سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

راستگویی - دانایی - نظم - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی

  راستگویی - دانایی - نظم (یادداشتهای روزانه)

علت مصائب زندگی ما (7)نویسنده: جوادزاده - 1393/6/18 

علت مصائب زندگی ما (7)

یک استنباط غلط : با تقسیم بندی 5 گانه ای که کردیم نتیجه میگیریم که این درست نیست که ما در مواجهه با تمامی مصیبتهای زندگی بلافاصله بگوییم : خدا داره منو امتحان میکنه یا از دیدن مصیبتهای دیگران بگیم : خدا داره امتحانش میکنه.  زیرا ممکن است مصیبت هایی که با آنها مواجه میشویم از نوع دیگری باشند. البته همانطور که قبلا هم مثالهایی زده شد منشاء برخی از مصیبتها آزمون الهی هستند این را هیچ کس نمیتواند منکر شود ولی نباید این را به همه موارد تعمیم بدهیم. ولی این را هم میگوییم که رفتارهای ما در دل همه مصیبتها مورد سنجش و آزمون الهی قرار میگیرند.

بعنوان مثال اگر کسی در پی خوشگذرانی باشد و در این راه ، مواد مخدر استعمال کرده و معتاد شود و در نتیجه به مصیبتهای ناشی از آن گرفتار شود میتواند بگوید که علت معتاد شدن من اینه که خدا داره منو امتحان میکنه؟  آیا میتوانیم ادعا کنیم که این مصیبت هم منشاء آزمون الهی دارد؟  جواب منفی است زیرا منشاء این مصیبت ، خوشگذرانی و عیاشی خود فرد است.

یا بعنوان مثالی دیگر اگر پدری در رانندگی خود سهل انگاری یا ماجراجویی کند و در اثر یک تصادف خطرناک باعث معلولیت فرزندجوانش بشود آیا میتوان گفت که علت وقوع این مصیبت این است که خدا میخواهد این فرزند را امتحان بکند؟ جواب سوال منفی است زیرا مصیبت وارده به این فرزند منشا اجتماعی دارد. در این حادثه پدر مکافات عمل خودش را میبیند و فرزند مکافات عمل پدر(نمونه ای از اجتماع) را میکشند. یعنی حتی در یک اتفاق واحد ، منشاء مصیبت برای افراد مختلف متفاوت است و مصیبت وارده برای یکی از مصیبت دیدگان منشاء اجتماعی دارد و برای دیگری منشاء فردی.

 البته ناگفته نماند که رفتار پدر و فرزند همواره و از جمله پس از حادثه مورد سنجش خداست  و در واقع انسان همیشه در سرار زندگی خود ، مخصوصا در مواقع حوادث مورد آزمون خداوند قرار میگیرد. اما علت وقوع مصیبتها باید از هم تفکیک شود.

بنابراین افرادی که گرفتار چنین مصیبتهایی میشوند باید به خود بگویند : درست است که این مصیبت ، مکافات عمل خود من است یا نیست و این مصیبت شاید برای آزمون من طراحی نشده است اما واکنش من در این حادثه جزو آزمونهای الهی است پس باید عکس العمل من طوری باشد که تایید خدا را به همراه داشته باشد. باید از این فرصت پیش آمده استفاده کرده و طوری عمل کنم که خدا از عکس العمل من خرسند باشد. پس آزمون الهی در این قسمت از داستان نمود پیدا میکند.

سرنخ مصیبتهای فردی ما کجاست ؟ : برای بررسی هر حادثه ای باید جوانب مربوط به آن حادثه مورد توجه واقع شود و تمام اتفاقات مرتبط با آن باید مورد بررسی قرار گیرند. باید درست مانند کاراگاه های فیلمهای جنایی رفتار کنیم و موشکافانه جوانب امر را تحت نظر بگیریم و به سوابق امر و حواشی آن توجه دقیقی بخرج بدهیم.  هرچیزی نقطه شروع و پایانی دارد پس باید دید که مصیبتهای فردی ما از کجا شروع شده اند و چگونه رشد یافته و به این حد و اندازه رسیده اند. چه عواملی به ایجاد این پدیده کمک کرده اند؟ اینها سوالاتی هستند که همه ما علاقه داریم جواب آنها را بدانیم. زیرا اگر مبداء و منشاء حوادث را بدانیم بهتر و سریعتر میتوانیم از مصیبتهای واقعه خود را نجات دهیم.   اما دانستن آن به همین راحتی نیست. برای اینکه درک بهتری از این موضوع بدست بیاوریم به پنج قانون اشاره میکنیم.

