سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

گنجینه معارف چهل پرسش دانشمندان مقیم نیویورک از علامه طباطبایی( - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی

 

19. چرا در امر فحشا که مرد و زن هر دو به طور مساوی شریک هستند، زن بیشتر مورد سرزنش است؟20. اگر قبول دارید که مرد موجود بهتر و قوی تر است، در این صورت او باید قادر باشد اعمال خود را بهتر کنترل کند و اگر نکرد باید بیشتر مورد سرزنش باشد؟

از یک چنین دستوری در اسلام خبری نیست.

21. می گویند حضرت محمد صلی الله علیه و آله سفارش کرد اگر کسی را به فرزندی قبول کردید عیناً مثل فرزند حقیقی با او باشید، صحیح است یا نه؟22. در این صورت چرا او مایل بود با زنِ طلاق گرفته پسری که او را به فرزندی قبول کرده بود، ازدواج کند؟

هرگز چنین سفارشی از آن حضرت صادر نگردیده است، بلکه تهمتی است که مخالفین اسلام و به خصوص مسیحیان غرب به ایشان می زنند و ازدواج آن حضرت با زن پسرخوانده خود روی همین اصل بود که این رسم ناستوده را ابطال و بطلان آن را اعلام کند. چه در غالب کشورهای آن روز سنت الحاق فرزند از یک خانواده به خانواده دیگر و معامله خویشاوندی حقیقی با وی دایر بود و آیات چند در قرآن کریم در سوره احزاب در این باره داریم.

23. چرا حضرت محمد صلی الله علیه و آله که یک معلم بزرگ برای تربیت بشر به مقام بزرگ آدمیت بود و باید اعمالش سرمشق انسان های دیگر باشد در اوان پیری (تقریباً) با دختر نه ساله ای ازدواج کرد؟

ازدواج زن جوان با مرد پیر اگر عیبی داشته باشد همین خواهد بود که آمیزش با شوهر پیر برای زنی جوان لذت بخش نمی باشد یا این که به واسطه عدم تعادل و تقارب سن عادتاً شوهر پیش از سن پیری زن می میرد و زن در سن جوانی بیوه می ماند ولی روشن است که مقاصد ازدواج به این دو مقصد منحصر نیست و از این روی هیچ دلیلی بر ممنوع بودن این رویه نداریم، چه بسا مقاصد دیگری بسیار مهم تر از مقاصد نامبرده بالا مقارن ازدواج گردد و مرجح چنین ازدواجی شود.

چند سال پیش که آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا بود، در نشریه ها خواندیم که از نشریه های کثیرالانتشار آمریکا این سؤال را مطرح کرده و از دوشیزگان کشور پرسیده بود که: «دوست دارید با که ازدواج کنید»، اکثریت دوشیزگان آمریکا در پاسخ خود آیزنهاور را ذکر کرده بودند، در حالی که نه جوان بود و نه قیافه زیبایی داشت. راجع به ازدواج پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله کسی که از تاریخ زندگی آن حضرت کم و بیش اطلاع دارد می داند که وی مردی هوسران و خوش گذران نبود و کارهایش روی اساس تعقل بود نه احساس، و چنین کاری از آن حضرت برای بیان جواز بوده و در پیشرفت دعوتش تأثیر بسزا داشته است.

24. درباره امر صیغه که اهل تسنّن مخالف آن هستند، چه نظر دارید و مقصود از این عمل چیست؟25. فکر نمی کنید که این امر برخلاف قوانین انسانی است و زن را (یک انسان اگر قبول دارید) به صورت چیزی درمی آورد که به راحت مرد می افزاید؟

مشروعیت نکاح متعه در قرآن کریم، سوره نساء، آیه 24 تثبیت شده است و شیعه به مخالفت اهل تسنّن اعتنا نمی کند، زیرا این عمل در قرآن کریم ثابت و در طول زمان حیات پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و دوران خلافت خلیفه اول و چندی از زمان خلافت خلیفه دوم معمول بوده است و پس از آن خلیفه ثانی منعش کرد و واضح است حکم قرآنی را تنها قرآن می تواند نسخ کند و حکومت اسلامی حق ندارد در مورد قوانین شایسته (شریعت) اظهار نظر نماید.

