالب(ع). فقال نعم، یرحمک اللّه، و أخذ بیده و أجلسه. و قال أردت أن أسأل هؤلاء عن أربعة حروف فأرشدونی إلیک، فعن إذنک أسألک. فقال له سل عمّا بدا لک، فإنّی أخبرک إن شاء اللّه تعالی.
فقال أخبرنی عن أوّل حرف کلّم اللّه به نبیک لمّا أسری به و رجع عن محل الشرف...!
فقال(ع) أمّا أوّل حرف کلّم اللّه عزّ و جلّ نبینا(ص) به فهو قوله تعالی آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ. فقال لیس هذا أردت، ولا عنه سألت. فقال(ع) إنّ الأمر الذی ترید مستور. فقال أخبرنی بالذی هو، و إلاّ فما أنت هو. فقال له إذا أنبأتک تسلم. قال نعم.
فقال: إنّ رسول اللّه(ص) لمّا رجع عن محل الشرف و الکرامة لیلة الإسراء رفع له الحجاب قبل أن یصیر إلی مقام جبرئیل(ع)و نادی ملک یا محمّد(ص) إنّ اللّه
یقرئک السلام و یقول لک اقرأ علی السید المولی منّی السلام. فقال رسول اللّه(ص) مَن السید المولی؟ فقال علی بن أبی طالب(ع). فقال الیهودی صدقت إنّی لأجده مکتوبا فی کتاب داود(ع).
سند روایت:
سند این روایت، به نقل علامة مجلسی از کتاب «صفوة الأخبار»، از ابی اسماعیل از أبی نون می باشد و به نقل از کتاب «الغیبه» محمد بن ابراهیم نعمانی چنین است: «أخبرنا أبو العباس أحمد بن محمد بن سعید، قال: حدثنا حمید بن زیاد من کتابه وقرأته علیه، قال: حدثنی جعفر بن إسماعیل المنقری، عن عبدالرحمن ابن أبی نجران، عن إسماعیل بن علی البصری، عن أبی أیوب المؤدب، عن أبیه، قال…».
در این اسناد، «جعفر بن اسماعیل منقری» دچار ضعف می باشد. از او در کتب رجالی تعبیر به «کان غالیا کذّابا» شده است. و لذا به سند روایت نمی توان تکیه نمود.(13)
و امّا مفهوم روایت: در مورد سلام خداوند بر حضرت علی(ع) مؤیدات روایی دیگری در دست می باشد، لیکن مضمون فعلی روایت (سلام خدا بر سید مولا) مطلبی است که تنها در این روایت ذکر شده است و البته آن نیز امری نیست که معارض روایی داشته باشد و یا مخالف با حکم عقل باشد و لذا روایت را با توجه به مفهوم و دلالتش می توان قبول نمود.
11. سورة بقره، آیة 285.
12. ر.ک: الغیبة نعمانی، ص99، ح30؛ بحار، ج10، ص23، ح13 و ج30، ص99،ح5؛ عقائدالاسلامیه، ص923.