1- قانون بقا : ماده ازبین نمیرود بلکه از حالتی به حالت دیگر در می آید. این قانون را فیزیکدانان کشف کرده اند و تمامی دانشمندان آن را قبول دارند و تا الان کسی آن را غلط ندانسته است. این قانون بخشی از قانونی است که به  قانون بقای ماده مشهور است. و الان ما این قانون را به اعمال انسان هم سرایت میدهیم و میگوییم : اعمال و رفتار انسان از بین نمیرود بلکه از حالتی به حالت دیگر در میآید. و اسم این را قانون بقای اعمال مینامیم. حال بر طبق این قانون آیا میتوانید حدس بزنید که سلولهای مصیبتی که الان گرفتار آن هستید از تغییر حالت و رسوبات کدام اعمالتان ساخته شده است؟ سوال بسیار سختی است ، میدانم. این سوال شبیه این است که با دیدن فسیل یک دایناسور بپرسیم که این دایناسور چه غذاهایی خورده است. در هر حال قانون "بقای اعمال" قانونی است که وجود دارد و خیلی هم پیچیده است.

2-     قانون پخش تدریجی : نوک یک سوزن را به جوهر آغشته کنید و برای یک لحظه کوتاه آنرا به یک برگ دستمال کاغذی فروبرده و در بیاورید. در ابتدا یک نقطه رنگی ریز روی دستمال ایجاد میشود اما رفته رفته بزرگتر شده و مقدار بیشتری از آن را فرا میگیرد. حتی ممکن است به تمام سطح دستمال سرایت کند. این آزمایش کوچک نشان میدهد که برخی از اعمال در ابتدا قابل اغماز و تقریبا بی تاثیر به نظر می آیند اما به مرور زمان نتایج زشت خود را ظاهر میکنند. همانگونه که نقطه ی ریز جوهر در دستمال در طول زمان پخش میشود و بزرگ میشود اعمال ریز ما هم در زندگی ما در طول زمان پخش میشوند و بزرگ میشوند. بنابراین ممکن است مصیبتی به شما رو کند که احساس کنید از مکافات عمل شما خیلی بزرگتر است. اما واقعیت این است که اندازه  عمل در دست خودمان است اما تعیین میزان تاثیر آن در زندگی در اختیار ما نیست و متاسفانه در این مورد قوانین فیزیکی موضوعیت تام ندارند و برخلاف قانون نیوتن همیشه عکس العمل با عمل برابر نیست و مصیبت وارده بر ما برابر عمل ما نیست بلکه برابر با تاثیر آن در اجتماع است . تاثیری که از اصلش خیلی بزرگتر شده است درست مثل جوهری که به اندازه نوک سوزن بود ولی دیگر نیست و خیلی بزرگتر از آن است. اینگونه است که بسیاری مواقع مصیبتها در نظرمان بزرگتر از انصاف جلوه میکنند.

 

3-     قانون سرایت : فرض کنید دستمال نامزدی معطر شما در "جیب سینه" ی کت مشکی شما  است.  یکروز شما از روی تنبلی ، سوزن جوهردار خودتان را به طریق معقول تمیز نمیکنید و به نیت این که کتتان مشکی است و لکه جوهر ،  بر روی آن دیده نمیشود نوک سوزن را به قسمتی از کتتان فرو میکنید تا پاک شود(تنبلی – سستی – خلاف ناچیز). و از قضا سوزن را روی همان جیبی فرو میکنید که دستمال کاغذی در آن قرار دارد. نگاهی به نوک سوزن میکنید و میبینید که پاک شده است و بعد نگاهی به کت خود میکنید و از اینکه میبینید اصلا هیچ چیزی معلوم نیست خنده ی شیطنت آمیزی میکنید و به زرنگی خودتان آفرین میگویید. در حالیکه دسته گلی که به آب داده اید آهسته و در خفا به کار خویش مشغول است. جوهر از کت رد شده و به دستمال سفیدتان سرایت میکند. لکه ی بزرگی از جوهر تیره بر روی دستمالی که مطمئن هستید سفید است ایجاد میشود ولی شما اطلاعی از آن ندارید. روزها میگذرد و این جریان ساده که هیچ نیازی به این نداشت که به خاطر سپرده شود کلا از یاد شما میرود. حال ، یک روز که نیاز شدیدی به این دستمال دارید آن را با اطمینان از جیب خود خارج کرده و ناگهان با یک لکه بزرگ جوهر مواجه میشوید. اصلا نمیتوانید حدس بزنید که این لکه ی جوهر بزرگ از کجا به دستمال شما افتاده است. نمیدانید این مصیبت چرا به شما روی آورده است. اینجاست که شکایت میکنید که : خدایا این چه مصیبتی است که دامن منو گرفته ؟ آخه چه گناه کبیره ای کرده ام که به این مصیبت گرفتارم کردی؟