مقصود از نکاح متعه ازدواج موقت است و مشروعیت آن از نظر اسلام چنان که در بالا گفته شد بی تردید است. از نظر فلسفه احکام مشروعیت طلاق نشان می دهد که ازدواج می تواند موقت بشود. در صورتی که ازدواج موقت از حیث آثار طوری تنظیم شود که محذورات و مضاری به دنبال خود نداشته باشد، دلیلی ندارد که ممنوع گردد و این که گفته شده: «این عمل زن را به صورت چیزی درمی آورد که به راحتی مرد می افزاید» زورگویی است، زیرا زن این عمل را به اختیار می پذیرد نه به اجبار و مقاصدی که در این عمل برای مرد می توان فرض کرد، در جانب زن نیز می توان فرض کرد. اگر مصاحبت است و اگر لذت است و اگر تهیه اولاد است و اگر سایر بهره برداری های زندگی است، در هر دو طرف وجود دارد، بنابراین دلیلی ندارد که یکی از دو طرف را بازیچه دیگری بشمارید. گذشته از آن، اگر به نظر عمومی و وسیعی به جهان انسانی نگاه کرده، دقت نمایید، عیاناً مشاهده خواهید کرد که آمیزش جنسی جامعه بشری را به نکاح و ازدواج دائمی نمی توان محدود ساخت و هرگونه آمیزش دیگری را غیرقانونی شمرد و هرگز دایر بودن ازدواج دائمی نمی تواند این غریزه جنسی را ارضا نموده، پاسخ کافی دهد.

دولت های رسمی در هیچ یک از کشورهای جهان متمدن و نیمه متمدن با هیچ وسیله ای نتوانسته اند از شیوع آمیزش های موقتی جلوگیری نمایند و در همه شهرهای بزرگ مراکزی آشکارا یا پنهانی برای این عمل وجود دارد. در این صورت مذهبی که می خواهد آمیزش جنسی را محدود به ازدواج نماید و مطلقاً از زنا جلوگیری نماید، ناگزیر است ازدواج موقتی را با شرایط خاصی که مفاسد زنا را رفع می کند در قانون خود بگنجاند تا پاسخ کافی به اقتضای این غریزه عمومی بدهد.

در کلام حضرت امیرالمؤمنین است: «اگر خلیفه دوم ازدواج موقت این نکاح متعه را ممنوع نمی کرد، تنها کسانی زنا می کردند که از گمراهی مشرف به هلاکت بودند» و از این جا روشن می شود که این امر را خلاف قوانین انسانی شمردن چه اندازه از حقیقت دور است.

البته مراد از قوانین اسلامی قوانین باستانی پیش از اسلام مانند قوانین روم قدیم و قانون حمورابی نیست، زیرا در این قانون با زن، معامله حیوانی و یا معامله اسیر می شد، بلکه مراد قوانین غربی است. ما جهان انسانی را همان جهان غرب و جامعه بشری را جامعه غرب و انسان را همان غربی ها می دانیم و تحت تأثیر هرگونه اوامری بوده (واقع بینی، تلقین، تقلید، تبلیغ و خطا) فعلًا تنها این فکر در مغز بی قید و شرط حکومت می کند ولی باید دید که این انسان های پرافتخار در بیرون محیط ازدواج، در معاشرت های عمومی و مختلطشان به جای این امر خلاف قوانین انسانی (!) چه گذاشته اند و در کشورهای متمدن مخصوصاً آنها که از همه متمدن ترند، در میان زنان و مردان و پسران و دوشیزگان و در میان خود مردان و جوانان چه می گذرد؟ و کمبودی که از راه ازدواج دائم لازم می آید از چه راه تأمین می شود و آمار حیرت آوری که دراین باره منتشر می شود از چه حکایت می کند؟

26. غربی ها معتقدند که اسلام دینی است که فقط برای مردم ساده و زارع و صحرانشین و آنها که با تمدن ماشینی امروز جلو نرفته اند می باشد و می بینیم که حتی یکی از کشورهای مسلمان جزو کشورهای مترقّی پیشرفته نیست و اسلام در کشورهای ماشینی و متمدن اصلًا پیشرفت نکرده است. دلیلش چیست؟ آیا فکر می کنید قوانین اسلامی را می توان طوری تغییر داد یا ترجمه کرد که قابل قبول برای افراد تحصیل کرده باشد و با علم وفق دهد؟

