نویسنده :
s.s.m - ساعت ?2:?4 ق.ظ روز جمعه ????/6/6
تفکر چیست؟
از اندیشه خود در حیرتم که این تفکر چیست؟
فکر عبارت است از سیر از ظاهر به باطن و از صورت به معنی.
فکر یعنی از رفتن از باطل به سوی حق. یعنی رفتن سالک از عدم به وجود، به گونه ای که به مقام فنای فی الله برسد. به این معنا که همه ذرات هستی را در پرتو نور وحدت نابود و محو بیند.
تفکر آن است که در جزو بنگرد و کلّ مطلق را ببیند. یعنی سالک به جایی برسد که همه جیز را در پیدا و نهان مظهر یک حقیقت بیند و شناسد و در همه ی مظاهر او را ظاهر بیند چنان که غیری در میان نباشد.
معرفت
معرفت از روی کلیات منحصر به دوقسم است: استدلالی و کشفی.
معرفت حال آن عارف است که هرچند بیند اول خدا را ببیند و او را اهل بینایی (ذوالعین) می نامند که حق را ظاهر می بیند و خلق را باطن.
جبر و اختیار
شیخ محمود شبستری انسان را مختارمجبور میداند. یعنی صاحب اختیاری که خود در همه کارها مجبور است و از جبر مطلق فرمان می برد.
اصالت اعداد
شیخ محمود شبستری با عدالت باوری خود با اعداد دمساز است و به نظریه فیثاغورث-حکیم ریاضی دان یونان باستان- نزدیک می باشد که به اصالت اعداد معتقد بوده.
نویسنده :
s.s.m - ساعت ?2:?4 ق.ظ روز جمعه ????/6/6
تفکر چیست؟
از اندیشه خود در حیرتم که این تفکر چیست؟
فکر عبارت است از سیر از ظاهر به باطن و از صورت به معنی.
فکر یعنی از رفتن از باطل به سوی حق. یعنی رفتن سالک از عدم به وجود، به گونه ای که به مقام فنای فی الله برسد. به این معنا که همه ذرات هستی را در پرتو نور وحدت نابود و محو بیند.
تفکر آن است که در جزو بنگرد و کلّ مطلق را ببیند. یعنی سالک به جایی برسد که همه جیز را در پیدا و نهان مظهر یک حقیقت بیند و شناسد و در همه ی مظاهر او را ظاهر بیند چنان که غیری در میان نباشد.
معرفت
معرفت از روی کلیات منحصر به دوقسم است: استدلالی و کشفی.
معرفت حال آن عارف است که هرچند بیند اول خدا را ببیند و او را اهل بینایی (ذوالعین) می نامند که حق را ظاهر می بیند و خلق را باطن.
جبر و اختیار
شیخ محمود شبستری انسان را مختارمجبور میداند. یعنی صاحب اختیاری که خود در همه کارها مجبور است و از جبر مطلق فرمان می برد.
اصالت اعداد
شیخ محمود شبستری با عدالت باوری خود با اعداد دمساز است و به نظریه فیثاغورث-حکیم ریاضی دان یونان باستان- نزدیک می باشد که به اصالت اعداد معتقد بوده.
نویسنده :
s.s.m - ساعت ?2:?? ق.ظ روز جمعه ????/6/6
تجلی بر دوقسم است:
تجلی ذاتی و تجلی صفاتی(اسماء)
تجلی ظهور حقیقت است در هر مظهری و هر چیزی به خصوصیتی و صفتی و نوعی بی آنکه تکرار شود. ظهور حق به صورت اشیاء را تجلیات افعالی می نامند و آن را تاسیس گویند و تجلی در ارواح را تجلی نوری(انوار) نامند.
تجلی صفاتی را می توان در سیره حضرت عیسی بن مریم جستجو و تفحص کرد.
بنا به اعتقاد اهل حق از نمونه بارز تجلی ذاتی و تجلی صفاتی که ذات حق در انسان کامل به صورت ذات و صفات حلول کرده می توان به حضرت علی مرتضی و سیداسحاق برزنجه ای(سلطان سهاک) اشاره کرد.
تجلی ذات در دل بندگان
چون بنده صادق عاشق، علایق و عوایق را بردارد و به همگی دل با خدای می پردازد خانه دل را از جنایت قساوت طهارت دارد.... دل گشاده گردد.
از میدان زمین و عرصه آسمان فراخ شود، خیمه لاهوت در آن دل بزنند و هودج عظمت کبریایی.
بارخدای در چنین دلی حلول و نزول کند.
مجنون بنی عامر را نام پرسیدند: گفت لیلی
مجنون بنی عامر را گفتند تو کیستی؟ گفت من آنم که لیلی و لیلیست من.
نویسنده :
s.s.m - ساعت ?2:?? ق.ظ روز جمعه ????/6/6
کسی مرد کامل است که به کمال می رسد که با همه خواجگی و سروری جهان کار غلامی می کند. مردی که مسافت دوری و هجر از خدا را طی کرده و با خواجه غلامی خود به قرب حق رسیده.
حق بر سر او تاج خلات نهد و او خلیفه خدا شود. پس از فنا و نیستی به بقاء و ماندگاری و هستی می رسد و باز از نو آغاز میکند یعنی از خود نیست گردد و در حق ماندگار شود.
پس از سیر در شریعت و طریقت در وادی حقیقت قرار گیرد.
حقیقت عبارت از مقام و مرتبه ذات آن مرد کامل است که او جامع کفر و ایمان است. انسان کامل به خویهای نیک ستوده می شود و به دانایی و پارسایی و پرهیزکاری آوازه یافته است.
مرد کامل به مرتبه کشف الهی رسیده و می بیند که غیر از وجود واحد مطلق هستی دیگری نیست.
به تحقیق پرسیدند و گفتند که نهایت چیست و سالک سرانجام به کجا می رسد؟
در پاسخ گفته شد که نهایت عبارت است از بازگشت به بدایت و آغاز!
ای سالک در وادی ایمن درآ و آنگاه ببین که از درختی می شنوی که می گوید: منم من خدای!