 

4-     قانون اثر زمان : اگر شما جلد یک کتاب را برای چند لحظه مقابل نور آفتاب بگیرید چی میشه ؟ هیچ اتفاق بدی نمی افتد حتی ممکن است طرح رنگی جلدش خوشرنگتر و زیباتر جلوه کند. احساس میکنید که رنگهای روی جلد زنده تر شده اند.  اما ویترین کتابفروشی های قدیمی را دیده اید؟ پر است از کتابهایی رنگ و رو رفته که رغبت نمیکنی نگاهشان کنی. این به دلیل آنست که زیاد در مقابل آفتاب گذاشته شده اند. چیزی که در زمان کوتاه خوشایند است میتواند در بلند مدت ویران کننده باشد. شما از خودتان دور نمیشوید که چند روز دیگر برگردید و به خودتان نگاه تازه بکنید که چه رنگی شده اید بلکه دائم با خودتان هستید. مثل این است که شما همواره به ویترین کتابفروشی نگاه میکنید و هرگز مرگ تدریجی رنگها را متوجه نمیشوید و فقط زمانی متوجه میشوید که مقدار زیادی از رنگها از بین رفته باشند اینجاست که به یکباره به خود میگویید : عجب مصیبتی ! کی رنگها اینطوری پرید؟ من چرا متوجه نشدم ؟ خدایا این بدبختی از کی شروع شد؟

 

5-     قانون  تکرار های منقطع : اگر شما هر روز ده دقیقه کتاب را مقابل آفتاب بگیرید هر بار فکر میکنید  که کتاب خوشرنگتر میشود. اما این تصور فقط در روز اول واقعیت دارد و در روزهای بعدی واقعیت ندارد زیرا هر روز که میگذرد کتاب رنگ پریده تر میشود ولی در عین حال هر روز نسبت به حالت سایه همانروز خوشرنگتر دیده میشود در حالی که نسبت به روز قبل حالت بهتری ندارد و نسبت به روز اول خیلی افتضاح است. ولی چون شما هر روز آن را در آفتاب خوشرنگتر از موقعی که در سایه است می بینید فکر میکنید که واقعا هر روز خوشرنگ میشود در حالیکه هر بار که زیر آفتاب میگذارید مقداری از رنگش زایل میشود و روزی میرسد که رنگی بر روی آن باقی نمی ماند ولی ممکن است شما این فقدان تدریجی را متوجه نشوید و ندانید که هر روز به امید زنده تر شدن رنگها آنها را به سمت مرگ میکشانید. بعد از مدتی با مصیبت روبرو میشوید و میگویید چرا یکدفعه اینطوری شد؟ در حالیکه دفعتا نبوده است و روزها و هفته ها و حتی سالهاست که آجرهای دیوار مصیبت را یکی یکی روی هم میگذارید.

بعنوان مثال افراد معتاد اینطوری اند .  یعنی روزهای اول مصرف واقعا خوش میشوند. اما روزهای بعدی فقط نسبت به چند لحظه قبل خوشتر میشوند در صورتیکه نسبت به روز اول هر بار بدحالتر میشوند. ولی چون نسبت به چند لحظه قبل احساس بهتری به اینها دست میدهد فکر میکنند که واقعا وضعشان بهتر است و مصرف مواد حالشان را بهتر میکند در حالیکه با هر بار مصرف حالشان وخیمتر میشود و رنگ پریده تر میشوند.

فاجعه ی قانون تکرارهای منقطع در زمینه های گوناگون ، زندگی همه ی ما را به شدت تحدید میکند

 

نتیجه :

هدف ما یافتن علت مصائب زندگی مان بود و به همین منظور بود که به تفکر پرداختیم و جوانب امر را تا حدی سنجیدیم . تا اینجای کار فقط یک سری کلیات را برای خود توضیح دادیم تا مطلب را کمی روشن تر نماییم. حال فقط این نکته را میدانیم که  برای یافتن علت مصائب زندگی مان باید طبقه بندی ها و قانونها را  به دقت با هم ترکیب کنیم و عملکرد خود را در ترازوی آنها بسنجیم تا بفهمیم که سرنخ مصائب زندگی ما کجاست؟ این کار ، کار دشواریست اما زندگی ما پر است از این دشواریها و معماهای پیچیده ولی هرکس برای خود روشی برای شناخت خویشتن و حل معماهای زندگی دارد.