در این که کشورهای اسلامی جزو کشورهای مترقّی و پیشرفته نیستند تردید نیست ولی باید دید که در کدام یک از این کشورهایی که نام کشور اسلامی دارند قوانین اسلامی اجرا می شود؟ و بیشتر از این که اسم دین اسلام روی اینها گذاشته شده، از مسمای اسلام چه بهره ای دارند؟ و جز این که برخی از مردم این کشورها پاره ای از عبادات اسلامی را مانند نماز و روزه و حج به صورت و از روی عادت دیرین به جا می آورند، از قوانین فردی و اجتماعی و جزائی و حقوقی اسلام کدام را زنده نگه داشته اند. در این صورت آیا مسخره نیست که انحطاط کشورهای اسلامی را به گردن اسلام بگذاریم؟

ممکن است گفته شود که اگر اسلام دینی مترقی بود و قوانینش عرضه و لیاقت اصلاح و اداره جامعه را داشت، برای خود در جامعه جایی باز می کرد و متروک نمی شد!

ولی این پرسش پیش می آید که اگر عدم پیشرفت در جامعه گواه انحطاط قوانین اسلام است، چرا روش دموکراسی مترقّی غربی که بیشتر از نیم قرن است در این کشورها پذیرفته شده، جایی برای خود باز نکرده و کمترین تأثیری در پیشرفتشان ننموده و جز صورت سازی اثری نداده است؟ و چرا شرقی ها مانند غربی ها نمی توانند از این روش مترقّی بهره برداری نمایند؟ و چرا همین رژیم انسانی (دموکراسی) پس از آن که سالیان دراز در مهد انسانیت (غرب) برای خود جا باز کرده بود و به جای خون در شرائین جمعیت جریان داشت، نتوانست زمزمه کمونیستی را خاموش کند تا کار به جایی کشید که در کمتر از نیم قرن رژیم کمونیستی تقریباً نصف جمعیت کره را فراگرفت و حتی در قلب اروپا و آمریکا نفوذ کرد و هر روز سنگر تازه ای از دست همین انسان های مترقّی (غربی ها) می گیرد. آیا با همین دست آویز می توان نظر داد که رژیم و قوانین کمونیست مترقی با رژیم و قوانین دموکراسی منحط و روش صحرانشینان می باشد.

گذشته از این همه، انحطاط و عقب افتادگی تنها نصیب کشورهای اسلامی نیست تا به گردن اسلام بسته شود، بلکه سایر کشورهای آسیایی و آفریقایی نیز که در میان آنها همه مذاهب از برهمنی و بودایی گرفته تا مسیحیت و اسلام که از آن یاد می شود دچار این سرنوشت شوم می باشند و همانا گناه دو قاره ثروت خیز آسیا و آفریقا این است که در برابر غرب و مطامع بیکران آن واقع اند. تا این دو قاره بی نیاز می توانند انبار مواد اولیه زیرزمینی و روی زمینی برای صنعت های غرب و بازار محصولات بی کران کارخانه های غرب و زادگاه بردگان بی چون و چرای غرب نیازمند باشند، هرگز کشورهای آنها جزو کشورهای مترقّی (یعنی غربی) قرار نخواهند گرفت و هرگز اهالی آنها اعم از مسلمان و غیرمسلمان به آقایان خود ملحق نخواهند شد و چنان که تاکنون دیده ایم روزی به نام استعمار و روزی به نام استملاک و روزی به نام اشتراک منافع و روزی به نام کمک های اقتصادی سوار ما خواهند بود و آنچه در ذیل سؤال گفته شده که «آیا اسلام را می توان طوری تغییر داد یا توجیه کرد که قابل قبول برای افراد تحصیل کرده باشد و با علم وفق دهد» چنان که گفته شد، معارف اسلامی که کتاب و سنّت متضمن آن است به تصریح همین کتاب و سنّت قابل تغییر نبوده و تأویل بردار نیست و چنانچه اسلام دین حق است، نیازی به قبول طبقه تحصیل کرده ندارد بلکه طبقه نامبرده به حق و واقع بینی نیازمند می باشد. خدای تعالی می فرماید:

«در دین اجباری نیست و راه راست روشن است»[5] و باز باید گفت که بهتر بود برای اثبات مخالفت اسلام با علم نمونه چندی ذکر می شد تا مستدل شود و به دعوی خالی «اسلام با علم مخالف است» قناعت نمی شد.

