سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

مفهوم آیه 255 سوره بقره(لا اکراه فی الدین....) را روشن بفرمائید؟ - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی

مفهوم آیه 255 سوره بقره(لا اکراه فی الدین....) را روشن بفرمائید؟

متاسفانه این روزها بعضی از انسانها برداشت های سوء و منفی از آیات الهی می کنند که این خود آثار بسیار منفی و خطرناکی را بر زندگی آنها تحمیل می کند این آیه شریفه لا اکراه فی الدین -سوره بقره 255 معنایش این نیست که هر کسی در رعایت نکردن مسائل دینی آزاد است و کسی حق ندارد او را اجبار کند و این همان برداشت منفی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود : «من فسد القرآن برأیه فلیتبوأ مقعده من النار؛ یعنی هر کس قرآن را از پیش خود تفسیر و توجیه کند جایگاهش آتش دوزخ خواهد بود» . 
اگر معنای لااکره فی الدین این است که هر کس در اجتماع آزاد است هر کاری دلش می خواهد بکند پس این همه آیاتی که مسلمانان را دستور به نماز روزه، خمس ،جهاد ، زکات ، حج ، حجاب و غیره غیره کرده یعنی چه ؟ آیا معقول است خداوند از یک طرف دستور اکید دهد زنان مسلمان حجاب خودشان را رعایت کنند و از طرفی بفرماید در دین اجباری نیست و می توانند رعایت نکنند آیا این مطلب به نظر شما تناقض نیست ؟ از یک طرف خداوند بگوید بر همگان واجب است نماز را بپا دارند و روزه را بگیرند و از طرفی هم بگوید «لا اکره فی الدین» یعنی اجباری در کار نیست اگر هم ترک کردند اشکالی ندارد؟ این دو مطلب که تناقض روشن است !؟ 
پس معنای «لا اکره فی الدین» این نیست که هرکس در دین آزاد است بلکه معنای آن آیه  این است که اسلام برای پذیرش دینش هرگز غیر مسلمانان را اجبار نمی کند بلکه با منطق و برهان آنها را دعوت به اصل پذیرش اسلام می نماید .

 بسم الله الرحمن الرحیم

سؤال: معنای لا اکراه فی الدین چیست؟

راه دین جواب: خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «لا إکراه فی الدین» یعنی اجباری در دین نیست.در صورتی که در احکام شرعی ما اگر کسی از دین اسلام روی گردان شد و خود را مسلمان ندانست مرتد شمرده شده و قواین جزایی سختی در انتظارش است. حال چگونه می­ توان این دو موضوع رابا هم جمع کرد. 

برای روشن شدن جواب باید توجه داشت که آیه­ ی شریفه ­ی «لا إکراه فی الدین» در قرآن کریم ادامه ­ای هم دارد که توجه به مابقی آیه که در حکم علت برای عدم اجبار در دین است، خود پاسخ گوی جواب این اشکال است. در سوره­ ی مبارکه ­ی بقره آیات 256 و 257 آمد است:

 لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ  در قبول دین اکراهى نیست زیرا که راه رشد از راه گمراهى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کافر شود و به پروردگار ایمان آورد، به دستاویز محکمى چنگ زده که گسستن در آن وجود ندارد و خدا شنوا و آگاه است.

اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ. خداوند سرپرست آنانى است که ایمان آورده ‏اند. آن ها را از تاریکی ها به عالم روشنایى خارج مى ‏سازد و آنانى که کافر شدند، سرپرست آن ها طاغوت است. آن ها را از عالم روشنایى به تاریکی ها خارج مى‏ سازد و این ها هستند که یاران آتش بوده و براى همیشه در آن مى ‏مانند.

در این آیات شریفه از دو مطلب مهم پرده برداری شده است:

1 ـ انسان همانند دیگر مخلوقات مختار است و مجبور آفریده نشده است.

2 ـ خداوند با اعطای عقل و فرستادن رسول، راه هدایت و گمراهی را به بشر نشان داده است و به او گفته است که هر کس راه هدایت را در پیش گیرد به ریسمان محکم الهی دست یافته و در آخرت رستگار خواهد بود و هر کس در راه ضلالت افتد در جاده­ های تاریکی و گمراهی می­ افتد و از اهل دوزخ خواهد بود.

با در نظر گرفتن این دو مطلب می ­توان نتیجه گرفت که: مختار بودن انسان در پذیرش دین، بدان معنا نیست که از پذیرش دین­ حق سر باز زند. همچنان که مختار بودن انسان در حفظ جان و سلامتی خود، بدان معنا نیست که جایز باشد خودکشی کند یا در حفظ سلامتی خود کوتاهی نماید.

به عبارت دیگر، این آی? شریفه ناظر به اختیار تکوینی انسان در “پذیرش”، یا “عدم پذیرش” دستورات دینی است. و همین اختیار است که دینداری او را ارزشمند، و بی دینی وی را نکوهیده می کند. اما همین انسان، از نظر تشریعی مختار نیست و اجازه ندارد که به احکام الهی پشت کند. به همین دلیل است که اگر کسی به شریعت دینی پشت کند و از عبادت خداوند روی گردان شود، مورد سرزنش قرار می گیرد و عقوبت تلخی در انتظارش خواهد بود. در همین راستا است که خداوند متعال دستور می دهد دیگران را امر به معروف کنید و به آن ها دستور دهید که از کارهای منکر دست بردارند.

مثال: تمامی کسانی که رانندگی می کنند، دارای اختیار هستند و در اختیار خود، مُکره نیستند. یعنی می توانند تخلف کنند و می توانند تخلف نکنند: (لا اکراه فی الدین) اما در عین حالی که اختیار دارند، شرعا و عقلا اجاز? تخلف ندارند. و قانون، این حق را برای خود قائل است که متخلف را مجازات کند.

در مسائل دینی و عقیدتی هم موضوع از همین قرار است. هر انسانی آزاد است که راه و روش زندگی خود را انتخاب کند و در انتخاب راه و روش زندگی، از کسی سلب اختیار نشده است: (لا اکراه فی الدین) اما این حق انتخاب، بدان معنا نیست که اجازه داشته باشند از پذیرش قوانین الهی سر باز زنند. به همین دلیل است که در همین قرآن کریم، در کنار صحبت از «لا اکراه فی الدین»، یک سری قوانین جزایی هم برای متخلفین بیان می شود و در آیات زیادی هم به متخلفین، وعد? عذاب الهی داشته می شود. 

 

پس انسان در انتخاب دین خود اختیار دارد، اما حق اشتباه ندارد، و حق ندارد دینی را بر خلاف دین حق انتخاب کند. علتش هم این است که خدای متعال راه هدایت را از راه گمراهی آشکار کرده: «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» و با وجود تبیین خداوند، راهی برای انحراف از صراط مستقیم باقی نمی ماند




تاریخ : یادداشت ثابت - چهارشنبه 96/5/26 | 2:1 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
.: Weblog Themes By Slide Skin:.