قرآن مجید می فرماید : اِنَّ الانسانَ لِنَفسِهِ بَصیرَه – هر انسانی به خویشتن خویش آگاه است.

به دلیل زیبایی کلام ، بار دیگر تکرار میشود که : از امیرمومنان علی(ع) روایت است که ایشان فرمود:

البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان، و للانبیاء درجة؛

بلا برای ستمگر ادب و مجازات و تنبیه است؛ برای مومنان آزمون و برای پیامبران درجه و مرتبت است.

(بحار الانوار، ج 67، ص 235)

ناتمام


  نظرات (3)
علت مصائب زندگی ما (6)نویسنده: جوادزاده - 1393/6/18 

علت مصائب زندگی ما (6)

 

حال مجددا به بخش دیگری از سوال خود رجوع میکنیم و از خود میپرسیم که : علت مصائب زندگی ما چیست : در جواب این سوال اگر یکبار دیگر به طبقه بندی 5 گانه مصائب بنگریم تایید خواهیم کرد که ما  انسان های عادی و پیامبران و معصومین همه به مصیبتهایی دچار میشویم که منشاء برخی از آنها یکسان و برخی دیگر مختلف هستند. بطور ساده میتوان چنین گفت که ما در چهار نوع مصیبت با پیامبران وجه مشترک داریم :

1-     ما و  معصومین هر دو به مصیبتهایی گرفتار میشویم که منشاء آنها اجتماعی است

2-     ما و  معصومین هر دو به مصیبتهایی گرفتار میشویم که منشاء آنها طبیعی است

3-     ما و  معصومین هر دو به مصیبتهایی گرفتار میشویم که منشاء آنها آزمون الهیاست

4-     ما و  معصومین هر دو به مصیبتهایی گرفتار میشویم که منشاء آنها مشیت خاصهخداوند است

اختلاف ما و معصومین : ما و معصومین در یک مورد اختلاف داریم و آن مصیبتهایی هستند که منشاء فردی دارند. یعنی ما یک سری مصیبتهایی داریم که معصومین ندارند و آن مصیبتهایی است که جنبه فردی دارند. معصومین هرگز به مصیبتهایی گرفتار نمیشوند که جنبه فردی داشته باشد و هرگز ممکن نیست که مصیبت وارده به ایشان مکافات عمل شان باشد. زیرا ایشان معصومند و عملشان پاداش دارد نه کیفر. اما ما مردم عادی بخشی از مصیبتهایمان مربوط به مکافات عمل خودمان است که گفته اند :

از مکافات عمل غافل مشو       گندم از گندم بروید جو زجو

 

زجری که ما میکشیم : من اینطوری فکر میکنم و شاید بسیاری از شما ها هم مثل من فکر کنید که دچار شدن به یک مصیبت در زندگی سخت است ولی این سختی قابل تحمل است و چیزی که تحمل انسان را سلب میکند و باعث میشود بیتابی کند چیز دیگری است. یک سوال وجود دارد که چرا ما در مواجهه با سختی ها و مصیبتها تحمل خودمان را از دست میدهیم و خود را می بازیم؟ جواب این سوال ساده است. به نظر من کلید این معما درتشخیص منشاء مصیبت است.

به نظر شما اگر بدانیم جنس مصیبتهای ما از جنس مصائب پیامبران و معصومین(بند1 تا 4) است آیا خیالمان راحت نمیشود؟ مثل آبی که روی آتش ریخته باشند خنک نمیشویم؟ آرام نمیشویم؟ مطمئن نمیشویم؟ به نظر من که عالی تر از این نمیشود. یعنی آدم بداند که پشت مصیبت کشیدنهایش حکمت و مشیت الهی نهفته است. این خیال آدم را راحت میکند. عذاب وجدان از روی شانه های انسان برداشته میشود. سبک میشود. در اینحالت انسان رنج میکشد ولی رنجی توام با اطمینان خاطر و شکرگزاری به درگاه خداوند. این خیلی خوب است. این بهترین حالت برای یک انسان است. این که بداند منشاء مصیبتهایش با حکمتهای الهی پیوند خورده است.

حالت دیگری هم وجود دارد که از مورد اولی بدتر است ولی باز هم جنبه ی مثبتی دارد و آن این است که مصیبت آدم منشاء فردی داشته باشد ولی آدم بتواند منشاء مصیبتش را تشخیص دهد. یعنی اگر آدم بداند که این مصیبتی که من میکشم منشاء آن منشاءفردی بوده و مربوط به مکافات فلان عمل خودم است . این حالت باز هم به مقدار زیادی خوب است. زیرا انسان از ناآگاهی و حیرت بیرون می آید و عیبش را میشناسد و  درپی رفع عیوب خود میرود و به مقدار توان خود مسیر زندگی اش را اصلاح میکند. این حالت اگر چه ایده آل نیست اما قابل تحمل است. بخش سوزناک داستان جای دیگریست.