27. آیا قبول دارید که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام هر دو متذکر شده اند که یک انسان ارزشش بسته به اعمال خودش است نه این که اولاد کیست و یا از کدام خانواده است و چه رنگی دارد؟ 28. در این صورت چرا شیعه، اولاد حضرت علی علیه السلام یا حضرت محمد صلی الله علیه و آله را تا هر نسلی که ادامه پیدا کند بهتر و پاک تر از دیگران می داند؟

از نظر اسلام همه در برابر قانون و عدالت برابرند و از این جهت فرقی میان شاه و گدا و غنی و فقیر و قوی و ضعیف و زن و مرد و سیاه و سفید، حتی میان پیغمبر و امام که معصوم اند و سایر مردم نیست و با استثنا و هیچ امتیازی نمی توان علیه کسی اعمال نفوذ کرد و آزادی قانونی را از وی سلب نمود. ریشه اصلی احترام سادات آیه ای است در قرآن کریم که به موجب آن خدای تعالی به پیغمبر خود امر می کند که از مردم بخواهد با خویشاوندان وی معامله دوستی و مودت نمایند[6] و سرّ این درخواست پس از رحلت پیغمبر اکرم روشن شد و مردم با اولاد آن حضرت معامله ای کردند که در تاریخ با نسل هیچ رهبر و پیشوایی نشده است. پس از رحلت قرن ها سلسله سادات هیچ گونه تأمینی نداشتند، کشته می شدند، سرهای بریده ایشان را به عنوان ارمغان از شهری به شهری می بردند، آنان را زنده زنده در زمین دفن می کردند، دسته دسته در پس ساختمان ها و در لای دیوارها می گذاشتند، سال ها در قعر زندان های تاریک شکنجه می دادند و مسموم می کردند. پس از قرن ها که از هجرت گذشت و شیعه کم و بیش استقلال و آزادی مذهب پیدا کرد، در برابر مظالمی که از اهل سنّت به اولاد رسول و دوستدارانشان گذشته بود عکس العمل نشان داده، در احترام سادات می کوشند.

29. چرا خوردن گوشت خوک در اسلام حرام است؟

گوشت خوک تنها در اسلام حرام نیست، بلکه چنانچه از انجیل درمی آید و هم چنین از تورات پیداست، در ادیان آسمانی پیش از اسلام نیز حرام بوده است.حکمتی که برای حرمت گوشت آن ذکر شده، مضرات بهداشتی و نجاست خواری است.

30. چرا مشروبات الکلی در اسلام حرام است؟

اسلام اساس تعلیم و تربیت خود را روی تعقل گذاشته که تنها مایه امتیاز انسان است بر سایر حیوانات و روشن است که مشروبات الکلی و هر مسکر دیگر این امتیاز را که پایه و اساس زندگی انسان است ضایع می کند و بدون استثنا مقاصد تعلیم و تربیت دینی را نقش بر آب می نماید. جنایت های گوناگون و تصدیات و تخلّفات غیرقانونی و بی بند و باری هایی که مشروبات الکلی تنها عامل یا سهیم در آنهاست و هم چنین تلفات و مضار بهداشتی روحی و جسمی و آثار سوء وراثتی که روزانه در عالم بشریت زایده مشروبات الکلی می باشد، قابل اغماض نیست.[7]

31. اسلام درباره عشق و روابط جنسی بین زن و مرد چه نظر دارد؟

روابط عاشقانه اعم از آمیزش یا مقدمات آن در غیر محیط ازدواج (چنانچه گذشت) در اسلام ممنوع و حرام است و اصولًا باید دانست که حکمت تحریم در اسلام، مسئله سلب آزادی طبقات یا مزاحمت و تعدی به حقوق دیگران نیست تا طرفین با رغبت خود و بدون مزاحمت و تعدی به حقوق دیگران بتوانند آزادانه به عمل اقدام کنند بلکه محاسبه ای است که سابقاً در بحث مربوط به انعقاد اجتماع و شناسایی پدر و مواریث گذشت و از این نظر اقسام زنا فرقی ندارد و باید همه ممنوع شوند و در این محاسبه لواط نیز مانند زناست.