اما زجری که ما میکشیم این است که بیشتر مواقع قدرت تشخیص خود را از دست میدهیم و نمیدانیم که منشاء مصیبتهای ما چیست؟ آیا منشاء فلان مصیبت من ، فردی است یا اجتماعی؟ فردی است یا آزمون الهی؟  بسیاری از اوقات از خود می پرسیم که آیا این مصیبت ناشی از اشتباهات خودم است؟ آیا تقصیر تنبلی و هوسرانی و سربه هوایی و سست عنصربودن خودم است یا منشاء آزمون الهی دارد؟  یا مشیت الهی در این است؟

این تردید کمر شکن ، آرامش فکری ما را نابود میکند. صبر را از ما سلب میکند و تحمل مان را از بین میبرد. انسان از خود میپرسد : آیا من حق دارم این وضع موجود را با این همه محدودیت و محرومیت  و سختی به حساب مشیت الهی بگذارم و بدان راضی شوم و تحمل کنم؟  اگر فردای روز قیامت بدانم که این مصیبتها مکافات عمل خودم بوده است و در انجام وظایفم کوتاهی کرده ام وباید مجازات شوم آنوقت چه جوابی باید بدهم؟  نتیجه ی این حالت وحشتناک این است : مصیبت در دنیا و مجازات در آخرت !!! این تعلیق عجیب و کشنده ، انسان را آزار میکند.

انسان از خود میپرسد اگر من مصیبتی را تحمل میکنم ، آیا این تحمل کردنهای مرا خداوند تایید میکند؟ اگر تایید میکند که هیچ در غیر اینصورت اگر قرار بوده که من از این مصیبت بیرون بیایم  آیا من همه تلاشم را کرده ام و با اینحال از این مصیبت گریزی نداشته ام؟ اگر جواب این سوال مثبت باشد باز هم آرامش به من رخ نشان خواهد داد زیرا خواهم دانست که من هرچه در توان داشته ام بکار برده ام  و حتی اگر منفی باشد بازهم به مقدار زیادی به من کمک خواهد کرد . ولی بدبختی ما این است که ما جواب این سوال را هم نمیدانیم. آیا جواب بلی است یا خیر؟  این تردید جانکاه پدر مان را در آورده است. پس به زبان ساده چند سوال مبهم پیش روی ماست.

1-     آیا این مصیبت ، مشیت خداوند است ؟  نمیدانم

2-     اگر مشیت خداوند نیست  آیا من همه تلاشم را کرده ام و با این وجود دچار مصیبت شده ام یا نه ، سستی و کاهلی کرده ام و میتوانستم بهتر باشم؟  نمیدانم

طبیعی است که اگر جواب دوسوال فوق را نتوانم بدهم در عملکرد آینده ام هم نمیتوانم درست تصمیم بگیرم و این ابهام است که باعث میشود تحمل مشکلات برایمان سخت و دشوار شود. این ابهام باعث میشود که  دائم بین گذشته و حال و آینده در تلاطم باشم. اینجاست که باید بگوییم: خوش بحال کسانیکه جواب این سوالات را میدانند. اما بهتر از آن باید بگوییم :

خوش بحال کسانیکه مطمئن هستند که جنس مصیبت آنها از جنس مصیبت پیامبران و معصومین علیهم السلام  است.

ادامه دارد...


  نظرات (4)
علت مصائب زندگی ما (5)نویسنده: جوادزاده - 1393/6/17 

قسمت پنجم

باتوجه به تقسیم بندی سه گانه مصائب به این نکته توجه میکنیم که همه مصائبی که یک فرد در زندگی گرفتار آن میشود از نوع مصائب فردی نیست که مکافات عمل خودش باشد. بلکه ممکن است در اثر مکافات عمل جامعه یا معلول یک امر جغرافیایی و بلایای طبیعی باشد.