32. به طور کلی آیا معتقدید که قوانین اسلامی قابل تغییر و تبدیل است یا نه؟33. در این تغییرات معتقدید سران دینی باید پیش قدم شوند یا این که وقتی تغییرات پدید آمد با آن سازش کنند؟

چنان که در گذشته بیان کردیم، قوانین شریعت (احکام ثابته خدا) به هیچ وجه قابل تغییر نیست و هیچ گونه اختیاری به سران دینی داده نشده است تا پیش قدم باشند یا پس قدم یا در موردی به طور موقت یا غیر موقت سازش کنند. خدای متعال به پیغمبر اکرم می فرماید: «اگر نبود این که ما از تو نگهداری کردیم، مایل می شدی که به نفع اسلام در مواردی با کفار سازش کنی و در این صورت دو برابر بدبختی دنیا و آخرت را به تو می چشانیدیم»[8]

34. آیا شخصاً به تمام این قوانین و عادت های اسلامی بدون سؤال و جواب معتقدید؟

عادات و آداب و رسومی که در میان مسلمانان پیدا شده، اگر از کتب و سنت مدرکی نداشته باشد ارزشی ندارد، ولی قوانین شریعت که در کتاب و سنت مدرک قطعی دارند، واجب القبول می باشند و تخلف از آنها جایز نیست.

35. حضرت علی علیه السلام گفته است مسلمان نباشید به خاطر پدر و مادرتان، بلکه به خاطر این که خودتان به آن ایمان پیدا کنید و قبول کنید هر چه را که می توانید با عقلتان قبول کنید. در این صورت فکر نمی کنید هر مسلمان آزادی این حق را دارد که هر کدام از قوانین اسلامی را خواست قبول کند و بقیه را که نمی تواند با عقل قبول کند به کنار بگذارد؟

کلام آن حضرت ناظر به معارف اعتقادی اسلام است که از راه عقل باید به آنها ایمان آورد نه قوانین علمی که باید به آنها عمل کرد و تبعیض در عمل به قوانین معنا ندارد.

نه تنها در قوانین اسلام تبعیض جایز نیست، بلکه قوانین اجتماعی دیگر نیز همین حال را دارند و تبعیض در مورد آنها جز منهدم ساختن و متلاشی کردن اجتماع متشکل نتیجه ای ندارد؛ مثلًا در کشوری که رژیم دموکراسی حکومت می کند نمی توان اجازه داد که اشراف آزادی داشته باشند که موادی که با عقلشان سازگار نیست نپذیرند و در نتیجه گروهی از مردم مواد قانونی مربوط به مالیات را کنار بگذارند و دسته ای قوانین تجارت را و طایفه ای قوانین جزائی را و برخی احکام انتظامات را، بدیهی است چنین وضعی جز هرج و مرج و انحلال جامعه اثری در بر نخواهد داشت، بلکه هر فردی با پذیرفتن رژیم دموکراسی و انتخاب وکیل قانون گذاری همه مواد قانون را پذیرفته و هر یک از مواد قانون را غیرقابل رشد شمرده است.

هم چنین در اسلام کسی که از راه عقل معارف اعتقادی اسلام را پذیرفته است، در ضمن تصدیق به صحّت نبوت کرده و ایمان آورده است که قوانینی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله آورده و به خدا نسبت داده، قوانینی است که به راستی واضع آنها خداست و هرگز خدا در احکام و فرامین خود خبط و خطا نمی کند و جز حفظ منافع و رعایت مصلحت بندگان خود غرضی ندارد و البته کسی که چنین ایمان اجمالی پیدا کند صحت و اعتبار هر یک از قوانین اسلام را اجمالًا تصدیق نموده و آنها را غیرقابل رد شمرده است، اگرچه به هر یک از آنها و مصالح آنها علم تفصیلی پیدا نکند. بنابراین پذیرفتن برخی و کنار گذاشتن برخی دیگر معنا ندارد.

36. آیا فکر نمی کنید این نشان این است که هر بشری آزادی دارد که هر دینی را که خواست قبول کند و فرد مسلمان باید همه ادیان را محترم شمارد؟

حقیقت دین عبارت است از یک رشته اعتقادات راجع به آفرینش جهان و انسان و یک سلسله وظایف عملی که زندگی انسان را به آن اعتقادات تطبیق دهد.