مثلا وقتی یک دانش آموز تنبلی میکند و درس نمیخواند طبیعی است که به مصیبت مردودی گرفتار میشود و این مکافات عمل اوست. اما زمانی هست که محیط خانوادگی یا اجتماع او ، اجازه نمیدهد که دانش آموز به درسهایش برسد در این حالت هم مصیبت مردودی دامن دانش آموز را خواهد گرفت اما در این حالت دیگر تقصیری متوجه دانش آموز نیست بلکه مکافات عمل جامعه دامن او را گرفته است. یا مثلا ممکن است در یک منطقه ای رانش زمین اتفاق بیافتد و 4 تا خانه ویران شود و یک دانش آموز که در یکی از این خانه ها زندگی میکرد در نتیجه ی این رخداد طبیعی  موفق نشود کنکور بدهد و یکسال عمرش تلف شود و این مصیبت ( عقب افتادن یکساله) ممکن است به اتفاقات دیگری گره بخورد و  کل زندگی آینده او را تحت الشعاع حوادث منفی و مصیبت بار قرار دهد. ولی این مصیبت زدگی مکافات عمل خود دانش آموز نیست بلکه منشا طبیعی دارد. 

حال به بخشی از سوالمان برمیگردیم و می پرسیم : چرا پیامبران و معصومین گرفتار مصیبت میشوند؟ برای پاسخ به این سوال وقتی که تاریخ را ورق میزنیم مشاهده میکنیم که همه پیامبران بدون استثنا دچار مصیبت شده اند اما ملاحظه میکنیم که مصیبت وارده به ایشان هیچ کدام مکافات عمل ناشایست آنها نبوده است بلکه منشا دیگری داشته اند. 

بعنوان مثال قوم بنی اسرائیل در اثر نافرمانی خدا چهل سال در صحرایی بین مصر و فلسطین آواره و سرگردان شده اند و نتوانسته اند راهی برای خروج از این سرگردانی و مصیبت بیابند. حضرت موسی هم در بخش زیادی از این سالها به همراه قوم خود در این مصیبت گرفتار بود. آیا میتوانیم بگوییم که حضرت موسی مکافات عمل خود را دیده است ؟ یقینا اینطور نیست و معلوم است که مکافات اجتماعی دامن ایشان را گرفته است نه مکافات فردی.

در مورد سایر پیامبران از جمله حضرت نوح ، لوط ، عیسی و پیامبر گرامی اسلام و همینطور در مورد معصومین نیز چنین بوده است.  یعنی اکثر مصیبتهای ایشان منشاء اجتماعی داشته است.

اما برخی مصیبتهای وارده بر پیامبران جنبه آزمون یا مشیتهای خاصه الهی داشته است به عنوان مثال حضرت ابراهیم سالها صاحب فرزند نشد و این مصیبت مدتهای طولانی او و زنش ساره را آزار داد تا به حدی که ساره حاضر شد که شوهرش زن دیگری بگیرد به این امید که از او فرزندی به دنیا بیاید و ازدواج ابراهیم(ع)  با هاجر به این علت اتفاق افتاد. پس این مصیبتی که به سراغ حضرت ابراهیم خلیل الله آمد نه منشاء فردی داشت و نه منشاء اجتماعی بلکه ممکن است از یکی از دو منشاء دیگر ناشی شود که یا آزمون الهی یا مشیت خاصه خداوندی بوده است.

پس در اینجا لازم می آید که به تقسیم بندی سه گانه قبلی خود دو بخش دیگر را نیز اضافه کنیم تا تقسیم بندی 5 گانه بوجود آید یعنی در ادامه تقسیم بندی جلسه قبل دو بند دیگر نیز بدین شکل اضافه نماییم تا طبقه بندی ما تکمیل گردد:

4- مصائبی که منشاء آنها آزمون الهی است

5- مصائبی که منشاء آنها مشیت و حکمت خاصه پروردگار است.

بین این دو بند تفاوتهایی وجود دارد. بعنوان مثال آزمون الهی ممکن است فقط جنبه شخصی برای پیامبر داشته باشد ولی حکمت و مشیت خاصه الهی ممکن است به منظورهای کلان آفرینش یا پایه گذاری رسم و عادات و قوانینی در آینده باشد. مثلا وقتی که حضرت ایوب (ع) دچار بیماری پوستی گردید در نتیجه این بیماری مصیبتی برایش پیش آمد که جنبه آزمون الهی برای شخص پیامبر را داشت و در همان مقطع تاریخی به اتمام رسید و نتیجه ی آن مشخص شد. زیرا خداوند میخواست شخص حضرت را مورد آزمون قرار دهد.