بنابراین یک امر تشریفاتی نیست که در اختیار انسان باشد و انسان هر دینی را دلش خواست بپذیرد، بلکه واقعیتی است که انسان و اختیار انسان تابع اوست و باید پیرو آن قرارگیرد، چنان که مثلًا این مسئله که «ما از نور خورشید استفاده می کنیم» حقیقت و واقعیتی است که هرگز انسان آزاد در برابر آن مختار نیست هر روز یک نظر بدهد، بلکه ناگزیر است که ثبوت آن را پذیرفته و مسائل زندگی را روی آن استوار سازد و راستی اگر دینی این نظر را بدهد که: «هر بشری آزاد است که هر یک از ادیان مختلف را که خواست بپذیرد» با این نظر، به تشریفاتی و غیرواقعی بودن خود اعتراف کرده و خط بطلان به گرداگرد خود کشیده است.

خدای متعال می فرماید: «دین پیش خود اسلام است»[9] و می فرماید: «هر کس که غیر از اسلام دینی را اتخاذ کند از وی پذیرفته نخواهد شد»[10] اسلام در میان ادیان سه دین را محترم شمرده است: نصرانیت، یهودیت و مجوسیت و معنای این احترام (چنان که از آیات قرآن کریم روشن است) این است که اهل این ادیان سه گانه می توانند در دین خود باقی بمانند، نه این که حق می باشند.

37. چرا «هلال» نشانه اسلام است؟

اسلام نشانه ای به نام «هلال» ندارد، ولی «هلال و ستاره» در مقابل صلیب مسیحیان، پس از جنگ های صلیبی، به عنوان علامت مشخصه مسلمانان در بلاد اسلامی مرسوم شد و هم اکنون نیز پرچم اغلب کشورهای اسلامی آن را دارند.

38. راجع به رفتن به ماه (سفری که خیلی نزدیک برای بشر میسر می شود) چه نظر دارید؟

از نظر اسلام مربوط به سفر ماه یا غیر آن نظری نداریم، فقط قرآن کریم از این کرات آسمانی به عنوان این که آیات الهی هستند و با نظم شگفت انگیز خود شواهد و دلایل توحید می باشند و برای انسان مسخر شده اند، سخن می گوید.

39. چرا زبان عربی را جزو لزومات ایمان و اعتقاد به اسلام کرده اند. قرآن و نماز و اینها باید عربی باشد یا به هر زبان دیگر ممکن است؟

نظر به این که قرآن کریم از جهت لفظ معجز است (چنان که از نظر معنا معجز است) باید لفظ عربی آن حفظ شود و حفظ عربیت نماز از جهت این است که در آن مقداری از قرآن (سوره حمد با یک سوره دیگر) در هر رکعت باید قرائت گردد و از طرف دیگر آیات و اخبار که مدارک اصلی دین هستند، به لغت عربی است. وجه عنایت مسلمین به زبان عربی همین است.

40. بعضی مسلمان ها معتقد بودند که جهودها هیچ وقت نمی توانند از خودشان کشور مستقلی داشته باشند، البته کشور اسرائیل که در این مدت کوتاه یکی از پیشرفته ترین کشورهای آسیایی شده است، نشان غلط بودن این عقیده است. آیا فکر می کنید خیلی از حدیث ها و روایت های دیگر هم مثل این ممکن است اثر نفوذ سیاست هایی باشد که در گذشته می خواستند مردم این قسمت از جهان را در جهل و نفاق و دشمنی نگه دارند؟

آری، بخش کوچکی از فلسطین یک بندر دریایی و پایگاه نظامی برای دول معظمه انگلیس و فرانسه و آمریکا می باشد و دولت پوشالی و دست نشانده ای به نام دولت اسرائیل در آن جا حکومت می کند و در این مدت کوتاه هرچه توانسته اند به تقویت و تجهیزش پرداخته اند و با تمام نیرو نگذاشته اند که دول اسلامی علیه ایشان متحد شوند. (چنان که همه این حقایق را جریان های چند سال اخیر آفتابی ساخت).

این فکر غلط (که دولت یهود دولتی است مستقل و مترقّی و علی رغم احادیثی که در اسلام وارد شده و وعده داده که یهود هیچ گاه کشور مستقلی نخواهد داشت رشد کرده است) اثر نفوذ سیاست هایی است که در گذشته و هم اکنون می خواهد مردم این قسمت از جهان را در جهل و نفاق و دشمنی و بدبینی به آیین مقدس اسلام نگهدارند، زیرا این فکر مربوط به روایت نیست تا بگوییم مجهول است، بلکه مربوط به قرآن کریم و آنچه در قرآن کریم است نه به این نحو است که ذکر شده، بلکه به نحوی است که باید یکی از پیش گویی های قرآن شمرده شود؟

خدای متعال پس از شمردن مظالم و جنایت های یهود و خیانت ها و ماجراجویی ها و پیمان شکنی هایی که با اسلام و مسلمین کرده اند و پس از آن که مسلمانان را پند می دهد که اتفاق کلمه داشته باشند و قوانین دینی را حفظ کنند و با بیگانگان طرح دوستی نریزند و از ایشان اطاعت نکنند، می فرماید: «یهود دچار غضب پروردگار شده اند و برای همیشه در حقشان خواری و پستی نوشته شد و نخواهند توانست کار قابل توجهی علیه مسلمانان انجام دهند، مگر به واسطه سببی که به مردم و سببی که به خدا پیوند داشته باشند.»

(خلاصه آیه 112 آل عمران و قبل از آن) و در آیه دیگر این سبب مربوط به مردم و مربوط به خدا بیان شده است. می فرماید: «با یهود و نصاری طرح دوستی مریزید و سرسپرده مشوید و کسانی که از شما سرسپرده ایشان شوند از سرسپردگی خدا و جانبداری وی برکنارند و خداوند شما را از خشم خود در صورت تخلف از این امر برحذر می دارد»[11] و نیز می فرماید: «امروز کفار از این که استقلال دینی شما را از بین برند مأیوس شدند، از این پس دیگر از ایشان مترسید و تنها از من بترسید.»[12]

چنان که ملاحظه می کنید، خدای متعال پیشرفت اسلام و سرکوبی یهود را به مسلمانانی وعده می دهد که قوانین اسلام و اتفاق کلمه را حفظ کنند، نه کشورهایی که جز اسم اسلام چیزی در دست ندارند و هم چنین آیات دلالت دارند بر این که اسلام در معرض این قرارداد که روزی با اجانب طرح دوستی بریزند و سرسپرده ایشان شوند و در این صورت معامله خدایی با ایشان معکوس خواهد شد و سلطه و غلبه را از دست خواهند داد و عزّت و سیادتشان نصیب دیگران خواهد گردید.

و اما این که احادیث و اخبار ممکن است در میانشان مجعول و ساخته وجود داشته باشد این مسئله را علمای اسلام به خوبی می دانند و در ثبوت آن نیازی به این گونه مدرک های بی اساس نیست، بلکه مسلّم است در صدر اسلام عده ای از منافقین و یهود در کسوت مسلمین درآمده و اخبار دروغی جعل و روایت می کرده اند. و از این روی علمای اسلام هر خبری را هر طور باشد اخذ نمی کنند، بلکه با به کار انداختن ممیزات فنّی خبر قابل وثوق را تشخیص داده، می پذیرند. در پیش بینی وضع (چنان که در روایات زیاد است) رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «پس از من چیزهایی بسیار از من نقل خواهند کرد، از آنها آنچه با قرآن مطابق است بپذیرید و آنچه مخالف است رد کنید».[13]

پی نوشت ها: 


[1]آل عمران، آیه 195

[2] روم، آیه 30

[3] حجرات، آیه 13

[4] زمر، آیه 6

[5]بقره، آیه 256

[6]قرآن کریم، سوره شوری، آیه 23

[7] سوره مائده، آیه 91

[8]اسراء، آیه 75

[9] آل عمران، آیه 19

[10]آل عمران، آیه 85

[11]آل عمران، آیه 12

 [12] مائده، آیه 3

[13] برگرفته از جلد دوم کتاب بررسی های اسلامی؛ علامه طباطبایی؛ محمد حسین




تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 98/9/3 | 11:14 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
.: Weblog Themes By Slide Skin:.