اما وقتی که حضرت ابراهیم صاحب فرزند نشد و مجبور شد مجددا ازدواج نماید و صاحب فرزندی بنام اسمائیل شود و سپس زن اول او نیز صاحب فرزندی بنام اسحاق شد. این اتفاق سرمنشا شکل گیری تاریخ عجیبی گردید که تا همین الان هم جهان ما تحت تاثیر آن اتفاقات است و کشاکش شگفت انگیزی بین فرزندان اسحاق و اسمائیل و طرفداران آنها علی الدوام در جریان است و نزاع بین اسرائیل و ایران نیز یکی ازتبعات اصلی همین زاد و ولدی است که از جانب ابراهیم(ع)  و دو همسرش اتفاق افتاده است. پس مشیت الهی در این بود که مصیبت نازایی همسر اول بر حضرت ابراهیم(ع)  وارد شود تا زمینه ای برای این قضا و قدر طولانی و شگفت انگیز باشد که البته آزمون الهی برای ابراهیم(ع) و اهل بیت او نیز میتواند جزئی از این مشیت خدا باشد. و البته همه ی جهان از جمله انسان از مشیت حتمی الهی بیخبر است والله اعلم. 

 

 

از امیرمومنان علی(ع) روایت روایت بسیار زیبایی است که ایشان فرمود:

 

البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان، و للانبیاء درجة؛

 

بلا برای ستمگر ادب و مجازات و تنبیه است؛ برای مومنان آزمون و برای پیامبران درجه و مرتبت است.

 

(بحار الانوار، ج 67، ص 235)

.

ادامه دارد...


  نظرات (2)
علت مصائب زندگی ما (4)نویسنده: جوادزاده - 1393/6/16 

 

قسمت چهارم :

از نگاه دیگر میتوان مصائبی  را که به ما متوجه میشوند به سه گروه تقسیم بندی کرد :

1- مصائبی که ریشه اجتماعی دارند : همه ی مصیبتهایی که به ما روی می آورند همیشه نتیجه اعمال شخصی ما نیستند و جنبه فردی ندارند بلکه برخی از مصائب ما جنبه اجتماعی دارند. یعنی از عملکرد اجتماع سرچشمه میگیرند. مثلا وقتی که در جامعه رفتارهای ناپسندی رواج دارد بناچار ما هم که در آن جامعه زندگی میکنیم تحت تاثیر عوارض ناشی از آن رفتارها قرار میگیریم. بعنوان مثال به یاد دارم که در زمان محمدرضا شاه ملعون روزی پدرم وقتی از سر کار به خانه آمد بلافاصله کتش را در آورد و داد که بشویند. میگفت در تاکسی که می آمدیم مسافری که کنار من نشسته بود مست کرده بود و حالش به هم خورد و لباس مرا هم کثیف کرد. بعد گفت : خدایا به چه مصیبتی گرفتار شده ایم؟ این مصیبتی که به او روی آورده بود مصیبتی بود که از طرف جامعه به او رسیده بود و او هیچ تقصیری در برابر این مصیبت نداشت .

2- مصائبی که ریشه فردی دارند : برخی از مصائب ریشه فردی دارند یعنی دقیقا مکافات عمل خود شخص است که در قالب مصیبت ظاهر میشود. مثلا شخصی که با سرعت غیر مجاز رانندگی میکند درصورتی که واژگون شود و به مصیبتی گرفتار آید در اینصورت مکافات عمل خود را دیده است و نباید از دیگران گله مند باشد.

3- مصائبی که ریشه ی طبیعی دارند: برخی از مصائب نیز عامل طبیعی دارند. مثل کسانیکه در اثر زلزله یا سیل یا طوفان ، خانه و زندگی و عزیزان خود را از دست میدهند. این مصیبت ، حادثه ایست که به عوامل طبیعی متصل است.

ادامه دارد...


  نظرات (2)
علت مصیبتهای زندگی ما چیست؟ (3)نویسنده: جوادزاده - 1393/6/16 

همانطور که در پست قبلی گفتیم : مصیبت یعنی درد  ، یعنی رنج ، یعنی سختی ، یعنی چیزی که انسان را خوش آیند نیست. درد و رنج و سختی برای انسان ناگوار است و هیچ کس خواهان اینها نیست. اما صحبت کردن در باره ی خوبی و بدی  مصیبت زیاد هم راحت و ساده نیست زیرا ارتباط تنگاتنگ این دردها و رنجها و سختیها با سرنوشت و سعادت انسان ، قضاوت در مورد آن را بسیار دشوار و پیچیده میکند.  مثلا شاعر میگوید :

من درد تو را زدست آسان ندهم

دل برنکنم زدوست تا جان ندهم

از دوست به یادگار دردی دارم 

کان درد به صدهزار درمان ندهم

 

یا دیگری میگوید :

نابرده رنج گنج میسر نمیشود 

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

 

یادیگری میگوید :

دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم

و قرآن کریم میفرماید : 

همانا با هر سختی راحتی است.

کودکان برای اینکه از سرازیری سرسره لذت ببرند به استقبال پله های سرسره میروند و با سختی تمام از پله های آن بالا میروند و سپس با شادی از آن بالا به پایین سرازیر میشوند و شادی را حس میکنند. آنها یاد میگیرند که اگر لذت سرخوردن از سرسره را میخواهند باید رنج بالا رفتن از آن را تحمل نمایند.یاد میگیرند که : برای رسیدن به هر راحتی باید سختی و رنجی را تحمل نمایند. این قانون زندگیست.

ادامه دارد...

 

 پی نوشت : ولی پله های سرسره ی زندگی من نمیدونم چرا تمام نمیشه. شایدم آهنگری که سرسره منو ساخته یادش رفته طرف دیگه ی اونو بسازه . گاهی خیال میکنم سرسره یعنی پله.


  نظرات (2)
علت مصائب زندگی ما چیست؟ - (2)نویسنده: جوادزاده - 1393/6/16 

برای جواب به سوالی که در پست قبلی مطرح شد اول باید مصیبت را معنی کنیم. 

در باره معنی مصیبت در فرهنگ دهخدا چنین آمده است : حادثه . سختی و بدبختی و نکبت . محنت و رنج . بلیه و هر امر مکروه . مکروهی که به آدمی رسد.

به زبان ساده میتوان چنین گفت که هر حادثه بد و رنج آوری که برای انسان اتفاق می افتد مصیبت است. و معلوم است که مصیبت هم ، ریز و درشت و بزرگ و کوچک  و انواع و اقسام مختلف دارد.

1- مصیبت براساس اندازه(بزرگ و کوچک) : مصیبت میتواند بزرگ یا کوچک و سنگین یا سبک باشد. بعنوان مثال مرگ عزیزان مصیبت بزرگی است ولی ممکن است کسی که پشت ترافیک سنگین گیر کرده است هم بگوید : عجب مصیبتی گیر افتادیم. یا وقتی توی خیابان و گذر وقتی کودکمان به حرفمان گوش نکند و دائم بهانه گیری کند باز میگوییم : خدایا چه مصیبتیه این بچه؟  واضح است که اندازه و تاثیر این مصیبت با دیگری قابل مقایسه نیست.

2- مصیبت بر اساس موقعیت : ممکن است نفس یک پیشامدی مصیبت نباشد بلکه موقعیتی که آن حادثه اتفاق افتاده است آن را به یک مصیبت تبدیل کند. مثلا برای کسی که در حال بنایی است گل مالی شدن سراسر لباسش امری عادی است ولی برای آقای بنایی که برای خواستگاری میرود و در راه چند لکه گل آلود به لباسش میپاشد این حادثه تبدیل به مصیبت میشود.  یعنی آنهمه گل که سرتاپای لباس یک فرد را فرا گرفته مصیبت نیست ولی چند لکه گل و لای برای همان شخص در موقعیت دیگر تبدیل به یک مصیبت میشود. پس در اینجا موقعیت است که مصیبت می آفریند نه نفس عمل.

3- مصیبت براساس شخصیت : به دلیل تفاوت تواناییها و شخصیتهای افراد ، یک حادثه بد ممکن است برای یک نفر مصیبت تلقی شده ولی برای فرد دیگر به یک امر عادی تعبیر شود. مثلا آمدن مهمان سرزده برای یک نفر یک مصیبت واقعی و بزرگ است ولی برای فرد دیگر یک اتفاق غیر منتظره و یک غافلگیری با مزه و خوش آیند است. پس اینجا شخصیت خود ماست که برای ما مصیبت تولید میکند نه اتفاقات بیرونی. 

4- مصیبت بر اساس فرهنگ اجتماعی : تفاوت فرهنگها نیز مصداق مصیبت را در جوامع مختلف تحت الشعاع قرار میدهد. یعنی یک اتفاق ممکن است در یک جامعه به مصیبت تعبیر شود ولی همان اتفاق در جامعه دیگر امری عادی باشد. مثلا زن دوم گرفتن در ایران اکثرا از جانب زن اول تعبیر به مصیبت میشود ولی همین امر در عربستان امری عادی است و بیشتر اوقات زنان اول ، خودشان برای شوهرشان به خواستگاری میروند و مراسم ازدواح میگیرند. پس در این حالت فرهنگ ماست که مصیبت را تعریف میکند نه نفس عمل. 




تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 95/11/3 | 1:9 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
.: Weblog Themes By Slide Skin:.